Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-05-01@06:47:48 GMT

شهیدی که پس از ۷ سال زنده شد!

تاریخ انتشار: ۱۱ مهر ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۴۹۲۹۷۸۵

به گزارش مهر، هفت بهار از تولدش می‌گذشت، هفت تابستان را پشت سر گذاشته بود، هفت پاییز پر از نیاز آغوش شده بود، هفت زمستان بود که دلبرانه‌های دخترانه‌اش خریدار نداشت...آخر دخترک بابا نداشت، یعنی بابا داشت و نداشت. بابای او از دیار آزادگان بود، او به امام حسین(ع) اقتدا کرده بود و برای دفاع از دین، خاک و ناموس تمام دلبستگی‌هایش را کنار گذاشته بود و رفته بود به جنگ، جنگی که دفاع مقدس بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بابا برای دخترک قاب عکس بود، نامه‌های هزار بار خوانده شده، بابا برای دخترک چند خاطره بود، خاطره‌ای که مادر با نم اشک برایش تعریف می‌کرد، خاطره‌هایی از بابای قهرمانش. دخترک هفت بهار، تابستان، پاییز و زمستان را پشت سر گذاشته بود که بابا برگشت، بابای آزاده اش...قصه‌ی آنها را باید در تاریخ می‌نوشتند، قصه‌ی دیدار پدر و دختری که هیچوقت همدیگر را ندیده بودند.

به مناسبت هفته دفاع مقدس پای قصه‌ی اسارت «حسن شوندی» نشستیم.تا از آن روزها که پر بود از شور حسینی بیشتر بدانیم.

از تظاهرات انقلابی تا اعزام به جبهه

شعار بود و تظاهرات، روزهای انقلاب به اوج خود رسیده بود.حسن در محله‌ای پر از شور انقلابی قد می‌کشید، محله‌ای که بیت مرحوم آیت الله مشکینی، آیت الله میر محمدی و آیت الله جنتی در آن قرار داشت و همینها موجب می‌شد او نسبت بسیاری از مسائل سیاسی حساس باشد. سخنرانی‌های امام و فعالیت‌های انقلابی پدر موجب شد غیرت، شجاعت، آزادگی و مبارزه را درقلب نوجوان حسن جوانه بزند.جنگ تحمیلی که شروع شد حسن چهارده سال یبشتر نداشت اما سرشار بود از غیرت و شجاعت و همین باعث شد خیلی زود در جمع رزمندگان قرار بگیرد.او می‌گوید:« اولین اعزام من در سال ۵۸ بود. با آنکه ۱۴ سال بیشتر نداشتم؛ به عنوان یک بسیجی و با مرارت‌های زیاد توانستم با طلابی که عازم جبهه‌های شمالغرب بودند به این مناطق اعزام شوم. ذوق درونی که حس می‌کردم و روحیاتی که از کودکی همراه من بود باعث شد بدون تردید در این راه قدم بگذارم.»

قصه‌ی پر غصه‌ی اسارت شروع شد

روزهای جبهه با تمام سختی و عاشقانه‌های بی نظیرش سپری می‌شد و حسن هر بار در هر عملیات آرزوی شهادت می‌کرد، صفا و خلوص جبهه از او مردی ساخته بود که مشتاق دیدار پروردگارش بود، اما سرنوشت برای او قصه‌ی دیگری نوشته بود.« در منطقه‌ی عملیات خیبر چشم چشم را نمی‌دید. آرایش نظامی به هم خورده بود و دشمن با همه‌ی قوا به بچه‌ها حمله می‌کرد،با زمین‌گیر شدنمان یک گروه از افسران بعثی به سمت ما آمدند و به پیکر بچه‌ها تیر خلاصی زدند، شهادت را پیش چشم خود می‌دیدم اما آنها تصمیم گرفتند که برای اخذ اطلاعات ما را با همراه خود بردند» ۷ اسفند ۶۲ دوره‌ی اسارت حسن نوزده ساله شروع شد، دوره‌ای که بیشتر از هر چیزی در دنیا برای حسن و دوستانش غم کربلا را زنده می‌کرد، غم اسیری زینب(س) و فرزندان اباعبدلله را. غم، ترس و تنهایی به او حمله می‌کرد اما او و همه‌ی دوستانش با یاد کاروان کربلا قلبشان را آرام می‌کردند وگرنه تحمل حزن اسیری در غربت آسان نبود.او درباره‌ی روز اسارت می‌گوید:« دست و پای و چشمان اسرا را بسته بودند و سوار بر کامیون های بدون چادر کرده بودند و در شهرهای مرزی می چرخاندند و مردم سنگ و کلوخ به سمت ما پرتاب می کردند، آن زمان یاد اسارت های خاندان آل الله می افتادم و آن لحظات برایمان تداعی می شد» اما اسارت باعث نشد که حسن و دوستانش آرمان‌هایشان را فراموش کنند.

شهید شده بودم؛ اما نمی‌دانستم

اسارت شروع بی خبری بود، حسن شب‌ها را به توسل و دعا و نماز می‌گذراند و روزهایش پر بود از یاد همسر و مادر و پدر، اما دلتنگی‌های حسن به همین‌جا خلاصه نمی‌شد، همسرش در آخرین نامه‌ از حضور دختری در زندگیشان خبر داده بود، از حضور دختری که قرار بود به زودی به دنیا بیاید و بشود نور چشمی حسن، دختری که یادش همیشه و همه‌جا همراه حسن بود، حسن حتی نمی‌دانست که خانواده گمان می‌کنند او شهید شده و هر وقت دلتنگ می‌شوند سراغ مزاری‌ می‌روند در گلزار شهدا و تمام دلتنگی‌هایشان، تمام حرف‌هایشان اشک می‌شود پای مزاری که رویش نوشته شده:«حسن شوندی»

سختی روزهای اسارت با یاد و توسل به اهل بیت کمرنگ می شد، کم کم حسن و دیگر دوستانش با شرایط کنار آمدند ،بچه‌ها سختترین شکنجه‌ها را تحمل می‌کردند اما دعای ندبه و کمیل و توسلشان به راه بود،همین روحیه و ایمان قویشان بیشتر از هر چیزی مسئولان پادگان اسرا را زجر می داد.

یکی از اسرا نام اسیران را در گچ پایش مخفی کرد

تنها چند هفته از مستقر شدنشان گذشته بود که حسن فعالیت‌هایش را از سر گرفت و مسئول نماز جماعت و امور فرهنگی شد.او می‌گوید:« یک روز برای دادن جوابی محکم به تبلیغات سوء بعثی‌ها تصمیم گرفتیم در حیاط پادگان یک نماز جماعت مفصل بخوانیم، هنگام نماز افسران عراقی به جان بچه‌ها افتادند و با همان چوب‌ها و باتوم‌هایی که در دست داشتند به استقبال بچه‌ها آمدند. آدم بی‌اختیار یاد داستان کربلا می‌افتاد.» شهید راسخ یکی از دوستان حسن بود، رزمنده‌ای که یک پایش را از دست داده بود و همین باعث شد که بعثی‌ها گمان کنند او دیگر مهره‌ی سوخته است و توانایی برگشت به جبهه را ندارد و آزادش کنند.اما آزادی راسخ پیک امید بود برای خانواده‌ی حسن، او به روشی که در باور بعثی‌ها نمی‌گنجید نام اسرا را به ایران انتقال داد، او اسم حسن و دیگر اسرا را یادداشت کرده و داخل گچ پایش گذاشته بود و همین باعث شد تا خبر زنده بودن حسن به گوش خانواده‌اش برسد، خبری که غیرقابل باور بود و شگفت انگیز، خبر زنده بودن عزیزی که هرسال برایش مراسم ختم می‌گرفتند و دختری هفت ساله داشت.دختری که هیچگاه پدرش را ندیده بود.

بابا بعد از هفت سال آمد

آقای شوندی می‌گویند:« زمانی که به خواستگاری رفتم پاسدار بودم و همین مسئله باعث می‌شد تا قبول جبهه رفتن برای همسرم راحت باشد، روز خواستگاری به ایشان گفتم: پاسدارها شش ماه بیشتر عمر ندارند.با وجود همه ی سختی‌ها زندگی ما در اوج سادگی شروع شد.ارتباط ما در جبهه با نامه بود، من آخرین نامه‌ی آزادی فهمیده بودم که خداوند به من دختری عطا کرده، وقتی خانواده فهمیدند ما اسیر هستیم دوباره نامه نگاری‌ها شروع شد. ارتباط کم بود اما من عکس دخترم را دیدم»بلاخره روز دیدار از راه رسید، حسن آقا با اولین گروه از اسرایی که در مرداد ۶۹ آزاد شدند به ایران بازگشت، اما در همان روز ورود به میهن زمانی که او در جایگاه سخنرانی ایستاد تا از روزهایی که بر آنها گذشته بود بگوید، در تمام شلوغی‌ها و محبت‌های مردمی یک نگاه مبهوت و خیره دلش را آب می‌کرد، نگاهی که هفت سال دلتنگش بود، نگاه دخترکی که هنوز هم باور نمی‌کرد پدر داشته باشد.پدری که بعد از هفت سال آزاد شده بود.

اسارت منبع فیض بود

آقای شوندی با وجود همه‌ی سختی‌های که اسارت برایش به همراه داشت از ان روزها با افتخار یاد می‌کند، او می‌گوید:«اسارت برای ما دانشگاه بود، به ما درس شجاعت و ایثار می داد، کلا درس عاشورایی بود و زنده کردن مفاهمی حسینی، من سعی می‌کردم از دوران اسارت بهترین استفاده را ببرم و برگزاری کلاس‌های قران، نهج البلاغه و... برکاتی داشت که هنوز هم در زندگیم حس می‌کنم.اسارت برای من منبع فیض بود.مرحوم ابوترابی می‌گفت: لقمه ای که شما اینجا می‌خوردی حلال ترین لقمه‌های زندگیتان است. ما یک بار توفیق زیارت امام حسین(ع) را داشتیم که یکی از بهترین سفرهای زندگی من بود. ما عکس حضرت امام را ه با خود برده بودیم و آنجا به نمایش گذاشتیم، شلاق خوردیم و به نمایش گذاشتیم، بچه‌ها تصویر اما را روی پاکت‌های خالی و روی دشداشه‌ها کشیده بودند تا اعلام کنیم ما با گوش و خون و پوستمون به این انقلاب و این نظام ایمان داریم.به قول آیت الله جوادی که می‌فرمایند: خدا اسرا را آزاد کرد و همین طور هم بود.اما برگشتن سوی دیگری هم داشت وقتی خانواده‌های شهدا را می‌دیدم نمی‌توانستیم سرمان را بلند کنیم، انگار شرمنده بودیم که ما برگشتیم و آنها نه.»

دفاع مقدس هنوز هم ادامه دارد

محرم، دفاع مقدس در کنار همه‌ی شباهت ها یک نقطه‌ی مشترک دارند و آن اسارت است، اسارت شیرمردانی که ادامه دهنده‌ی راه امامشان بودند و با عمل حب خود را به اسلام و کشور نشان داده‌اند، جوان‌های که از همه‌ی خوشی‌های کوچک و بزرگ، از لذت‌هاو خانواده و زن و بچه دست کشیدند تا دین و خاکشان از دست نرود.حسن شوندی خطاب به جوان‌های کشور می‌گوید:«جوان های آن روز الگوهایشان سردارها بودند و فرمانده‌های جنگ اما تا می‌آمدند با آن سردار و فرمانده و سیره‌اش آشنا شوند آن فرد شهید می شد، اما جوان‌های امروز این مشکل را ندارند وصیت‌نامه‌ها و زندگی‌نامه‌های اکثر شهدا موجود است، جوان‌های امروز با یک جست و جوی کوچک می‌توانند به این الگوهای خاص و آسمانی آشنا بشوند، الگوهای که در اوج صلابت به قربانگاه شهادت رفتند. ما باید قدران حکومت و این نظام باشیم که قرار است پرچم را به دست امام زمان(عج) برساند.من باور دارم که هنوز هم دفاع‌های مقدس ادامه دارد و انشاء الله این دفاع‌های مقدس تا ظهور ادامه داشته باشد.دعا کنید خداوند شهادت را نصیب من هم بکند انشاء الله.»

دخترک آقای شوندی این روزها یک مادرست، وقتی از حال و احولش می‌پرسیم پدر می‌گوید:« با اینکه در حال حاضر مشکلی در زندگی دخترم وجود ندارد اما هنوز هم خلاء نبودن طولانی مدت من، آن هم دوران حساس کودکی گاهی به چشم می‌آید» باوجود همه‌ی فداکاری‌هایی که حسن شوندی و دوستانش در هشت سال دفاع مقدس انجام داده‌اند اما بعضی‌ها این روزها با ادعای روشنفکری دفاع مقدس را با جنگ طلبی یکی می‌دانند و با هشتک های نه به جنگ دم از انسان دوستی می‌زنند، شاید آن‌ها حسن شوندی‌ها را نمی‌شناسند، شاید آنها نمی‌دانند حسن شوندی‌ها فقط برای دفاع از ناموسشان، دفاع از دینشان و دفاع از خاکشان از جان شیرین خود گذشته‌اند، شاید آنها نمی‌دانند دفاع مقدس تا همیشه رنگی از کربلا با خود به همراه دارد و تا همیشه دفاع مقدس باقی می‌ماند.

Facebook Twitter Google+ اشتراک

منبع: الف

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۴۹۲۹۷۸۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ملت ایران توانایی ایستادگی روی پای خود را دارد

به گزارش خبرگزاری مهر، اختتامیه سومین جشنواره ملی «افتخار من» ویژه بیان خاطرات همسران، فرزندان و نوادگان پیشکسوتان دوران دفاع مقدس از ایثارگری و حماسه‌آفرینی‌های آن دوران در سالن قصر شیرین موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برگزار شد.

این اختتامیه با حضور امیر سرتیپ نبی سهرابی جانشین رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس، سردار سرتیپ پاسدار نادر ادیبی مدیرعامل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، حجت‌الاسلام والمسلمین حیدر مصلحی رییس سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت روحانیت در دفاع مقدس، سردار سرتیپ دوم پاسدار مهدی امیریان رییس سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج پژوهش‌های دفاع مقدس کشور، سردار علی‌اصغر محسن‌شیخی جانشین مدیرعامل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، حجت‌الاسلام والمسلمین سید جعفر طباطبایی رییس عقیدتی سیاسی بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس همراه بود.

در ابتدای اختتامیه سومین جشنواره ملی «افتخار من» سردار ادیبی گفت: یکی از وظایف بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس معرفی حماسه‌های جاودان دوران دفاع مقدس برای نسل حاضر و بعدی است. رسالت بزرگی که بر دوش ما نهاده شده این است که تلاش کنیم آنچه به دفاع مقدس تعلق دارد، به نسل جوان منتقل شود. دورانی را پشت سر گذاشته‌ایم که همه دنیا برابر ما قد علم کرده بودند و مجاهدان خدا سد راهشان شدند و موفقیت‌های پی در پی را در دفاع مقدس برای کشور به یادگار گذاشتند. ملت ایران در دفاع مقدس ثابت کرد توانایی ایستادگی روی پای خود را دارد و این اقتدار نشات گرفته از تربیت دینی و اسلامی است.

وی افزود: جهاد در دفاع مقدس مظهر توانایی ملت ایران بود و شخصیت‌هایی در آن بُرهه خلق شدند که سزاوار معرفی شدن به نسل فعلی و آینده هستند. شناخت زحمت‌های جانبازان و کسانی که بر عهد خود وفادار ماندند و در حال تداوم این راه هستند و همچنین حوادث آن دوران، مساله مهمی است که باید به فکر آن باشیم تا عمق اعتقادات جوانان ما نسبت به آن دوران افزایش یابد.

مدیرعامل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در ادامه سخنان خود گفت: یکی از برنامه‌ها در سازمان پیشکسوتان جهاد و مقاومت، موضوع ایجاد ارتباط عمیق‌تر خانواده‌ها با ایثارگری ایثارگران است. این موضوع کمک می‌کند در جهاد تبیین موفقیت‌های بیشتری کسب کنیم و این جشنواره با همین هدف توسط ادارات کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در حال انجام است. قرار است امسال نیز فراخوان دیگری از این جشنواره منتشر شود که پیشبرد کارهای آن، همت همه ما را می‌طلبد تا فعالیتی گسترده‌تر صورت گرفته و ملت ایران ارتباطشان با دفاع مقدس بیشتر شود.

سردار ادیبی با اشاره به آثار رسیده به این جشنواره افزود: در پی انتشار فراخوان جشنواره، تولیدات خوبی دریافت کردیم، ولی انتظار ما از استان‌ها بیشتر است. امیدواریم در جشنواره چهارم، شاهد افزایش ارسال آثار باشیم. در مجموع شش هزار اثر شامل فیلم، دستنوشته و داستان به دبیرخانه جشنواره ارسال شده است که در این مراسم آثار برگزیده معرفی و از خالقان آثار به صورت ویدئوکنفرانس توسط ادارت کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس در استان‌ها تقدیر به عمل آمد.

کد خبر 6092937 الناز رحمت نژاد

دیگر خبرها

  • یادواره‌های شهدا، دشمن‌ستیزی را در دلها زنده نگه می‌دارد
  • شناسایی هویت شهید دفاع مقدس
  • پیکر مطهر ۲ شهید دفاع مقدس پس از ۴۰ سال تفحص شد
  • ملت ایران توانایی ایستادگی روی پای خود را دارد
  • درخشش در سومین جشنواره ملی افتخار من
  • اختتامیه‌ی جشنواره‌ی ملی «افتخار من» همزمان با سراسر کشور در گیلان
  • زنده‌ نگهداشتن خاطرات دفاع مقدس یک ضرورت است
  • ۱۵۲ اثر به جشنواره « افتخار من» در مازندران ارسال شد
  • پیکر ۵ شهید دفاع مقدس در منطقه عملیاتی والفجر یک تفحص شد
  • کشف پیکر مطهر ۸ شهید دوران دفاع مقدس در شلمچه +فیلم