Web Analytics Made Easy - Statcounter

جامعه > آموزش - دخترکان این مدرسه به مقاطع هشتم و نهم که می‌رسند، یکی یکی ترک تحصیل می‌کنند. چند صباحی از پای کوره‌ها با دست‌های پینه‌بسته درس می‌خوانند و بعد هم به اجبار خانواده ازدواج می‌کنند.

فهیمه حسن‌میری: آفتاب تابستان رفته بود، کوره‌ها سرد شده بودند، در دستان پینه‌بسته فرشته‌های خاک‌آلود، گرایش عجیبی به نرمی پیدا بود، مهر بوی مهربانی می‌داد، بعضی‌هایشان رخت سفر بسته و پا به پای پدر و مادر به شهر و دیارشان رفته بودند که زمستان را پای مزارع پنبه و زعفران کار کنند، بعضی‌هایشان همین‌جا در مجاورت کوره‌ها مانده بودند، کوره‌هایی که زمستان، برای آلونک‌های بی‌سقف و دیوار آنها گرمایی نداشت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

داشتند می‌رفتند مدرسه، پیاده راه زیادی بود، از زمین خاکی کوره‌ها تا ابتدای روستای محمودآباد که مدرسه‌شان بود، پای پیاده یک ساعتی راه می‌شد، سوار موتور شده بودند که زودتر برسند، اما تصادف کردند، زخمی که بر صورت و بدنشان نشست، تیتر اخبار و نقل صفحات اجتماعی شده بود اما هیچکس از زخم دلشان خبر نداشت. زود هم فراموش شدند.

فاطمه کیانی، نشانی مدرسه را اینگونه داده بود، امام علی جنوب، خروجی خاوران، به سمت خاورشهر، انتهای خاورشهر، روستای محمودآباد، گفته بودند که اینجا فقر فریاد می‌زند، اما آنچه بیداد می‌کند و راه را روی هر اصلاحی بسته، فقر فرهنگی است.

با احسان حدادی، قهرمانپرتاب دیسک جهان، قرار گذاشته بودیم برای دخترکان مدرسه عرفانه زینبیه کتاب ببریم. فاطمه کیانی گفته بود بچه های این مدرسه استعدادهای درخشانی دارند، اهل کتاب و مطالعه‌اند، در رقابت‌های استانی مقام آورده‌اند، معاون مدرسه هم به آینده این دخترکان امیدوار بود به شرط آنکه محرومیت مجالشان بدهد، به شرط آنکه حمایت شوند.

کتاب‌های اهدایی را احسان احدادی به بچه‌ها تقدیم کرد؛ مریم، زهرا، زینب، مرضیه، راحله، افسانه و فاطمه. اصلا انگار همه اسم‌های زیبای دخترانه دنیا آنجا جمع شده بود. شروع کردند به چیدن کتاب‌ها؛ با اشتیاقی افزون.



احسان حدادی آمد، دختران مدرسه عرفانه زینبیه دور او جمع شدند، یک سلام و علیک در صف مدرسه توی حیاط، توصیه مهربانانه و برادرانه قهرمان ملی به بچه‌ها برای کتاب خواندن و معرفی کوتاه مسئولان کتابخانه اهدایی، همه‌اش کمتر از نیم ساعت شده بود، دختران اما طوری با قهرمان جهان ارتباط برقرار کردند که انگار سالها بود او را می‌شناسند.

به قول قدیمی‌ها یخشان که باز شد، رفتند کتاب‌های درسی‌شان را بیاورند که این قهرمان ورزشی برایشان امضا کند، یکی کتاب ریاضی آورد، حدادی، کتاب را که باز کرد، عکس خودش را دید، مساله ریاضی بود با مثالی از احسان حدادی. بچه‌ها و این ورزشکار به ذوق آمده بودند، پشت یک میز نشست و دخترکان دورش حلقه زدند، از آرزوهایشان گفتند، از زندگی‌شان، از مدرسه و نیازهای اساسی که دارد، احسان حدادی هم به آنها قول داد تجهیزات ورزشی مدرسه‌شان را تکمیل کند.



از مدرسه که بیرون آمدیم، احسان حدادی خواست محل زندگی بچه‌ها و کوره‌های آجرپزی را ببیند. فاطمه کیانی معاون مدرسه، یکی از همکارانش را همراه ما فرستاد، کوره‌ها سرد شده بودند، پرسیدیم کوره‌ها سرد شده‌اند یا رسم ناخوشایند خشت‌زنی کودکان به پایان رسیده؟ جواب شنیدیم کوره‌ها سرد شده‌اند، اما این رسم ناخوشایند را انگار پایانی نیست، آفتاب تابستان رفته، فصل خشت زدن و کوره داغ کردن نیست، کارگران فصلی به شهر و دیارشان رفته‌اند، بچه‌ها هم. آنها هم که مانده‌اند در این ساعت مدرسه هستند.

فاطمه کیانی گفت دخترکان این مدرسه به مقاطع هشتم و نهم که می‌رسند، یکی یکی ترک تحصیل می‌کنند، شوهرشان می‌دهند. چند صباحی از پای کوره‌ها با دست‌های پینه‌بسته درس می‌خوانند و بعد هم به اجبار خانواده ازدواج می‌کنند. خیلی‌هایشان از خراسان جنوبی و نقاط صفر مرزی می‌آیند، فرهنگشان شباهت زیادی به مردمان پاکستان و افغانستان دارد. کیانی گفت اینجا در این مدرسه دخترکانی که خانواده‌های بافرهنگ‌تری دارند، به همکلاسی‌هایشان کمک می‌کنند، گفت در این مدرسه روح رفاقت و دوستی حرف اول را می‌زند. گفت بچه‌های این مدرسه استعدادهای درخشان دارند، حیف که بیشترشان حیف می‌شوند. گفت بیش از یک هفته از شروع مدارس می‌گذرد و ما هنوز معلم کلاس اول نداریم، آموزش و پرورش معلم ندارد برای این مدرسه بفرستد. این مدرسه را هم که می‌بینید، خیرین مدرسه‌ساز ساخته‌اند.

صاحب یکی از کوره ها که احسان حدادی را شناخت و ترسید مبادا به خاطر به کار کشیدن کودکان برایش دردسر درست کنیم، کوره‌های سرد و بچه‌های به نقاط صفر مرزی بازگشته را مجال مناسبی دانست که کار مشقت‌زای کودکان را در این منطقه انکار کند. گفت آقای حدادی شما خودت قضاوت کن مگر بچه می‌تواند خشت به این سنگینی را بلند کند؟! حدادی جواب داد که همین چند ماه پیش آمده بودیم و بچه‌های هفت هشت ساله را دیدیم، با دست‌های پینه‌بسته خشت روی خشت گذاشته و از این سو به آن سو می‌بردند. ارباب اما میل به انکار داشت. مردمان کوره‌پزخانه‌ها صاحبان کوره‌ها را «ارباب» صدا می‌کردند.

با احسان حدادی، رفتیم که مهمان یکی از آلونک‌های هفت هشت متری کوره جمعه‌پور باشیم، مردی میانسال از خانه بیرون آمد، پرده ها بوی نشئگی می‌داد، مرد، دو همسر و دوازده فرزند داشت، پرسیدیم چرا؟! با این حجم فلاکت‌بار فقر، دوازده فرزند و دو همسر در آلونکی به این کوچکی!؟ جواب داد پول بیاید دستم سومی را هم می‌گیرم! یادمان آمد فاطمه کیانی معاون مهمان‌نواز مدرسه عرفانه زینبیه گفته بود اینجا فقر فرهنگی بیداد می‌کند. گفته بود راه ارتقای فرهنگ، کتاب است، گفته بود کار ما این است؛ بچه ها را سواد بیاموزیم، با کتاب آشنایشان کنیم و راه نجات را بر آنها باز کنیم، یادمان آمد که گفته بود باید از بچه‌ها برای نجات بچه‌ها کمک بگیریم، باشد که کوره‌های داغ بر کودکان فردا سرد باشد، باشد که آفتاب تموز با بچه‌ها مهربان شود.



ساعت بازگشت، بهت عجیبی در چشم همه ما نشسته بود، روبروی مدرسه عرفانه زینبیه، دقایقی اتراق کردیم، چشمه‌ای کوچک اما جوشان روبروی مدرسه بود، چند پیرمرد روی قالی مندرسی نشسته و از خاطرات سال‌های دور می‌گفتند. احسان حدادی کنار آنها نشست، کفش‌هایش را درآورد، پایش را داخل آب چشمه گذاشت و از آنچه دیده بود گفت: آنچه امروز دیدم حقیقتی تلخ بود، اگرچه غریب نبود و پیش از این هم دیده بودم. اینکه بگویم چه دیدم دردی را درمان نمی‌کند، باید هر کدام از ما با هرچه در توان داریم و هر کاری که می‌توانیم برای این بچه‌ها انجام بدهیم، بچه‌هایی که با انگیزه درس می‌خوانند و سخت کار می‌کنند. کافی است کمی فکر کنیم که حدود ده کیلومتر آن‌طرفتر برخی آنقدر پول دارند که نمی‌دانند چطور خرج کنند و اینجا بعضی بچه‌ها سوءتغذیه دارند و ناچارند برای هزینه‌های زندگی کار مشقت‌زا کنند. پول یک روز استراحت و گردش خیلی‌ها در همین شهر می‌تواند زندگی این بچه‌ها را از این رو به آن رو کند. سهم این بچه‌ها فقر نیست.

عکس‌ها: پریسا شماخی

47234

کلید واژه‌ها : کودکان کار وخیابان - احسان حدادی - فقر - آسیب اجتماعی - مدرسه -

منبع: خبرآنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۱۵۳۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

معلم عشایری که پدرانه مشق علم و ادب می‌کند

ایسنا/گیلان مدیرآموزگار مدرسه عشایری قتئم قلعه چال ریک گفت: دانش‌آموزان عشایری بعد از اینکه پایه ششم را تمام می‌کنند به مدارس شبانه روزی در نواحی شهری می‌روند که این رفت و آمدها برای این دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان سخت است، ای کاش می‌شد در ییلاقات همجوار یک مدرسه شبانه روزی دخترانه احداث کنند.

زندگی عشایری که سراسر با تلاش، زحمت و سختی فراوان در پستی و بلندی‌های کوه و دشت و طبیعت عجین شده لذت‌های خاص خود را دارد، اگر با عشایر همزیست شده باشی نمک‌گیر خوان پربرکت و صفای دل گرم‌شان می‌شوی تا حدی که حتی از عافیت و رفاه کار و زندگی در شهر می‌گذری.

عاطف باستانی‌فر مدیرآموزگاری که ۱۷ سال است با خواست و علاقه قلبی خود درس علم، ادب، مهر و زندگی را برای کودکان و دانش‌آموزان مناطق ییلاقی و عشایری در تالش مشق می‌کند و امسال به عنوان مدیرآموزگار نمونه شهرستان تالش برگزیده شده است.

وی هر روز مسیر طولانی ۳۵ کیلومتری را با ماشین شخصی و پس از آن مسیری را هم با پای پیاده طی می‌کند و به عبارتی خود می‌سوزد تا نور سوادآموزی در دل کودکان مستعد فراگیری دانش در ییلاقات عشایرنشین تالش قوت بگیرد و خاموش نشود.

باستانی‌فر دوره تحصیلی خود را تا سوم راهنمایی در حوزه شهری سپری می‌کند و پس از آن به دلیل مشکلات زندگی و برای کمک به خانواده ترک تحصیل می‌کند تا اینکه به خدمت سربازی می‌رود و بعد از اتمام خدمت، بنابر شرایط سنی در مدرسه شبانه ادامه تحصیل می‌دهد و دیپلم، فوق دیپلم حسابداری و لیسانس تربیت بدنی را دریافت می‌کند.

وقتی که با وی تماس می‌گیرم تا به مناسبت روز معلم صحبت کنم ضمن استقبال فرصتی می‌خواهد تا به نقطه‌ای برسد که آنتن‌دهی سهل‌تر باشد، اینگونه آغاز می‌کند: در قالب طرح مهرآفرین توفیق خدمت در آموزش و پرورش را پیدا کردم، ۱۷ سال و ۷ ماه سابقه آموزشی دارم، قبل از آن ۵ سال هم به عنوان امور دفتری و معاون در مدارس مناطق محروم بودم.

وی افزود: در حال حاضر مدیرآموزگار عشایری شهرستان تالش هستم از سال ۱۳۹۰ وارد حرفه آموزشی شدم، اولین منطقه خدمتم منطقه عشایری بره پشت بود که سه سال آموزگار چندپایه بودم، سپس به دهنه سراگاه منتقل شدم و ۶ سال هم آنجا خدمت کردم.

باستانی‌فر ادامه داد: از سال ۱۴۰۰ به ییلاق قائم قلعه چال ریک منتقل شدم که در حال حاضر در این مدرسه مدیرآموزگار هستم و الان ۵ پایه اول، دوم، سوم، چهارم و ششم را در این مدرسه تدریس می‌کنم، ۷ دانش‌آموز دارم که دو دانش‌آموز دختر پایه اول و یک دانش‌آموز دختر پایه ششم و بقیه آنها پسر هستند، چند نفر آنها از روستاهای همجوار ایربو و لِر و قلعه چال می‌آیند.

این معلم عشایری ادامه می‌دهد: دو فرزند به نام‌های امیرحسین که لیسانس برق دارد و امیرعلی امسال دیپلم گرفته و کنکور شرکت می‌کند،دارم . همسرم هم بازنشسته آموزش و پرورش است و لیسانس آی تی دارد و بر حسب علاقه به فضای آموزشی در حال حاضر مدرسه غیر دولتی دارد.

وی در خصوص مسیر رفت و آمد به مدرسه می‌گوید: هر روز از تالش ۳۵ کیلومتر را تا ییلاق قائم قلعه چال ریک طی می‌کنم و مجدد این مسیر را برمی‌گردم، البته تا یک مسیری با ماشین می‌روم و در نزدیکی پل ماشین را پارک می‌کنم و مجدد مسیر ۳۰ دقیقه‌ای را پیاده می‌روم تا به مدرسه برسم. حتی یکی از دانش‌آموزانم را که از روستاهای همجوار به مدرسه می‌آید تا یک مسیری موقع آمدن و برگشتن همراه خودم می‌آورم و می‌برم.

باستانی‌فر در خصوص تجربه آموزش چند پایه در یک کلاس گفت: به ترتیب پایه مباحث درس و تمرین و پرسش را از پایه اول آغاز می‌کنم، زنگ‌های تفریح فرصت‌های یک ربع برای استراحت دارند، چند پایه به نوعی تکرار و تمرین برای پایه‌های دیگر هم محسوب می‌شود.

این مدیرآموزگار مدرسه عشایری بااشاره به اینکه مدرسه تک کلاسه نوساز است که از سال ۱۳۹۸به همت خیرین مدرسه‌ساز احداث شده و در اختیار دانش آموزان عشایری قرار گرفته است، گفت: وسایل ورزشی و آموزشی، پروژکتور و لپ تاپ داریم و از نظر امکانات آموزشی تفاوتی با مدارس شهری ندارد، اما معتقدم آن فضا وامکانات آموزشی و بهداشتی که در شهر است باید در عشایری چند برابر شود.

وی در خصوص تفاوت آموزش در مناطق عشایری با سایر مناطق می‌گوید: بارزترین تفاوت تدریس در دوره کرونا مشهود بود در مناطق شهری به دلیل سهولت دسترسی به برق، اینترنت و سایر امکانات آموزشی آموزش‌های مجازی به سهولت پیگیری می‌شد اما برای مناطق ییلاقی چون به دلیل شدت وزش باد در این مناطق اغلب اوقات قطعی برق داشتند و آنتن‌دهی به دلیل پوشش منطقه مطلوب نبود، حضوری آموزش‌ها دنبال می‌شد.

وی پدارنه از شوق دانش‌آموزانش می‌گوید: دانش‌آموزان عشایری به شدت سختکوش هستند و با وجود اینکه کمک‌کار خانواده در امور دامداری و کشاورزی می‌باشند اما به نحو احسنت تکالیف و مشق‌ها را انجام می‌دهند.

این معلم عشایری در پاسخ به این سوال که چرا با وجود سختی‌های مسیر مصمم هستید که در مناطق عشایری تدریس کنید؟ گفت: من علاقه خاصی به عشایر دارم زیرا عشایر مردمان با صفا، صادق و پر تلاشی هستند، علاوه براین حضور در طبیعت علت دیگری است که باعث شده به عنوان آموزگار در مناطق عشایری خدمت کنم.

باستانی‌فر ادامه تحصیل دانش‌آموزان عشایر را مهم‌ترین دغدغه‌اش عنوان می‌کند و ادامه می‌دهد: دانش‌آموزان عشایری بعد از اینکه پایه ششم را تمام می‌کنند به مدارس شبانه روزی در نواحی شهری می‌روند که این رفت و آمدها برای این دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان سخت است، ایکاش می‌شد در ییلاقات همجوار یک مدرسه شبانه روزی دخترانه احداث کنند زیرا بیشتر دانش آموزان عشایری دختر به دلیل مسافت مدرسه شبانه روزی بعد از اتمام پایه ششم ترک تحصیل می‌کنند.

این معلم که خود کوهنورد است و سابقه صعود به سبلان و دماوند هم دارد، در خصوص فعالیت‌های پرورشی دانش‌آموزان عشایر گفت: برای بچه‌های اردو برگزار می‌کنم که حتی خواهر و برادر کوچکترشان هم همراه خود می‌آورند، این اردو را در مسافتی نزدیک روستا و خارج از محیط مدرسه برگزار می‌کنیم و از نزدیک با داروهای گیاهی بومی منطقه و خواص‌شان آشنا می‌شوند.

وی با بیان اینکه معلم عشایر به نوعی عضو خانواده دانش‌آموزان است و همانطور که دلسوزانه درس می‌دهد و به دانش‌آموزانش کمک می‌کند با اولیای دانش‌آموزان هم ارتباط و تعامل صمیمانه دارد، تصریح کرد: گاهی اوقات که دانش‌آموز یا عضوی از خانواده‌شان بیمار می‌شود همراه خودم می‌آورم درمانگاه یا اگر به دارو نیاز داشته باشند از شهر تهیه می‌کنم برای‌شان می‌برم. حتی زمانی که فصل سرما و برف بود، کپسول خالی گاز را از روستا می‌آورم و شارژ می‌کنم و مجدد برایشان می‌برم، منظورم این است که در مناطق عشایری فقط معلم نیستیم به نوعی مثل عضوی از خانواده به اهالی در حد توان کمک می‌کنیم.

این معلم مدرسه عشایری قائم قلعه چال ادامه داد: حتی پیش آمده که در زمان برگشت بارش برف به حدی بوده که مجبور شدم ماشین را روستای ایربو بگذارم و یکی از اهالی که نیسان داشته، چادر ماشین‌ش را روی ماشین من کشیده و سه روز در منزل اهالی ماندم.

وی با اشاره به خاطرات تلخ و شیرین تدریس در مناطق عشایری گفت: سال ۱۳۹۹ وقتی در سراگاه مشغول خدمت بودم باید از ۷ پل چوبی گذر می‌شدیم تا به مدرسه برسیم، شدت بارش و وقوع سیل به حدی بود که پل‌ها را برد، آن روز من به همراه محمدعلی نیکخو که مدیرآموزگار بود و اکنون بازنشست شده، دانش‌آموزان را به صورت دست به دست و یکی به یکی از رودخانه عبور دادیم.

باستانی‌فر از آرزویش برای دانش‌آموزان عشایر می‌گوید: دانش‌آموزان عشایر فرشته‌های مظلومی هستند که شوق فراگیری آموزش دارند، باید خیلی بیشتر مورد توجه قرار گیرند. آرزو می‌کنم هیچ دانش‌آموز عشایری ترک تحصیل نکند. دانش‌آموز دختری داشتم که بنابر اجبار خانواده می‌خواست ترک تحصیل کند که بعد از کلی صحبت با پدرش توانستیم وی را راضی کنیم تا اجازه بدهد دخترش در مدرسه شبانه روزی ثبت‌نام کند و ادامه تحصیل دهد، الان همان دختر فارغ التحصیل شده و معلم است و هر وقت من را می‌بیند کلی تشکر می‌کند که شما نگذاشتید من ترک تحصیل کنم.

وی در پاسخ به این سوال که تاحالا هدیه روز معلم چی گرفتید، گفت: دانش‌آموزان خوب عشایری حاصل دسترنج‌شان که محصولات کشاورزی و دامی نظیر ماست و پنیر و تخم مرغ و شیر است، می‌آورند که باارزشترین هدیه است، من هم هفته‌ای یک روز همسرم غذا درست می‌کند برایشان ‌می‌برم یا به عنوان تغذیه زنگ تفریح برایشان میوه می‌برم.

باستانی‌فر در پایان از خبرگزاری ایسنا که به یاد معلمان عشایری و ییلاقی بود، تشکر و قدردانی کرد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • دبستان شهر تاریخی ماسوله با کمتر از ۱۰ دانش آموز
  • اینجا دست‎‌ها، دانش و ایثار را روایت می‌کند
  • معلم عشایری که پدرانه مشق علم و ادب می‌کند
  • روایت «ایران» از زندگی در باغچه‌بان
  • روایت زندگی قهرمانان در دستان دانش آموزان
  • روایت زندگی قهرمانان در دستان دانش اموزان
  • جهادگرانی که درس زندگی می‌دهند/ معلمان باید در قله کوه باشند
  • فائضه غفار حدادی با سفرنامه حج به نمایشگاه کتاب می‌آید
  • (ویدئو) روش خطرناک دانش آموزان یک روستا برای رفتن به مدرسه
  • بدهکاری سینما و تلویزیون به روز معلم