Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تسنیم»
2024-04-25@21:30:38 GMT

روایت پژمان بازغی از نوروز ایرانی

تاریخ انتشار: ۸ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۷۳۷۴۲۲

روایت پژمان بازغی از نوروز ایرانی

امیدواریم سنت‌های خوب و دوست‌داشتنی همچنان بین هموطنانم با همین شکل زیبا ماندگار باشد و به نسل بعدی برسد.

به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، به مناسبت فرارسیدن سال نو و ایام نوروز گفتگوی بهاری با پژمان بازغی بازیگر سینما و تلویزیون را در خصوص رسم و رسوم ایرانی در نوروز بخوانید:

بازغی در خصوص مراسم چهارشنبه سوری که از قدیم‌الایام در ایران اجرا شده است، گفت: چهارشنبه سوری در گذشته‌ها سنتی زیبا بود ولی دیگر حال و هوای گذشته را ندارد و متاسفانه از بین رفته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این شب به شبی پر از تیر، ترقه و صداهای مهیب تبدیل شده، در حالی که در دوره کودکی من در این شب قاشق‌زنی و خوردن آجیل مخصوص و آتش‌ زدن بوته رسم بود.

وی در ادامه افزود:‌ این شب مراسم مخصوصی داشت و حتی به یاد دارم آش پخته می‌شد و خانواده‌ها دور هم جمع می‌شدند در این مراسم ورود بهار جشن گرفته می‌شد ولی حالا تبدیل شده به شب آتش‌بازی که اصلا جزو سنت‌های ایرانی نیست.

وی با ابراز امیدواری از ماندگار شدن سنت‌‌ها و رسوم زیبای ایرانی اظهار داشت: امیدواریم سنت‌های خوب و دوست‌داشتنی همچنان بین هموطنانم با همین شکل زیبا ماندگار باشد و به نسل بعدی برسد.

نفس را با سنت‌های خوب ایرانی آشنا می‌کنیم

بازیگر فیلم سینمایی «بارکد» با اشاره به رسم زیبای ایام نوروز عنوان کرد:‌من و همسرم همه سعی‌مان را می‌کنیم که مراسم و سنت‌های ایرانی را اجرا کنیم تا دخترم نفس هم با این آداب و رسوم آشنا شود شب یلدا،‌ نوروز،‌ چهارشنبه سوری و تولد افراد فامیل همه مراسمی هستند که دخترم با آنها آشنا است.

وی در ادامه افزود: نفس، روز تولد مادربزرگ‌ها، پدربزرگ‌ها و سایر اعضای فامیل را تبریک می‌گوید و با سنت‌هایی مثل نوروز آشنا است و برایشان ذوق و شوق دارد. متاسفانه تهران تبدیل به شهری فاقد هر گونه اصالت شده است.

بازغی با انتقاد از دوری آدم‌ها و اقوام از یکدیگر گفت: این شهر آن قدر رشد کرده و بزرگ شده که ما حتی از همسایه دیوار به دیوارمان هم خبر نداریم و نمی‌دانیم کیست و چه کاره است. در زمان‌های نه چندان دور هم‌محلی‌ها یکدیگر را می‌شناختند و در کنار هم زندگی می‌کردند اما حالا تهران تبدیل به شهری با فرهنگ‌های گوناگون و عجیب شده است. پدر و مادرها باید مراقب باشند فرزندانشان با فرهنگ‌های عجیب عجین نشوند و تنها راه حل هم برپایی سنت‌های ملی و وطنی خودمان مانند همین شب یلدا است این سنت سینه به سینه و نسل و به نسل به ما رسیده است و امیدواریم در ادامه هم همین طور باشد.

سریال «هشت و نیم دقیقه» تلنگری اجتماعی بود

این بازیگر در خصوص سریال پائیزی گفت: ما در شب‌های پاییز با سریال «هشت و نیم دقیقه» مهمان خانه مردم بودیم و خوشبختانه این سریال بین مخاطبان محبوب بود دوست دارم به نکته‌ای اشاره کنم و بگویم ما فراموش کرده‌ایم در سال‌های گذشته همه بازیگران یک سریال یا فیلم‌ فارغ از بلندی و کوتاهی نقش، بازیگران حرفه‌ای بودند، اما در سال‌های اخیر آن قدر نابازیگر وارد این عرصه شده‌ است که وقتی در سریال «هشت و نیم دقیقه» در دو قسمت حضور دارم همه تعجب می‌کنند که چرا در چنین نقشی بازی کردم، در حالی که به نظر من امیر شخصیتی بسیار کلیدی و مهم در سریال است و با مرگش موتور داستان روشن شده و حضورش تا انتهای سریال هم حس می‌شود من این نقش را با رضایت پذیرفتم چرا که اولا شهرام شاه حسینی از دوستان خوب من است و قبلا با ایشان همکاری داشته‌ام و دوم این که گروه بازیگران این سریال از بازیگران حرفه‌ای و دوستان خوبم هستند.

وی با بیان این مطلب عنوان کرد: ضمن اینکه حضور این قصه در حوزه اجتماعی واقعا ضروری بود و کاش برای قانونی که به عنوان هشت و نیم دقیقه در سریال دیدیم،‌از نظر حقوقی فکر شود تا حقی از کسی ضایع نشود در واقع این سریال تلنگری بود تا در باره این قانون تجدید نظر کارشناسانه شود.

منبع:باشگاه خبرتگاران

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه سایر رسانه‌ها

R41383/P41383/S9,1299/CT12

منبع: تسنیم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۳۷۴۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت یک دلداگی به همسر؛ مرد ایرانی ۲۵ سال در دریا سرگردان بود! +تصویر

کاجامه‌ خوس... او ۲۵ سال تمام است ک در اتاقکی در گوشه‌ی قایق فرسوده خود، یکه و تنها در دریا زندگی می‌کند. او ۲۵ سال پیش لیلا (همسر زیبایش) را در دریا از دست داد و با مرگ همسرش زادگاه خود خشکبیجار را ترک گفت... دو اسلحه‌ی روسی به مبلغ هفت قران از دو ملوان روسی که آن روزگار در کشتی‌های تجارتی کار می‌کردند خرید و با قایق ماهی‌گیری خود، زندگی در دریا و مرداب‌های دوردست و خالی از سکنه را آغاز کرد...

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عبدالله یک جوان عادی گیلک بود که در سال ۱۳۲۸ لیلا همسر عزیزش را در از دست داد. از آن پس اما او دیگر عادی نبود و هرگز هم آن آدم سابق نشد. به قایقی کوچک نشست، سر به دریا گذاشت، و در اتاقک محقر روی قایقش به زندگی ادامه داد. با ادامه پیدا کردن این وضعیت کم‌کم در میان محلی‌ها به «کاجامه خوس» معروف شد یعنی فردی که در کجامه [اتاقک کوچکی که در قایقش ساخته بود] می‌خوابد و شد قهرمان بسیاری از شعرهای گیلکی عاشقانه. در اردیبهشت ۱۳۵۳ گروهی از صیادان محلی کاجامه خوس را پس از مدت‌ها بی‌خبری در قایق فرسوده‌اش دیدند. این ماجرا این‌قدر عجیب بود که بلافاصله گزارشش در روزنامه‌ی اطلاعات (۲ اردیبهشت ۵۳) به این شرح منتشر شد:

«کاجامه‌ خوس» پیر افسانه‌ای گیلان که زندگی حیرت‌انگیز او در اشعار محلی گیلک و فولکلور این قسمت از کشور ما اثر فراوان داشته زنده است!

دیروز [چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۳] جمعی از صیادان محلی، پس از سال‌ها بی‌خبری از این مرد افسانه‌ای، بار دیگر او را در قایق کهنه و فرسوده‌اش که از ۲۵ سال پیش تنها خانه‌ی اوست، یافتند.

خبر زنده بودن «کاجامه ‌خوس» به‌سرعت در گیلان دهان به دهان گشت و یک بار دیگر جمعی از شعرا و محققین فولکلور گیلان به سراغ او رفتند تا مردی را که یک ربع قرن، به امید دیدار «لیلا» همسر از دست‌رفته‌اش، در دریا سرگردان است، از نزدیک ببینید.

پیر کاجامه‌ خوس در سراسر جهان تنها کسی است که چنین زندگی حیرت‌آوری دارد: او ۲۵ سال تمام است ک در اتاقکی در گوشه‌ی قایق فرسوده خود، یکه و تنها در دریا زندگی می‌کند. در تمام این مدت یک بار پایش را به میان مردم نگذاشته، نه نام خود را به یاد می‌آورد و نه از گذشت روزگار خبری دارد.

آن‌ها که از گذشته «کاجامه‌ خوس» خبر دارند می‌گویند:

سرنوشت او این است که یکه و تنها در دریا بمیرد و قصه‌ای به قصه‌های شورانگیز دل‌دادگی زمان ما افزوده شود.

او ۲۵ سال پیش لیلا (همسر زیبایش) را در دریا از دست داد و با مرگ همسرش زادگاه خود خشکبیجار را ترک گفت... دو اسلحه‌ی روسی به مبلغ هفت قران از دو ملوان روسی که آن روزگار در کشتی‌های تجارتی کار می‌کردند خرید و با قایق ماهی‌گیری خود، زندگی در دریا و مرداب‌های دوردست و خالی از سکنه را آغاز کرد...

حالا پس از سال‌ها او در ساحل مرداب نیلی‌رنگ بندر پهلوی جایی که جز صدای مرغان وحشی و نجوای باد در دل برگ‌های درختان صدایی نیست، اقامت گزیده است...

خبرنگاران ما در رشت و بندر پهلوی که دیروز [چهارشنبه ۴ اردیبهشت ۱۳۵۳] ساعتی را با «کاجامه خوس» گذرانده‌اند، می‌نویسند: با گذشت هر بهار یک خط به بدنه‌ی قایق خود و یک خط به درخت قطوری که با آن الفتی دیرینه دارد، می‌کشد تا به حال ۲۵ خط به نشانه‌ی ۲۵ سال سرگردانی در دریا به تنه‌ی درخت و قایق او کشیده شده است... خوراک او ماهی و مرغان دریایی است... شب‌های جمعه، چند فانوس در اتاقک داخل قایق خود برمی‌افروزد و چشم به راه لیلا می‌ماند. تا سپیده‌دم در خیال، با همسر از دست‌رفته‌اش گفت‌وگوها دارد...

مردم می‌گویند: نام اصلی کاجامه خوس عبدالله است... و ده‌ها شعر محلی و ترانه‌های فولکلوریک و بومی که با زندگی گیلانی‌ها عجین شده، یادآور خاطرات اوست.

ترجمه‌ی یکی از این اشعار چنین است:

عبدو، بیا که دیگر کلبه‌ی تو سوخت...

و تنها پاروهای نیم‌سوخته‌ات به جا مانده...

بیا عبدو، ای پیر دریا که قایق خانه‌ی توست

بیا که فانوس است هم خاموش است

مبادا... که اسیر توفان شده باشی

باد می‌وزد...

موج‌ها را می‌لرزاند...

و عبدو سرگردان در دریاست...

دیگر خبرها

  • «کودک شو» : تلاش بودجه‌سوز برای استمرار یک تجربه‌ی تمام‌شده
  • روایت یک دلداگی به همسر؛ مرد ایرانی ۲۵ سال در دریا سرگردان بود! +تصویر
  • روایت سرهنگ آمریکایی‌ از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین
  • سریال مشاور و روایتی از باز کردن کلاف‌های پیچیده زندگی
  • «دست‌های فیلمسازان ما را در پروژه‌های تاریخی بسته‌اند»
  • دانلود سریال افعی تهران قسمت ۸ هشتم کامل
  • برای خانه‌ات بجنگ!
  • «نون - خ» برنده صفا و سادگی
  • چرا «نون خ» و «زیرخاکی»، «پایتخت» نشدند؟!
  • یک قصه خیالی به روایت فراری