Web Analytics Made Easy - Statcounter

نامزد حزب موتلفه اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری گفت: با ترکیب غیرمتجانس مجمع عمومی جمنا حدس زده می‌شود که در پشت پرده نوعى مهندسی آرا وجود داشته باشد.

به گزارش جماران،وقتی اوایل سال 95 حزب موتلفه اسلامی صحبت از معرفی نامزد حزبی در انتخابات ریاست جمهوری کرد خیلی‌ها آن را جدی نگرفتند و زمانی که مصداق تعیین شد؛ گفتند موتلفه برای سهم خواهی از اصولگرایان چنین رویه ای را در پیش گرفته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!
اما با خروج مصطفی میرسلیم از مکانیزم جمنا و ثبت نام در روز اول نام نویسی کاندیداها، تمام تحلیل های گذشته رنگ باخت و امروز جدیت در راهی که موتلفه برای انتخابات ریاست جمهوری می پیماید بیش از پیش نمایان شده است. این جدیت تا آنجاست که نامزد حزبی موتلفه قصد دارد نام معاونان و برخی وزرای کابینه خود را در ایام تبلیغات ریاست جمهوری اعلام کند.

گرچه برخی بر این باورند که میرسلیم روحیه خشک و خشنی دارد اما در 90 دقیقه ای که با او به گفت و گو نشستیم نشان داد فردی با سعه صدر بالا است که با آرامش خاصی سئوالات را می شنود و پاسخ های صریح و روشن می دهد.

از او درباره حس ولنجک نشینی پرسیدیم که گفت: خانه ما نیز در قسمت کارمندنشین ولنجک است! می توانید بیایید ببینید که وضعش چگونه است. از شایعه هایی درباره حیاط اختصاصی خانه اش به طرف کوه های توچال هم پرسیدیم و جواب داد: خیر، حیاط خانه ما جنوبی است نه شمالی. ما همسایه شمالی و جنوبی و غربی داریم.

مشروح این گفت وگو را در ادامه بخوانید:

به نظر می‎رسد در مکانیزم جمنا جایگاهی تشریفاتی برای جامعتین به ویژه جامعه روحانیت مبارز تعریف شده و جبهه پیروان خط امام و رهبری نیز به رغم حمایت ظاهری از جمنا، به لحاظ عملی سکوت پیشه کرده است، از میان 30 نفر شورای مرکزی جمنا نیز تنها سه کرسی به اعضای حزب موتلفه داده شده است. در حالیکه در طول دو دهه اول انقلاب موتلفه و جامعه روحانیت مبارز، اثرگذارترین احزاب اصولگرا در انتخابات‎های مختلف بودند. این تغییر شکل و شمایل اصولگرا از چه بابت است؟ نه تنها جای شخصیت های کلیدی همچون آقایان لاریجانی، ولایتی و ناطق در حلقه تصمیم گیران خالی است بلکه احزاب کهنه کار هم نقش کمرنگی دارند. چرا؟

کار دفاع از اصولگرایی و پشتیبانی عملی از اصول سهل و ممتنع است. سهل برای آنکه اصولگرایی طبق قانون اساسی پاسخگوی نیازهای اصلی و حقوق اساسی مردم است؛ اما ممتنع است چون محقق کردن این اصول کارى پیچیده است و آمادگی های مختلفی از نظر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می طلبد. همه کسانی که علاقمند بودند در صحنه اصولگرایی فعال باشند در حد توان خودشان کوشش کردند، ولی فکر نمی کنم کسی مدعی باشد که به کمال توانسته باشد از پس این وظیفه مهم برآید.

نوع برخوردها و واکنش های شخصیت های سیاسی هم متفاوت است. یک شخصیت سیاسی وقتی تنها به صحنه می آید ممکن است بعد از یک یا دو بار شکست انتخاباتی افسرده شود و کنار برود، در حالی که برای احزاب چنین اتفاقی متصور نیست. یک حزب ممکن است 5 یا 6 مرتبه شکست بخورد ولی بنا به اصولی که به آنها اعتقاد دارد پای کار بایستد. موضوع در اقلیت یا اکثریت بودن هم برایش مطرح نیست. موضوع آرمان ها برایش مطرح است که جمعی را دور هم گرد آورده و به فعالیت و کوشش سیاسی مشغول شده است.

من به فرهنگ ایرانی خیلی اعتقاد دارم؛ چون از فرهنگ های با قوام دنیا است. سعی کردم پایبندی خودم را به پوششی نشان دهم که آبا و اجداد خودمان استفاده می کردند. در واقع مناسب نمی دیدم از پوشش اروپایی استفاده کنم. پوشش اروپایی براى ما مناسبتی ندارد. زدن کراوات در کشور ما رایج نیست، یقه برگردان زمانی به درد می خورد که از کراوات استفاده شود. من از سال 54 که کارم را در دانشگاه شروع کردم، همین طور لباس پوشیدم تا به امروز.

اما فعالیت سیاسی و حزبى در کشور ما به طور جامع خیلی مرسوم نیست. اگر حزب هایی را که سابقه دارند و به مناسبت شرایط انتخابات و شرایط سیاسی خاص شکل گرفته اند، کنار بگذاریم؛ احزاب انگشت شماری هستند که به دلیل آرمان های اعتقادی و اصولی دور هم جمع شده اند؛ حتی با هم ائتلاف کرده اند و سعی کرده اند در جهت تحقق آرمان ها گام بردارند. اهداف میانی تعریف کرده اند و برای تحقق اهداف کوشش کرده اند و تاحدودی هم موفق بوده اند. چنین احزابی،و خیلی هم درصدد این نبوده اند که حتما اسم و رسم خود را مطرح کنند. ولی در مجموعه فعالیت هایی که به پیروزی انقلاب و استقرار نظام منجر شد بسیار موثر بوده اند.

چون در سئوال به موتلفه اشاره شد، یادآور شوم که در طول 54 سال فعالیت این حزب، هم برای پیروزی انقلاب فعال بودیم و جانفشانی و کوشش کردیم و هم بعد از پیروزی انقلاب برای استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی در صحنه بوده و برای سازماندهی این نظام به صورت خلاق و موثر عمل کردیم. اینها به مفهوم آن نیست که حق اصولگرایی به طور کامل ادا شده است. هیچ کس امروز نمی تواند ادعا کند آرمان های قانون اساسی محقق شده است. هنوز باید فعالیت های زیادی برای دستیابی به تمام آرمان ها انجام دهیم. شاید چندین 10 سال زمان نیاز داشته باشد. اما همانطور که گفتم شخصیت های منفرد سیاسی زود به افسردگی می رسند ولی اساسا حزب برای این تشکیل شده که مبتنی بر شخصیت و کار و تشخیص انفرادى نباشد بلکه مبتنی بر آرمان و فکر باشد.

آقایان لاریجانی و ناطق‎نوری و ولایتی که به افسردگی نرسیده‌اند. اگر از آنها دعوت شود که در صحنه تشکیلاتی جریان اصولگرا فعال شوند، بعید به نظر می‎رسد که دریغ کنند.

من اسم از کسی نبردم. قرار هم نیست اسم از کسی ببرم چون اگر بخواهم وارد شوم بحث به درازا می کشد. روحیه کلی و قواره کار سیاسى در حزب و نتیجه آن را می گویم.

منظور من هم این بود که چنین بزرگانی در مدیریت صحنه تحرکات اصولگرایان امروز حضور ندارند؛ نه آنکه چرا نامزد انتخابات ریاست جمهوری نمی شوند.

بله اینها اشاراتی است به همان نکاتی که داشتم می گفتم. برای اینکه چنین چیزی پیش نیاید باید یک ساختار تشکیلاتی حزبی را مدنظر قرار دهیم. مثلا ما در حزب موتلفه مرتبا مسائل سیاسی کشور را تجزیه و تحلیل کرده و سرنوشت کشور را دنبال می کنیم و به اتکاء تجزیه و تحلیل جمعى، برنامه ارائه مى دهیم تا کشور اداره شود. نقادی سازنده و نه سیاسی و شخصی هم می کنیم. ما قصد پرخاشگری به افراد درون هیچ دولتی نداریم؛ بلکه عملکردها را ارزیابی می کنیم. اینها باعث می شود حزب زنده و با نشاط و آماده به کار بماند. اگر حزب دست از این فعالیت‎ها بردارد، دیگر حزب نخواهد بود. جامعه روحانیت هم که به آن اشاره کردید، هیچ وقت حزب نبود. مرحوم آیت الله مهدوی کنی هیچ وقت نخواست ساختار حزبی به جامعه روحانیت مبارز بدهد. من اصلا به خوب یا بد بودن این نظریه کاری ندارم بلکه عقیده ایشان این بود که جامعه روحانیت مبارز حزب نیست و کارکرد حزبی ندارد.

به دوستان خود در جمنا گفتم که شما از من چه تعهدی می خواهید؟ تعهدم را من به موتلفه داده ام و مشخص کرده ام. شما اگر می خواهید باید با موتلفه همکاری کنید و تعهد من هم در آن وجود دارد و به تعهد جدیدی نیاز نیست، اگر هم نمی خواهید با موتلفه همکاری کنید در این صورت چه مفهوم دارد از افرادی از موتلفه بخواهید تعهد بگیرید و اینها را به طور مستقل کنار بکشید و از موتلفه جدا کنید. این سازوکار به لحاظ سیاسی درست نیست.

فارغ از اینکه این تشکل وجهه حزبی دارد یا نه، در دهه شصت و هفتاد این جامعه روحانیت مبارز بود که در جناح راست حرف اول و آخر را در تدوین لیست مجلس یا تعیین نامزد ریاست جمهوری می زد ولی الان این طور نیست.

بله، این به دلیل حضور برخی اعضای جامعه روحانیت مبارز در احزاب بود. برخی اعضا در حزب جمهوری اسلامی خیلی فعال بودند. در واقع جامعه روحانیت مبارز کارکرد حزبی نداشت ولی به دلیل حضور آن افراد، حزبى موثر بود. احزابی مثل حزب جمهوری اسلامی و حزب موتلفه اسلامی به روحانیت به لحاظ اعتقادی احترام می گذاشتند. الان هم همین طور است. البته در مورد مسائل سیاسی با هم بحث می کنیم، چون اصلا کار سیاست، کار اعتقادی به مفهوم دینی کلمه اش نیست. سیاست ممکن است شکل های مختلفی به خود بگیرد و باید در قالب برنامه و تجزیه و تحلیل جامعه شناسانه درباره آن تصمیم گیری شود.

اما تأثیرگذاری محوری و کلیدی جامعه روحانیت در جناح راست حتی پس از انحلال حزب جمهوری اسلامی وجود داشت. ولی الان حتی در قالب تشکیلات جمنا نیز نقش موثری ندارد.

اینها به عدم حضور جامعه روحانیت مبارز یا اساسا روحانیت در فعالیت ها و مصادر سیاسی بر نمی گردد. چون آنها ساختار تشکیلات سیاسی نداشتند. با این حال برخی مسائل به طور طبیعی گریبان آنها را هم می گیرد. در واقع می توان گفت هر تشکیلات سیاسی، پوست کلفتی خاصی در مقابل مجموعه پستی و بلندی های سیاسی از خود نشان مى دهد که ساختارهای غیر حزبی این امکان را ندارند و ممکن است گاهی به حالت افسردگی یا انزوا بیفتند و حتی تعطیل شوند. اما مجموعه حزبی سرسختی از خود نشان می دهد، اگر در انتخاباتی شکست بخورد در رقابت بعدی به مردم می گوید دوره قبل شکست خوردم اما این رویکردهای خود را اصلاح کردم و می خواهم با شکل نوینی به صحنه بیایم و کار کنم. اما مطرح کردن شکست برای یک جامعه مذهبی مفهوم ندارد، چون از اول نمی خواسته به الزامات و عواقب مسئولیت سیاسی تن بدهد. چنین تشکلی از دیدگاه مذهبی درباره مسائل سیاسی نظر و مشورت می داده و ارشاد می کرده اما مسئولیت نمی پذیرفته؛ اینها فرق های قضیه است که باید دقت کرد. اگر روزی جامعه روحانیت مبارز در قالب یک حزب وارد صحنه شود آن وقت ماندگاریش به لحاظ فعالیت سیاسی بیشتر نمود پیدا خواهد کرد.

برخی می گویند جمنا شاکله جریان اصولگرایی است. نظر شما چیست آیا جمنا را به مثابه جریان اصولگرا می بینید؟

اصولگرایی به کرات مورد جفا قرار گرفته است. به عنوان دبیری شوراى عالى انقلاب فرهنگى، بر روی جریانات فکرى بعد از پیروزى انقلاب کار پژوهشى کردم و دوستانی از جهاد دانشگاهی مرا در این کار همراهی کردند. مجموعه این پژوهش در قالب کتاب مرجعى درآمد. در این کتاب آمده است که عناوینى مثل اصولگرایی و اصلاح طلبی اصلا از کجا سرچشمه گرفته اند و آبشخورشان چه بوده است. این جریانات شکل یکنواختی نداشته اند و لا به لای فعالیت ها و کوشش های سیاسی ای که انجام گرفته است بعضا نقاط قوت و ضعفی مشاهده می شود. درباره کل جریان اصولگرایی -که از اوایل دهه 80 مطرح شد و قبل از آن واژه دیگری را براى آن به کار می بردند- نیز نقاط قوت و ضعفی را می بینیم. نمی توان گفت همه فعالیت افرادی که با عنوان اصولگرایی وارد صحنه شدند، درست و قوی بوده است. هیچ کس نمی تواند چنین ادعایی کند.

باید به این نکته توجه کنیم که جمنا در زمانی به صحنه آمده که دولت وابسته به جریان به اصطلاح اصلاحات سرکار است. از آنجا که مجموعه دستاوردهای این دولت بعد از سال اول و دوم مثبت نبوده و مشکلاتی را به لحاظ اجتماعی برای کشور به وجود آورده است، عده ای که به آرمان های اصولگرایی توجه دارند، نگران شدند که مبادا ادامه این روند به سرنوشت نظام مقدس جمهوری اسلامی صدمه بزند. بنابراین فکر کردند خوب است دور هم جمع شوند و چاره اى بیندیشند. این غصه خوردن، نگران بودن و چاره جویی برای مشکلات خوب است. ما در موتلفه برنامه مان این بود که بیاییم از روش نقد سازنده استفاده کنیم. همین الان به شخصیت های سیاسی احترام می گذاریم، اهل افشاگری های وحشیانه و پرخاشگری هیچ گاه نبوده ایم، نیستیم و نخواهیم بود؛ چون خلاف مرامنامه ماست و این روش ها را از نظر شرعى و عرفى مقبول نمى دانیم. ولی نقادی می کنیم و برادرانه می گوییم اشکالات کار در کجاست و موضع خود را نیز اعلام می کنیم. اینکه به این موضع گیری ما چقدر توجه شود؛ بستگی دارد به کسانی که دست اندرکاران فعالیت سیاسی هستند و قدرت در اختیارشان است. در واقع آنها می توانند از این نقد ما استفاده کنند یا نکنند. ولی این حق برای ما محفوظ است که اگر از نقد ما استفاده نکردند، ما در هنگام انتخابات بخواهیم راه حلی را که برای برون رفت از مشکلات موجود مناسب می دانیم، ارائه دهیم.

مشخصا چرا خودتان وارد مکانیزم جمنا نشدید؟ این تصمیم فردی شما بود یا حزب موتلفه؟

خود من که در این تصمیم مستقل از حزب نیستم؛ وقتی کسی در قالب حزب پا به صحنه سیاست مى گذارد، تعهدی به حزب دارد. نمی شود دو جا برود تعهد بدهد؛ این مفهوم ندارد ولی احزاب می توانند با هم ائتلاف کنند. یعنی مشترکاتی داشته باشند و براساس آن مشترکات تقسیم وظیفه و کوشش کنند. هیچ مفهومی ندارد که من در قالب جمنا تعهد بدهم در حالى که در قالب موتلفه نیز یک تعهد دیگر داده باشم. موتلفه می تواند با حزب دیگری ائتلاف کند و مشارکت داشته باشد ولی من دو جا نمی توانم تعهد بدهم. اصلا با هم جور در نمی آید. به دوستان خود در جمنا گفتم که شما از من چه تعهدی می خواهید؟ تعهدم را من به موتلفه داده ام و مشخص کرده ام. شما اگر می خواهید باید با موتلفه همکاری کنید، تعهد من هم در آن وجود دارد و به تعهد جدیدی نیاز نیست. اگر هم نمی خواهید با موتلفه همکاری کنید، در این صورت چه مفهومز دارد از افرادی از موتلفه بخواهید تعهد بگیرید و آنها را به طور مستقل کنار بکشید و از موتلفه جدا کنید؟. ره نظرم این سازوکار به لحاظ سیاسی درست نیست.

اما قبل از آنکه در 5 اسفند 95 درباره نامزدهای اولیه جمنا در مجمع عمومی رأی گیری شود، چنین نظری نداشتید و در رای گیری شرکت کردید.

ما اصلا قبل از اینکه جمنا تصمیم به اعلام حضور رسمی بگیرد، در موتلفه تحلیل داشتیم و به این نتیجه رسیدیم که باید به طور مستقیم مسئولیت بپذیریم. یعنی حزب موتلفه وارد صحنه انتخابات ریاست جمهوری شد تا به مردم پیشنهادی را برای برون رفت از مشکلات ارائه بدهد و آن راه حل حزبی است نه فردی. تا کنون به جز اوایل انقلاب، انتخابات ها اغلب جنبه فردی داشته اند و حزبی به صحنه نمی آمده که مسئولیت بپذیرد. این بار موتلفه احساس کرد باید به سراغ ارائه راه حل حزبی برای خروج از مشکلات رفت. اما برادران ما در جمنا هنوز سازوکار خودشان را مشخص نکرده بودند و شاید هم مقداری تعجب کردند از اینکه چطور ما مقداری زودتر از آنها وارد صحنه شده ایم. در حالی که نیت ما این نبود که پیش دستی کنیم. ما روند طبیعی کار خودمان را دنبال می کردیم در حالی که جمنا در این صحنه تازه کار است.

در هر جبهه افراد، شخصیت ها و بعضا دسته ها و احزاب مختلف سیاسی باید دور هم جمع شوند. اما در مورد جمنا چنین نشد و هنوز هم قواره کاری شان مدون نشده است. این قبیل کارها نیاز به تجربه دارد تا قوام لازم را پیدا کند. یادمان باشد نزدیک انتخاباتیم، هر تشکیلاتی که نزدیک انتخابات وارد صحنه می شود مقداری درگیر مسائل انتخاباتی می شود و نمی تواند به تقویت ساختارى خودش به لحاظ بنیه سیاسی بپردازد.

یعنی به نظر شما جمنا هنوز به تقویت بنیه سیاسی خودش نرسیده است؟

خیر! خیلی مشکل است، کار به این سادگی نیست.

سالی که نکوست از بهارش پیداست. از همین موضع گیری هایی که اخیرا شده در هنگام انتخابات و بعد از نتیجه رأی گیری جمنا می توان به طور واضح استنباط کرد که اینها امکان دارد روی دست هم بلند شوند یا نه.

اما جمنا مجمع ملی دوم خودش را هم برگزار کرد.

این دلیل نمی شود که بگوییم پختگی سیاسی لازم برای اینکه یک تشکیلات سیاسی شکل بگیرد را به دست آورده است. نشانه‎اش هم افرادی است که الان نام آنها به عنوان منتخبین جمنا اعلام شده است. کسانی که ممکن است بگویند با وجود حمایت جمنا، ما مستقلیم!

مثل آقای رئیسی.

بله، کسانی که می‎گویند ما نظر خودمان را داریم. چنین رفتاری اصلا تشکیلاتی نیست. وقتی کسی به تشکیلاتی تعهد می دهد نمی آید بگوید خیلی ممنون شما به من رأی دادید اما من حرف خودم را دارم! چنین اظهاراتی نشان می دهد که تشکیلات جمنا هنوز جا نیفتاده است. من عضو حزب موتلفه هستم؛ وقتی شورای مرکزی حزب تصمیم می گیرد کسی را نامزد انتخابات کند، او یا می پذیرد یا نمی پذیرد. اگر نپذیرد که یعنی قدرت ماندن در سازمان حزب را ندارد. اگر پذیرفت هم که پای تصمیم حزب می ایستد و هیچ وقت هم نمی آید بگوید حزب چنین تصمیمی گرفته اما من هم برای خودم کسی هستم انا رجلٌ! شاید فردی که منتخب شورای مرکزی حزب می شود، خارج از حزب هم هواخواه داشته باشد. اینها مانعة الجمع نیست ولی اینکه بر مبنای تجزیه و تحلیل، تفکر و برنامه ریزی و اشراف فرآیند حزبی برای اداره کشور شناخت به دست آورده و برنامه ریزی شود، مهم است.

جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی مدعی است که برای اولین بار مکانیزمی از پایین به بالا برای تعیین نامزد نهایی ائتلاف اصولگرایان تدوین کرده و به همین منظور مجمع 3 هزار نفری خود را شکل داد. واقعا این مجمع عمومی چقدر اقشار مختلف جامعه را نمایندگی می کند؟ برخی می گویند مجمع عمومی جمنا مهندسی شده و آقای زاکانی به عنوان مسئول استانی جبهه مردمی نیروهای انقلاب از مسئولیتی که به امانت در اختیارش بوده به نفع خودش بهره برداری کرده و کسانی را در استان ها به نفع خود سازماندهی کرده است. نظر شما چیست؟

ممکن است این اتفاق رخ داده باشد.

یعنی ممکن است مجمع عمومی جمنا مهندسی شده باشد؟

بله چون جمع آوری سه هزار نفر آن هم در مدت زمانی کوتاه، کار مشکلی است. اگر این افراد حزبی بوده و داوطلبانه آمده اند و ثبت نام کرده باشند که باید گزینش شده هم باشند و وجه اشتراک شان با آرمان های حزب مشخص شده باشد. چنین کاری به سرعت و ظرف یکی دو هفته نمی تواند انجام بگیرد. بنابراین نفس تجمیع این نفرات قابل ارزیابی و نقادى است. کار ساده ای نیست که یک جمعیت 3 هزار نفری را یکدفعه به عنوان اعضای یک تشکیلات سیاسی گردآوری کنند و مجمع عمومی تشکیل دهند و رأی گیری کنند. ما که چندین سال سابقه کار حزبی داریم و چندین نوبت مجمع عمومی تشکیل دادیم، می دانیم چنین کاری بسیار پیچیده است.

البته حزب موتلفه یک حزب رسمی است و همواره در مجامع عمومی آن نماینده وزارت کشور حضور دارد و بر نحوه رأی گیری ها و اقدامات نظارت می‎کند. اما جمنا ناظر خاص خود را داشت. یعنی از وزارت کشور کسی نبود که ببیند در فرآیند رأی گیری و رأی شماری چه می گذرد! نمی‎خواهم کسی را متهم کنم ولی واقعیت آن است که این کارها زمان می برد تا به نتیجه مطلوب برسد. موتلفه با جمنا از لحاظ نیت و اهداف، اشتراکات بسیاری دارد؛ اما از لحاظ روش متفاوتند؛ چون ما روشی را تجربه کرده ایم که با روش جمنا متفاوت است. من دوستانه روش جمنا را نقد کردم اما این سخنم به آن معنا نیست که اهداف آنها را قبول ندارم.

آقای بادامچیان بعد از انتخابات مجلس به خبرآنلاین آمدند و گفتند ما بعد از بسته شدن فهرست تهران در دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی با وجود نارضایتی که داشتیم، سکوت کردیم. به نظر می رسد موتلفه بعد از چند بار همکاری با جمعیت ایثارگران، جمعیت رهپویان و پایداری به این نتیجه رسید که جبهه پیروان خط امام و رهبری به ویژه موتلفه همواره با اینکه اکثریت ظرفیت اجتماعی اصولگرایان را به صحنه انتخابات و پای صندوق های رأی می آورد اما لیست نامزدها به نفع نواصولگراها بسته می شود. آیا تعیین نامزد حزبی برای این بود که دیگر فرصت سوءاستفاده به نواصولگراها داده نشود؟

خیر، اصلا برنامه این نبود. موتلفه برنامه خودش را براساس یک روال منظم سیاسی دنبال کرد و رویکردش انفعالی نبود که فلان جا چه کار کرده و بهمان جا چه کار دیگری دارند انجام می دهند. حزب موتلفه بعد از دو سال فعالیت دولت یازدهم به این نتیجه رسید که باید مستقیم به میدان بیاید و مسئولیت بپذیرد. بر این مبنا کار خود را علنى کرد، نظرات اعضا را گرفت. نظرات استان ها هم از طریق دبیران

منبع: جماران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۸۸۵۷۶۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پافشاری بر پدیده «اوج نفت» هرج و مرج انرژی را تشدید می‌کند

دبیرکل اوپک در مقاله‌ای نوشت به جای سخن گفتن از پایان عصر نفت و پافشاری بر آن باید بر کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای تمرکز کرد.

به گزارش خبرگزاری رویترز، هیثم الغیص به‌تازگی در مقاله‌ای برای نشریه «میس» نوشت: پایان عصر نفت موضوعی غیرقابل تحقق است، زیرا سرعت رشد تقاضای انرژی به‌گونه‌ای پیش می‌رود که انرژی‌های جایگزین‌ در مقیاسی نیستند که بخواهند جای نفت را در سبد مصرف انرژی جهان بگیرند از این رو باید به جای کاهش مصرف نفت، تمرکز را بر کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای در فرآیند تولید سوخت‌های فسیلی گذاشت.

وی افزود: روند نگران‌کننده‌ای درباره روایت‌های موجود درباره مصرف نفت وجود دارد که در آنها از عبارت‌هایی مانند پایان عصر نفت استفاده می‌کنند و این موضوع می‌تواند به هرج و مرج در حوزه انرژی دامن بزند.

الغیص در مقاله‌ای که نشریه میس در شبکه اجتماعی ایکس (X) به اشتراک گذاشت، نوشت: اگر در نتیجه کاهش سرمایه‌گذاری‌ها عرضه کاهش یابد، در حالی که تقاضا برای نفت همچنان افزایش یابد، همان‌طور که امروز شاهد چنین روندی هستیم، چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

وی ادامه داد: واقعیت این است که پایان عصر نفت محقق‌شدنی نیست.

سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) بر این باور است که مصرف نفت در دهه‌های آینده همچنان رو به افزایش خواهد بود، در حالی که آژانس بین‌المللی انرژی پیش‌بینی می‌کند تقاضا برای نفت تا سال ۲۰۳۰ میلادی به اوج خود می‌رسد.

الغیص در مقاله‌ای برای «میس» نوشت: صنعت نفت در فناوری‌هایی مانند استفاده از جذب کربن و ذخیره‌سازی، هیدروژن پاک و جذب مستقیم هوا سرمایه‌گذاری می‌کند، بنابراین این شرایط نشان از این دارد که امکان کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای در فرآیند تولید نفت مورد نیاز جهان فراهم است.

وی در این مقاله آورده است: جهان در دو دهه اخیر بیش از ۹.۵ تریلیون دلار در زمینه دوره گذار به انرژی کم‌کربن سرمایه‌گذاری کرده است، با این حال انرژی‌های بادی و خورشیدی هنوز هم تنها کمتر از ۴ درصد از انرژی مورد نیاز جهان را تأمین می‌کنند و خودروهای برقی ضریب نفوذ جهانی بین ۲ و ۳ درصد دارند،

به گفته الغیص، واقعیت این است که بسیاری از انرژی‌های جایگزین‌ها نمی‌توانند جایگزین نفت در مقیاس لازم شوند، یا در بسیاری از مناطق مقرون به‌صرفه نیستند.

دیگر خبرها

  • پدیده مشکوکی که این روزها بین جوانان مُد شده!
  • پافشاری بر پدیده «اوج نفت» هرج و مرج انرژی را تشدید می‌کند
  • آواربرداری نوار غزه احتمالا ۱۴ سال طول می‌کشد
  • عهد کردیم خودسانسوری نکنیم
  • دفاع عجیب عضو حزب موتلفه از عملکرد اقتصادی دولت رئیسی /کسی اعتراضی ندارد
  • لیگ ملت‌ها: اعلام لیست پدیده جدید والیبال دنیا
  • همایش روز «آزادسازی سنندج» برگزار می‌شود
  • انتقاد شدید میرسلیم از سفر رئیسی به پاکستان
  • عصبانیت و انتقاد میرسلیم از دولت
  • عصبانیت میرسلیم از دولت /اعطای دکتری افتخاری دانشگاه فرعی به دست معاون دانشگاه به رئیسی چه افتخاری دارد؟