Web Analytics Made Easy - Statcounter

از مدت‌ها پیش و به خصوص در فضای پس از برجام و به ویژه از آن زمانی که ناگزیر به این اعتراف رسیدیم که غرب به وعده‌های خود در برجام پایبند نیست. به گزارش جهان نيوز به نقل از کیهان، سخن گفتن از اینکه «باید سیاستی اتخاذ کرد تا جنگی روی ندهد وگرنه ناگزیر خواهیم شد هزینه بسیار زیادی برای آن بپردازیم» تا حد زیادی اغواکننده و توام با نادیده گرفتن واقعیت است و در بعضی موارد هم با «دروغ‌پردازی، همراه می‌باشد چرا که جنگی که از وقوع آن پرهیز داده می‌شود، همین الان در منطقه و در اطراف غربی، شرقی و جنوبی مرزهای ایران وجود دارد و هدف اصلی آن هم جمهوری اسلامی است و جمهوری اسلامی نیز در این صحنه‌ها به نوعی درگیر می‌باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

پرهیز دادن از جنگی که وجود دارد در عرصه سیاست نوعی سیاه بازی است. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- از مدت‌ها پیش و به خصوص در فضای پس از برجام و به ویژه از آن زمانی که ناگزیر به این اعتراف رسیدیم که غرب به وعده‌های خود در برجام پایبند نیست، این موضوع مطرح شد که ما سر دو راهی جنگ با دنیا و تعامل با دنیا قرار گرفته‌ایم و منطق حکم می‌کند که تعامل را برگزینیم و در چارچوب تعامل به توافقاتی بیندیشیم که مانع وقوع جنگ علیه ایران و کشیده شدن دامنه جنگ منطقه به ایران شود. کمی بعدتر و زمانی که «ترامپ» سرکار آمد همین‌ها به بازتولید عبارت‌های قبلی روی آورده و گفتند ترامپ آدم پیش‌بینی‌ناپذیری است و تصمیم‌های حساب نشده‌ای می‌گیرد پس بهتر است که حرفی نزنیم که ناراحت شود.

امروز در یک گام جلوتر می‌گویند علامت‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد با ترامپ هم می‌توانیم مذاکره و توافق کنیم بنابراین باید فضای سیاسی و رسانه‌ای‌مان را در رابطه با آمریکا آرام کنیم تا به توافقاتی در مباحث منطقه‌ای دست پیدا کنیم. وقتی این خط سیر را طی دو تا سه سال اخیر مرور می‌کنیم درمی‌یابیم که همه بحث این است که ما به توافق با آمریکا و نه ادامه راهی که تاکنون رفته‌ایم بیندیشیم این در حالی است که در آمریکا دقیقا برعکس این فکر و عمل می‌شود یعنی آمریکایی‌ها - چه دموکرات و چه جمهوری‌خواه، چه مجلسی و چه دولت، چه در دوره اوباما و چه در دوره ترامپ- به هیچ‌وجه به توافق با ایران فکر نکرده و عمل نمی‌نمایند و حسب آنچه در بحث برجام تجربه کردیم تسلیم ایران را دنبال می‌کنند پس حتی اگر ایران بخواهد از رویه مبتنی بر استقلال‌طلبی و هویت‌خواهی خود دست بردارد - که دست برداشتن آن تضعیف شدید ایران را در پی می‌آورد - باز هم به توافق با آمریکا دست پیدا نمی‌کند بلکه باید به تسلیمی بیندیشد که حریف را جسورتر خواهد کرد. در این میان بعضی از چهره‌های سیاسی برای اینکه چنین تسلیم شدنی را توجیه کرده و از قبح آن بکاهند، می‌گویند آن سوی واقعه، جنگ است!

2- بعضی از افراد مدعی هستند که هم‌اینک ایران از رادار آمریکا و اروپا خارج شده و موضوعات دیگر جای آن را گرفته است و از این رو عقل و منطق حکم می‌کند که ما کاری نکنیم که دوباره در رادار آمریکا و اروپا دیده شده و به مسئله اول جهان تبدیل شویم. از منظر این افراد در چند سال اخیر به مرور موضوع ایران از دستور کار دشمنی آمریکا و اروپا و توابع آنها خارج شده و مسایل و چالش‌های جدیدی نظیر چالش اقتصادی میان آمریکا و اروپا، چالش امنیتی اروپا و روسیه، چالش امنیتی ناشی از گروه‌های تکفیری، چالش اسرائیل و اروپا، چالش آمریکا با عربستان و موضوعات داخلی دیگری نظیر بروز و ظهور پدیده ملی‌گرایی افراطی (جنبش فاشیستی راست‌ها) اولویت و موضوعیت پیدا کرده‌اند. اگر از این افراد پرسیده شود که نشانه یا نشانه‌های اینکه ما از رادار آمریکا و اروپا خارج شده‌ایم چیست؟ قادر نیستند بجز یک دسته حرف‌ها و تحلیل‌ها پاسخی بدهند و حال آنکه خیلی از این افراد دیپلمات یعنی نیروی مسئول متصدی در حوزه سیاست خارجی هستند و در پاسخ به چنین سوالی نباید تحلیل بکنند بلکه دقیقا باید فهرستی از موارد عملی شده را ارائه کنند تا بشود براساس آنها تصمیم گرفت.

و این همه در حالی است که همه شواهد، مدارک و قرائن بیان‌کننده آن است که «انقلاب اسلامی» و نظام دینی برآمده از آن کماکان و تا آخر مشکل اصلی و کلیدی آمریکا و اروپا و عوامل آن با ایران است. تداوم تحریم‌های آمریکا علیه ایران و تکرار قرار گرفتن ایران در محور شرارت در همین دو هفته اخیر - در قالب منع سفر شهروندان ایرانی به آمریکا - و تمرکز تلاش‌های آمریکا در منطقه روی نیروهای همگرا با جمهوری اسلامی نمونه‌های واضحی از این اسناد هستند.

از قضا می‌توان با استناد به موقتی بودن چالش کشورهایی نظیر ترکیه و روسیه با اروپا و آمریکا گفت آنچه اصالت و دوام ندارد تنش‌های محدودی است که این افراد آنها را جایگزین ایران در رادار آمریکا ارزیابی می‌نمایند. به عنوان مثال طی ماه‌های اخیر چالش محدودی که از سطح الفاظ و عبارت‌های رسانه‌ای فراتر نرفت بین ترکیه و آمریکا به وجود ‌آمد و در روزهای اخیر این موضوع کاملا به فراموشی سپرده شد و آمریکایی‌ها در موضوع سوریه و منطقه امن به توافق رسیدند و درست در زمانی که ترکیه به کانون رخدادهای امنیتی و تحرک‌ تروریستی تبدیل شده بود و از طرف دیگر همه اذعان می‌کردند که ایران در مقایسه با همسایگان خود از امنیت بسیار بالایی برخوردار است، مقامات جدید آمریکا از قرار دادن شهروندان ترکیه در لیست کشورهایی که گفته می‌شد به دلیل برخوردار بودن از گروه‌های فعال‌ تروریستی نمی‌توانند به آمریکا وارد شوند، خودداری کرده و شهروندان ایران را که به عنوان امن‌ترین کشور مورد تصدیق بود را در لیست عدم ورود قرار دادند. پس کاملاً واضح است که این سخن که ایران از رادار خارج و دیگران جای آن نشسته‌اند نادرست بوده و نوعی تصویرسازی خیالی است.

3- بعضی از این افراد در جلسات باصطلاح کارشناسی مدعی هستند که اولاً سیاست ایران مبتنی بر تبدیل شدن به هژمون در منطقه است ثانیاً تلاش ایران نه تنها نفعی برای ایران ندارد بلکه ایران را در معرض انواعی از تهدیدات، تعهدات و ضررها خواهد کرد ثالثاً با نگاه واقع‌بینانه به سطح توانمندی، ایران باید به جای فکر کردن به «منطقه‌ای ایرانی» به «ایرانی در منطقه» بیندیشد و بداند که هیچ کشوری قادر به تثبیت خود به عنوان قدرت هژمون نیست. واقعیت این است که در همه این گزاره‌ها مغالطه و دروغپردازی وجود دارد چرا که از یک سو اگر هژمون همان سلطه‌طلبی و استثمار ملت‌های دیگر باشد چنین چیزی از نظر مبانی انقلاب و سیاست‌های نظام مردود است و تاکنون هم ایران برای چنین امر مذمومی گامی برنداشته است اما واقعیت بزرگتر این است که مشکل غرب و شرق و رژیم‌های وابسته به آنها با ما «هژمون» ما نیست چه اینکه می‌دانند چنین چیزی در دستور کار ایران نیست مشکل آن‌ها دقیقاً «قدرت» ایران است. در واقع این افراد هم که در ایران هژمون‌طلبی- موهوم- ایران را نفی می‌کنند، دنبال نفی قدرت ایران هستند و دقیقاً از همین روست که در داخل جمهوری اسلامی بر هر نقطه‌ای که مصداق قدرت ایران باشد و یا هر موقعیت قدرت‌ساز جمهوری اسلامی حمله می‌کنند و درصدد تضعیف آن برمی‌آیند این‌ها با منطق قدیمی «ایران یک لولهنگ هم نمی‌تواند بسازد» از ایران می‌خواهند که از مسیر علمی عقب بنشیند و علم را به کشورهای غربی محول کرده و خود به عنوان مشتری کالاهای صنعتی به آن‌ها مراجعه کند از این روست که برای این‌ها انهدام موقعیت‌های قدرت‌ساز ایران نه تنها امری مذموم نیست بلکه از آنجا که سبب حل مسئله ایران با غرب است، افتخارآمیز نیز می‌باشد.

این افراد در مسایل منطقه‌ای که بیت‌الغزل قدرت ایران است همان چیزی را از ایران طلب می‌کنند که آمریکا، اروپا، اسرائیل، عربستان، ترکیه و... از ایران طلب می‌کنند منتهی اینها با آنها یک فرق بزرگ دارند، آنها یعنی آمریکا و... موقعیت ایران را بسیار ارزشمند می‌دانند و به زبان هم می‌آورند، این‌ها به دستاوردهای بزرگ منطقه‌ای ایران لقب «زمین سوخته» و «هژمونی خسارت‌بار» می‌دهند و در واقع می‌خواهند- اگر بتوانند- این‌ها را مفت به ترکیه و عربستان و اسرائیل و آمریکا بدهند!

4- این‌ها مدعی هستند برای اینکه کشور درگیر جنگی نشود باید هر آنچه را که شرط عدم تحقق جنگ است را به جا آوریم. در واقع در اینجا نیز دو مغالطه و دروغ بزرگ وجود دارد. یک ادعا این است که این‌ها مدعی‌اند آمریکا و... با ما جنگی ندارند و ما نباید به جنگی که می‌تواند وجود نداشته باشد، جامه تحقق بپوشانیم. واقعیت این است که این جنگ مدت‌هاست و بخصوص از 2012 علیه ایران راه افتاده و بصورت گرم هم ادامه دارد برای درک این موضوع ساده کافی است به منطقه‌ای که در آن جنگ وجود دارد نگاه کنیم ببینیم این جنگ در کدام منطقه است؛ عراق، سوریه، یمن و لبنان. خب این کشورها متحد نسبی مان هستند یا متحد نسبی آمریکا؟ در این کشورها چه طیف‌ها و گروه‌هایی در معرض جنگ پرشدت قرار دارند؟ این‌ها ادامه طبیعی انقلاب اسلامی ایران هستند یا ادامه جبهه سلطه؟ در این جبهه‌ها سهم و نقش ما کم است یا زیاد؟ وقتی در هر شهرستان ایران، امروز، مزار «شهدای حرم» وجود دارد و همین الان نیروهای ما در سوریه و عراق درگیر جنگی پرشدت هستند که آمریکا و عوامل آن بر ما و مردم دوستدار ایران تحمیل کرده‌اند، چطور می‌توانیم بگوئیم ایران از رادار دشمن غرب دور شده و جنگی وجود ندارد کاری نکنید که جنگی درگیرد.

مغلطه دوم آنها این است که خود را نیروی مخالف جنگ و برطرف کننده آن معرفی می‌نمایند و حال آنکه به گواهی آنچه در صحنه منطقه مشاهده می‌شود، نرمش و ساده‌اندیشی جنگ را در پی می‌آورد کما اینکه در سوریه و عراق اینطور شد و امروز در این دو سرزمین که دولت‌های آن در اوائل گمان می‌کردند توطئه‌ای وجود ندارد، درگیر جنگی پرشدت شدند. قرار گرفتن ایران در فهرست شرارت که ابتدا در دوره بوش- خاتمی و سپس در دوره ترامپ- روحانی اتفاق افتاده است نیز بیان کننده آن است که نرمش با آمریکا، ایران را به لبه جنگ سوق می‌دهد از سوی دیگر از این افراد باید پرسید هم اینک که جنگی واقعی علیه قدرت و اعتبار ایران در منطقه و زمین مقاومت روی داده است و پاک‌ترین فرزندان این مرز و بوم به مصاف رفته‌اند، شما برای اینکه چنین درگیری با پیروزی جبهه خودی تمام شود، چه کار می‌کنید؟ آیا از نظر شما چنین دفاعی اعتبار دارد تا مقاومت در جنگی که از وقوع آن پرهیز می‌دهید، اعتباری داشته باشد؟

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۶۵۵۷۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یادداشت: کلوپ لج نکرد، صلاح درخشید

به گزارش "ورزش سه"، هرچند شانس قهرمانی لیورپول پیش از این بازی هم به‌شدت کم شده بود اما بازی با تاتنهام در آنفیلد، یک روز مهم در دوره کاری سرمربی آلمانی در لیورپول بود؛ روزی که بازیکنان لیورپول باید شخصیت تیم کلوپ را نشان می‌دادند. این یکی از سه بازی پایانی کلوپ به‌عنوان سرمربی لیورپول بود.

در نقطه مقابل تاتنهام با نتایج بسیار ضعیف اخیر خود و سه شکست پیاپی مقابل نیوکاسل، آرسنال و چلسی به این بازی رسیده بود؛ نتایجی که عملا شانس رسیدن تاتنهام به رتبه چهارم را به پایین‌ترین حد ممکن رسانده و حتی رتبه پنجمی این تیم را هم در خطر قرار داده بود.

مهم‌ترین نکته در ترکیب لیورپول این بود که محمد صلاح از ابتدا در کنار لوییس دیاز و کودی گاکپو بازی می‌کرد. به دنبال جدال لفظی این ستاره مصری با کلوپ پیش از تعویض در بازی قبلی، بسیاری از کارشناسان انتظار داشتند صلاح بار دیگر بیرون از ترکیب بماند اما کلوپ بار دیگر نشان داد که روش مدیریتی او، یک روش کلاسیک و قابل پیش‌بینی نیست.

از لحظه اعلام ترکیب لیورپول، سئوال اصلی این بود که «آیا صلاح در این بازی به اندازه کافی موثر و درخشان خواهد بود یا نه؟» سوالی که اگر با پاسخ منفی همراه می‌شد، عملا قدرت و هنر مدیریت کلوپ هم به دنبال از دست رفتن شانس قهرمانی لیگ، زیر سوال می‌رفت.

کلوپ در خط دفاع تغییری ایجاد نکرده بود اما در خط میانی دو تغییر نسبت به بازی قبلی داشت و از هاروی الیوت و الکسیس مک‌آلیستر در کنار واتارو اندو استفاده کرده بود.

آنگه پوستکوگلو هم تیمش را با سیستم ۳-۳-۴ به میدان فرستاد؛ پدرو پررو، کریستین رومرو، میکی فان‌درفن و بن دیویس در خط دفاع قرار گرفتند.

یس بیسوما، پپه سار و رودریگو بنتانکور سه هافبک میانی تاتنهام بودند و برنن جانسون و دژان کولوسفسکی هم در خط حمله در دو سمت سون هیونگ مین بازی می‌کردند. به این ترتیب تاتنهام هم چند تغییر در ترکیب داشت تا احتمال تکرار شکست‌های سنگین چند بازی اخیر کم شود.

نمایش فاجعه‌بار تاتنهام در نیمه اول
تاتنهام که در بازی با آرسنال مالکیت بالایی داشت و به‌رغم تسلط بر جریان بازی، روی ضربات ایستگاهی غافلگیر می‌شد، این‌بار هم در آنفیلد در همان نیمه اول برنامه‌اش کنترل جریان بازی براساس حفظ توپ و مالکیت بالای توپ بود، اما در عمل مشخص شد که کلوپ نه تنها مشکلی با این رویکرد پوستکوگلو ندارد، بلکه از این برنامه تاتنهام استفاده می‌کند، تا در انتقال از دفاع به حمله به این تیم ضربه بزند.

به این ترتیب تاتنهام در نیمه اول این بازی، یکی از ضعیف‌ترین عملکرد‌های فنی خود در فصل جاری را ثبت کرد.

لیورپول در همان ۱۰ دقیقه ابتدایی بازی با تصمیمات خوب گاکپو و صلاح و الیوت، ۳ ضربه در چهارچوب و یک ضربه به تیر دروازه داشت و در دقیقه ۱۶ هم روی با ضربه صلاح به گل اول رسید. صلاح در ادامه نیمه اول هم موثرترین بازیکن لیورپول در فاز حمله بود و روی گل رابرتسون اثر مستقیم داشت.

درحالی که مالکیت توپ در نیمه اول ۵۶ به ۴۴ درصد به سود تاتنهام بود، آماری شگفت‌انگیز در پایان این نیمه ثبت شد؛ ۱۴ شوت لیورپول و ۸ ضربه این تیم داخل چهارچوب، مقابل یک شوت تاتنهام، بدون هیچ ضربه‌ای در چهارچوب.

همین آمار نشان می‌دهد که تاتنهام چقدر در نیمه اول در کنترل حملات و ضدحملات لیورپول، به‌رغم داشتن مالکیت نسبتا بالا مشکل داشته و تا چه حد تحت تاثیر لیورپول قرار گرفته است. پس از بازی خبر درگیری چند بازیکن تاتنهام در رختکن بین دو نیمه هم منتشر شد، که نشان‌دهنده افزایش فشار و تنش درون تیمی در تاتنهام بود.

سمت راست شگفت‌انگیز لیورپول
هرچند تاتنهام نیمه دوم را با میل هجومی بیشتری آغاز کرد، اما پیش از رسیدن به دقیقه ۶۰، با دو گل گاکپو و الیوت، فاجعه برای تاتنهام کامل شد.

هر دو گل با اصرار به طراحی حملات در فضای اطراف صلاح شکل گرفت؛ درواقع انتقال از دفاع به حمله از سمت راست، اثرگذاری صلاح روی شکل‌گیری حمله و پاس آخر از این منطقه، برای لیورپول خلق موقعیت می‌کرد و دو بار دیگر روی همین برنامه لیورپول توسط گاکپو و الیوت به گل رسید تا پس از آن کلوپ با آسودگی شروع به تعویض چند مهره مهم خود کند.

برای تاتنهامی‌ها که در ۳ بازی قبلی به ترتیب ۴، ۳ و ۲ گل از نیوکاسل، آرسنال و چلسی خورده بود، تحمل یک شکست سنگین دیگر فاجعه‌بار بود اما این اتفاقی بود که در آنفیلد داشت شکل می‌گرفت.

تلاش ناکام برای بازگشت بزرگ
ریچارلیسون، جیمز مدیسون و سپس جووانی لوسلسو بازیکنان تعویضی بودند که پوستکوگلو در ادامه به جای کولوسفسکی، بنتانکور و سار وارد زمین کرد تا تاتنهام در ۳۰ دقیقه پایانی با هجومی‌ترین شکل ممکن بازی کند.

اتفاقا بازگشت تاتنهام به جریان بازی، غافلگیرکننده هم بود. سون که با آمدن ریچارلیسون به میدان و قرار گرفتن در مرکز خط حمله، به سمت چپ رفته بود، عملا در این پست کارآیی بالاتری نسبت به نیمه اول داشت و طراح چندین حمله موثر تاتنهام بود. گل اول تاتنهام را ریچارلیسون زد و گل دوم را هم سون روی شروع حرکت از سمت چپ زد.

گل دوم تاتنهام در دقیقه ۷۷ زده شد و کلوپ که تیمش در هفته‌های گذشته پرنوسان ظاهر شده بود، نگران از دست رفتن برتری ۴ گله بود.

شکل بازی تاتنهام در ۱۰ دقیقه پایانی بازی طوری بود که احتمال بازگشت بزرگ هم وجود داشت، به‌خصوص اگر الیسون بکر در موقعیت تک به تک ضربه سون را دفع نمی‌کرد.

البته لیورپول هم در دقایق پایانی چند فرصت خوب داشت اما همین که در چنین مسابقه‌ای، لیورپول بار دیگر ۲ گل خورد و در خطر از دست رفتن برتری ۴ گله خود قرار گرفت، نشان می‌دهد که تیم کلوپ در مهم‌ترین مقطع فصل، چقدر دور از ثبات کافی برای یک تیم مدعی قهرمانی است.

اهمیت پیروزی با درخشش صلاح
آمار کلی در پایان بازی، نسبت به نیمه اول کمی تعدیل شد. به‌خصوص با رسیدن تاتنهام به آمار ۱۱ شوت و ۳ ضربه داخل چهارچوب.

اما تیم پوستکوگلو ۲۵ شوت به دروازه‌اش زده شد که ۸ تا از این ضربات داخل چهارچوب بود. این برای تیمی که در رقابت سنگین برای کسب سهمیه لیگ قهرمانان است، آماری بسیار ضعیف محسوب می‌شود.

لیورپول با این پیروزی ۷۸ امتیازی شد و با توجه به فاصله ۵ امتیازی با آرسنال صدرنشین و باقی ماندن فقط ۲ مسابقه دیگر، عملا کلوپ شانس بسیار ضعیفی برای قهرمانی در لیگ برتر خواهد داشت.

لیورپول تا همین چند هفته قبل شانس رقم زدن یک فصل تاریخی با کسب ۳ جام را داشت اما نوسان فنی شدید در یک ماه گذشته، هم لیگ اروپا را از لیورپول گرفت، هم جام حذفی فوتبال انگلیس و هم امید به قهرمانی در لیگ برتر.

اما پیروزی مقابل تاتنهام آن هم با یک نمایش هجومی، یک نیاز ضروری برای کلوپ بود؛ برای مردی که در آستانه وداع با سرمربیگری لیورپول، با یکی از مهم‌ترین ستارگان تیمش یعنی صلاح جلوی دوربین‌های تلویزیونی درگیر چالش شده بود و نیاز داشت با درخشش صلاح تاتنهام را شکست دهد تا وجهه فنی و شخصیتی خودش و تیمش را پس از حدود ۹ سال کار نسبتا موفق در لیورپول بازسازی کند.

تاتنهام هم البته همچنان به شکست‌های سنگین خود ادامه می‌دهد و خوش‌شانس است که تیم‌هایی مثل منچستریونایتد و نیوکاسل به دلیل بی‌ثباتی نتوانسته‌اند به رتبه پنجم برسند.

دیگر خبرها

  • آرایش جنگی تانک‌های اسرائیل در ۲۰۰ متری گذرگاه رفح
  • امیرعبداللهیان: همکاری ایران و آژانس تحت تاثیر آمریکا قرار نگیرد
  • یادداشت: کلوپ لج نکرد، صلاح درخشید
  • همکاری ایران و آژانس تحت تأثیر رویکرد و رفتار بی‌ثبات و متناقض آمریکا قرار نگیرد
  • شرط‌بندی ضد انقلاب روی مهره سوخته اسرائیل
  • تئاتر بچه‌های مسجد باید در چهار گوشه ایران شکل بگیرد/ حضور ۱۴ گروه نمایشی در جشنواره تئاتر بچه‌های مسجد
  • مرور یک تجاوز شیمیایی
  • زور آزمایی اف ۱۶ آمریکا با سوخو ۳۵ روسیه + فیلم | روسیه سواحل غربی آمریکا را تهدید کرد؟ | این غول‌های جنگی را در آسمان دریای برینگ ببینید
  • مذاکره با بازیگران «عشق» ادامه دارد / نگارش فیلمنامه بر اساس واقعیت‌های اجتماعی
  • ببینید/ ایران از واقعیت تا فضای مجازی