Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار ایلنا، امیر دژاکام در طول 35 سال فعالیت تئاتر، بالغ بر 70 اثر را نوشته و کارگردانی کرده است و دوبار هم پیش از این آثاری را در تعطیلات نوروزی روی صحنه برده اما این‌بار می‌گوید؛ فشار خون‌اش برای «صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی» به 19 رسیده؛ نه به خاطر اجرای این نمایش که به گفته خودش بسیار هم آن را دوست دارد، بلکه به دلیل مسائلی که از آن به عوان اقتصاد هنر نام می‌برد و گلایه‌ای که از برخورد سالن‌های دولتی چون حافظ و بنیاد رودکی با هنرمندان دارد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این گفتگو امیر دژاکام از اقتصاد هنر، تامین مالی نمایش‌ها و همچنین نمایش جدیدش و ارتباط آن با جامعه امروز ایران سخن گفته است.

امیر دژاکام (نمایشنامه‌نویس و کارگردان) با طرح این سوال که «آیا هنر باید از نظر اقتصادی روی پای خود بایستد؟» به انتقاد از نگاه حاکم بر بسیاری از سالن‌های نمایش و نهادهای حامی تئاتر در کشور، نحوه قرارداد بستن و نحوه برخورد با هنرمندان پرداخت.

امیر دژاکام با اشاره به نگاهی که در تئاتر حاکم است به خبرنگار ایلنا گفت: باتوجه به این نگاه غالب، باید این را پرسید که آیا هنر، تجارت است؟ و اگر هنر، تجارت است؛ چرا از نظر مبانی فلسفی از ابتدا یک واژه دیگر را برایش انتخاب کرده‌ایم؟

آیا تئاتر باید درآمدزا و مستقل باشد؟

دژاکام ادامه داد: هرقدر نگاه می‌کن؛ می‌بینی تعریف هنر پاسخ به نیاز بشر به زیبایی است. زیبایی‌شناسی و هنر می‌گوید بشر در وجودش به زیبایی نیاز دارد و پدیده‌ای براساس مجموعه قوانین و مقرراتی که دارد شروع می‌کند به پاسخ دادن به این نیاز به زیبایی. زیبایی همراه خود هارمونی و نظم دارد و نظم یعنی عدالت و تناسب؛ پس هارمونی در عبارت دیگر خودش به معنی عدالت است و برای اینکه عدالت در جامعه تحقق پیدا کند پدیده‌ای به نام فرهنگ شروع می‌کند به گسترش مفاهیم والا و ارزشمند از طرق مختلف مثل موسیقی، شعر، داستان، تئاتر، فیلم و...

او با بیان اینکه «حالا سوال این است که چرا همین مفاهیم را اساتید مرتبط در کلاس‌های درس نمی‌گویند و سخنرانی نمی‌کنند؟» گفت: پاسخ این است که چون هنر تاثیرگذار و همراه با زیبایی است و انسان محظوظ می‌شود پس آن مفهوم هم ماندگار می‌شود.

این نمایشنامه‌نویس و کارگردان با اشاره به مفهوم دخل و فروش در هنر، مثالی زد و گفت: اگر فردوسی در طول سی سال عمرش محاسبه می‌کرد آیا ما هیچ وقت شاهنامه را داشتیم یا سعدی و گلستان و خیلی آثار دیگر و هنرهای مختلف؛ به آثار خوبی که در جهان کار شده و ماندگارند؟ نگاه کنید؛ خالقان این آثار در طول تاریخ اگر می‌خواستند احتمالا آنقدر هوش داشتند که بر مبنای تجارت عمل کنند.

دژاکام مثالی دیگر در این زمینه زد و گفت: سعدی به‌جای شاعری در سفرهای متعددش می‌توانست از خراسان زعفران بخرد و ببرد کرمان، زیره بخرد ببرد شیراز و آنجا عرق بهار نارج بگیرد ببرد اهواز و از اهواز ماهی بگیرد و شروع کند به فروختن آنها. این یک بحث است؛ یک مفهوم است که تداخل پیدا می‌کند با این موضوع که آیا هنر باید از نظر اقتصادی روی پای خود بایستد؟ یعنی باید درآمدزا و مستقل باشد؟ این بحث دامنه‌داری است.

یا تهیه‌کننده خصوصی قبول کن و ستاره بیاور یا روی پای خودت بایست

او خاطرنشان کرد: کارگردانی مثل من که 35 سال کارگردانی کرده‌ام آن هم در سال‌های سختی که وقتی جشنواره فجر شروع شد فقط شش گروه وجود داشت. ما تمام عمرمان را گذاشتیم برای کارگردانی و حاصلش این شده که امروز اگر می‌خواهم تئاتر کار کنم دو راه‌حل دارم.

کارگردان نمایش «ننه دلاور و فرزندانش» با اشاره به این دو راه‌حل گفت: یکی این است که من تهیه‌کننده‌ای را بپذیرم. مثلا یک جوان 25-30 ساله که احتمالا 100 و200 میلیون بودجه دارد و بعد خواسته‌های خودش را که به حق هم هستند اما طبیعتا اقتصادی هستند را قبول کنم؛ من باید بنشینم و آن جوان مثلا بگوید «امیر جون می‌شود مثلا فلان آدم را بیاوری و فلان کار را بکنی.» من احتمال دارد با هنرپیشه نامداری کار کنم همانطور که در سال‌های کارگردانی تئاتر هم این کار را کرده‌ام.

دژاکام ادامه داد: می‌توان با بازیگران نامدار کار کرد اما اگر تهیه‌کننده بگوید این کار را بکن چون فقط فروش بلیت دارد و این نمایش را کار کن یا فقط 50 دقیقه کار کن یا دکورش ارزان باشد یا لباسش ارزان باشد و... خب من نمی‌توانم این کار را بکنم. واقعا چنین امکانی برای من وجود ندارد. پس علیرغم اینکه تهیه‌کننده‌های زیادی هم هستند که مایل‌اند با من کار کنند من طبیعتا تهیه‌کننده نمی‌گیرم.

او راه‌حل دوم را این دانست که هنر روی پاهای خودش بایستد و گفت: من این راه‌حل دوم را انتخاب کرده‌ام، ولی ایستادن روی پاهای خود کمی سخت است. من الان برای نمایش «صعود مقاومت‌پذیر آرتورو و اویی» که از نیمه دوم فروردین در سالن حافظ روی صحنه می‌رود باید کرایه سالن را از جیب خودم بدهم و جلوتر هم باید این هزینه را پرداخت کرد اما بنیاد رودکی لطف کرده و از من قسطی گرفته است اما باید دکور را تهیه کنم، پول لباس، هزینه‌های گریم و پوستر و بروشور را هم پرداخت کنم.

کارگردان «صعود مقاومت‌پذیر آرتورو و اویی» ادامه داد: فرض کنید که بازیگران این نمایش مثلا امیر کربلایی‌زاده که برای یک شب استندآپ کمدی حدود 10 میلیون دریافت می‌کند، یا بهرام ابراهیمی و مرتضی آقاحسینی، حمید فلاحی و تینو صالحی که در تئاتر شناخته شده هستند یا مصطفی کوشکی که طراح صحنه و محمد مساوات که طراح پوستر است از من دستمزد نگیرند و هیچ کدام حرفی از دستمزد نزنند؛ سالن از چهاردهم بازمی‌شود و بیست اجرا دارم؛ حتی اگر فروش هم فول باشد می‌شود هشتاد میلیون تومان درآمد. می‌خواهم بگویم برای این گروه 19 نفره در خوش‌بینانه‌ترین حالت، هزینه و درآمد سر به سر می‌شود. پس من دنبال تجارت نیستم.

متولی فرهنگی باید به هنرمند که مثل بچه‌اش است بگوید برو دزدی کن؟

دژاکام با بیان اینکه به جز این دو راه قطعا راه‌حل سومی هم وجود دارد، گفت: در مثل مناقشه نیست؛ اما فرض کنید متولیان فرهنگی کشور مثل حوزه هنری، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی و جاهای دیگر که پولی برای فرهنگ دارند پدر هستند. یک وقتی پدر پول ندارد به فرزندش می‌گوید کار کن، یک وقتی هم پول ندارد باید به بچه‌اش بگوید برو دزدی کن؟

این کارگردان و نمایشنامه‌نویس خاطرنشان کرد: شبیه‌خوان فرهنگی چطور شکل می‌گیرد؟ رسانه‌هایی که قرار است راجع به مفاهیم فرهنگی حرف بزنند تبدیل شده‌اند به سوپرمارکت، بنگاه و سالن عروسی. همه اینها چیزهای خوبی است من با تحقیر از این واژه‌ها استفاده نمی‌کنم اما هرکدام در جای خودشان. الان در سالنی که برایش کرایه می‌دهم نفری برای فروش بلیت ندارم و خودم باید کسی را بگذارم تا برایم بلیت بفروشد. یعنی من باید برای گیشه نیرو بگذارم؟ چرا؟ هر سالن تئاتری مجموعه‌ای است که یکی از عناصر آن گیشه است.

دژاکام با اشاره به اینکه دو اجرا در سالن حافظ قرار است اجرا شود توسط او و آرش عباسی که سالن از هر دوی آنها کرایه می‌گیرد، گفت: هر دوی ما باید بیست اجرا برویم؛ درحالیکه بعد از جشنواره هم ما می‌توانیم بیست اجرای دیگر برویم تا همه این شرایط سخت کمی جوانمردانه‌تر شود.

بودجه فرهنگی قرار نیست صرف هنرمند شود؟

او با بیان اینکه «بخشی از سیاست‌های فرهنگی را دوست دارم» گفت: بعضی وقت‌ها حمایت‌هایی که از فیلم‌ها و تئاترها صورت می‌گیرد و همراهی‌هایی که مسئولان با هنرمندان موسیقی و تئاتر و سینما می‌کنند و اتفاقاتی مانند بازشدن خانه سینما کمی امیدوارکننده است؛ می‌دانم و می‌پذیرم که دولت بودجه ندارد و باید تلاش کند این پول را به نوعی برگرداند اما در شرایطی که بعضی از سالن‌های خصوصی برای درآمدشان درصدی از فروش گیشه می‌گیرند، بنیاد رودکی که سالن‌هایی دولتی دارد، از هنرمند برای سالن کرایه دریافت می‌کند؛ یکی از قدم‌های مثبتی که بنیاد رودکی می‌تواند بردارد حذف کرایه و جایگزین کردن درصد از فروش گیشه است.

کارگردان نمایش «رویاهای خلیج فارس» ادامه داد: این فرمول کمی منصفانه‌تری است که می‌گوید دولت کنار هنرمند است؛ درصورتی که امروز بنیاد رودکی کرایه مانند تئاتر خصوصی از هنرمند برای سالن کرایه می‌گیرد. معتقدم بنیاد رودکی با بودجه عمومی ساخته شده و برای هنرمندان است. من هم یک هنرمندم که 35 سال کار کردم و کرایه گرفتن را نمی‌پذیرم. پذیرفتن ظلم، کار درستی نیست و من قبولش نمی‌کنم. هیچ جور نمی‌توانم بپذیرم که از من کرایه گرفته شود. تمام جوانی‌ام را صرف کردم که برای فرهنگ کار کنم. 35 سال مداوم در برق و یخبندان از آستارا تا بندر گناوه و جزیره هرمز دور کشور گشتم و تئاتر درس دادم و تمام عمرم را سر کلاس بودم حالا که وقت کار کردنم است باید بابت سالن کرایه بدهم؟ این سوال را نمی‌توانم جواب دهم. اگر بودجه فرهنگی قرار نیست به اندازه نگرفتن کرایه سالن صرف من هنرمند شود آنوقت چطور است که کارگردانی که خیلی خیلی از من جوان‌تر است سه میلیارد بودجه می‌گیرد و یک نمایش کار می‌کند که از ابتدا تا انتهایش غلط است؟

دژاکام با بیان اینکه «امیدوارم فرصتی پیش بیاید که از منظر تئوریک راجع به اینکه اقتصاد هنر چه آفاتی دارد نگاه و بحث کنیم» گفت: باید ببینیم اقتصاد هنر چه اجازه‌ای به ما می‌دهد؛ چه کارهایی می‌توانیم و چه کارهایی نمی‌توانیم انجام دهیم. گاهی اقتصاد هنر 50 سال بعد جواب می‌دهد اما تاثیر خود را برای ده قرن می‌گذارد.

این کارگردان و نمایشنامه‌نویس ادامه داد: خیلی از آثار تالیف شده را می‌شود اسم برد که نمایشنامه‌ها و کتاب‌های خوبی هستند که هنوز وارد بازار می‌شوند؛ کارهایی که تکرار می‌شود و در طول تاریخ ماندگار می‌شود. در سریال و سینما هم آثاری داریم که به روز و قشنگ و دیدنی هستند. چطور می‌شود اینها ماندگار می‌شوند؟ آیا سازندگان همه این آثار ماندگار وقتی دست به ساختن اثری زدند دنبال مشتری بودند یا دنبال مخاطب و تماشاگر؟ ما اگر نتوانیم به طور جدی با مسئولان حرف بزنیم و آنها جدی به این مسائل نگاه نکنند دچار مشکل می‌شویم.

رای بدهیم تا از روی کار آمدن گانگسترها و لمپن‌ها جلوگیری کنیم

دژاکام در بخش دیگری از صحبت‌هایش با اشاره به نمایشنامه‌ای که از نیمه دوم فروردین در تالار حافظ روی صحنه می‌برد، گفت: اسم اثر «صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی» است و به این اشاره دارد اگر ما کمی جدی‌تر و از طریق رای‌گیری در سرنوشت‌مان دخالت کنیم با رای دادن می‌توانیم بگوییم بله و نه. وقتی رای می‌دهیم به خیلی چیزها می‌توانیم نه بگوییم. می‌توانیم مقاومت کنیم. مقاومت کنیم تا این «آرتورو اویی» روی کار نیاید.

او با اشاره به داستان اصلی این نمایشنامه برشت گفت: یک لمپن یا یک گانگستر با زد و بند و گرو گرفتن اسنادی که مربوط به دیگران است و با رشوه دادن و خریدن آدم‌ها شروع به رشد می‌کند؛ آرتورو اویی دقیقا نسخه روی کار آمدن هیتلر است؛ یا آل کاپون یا موسلینی. نسخه‌ای است که تکرار شده؛ مثلا وام می‌گیرند که اسکله بسازند اما آجر روی آجر نمی‌گذارند. آش را با جایش یکجا می‌خورند؛ وام را می‌خورند و قسط‌هایش را هم پس نمی‌دهند. خب مشکلات و معضلات درست می‌کنند و خسارت به بار می‌آورند و گردن دیگری می‌اندازند.

مفاسد اقتصادی، رشوه و وام‌های کلان مساله روز است و باید در تئاتر وارد شود

این کارگردان تئاتر با اشاره به اهمیت موضوع این نمایشنامه گفت: وقتی نگاه می‌کنم می‌بینیم موضوع بخش زیادی از نمایشنامه‌های امروز این است که یک نفر عاشق دیگری است و به او نمی‌رسد؛ این خوب است و در حوزه فردی، جوان‌ها این مشکلات را دارند اما «برشت» در حوزه اجتماعی کار می‌کند. در سال‌های اخیر تقریبا راجع به اقتصاد و موضوعات اقتصادی متنی نداشتیم؛ درباره اینکه قدرت مالی می‌تواند منجر به فساد شود و روی سیاست تاثیر بگذارد. برای همین آرتورو اویی را انتخاب کردم و دیدم انتخاب خوبی است.

دژاکام با بیان اینکه مسائل اقتصادی موضوع روز جامعه ایران هم در چند سال اخیر بوده، گفت: نگاه کنید چقدر راجع به مفاسد اقتصادی و کسانی که وام گرفته‌اند و وام‌ها را پس نداده‌اند، کسانی که رشوه گرفته‌اند چقدر موضوع و مساله داریم....

کارگردان نمایش «صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی» با بیان اینکه این نمایشنامه را به صورت کمدی کار کرده است، به شیوه اجرایی خود اشاره کرد و گفت: براساس تئوری‌هایی که از برشت داریم و براساس آثاری که از او دیده و خوانده‌ام سعی کردم اپیک کار کنم. واقعا برشت به نظر من جشن است. این یکی از خصلت‌های اوست که جشن است و سعی می‌کند سرخوشانه و عاقلانه موضوعات را نقد کند و احساسی را در ما به وجود بیاورد که ما می‌توانیم موضوعات را کمی تغییر دهیم و فقط درگیر احساسات نشویم.

دژاکام یادآور شد: «ریچارد سوم» هم تقریبا همینطور است که کاراکتر آن با توطئه و جنایت به قدرت می‌رسد اما این نمایشنامه شکسپیر مبتنی بر احساسات و عواطف است و لحظه به لحظه سعی می‌کند عواطف و احساسات تماشاگر را جریحه‌دار و درگیر کند اما «آرتورو اویی» اینطور نیست. وقتی متن را می‌خوانید دیالوگ‌ها شسته رفته و اجتماعی هستند و هیچ تغزلی ندارند و توصیفی در آنها وجود ندارد. اصل موضوعات را می‌گویند و با اصل موضوعات جلو می‌روند.

او «صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی» را نمایشنامه‌ای بسیار سخت توصیف کرد و گفت: این اثر، نمایشنامه‌ای با 18 صحنه در18 مکان مختلف و با حدود 40 بازیگر است. تصمیم گرفتم در اجرا با زیبایی‌شناسی خاصی که بتوانیم تفاوت بازی بازیگران را نشان دهیم برای هر بازیگر دو نقش که باهم متفاوت‌اند درنظر بگیریم.

بازیگر در این اثر با نقش همذات‌پنداری نمی‌کند

کارگردان نمایش «ننه دلاور و فرزندانش» تصریح کرد: در استایل بازی می‌شود به شکل رئالیسم سراغ کاراکترهای برشت رفت اما لحظاتی که تماشاگر می‌خواهد به همذات‌پنداری برسد باید این روند را قطع کرد و نباید اجازه همذات‌پنداری داد؛ تماشاگر می‌تواند همراه شود. برشت وقتی می‌خواهد کاراکتری را نقد کند زشتی‌های آن شخصیت را پیدا می‌کند آنها را کمی درشت می‌کند و در بازی به تماشاگر نشان می‌دهد؛ بازیگر همیشه شانه به شانه نقش جلو می‌رود و با نقش یکی نمی‌شود. با نقش همذات‌پنداری نمی‌کند بلکه منتقدانه و آگاهانه به نقش نگاه می‌کند. هیچ وقت دچار از خود بی‌خودی نمی‌شود.

دژاکام ادامه داد: در بازیگری هم آثار برشت سخت است. بازیگر حتما باید توانا باشد و بچه‌های بازیگر نمایش ما همگی بالای 15 سال روی صحنه بوده‌اند و توانا هستند. خیلی راحت بگویم؛ من می‌توانستم نمایشی را با دو بازیگر انتخاب کنم و با هشتاد میلیون فروش سود می‌کردم اما معتقدم «صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی» نمایش جذاب و دوست داشتنی و شادی شده است. از این منظر خودم خیلی دوستش دارم و اگر دوستش نداشتم این سختی‌ها را تحمل نمی‌کردم.

او با اشاره به عوامل این نمایش، امیر کربلایی (در نقش آرتورو اویی)، بهرام ابراهیمی، نرگس محمدی، مرتضی آقاحسینی، حمید فلاحی، مهرنوش دارا، ملیحه کیا، شهره رعایتی، حسین شهبازی، ابوالفضل جمشیدی، حامد محمدپور، احسان ابوالقاسمی، سروش طاهری، تینو صالحی، قاسمی و سمیه صباغ را بازیگران «صعود مقاومت‌پذیر آرتورو اویی» خواند.

منبع: ایلنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۹۴۷۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پشت پرده محبوبیت تیلور سوئیفت در ایران

با این حال اگر از طرفداران تیلور سوئیفت سؤال کنید که علت علاقه‌شان به این هنرمند چیست؟ احتمالاً پاسخ دهند که چون می‌توانند با ترانه‌های او همزادپنداری کنند و به‌راحتی خود را به‌عنوان راوی ترانه‌هایش تصور کنند، اما در کنار این ویژگی نمی‌توان ارتباط عمیق سوئیفت با طرفدارانش را نادیده گرفت؛ چراکه او هنرمندی است که اگر یکی از سوپر طرفدارانش در آسیا بیماری لاعلاجی داشته باشد و نیاز به کمک مالی داشته باشد، حمایت خود را دریغ نمی‌کند و چه بسا که به دیدن آن طرفدار برود. همچنین ارتباط او در فضای مجازی با طرفدارانش غیر قابل انکار است، ارتباطی از جنس لایک کردن پست‌های طرفدارانش در فضای مجازی گرفته تا اشتراک‌گذاری آن پست‌ها.

به گزارش ایسنا، اما چرا امروز از تیلور سوئیفت می‌نویسیم؟ در هفته‌های اخیر سونامی اخباری از جدیدترین آلبوم سوئیفت به نام «The Tortured Poets Department» در فضای مجازی منتشر شد که از ثبت چندین رکورد جدید به نام این هنرمند می‌گفت.

در حقیقت سوئیفت با انتشار یازدهمین آلبوم استودیویی خود رکورد بیشترین پخش آلبوم، آهنگ و هنرمند را در یک روز در Spotify و سایر پلتفرم‌های موسیقی به ثبت رساند؛ رکوردی که با بیش از ۳۰۰ میلیون استریم (پخش آنلاین موسیقی) آلبوم جدید او طی یک روز به ثبت رسیده است.

اما این تنها رکوردی نبود که یازدهمین آلبوم استودیویی سوئیفت در کمتر از ۲۴ ساعت پس از انتشار در Spotify شکست. بلکه اولین تک‌آهنگ آلبوم جدید او به نام «Fortnight» با حضور «پست مالون» رکورد بیشترین پخش‌شده در یک روز را ثبت کرد.

سوئیفت پیش از این هم با انتشار آلبوم «Midnights» در اکتبر ۲۰۲۲ رکورد Spotify را برای پخش‌شده‌ترین آلبوم در یک روز و پخش‌شده‌ترین هنرمند در یک روز را در اختیار داشت. این آلبوم همچنین در سایر پلتفرم‌های پخش موسیقی، رکورد بزرگترین آلبوم پاپ تمام دوران را با استریم‌های روز اول در Apple Music شکست. همچنین این آلبوم در اولین روز انتشار خود به پرمخاطب‌ترین آلبوم آمازون موزیک تبدیل شد.

اما پس از خواندن این اخبار درباره سوئیفت، شاید برای شما هم سوال شود که سوئیفت دقیقا چرا تا این حد محبوب است که طی یک روز جدیدترین آلبومش با ۳۰ قطعه موسیقی، بیش از ۳۰۰ میلیون بار در اسپاتیفای شنیده می‌شود؟

پیش از پاسخ به این سوال باید گفت که نمی‌توان با وجود تور پرطرفدار Eras، تسخیر جایگاه‌های نخست چارت موسیقی بیلبورد آمریکا، ثروت میلیارد دلاری، ۱۲ جایزه گرمی، تأثیر گسترده او بر فرهنگ موسیقی پاپ و موفقیت احیای آلبوم‌های قبلی‌اش، شهرت و موفقیت عظیم سوئیفت را انکار کرد؛ موفقیتی که تصادفی نیست.

در ادامه، اما نگاهی خواهیم داشت به علت محبوبیت جهانی سوئیفت در جهان از نگاه چند کارشناس و منتقد موسیقی آمریکایی.

موسیقی سوئیفت

توبی کوئینزبرگ که یک کارشناس موسیقی مشهور است، می‌گوید: «نمی‌توانیم درباره موفقیت تیلور سوئیفت بدون اذعان به توانایی استثنایی او در نوشتن آهنگ‌هایی که آشنا و در عین حال متمایز، قابل دسترس و معمولی هستند صحبت کنیم. تاکید بر این نکته مهم است که نوشتن آهنگی مانند آهنگ‌هایی که تیلور می‌نویسد، فوق‌العاده دشوار است. حتی یک بار انجامش هم سخت است، حال تصور کنید بخواهید طی یک آلبوم این کار را انجام دهید! اگرچه که سوئیفت نزدیک به دو دهه است که در آلبوم‌های متوالی این کار را انجام می‌دهد.»

درو نوبیل نیز که یک دانشیار تئوری موسیقی است، می‌گوید: «تیلور سوئیفت در نوشتن موسیقی واقعاً خوب است. این امر غیرقابل انکار است. او می‌داند که چگونه یک ملودی بسازد. موضوعات آهنگ‌های او بسیار مرتبط است. من یک مرد ۳۸ ساله هستم و می‌توانم به آهنگ‌های او، حتی آهنگ‌هایی که در ۲۰ سالگی نوشته است، گوش دهم و با آن‌ها ارتباط برقرار کنم.»

همه کاره بودن او

سوئیفت به طرز ماهرانه‌ای ژانر‌های مختلفی مانند کانتری، پاپ، آلترناتیو و فولکلور را در زندگی حرفه‌ای خود تجربه کرده است. نوبیل و کونیگزبرگ می‌گویند که تسلط بر این توانایی برای تکامل دشوار است، اما او موفق شد و توانست همچنان کاراکتر «تیلور سوئیفت» را حفظ کند.

سوئیفت که در اصل یک هنرمند ژانر کانتری بود، ابتدا با آلبوم «قرمز» (Red)، فضای کاری خود را به موسیقی پاپ آغشته کرد. او در این آلبوم با مکس مارتین که یکی از تهیه‌کنندگان مطرح آمریکا است، همکاری کرد.

در حالی که فضای کلی آلبوم «قرمز» پاپ بود، اما در آلبوم از ساز‌های بانجو استفاده شده بود و سوئیفت سبک و سیاق کانتری را در خواندن آهنگ‌ها حفظ کرد. سوئیفت، اما در آلبوم «۱۹۸۹» خود طی اقدامی بی‌سابقه، به طور کامل ژانر کانتری را کنار گذاشت. در حقیقت او با این کار برای همیشه کانتری را از کار خود حذف کرد و در قالب یک هنرمند جدید در اوج کاری خود ظاهر شد.

البته او به داستان سرایی خود در آثار غیرکانتری که یکی از ویژگی‌های بارز موسیقی کانتری است، ادامه داد و با همین ترفند توانست آن طرفدارانی که او را به خاطر سبک کانتریش دنبال می‌کردند، نگه دارد. به هر حال او یک داستان‌سرای عالی است، چه داستانی تخیلی در مورد کسی که شوهرش را به قتل رسانده باشد و چه داستانی درباره روابط عاطفی خودش.

هنگامی که دو آلبوم «evermore» و «folklore» در سال ۲۰۲۰ منتشر شدند، جهان بار دیگر شاهد تسلط سوئیفت در تغییر ژانر، از پاپ به فولک و آلترناتیو بود.

نوبیل درباره این اقدام می‌گوید: «اگر هنرمندان از ژانر اصلی خود دور شوند، اغلب اوقات طرفداران شورش می‌کنند، اما سوئیفت این ریسک را کرده است و این باورنکردنی است.»

هوش تجاری سوئیفت

کونیگزبرگ می‌گوید: «موفقیت در صنعت موسیقی صرفاً به موسیقی مربوط نمی‌شود، بلکه در مورد تجارت است و مهارت‌های تجاری تیلور شگفت‌انگیز است».

درحقیقت از توانایی او در ساخت ماهرانه برند خود گرفته تا حرکت‌های استراتژیکش، سوئیفت ثابت کرده است که هم یک هنرمند موفق است و هم یک تاجر. به عنوان مثال، تصمیم او برای تولید فیلمی از تور اخیرش (Eras tour) نتایج خارق العاده‌ای داشت. این فیلم که در ماه اکتبر به سینما‌ها رفت، «پرفروش‌ترین فیلم کنسرت» است که در افتتاحیه ۹۲.۸ میلیون دلار درآمد داشت.

همچنین بازاریابی رسانه‌های اجتماعی سوئیفت او را در جایگاه بالای هنرمندان موسیقی می‌نشاند؛ درحقیقت او از ابتدای فعالیت خود ارتباط با طرفدارانش در رسانه‌های اجتماعی را انجام داد که در آن زمان غیرعادی بود.

حرکت درخشان سوئیفت

از اقدام سوئیفت برای ضبط مجدد و انتشار مجدد آلبوم‌های اولیه‌اش به طور گسترده‌ای به عنوان یک تصمیم هوشمندانه یاد می‌شود. این تصمیم ناشی از اختلاف عمومی سوئیفت با شرکت ضبط قبلی خود، Big Machine، و مالک آن Scooter Braun است. در سال ۲۰۲۰، براون حقوق اصلی ضبط‌های تیلور سوئیفت را فروخت و در اقدامی تلافی‌جویانه بی‌سابقه، سوئیفت آلبوم‌های خود را دوباره ضبط کرد و بدین ترتیب کنترل شخصی بر حقوق اصلی ضبط‌های جدید به دست آورد.

در حالی که سوئیفت خاطرنشان می‌کند که همه این‌ها برای برگرداندن حقوق هنرمندان بوده است، اما ثابت شده است که یک تصمیم تجاری درخشان بود. درحقیقت آلبوم‌های تازه ضبط‌شده بسیار محبوب بوده و موجب حمایت از تور Eras و افزایش تعهد طرفداران به او شدند.

آینده نگری او

نوبیل می‌گوید سوئیفت درک ذاتی از خواسته‌های مخاطبانش دارد و این توانایی می‌تواند توضیح دهد که چرا موفقیت زیادی کسب کرده است. او سه لحظه را دلیل شیدایی امروزی سوئیفتی‌ها می‌داند:

۱۹۸۹

زمانی که آلبوم «۱۹۸۹» در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، موسیقی الکترونیک (EDM) چارت ۴۰ موسیقی برتر را تسخیر کرده بود. آهنگ‌های زد و کالوین هریس با آهنگ‌های پردازش شده توسط کامپیوتر و صدای ترکیب شده در صدر جدول قرار داشتند. با توجه به محبوبیت فزاینده EDM، نوبیل می‌گوید که دوستداران موسیقی میل به چیزی داشتند که علاقه آن‌ها به موسیقی پاپ «dance-y» را برآورده می‌کرد و در عین حال بیانی معتبر از شخصیت یک هنرمند بود. او استدلال می‌کند که این اتفاق در آلبوم «۱۹۸۹» سوئیفت رخ داد.

شیوع کرونا در سال ۲۰۲۰

نوبیل می‌گوید در طول قرنطینه همه‌گیر سال ۲۰۲۰، سوئیفت با انتشار غافلگیرکننده دو آلبوم folklore و evermore در ژانر indie folk حال و هوای طرفدارانش را مجذوب خود کرد. سوئیفت با انحراف آشکار از موسیقی پاپ به دنبال همکارانی با تجربه در ژانر‌های جدید برای کار روی آلبوم‌ها شد؛ تصمیم هنری دیگری که آن هم یک تصمیم تجاری موفق بود.

کونیگزبرگ می‌گوید: «این اقدام دقیقاً همان چیزی بود که فرهنگ در آن زمان به آن نیاز داشت؛ یک آلبوم متفکر و تأمل برانگیز که منعکس‌کننده حس غالب انزوای اجتماعی است.»

فولکلور در سال ۲۰۲۰ به پرفروش‌ترین آلبوم ایالات متحده تبدیل شد و همانطور که نوبیل توضیح می‌دهد، این موفقیت تصادفی نبود.

او ادامه می‌دهد: «طرفداران با این آهنگ‌ها دوباره بیرون از خانه بودند و زیبایی طبیعت را کاوش می‌کردند؛ آهنگ‌هایی که صدایی روستایی داشتند و درباره رودخانه‌ها و درختان صحبت می‌کردند. او همیشه توانسته از چیزی که همه ما آرزوی آن را داریم استفاده کند.»

تور era

نوبیل می‌گوید دو نیروی فرهنگی را می‌توان به عنوان مدرکی برای موفقیت تور Eras بررسی کرد؛ یک اینکه در دنیای پس از همه گیری، مردم برای تجربه کنسرت زنده گرسنه بودند و دوم اینکه ما به عنوان یک جامعه، در میان انزوای فزاینده خود به دلیل کار از راه دور، رسانه‌های اجتماعی و سکولاریزاسیون رو به رشد، درصدد تجربه‌های جمعی هستیم. شرکت در یک کنسرت با ده‌ها هزار نفر دیگر که آن‌ها نیز با آهنگ‌های تیلور سوئیفت بزرگ شده‌اند، بسیار عمیق‌تر از قدردانی از موسیقی اوست، بلکه می‌گوید «شما بخشی از یک جنبش هستید».

آیا می‌توان از موفقیت سوئیفت تقلید کرد؟

خیر.

نوبیل معتقد است که سوئیفت هر حرکتی را برای مواجهه با یک لحظه خاص طراحی کرده است و اگر آن‌ها در زمان‌های دیگری انجام می‌داد، احتمالاً از موفقیت یکسانی برخوردار نمی‌شد. به عنوان مثال، اگر فولکلور در سال ۲۰۱۹ منتشر می‌شد، تأثیر مشابهی نداشت. این‌گونه نیست که او از دیگران برتر باشد؛ بلکه در کتگوری قرار دارد که افراد کمی شامل آن می‌شوند، توانایی عالی او در نوشتن موسیقی که با این لحظات فرهنگی ترکیب شده‌اند، ترکیب نادری است.

بیانسه از هنرمندانی است که به چنین موفقیتی نزدیک شده است، اما نژاد تأثیر زیادی در جهانی نشدن هنر او در این وسعت دارد، اگرچه که برای یک سفیدپوست چنین چیزی مطرح نیست.

وقتی تیلور سوئیفت در مورد پایان رابطه عاطفی خود صحبت می‌کند، تصور این است که او به طور کلی درباره این مسئله صحبت می‌کند. ولی وقتی بیانسه درباره خیانت شوهرش به او و نحوه کنار آمدن با آن صحبت می‌کند، به روایت او به چشم روایتی از روابط سیاهپوستان نگاه می‌شود. دلیل اینکه می‌توانیم تیلور سوئیفت را نماینده همه ببینیم این است که او بلوند و سفیدپوست است و نژاد برایش مطرح نیست؛ در صورتی که بیانسه سیاه‌پوست است و نژاد دارد.

البته در نهایت فراموش نکنیم که تا حدی هم علاقه بالای طرفداران به سوئیفت به شیدایی می‌مانند و نمی‌توان به هیچ وجه او را بزرگ‌ترین هنرمند عصر حال حاضر خواند، چرا که در این صورت باید با بزرگانی مانند پینک فلوید یا بیتلز مقایسه شود که اصلا موجه نیست.

آنچه جای بحث ندارد این است که ژانر پاپ در دوران تیلور سوئیفت است، داستانی عاشقانه از موفقیت‌های برتر و موفقیت افسون‌کننده که بر درخشش او به عنوان یک تاجر تأکید می‌کند و به‌طور استراتژیک صنعت موسیقی را با هنرمندی و زیرکی هدایت می‌کند.

دیگر خبرها

  • جلوگیری از رها شدگی پایه و اساس بسیج هنرمندان باشد
  • وزیر ورزش به تغییر نام استقلال واکنش نشان داد
  • آب‌دزدی در مازندران با سه‌هزار انشعاب غیرمجاز
  • بیمه سلامت متولی امر بیمه همگانی است
  • پشت‌پرده محبوبیت تیلور سوئیفت چیست؟
  • پشت پرده محبوبیت تیلور سوئیفت در ایران
  • رامون کالدرون: هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که رئال مادرید، کار آسانی برابر بایرن مونیخ خواهد داشت
  • چگونه به هنر نگاه کنیم و واقعا آن را ببینیم؟
  • حراج نفت ایران به قیمت مال‌دزدی است؟
  • بانک شهر عضو متولی ریال دیجیتال شد