Web Analytics Made Easy - Statcounter

سرویس فرهنگ و هنر پایگاه خبری تحلیلی بی‌باک؛ بخش مهمترین عناوین:


تبریز - استاد صمد شهرستانی، از آخرین بازماندگان هنر درحال انقراض سفال این سرزمین است. از مسئولان انتظار دارد با کمکی اندک او را در زنده نگه‌داشتن هنر کوزه‌گری و سفال‌سازی یاری کنند.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها – بهنام عبداللهی: اواسط تعطیلات نوروز بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

عمارت ساعت تبریز طبق روال سال‌های گذشته تمام درهای خود را به سوی مسافران گشوده بود و با برنامه‌های مختلف میزبانی می‌کرد. خوشحال بودم از خوشحالی مهمانان‌مان و لابه‌لای قدم‌های مسافران، مثل میزبان ناخوانده‌ای قدم می‌زدم و هر از گاهی از شور و شوق مردم و عمارت عکس می‌گرفتم و در ذهن خودم از ردپای تو در توی مردم گزارش می‌بافتم.

هم‌سو با باد اختیار و با بی‌برنامگی تمام، به نگارخانه رفتم که نام دیگر زیرزمین عمارت ساعت است. هیاهو و صدای مسافران و مردم تقریبا در تمام غرفه‌هایی که صنایع دستی یا سوغات تبریز را می‌فروختند یکسان بود؛ جز در انتهای سالن نگارخانه که ازدحام جمعیت اجازه نمی‌داد بفهمم چه خبر است و چه‌چیزی توانسته این‌همه چشم را در آن واحد به خود جلب کند. نزدیک‌تر و نزدیک‌تر رفتم تا رسیدم به جایی که می‌شد با نیم‌نگاهی مرد سالخورده‌ای را دید که در پشت دستگاه سفالگری نشسته و با چهره‌ای که انگار خود را لایق آن‌همه نگاه نمی‌دانست، کار می‌کرد.

اینکه او می‌توانست در کمتر از چند ثانیه ظرف یا کوزه‌ای سفالی بسازد، زیاد طول نکشید که من را هم به جمع ناظران متعجب اضافه کرد. همه گوشی به‌دست لحظات چرخیدن گل را تماشا می‌کردند. مرد که آنقدرها هم پیر به نظر نمی‌رسید، چنان گرد سفیدی بر موها، ابرو و سیبیل‌اش نشسته بود که گویا چندین بار شخصیت اصلی کتاب «صدسال تنهایی» «مارکز» بوده است.

حسی درونم فریاد می‌زد او پیر نیست اما چیزی که چشمانم می‌دید، به شدت حسم را تکذیب می‌کرد. منتظر ماندم تا آخرین کوزه کوچک را هم با دستان کلفت اما هنرمندش بسازد تا جلوتر بروم و از او سنش را بپرسم بلکه صلحی ابدی بین حس و چشمانم برقرار شود.

حدود ۱۰دقیقه گذشته بود و مردم پراکنده شده بودند. سلام کردم و اندکی بیش‌تر نزدیک شدم. نمی‌دانست من خبرنگارم و گویا برایش اهمیتی هم نداشت که کسانی که به نظاره کار او می‌نشینند از کدام قشر جامعه باشند. خودم را معرفی کردم؛ دستش را به سویم دراز کرد. نشستم در صندلی نه‌چندان استانداردی که در کنارش بود. خجالت کشیدم که همان ابتدای گفتگومان سنش را بپرسم و یک اندوه سنگین جدید را بار دستان چروکیده و خسته‌اش کنم.

ظروف سفالی که بر روی میزش چیده شده بود هنوز خشک نشده بودند، اما با اندکی دقت می‌شد حاصل یک عمر هنرمندانه زیستن را در آن‌ها دید. راجع به خودش پرسیدم که از کی شروع به کار سفال کرده و جوابی را شنیدم که منتظرش بودم: اهل تبریز نیستم، در کوزه‌کنان(حوالی شستر) به دنیا آمده‌ام و فقط برای این نمایشگاه به تبریز آمدم. از ۱۱سالگی دستم به گل آمیخته شد چون برادر بزرگم دستش توی کار سفال بود، من را هم کنار خودش نشاند و کار یادم داد و مدتی هم برایش کارگری کردم.

چنانکه گویی کم کم دارد به گذشته وارد می‌شود ادامه داد: بعد از ۵ یا ۶ سال کارگری خودم به طور مستقل سفالگری را شروع کردم.

دوباره سوالم را تکرار کردم و از او خواستم بیشتر درباره کودکی‌ و علاقه‌اش به هنر و از همان حرف‌های کلیشه ای بگوید که هر هنرمندی در مصاحبه‌اش عنوان می‌کند، ولی گویا کودکی‌اش در چند کلمه کار و کارگری و سفال تمام شده بود و بعدها فهمیده بود در رشته‌ای هنری فعالیت می‌کند.

پرسیدم سفالگری یا کوزه‌گری چه‌گونه هنری هست و با کمی مکث و خنده‌ای نصف و نیمه گفت: خوب، هنر است. خوبی‌اش هم به علاقه هر فرد بستگی دارد و من خودم علاقه خیلی زیادی دارم ولی منتها مشکلاتی که دارد آزرده‌ام می‌کند.

وقتی فهمیدم سفال‌گری پول درست و حسابی ندارد، همان‌موقع بود که دانسته بودم هنر خریدار ندارد. من هم ۲پسر دارم که وقت فعالیت و کارشان است ولی وقتی وضع من را به عنوان آیینه دقمی‌بینند اصلا دور و بر سفال و سفال‌گری نمی‌چرخند؛ این ناراحتم می‌کند.

چشمان باز و متعجب من گویا او را دعوت به ادامه موضوع کرد و او هم بی‌هیچ دریغی شرح داد: وقتی فهمیدم سفال‌گری پول درست و حسابی ندارد، همان‌موقع بود که دانسته بودم هنر خریدار ندارد. هیچ‌کدام از سفالگرها درآمد درست و حسابی ندارند و با چیزی بخور و نمیر زندگی‌شان را سر می‌کنند. من هم ۲پسر دارم که وقت فعالیت و کارشان است ولی وقتی وضع من را می‌بینند اصلا دور و بر سفال و سفال‌گری نمی‌چرخند؛ این ناراحتم می‌کند.

طوری که خودش دست روی دلش گذاشته باشد گفت: در سال ۶۰، ۸۰کارخانه کوزه‌گری در شهرستان کوزه‌کنان فعالیت می‌کردند ولی الان تنها ۷تا از آن‌ها سرپا مانده و بقیه تعطیل کرده‌اند. من خودم نیز که از سال ۵۶ کارخانه کوزه‌گری داشتم، اکنون تعطیل کرده‌ام؛ چه‌کار می‌توانستم بکنم...؟

من هرچقدر از سختی‌های معنوی کار سفال پرسیدم جواب مادی گرفتم: سختی کار همان نداشتن فروش است. البته برای شروع کار هم به دستگاه نیاز دارد که آن نیز حدود یک میلیون تومان است و همچنین کوره و مکان مناسب نیز از لازمه‌های شروع این حرفه هست. الان کوزه‌گری کمی آسان‌تر شده. مثلا قدیم‌ها ما گل را با پا لگد می‌کردیم تا آماده شود ولی الان با تجهیزات مخصوص این کار را انجام می‌دهیم. در کل حرفه شیرینی است اگر کسی بتواند پول دربیاورد.

چون با چشم خودم دیده بودم که تنها مادربزرگ‌هایمان از کوزه‌های سفالی استفاده می‌کنند، پرسیدم که چرا دیگر این روزها مثل قدیم‌ها یا قدیمی‌ها از سفال و ظروف سفالی استفاده نمی‌شود؟ با لحن گرم و پدرانه‌ای توضیح داد: قدیم‌ها بله استقبال از کار ما بیش‌تر بود چون امکانات امروزی نبود. مثلا یخچال نبود و مردم برای خنک نگه‌داشتن آب از کوزه سفالی استفاده می‌کردند. یا لوازم و ظروف پلاستیکی را می‌توان مقصر دانست که کمر هنرمان را شکستند. قدیم‌ها از گلدان‌های سفالی استفاده می‌کردند که هم مضر نبود و هم زیبایی و استحکام بیش‌تری داشت ولی این‌روزها ...

صحبت داشت رفته رفته گرم‌تر می‌شد که یک‌باره یکی از مسئولین عمارت آمد سراغ‌مان. با خودم فکر کردم الان حتما می‌گوید وقت استاد را نگیرید و بگذارید کارشان را انجام بدهند. اما او با خنده و خسته‌نباشیدی گرم حال من و استاد را جویا شد و بعد وقتی فهمیدمن برای چه آنجا هستم، کسی را که یک ربعی می‌شد با او صحبت می‌کردم، به من شناساند. گفت که او چه استاد چیره‌دستی است و چگونه کوزه‌کنان همدان به دست همین استادهای ما بنا گذاشته شده است.

دیگر ادامه حرف‌های آن مسئول را نتوانستم بشنوم. از طرفی حس خوشحالی و غرور آمده بود سراغم که ما چه گوهرهایی در اطراف‌مان داریم و از طرفی غصه تنم را به لرزه درآورده بود که ارزش و احترام استاد و استادانی که در جریان هنر این سرزمین تاثیر گذاشته‌اند، چه شده!؟

می‌توانم به جرات ادعا کنم که کوزه‌کنان ما مبدا و منشا هنر سفال در کل ایران بوده است. همان‌طور که از اسمش هم پیداست مردمان این سرزمین با کوزه‌گری رابطه‌ بسیار دیرینه‌ای دارند

از خود استاد درباره ماجرای کوزه‌کنان همدان که شهرتی بسیار فراگیرتر از کوزه‌کنان آذربایجان شرقی دارد پرسیدم. با جملاتی مقتدر اما متواضع پاسخگو شد: در واقع می‌توانم به جرات ادعا کنم که کوزه‌کنان ما مبدا و منشا هنر سفال در کل ایران بوده است. همان‌طور که از اسمش هم پیداست مردمان این سرزمین با کوزه‌گری رابطه‌ بسیار دیرینه‌ای دارند و هیچ‌یک از فامیلان و آشنایان ما با هنر سفال غریبه نیستند. دوستان من در سال‌های قبل رفتند همدان و شهرهای بزرگ ایران و هنر و سبک خودشان را هم با خودشان به آنجا بردند. در مواردی هم تعدادی از هنرجویان از سایر شهرها یا حتی سایر کشورها به نزد ما آمدند که کار یادشان بدهیم. اینگونه شد که اکنون شهر و دیار ما که حرف سفال را در کشورمان رواج داد، اکنون حرفی برای گفتن ندارد و این بسیار غمگین‌کننده است.

از سکوتم سوالم را فهمید و ادامه داد: وقتی می‌گویم حرفی برای گفتن نداریم یعنی آنطور که باید، پیشرفت نکرده‌ایم. مثلا من می‌خواستم کارهایم را برای کشورهایی همچون جمهوری آذربایجان بفرستم که استقبال هم می‌شد و به این وسیله، هنر ما در جوامع بین‌المللی هم مطرح می‌شد؛ ولی وقتی رفتم به گمرک گفتند برای هر کیلو سفال باید یک دلار بدهی! مگر برای من چقدر سود دارد که یک‌دلارش را هم به گمرک بدهم؟ مشکل اصلی پیشرفت نکردن هنر شهر ما مسئولان ما هستند. وقتی مسئولان فقط می‌گویند هنر فلان است هنر خوب است و... ولی در عمل هیچ اقدامی برای پیشرفت هنر و هنرمند انجام نمی‌دهند، دیگر چه انتظاری می‌توان داشت؟

با لحنی عصبی آمیخته به غم و دل‌سوزی گفت: من را از دوم فروردین به این نمایشگاه صنایع دستی دعوت کرده‌اند که بیایم کار کنم و مسافران تماشا کنند. در ۶روزی که از صبح تا شب اینجا بوده‌ام –با هیچ‌مزدی- تقریبا ۱۰۰۰نفر از جوانان از من طریقه آموزش و ساخت سفال را پرسیده‌اند. واقعا بچه‌های بسیار مشتاقی برای آموختن هنر سفال داریم و هرکس که می‌آید و می‌بیند ،می‌خواهد یاد بگیرد ولی حداقل امکاناتی مثل مکان و دستگاه نداریم و من هم به خدا اگر داشتم خرج می‌کردم تا این بچه‌هایی که صادقانه دوست دارند، یاد بگیرند. اگر مسئولان مربوط بتوانند یک مکان مناسب با اندکی تجهیزات مثل دستگاه سفال و... فراهم کنند که شاید در کل ۱۵میلیون تومان خرج داشته باشد، من قول می‌دهم که بدون هیچ‌چشم‌داشت مالی بیایم و آموزش بدهم. جوانان هم این هنر را دوست دارند ولی چون بیش‌تر دنبال کسب درآمد هستند سراغش نمی‌آیند اما کودکانی که صرفا هنر را بخاطر هنرش دوست دارند یاد بگیرند، باید بسیار ارزشمند شمرده شوند و از آن‌ها به عنوان تنها فرصت‌های باقی‌مانده برای زنده نگه داشتن هنر این سرزمین استفاده کنیم.

مسافران زیادی چه از داخل و چه از خارج می‌آیند این‌جا و کارم را تماشا می‌کنند. ولی مسئله اینجاست که فقط تماشا می‌کنند بدون اینکه چیزی بخرند. شاید به طور متوسط اینجا هر روز ۱۰ یا ۱۵ تومان درمی‌آورم که به زور هزینهرفت و آمدمرا تامین می‌کند.

احساس کردم اگر بیش‌تر گفتگو را طول بدهم، شاید بیش‌تر او را یاد چیزهایی بیندازم که اکنون به عنوان هنرمند مملکت حق داشت، داشته باشد ولی ندارد. به نشانه اتمام بحث و رفتن، کوله‌ام را نزدیک‌تر کردم و پشتم انداختم. طوری که گویا گفتگوی رسمی تمام شده و خودمانی‌تر صحبت می‌کنیم از استقبال مسافران پرسیدم درحالی که جوابش را دقایقی قبل دیده بودم: مسافران زیادی چه از داخل و چه از خارج می‌آیند این‌جا و کارم را تماشا می‌کنند. ولی مسئله اینجاست که فقط تماشا می‌کنند بدون اینکه چیزی بخرند. شاید به طور متوسط اینجا هر روز ۱۰ یا ۱۵ تومان درمی‌آورم که به زور ایاب و ذهابم را تامین می‌کند. فقط می‌توانم بگویم عشق است من را در روزهای تعطیل می‌کشاند می‌آورد اینجا که با اندک هنرم مردم را خوشحال کنم.

ایستادم و دست از کار کشید و ایستاد.داشتم خداحافظی می‌کردمکه یک‌دفعه یادم افتاد نه اسم استاد را پرسیدم و نه سنش را که بین حس و چشمانم دعوایی به پا کرده بود. همینطور که داشتم دست می‌دادم پرسیدم و با خنده‌ای از ته دل شنیدم: صمد شهرستانی هستم و ۵۶سال دارم. دیگر وقت زیادی برای زنده نگه داشتن کوزه و سفال ندارم. این جوانان هستند که باید آستین هایشان را بزنند بالا.

بعد با همان خنده زیبا اما خسته‌اش من را بدرقه کرد. شک تازه‌ای درباره سنش به من وارد شده بود: واقعا ۵۶سال داشت؟ ولی خیلیپیرتر از این‌ها بنظر می‌رسید و... این‌ها جملاتی بودند که مدام با خودم مرور می‌کردم. همه مردم فکر می‌کنند هنرمندان با حال مرفهی که دارند جوان می‌مانند و پیر نمی‌شوند؛ ولی مردم نمی‌دانند همه هنرمندها اینگونه نیستند. آن‌هایی که کوزه‌شان را جز با عشق و جز برای عشق نساخته‌اند، آن‌هایی که دغدغه هنر درحال انقراض شهرشان را دارند، آن‌هایی که... آن‌هایی که ناخواسته و بدون اهدافی مثل کسب شهرت و ثروت پا در وادی هنر گذاشتند، زودتر پیر می‌شوند، حتی زودتر می‌روند ... .


منبع: بی باک نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bibaknews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بی باک نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۷۹۶۲۲۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تمرکز همدان بر توسعه زنجیره ارزش سفال و کشمش

معاون هماهنگی امور اقتصادی استاندار همدان با بیان اینکه در صادرات، محور اصلی زنجیره‌های ارزش است، گفت: تمرکز همدان بر توسعه زنجیره ارزش سفال و کشمش به منظور توسعه صادراتی این محصولات است. - اخبار استانها -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، سید مجتبی حسینی در حاشیه برگزاری ششمین نمایشگاه اکسپو ایران، در جمع خبرنگاران، اظهار‌ داشت: امسال هدف از حضور استان همدان در ششمین نمایشگاه توانمندی‌های صادراتی، در کنار معرفی توانمندی‌های صادراتی و ظرفیت‌های سرمایه‌گذاری، معرفی بیشتر و بهتر دو زنجیره ارزش مهم سفال و کشمش است.

وی افزود: تعریف زنجیره ارزش انگور با ترسیم نقشه راه در این استان باعث رشد و توسعه این صنعت و اثرگذاری بر جی.دی. همدان خواهد شد.

معاون هماهنگی امور اقتصادی استاندار همدان همچنین در تشریح زنجیره ارزش کشمش گفت: زنجیره ارزش شامل تعریف مسئله، جایگاه فعلی تولید انگور و کشمش در کشور، میزان تولید، سطح زیر کشت و همچنین موانع و مشکلات پیش روی این محصول است.

حسینی افزود: بی‌شک استان همدان در تازه خوری انگور و همچنین فرآوری این محصول ظرفیت بسیار خوبی دارد و می‌تواند علاوه بر ثبات و تعادل در قیمت‌ها به صادرات و ارزآوری در کشور منجر شود.

وی بیان کرد: انتظار داریم با برنامه‌ریزی صورت گرفته و ورود خوب استان همدان به بحث زنجیره ارزش سفال و کشمش؛ میزان بهره‌وری، تولید و صادرات این محصولات افزایش چشمگیری پیدا کند.

معاون هماهنگی امور اقتصادی استاندار همدان عنوان کرد: برنامه‌ریزی و راهکار چگونگی بهبود طراحی، تولید، بسته‌بندی و فروش سفال و کشمش با مقیاس اندازه‌گیری سالانه در استان همدان انجام شده که به راحتی می‌توان میزان پیشرفت توسعه این زنجیره‌هایی ارزش را مطابق با آن ارزیابی کرد.

حسینی با بیان اینکه، در کنار سفال و کشمش که دو زنجیره اصلی استان ما تاکنون شناخته شده‌اند، تاکید کرد: مبل و منبت، پوشاک، گیاهان دارویی، سنگ‌های قیمتی و چرم نیز زنجیره‌هایی ارزشی هستند که توسعه آن‌ها در دستور کار قرار دارد.

وی عنوان کرد: زنجیره‌های ارزش راهبردی استان‌ها به صورت ملی و به همت معاونت اقتصادی وزارت کشور تعریف شده‌ و برای هر زنجیره ارزش برنامه عملیاتی، چشم انداز و طرح توسعه تدوین شده است.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • ژابی آلونسو: تشنه قهرمانی در اروپاییم!
  • کشمش و سفال همدان تقویت کننده مبادلات تجاری کشور
  • کشمش و سفال همدان تقویت کننده مبادلات تجاری کشور+فیلم
  • شکست رکورد ساخت ایستگاه مترو در کرج ایستگاه شهید سلطانی افتتاح می شود
  • چرا روس‌ها تشنه کپی پهپاد ایرانی هستند؟
  • فلسفه نامگذاری ماه‌های شمسی چیست؟
  • اتصال استان به راه آهن از مطالبات مردم است/ لب تشنه در کنار آب
  • افزایش سهم ایران از بازارهای جهانی با تقویت صادرات سفال
  • فلسفه نام‌گذاری ماه‌های شمسی چیست؟
  • تمرکز همدان بر توسعه زنجیره ارزش سفال و کشمش