Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «جماران»
2024-04-29@05:52:04 GMT

ناگفته‌های حمیدرضا جلایی‌پور درباره احمدی‌نژاد

تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۸۹۹۱۵۴

ناگفته‌های حمیدرضا جلایی‌پور درباره احمدی‌نژاد

به گزارش جماران، روزنامه شرق نوشت:

حمیدرضا جلایی‌پور، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه تهران تأکید دارد، پدیده احمدی‌نژاد شانسی برای تأثیرگذاری در عرصه رسمی سیاست ندارد.

‌آیا از نام‌نویسی احمدی‌نژاد متعجب شدید؟ فکر می‌کنید یک بازی سیاسی از جناح اصولگراست یا صرفا حرکت احمدی‌نژاد و بقایی و مشایی و طیف خودش؟

این کارهای احمدی‌نژاد برای کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند، کارهای عجیبی نیست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

عجیب اعتمادی بود که اصولگرایان به خطا، به او داشتند، آن هم از ابتدا، یعنی از سال ٨٢ به بعد. یادم هست همان روزهایی که فهرست احمدی‌نژاد در شورای شهر تهران هشت‌میلیونی با مشارکت ١٠٦ هزار نفر رأی آورد (سال ۸۲) و شهردار تهران شد - و هنوز بحث اینکه او «رجایی» است- من در نشست ماهانه همکاران سابق به آقای ناطق‌نوری گفتم حاج‌آقا، اطلاع بدهید این احمدی‌نژاد «رجایی» شما نیست. شهید رجایی یک شخصیت انقلابی واقع‌نگر و صادق و به قول امام دارای عقل بود. بعد گفتم من احمدی‌نژاد را در زمان جنگ، دو سالی که به عنوان سرباز در کردستان مشاور استاندار بود خوب و از نزدیک می‌شناسم. به حاج‌آقای ناطق‌نوری گفتم این فرد نامتعادل، متوهم، خودشیفته است و علاقه عجیبی برای دیده‌شدن دارد. بعد به حاج‌آقا گفتم دیده‌شدن در زمان جنگ به ایثار زیاد نیاز داشت و چون ایشان در جنگ اهل حضور در مناطق خطر‌خیز نبود، دیده نشد. به همین دلیل کسی ایشان را به عنوان معاون استاندار یا استاندار (در زمانی که همه برای نیرو در مناطق جنگی له‌له می‌زدند) به آقای ناطق که وزیر کشور بود، معرفی نکرد.

به حاج آقا گفتم از ۶۸ تا ۸۲ هم کارهایی کرد تا دیده بشود. مثل اینکه با کمک انصار حزب‌الله در دادگاه روزنامه سلام و محاکمه جناب موسوی‌خوئینی‌ها چفیه بست و در صف جلو نشست یا با کمک جناب الهام، دفاتر استانی شورای نگهبان را برای نظارت بیشتر تقویت کردند. ولی باز زیاد دیده نشد.

بعد گفتم حاج‌آقا این پست شهرداری تهران برای احمدی‌نژاد پست نگران‌کننده‌ای است، این‌قدر امکانات حکومت را پشت این فرد خودشیفته قرار ندهید؛ چون برای دیده‌شدن کارهای عجیب‌وغریبی از او سر می‌زند.

‌مثلا چه کارهایی مدنظرتان بود؟

برای نمونه پول شهرداری را خرج غذا برای هیئت‌ها می‌کرد تا دیده شود یا پروژه‌های شهرداری را بدون مناقصه به نهاد‌های انقلابی و غیرمرتبط با شهرداری می‌داد. می‌گفت این من هستم که می‌توانم تکلیف خاتمی را معلوم کنم. ایشان یک فرد غیرواقع‌بین است، ایشان کجا و مرحوم رجایی کجا؟ ایشان کار دست همه می‌دهد.

‌ خب با این‌همه توصیه‌های شما به آقای ناطق، واکنش ایشان چطور بود؟

البته همین‌جا اذعان کنم حجت‌الاسلام ناطق‌نوری جزء نخستین شخصیت‌هایی است که احمدی‌نژاد را از همان روز اول شناخت و اصولگرایان پشت آقای ناطق را به نفع شعار‌های دهن‌پرکن و متوهمانه احمدی‌نژاد خالی کردند.

‌ نقش اصولگرایان در احمدی‌نژادشدن احمدی‌نژاد چه بود؟

تردیدی نیست که احمدی‌نژاد با همین اقدامات عجیب‌وغریبش و با حمایت بی‌دریغ اصولگرایان، مفت‌مفت هم دیده شد و دل اصولگراها را (در مخالفت با اصلاح‌طلب‌ها) بُرد. به همین خاطر همه اصولگرایان و نهادهایی که امکاناتشان مربوط به بخش عمومی بود، در ریاست‌جمهوری حاضر شده و تمام‌قد از او دفاع کردند.

‌خب این حرف‌ها به کنار، تحلیل شما از آمدن احمدی‌نژاد چیست؟ او در عرصه قدرت سیاسی به دنبال چه می‌گردد. میل به بقای در قدرت یا صرفا خودنمایی؟

او خودشیفته است و از فراموشی واهمه دارد، آمده است تا دیده شود و پس از نهی رهبری، فراموش نشود. آرزوی او این است که در صدر خبر سی‌اِن‌اِن باشد تا به خیال خودش مدیریت جهانی کند. متأسفانه او به این دست از اقدامات متوهمانه خود تا به حال ادامه داده و گویا بنای ترک عادت ندارد. هفت قطع‌نامه روی دست کشور گذاشت، کشور را با تحریم روبه‌رو کرد، نظام اداری را شخم زد، فساد اداری را افسارگسیخته کرد، دوقطبی خودش و هاشمی را (با زیرپاگذاشتن شخصیت‌های پاکدست کشور) برای دیده‌شدن تشدید کرد.

حالا پس از نهی از سوی رهبری، دنبال دوقطبی دیگری است تا فراموش نشود و صدالبته دیده بشود. وقتی در کشورداری دموکراسی خوب کار نکند، در این شرایط شخصیت‌های نامتعادل برای حضور به وجد می‌آیند.

‌ماجرای ردصلاحیت احمدی‌نژاد چقدر می‌تواند جدی باشد. اگر پاسخ‌تان مثبت است، تحلیل پساردصلاحیت را چطور می‌بینید؟ آیا می‌توان به پایان سیاسی احمدی‌نژاد رسید؟

خب در شرایط کنونی به احتمال زیاد سخن احمدی‌نژاد این خواهد بود که دیگر هر کاری کنند، فراموش نخواهم شد؛ یا می‌آیم یا ردصلاحیت می‌شوم؛ چوب دو سر طلاست. بحث‌های مربوط به تهدید منافع ملی و سرنوشت کشور و توسعه هم به‌هیچ‌وجه برایش مهم نیست؛ چون خودشیفتگی‌اش به او اجازه ارزیابی درست وضعیت را نمی‌دهد.

‌در بطن جامعه نگرانی‌هایی از ردصلاحیت حسن روحانی وجود دارد. با درنظرگرفتن شرایط پیش‌بینی‌ناپذیر در ایران، تا چه میزان این گزینه می‌تواند جدی باشد. تحلیل و نظر شما چیست؟

در واقع احمدی‌نژاد، اگر اصولگرایان پشتش نمی‌آمدند، پدیده‌ای نبود. الان هم اگر انتخابات رقابتی برگزار شود (و خصوصا محصوران آزاد بشوند) احمدی‌نژاد، این پوپولیست قلابی، پدیده‌ای نگران‌کننده نیست.

‌این‌طور به نظر می‌رسید که با آمدن رئیسی دوقطبی بین اصولگرایان و اصلاح‌طلبان شکل می‌گیرد. حالا با آمدن احمدی‌نژاد این گزاره را چطور می‌بینید. آمدن احمدی‌نژاد به شکل خاص چه تأثیری در طیف حامی رئیسی دارد؟

من در بالا جواب دادم که مشکل ما احمدی‌نژاد متوهم نیست. اگر جریانی قوی به دنبال مدیریت عرصه سیاسی نباشد، تیپ‌هایی مثل احمدی‌نژاد نمی‌توانند نگران‌کننده باشند. نگرانی وقتی آغاز می‌شود که شخصیت احمدی‌نژاد‌شناسی مثل مرحوم هاشمی مورد اتهام تندروها قرار می‌گیرد.

‌پیش‌بینی شما به‌طور‌کلی از وزن‌کشی سیاسی در انتخابات پیش‌رو چیست؟ آیا مسیر را در تداوم دموکراسی مهیا می‌بینید یا گام‌هایی به عقب برداشته خواهد شد. این سؤال را با درنظرگرفتن شرایط منطقه‌ای، اقتصادی و بین‌المللی توضیح بدهید.

من که به آینده کشور خوش‌بینم.توهمات و خودشیفتگی‌های احمدی‌نژاد نمی‌تواند مشکلی در انتخابات و حرکت جامعه به سوی توسعه پایدار و همه‌جانبه و حکمرانی خوب ایجاد کند. مشکل با پرهیز از مدیریت‌کردن عرصه سیاست و قدرت حل می‌شود؛ وگرنه احمدی‌نژاد متوهم به‌عنوان یک پوپولیست قلابی نمی‌تواند برای کشور مشکل اساسی ایجاد کند.


منبع: جماران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۸۹۹۱۵۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟

مهرداد حجتی -روزنامه اعتماد-این روز‌ها در رادیو و تلویزیون تبلیغاتی پخش می‌شود با این مضمون که امسال در «فلان مکان» هر کالایی را می‌توان به قیمت پارسال خریداری کرد! و این لابد بهترین تبلیغ برای آن مجموعه است که کالا‌های خانگی را عرضه می‌کند. سال‌ها دورانی که قیمت‌ها برای مدتی طولانی ثابت و بدون افزایش می‌ماند، گذشته است و مردم همچون خاطره‌ای محو از آن یاد می‌کنند. افزایش قیمت‌ها مدت‌هاست که تبدیل به یک روال شده است و این آرزوی مردمی که انتظار یک دوره باثبات و آرام را سال‌هاست می‌کشند به انتظاری دور از دسترس تبدیل کرده است. آرزویی نزدیک به محال! شاید شما هم در تاکسی، مترو یا اتوبوس از دهان این و آن شنیده باشید که دوران باثباتی را به یاد می‌آورند که در آن سال‌ها «خودکار بیک»، پنج ریال بود و یک ریال هم به تنهایی دارای ارزش بود و می‌شد با آن کالایی همچون پاک‌کن، مدادتراش یا مداد خرید! بلیت اتوبوس شهری از میدان راه‌آهن تا سرپل تجریش، دو ریال بود در صورت استفاده از تاکسی، باقیمانده سکه ده ریالی به شما با سکه خردتر بازگردانده می‌شد! در آن روزگار کسی هرگز تصور نمی‌کرد که روزگاری خواهد آمد که به یک میلیارد تومان گفته شود؛ یک تومان! چون واقعا ۱۰ ریال یک تومان بود. همان ارزش واقعی‌اش که می‌شد با آن اقلامی خریداری کرد! آن روز‌ها هیچ کس تصور نمی‌کرد، روزی بانک مرکزی، اسکناس صد هزار یا پانصد هزار تومانی هم عرضه کند! به همان اندازه که پیش‌بینی روزگاری، چون امروز در چند دهه بعد محال بود، حالا دستیابی به دورانی با ثبات، چون آن روز هم محال و دور از دسترس به نظر می‌رسد. آرزوی بازگشت به دوران ثبات! سعید حجاریان به وضعیتی، چون امروز، «وضعیت ابنُرمال» می‌گوید، وضعیتی در تقابل با «وضعیت نرمال». به تعبیری «وضعیت استثنا» در برابر «وضعیت عادی». او سال ۹۲، طی گفتاری، موضوع «نرمال‌سازی» را مطرح کرد و آن را پروژه مطلوب دولت تازه بر سر کار آمده «حسن روحانی» تلقی کرد. پروژه‌ای که قرار بود دولت روحانی، به موازات تلاش‌های داخلی، با تلاش‌های دیپلماتیک به آن برسد. حجاریان «پروژه دموکراسی‌خواهی» را منوط به «نرمال‌سازی» کشور دانسته بود. اتفاقی که به دلیل کارشکنی‌های مداوم و مانع‌تراشی‌های مکرر در داخل و روی کار آمدن دولت «ترامپ» در امریکا رخ نداد تا اینچنین یک فرصت تاریخی برای بهبود وضعیت از دست برود. منظور از رسیدن به «وضعیت نرمال»، عادی شدن همه چیز در همه عرصه‌ها از جمله «اقتصاد» بود. به عبارتی «رسیدن به یک ثبات» در «وضعیت اقتصادی». در چنین وضعیتی - وضعیت نرمال - هیچ شهروندی نگران فردای خود نیست. بیم از دست دادن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه، وضعیت روانی جامعه را در هم نمی‌ریزد و آرامش جامعه را به هم نمی‌زند. در وضعیت نرمال، قیمت کالا‌ها برای مدت طولانی - سال‌ها - ثابت می‌ماند و هیچ شهروندی نگران، افزایش قیمت‌ها نیست، چون ریال یا تومانی که در جیب دارد، ارزشش ثابت می‌ماند و مدام دچار افت یا نوسان نمی‌شود. در مقابل چنین وضعیتی، «وضعیت ابنرمال» یا «استثنا»، شرایط اقتصادی را در هم می‌ریزد و دچار بی‌ثباتی می‌کند. به همین خاطر هم، هر آینه بیم از دست رفتن «اندوخته مالی» یا کم ارزش شدن سرمایه وجود دارد و همین عرصه اقتصادی را آشفته و دچار بی‌ثباتی می‌کند. در «وضعیت نرمال» امکان جذب سرمایه و سرمایه‌گذاری وجود دارد. اما در «وضعیت ابنرمال» نه تنها این امکان از دست می‌رود که حتی منجر به فرار سرمایه هم می‌شود. اتفاقی که بلافاصله پس از توقف «برجام» در پی خروج «ترامپ» از آن رخ داد. آن اتفاق، برنامه‌های حسن روحانی را در هم ریخت و او را در داخل با بحران‌هایی روبه‌رو کرد. در چنین شرایطی مخالفان او که در حقیقت «مخالفان برجام» و «پروژه نرمال‌سازی» بودند، با حمایت بخش‌هایی در حاکمیت، دست بالا را پیدا کردند. این فرصت که بتوانند فشار خود را با در اختیار‌گیری تریبون‌هایی بیشتر کنند. همان گروه که بار‌ها به «جواد ظریف» و تیم مذاکره‌کننده، تاخته بود و پس از توافق ایران با ۱+۵، کمیسیونی ویژه برای بررسی آن دستاورد، یعنی «برجام» تشکیل داده بود! حالا، اما آن گروه با خروج یک طرفه ترامپ از برجام، گویا به خواسته قلبی خود رسیده بود، چون فردای آن شادمانه در صحن علنی، با هیاهوی فراوان «برجام» را آتش زده بود! هر چند اقدامی نمادین، اما از منظر دولت، اقدامی مخرب تلقی شده بود. به سخره گرفتن تلاش دستگاه دیپلماسی کشور که توانسته بود کشور را پس از سال‌ها از زیر تحریم‌های فلج‌کننده خارج کند و چشم‌اندازی امیدوار‌کننده پدید آورد چندان سنجیده به نظر نرسیده بود. هر چه بود در عرصه اقتصادی، کشور به آرامش رسیده بود و کشور‌های بزرگ، داوطلب سرمایه‌گذاری در ایران شده بودند، چون وضع به سرعت به سوی عادی شدن و ثبات پیش رفته بود. «عبدالله رمضان‌زاده» از دولتمردان دولت اصلاحات، سال ۹۲، از پروژه «آوار‌برداری» سخن به میان آورده بود. او گفته بود، پس از هشت سال، آنچه از دولت پیشین -احمدی‌نژاد- برجا مانده است، «انبوهی ویرانی» است که باید توسط دولت بعد، ابتدا آوار‌برداری و سپس بازسازی صورت گیرد. پروژه‌ای که بر عهده حسن روحانی و دولتش نهاده شده بود و او نه تنها باید به سرعت خرابی‌های گذشته را جبران می‌کرد که ضمن آن باید به بازسازی هم توجه نشان می‌داد. آن هم با خزانه‌ای که خالی شده بود و بدهی انبوهی که باقی مانده بود. روزی که احمدی‌نژاد بر سر کار آمده بود، «خاتمی» خزانه‌ای پر پول و صندوق ذخیره ارزی انباشته‌ای را برای او باقی گذاشته بود. اما «پول‌پخشی»‌های مداوم و بی‌حساب کتاب احمدی‌نژاد که گاه با «گونی» پول‌ها را در سفر‌های استانی جابه‌جا می‌کرد، نه تنها آن اندوخته را بر باد داده بود که حتی درآمد هنگفت حاصل از فروش نفت - بالغ بر ۷۰۰ میلیارد دلار- را هم نابود کرده بود! رقمی که هیچ‌گاه توسط هیچ نهادی بررسی نشد و رییس دولت وقت بابتش هیچ‌گاه بازخواست نشد!
آنها که خواستار توقف برجام و حتی خروج از آن بودند، در حقیقت در صف نوبت دولت بعد ایستاده بودند. مرور اعضای کمیسیون بررسی «برجام» می‌توانست تصویری از دولت، مجلس و فردای سیاسی کشور را پس از دولت روحانی به دست دهد:

 
نقوی‌حسینی نماینده ورامین (اصولگرایان رهروان ولایت)، اسماعیل کوثری نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، محمدحسن ابوترابی‌فرد نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، کارخانه‌ای نماینده همدان (اصولگرایان رهروان ولایت)، حسین نجابت، نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، زاهدی نماینده کرمان (اصولگرایان رهروان ولایت)، علیرضازاکانی نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، مهرداد بذرپاش نماینده تهران (اصولگرایان رهروان ولایت)، علاء‌الدین بروجردی نماینده بروجرد (اصولگرایان رهروان ولایت و رییس کمیسیون امنیت ملی)، سیدمحمود نبویان نماینده تهران (اصولگرایان جبهه پایداری)، حقیقت‌پور نماینده اردبیل (اصولگرایان رهروان ولایت)، منصوری‌آرانی نماینده آران و بیدگل (اصولگرایان رهروان ولایت)، وحید احمدی نماینده کنگاور (اصولگرایان رهروان ولایت)، مسعود پزشکیان نماینده تبریز (اصلاح‌طلب) و تاجگردون نماینده گچساران (اصلاح‌طلب). در میان آن همه اصولگرا فقط دو تن اصلاح‌طلب بودند. تقریبا تصویری بی‌نقص از آنچه در پیش رو بود.
حجاریان درباره دوپارگی سیاسی در فردای «برجام» گفته بود؛ کشور به دو گروه، «برجامی‌ها» و «نابرجامی‌ها» تقسیم خواهد شد. «برجامی‌ها» که خواهان گفتگو و عادی‌سازی روابط با جهانند و به خروج از انزوای کشور و عادی شدن اوضاع می‌اندیشند و «نابرجامی‌ها» که اساسا از بیخ و بن با هر نوع گفتگو و تعامل با جهان، خصوصا غرب مشکل دارند و همواره از تحریم‌ها استقبال می‌کنند. شاید به این دلیل که در «وضعیت ابنرمال»، آنها دست بالا را پیدا می‌کنند. «وضعیت ابنرمال» راه را برای هر نوع شفاف‌سازی می‌بندد. مراودات اقتصادی - تجارت - امری سیاسی و امنیتی می‌شود که باید در لایه‌هایی پنهان تصمیم‌گیری شود. دالان‌هایی پنهان برای افرادی خاص گشوده می‌شود و تجارتی نهان شکل می‌گیرد که از چشم ناظران پنهان می‌ماند. امتیاز‌هایی در همان لایه‌ها تقسیم شده و پول و ارز به ابزاری برای معادلات سیاسی بدل می‌شود. در چنین وضعیتی است که مسائلی همچون «چای دبش» هم رخ می‌کند. در شرایطی که کشور از همه سو تحریم و ارتباط نظام بانکی کشور با نظام بانکی جهان - به دلیل نپیوستن به FATF - قطع است، افرادی خاص دست بالا را در اقتصاد کشور پیدا می‌کنند که توانایی دور زدن تحریم‌ها و معامله در پشت در‌های بسته را دارند. اتفاقی که قرار بود پس از دوران حسن روحانی رخ دهد و کشور به سرعت وارد دالانی از حوادث شود که تا پیش از آن هرگز تجربه نکرده بود. برگزاری دو انتخابات، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ بدون حضور کاندیدا‌های شاخص اصلاح‌طلب، عرصه را یکدست در اختیار همان گروهی قرار داد که از همان ابتدا با «برجام» مساله داشت. دولتی بر سر کار آمده بود که هیچ برنامه اقتصادی مدوّنی در دست نداشت، برخلاف ادعای «برنامه هفت هزار صفحه‌ای» که در دوران کاندیداتوری در تلویزیون گفته بود، دست رییسی از هر برنامه‌ای کاملا خالی بود! انسداد مذاکرات پس از مدتی تلاش نافرجام در جهت احیای برجام، هر چشم‌انداز احتمالی را از بین برده بود. شعار «نگاه به داخل» که هیچ «پِلنی» در پیوست نداشت، وضع را پیچیده‌تر و دولت «نوانقلابی» رییسی را وادار به پروپکانی کرده بود. اتفاقی که پیش‌تر احمدی‌نژاد هم تجربه کرده بود. حالا با گذشت نزدیک به سه سال از روی کار آمدن دولت رییسی، نه تنها وضعیت به حالت عادی بازنگشته، بلکه وضع به مراتب غیرعادی‌تر هم شده است. به عبارتی «وضعیت ابنرمال» تعمیق و «وضعیت نرمال» کاملا از دسترس دور شده است. حالا صعود سرسام‌آور قیمت‌ها، با جهش بی‌سابقه دلار، همان شعار «نگاه به داخل» را هم با ابهام مواجه کرده است. تا چند ماه دیگر، ابراهیم رییسی وارد سال پایانی دوره چهار ساله‌اش خواهد شد بی‌آنکه توانسته باشد دستاورد قابل ملاحظه‌ای به دست آورده باشد. دولتی که با شعار تک رقمی کردن تورم بر سر کار آمده بود، حالا به تورمی افسارگسیخته رسیده است. به‌رغم همه آمار‌هایی که ارایه می‌شود، سفره خالی مردم و ریزش طبقه متوسط به طبقه فرودست حاصل همان انزوای «نخبگان» یا «قشر الیت» به بهانه «جوان‌سازی» دولت است که با آزمون و خطا امور کشور را پیش می‌برد!
تبلیغ از بلندگوی رسمی - صدا وسیما - برای خرید کالا‌های خانگی به قیمت سال قبل، به نظر حالا یک دستاورد است! البته دستاوردی از جنس «استثنا» برای جماعتی «استثنا!» جماعتی برخوردار از حمایت که می‌توانند از این «وضعیت استثنا» نهایت بهره را ببرند بی‌آنکه گروهی رقیب کسب و کارشان را تهدید کند! پدیداری چنین «استثناهایی» نه تنها موجب افتخار نیست، بلکه موجب تاسف هم هست. توزیع رانت، دستاورد نیست، بلکه نشانه نوعی معلولیت در نظام مدیریت است. معلولیتی برآمده از همان «وضعیت ابنرمال» که دولت چاره‌ای برای آن در دست ندارد. شاید به این دلیل که خود برآمده از همان «وضعیت استثنا» است.

دیگر خبرها

  • خواسته امروز آزادگان جهان، محو رژیم صهیونیستی از صحنه روزگار است
  • جزییات ناگفته از سرقت بانک ملی توسط کاراگاه پرونده
  • شگرد جالب محمود احمدی نژاد برای دست ندادن با زنان
  • در ۸ سال دولت احمدی‌نژاد، قیمت نان ۳۲ برابر شد!
  • مومنی، اقتصاددان: در هشت سال دولت احمدی نژاد، قیمت نان 32 برابر شد!
  • ۵ رقیب قالیباف در کرسی ریاست مجلس /تندروها به صف شدند /وزیر احمدی نژاد هم هست
  • احمدی نژاد می‌گفت مشکل ما خود رهبری است!
  • آینده برجام / توافقی صورت می گیرد؟
  • از احمدی‌نژاد تا رییسی/چه کسی پای رانت را به بازار خودرو باز کرد؟
  • دو ضربه مهم به بودجه‌نویسی کشور؛ یکی در دولت احمدی‌نژاد و یکی در دولت رئیسی