Web Analytics Made Easy - Statcounter

یک زن جنایتکار ، زنی را در ایرانشهر به قتل رساند و جسد مثله شده این زن را به عنوان گوشت شتر برای خانواده خود در شیراز فرستاد.

به گزارش قدس آنلاین به نقل ازخبرجنوب، در اسفند سال گذشته، هرمز شوهر زن جوان طبق معمول از محل کارش راهی خانه شد. چندین بار زنگ در خانه را زد اما کسی جوابی نداد.همین مسأله باعث نگرانی‌اش شد و فوراً با کلیدی که داشت در را باز کرد و وارد خانه شد، اما اثری ازهمسرش سپیده نبود و نگرانیاش بیشتر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

امکان نداشت همسرش بدون اطلاع او خانه را ترک کند و حالا مطمئن شده بود که برای همسرش اتفاقی رخ داده است. تنها کاری که میتوانست انجام دهد اعلام این موضوع به پلیس بود تا از مأموران کمک بخواهد.

سرنخی از جنایت

با ناپدید شدن این زن 22 ساله، تحقیقات کارآگاهان مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی شهرستان ایرانشهر آغاز شد و در نخستین اقدام کارآگاهان به سراغ بیمارستانها و کلانتریها رفتند اما هیچ رد و نشانی از زن جوان به دست نیامد.

در حالی که بررسیها برای پیدا شدن سپیده ادامه داشت، کارآگاهان پلیس در تحقیقات میدانی دریافتند که سپیده با یکی از همسایه‌ها به نام شهلا ارتباط نزدیکی داشته و تنها با او رفت و آمد می‌کرده است.با این احتمال که شهلا از زن جوان خبر دارد به سراغ او رفتند اما زن همسایه در خانه‌اش نبود.

کارآگاهان پلیس در پرس و جو از همسایه‌ها متوجه شدند که شهلا به‌طور ناگهانی تصمیم گرفته به زادگاهش شیراز برگردد و خانه‌اش را برای خرید وسایل سفر ترک کرده است.

مسافرت ناگهانی زن جوان درست همزمان با ناپدید شدن سپیده، ظن پلیس را برانگیخت و مأموران پی بردند او در این ماجرا نقش دارد و مسافرت نیز بهانهای برای فرار بوده است. بدین ترتیب مأموران در کمین شهلا نشسته و زمانی که این زن به خانه برگشت، او را بازداشت کردند و برای بازجویی به اداره آگاهی بردند.

جسدی داخل سطل

در تحقیقات اولیه از شهلا، کارآگاهان متوجه اظهارات ضد و نقیض او شدند که همین امر احتمال دست داشتن این زن جوان در ناپدید شدن سپیده را پررنگ کرد. با این احتمال، کارآگاهان با بازپرس ویژه قتل شهرستان ایرانشهر هماهنگ کرده و وارد خانه او شدند.

در بازرسی از خانه این زن جسد مثله شده سپیده داخل سطلی پیدا شد و بار دیگر تحقیق از شهلا صورت گرفت.شهلا که ابتدا منکر جنایت بود زمانی که با مدارک پلیسی روبهرو شد به ناچار به قتل سپیده با همدستی زن و مردی اعتراف کرد.

او در رابطه با این جنایت گفت: از مدتها قبل سپیده را می‌شناختم و از وضع مالی خوبی که داشت با خبر بودم . وضع مالی من به شدت بد بود. هر بار که طلاهای سپیده را می‌دیدم وسوسه می‌شدم با سرقت آنها به فقر خودم پایان بدهم.به همین دلیل تصمیم گرفتم با نقشهای حرف‌های طلاهای سپیده را بدزدم. اما برای انجام این نقشه نیاز به کسی داشتم تا کمکم کند به همین دلیل موضوع را به یکی از دوستانم به نام لیلا گفتم. لیلا از پیشنهادم استقبال کرد و از برادرشوهرش خواست در اجرای این نقشه مرا همراهی کند.

او ادامه داد: روز حادثه سپیده را به خانهام دعوت کردم. لحظاتی از حضور او در خانه گذشته بود که به بهانه خرید از منزل خارج شدم و سپیده را تنها گذاشتم.طبق نقشه قرار بود لیلا و برادرشوهرش به عنوان سارق وارد خانه شوند و بعد از سرقت مقداری از لوازم خانه، طلاهای سپیده را با تهدید از او بدزدند. لحظاتی بعد از خروج من از خانه، لیلا و برادرشوهرش وارد شدند و من منتظر بودم که آنها خبر انجام سرقت را به من بدهند تا وارد خانه‌ام شوم که زنگ زدند و گفتند اتفاق بدی افتاده است، فوراً خودم را به خانه رساندم. وقتی هراسان وارد منزل شدم جسد سپیده را دیدم که در پذیرایی افتاده بود.آنها به من گفتند زمانی که قصد سرقت طلاها را داشتند با سپیده درگیر شدند که ناگهان او تعادلش را از دست داده، سرش به دیوار خورده و همین حادثه باعث مرگش شده است.سپیده مرده بود و ما باید جسد او را از خانه خارج می‌کردیم تا کسی از راز این قتل با خبر نشود.برای آنکه حمل جسد راحتتر شود آن را تکه تکه کردیم. بعد از این کار، لیلا و برادرشوهرش خانه ام را ترک کردند و قرار بود با تاریکی هوا برگردند و جسد را بیرون ببریم که دستگیر شدم.

در پی اعترافات زن جوان، لیلا و برادر شوهرش نیز بلافاصله دستگیر شده و به قتل اعتراف کردند. با تحقیقات از عاملان این جنایت هولناک زن جوان مدعی شد بعد از اینکه جسد را مثله کرده آن را داخل کیسه فریزر گذاشته و به عنوان گوشت شتر با اتوبوس برای برادرش در شیراز ارسال کرده است. با توجه به ادعاهای این زن نیابت قضایی برای بررسی موضوع به دادسرای جنایی شیراز داده شد.

با توجه به حساسیت موضوع ماموران به منزل برادر این زن در شیراز رفته و در حالی مقادیری از گوشت زن جوان را در فریزر پیدا کردند که اعضای این خانواده مدعی شدند از موضوع اطلاعی نداشته و حتی چندین بار از این گوشت خورده اند.

با توجه به اظهارات این مرد، دستور بازداشت وی صادر و گوشت های باقی مانده به پزشکی قانونی ارسال شد.

منبع: قدس آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۸۴۷۳۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس

با دستگیری دختر فراری که با همدستی مردی سابقه‌دار طلاهای زن جوانی را در پارکینگ خانه‌اش سرقت کرده بودند، راز سرقت‌ها و خفتگیری‌های متعدد قبلی شان برملا شد.

به گزارش مشرق، چندی قبل زن جوانی هراسان با پلیس تماس گرفت و از سرقت النگوهای طلایش خبر داد. به دنبال این تماس مأموران راهی محل شده و زن جوان در تحقیقات گفت: صبح؛ دخترم را به مدرسه رساندم و به همراه پسرم سوار بر تاکسی به خانه برگشتیم. به محض اینکه با پسرم از در پارکینگ وارد خانه شدیم، مردی پشت سرم وارد پارکینگ شد. او با تهدید چاقو، طلاهایم که ۳ عدد النگو بود از دستم قیچی کرد و متواری شد. با داد و فریاد به دنبال مرد سارق رفتم که دیدم او سوار بر یک خودروی جیپ شد که راننده‌اش یک زن جوان بود.

با شکایت زن جوان، تحقیقات برای دستگیری سارقان جیپ‌سوار به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. در بررسی‌های اولیه کارآگاهان به بازبینی دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت پرداختند. پلاک خودرو مخدوش شده بود و با توجه به اینکه چهره سارقان با ماسک پوشیده شده بود، برای شناسایی هویت متهمان، تیم تحقیق در این شاخه نیز با بن‌بست مواجه شد.

درحالی که بررسی‌ها در این رابطه ادامه داشت، شاکی بار دیگر به پلیس مراجعه کرد و گفت: در فضای مجازی می‌گشتم که چشمم به آگهی فروش خودروی جیپی افتاد که به نظرم شبیه خودروی متهمان بود. آنچه مرا در این مورد مطمئن‌تر کرد، عروسک قرمز رنگی بود که روی آیینه جلوی خودرو آویزان بود و همان عروسک روی آیینه این خودرو هم بود.

به‌دنبال اطلاعاتی که شاکی داد، مأموران در تحقیقات دریافتند، خودرو متعلق به مردی است که سابقه کیفری سرقت در پرونده خود دارد. بنابراین کارآگاهان در قراری سوری با حامد او را بازداشت کردند.

مرد جوان در مواجهه با مدارک پلیسی به سرقت اعتراف کرد و گفت: سارق تکرو منزل بودم و بعد از آزادی هم چند موردی سرقت کردم. مدتی قبل در فضای مجازی با آناهیتا دوست شدم و او با ترغیب من از خانه‌اش فرار کرد و نزد من آمد. اوایل هزینه زندگی‌مان را با فروش طلاها و دلارهایی که آناهیتا از خانه‌اش دزدیده بود، گذراندیم. اما پول‌ها که تمام شد در نهایت، من پیشنهاد سرقت را به آناهیتا دادم. چاره‌ای نداشت جز اینکه قبول کند و با من همراه شود. نقشه من خفتگیری و سرقت طلا بود. سوژه‌هایمان را از میان مادرانی که صبح‌ها بچه‌هایشان را به مدرسه می‌رساندند یا کودکانی که به تنهایی به مدرسه می‌آمدند، انتخاب می‌کردیم. مقابل مدارس می‌ایستادیم و با دیدن کسانی که طلای زیادی همراه داشتند آنها را تعقیب می‌کردیم تا در فرصتی مناسب طلاهایشان را سرقت کنیم. چند باری اقدام کردیم اما موفق نشدیم، تا اینکه آخرین مورد را که یک مادر جوان بود تعقیب و در نهایت با تهدید ۳ النگویش را سرقت کردیم.

با اعتراف متهم سابقه‌دار، زن جوان نیز بازداشت شد و بررسی‌ها نشان می‌داد که خانواده‌ این زن جوان بعد از فرارش از خانه، ناپدید شدن او را به پلیس اعلام کرده بودند. متهمان به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، در اختیار اداره آگاهی قرار داده شده و تحقیقات برای شناسایی سایر جرایم احتمالی آنها ادامه دارد.

منبع: روزنامه ایران

دیگر خبرها

  • مرگ اسرار آمیز دو جوان در تهران!
  • عامل جنایت گاندی نمی‌دانست قاتل است | گفت و گو با متهم
  • مرگ اسرار آمیز دو جوان در پایتخت
  • عروس و داماد درچه‌ای راهی خانه بخت شدند
  • لزوم اتحاد کشورهای اسلامی در برابر ظلم و جنایت رژیم صهیونیستی
  • شکار سوژه‌های سرقت مقابل مدارس
  • قتل شاگرد قهوه خانه به دست کارگر اخراجی
  • خشم پدر، جان همسر و فرزندش را گرفت
  • تولید سه فیلم کوتاه در انجمن سینمای جوان مهاباد
  • ۳ فیلم کوتاه داستانی در مهاباد تولید شد