همه چيز از زندگي ساره بيات | سبک زندگي وبيوگرافي افراد مشهور(154)+تصاوير
تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۰۲۵۶۰۶
خبرگزاري آريا - همه چيز از زندگي ساره بيات , در اين شماره بيوگرافي ، سبک زندگي و عکس هاي زيبا از سبک لباس پوشيدن ساره بيات و خانواده اش را مشاهده مي کنيم .
همه چيز از زندگي ساره بياتهمه چيز از زندگي ساره بيات , نام:ساره
نام خانوادگي:بيات
تايخ تولد:1351/1/15
محل تولد:تهران
ساره بيات
ساره بيات در 15 فروردين ماه 1351 در تهران متولد شد و 42 سال سن دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خواهر وي با رضا قوچان نژاد بازيكن تيم ملي فوتبال ايران ازدواج كرده است.
ساره بيات درکنار خواهر و همسر خواهرشاو از سال 1380 وارد تئاتر شد و در جشنواره پليس در اولين کارش،
جايزه بهترين بازيگري را به همراه ديپلم افتخار کسب کرد.
بعد از اخذ مدرک بازيگري از موسسه کارنامه به مجموعه يک مشت پر عقاب دعوت شد.
يک مشت پر عقاب نام يک مجموعه تلويزيوني بود
که در بهمن ماه 1386 از شبکه سه سيما پخش مي شد.
او در سال 1385 با بازي در فيلم سينمايي مقلد شيطان
به کارگرداني و تهيه کنندگي افشين صادقي وارد عرصه سينما شد.
خلاصه فيلم: تبهکاري به نام جمشيد سيف که با دقت و حوصله از سوژه هاي خود عکس و مدارکي را تهيه مي کند،
با تهديد آنها مبني بر برملاشدن مدارک مورد نظر همکاري و هم ياريشان را در انجام اعمال پليدش جلب مي کند.
مدير بازرگاني يک شرکت آخرين سوژه اوست.
ساره بيات در سال 1389 با بازي درخشانش در فيلم سينمايي جدايي نادر از سيمين ديپلم افتخار بهترين بازيگر مکمل زن از بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر و خرس نقره اي بهترين بازيگر زن بطور مشترک با ليلا حاتمي و سارينا فرهادي از جشنواره فيلم برلين را کسب کرد.
جدايي نادر از سيمين فيلمي به کارگرداني، نويسندگي و تهيه کنندگي اصغر فرهادي ميباشد.
اين فيلم مجموعاً بيش از 51 جايزه جهاني را از آن خود کرده است که از آن جمله،
چندين جايزه از بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر و نيز جوايز معتبر بين المللي
همچون جايزه اسکار بهترين فيلم غير انگليسي زبان ، گلدن گلوب و خرس طلايي از جشنواره فيلم برلين قابل ذکر است.
اقبال مثبت منتقدان به جدايي نادر از سيمين تا جايي است که برخي آن را جزو 11 فيلم برتر سال 2111 خوانده اند؛
اگر چه نقدهاي مخالفي نيز بر آن وارد شده است.
گوچي و سروين بيات چطور با هم آشنا شدند؟اما گوچي فوتبالي که ايران هم زندگي نمي کند،
چطور با خواهر يک هنرپيشه آشنا شده؟
رضا قوچان نژاد که در هلند بزرگ شده، در حال حاضر بازيکن تيم چارلتون انگليس است.
هرچند او در سال هاي 1393 و 1394 بازيکن قرضي الکويت و الوکره بود
ولي رفت و آمدهايش به انگليس، گوچي را با سروين بيات آشنا کرد.
در دورهمي هايي که ايراني ها مي گرفتند، اين دو همديگر را ديدند.
اين اتفاق مربوط به يک سال قبل است و شايد دليل اصلي علاقه اين دو به هم، هنر باشد.
گوچي که در کنار فوتبال علاقه زيادي به موسيقي دارد،ويولن زن قهاري است.
بيات هم شغل اصلي اش طراحي داخلي ساختمان است.
حتي طراحي سفره عقد و سالني را هم که جشن عقدشان در آنجا برگزار شد، خود بيات انجام داده بود.
سروين بيات و گوچي مشترکات ديگري هم دارند.
در اين چند فصلي که گوچي براي تيم هاي کويت و قطر بازي کرد، درآمد خوبي داشت.
او پول هايش را هدر نداده و در دوبي سرمايه گذاري خوبي کرده بود. با اين حال هر وقت در جمع دوستانش حرف از ازدواج پيش مي آمد،
مي گفت که حاضر نيست با دختري غيرايراني که فارسي بلد نيست، ازدواج کند.
يکي از دلايل انتخاب سروين بيات، مي تواند ايراني بودن او و حرف زدن به زبان فارسي باشد.
وقتي مي خواستيم براي اين گفت و گو آماده شويم،
دنبال مصاحبه ها و مطالب قديمي شما گشتيم.
اما گفت و گوهاي زيادي پيدا نکرديم. براي همين گفت و گو هم که خيلي طول کشيد تا پيدايتان کرديم.
کم حرفيد يا دوست نداريد درباره کارتان حرف بزنيد؟شايد هم دليل سومي وجود دارد؛
حرفي براي گفتن ندارم و برخلاف خيلي از آدم هاي اين روزها خودم را در تمام حوزه ها متخصص و داناي کل نمي دانم.
نهايت تلاشم حضور با تمام وجود در فيلم هاست و اگر قرار بر حرف زدن باشد، اثر خلق شده و نتايج آن کافي است.
کلا در زندگي شنونده بودن را به گوينده بودن ترجيح مي دهم. براي حرف زدن زمان زياد است.
راستش هرچقدر تلاش کرديم که بدون مراجعه به اطلاعات سايت ها و مجلات،
به ساره بيات قبل از «جدايي نادر از سيمين» برسيم
و ببينيم چه فيلم يا سريالي بازي کرده، چيزي يادمان نيامد.
بعد که مرو کرديم ديديم هم سريال کار کرده ايد هم تئاتر. اما جدايي…
در معرفي و جاافتادن شما خيلي نقش داشته؛
درست مثل اتفاقي که براي خسرو شکيبايي در «هامون» افتاد.
گاهي رهايي از اين قله ممکن نيست.
شما الان راضيه جدايي… را فراموش کرده ايد؟
از آن نقش خلاص شده ايد؟گرفتار و مبتلا و يا اسير راضيه نيستم که از آن خلاص شوم يا رهايي يابم،
بلکه راضيه يکي از بخش هاي جذاب و فوق العاده زندگي کاري من محسوب مي شود
که در مسير تکامل زندگي کاري ام همراهي بي نظيري با من کرده.
کاراکتر راضيه توان من را در ادامه اين راه افزايش داده.
راضيه براي من انرژي است، نه ايستگاهي که در آن توقف کنم.
براي جداشدن از يک نقش چه مي کنيد؟
زود مي رويد سير يک فيلم ديگر يا نه، مي رويد مسافرت، کتاب مي خوانيد،
مي رويد دنبال زندگي شخصي و اصلا به سينما فکر نمي کنيد؟
اصلا اين قدر درگير نقش مي شويد که نياز به بازسازي روحي داشته باشيد؟براي جداشدن از نقش قبلي، فيلم جديدي را شروع مي کنم، به همين سادگي.
بازيگري يعني همين.
البته نکات شما را رد نمي کنم، به انضمام فاصله زماني منطقي بين پذيرش دو نقش.
ترجيح براي من فاصله بين پذيرش دو نقش زندگي کردن است؛
يعني همان حرف هاي شما، يعني نفس کشيدن، تجربه کردن، شنيدن، تماشاکردن..
اصغر فرهادي براي نزديک کردن بازيگر به شخصيت هاي فيلمش کلي طرح و برنامه دارد.
مثلا شنيده ايم به شما توصيه کرده که مدتي با چادر و مقنعه رفت و آمد کنيد
يا پولي در کيفتان نگذاريد تا نتوانيد چيزهايي را که دوست داريد بخريد.
اين شيوه نزديک شدن به نقش را بعدها براي خودتان تکرار کرده ايد؟
اصلا چطور به نقش نزديک مي شويد؟
با فاصله با آن طرف مي شويد يا در آن حل مي شويد؟سبک آقاي فرهادي براي گرفتن بازي از بازيگرانش سبک متفاوت و دشواري است
و آثارشان اثبات کرده که اين شيوه، شيوه متفاوت و راضي کننده اي است.
ضمن اين که تسلط آقاي فرهادي در اين روش غيرقابل انکار است.
و در مورد اين دعواي قديمي دنياي بازيگري (حل شدن در نقش و درگير شدن با آن يا فقط هنر بازيگري)،
از تعامل با کارگردان مي توان يکي از اين دو راه را انتخاب کرد.
براي شخصيت طراحي داريد؟
مثلا مي گوييد اين شخصيت در نقطه A است، بعد کم کم تغيير مي کند و به نقطه B مي رسد؟طراحي براي من يعني فيلمنامه به اضافه شيوه روايت کارگردان.
از تلفيق فيلمنامه و کارگرداني مي توان به شخصيت پردازي رسيد و اين اصل مهمي براي من است؛
قرارگرفتن در اتمسفري که توسط کارگردان هدايت مي شود و من در آن به ايفاي نقش مي پردازم.
شرايط ايده آل براي بازيگر فيلمنامه سنجيده و کارگرداني درست است که با ضعف يکي از اين دو حتما طراحي بازيگر دچار مسئله خواهدشد.
کارنامه تان را که مرور مي کنيم مي بينيم بيشتر انتخاب هايتان زن هايي اند که مدام با خودشان در کشکمش اند.
همه چيز دروني است و آنچه که بيرون ديده مي شود تنها سطح ماجراست.
از جدايي… تا ناهيد و حتي خداحافظي طولاني، نگاه کردن به چهره تان حکايت از يک غم خيلي عميق دارد که انگار نمي شود از شرش خلاص شد.
اين انتخاب ها «پيش آمده» يا اين که فکر کرده ايد در آنها بهتر عمل مي کنيد؟يکي از جذابيت هاي بزرگ بازيگري براي من مواجهه با چالش براي درک يک شخصيت است.
براي همين، شخصيت هاي چندوجهي، خاکستري، حتي مرموز برايم جذابيت بسياري دارند.
شخصيت سطحي احتياج به بازي ندارد.
شما چطور يک نقش را انتخاب مي کنيد؟
مي خواهيم بدنيم معيارتان دقيقا چيست؛ کارگردان، همکاران، فيلمنامه، حس و حال خودتان، سختي نقش يا چيزهاي ديگر…؟
مثلا مي شود بگوييد بازي در «خواب زده ها» و «خداحافظي طولاني» را براي چه قبول کرديد؟فيلمنامه، کارگردان، عوامل پشت صحنه.
همه اينها عوامل موثر در انتخاب من اند که البته منوط به احوالات خودم در آن روزهايم هستند.
دليل انتخاب «خواب زده ها» جواب سوال سوم شماست:
پايان دادن به راضيه جدايي… با بازي نازگل مشرقي خواب زده ها؛
دو ژانر و اتمسفر کاملا متفاوت که البته حضور آقاي جيراني انگيزه ام را تقويت مي کرد.
دليل انتخاب «خداحافظي طولاني» هم علاقه ام به سينماي فرزاد موتمن بود.
بازي در فيلمي مثل «محمد رسول الله (ص)» براي بازيگران يک ريسک است؛
از يک طرف عوامل حرفه اي بين المللي حضور دارند که کار کردن با آنها جذاب است و از طرف ديگر،
در همان مرحله خواندن فيلمنامه مي شود مطمئن شد که هيچ شخصيتي جز پيامبر(ص) نقش اصلي نيست
و آن قدرها فرصت ديده شدن براي بقيه بازيگرها وجود ندارد.
شما چطور با اين فيلم برخورد کرديد؟به نظرم تمام بازيگران فيلم «محمد رسول الله (ص)» نقش اصلي اند.
براي اين که با هر مقدار حضور، در آن، نشاني حضرت را مي دهند.
يعني تکميل شدن يک پازل که با حذف يکي از اين نقش ها، طراحي ناقص مي شود.
براي اين که تماشاگر با اتمسفر يا قصه اي از نقش اصلي رو به روست، نه صورت، فيزيک و ميميک او.
براي پذيرش حليمه حتي لحظه اي درنگ نکردم.
فيلم «محمد رسول الله (ص)» از آن نوع فيلم هايي است که بازي رئال به شيوه معمول نمي طلبد،
چون آن قدرها روي بازيگر مکث مي کند تا شخصيت پردازي کند.
طراحي تان براي نقش چه بود؟ راهنمايي ها چه بود؟
قرار بود چطوري بازي کنيد و چطور به نظر برسيد؟تعداد و تنوع نقش ها شبيه جزئيات متنوع و پراکنده است،
اما جزئياتي جذاب و مهم که کنار هم قرار گرفتن آنها کليت مهمي به اسم حضرت رسول (ص) را روايت مي کند.
بنابراين مهم اين است که من در نقش حليمه که يکي از جزئيات است اما مهم، تمام تلاش خود را براي برقراري ارتباط تماشاگر با کليت زندگي حضرت رسول انجام بدهم.
البته در اهميت کاراکتر حليمه همين کافي است که براي بررسي دوران کودکي حضرت،
شخصيت حليمه فصلي جدانشدني است و بسيار پراهميت.
حليمه از معدود نقش هاي شماست که کشمش دروني ندارد و بيشتر، متمرکز است روي بروز احساس.
براي شما هسته مرکزي بازي چه بود؟
مي خواهيم بدانيم خودتان در طراحي نقش مي خواستيد چه جنبه اي از شخصيت بيشتر ديده شود؟
کدام وجه احساسي اش؟
حرف ما درباره آن چيزي است که خودتان به فيلمنامه اضافه کرديد و الان دوست داريد ديده شود.درواقع اين تنها نقشي است که اصلا به ديده شدن بازي خودم توجهي نداشتم.
آن قدر غرق لذت و عشق معنوي بودم که از خدا خواستم به من نيروي مضاعف عطا کند تا از پس سنگيني اين شخصيت بربيايم.
فقط دعا مي کردم و از خدا مي خواستم کمکم کند و هيچ طرح جز ذکر در طول کار يادم نمي آمد.
عشق و شيدايي حليمه به حضرت رسول (ص) و روايت دو فصل زندگي
حليمه قبل و بعد از مواجهه با حضرت، نکات مهم پردازش شخصيت حليمه بود در بازي من.
حليمه يک شخصيت تاريخي است که قاعدتا نزديک شدن به آن خيلي سخت است.
شما حليمه خودتان را ساختيد يا حليمه مدنظر مجيد مجيدي را؟
يا نه، به اين فکر کرديد که مثلا بايد به تاريخ وفادار باشيد
و همه چيز را در مطالعات به دست بياوريد؟همه چيز کاملا توام با تعامل بود؛
تعاملي بود بين کارگرداني کاردان که پناهگاه امنمان بود و مني که ولع داشتم براي حضورم در اين کار.
من حليمه خود را ساختم با راهنمايي هاي آقاي مجيدي، با تاييد ايشان و با نظارت لحظه لحظه شان بر کل اثر، نه تنها نقش حليمه.
ضمن اين که ما برشي از تاريخ را روايت کرديم؛
بنابراين پايبندي به تاريخ و شخصيتي که بعد از آن شکل گرفته نکته بسيار بااهميتي است.
با آقاي شجاع نوري که صحبت کرديم،
مي گفت هروقت گريم مي شد و خط ها روي چهره اش مي آمد،
انگار استحاله پيدا مي کرد و به خود شخصيت عبدالمطلب نزديک مي شد.
گريم روي بازي شما چنين تاثيري داشت؟
اصلا عوامل خارجي چه کمکي کردند؟ با ذکر مثال لطفا!مطمئنا کار تمام عوامل تاثيرش را بر صورت و کارم مي گذارد،
هرکس به نوع، و سعي مي کنم از تمام تلاششان براي رسيدن به بهتر شدنم در اثر استفاده کنم.
عوامل خارجي با تحقيق و تفحص بسيار موشکافانه به جزئيات پرداختند.
وسواس آنها کارم را دشوارتر مي کرد و مدام جديت را يادآور.
حضورشان دلگرمم مي کرد و خيالم را آسوده.
کارداني آنها مرا به نقش نزديک و نزديک تر مي کرد و در انتها بسيار از نتيجه راضي بودم و ارتباط خوبي برقرار مي کردم.
البته به هيچ وجه نمي شود منکر دانش، تجربه و هنر همکاران وطني خود شد
که هميشه قدران زحمات و انتقال تجربياتشان در کارهاي مختلف به خودم هستم.
جايي گفته ايد معمولا بين بد و بدتر انتخاب نمي کنم و هميشه سعي کرده ام بهترين انتخاب ها را داشته باشم.
حالا که کارنامه تان را نگاه مي کنيد بينشان هيچ انتخاب بدي نمي بينيد؟در سينماي ما بازيگر پيشگو نيست، بلکه نهايتا براساس تجربه، هوش و ارزيابي در لحظه تصميم مي گيرد.
فيلمنامه خوب و متفاوت براي فرار از تکرارها، کارگردان خوب و يک گروه درجه يک و حرفه اي عواملي هستند
که بازيگر را براي پذيرش يک نقش نه تنها راضي، بلکه تشويق مي کنند.
اما اين که خروجي اثر چه خواهد شد و تماشاگر با آن چه برخوردي خواهدکرد
پيش بيني اش براي بازيگر کار دشواري است.
از پيري نمي ترسيد؟نه، آدم ها وقتي از هر نفس و هر لحظه شان لذت ببرند به همان سني که دارند، راضي هستند.
تمام اين سي و چند سال را فهميده ام
و نه دوست دارم به جلو بروم و نه دلم مي خواهد به عقب برگردم.
چرا بترسم از پيري؟
رد شدن از سد مخالفت هامن کارم را با تئاتر شروع کردم، خيلي سال پيش بود که براي جشنواره پليس کار تئاتر مي کردم.
حدود 2سال تئاتر کار کردم و بعدش چند سالي کار نکردم.
دليلش درس و دانشگاهم بود و يکسري کارهاي شخصي.
از طرفي چون بعد از نخستين کار تئاترم در جشنواره پليس به عنوان نفر اول بازيگر زن انتخاب شدم پيشنهادات کاري زياد شد ولي خانواده ام مخالف بودند و نگذاشتند کار کنم.
با خود گفتم سنم بالاتر برود تا زورم به آنها بچربد (باخنده) چون اگر سنم بالا برود ديگر با من کار ندارند.
شاگرد اول کلاسوقتي که بعد از آن وقفه تصميم به بازگشت گرفتم،
با کلاس هاي آقاي پرستويي در موسسه کارنامه شروع کردم.
آنجا هم جزو شاگرد اول ها بودم و درسم خوب بود.
بعد از آنجا براي «يک مشت پر عقاب» که يک سريال تاريخي معاصر بود کارم کردم.
سريال «يک مشت پر عقاب» نخستين کار تصويري من بود ولي در کنار آدم هاي حرفه اي قرار گرفتم؛
مثلا نخستين پلانم با رضا کيانيان را هيچ وقت فراموش نمي کنم و در طول کار خيلي از ايشان ياد گرفتم
اما به دليل اينکه نخستين کارم بود و به دليل حرفه اي بودن اکيپ برايم سخت بود.
حدود يک سال و نيم سر آن پروژه بوديم.
يکسري از سکانس ها حذف شد، در مميزي،
در تدوين و خيلي اتفاقات خاصي براي سکانس ها و پلان هاي من افتاد و نمي دانم به چه دليل همه هم در سکانس هاي من بود.
ولي به طور کلي براي نخستين تجربه، کار راضي کننده اي بود.
هنر به شکل يواشکيخانواده من خيلي با بازيگري مخالف بودند و من پنهاني رشته تحصيلي دانشگاهم را هنر انتخاب کردم
که از راه هنر يواشکي وارد بازيگري بشوم ولي نشد و دانشگاه هنر خواندم و بعد که دانشگاه تمام شد،
با کلاس هاي بازيگري ذهن خانواده ام را آماده کردم.
خانواده من هميشه به من اعتماد داشتند و دوستان صميمي من هستند اما هنر را جزء مشاغل نمي دانند.
جايگاه عزيز، دردانه خانوادهفکر مي کنم به هر چيزي که در اين حرفه مي خواستم تا به امروز رسيده ام.
شايد خيلي کم توقع باشم ولي به آن چيزي که خواستم رسيدم.
خيلي سخت به اينجا رسيدم و شايد براي همين است که خيلي جايگاهم را دوست دارم.
در کارهايي که کردم آنقدر اتفاقات عجيب و غريب و سخت افتاد که شايد هرکس ديگري غير از من بود امکان نداشت
بيشتر از اين پيش برود ولي فکر مي کنم که اين سختي ها را لازم داشتم
به خصوص براي من که يک آدم عزيزدردانه بودم و سختي هاي مختلف را تجربه نکرده بودم.
خيلي راضي ام از اينکه در زندگي کاري ام صبور بودم و موانع زيادي را پشت سر گذاشتم.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۰۲۵۶۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این پز اجتماعی میلیون ها تومان برای افراد آب می خورد | سگ گردانی و درآمد میلیونی داگ واکرها
همشهری آنلاین _ فاطمه عسگرینیا: زندگی با سگها! سبک زندگی جدیدی که خیلیها به تقلید از زندگی اروپاییان و پز اجتماعی در برابر دوست و فامیل آن را انتخاب کرده و البته حسابی هم گرفتار شدهاند. از هزینههای مراقبت بهداشتی و خورد و خوراک این زبانبستهها که بگذریم گردش و تفریح این سگها هم امروز برای صاحبانشان حسابی درد سرساز شده است. بهطوریکه خیلی اوقات ترجیح میدهند فردی را برای انجام این کار استخدام کنند و بابتش هم هزینههای هنگفتی را پرداخت کنند.
دنیا، یک سگ کوچک از نژاد پامرانین دارد، اما به قول خودش در طول ۲۴ ساعت شبانهروز نمیتواند آنطور که باید از سگش مراقبت کند: «صبحها ساعت ۶ از خانه بیرون میزنم و ساعت ۸ شب به خانه میرسم. در ۴ ساعت باقیمانده مجبورم کارهای منزل را انجام دهم و فرصتی برای رسیدگی به لاکی ندارم. بهخاطر همین مجبورم از داگ واکرها کمک بگیرم.»
او قبل از اینکه ازداگ واکرها برای این کار کمک بگیرد سری به پانسیونهای نگهداری از سگها زده، اما قیمتهای بالا پشیمانش کرده است: «پانسیونها صرفا ۸ ساعت در روز کار نگهداری از سگها را انجام میدهند که قیمتهایشان از ۲۰۰ هزارتومان تا ۶۰۰ هزار تومان متغیر است این در حالی است که ۸ ساعت برای من که یک کارمند هستم از لحاظ زمانی کافی و از لحاظ قیمتی ممکن نیست!»
داگ واکری؛ شغلی که دنیا از آن صحبت میکند این روزها طرفدارهای زیادی دارد، چراکه درآمدش در کنار زمان اندک کار، حسابی برایشان جذاب است. البته انجام این شغل شرط و شروطی هم دارد که مهمترینش حسن رفتار با حیوانات و دوستی با آنهاست. برای گفتوگو با این افراد به یکی از بوستانهای تهران سر زدیم.
درآمد میلیونی از سگگردانیتیپ و ظاهرش مرتب و منظم است. قلاده چارلی (سگی از نژاد شیتزو) را بهدست گرفته و پابهپای او در بوستانک محله میچرخاند. با اینکه قد و قواره بزرگی ندارد، اما اغلب مردم و بچهها از چارلی میترسند، بهخاطر همین سعی میکند کمتر در میان جمع حاضر شود. به بهانه نزدیکی با سگی که به همراه دارد با او گپ و گفت میکنم و مشخص میشود او صاحب چارلی نیست فقط یک «داگ واکر» است. البته این اسم پرطمطراق خارجیها برای افرادی مانند پیمان است. ایرانیها به او و همکارانش سگگردان میگویند: «۲ سال پیش در بخش خدمات یک شرکت کامپیوتری کار میکردم. حقوق پایهام حقوق وزارت کاری بود. هیچ مزایای دیگری هم نداشت. ساعات کار گاهی تا ۱۲ ساعت در روز هم طول میکشید و این رسما باعث میشد تمام روزم از دست برود. یک روز به پیشنهاد عموی یکی از همکارانم که مسافر خارج از کشور بود و خبر داشت خانه مجردی دارم و تنها زندگی میکنم قرار شد یک هفته مسئولیت نگهداری سگش را قبول کنم. ابتدا این پیشنهاد را آن زمان بهخاطر رودربایستی قبول کردم، اما وقتی رقم پیشنهادی برای نگهداری از سگ را متوجه شدم با انگیزه بیشتری این کار را قبول کردم؛ به ازای ۲ هفته ۱۵ میلیون تومان! تنها مسئلهای که برای صاحب سگ مهم بود امنیت جا و اطمینان از غذای او بود که به نحو احسن انجامش دادم.» بعد از این قصه مزه مراقبت گران از سگ حسابی زیر زبان پیمان رفت بهطوریکه بهگفته خودش دیگر بیخیال شغلش شد و از آن تاریخ یک داگ واکر حرفهای شده است. او حالا روزی یک ساعت چارلی را برای گردش و تفریح بیرون میآورد و به ازای هر ساعت ۳۰۰ هزار تومان دریافت میکند؛ ماهی ۷ میلیونو ۲۰۰ هزار تومان به غیر از جمعهها که تعطیل است. آنهم فقط در ازای نگهداری از یک سگ: «کارم را دوست دارم. هم فال است هم تماشا. هر ماه مسئولیت گردش و تفریح روزانه ۳ سگ را برعهده دارم.»
دانشجو هستمبنی هم سگی از نژاد مالیتز است. تر و تمیز و آراسته با کفشها و لباسهایی که حکایت از شرایط زندگی او در یک خانواده متمول میدهد. اما کسی که قلاده او را بهدست گرفته و در بوستان مشغول همراهی او در قدم زدن است پسرکی ساده پوش است که خود را سعید معرفی میکند. اطلاعات زیادی درباره سگها ندارد میگوید: «صاحب این سگ یک مرد جوان است که بهخاطر شرایط شغلی و ماموریتهای مداوم فرصت گردش او را ندارد. من فقط روزی یک ساعت هر روز صبح بنی را برای تفریح، بازی و البته دستشویی کردن به پارک میآورم.» سعید دانشجوست و چون پیدا کردن شغل پاره وقت برای او سخت است تن به این کار داده است: «نسبت به ساعت کاری که دارد درآمدم بد نیست، اما هنوز نتوانستهام آنطور که باید با سگها ارتباط برقرار کنم.»
انگلپراکنی در معابر و بوستانهای شهریهمینطور که با ما مشغول گپ و گفت است بنی هم در گوشه و کنار پارک میچرخد ضمن اینکه از فرصت استفاده و در فضای باز بوستان دستشویی میکند؛ رفتاری که دیدنش خانوادههای دیگر را آزردهخاطر میسازد. چرا که معتقدند سگگردانها بیمحابا سگهای خود را در فضای بوستانها و پیادهراهها رها میکنند و باعث آلودگی فضای تفریح بچهها و سلامت خانوادهها میشوند. یکی از شهروندانی که این صحنه را میبیند، میگوید: «متأسفانه عدهای با گرداندن سگهای خود در فضای شهری، بهخصوص بوستانها، موجب انگلپراکنی در شهر میشوند.» بهگفته این شهروند متأسفانه در کشور ما هیچ قانونی برای سگگردانی در معابر عمومی وجود ندارد و همین مسئله باعث شده تا صاحبان سگها الزامی برای جمعآوری مدفوع رهاشده سگ خود در خیابان و بوستانهای شهر ندارند. این در حالی است که در کشورهای اروپایی اینطور نیست و قانونی برای محدود کردن این رفتارها وجود دارد.
قانونگذار وارد شودبا توجه به اینکه ژیاردیا، لارو مهاجر پوستی، اکینوکوکوس و اشریشیاکلی تنها چند نمونه از بیماریهای باکتریایی بسیار خطرناک هستند که از طریق مدفوع سگها به انسان منتقل میشود باید به نگرانی مردم درباره رهاسازی مدفوع سگها در معابر شهری و محل زندگی انسانها حق داد و به فکر چارهای برای حل این مشکل بود.
نگهداری از سگ و سبک زندگی جدیدی که عدهای از روی چشموهمچشمی دنبال ترویج آن در شهرها هستند موجب تولید مشاغل کاذب و درآمدهای ناشی از آن شده است، علاوه بر این نهتنها چالشهای اقتصادی و اجتماعی را پیش روی این افراد قرار داده که موجب نگرانیهایی برای به خطر انداختن بهداشت و سلامت افراد جامعه شده است؛ موضوعی که مدتهاست زنگ خطرش در جوامع شهری بهصدا درآمده و نیازمند توجه قانونگذاران است.
کد خبر 847543 برچسبها درآمد خبر مهم سگ بدون صاحب