شاهرخ مسکوب نويسنده | گذري بر زندگي و آثار اين نويسنده و مترجم بزرگ کشورمان
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۲۹۰۳۵۷۷
خبرگزاري آريا - شاهرخ مسکوب در سال 1302 خورشيدي در بابل متولد شد و دوره ابتدايي را در تهران و در مدرسه علميه پشت مسجد سپهسالار گذراند.
شاهرخ مسکوب
افسانههاي تباي
شاهرخ مسکوب کارش را در ادبيات با ترجمه شروع کرد و ظاهراً اولين کتابي که ترجمه کرد رمان مهم و درخشان «خوشههاي خشم» جان اشتاينبک بود که با همکاري عبدالرحيم احمدي در دههي 1320 ترجمه کرد و انتشارات اميرکبير آن را منتشر کرد و هنوز هم تجديد چاپ ميشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
همراه آن مقالهاي از آندره يونار را هم با عنوان «لذت تراژيک» به فارسي برگرداند که نويسندهاش دربارهي اين نکته توضيح داده که چرا ما از رفتن به تئاتر و ديدن صحنههاي تراژيک لذت ميبريم. اين مقاله هنوز هم يکي از بهترين مقالههايي است که دربارهي تراژدي و رابطهي انسان با صحنههايي از اين نوع در فارسي منتشر شده است. «آنتيگن» سال 1335 منتشر شد. شاهرخ مسکوب تا سال 1336 در زندان بود. بعد از «آنتيگن» مسکوب سراغ «اديپ شهريار» رفت و آن را ترجمه کرد که سال 1340 چاپ شد. اين نمايشنامه از مهمترين نمايشنامههاي سوفوکلس و اصولاً از مهمترين نمايشنامههاي يونان است که در ايران هم مخاطبان زيادي پيدا کرد.
سومين نمايشنامهاي که مسکوب از سوفوکلس به فارسي برگرداند « اديپ در کلنوس» بود که سال 1346 منتشر شد. بعدها همهي اين سه نمايشنامه را مسکوب در يک کتاب جمع کرد و عنوان کلي «افسانههاي تباي» را روي آن گذاشت و در مقدمهي آن نوشت «اين سه نمايشنامه بر اساس اسطورهي دودمان لابداسيدها نوشته شده و دورهاي از سرگذشت افسانهاي خاندان شاهي شهر تباي را مينمايانند.
موضوع هر سه نمايشنامه به هم پيوسته و مراحلي از پايان سرنوشت يک خانواده است. از همين رو اين بار هر سه نمايشنامه در يک مجلد و به نام افسانههاي تباي به چاپ ميرسد.» مسکوب دو نمايشنامهي «اديپ شهريار» و «اديپ در کلنوس» را از انگليسي ترجمه کرده بود و نمايشنامهي «آنتيگن» را بر اساس ترجمهي فرانسه آن به فارسي برگرداند. با اين حال اسامي شخصيتهاي نمايش را بر اساس تلفط يوناني آنها ضبط کرده بود. «افسانههاي تباي» تاکنون چندين بار تجديد چاپ شده است
مقدمهاي بر رستم و اسفنديار
کتاب «مقدمهاي بر رستم و اسفنديار» اول بار سال 1342 توسط انتشارات اميرکبير درآمد. از مهمترين کتابهاي شاهرخ مسکوب است که از زمان انتشارش به بعد توجههاي زيادي را به شاهنامه جلب کرد. تفاوت اين کتاب با ساير کتابهايي که تا آن زمان در زمينه شاهنامه منتشر شده بود نوع برخورد مسکوب بود با کتاب فردوسي. او درک و فهم خود را از داستان تراژيک «رستم و اسفنديار» با خواننده در ميان گذاشته است. بدون آنکه به سبک و سياق محققان همعصرش به سمت حاشيهنويسي و يا بحثهاي ملالآور لغوي برود.
خودش در آغاز کتابش با لحني که خالي از عصبانيت نيست ارباب فضل زمانهي خود را به باد انتقاد ميگيرد که با همهي طمطراق و هياهوي خود نتوانستهاند وارد جهان شاهنامه شوند. مسکوب در کتابش تلاش ميکند به اين سؤالها پاسخ بدهد که چرا بين رستم و اسفنديار جنگ درگرفت و نتيجهي آن چه سودي داشت. آيا اسفنديار نميتوانست به ميدان نيايد و دست رد بر سينهي گشتاسب بگذارد؟ آيا تقدير براي رستم و اسفنديار طوري بود که بايد بين آنها جنگ در ميگرفت و اين وسط اختياري از خود نداشتند؟ مسکوب سعي ميکند رفتارها و انگيزههاي رستم و اسفنديار را که هر دو از پهلوانها هستند بررسي کند و دلايل دو طرف را در نظر بگيرد.
دست آخر او ميگويد جنگي که بين ان دو در گرفته شوم و اهريمني بوده و هيچکدام فاتح نبودهاند. هر چند پايان آن نبرد با افتادن اسفنديار رقم ميخورد. «مقدمهاي بر رستم و اسفنديار» آغاز سلسله کتابهايي بود که مسکوب در ژانرِ مقاله يا جُستار نوشت و در ايران پيشگام بود. بعد از او چندين کتاب براي تحليل داستان رستم و اسفنديار که از مهمترين داستانهاي شاهنامه است نوشته شد. با اين حال هنوز هم تحليلها و تفسيرهاي مسکوب اعتبار خود را دارند.
سوگِ سياوش
کتاب «سوگ سياوش» سال 1350 توسط انتشارات خوارزمي درآمد. زمان انتشارش بحثهاي زيادي به راهانداخت و از منظرهاي جامعهشناسي، فلسفي، ادبي و تاريخي مورد بحث قرار گرفت. يک سال بعد از انتشار «سوگ سياوش» محمدرضا شفيعي کدکني، مهرداد بهار، داريوش شايگان، اميرحسين جهانبگلو، ناصر پاکدامن و شاهرخ مسکوب نشستند و به مناسبت اين کتاب با هم بحث کردند که حرفهاي آنها در مجلهي «کتاب امروز» چاپ شد و بعد از ان هم چندين بار تجديد چاپ شد. از مسکوب ميپرسند اينکه او دنبال رستم و اسفنديار و سياوش و اديپ و پرومته و آنتيگون رفته است دليل خاصي داشته است و آيا بين آنها خصوصيت مشترکي بوده است؟
مسکوب ميگويد کار او در ابتدا اگاهانه نبوده ولي بعداً فهميده براي همهي اين شخصيتها مسألهي مرگ مطرح شده و آنها مقابل مرگ قرار گرفتهاند و ناچار بودهاند واکنش نشان بدهند. مسکوب در «سوگ سياوش» نيز همان روش جستارنويسي را پيش ميگيرد و اين کتاب سبب ميشود جايگاه او در ژانر جستارنويسي و موضوع حماسه تثبيت شود. او بيانکه به فکر مقايسه اسطورههاي شاهنامه با اسطورههاي ملل و فرهنگهاي ديگر بربيايد سعي ميکند تراژدي سياوش را در فرهنگ ايراني بررسي کند. او سياوش را شخصيتي ميداند با انبوهي از فضايل که مجموعهي آنها سياوش را به اوج رساندهاند و مايهي کمال او بودهاند.
با اين حال همين فضايل روزي پاشنهي آشيل او ميشوند و سبب ناتواني او. از طرف ديگر سوگِ سياوش براي مسکوب بيگانه نبوده است با احوال زمانهاش. زمانهاي که مشي چريکي و مبارزات مسلحانه را براي ماندن ترجيح داده بود. يکي از موضوعات مهمي که مسکوب در کتابش مطرح ميکند شهادت است و اينکه اين شهادت در چه زمانههايي رخ ميدهد. براي چه انسانها شهيد ميشوند؟ آيا اين شهادت با مرگ يکي است؟ و چگونه آنها دوباره به جامعه باز ميگردند؟
ارمغانِ مور
کتاب «ارمغان مور» يکي ديگر از جستارهاي مسکوب است درباره شاهنامه و همچنين آخرين کتاب او در اين زمينه. هرچند او هنوز هم آثار منتشرنشدهاي درباره شاهنامه دارد و حجم انها ممکن است بيشتر از چيزي باشد که تاکنون از او منتشر شده است. شايد بياشکال باشد اگر گفته شود او در اين کتاب همهي دانشاش را در زمينههاي ادبيات، تاريخ، اسطوره، زبان، دين و جامعه جمع کرده و با کمک آنها به شاهنامه نگاهانداخته است تا نشان بدهد در اين روزگار از شاهنامه فردوسي چه چيزي ميتوان برداشت کرد. خود مسکوب گفته است ارمغان مور بيشتر جوياي نادانستههاي گذشته و نگاه به ناخودآگاه شاعر است.
اما با ابزار امروزي و دانش امروزي. او براي رسيدن به اين هدف کتابش را به پنج بخش تقسيم کرده که نسبت به ساير کتابهاي او در زمينه شاهنامه بيشتر درباره مفهوم هستند. اين پنج بخش اينها هستند: زمان، آفرينش، تاريخ، جهانداري و سخن. بحث او در اين کتاب به گونهاي پيش ميرود که همه اين مفاهيم به شکلي زنجيروار به هم متصل ميشوند و در مرحله آخر که سخن است مسکوب درباره راز ماندگاري انسان و ناميرايي او صحبت ميکند. مسکوب درباره اين صحبت ميکند که سخن چگونه ميتواند انسان را از مرگ برهاند. چگونه ميشود انسان بميرد بدون انکه مرده شود.
فردوسي گفته است «نميرم از اين پس که من زندهام.» مسکوب ميگويد راز اين ادعا در همان سخن است. از نظر او انديشه يا تفکر از طريق زبان يا همان سخن منتقل ميشود و يا پيدا ميشود. تلقي فردوسي، و يا بهتر است گفته شود گذشتگان، هم از زمان و تاريخ و جهان در بستر همين زبان شکل گرفته و خودش را نشان داده است. «ارمغان مور» اين قدرت را دارد که تصويري فشرده و دقيق از تمام شاهنامه به خواننده بدهد و اهميت بخشهاي مختلف حماسي و تاريخي و پهلواني آن را توضيح دهد.
کتابِ مرتضي کيوان
کتاب مرتضي کيوان سال 1382 چاپ شد. توسط کتاب نادر. در همان روزهاي انتشار دوبار تجديد چاپ شد. و بعد از آن ديگر نشد. مسکوب گفته است بعد از کودتاي 28 مرداد وقتي بازداشت شد و در زندان شکنجه ميشد يک عامل او را از اعتراف و همکاري باز ميداشت و آن جنبه عاطفي قضيه بوده است. او گفته وقتي شکنجه ميشد مرتضي کيوان را جلوي خود ميديده و همين باعث ميشده با شکنجهگرها همکاري نکند. ميراث مکتوبي که از مرتضي کيوان به جا مانده آن اندازه نيست که امروز بشود درباره آنها بحث کرد.
عنوان «کتاب مرتضي کيوان» نشان ميدهد مسکوب خواسته است به نيابت از کيوان کتابي منتشر کند که گويي خودِ کيوان آن را نوشته باشد. در عمل هم تا حدود زيادي همينطور است. کتابي که مسکوب گردآورده شامل خاطراتِ چند نفر از دوستان نزديک مرتضي کيوان است. محمدعلي اسلامي نُدوشن، ايرج افشار، نجف دريابندري، احمد جزايري، سياووش کسرايي، محمدجعفر محجوب و خود شاهرخ مسکوب. قبل از اين خاطرات يک نامهي مهم در اين کتاب هست و آن نامهي پوري سلطاني، همسر کيوان است به معاون وقت فرمانداري نظامي تهران. نامهي او بسيار تلخ و دردناک است. نامهي تازه عروسي است که «در تاريکي و سردي بيانتهاي زندگي» دنبال روزنهاي ميگردد تا به سوي آن رود. خاطراتي که دوستان کيوان دربارهي او نوشتهاند مربوط به سنين کهنسالي يا ميانسالي آنها است. يعني سالهايي که هر کدام از آنها به قول نجف دريابندري سي خودشان رفتهاند و حالا در سياست هر کدام براي خودشان سازي ميزنند.
از بين اين افراد ظاهراً تنها ايرج افشار و محمدعلي اسلامي نُدوشن بودهاند که به دام سياست و حزب توده نيفتادند. هر دو هم دليلشان را در گلآلود بودن فضاي ايران ميدانند که ترجيح دادهاند ناظر باشند و وارد متن نشوند. اما بقيه کارشان فرق داشته است. از جمله شاهرخ مسکوب، سياووش کسرايي، نجف دريابندري و محمدجعفر محجوب. نکتهاي که آنها در روزهايي که خاطراتشان را درباره کيوان و حزب توده مينويسند بر آن تأکيد ميکنند نوعي زندگي از دست رفته است که البته همراه با حسرت و آه است. محجوب از اينکه کيوان را به حزب توده برده و او را به اين کار تشويق کرده خودش را سرزنش ميکند.
دريابندري از تصميمهايي صحبت ميکند که خام بودند و اقتضاي روزهاي جواني. «کتاب مرتضي کيوان» همه شعرهايي را که در رثاي آن جوانِ تيرخورده سروده شدهاند جمع کرده. شعرهايي از احمد شاملو، سايه، محمدعلي اسلامي نُدوشن، احسان طبري، سياووش کسرايي، نيما يوشيج، محمود مشرف آزاد تهراني، نادر نادرپور و خود شاهرخ مسکوب که همه تلخ و غمناک هستند.
کارنامهي ناتمام
شاهرخ مسکوب در نوشتن يادداشتهاي روزانه بسيار منظبط بود. براي همين شايد تصور شود زندگي او را ميتوان از لابلاي همان يادداشتها تصوير کرد. هر چند اين يادداشتها که در کتاب مهم «روزها در راه» و همينطور در کتاب «سوگ مادر» منتشر شدهاند ميتوانند براي شناخت مسکوب و زمانهي او کمک بزرگي باشند ولي کتاب «کارنامهي ناتمام» نشان ميدهد نکتههايي هست که نويسنده در يادداشتهاي روزانه خود به آنها توجه نکرده و آن موضوعات ظريف فقط با پرسيدن يک سؤال مورد توجه قرار گرفتهاند.
«کارنامهي ناتمام» يا «دربارهي سياست و فرهنگ» مجموعه گفتوگوي علي بنوعزيزي است با شاهرخ مسکوب بار اول سال 1373 در فرانسه چاپ شد و چند سال بعد در ايران. اين گفتوگو سال 1366 طي چند جلسه در شهر بوستون انجام شده و موضوعات متعددي را در بر ميگيرد. صحبتهايي که در اين گفتوگو شده هم اتفاقها و رويدادهاي تاريخي را شامل ميشود و هم تأثير آنها بر زندگي و ذهن مسکوب را. مسکوب در پاسخ به اين سؤالها تا حدودي همان سبک و سياق روزانهنويسي خود را دنبال کرده است. به اين معنا که او سعي نميکند رويدادها را شرح دهد و يا نقش خودش را در آن رويدادها نشان دهد. يعني کاري که اغلب روشنفکران ايراني در گفتوگوها ميکنند. مسکوب بيش از هر چيز دربارهي تأثير آن رويدادها بر زندگي خودش صحبت ميکند. براي همين خواننده با يک کتاب تاريخي صرف سر و کار ندارد.
بلکه او زندگي يک شخصيت را ميخواند که بيشباهت به زندگي يک شخصيت داستاني نيست. پرسشها از روز اول شروع ميشوند. از کودکي و نوجواني و بعد سقوط رضاشاه و واکنش خودش و پدرش به اين سقوط. اين زندگي آهسته آهسته جلو ميآيد و مسکوب هم پيدرپي تغيير ميکند. در چند مرحله دچار شکهاي بنيادي ميشود و همين شکها زندگي او را دگرگون ميکنند.
در کوي دوست
مسکوب ظاهراً بعد از شاهنامه بيش از هر متن کلاسيک ديگري به ديوان حافظ علاقه داشته است. در کوي دوست حاصل تعمق او در حافظ و شعر اوست. اين کتاب سال 1357 منتشر شد. عليرغم آنکه اين کتاب نيز به همان سبک و سياق تعمقهاي ديگر مسکوب منتشر شد ولي بهاندازه تحليلهاي او بر داستانهاي شاهنامه اهميت پيدا نکرد. مسکوب در اين کتاب نيز از همان شيوه جستارنويسي استفاده کرد ولي به نظر ميرسد زبان او در اينجا شاعرانهتر است و همينطور انشاءگونه.
سوگِ مادر
کتاب «سوگ مادر» حدود دو سال بعد از مرگ مسکوب با کوشش حسن کامشاد، دوست شصت و چند سالهي او توسط نشر ني منتشر شد. اين کتاب کنار «روزها در راه» و همينطور «کارنامهي ناتمام» بخشي ديگر از چهره و خصوصيات زندگي مسکوب را براي خواننده روشن ميکند.
نامههايي را که مسکوب به مادرش نوشته و هيچگاه به او نداده در اين کتاب جمع کردهاند. بيشتر نامهها مربوط به بعد از مرگ مادرش هستند و با لحني صميمانه نوشته شدهاند. مادر در اين نامهها به مثابهي يک اعترافشنو و يا يک سنگ صبور است که به درددلهاي مسکوب گوش ميکند. از طرف ديگر مسکوب حرفهايي را در اين کتاب نوشته که در پس ذهن داشته و مثلاً در کتاب «روزها در راه» هم آنها را نياورده است. براي همين لحن اين نامهها در موارد زيادي با لحن او در «روزها در راه» متافوت است و از صداقت و سادگي بيشتري برخورداند. موضوع مرگ هم در اين نامهها بسيار چشمگير هستند.
مدام در نامهها و نوشتههاي اين کتاب تکرار ميشود و ذهن نويسنده را در زندگي روزمره به خود مشغول ميکند. به گونهاي که اين موضوع حتي در مواردي به يک جدال زيبا تبديل شده است. مسکوب کتابهاي متعددي نوشت که خصوصاً کتابهايي که در زمينه شاهنامه هستند اهميت زيادي دارند. با اين حال شايد عجيب باشد اگر گفته شود يادداشتهاي روزانه او دلنشينتر و به مرور زمان بااهميتتر از ساير آثار او ميشوند. «روزها در راه» هنوز در ايران اجازه انتشار پيدا نکرده است. اما اين کتاب پرحجم در کنار کتابهايي مانند «سوگ مادر» و يا «کارنامهي ناتمام» کتابي است که به کمک آن ميتوان يک روشنفکر برجستهي ايراني را واکاوي کرد و به اعتماد شهادتها و گزارشهاي او زندگي روشنفکران و مهاجران ايران را در داخل و خارج کشور بررسي کرد.
مجله مهر
اخبار مرتبط :
علي معلم نويسنده کارگردان و مجري معروف کشورمان و زندگيش
بزرگ علوِي نويسنده و زندگي پربارش او اولين ايرانيست که داستان آلماني را نوشته است
محمد قاضي و مروري بر زندگي جالبش | او مترجم شازده کوچولو است
احمد آرام | گذري بر زندگي اين نويسنده و مترجم نامدار
زندگي شخصي و کاري م.ا.بهآذين ، نويسنده و مترجم ايراني +عکس
لباس هاي زنانه و مردانه ترک اصل | ويژه بهار 96
لباس زير و لباس شب زنانه مجلسي
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۲۹۰۳۵۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کمی مهربان باشیم (بررسی زندگی و آثار دکتر هروی)
به نام خداوند جان و خرد
کمی مهربان باشیم:
کمی مهربان باشیم؛ تا مصداق این بیت شعر گردیم:
نام نیک رفتگان ضایع مکن تا بماند نام نیکت پایدار
سعدی(درود خدا بر اوباد)
به گزارش جام جم آنلاین از گرگان استاد ایرانفر در ادامه گفتند ما نتوانستیم زحمات او را پاس بداریم و شان و جایگاه علمی و فرهنگی او را حفظ کنیم و خواستار توجه مسئولان فرهنگی استان شدند و در پایان صحبتش بنا گردید ایشان به یاری چند نیک اندیش دیگر عضو انجمن حافظ خوانی با روی هم گذاشتن مقداری پول، سنگ مزاری شایسته ای برای قبر دکتر حسینعلی هروی تهیه و بر مزارش نصب نمایند.
این سخنان که نگارنده را وادار نمود که به قبرستان امامزاده عبدالله رفته و قبر دکتر حسینعلی هروی را زیارت نماید و به بررسی زندگی و آثار او بپردازد، آنچه در زیر گزارش می شود، مروري بر زندگي و آثار دكتر«حسين علي هروي» این اندیشمند راستین گرگانی است. نگارنده امیدوار است که توانسته باشد به شایستگی ایشان را به دوستدارانش و علاقمندان ادب و فرهنگ ایران و به ویژه حضرت حاغظ بشناساند، و پیشنهاداتی که ارائه نموده توسط مسئولان امر جامه ی عمل پوشانده شود، تا شاید بتوانیم خدمتی کوچک به مردی بزرگ کرده باشیم.
سرمایه های راستین یک ملت، نه ذخائر فسیلی و زیرزمینی، نه کانی های ارزشمند، نه فلزات گرانبها، و نه اندوخته های پولی آنان است؛ بلکه سرمایه های راستین یک ملت، مردان و زنانی است که بی چشمداشت، عمر گرامی خود را در را پیشرفت دانش، فرهنگ و ادب گذراندند، تا دستاورد تلاش و کوشش صادقانه ی آنان چراغی باشد فروزان در راه تکامل تاریخ و تمدن کشور و تعالی همنوعانشان.
آنان در تنهایی، گمنامی و گاه تهیدستی و بی انتظار پاداش تلاش نمودند، و در زنده بودن خود و یا پس از مرگشان برای مجاهدت بی دریغ خود، توجه و تحسینی را از ما خواستار نبودند و نشدند. اما این ما هستیم که از یک سوی وظیفه ی انسانی داریم که تلاش و دستاوردشان که برای ما، فرّ و شکوه، پیشرفت و والایی و غرور ملی به دنبال داشته، ارج نهیم و ایشان را از گمنامی و تنهایی و سکوت رنج دهنده شان برهانیم و بخواهیم که غبار فراموشی و بی مهری خودمان ر ا از نام یادشان پاک کنیم، تا نامشان برای همیشه بلند مرتبه و یادشان پرآوازه و دستاورد یک عمر مجاهده ی آنها کاراتر گردد.
سرزمین گرگانزمین با پيشينه فرهنگي و تاريخي درخشان خود و لطف خدادادی تاكنون توانسته است اندیشمندان و دانشمندان بسیاری را بپروراند. بزرگانی که در روزگاران گذشته و نیز دوره معاصر به مانند ستارگان پر فروغي در گلستان فلسفه، علم و ادب، فرهنگ وتاریخ درخشیده اند، در اين زمينه ميتوان به شخصيتهايي همچون «سيدابوالقاسم ميرفندرسكي، خليل فلسفي، مختومقلي فراغي، مسيحالله ذبيحي، فخرالدين اسعد گرگاني، ميرداماد و دیگران اشاره كرد.
یکی از این شخصیت های فرهیخته عرصه ی دانش و ادب حسينعلي هروي گرگانی- نویسنده، مترجم، حافظ پژوه و شارح بزرگ معاصر استاد دانشگاه است.
حسينعلي هروي در سال۱۲۹۷ه.خ پا به عرصه هستی نهاد. وی فرزند ميرزا احمد خان معروف به بابا كه در محله سرپير گرگان زندگي ميكرد،بود پدربزرگ وی حبیب الله خان سررشته دار، عضو محکمه حقوق استرآباد و جد اعلایش، حاج شیخ عبدالصمد خان مقصودلو موقرالملک، همگی از چهره های سرشناس گرگان بودند. تحصيلات ابتدايي و دوره اول متوسطه را درگرگان به پايان برد و به دليل داير نبودن كلاسهاي دوره دوم متوسطه، براي ادامه تحصيلات به دانشسراي مقدماتي تهران رفت. وي از دانشسراي مقدماتي با كسب رتبه اول به دانشسراي عالي وارد و درجه ليسانس یا کارشناسی را در رشته زبان هاي خارجي كسب كرد. هروي در سال ۱۳۲۴به عنوان دبير زبان فرانسه در آموزش و پرورش شهرستان گرگان مشغول به كار شد كه پس از چند سال دبيري، كارمندي بانك و رياست فرهنگ در برخي نقاط از جمله شهرستان گناباد و استان خراسان براي ادامه تحصيلات به فرانسه رفت. وي در دوره دكتراي مدرسه عالي "السنه شرقي" دانشگاه پاريس نام نويسي كرد و موفق به اخذ درجه دكترا در رشته فرهنگ و تمدن اسلامي شد. پايان نامه دكتر حسين علي هروي نيز ترجمه خسرونامه يا گل و هرمز عطار بود كه آن را به زبان فرانسه برگرداند.
در مورد بخشي از زندگي دكتر هروي، محمد ايرانفر در مقالهاي ميگويد: هروي در سالهاي ۱۳۲۹تا ۱۳۴۴رييس دفتر استاد بديع الزمان فروزانفر و سپس دبير دانشكده معقول و منقول (الهيات) بوده است. دكتر هروي همچنين در دهه پنجاه با سيدابوالقاسم انجوي شيرازي، نعمت الله قاضي (شكيب)، دكتر شاه حسيني و چند نفر ديگر در بخش ادبي راديو ايران همكاري داشت. وي در سال ۱۳۴۸از سوي هيات منتخب دانشگاه تهران كه شامل دكتر منوچهر ستوده، دكتر ابوالقاسم اجتهادي و دكتر حسين گوئيلي بودند به مقام استادياري دانشگاه مفتخر شد. همكاري با بخش ادبي راديو ايران ، ترجمه فصولي از كتاب آناكارنينا از لئون تولستوي و ترجمه خوش زيستن در زندگي زناشويي تاليف آندره موروا ، داستايفسكي به روايت هانري تروآيا ، جلديازدهم تاريخ بزرگ جهان و زندگي نامه پوشكين اثر هانري تروايا از ديگر فعاليتهاي حسين علي هروي بودهاست.
ترجمه كتاب «فرهنگ البسه مسلمانان» تاليف رينجرت دزي از آثار برجسته دكتر هروي است. اين كتاب در نوع خود ماخذي نسبتا جامع بوده و در آن توضيح و شناخت انواع پوششها و جامههاي مسلمانان از صدر اسلام تا قرن نوزدهم ميلادي (سيزدهم هجري قمري) بيان شده است. کتاب فرهنگ البسه مسلمانان، در رشته ترجمه ادبی، برنده جایزه سلطنتی 1345 گردید. در اين زمينه شادروان مجتبي مينوي در مقدمه اين كتاب نوشته است: زحمت بسياري كه اقاي هروي در ترجمه اين كتاب و مفهوم كردن آن براي خوانندگان كشيدهاند قابل توصيف نيست. همچنين مقالات نوشته شده با عنوان بيسوادي در جهان، اسلام در جهان امروز، هنر اسلامي و مجموعه مقالاتي در مورد حافظ از ديگر آثار اين نويسنده و مترجم است. مهمترين و ماندگارترين اثر و بزرگترین عامل حسن شهرت دكتر هروي کتاب چهار جلدی «شرح غزلهای حافظ» است که پس از سالها تحقیق كه با مقدمهاي مبسوط به همت دكتر زهرا شادمان در سال هزار و سیصدو شصت و هفت منتشر شده است. کتاب ارزشمندی که هنوز جایگاه رفیعی در عرصه پژوهشهای حافظ شناسی دارد.بهاءالدين خرمشاهي حافظ پژوه نامدار معاصر دراين زمينه ميگويد: من خود شرح غزلهاي حافظ را ارج ميگزارم و آن را از بسياري از شروح سودمندتر مي دانم.
هروی با انتشار مقالات متعدد در نشریات معتبر به نقد کتب منتشره درخصوص دیوان خواجه حافظ می پرداخت امری که او را به چهره ای خاص در این زمینه مبدل کرده بود، مقالاتی که گهگاه رویه ای تند و طعنه آمیز به خود می گرفت و زمینه بروز مباحثات مختلف را فراهم می نمود، در بهار 1353 مقاله ای باعنوان «نقدی بر حافظ مسعود فرزاد» به طبع رسانید و سبب شد تا فرزاد نیز مقاله ای بی محابا در همان نشریه بنگارد. از دیگر مقالات انتقادی ایشان می توان به نقد دیوان حافظ، تصحیح ابوالقاسم انجوی شیرازی یا « سخنی از تصحیح جدید دیوان حافظ» در معرفی دیوان حافظ، تصحیح دکتر خانلری اشاره کرد. مباحثات وی اساتید دیگری چون دکتر اسلامی ندوشن، فتح الله مجتبایی و ایرج افشار را نیز مورد عنایت قرار داده است، روند این رویدادها موجب گردیده بود تا خود نیز به لحن مزاح در مقاله «چرا نه در کنار هم؟»( کیهان فرهنگی اسفند 1367) چنین بنگارد:« در کنگره حافظ شیراز مصاحبت استادى از دانشگاه اصفهان نصیبم شد.خوش سخن و لطیفه پرداز.روزى از من پرسید شرح حافظ شما چند جلد شده، گفتم چهار جلد.به همان لهجه ظریف اصفهانى گفت بگویید هشت جلد، چون با سابقهاى که من به مشاجرات قلمى شما در باب حافظ دارم باید منتظر نقد و نظرهاى بسیار باشید.»، سلسله مقالات وی در کتابی با عنوان «مقالات حافظ، دکتر حسینعلی هروی» توسط عنایت الله مجیدی به طبع رسیده است.
دكتر حسين علي هروي بر اثر ابتلا به بیماری ریوی در ششم اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲در تهران درگذشت و بنا به وصيت خود به دلیل تعلق خاطر در دیار سرسبز و تاریخی اش- گرگان- به خاک سپرده شد، تا با خدمات فرهنگي و ادبي بسيار كه به جامعه ايران ارايه داد نامش براي هميشه به يادگار بماند.
شرف الدین خراسانی، شعر«ظلم مرگ» را در رثای او سروده که برخی ابیات آن از این قرار است:« دردا که مرگ یاران ما را ز هم جدا کرد / بر رفتگان ستم کرد بر ماندگان جفا کرد / دردا مگر ندانست در بند مهر اوئیم / آن رفته ای که ما را زود اینچنین رها کرد / آن رفته ای که عمری با حافظ آشنا بود / خلقی به او ثنا گفت، حافظ به او دعا کرد / چون زنده بودن او درد گران او گشت / او درد زندگی را با مرگ خود دوا کرد.»
با توجه به شخصیت ادبی- فرهنگی ارزشمند دكتر حسين علي هروي و در راستای گرامیداشت چهره های علمی،دینی و سیاسی و نیز الگو سازی آنان برای نسل امروز، چند پیشنهاد می شود امید می رود،که عملی شوند:
1-در تقویم استان، نام ابشان به عنوان یک چهره ماندگار(دینی،عرفانی و سیاسی) ثبت شود. و برنامه های پیش بینی شده را در همین روز انجام بدهند.
2-هرساله در روز در گذشتش،برنامه هایی برای گرامیداشت یاد و نامش برگزار شود.یکی از این برنامه ها می تواند با همکاری شهرستان سبزوار و باعنوان همایش شناخت اندیشه و خدمات دكتر حسين علي هروي برگزار شود.
3-قبر او را به نحو شایسته ایی بازسازی شود. و تصویری مناسب از ایشان بر قبر اوقراربدهند.( گمان می رود این کار ارزشمند توسط اعضای انجمن حافظ خوانی کانون جهاندیدگان گرگان در شرف انجام است) و اگر مقدور شد یادمانی نیز برای آرامگاه او ساخته شود.
5-نام دكتر حسين علي هروي را بر روی یکی از خیابان های شهرگرگان بگذارند.
6-تمهیداتی اندیشیده شود تا آثار فاخر این حافظ شناس بزرگ باز نشر شود و نیز در حد مقدوراتی مستندی از زندگی ایشان
ای که دستت میرسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
یارب الهامش به نیکویی بده وز بقای عمر برخوردار دار
سعدی(درود خدا بر اوباد)
علیرضا حصارنوی-باستان شناس و کارشناس ارشد فرهنگ و زبان های باستانی