سعدی، آشفتگی زبان فارسی را به سامان آورد/ شاعر اخلاق
تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۰۰۳۵۴۴
اگر سعدی نبود گفتار پر تصنع و مغلق اهل فضل(که در بهترین حالت همان کلیله و دمنه بود) به بیرون از زندگی مردم تبعید میشد.
خبرگزاری مهر، گروه دین واندیشه_ علیرضا سمیعی: جلال الدین فارسی میگفت ما به زبان سعدی حرف میزنیم. چگونه ممکن است مردم به زبان کسی حرف بزنند و اصلا چرا این مقام را به فردوسی ندهیم که عجم زنده کرده است بدین پارسی؟
ما تا مدتها در مکاتب با گلستان مشق فارسی میکردیم و حتی در دبستانهای دروه پهلوی اول، بیشتر کتاب فارسی شامل بوستان و گلستان میشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نوشتههای هومری همان افسانههای پراکنده در سراسر یونان است که نظم میگیرد. این افسانهها وجود داشتند ولی با تفاوتهایی در روایت و لهجه اینجا و آنجا توسط قصهگویان و به طور شفاهی نقل میشد. طوری که امکان داشت تفرقه بالا بگیرد.
در واقع «ادیسه» و «ایلیاد» خطر پراکنده شدن افسانهها را از لحاظ خط روایی و زبان یککاسه کردند و حتی میتوان ادعا کرد یونانی که میشناسیم با اودیسه و ایلیاد بنا شد. همین مقام در روم به ویرژیل میرسد که «انهاید» را به هم رساند. روم نتیجه تجسم یافته همان اثر حماسی است.
قرن ها بعد وقتی در سراسر اروپا زبان علم و فرهنگ لاتین بود "دانته" «کمدی الهی» را به زبان ایتالیایی سرود و از آن پس نه تنها زبان ایتالیایی مستقل شد بلکه سایر زبانها سربرداشتند. وقتی مردم شاعری داشته باشند که رنج و راحت و شوق و ترسشان را بسراید گردش جمع میشوند و بی سر و صدا و ناخودآگاه عهد میبندند.
فردوسی زبان فارسی را با شاهنامه بنا کرد. منتهی چیزی که کمتر بدان توجه میشود این است که وی به زبان مردم کوچه و بازار شعر نوشته است. امروزه نظم وی را فخیم و احیانا دیریاب مییابیم. ولی توجه کنید در زمانی که زبان دین و فرهنگ و ادب عربی بود؛ فردوسی به مردم خود رو کرد و با این کار در حقیقت امکان مشارکت آنها را در سرنوشتشان فراهم ساخت. شکاف میان زبان علم و دین با زبان مردم به لطف شاهنامه ترمیم شد.
ولی وقتی نوبت به سعدی رسید، فارسی خودش به تکلف افتاده بود. از این رو باید کسی میآمد و کار فردوسی را ادامه میداد. هر وقت زبان علم و دین و سیاست از زبان مردم جدا بیافتد کارها آشفته میشود. از یک سو زبان اهل فضل با بریدن از افواه انتزاعی میشود و با بیگانگی از مردم تبدیل به تجمل برج عاج میگردد. از سوی دیگر به تفهیم و تفاهم یومیه فرو میکاهد و در خطر ابتذال میافتد. این دو باید در جایی با هم ملاقات کنند. ملاقات زبان فضل و زبان مردمی هر دو سو را بارور میکند. وقتی زبان علم و دین سیاست به میان مردم برود زنده میشود و با آنها زندگی میکند در مقابل مردم هم در علم و دین و سیاست حاضر شده و شریک میشوند.
اگر سعدی نبود گفتار پر تصنع و مغلق اهل فضل(که در بهترین حالت همان کلیله و دمنه بود) به بیرون از زندگی مردم تبعید میشد. این اشکال در شعر سهل و ممتنع سعدی حل و فصل شد. وقتی مینویسد «دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم/ باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی...» آدم فکر میکند دارد همین الان با دوستش درد و دل میکند. این سادگی که محل ملاقات زبان فضل و زبان مردم است به ساحات مختلف زندگی مربوط میشود؛ زیرا سعدی همهگونه نویس است تا شامل اشکالی که خاقانی به برخی شاعران میگرفت «ز ده شیوه کان حلیت شاعریست / به یک شیوه شد داستان عنصری» نشود و در هر شیوه و قالبی لحنی دارد. گاهی غمگین و گاه خشن است وقتی مهربان و وقتی امر کننده است. این که قلم سعدی به راههای مختلف رفت و در هر مورد سرآمد شد، باعث شده در دورههای بعدی نیز همچنان پیش چشم باشد.
در سالهای بعد از مشروطه که زندگی در ایران تغییر میکرد سعدی میتوانست رهنمای زندگی باشد چه او هر قدر از عشق نوشته از امور عادی زندگی هم نوشته است. در این دوره که ما در حال بازبینی گذشته بودیم میدانستیم ادبیات ابزار فرهنگی نیرومندی است و میتواند به حل مسائلمان کمک کند. برخی از شخصیتهای اثر گذار در همین دوره شعر را به دیده تردید میدیدند. "میرزا آقاخان کرمانی" در «نامه باستان»، "ملکم خان" در «سیاحی گوید» و "آخوند زاده" در «مکتوبات» ادبیات را در عقب ماندگی ایرانیان موثر دانستند. کار به جایی کشید که "علیاصغر طاقانی" در مجله«زبان آزاد» کتاب سعدی را «کلیات تنزل بخش» و «منشا کل بدبختیهای ملی و اجتماعی ما»خواند. در مقابل "ملکالشعرای بهار" سر غیرت آمد و در «سعدی کیست» بدگویی نسبت به گذشته را «وادادگی» دانست و در نتیجه همین بگو مگوها و تلاشهایی که سربندش شکل گرفت بحث از چگونگی بهره بردن از سنن کهن به علاوه عواید تجدد آغاز شد.
از مهمترین آثار این کوششها عبور از زبان متکلف قجری به زبانی است که به قول جمالزاده «زبان آدمیزادی» است. موضوع اولین داستان جدید ایرانی یعنی «فارسی شکر است» زبان فارسی پاکیزهایست که میان تصنع عربیزدگی و تفاخر فرنگیزدگی غریب افتاده است. میگویند تشتت در زبان، نشانه آشفتگی خاطر قوم است. این رای از آراء صواب و درست است ولی سامان زبان از هر کسی برنمیآید و شاید در هر دورهای ممکن نشود.
یکی از کسانی که آشفتگی را بهسامان آورده سعدی است. از این رو توجه به او برای ما غنیمت است. اگر "امرسون" فیلسوف آمریکایی کتاب سعدی را در کنار انجیل بزرگ و مقدس شمرده از آن روست که امر مقدس در کتاب سعدی شکفته میشود.
وقتی میگویند سعدی شاعر اخلاق است مقصودشان این نیست که زبان به اندرز گشوده و چپ و راست نصیحت کرده البته گفته «دوست دارم که همه عمر نصیحت گویم/ یا ملامت کنم و نشنود الا مسعود» ولی کارش را اندرزنامه نویسی نمیدانیم. زیرا در شعر او اخلاق شکفته میشود. "ویتکنشتاین" گفته بود «در مورد چیزی که نمیتوان از آن سخن گفت باید سکوت کرد» و مقصودش (در اشارهای به آثار شکسپیر) این بوده که اخلاق و زیبایی را فقط میتوان نشان داد.
سعدی در شعرش اخلاق و دین و ادب را شکوفا کرده با آثار اوست که بدی به عنوان بدی و خوبی در جایگاه خوبی قرار میگیرد. در نظم و نثر او زبان فضیلت و زبان مردم با هم ملاقات کردند. اگر در دوره جدید علم و سیاست به مردم توجه کرد و مردم شریک علم و سیاسی شدند، از آن روست که کسانی آمدند و راه پیمودند. این کار با تقلیدی که "جامی" یا "امیرخسرودهلوی" از سعدی کردند فرق میکرد و چیزهایی از قبیل «چرند و پرند» از "دهخدا" بود.
منبع: مهر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۰۰۳۵۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (19 اردیبهشت)
در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم
جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه میبینی و من خانه خدا میبینم
خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فکر دور است همانا که خطا میبینم
سوز دل اشک روان آه سحر ناله شب
این همه از نظر لطف شما میبینم
هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چهها میبینم
کس ندیدهست ز مشک ختن و نافه چین
آن چه من هر سحر از باد صبا میبینم
دوستان عیب نظربازی حافظ مکنید
که من او را ز محبان شما میبینم
به فکر آینده هستید و قبل از هر تصمیمی به عواقب آن فکر کرده و دوراندیشی را فراموش نمی کنید. این از خصلت های خوب شما می باشد که هیچ اقدامی از سر هوا و هوس انجام نمی دهید.
اگرچه اطرافیان به خاطر حساسیت شما به نتیجه کار، باعث رنجش تان شده اند اما به آن ها توجهی نکنید و مثل همیشه اگر مطمئن هستید کاری به صلاح است با وجود سختی های فراوانی که در مسیر وجود دارد، آن را انجام دهید.
زندگی نامه حافظحافظ، شاعر فارسی زبان قرن هشتم هجری بوده که در سال ۷۲۷ هجری قمری در شهر شیراز متولد شد. پدر او بهاءالدین محمد نام داشت که در دوران کودکی حافظ، از دنیا رفت. حافظ در دوران نوجوانی شاگرد نانوا بود و بههمراه مادرش زندگی سختی را سپری میکرد. گفته میشود او در اوقات فراغت خود به مکتبخانهای که نزدیک نانوایی بود میرفت و خواندن و نوشتن را از همان جا فراگرفته است. او در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود شرکت میکرد و نیززمان برای کسب درآمد به کارهای سخت و طاقت فرسا میپرداخت. خانه حافظ در محله شیادان شیراز بود.
این شاعر بزرگ در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی مسلط شد و در دهه بیست زندگی خود به یکی از مشاهیر علم و ادب سرزمین خود تبدیل شد. جالب است بدانید که او قرآن را بهطور کامل حفظ بود و به همین خاطر تخلص حافظ را برای او انتخاب کردند. شمس الدین محمدبن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی حدود چهل سال در حوزه درس استادان آن زمان از قبیل قوام الدين عبدالله، مولانا بهاء الدين عبدالصمد بحرآبادی، مير سيد شريف علامه گرگانی، مولانا شمس الدين عبدالله و قاضی عضدالدين عيجی شرکت میکرد و به همین خاطر به اکثر دانشهای زمان خود مسلط بود.
حافظ در دوران شاه شیخ ابواسحاق به دربار راه پیدا کرد و شغل دیوانی را برای خود انتخاب کرد. او علاوه بر شاه ابواسحاق، در دربار شاهان دیگری همانند شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز حضور پیدا کرده بود. حافظ از طریق دیوانی امرار معاش میکرد و شاعری شغل اصلی او نبود. جالب است بدانید که بزرگترین گناه از نظر حافظ، ریاکاری و مردمفریبی بود. حافظ در دوران زندگی خود اشعار بهویژه غزلیات بسیار زیبا و معنیداری سروده است که نیزاکنون پس از گذشت قرنها از آن، بوی تازگی داده و خواندنش آرامشبخش است. دیوان اشعار حافظ شامل غزلیات، قصیده، مثنوی، قطعات و رباعیات میشود.
حافظ در دوران جوانی عاشق دختری به نام شاخه نبات شد؛ البته برخی بر این عقیدهاند که نام همسر حافظ نسرین بود و او این نام را بهدلیل شیرین زبانی معشوقهاش به او اختصاص داده است. او برای رسیدن به معشوقهاش، ۴۰ شبانه روز را بهطور مستمر در آرامگاه باباکوی شب زندهداری کرده و به دعا پرداخت. سپس، با شاخه نبات ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک فرزند پسر بود. حافظ تنها یک بار ازدواج کرد و پس از مرگ همسرش مجرد ماند. به همین خاطر بسیاری از عارفان و عاشقان، عشق مقدس و واقعی را در حافظ جستجو میکنند. پسر این شاعر بزرگ نیز در دوران جوانی در راه سفر نیمهکاره به هند همراه پدرش از دنیا رفت.
در تقویم رسمی ایران، ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ است و هر ساله در این روز مراسم بزرگداشت حافظ با حضور پژوهشگرانی در سراسر دنیا روی آرامگاهش در شهر شیراز برگزار میشود.
آثار حافظ
دیوان حافظ شامل ۵۰۰ غزل، ۴۲ رباعی و چند قصیده است که آن را در در ۵۰ سال از زندگی خود سروده است؛ یعنی بهطور متوسط در هر سال تنها ۱۰ غزل سروده است؛ زیرا او در لحظاتی خاص به سرودن اشعار خود میپرداخت و تمرکز خود را روی خلق آثاری ناب گذاشته بود که شایسته مقام معشوق باشد. این نکته بسیار قابلتوجه و تاملبرانگیز بوده و به همین خاطر دیوان او را به یک کتاب خاص و خواندنی تبدیل کرده است. دیوان حافظ بیش از ۴۰۰ بار به زبان فارسی و زبانهای دیگر دنیا به چاپ رسیده است. حافظ لقب ماهرترین غزلسرای زبان فارسی را نیز با اقتدار از آن خود کرده و تک بیتهای او بسیار درخشان و تماشایی است.
شاید تعبیر کردن یا قدرت تاویل پذیری را بتوان از مهمترین خصوصیات اشعار حافظ به حساب آورد؛ زیرا هر کس که دیوان حافظ را باز کرده و غزلی از آن میخواند، با توجه به شرایط روحی خود برداشت متفاوتی از آن میکند؛ بهگونهای که حافظ آن شعر را فقط برای حال آن لحظه او سروده است. در اشعار حافظ، تناسبات هنری به شکلی ظریف و دقیق رعایت شدهاند و ایهام و ابهام را به جا و درست به کار برده است. در برخی از اشعار حافظ، زبان طنز نیز به کار گرفته شده تا ناگفتهها به کمک زبان طنز بیان شود.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (18 اردیبهشت)