Web Analytics Made Easy - Statcounter

سرویس دین و اندیشه پایگاه خبری تحلیلیبی‌باک؛ بخش مهمترین عناوین:


موافقان و مخالفان تئوری داروین با پیش‌فرض خاصی به سراغ قرآن رفته‌اند؛ زیرا اولا و بالذات، قرآن درصدد بیان نظریه  زیست‌شناختی نبوده است تا مثبِت یا نافی فرضیه تبدل انواع باشد.

به گزارش خبرنگارمهر، متن زیر یادداشتی از حجت الاسلام خسروپناه است که در ادامه می خوانید؛

یکی از نمونه‌های تعارض علم و دین، فرضیه تکامل داروین و چگونگی آفرینش انسان در قرآن است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

فرضیه داروین بر تکامل و تبدل انواع و ظهور آیات دینی بر ثبات خلقت نوعی انسان دلالت دارند. داروین، اختلاف‌های انسان و حیوان را- چه به لحاظ جسمانی یا روانی- کمّی می‌دانست و به هیچ وجه به تفاوت کیفی اعتقاد نداشت؛ بنابراین، احساس، ادراک عقلی، عاطفه، انگیزه، هیجان، حب و بغض و... به صورت ابتدایی و گاه تکامل یافته در حیوانات پست وجود دارد.

وی اصرار داشت‌که اجداد چهار پای انسان، ابتدا روی دو پای عقب ایستاده‌اند؛ البته نه به طور کامل و این خود، سر آغاز پیدایش موجودات دو پا بوده است. تنازع بقا و جهت تغییر محیط خارجی، نقش عظیمی درتکامل انسان داشته است. داروین در تبدیل میمون آدم‌نما به انسان، برای دو عامل جغرافیایی و اقتصادی، سهم برابری قائل بود؛ بدین صورت که انسان در هنگام کم شدن مواد غذایی در میدان تنازع بقا، به تنوع‌جویی در تغذیه عادت کرد و با تبدیل گیاه‌خواری مطلق به تغذیه مختلط از گوشت و گیاه، قدم اساسی به طرف تکامل برداشت.

بسیاری از اندیشمندان با این طرز تفکر مخالفت کردند و آرای دیگری را برگزیدند؛ برای نمونه، لایل، اعتقاد داشت‌که انسان با جهشی ناگهانی و غیر منتظره تکامل یافته است و نیز والاس ادعا می‌کرد که پیدایش نوع انسان را باید در شکل خاصی از تکامل جست و جو کرد که خارج از قالب داروینیسم است و بر این باور بود که آدمی فقط به کمک استعداد و قابلیت تهیه لباس و ساختن اسلحه و ابزار و با نیروی تغییر محیط خارجی و ساختمان داخلی توانست خود را به تدریج از چنگ طبیعت خارج سازد و مانع از این شود که طبیعت او را چون سایر جانوران، وادار به سازش با محیط کند؛

بنابراین، والاس با تکیه بر خصوصیات آدمی، منکر تطبیق تئوری انتخاب طبیعی با تکامل آدمی بود. وی، روح آدمی را محصول طبیعی نمی‌دانست. ویسمان نیز با تمایز روح و جسم و مشابهت‌های تشریحی و تفاوت‌های جنین‌شناسی و فیزیولوژیکی انسان و حیوان و عدم مشابهت روان‌شناسی آن دو، مخالفت خود را با داروین ابراز کرد.

علاوه بر این، یک قانون یا تئوری علمی، از نظر منطقی یک قضیه کلی است که نظمی مکرر و همیشگی را بیان می‌کند و بر وفق آن، هم پیش‌بینی پدیده‌یی میسّر است و هم تفسیر آن و نادرستی یک قانون علمی را می‌توان به تجربه دریافت؛ پس قضایای جزئی و واقعیت خارجی و گزاره‌های تجربه‌ناپذیر از قانون علمی، خارج‌اند. داروین، برنامه کلی و نظام عام زوال و بقای جان‌داران را در عرصه تاریخ، چنین تقریر می‌کند که در زمان و مکان و اقلیم خاصی، گروهی از جانوران که شایسته ماندن نباشند، حذف می‌شوند و آنهایی که شایسته ماندن‌اند، حفظ خواهند شد. همواره حذف و حفظ، نتیجه عدم صلاحیت جانور است.

اینک اگر بپرسیم کدام جانور است‌که حفظ خواهد شد؟ پاسخ این است: آنکه شایسته‌تر است و اگر بپرسیم کدام جانور شایسته‌تر است؟ جواب این خواهد بود: آنکه حفظ خواهد شد. نتیجه این می‌شود که جانوری حفظ خواهد شد که حفظ خواهد شد. این دور منطقی است‌که در نظریه انتخاب طبیعی و بقای اصلح هست و از آن گریزی نیست. انتخاب طبیعی، پیشاپیش هیچ‌گونه ضابطه و معیار برای تمییز جانور ماندنی از نماندنی و یا شایسته از ناشایست، به دست نمی‌دهد.

از این‌رو بر مبنای این نظریه، آینده یک گروه جانور به دست نمی‌آید؛ به عنوان مثال، معلوم نیست‌که در نزاعی که برای بقای بین انسان‌ها و مثلا گربه‌ها درگیر شود، کدام یک پیروز خواهند شد؟ وقتی نظریه تحوّل از پیش‌بینی عاجز است، خود به خود ابطال‌ناپذیر هم خواهد بود؛ زیرا توتولوژیک است؛ یعنی در تعریف یک مطلب، از خودِ آن مطلب کمک گرفته است؛ بنابراین، تئوری انتخاب طبیعی، نسبت به سیر و جهت حوادث بی‌تفاوت است.

اگر در زنجیره تکامل، انسان پدید نمی‌آمد، انتخاب طبیعی چنین تفسیر می‌کرد که ناگزیر شرایط مساعد نبوده و موجودی به نام انسان، اگر هم به تصادف ظاهر شود، بر پایه شایستگی و توانایی تطابق با محیط، ماندن آن را توجیه می‌کند؛ پس در هر صورت، مکانیسم انتخاب طبیعی، پاسخ یکسانی به هر نوع حادثه‌ای خواهد داد و این نظریه نسبت به هیچ کدام، حساسیتی نشان نمی‌دهد و لازمه این مطلب، غیرعلمی بودن سخن است؛ مشکل دیگر این است که اگر مسئله تبدّل انواع، یک قانون کلی است، پس چرا برخی از جان‌داران به نوع دیگری بدل شدند و برخی دیگر از همان جان‌داران در همان سرزمین به جای خود باقی ماندند؟ برای نمونه، چرا در تاریخ تطور زیست‌شناسانه، برخی از افراد میمون‌ها به انسان تبدیل شدند؛ ولی بعضی دیگر به جای خود باقی مانده‌اند؟

دکتر لوئیس لی‌کی و همسرش با مطالعه سی ساله خود، برای یافتن فسیل‌های بشرِ ماقبل تاریخ در شرق آفریقا به استخوانی که کاملا شبیه جمجمه یک انسان بود برخورد کردند. صاحب جمجمه در حدود دو میلیون سال قبل زندگی می‌کرد و پوزه‌ای شبیه به انسان داشت. صورت آن پهن و مسطح و چانه‌ای مستطیل شکل داشت. این جمجمه، به هیچ وجه به میمون شباهت نداشت.

با چنین کشفیاتی، تئوری داروین تا حدودی تزلزل پیدا می‌کند. اصل سازش با محیط، همیشه باعث استعمال و عدم استعمال و درنهایت تغییرات نوعی نمی‌شود؛ برای نمونه، آزمایش آقای پین (Payne) بر روی مگس سرکه که 69 نسل آن به طور متوالی، در جای تاریکی نگه‌داری شد و با وجود سازش با محیط، چشمان آخرین نسل آن کاملا طبیعی می‌نمود. مطابق نتایجی که از آزمایش‌های DNA متعلق به یک اسکلت باقی مانده از انسان نئاندرتال متعلق به یکصد هزار سال بیش به دست آمده است، از نظر ژنتیکی، هیچ شباهتی باDNA میمون‌های شبیه انسان که گفته می‌شد اجداد انسان فعلی هستند وجود ندارد. همچنین گرچه شباهت‌های زیادی بین انسان‌های نئاندرتال و انسان‌های فعلی وجود دارد، اما شواهد علمی برای تبدلانواع محسوب نمی‌شوند.

متکلمان بنیادگرای مسیحی و کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها و الهیات اعتدالی به حل این تئوری با چگونگی آفرینش انسان در متون دینی پرداختند. برخی از متفکران اسلامی نیز بر این باورند که پاره‌ای از آیات، ظهور در خلقت اشتقاقی انسان دارند و به طور نسبتاً صریح بر تئوری تکاملی دلالت می‌کنند.

عده‌ای دیگر از مفسران، کاملا با این نظر مخالفت کرده‌ و ظهور بلکه صراحت و نص آیات را در پیدایش استقلالی انسان دانسته‌اند و دسته‌ای دیگر از اندیشمندان، قدم‌های احتیاط‌آمیز برداشته و هر دو ظهور را از آیات استفاده کرده‌اند و یا لااقل خلاف تئوری داروین را از آیات برداشت نکرده‌اند.

نگارنده، به تفصیل به بیان دیدگاه‌های مهندس بازرگان، دکتر سحابی، علامه طباطبایی، آیت الله مشکینی، آیت الله طالقانی، آیت الله سبحانی و آیت الله مصباح یزدی در این زمینه پرداخته است. به نظر نگارنده، آیات قرآن بر اصل نظریه تکامل تدریجی دلالت دارند؛ ولی این که تبدّل انواع از قرآن استفاده می‌شود یا خیر، نیاز به تحقیقات زبان‌شناختی تخصصی دارد.

حق مطلب آن است‌که موافقان و مخالفان تئوری داروین با پیش‌فرض خاصی به سراغ قرآن رفته‌اند؛ زیرا اولا و بالذات، قرآن درصدد بیان نظریه زیست‌شناختی نبوده است تا مثبِت یا نافی فرضیه تبدل انواع باشد. تنها دلالت قرآن بر آفرینش نوع انسان از آدم و حوا و خلقت آدم از خاک است؛ اما در اینکه از مرحله خاک تا آدم، چه مراحلی طی شده، قرآن ساکت مانده است.

برخی از آیات قرآن، آفرینشِ حضرت آدم را گزارش می‌دهد و پاره‌ای دیگر ازآفرینش نخستین انسان سخن می‌گوید و آیات دیگری نیز پیدایش همه انسان‌ها را توضیح می‌دهد و همه آنها در صدد اثبات قدرت یا خالقیت خداوند متعال یا اثبات امکان معاد هستند و در مقام بیان تکامل یا ثبات انواع و پیدایش یا عدم پیدایش نوع انسان از انواع پست گذشته نیستند.

اما در باره تعارض مباحث ژنتیک و صفات انسانی با مسأله اختیار انسان، که گفته می‌شود با وجود صفات ژنتیکی و وراثتی، دیگر نمی‌توان از اختیار و اراده انسان سخن گفت و تربیت و تعلیم و قوانین حقوقی و بهشت و جهنم آدمیان، منتفی می‌گردد؛ پاسخ این است‌که پروژه ژنوم از قابلیت‌ها و استعدادهای انسان سخن می‌گوید.

این قابلیت‌ها در اثر محیط خارجی و اراده انسان به فعلیت می‌رسند و به تعبیر اپی‌ژنتیک، بیان می‌گردند. ترکیب دانش ژنتکی و اپی‌ژنتیک، می‌تواند این نمونه از تعارض را حل کند.


منبع: بی باک نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bibaknews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بی باک نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۸۷۸۱۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل

یکی از ابعاد مهم در سیره امام صادق(ع)، نهضت علمی و فرهنگی گسترده‌ای بود که توسط ایشان جریان پیدا کرد. امام صادق(ع) نهضتی را که پدر بزرگوارش، امام محمد باقر(ع) آغاز کرده بود، به اوج رساند. عصر امام صادق(ع) یکی از پرتحول‌ترین دوره‌های تاریخ اسلام است. این دوران با تضارب افکار و اندیشه‌ها و پیدایش نحله‌های مختلف و انواع انحراف‌ها و بدعت‌ها و عقاید باطل در جامعه همراه بود. بسیاری از این جریان‌های فکری، دوگانه‌های باطلی بود که در برابر یکدیگر شکل گرفته بود و امام صادق(ع) با عبور از هر دو جریان، جریان سومی را به عنوان خط اصیل معارف اسلامی تبیین ‌کردند.

اکنون برخی از این دوگانه‌های انحرافی و نحوه عبور امام صادق(ع) از آن‌ها و تبیین جریان سوم و اصیل را بازگو می‌کنیم.

برخی از دوگانه‌های انحرافی در زمان امام صادق(ع)

جریان «اهل حدیث» یکی از جریان‌های فکری دوران حضرت بود که تمرکز خود را روی روایات قرار داده و تعقل را کنار گذاشته بود، در مقابل این جریان «اهل رأی» بودند که در عقل‌گرایی افراط داشتند و به متون وحیانی توجهی نداشتند.

جریانی دیگر به نام «جبریه» قائل به جبر بودند و اختیار انسان را با استناد به توحید عملی زیرسؤال می‌بردند و در مقابل این جریان، «مفوّضه» انسان را به‌صورت کامل مختار دانسته و عملاً سلطه و اراده الهی نسبت به افعال انسان را زیرسؤال می‌بردند. همچنین در رویکردهای تفسیری، جریانی بود که به‌صورت کلی امکان تفسیر قرآن را زیرسؤال برده و قرآن را قابل تفسیر نمی‌دانست و جریانی دیگر بدون هیچ چارچوب مشخصی، به تفسیر قرآن می‌پرداخت تا جایی که کار به تفسیر رأی کشیده می‌شد.

در مباحث خاص‌تر و جزئی‌تر کلامی، جریانی در بحث خداشناسی و صفات الهی، قائل به تعطیل بود و «معطله» نام داشت. در برابر آن، جریان «مشبهه» و یا «مجسمه» بود که خدا را به مخلوقاتش تشبیه می‏کرد و برخی از آن‌ها برای خدا جسم قائل بودند.

مقابله با دوگانه‌های انحرافی با تبیین جریان سوم

گفتیم اهل حدیث، کسانی بودند که عقل و علم را به‌طور مطلق انکار کرده و تنها بر ظواهر قرآن و حدیث تکیه می‌کردند. این جریان درواقع اهل «جمود بر نص» بود و هرگونه تعقل در متن را کنار می‌گذاشت. در مقابل این جریان، جریان اهل رأی بود که عقل‌گرایی افراطی را دنبال می‌کرد و در استنباط‌های فقهی نیز به جای تکیه بر متون دینی، اهل قیاس و استحسان بود. این جریان نیز در واقع اهل «اجتهاد در برابر نص» بود. امام صادق(ع) در برابر این دو جریان، جریان سومی را مطرح کرد که عبارت است از: «اجتهاد در نص». به این معنا که امام صادق(ع) نوعی جریان فقاهتی را تثبیت کرده و توسعه داد که در آن، تکیه بر منابع اصیل دینی و نصوص کتاب و سنت با رویکرد اجتهادی و به‌کارگیری تعقل در استفاده از نصوص دینی محوریت داشت. این جریان از یک طرف مرزبندی با جریان اهل حدیث داشت، چرا که تعقل را به کار می‌گرفت و از طرف دیگر مرزبندی با جریان اهل رأی داشت، از این نظر که مبنا را منابع شرعی قرار می‌داد. این جریان سوم، عبور از دوگانه باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص بود.

در بحث توحید و امکان شناخت صفات خداوند، گفتیم اهل تعطیل معتقد بودند عقل آدمی راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد و عملاً مانع هرگونه قضاوت درباره صفات خدا می‌شدند. در مقابل نیز اهل تشبیه معتقد بودند میان اوصاف الهی و انسان به لحاظ معنایی تفاوتی نیست و اوصاف خالق را به اوصاف مخلوقات تشبیه می‌کردند. امام صادق(ع) منظر کلامی متفاوت و نگاه سومی را به عنوان «اثبات بلاتشبیه» مطرح کرد. به این بیان که عقل می‌تواند صفات خدا مانند وجود، علم، قدرت و حیات را اثبات کند؛ اما نمی‌تواند به کُنه صفات الهی راه پیدا کند. پس ما صفات جمال و جلال خداوند را اثبات می‌کنیم؛ بدون اینکه خدا را به مخلوقاتش تشبیه کنیم.

یکی دیگر از مباحث کلامی، بحث مهم و پیچیده جبر و اختیار است. عده‌ای قائل به جبر شدند و با اتکا به توحید عملی، هرگونه اختیار را برای انسان نادیده گرفتند. به این معنا که ما اگر موحد هستیم، باید همه افعال را فعل خدا بدانیم و افعال انسان نیز مخلوق خداست و انسان در آن نقشی ندارد. در این نگاه هرگونه اراده و اختیاری برای انسان نفی می‌شود. در مقابل آن، جریانی قائل به تفویض بودند. به این معنا که می‌گفتند انسان در افعال خود کاملاً مختار و آزاد است و خدا نیز سلطه‌ای بر افعال او ندارد. پس افعال انسان صرفاً با اراده و اختیار انسان انجام می‌شود.

امام جعفر صادق(ع) اینجا نیز در برابر هر دو جریان انحرافی، جریان سومی را با عنوان «امر بین الامرین» مطرح کرد. حدیث معروف «لاجبر و لاتفویض بل امرٌ بین الأمرین» اشاره به همین جریان سوم دارد. ما با وجدان خودمان درک می‌کنیم که قطعاً مجبور نیستیم و دارای اراده و اختیار هستیم. از طرفی قول به جبر، ظلم به خدای متعال است. اینکه ما انسان را مجبور بدانیم و در همین حال، او را مکلف بدانیم، معنا ندارد. تکلیف و عقوبت انسان به‌واسطه فعلی که اختیاری دخصوص آن نداشته، ظلم و قبیح است و چنین چیزی نسبت به خدای متعال، محال است.

از سوی دیگر اگر اختیاری داریم، خدا این اختیار را به ما داده و ما به اذن او است که می‌توانیم افعال خودمان را انجام دهیم، نه اینکه خدا دیگر بر ما سلطه‌ای نداشته باشد. پس نه جبر درست است و نه تفویض و این همان امرٌ بین الأمرین است. همچنان که بزرگان دین فرموده‌اند انسان در هر رکعت نمازش با جمله «بِحَولِ الله وَ قُوَّتِهِ اَقُومُ وَ اَقْعُد» نفی جبر و تفویض می‌کند. در واقع با عبارت «اقوم و اقعد» نفی جبر می‌کنیم و با عبارت «بحول الله و قوته» نفی تفویض.‌

در بحث تفسیر قرآن نیز اشاره شد عده‌ای هرگونه تفسیر قرآن را منع کرده و بر این باور بودند امکان فهم قرآن برای انسان وجود ندارد. به اعتقاد آنان قرآن یک متن معماگونه‌ای است که فقط باید تلاوت شود. در برابر آن‌ها، جریان دیگری نیز آنچنان در تفسیر آیات افراط می‌کردند که عملاً هیچ چارچوبی برای تفسیرشان وجود نداشت و هر چه به ذهنشان می‌رسید در مورد آیات قرآن گفته و رسماً تفسیر به رأی می‌کردند. امام صادق(ع) در برابر هر دو جریان، جریان سومی را به نام «تفسیر اجتهادی» که تفسیر بر مبنای حجت بود، بیان کرد. اکنون نیز مفسران شیعی از همین مبنا برای تفسیر آیات الهی پیروی می‌کنند. به این معنا که قرآن قابل فهم است و امکان تفسیر قرآن نیز وجود دارد؛ اما در چارچوب علم یا دلیل علمی. به بیان دیگر، ما باید برای هر برداشت تفسیری، حجت و دلیل معتبر داشته باشیم. این همان روش تفسیر اجتهادی است.

امام صادق(ع)، پایه‌گذار کلام، فقه و تفسیر شیعه

دوگانه‌های باطل جمود بر نص و اجتهاد در برابر نص، تعطیل و تشبیه، جبر و تفویض، منع از تفسیر و جواز تفسیر به رأی، همگی نمونه‌هایی از جریان‌های انحرافی و باطلی بود که در دوران امامت امام صادق(ع) رواج داشت و امام با نهضت علمی و فرهنگی همه‌جانبه‌ای که به راه انداخت و معارف فراوانی که عرضه کرد و شاگردان فراوانی که پرورش داد، خط اصیل معارف اسلامی را تبیین و تثبیت کرد.

ما امروز میراثدار همان خط اصیلی هستیم که امام صادق(ع) در برابر این جریان‌های انحرافی ترسیم کرد. کلام شیعه و فقه شیعه و تفسیر شیعه، محصول تبیین همه‌جانبه امام صادق(ع) و مرزبندی با جریان‌های فکری انحرافی و دوگانه‌های باطل است.

منبع: روزنامه قدس

دیگر خبرها

  • ویدیو/ مغز انسان بزرگ‌تر می‌شود!
  • این علائم نشان دهنده کمبود ویتامین B۱ است
  • انسان‌های غارنشین گیاهخوار بودند
  • خیزش دانشجویان آمریکا نشان‌دهنده بیداری وجدان‌های‌ جهانی است
  • شهید مطهری نیم قرن در راه اعتلای فکری جامعه اسلامی قلم زد
  • دانشمندان چهره یک نئاندرتال ۷۵ هزار ساله را بازسازی کردند + عکس
  • انسان‌تباران دنیسووا چه کسانی بودند؟ (+عکس)
  • دانشمندان چهره یک نئاندرتال ۷۵ هزار ساله را بازسازی کردند
  • چطور به نشانه‌ های هشدار دهنده خودکشی واکنش نشان دهیم؟
  • امام صادق(ع) و عبور از دوگانه‌های باطل