زندگى سیاسى امام هفتم علیه السلام
تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۰۳۵۱۱۴
شیعیان امام کاظم(ع) حتى از بردن نام امام بیمناک بودند و آنحضرت را با عناوینى، چون: عالم آل محمد، عبد صالح و الرجل یاد مىکردند. البته این شرائط، امام هفتم و یاران آنحضرت را لحظهاى از مبارزه با ستمگران باز نداشت.
به گزارش خبرگزاری تسنیم، مقام معظم رهبری فرموده اند: «زندگى امام چقدر زندگى پرشور و پرهیجانى است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
امام موسىبن جعفر(ع) در سال 128 یا 129 هجرى قمرى در - ابواء، محلى میان مکه و مدینه - از مادر با فظیت به نام - حمیده - زاده شد و بنا بر قول مشهور در 25 رجب سال 183 ه. ق در بغداد در زندان هارون الرشید و به دستور وى به شهادت رسید. به مناسبت شهادت آن امام بزرگوار در دو بخش بحث مىشود، در بخش نخست شرائط فرهنگى عصر امام هفتم(ع) و در بخش دوم به تحلیل و بررسى اوضاع سیاسى آن روزگار و نیز موضعگیریهاى امام موسىبن جعفر(ع) در برابر زمامداران عصر خواهیم پرداخت.
* اوضاع و شرائط فرهنگى و اجتماعى
پس از شهادت امام صادق(ع) با نص صریح آنحضرت، فرزندش موسىبن جعفر(ع) در سن بیست سالگى به امامت رسید و مدت سى و چهار یا سى و پنج سال، رهبرى امت اسلامى را عهدهدار شد.
بعد از امام ششم سردرگمى عجیبى در میان شیعیان نسبت به رهبرى آینده پدیدار گشت و این در حالى بود که شبهه جانشینى اسماعیل فرزند بزرگ امام صادق(ع) در زمان حیات ایشان مطرح بود و بههمیندلیل آنحضرت به مناسبتهاى مختلف، مسأله جانشینى اسماعیل را بهشدت نفى مىنمود و حتى هنگامى که اسماعیل در زمان حیات امام از دنیا رفت، آنحضرت علىرغم اینکه بهشدت از مرگ فرزندش متاثر شده بود، اصرار داشت تا رواندازى که بر پیکر مطهر اسماعیل بود برداشته شود تا مردم مرگ او را به چشم خود ببینند.
با این حال شیعیان که در شهرهاى دور و نزدیک پراکنده بودند، پس از شهادت امام صادق(ع) به 6 فرقه منشعب شدند، فرقه اول کسانى بودند که به مهدویت امام صادق(ع) معتقد شدند و آنحضرت را آخرین جانشین پیامبر(ص) و قائم آل محمد(ص) دانستند، فرقه دوم آنان که بر مهدویت اسماعیل اصرار مىکردند و مرگ وى را باور نداشتند، فرقه سوم به مرگ اسماعیل اذعان کردند و فرزندش محمد را به امامت برگزیدند، فرقه چهارم گروهى بودند که عبداللهبن جعفر فرزند دیگر امام صادق(ع) را که به افطح معروف بود، امام دانسته و به فطحیه مشهور شدند، فرقه پنجم محمدبن جعفر فرزند زیباى امام صادق که به محمد دیباج معروف بود را پیشواى خود نامیدند، فرقه ششم که گروه اکثریت را تشکیل مىدادند، به امامت موسىبن جعفر(ع) گرویدند.
امام هفتم در چنین موقعیت اسفبار و ناهنجار فرهنگى اجتماعى، رهبرى شیعیان را بهعهده گرفت و توانست کشتى طوفانزده امت اسلامى را از گزند حوادث، رهایى بخشیده، به ساحل نجات برساند.
هشامبن سالم مىگوید: پس از شهادت امام صادق(ع) به همراه مؤمن الطاق در مدینه بودیم، گروهى را مشاهده کردیم که بر در خانه عبدالله افطح گرد آمده بودند، ما نیز نزد عبدالله رفته و براى آزمودن وى مسألهای درباره زکات و نصاب آن مطرح کردیم، ولى پاسخ درستى از وى نشنیدیم. با نگرانى از خانه وى بیرون آمدیم و در این اندیشه بودیم که از میان فرقههاى موجود کدامیک را برگزینیم، ناگهان پیرمردى از دور به ما اشاره کرد و او ما را به خانه موسىبن جعفر(ع) راهنمایى کرد، وقتى نزد ایشان رسیدم پیش از هر سخنى فرمود: لا الى المرجئه ولا الى القدریه ولا الى الزیدیه و لا الى الخوارج، الى الى الى، نه بهسوى قدریه بروید و نه معتزله و نه خوارج و نه زیدیه بلکه بهسوى من بیایید.
* اوضاع و شرائط سیاسى
از آنجا که بنىعباس در خود زمینه وجاهت اجتماعى نمىدیدند، نخست با شعار حمایت از علویان و خاندان علىبن ابىطالب(ع) روى کار آمدند و بنىامیه را از صحنه سیاست کنار زدند، اما با رسیدن به قدرت و به دست گرفتن زمام امور مملکت، بهگونهاى با علویان و شیعیان بدرفتارى کردند که به تعبیر ابوفراس شاعر، بنىامیه، یکدهم آنرا هم انجام نداده بودند.
این وضعیت از زمان به قدرت رسیدن منصور عباسى آغاز گردید و در سال 148 هجرى یعنى سال شهادت امام صادق(ع) به اوج خود رسید، بهگونهاى که شیعیان امام کاظم(ع) حتى از بردن نام امام بیمناک بودند و آنحضرت را با عناوینى، چون: عالم آل محمد، عبد صالح و الرجل یاد مىکردند. البته این شرائط، امام هفتم و یاران آنحضرت را لحظهاى از مبارزه با ستمگران باز نداشت، بلکه آنان با شیوه تقیه به این وظیفه دینى جامه عمل پوشیدند و همانگونه که خود امامان معصوم علیهم السلام در تعلیمات آسمانى خویش، بارها به پیروان واقعى خود آموختهاند که سازش با ظلم در هیچ زمانى جایز نیست، بهصورت مخفیانه با دستگاه طاغوتى جنگیدند، هرچند شیوه مبارزه به مقتضاى هر زمانى متفاوت است.
* طرح مسأله فدک
برخوردی که امام هفتم(ع) با مهدى عباسى داشت، روزى بود که خلیفه براى رد مظالم نشسته بود. امام(ع) از این فرصت استفاده کرد و فرمود: چرا آنچه را که از راه ستم از ما گرفته شده است به ما برنمىگردانى؟ مهدى گفت: آن چیست؟ امام(ع) فرمود: فدک، که ملک خالص پیامبر(ص) بود و آنرا به دخترش فاطمه(س) بخشیده بود که پس از رحلت آنحضرت طبق گواهى علىبن ابىطالب، امام حسن، امام حسین علیهم السلام و ام ایمن، ابوبکر قصد داشت آنرا به فاطمه(س) واگذار کند لیکن خلیفه دوم از آن جلوگیرى نمود. مهدى گفت: حدود آن کدام است؟ و وقتى امام محدوده فدک را مشخص کرد، خلیفه گفت: این خیلى زیاد است باید دربارهاش بیاندیشم.
البته مهدى عباسى هرگز فدک را بازنگرداند چون در آن صورت، فکر مىکرد حکومت وى در آستانه سقوط قرار میگیرد.
* اندیشه شوم
شاید بتوان گفت دوران حکومت هارون، بدترین دوران براى شیعیان بهویژه امام موسىبن جعفر(ع) بود. هارون الرشید در همان آغاز حکومت خود، امام هفتم را زندانى کرد، خلیفه به هنگام سفر به حج گزارشهایى از مامورانش درباره موسىبن جعفر دریافت نمود که حکایت از سرازیر شدن اموال و وجوهات شرعیه از هر نقطه جهان بهسوى موسىبن جعفر(ع) مىکرد. ترس از نهضت فراگیر و برچیده شدن حکومت عباسیان بر چهره خلیفه سایه افکند، و وقتى به هنگام طواف کعبه با امام هفتم ملاقات نمود به ایشان گفت: تو همان کسى هستى که مردم مخفیانه با او بیعت مىکنند؟ موسىبن جعفر(ع) در پاسخ وى با جملهاى حکیمانه فرمود: تو پیشواى اجساد مردم و من امام دلهاى آنان هستم.
هارون الرشید با همه قدرتى که داشت به دو جهت از امام موسىبن جعفر(ع) بیمناک بود تا جایى که این ترس او را به اقدامى خطرناک واداشت و در اندیشه شهادت امام هفتم(ع) برآمد.
دلیل اول: موقعیت اجتماعى و نفوذ معنوى امام موسىبن جعفر(ع) بود که بر دلهاى مردم حکومتمیکرد. هرچند امام، در صدد قیام و انقلاب نبود و در ظاهر کوچکترین اقدامى براى آن نکرده بود اما هارون، مانند دیگر حاکمان جور بهخوبى مىدانست که موسىبن جعفر(ع) مانند سایر امامان معصوم انقلاب معنوى و فرهنگى بهپا کرده است، ازاینرو با هر بهانهاى سعى در کمرنگ جلوه دادن منزلت امام در دید مردم داشت.
عنوان فرزند رسول خدا بودن از افتخارات و فضایل بىشمار امامان معصوم علیهم السلام است. هارون براى ایجاد تردید در میان مردم نسبت به این منقبت به امام هفتم گفت: چگونه به خود اجازه مىدهید تا دیگران شما را بهعنوان فرزند رسول خدا(ص) صدا کنند، حال آنکه فرزندان علىبن ابىطالب(ع) هستید و تنها مادر شما فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) است و هر کسى به جد پدرى خویش منتسب است نه جد مادرى؟
امام فرمود: مرا از پاسخ آن معاف بدار. هارون اصرار کرد که باید پاسخ روشن و دلیل محکم قرآنى اقامه کنى. آنحضرت آیه «و من ذریته داوود و سلیمان و ایوب و... عیسى...» را تلاوت کرد، سپس خطاب به خلیفه فرمود: پدر عیسى کیست؟ هارون گفت: عیسى پدر نداشت. امام(ع) فرمود: آنگونه که عیسى از طریق مادرش مریم به پیامبران پیشین نسبت داده مىشود ما نیز از طریق مادرمان فاطمه(س) به رسول خدا منتسب هستیم. آنگاه امام آیه مباهله را در اینرابطه قرائت و تفسیر کرد که هارون جز تحسین آنحضرت چاره دیگرى نداشت.
هرچند خلیفه در ظاهر سکوت کرد و امام را مورد تحسین قرار داد، اما آتش کینه و حسادت در درونش شعله مىکشید.
در سال 179 هجرى زمانى که هارون پس از اعمال عمره مفرده براى زیارت قبر پیامبر(ص) به مدینه آمده بود، در حضور گروهى از سران قریش، رؤساى قبایل و امام موسىبن جعفر(ع) براى عوام فریبى و افتخار خطاب به رسول خدا(ص) گفت: السلام علیک یابن عم، سلام بر تواى پسر عمو. که امام هفتم(ع) بلافاصله خطاب به رسول خدا(ص) عرض کرد: السلام علیک یا ابه، سلام بر تو ای پدر.
هارون گفت: آرى این افتخار بزرگى است. اما او به حسادت و کینه درونىاش جامه عمل پوشید و امام را دستگیر و با خود به بغداد آورد، البته براى توجیه اقدام بىشرمانه خود از رسول گرامى اسلام(ص) معذرتخواهى کرد و خطاب به پیامبر گفت: به جهت آنکه موسىبن جعفر مىخواهد در میان امت تو اختلاف بیاندازد و خون آنان را بریزد، مجبورم او را به زندان بیافکنم.
دلیل دوم: ترس هارون مانند دیگر ستمپیشگان و زورمداران از حمایت بالاى اقتصادى شیعیان از امام موسىبن جعفر(ع) بود. او بهخوبى مىدانست که اگر وضع معیشتى و توان مالى امامان و رهبران الهى بهبود یابد، دشمنان توان رویارویى با آنان را نخواهند داشت.
مامون مىگوید: من در سفر زیارتى حج شاهد برخورد متواضعانه و محترمانه پدرم هارون با موسىبن جعفر(ع) بودم که چگونه از وى استقبال کرد و با تجلیل بىنظیر، آنحضرت را بدرقه نمود، پس از رفتن ایشان پرسیدم: او کیست که اینگونه احترامش کردى؟ پدرم گفت: او امام و پیشواى مردم و حجت خدا در روى زمین است، به خدا قسم که او از من و هر کس دیگرى براى خلافت سزاوارتر است. گفتم: پس چرا حکومت را به او واگذار نمىکنى؟ پدرم گفت: اى فرزند! اگر روزى تو هم در امر خلافت من طمعورزى کنى، چشمانت را از حدقه درخواهم آورد. بر اساس آنچه که مرسوم بود به هنگام خروج از مدینه هدیهاى ناچیز در مقایسه با دیگران به فضلبن ربیع داد تا به موسىبن جعفر برساند. از پدرم علت این بىمهرى را نسبت به فرزند رسول خدا(ص) جویا شدم. او گفت: سیاست چنین ایجاب مىکند که اینها تنگدست باشند، چراکه اگر امکانات اقتصادیشان زیاد باشد، ممکن است فردا با صد هزار نفر شمشیر به دست بر ما بخروشند. آرى! فقر آنان براى ما بهتر است.
یحیىبن خالد در ضمن گزارشى از مدینه از حمایت مالى شیعیان شرق و غرب دنیا، نسبت به امام موسىبن جعفر(ع) خبر داد. هارون به قدرى نگران این وضعیت شد که با تصمیم به قتل آنحضرت آهنگ سفر زیارت خانه خدا نمود، در مدینه وقتى امام هفتم و یاران او را در میان انبوه استقبالکنندگان ندید، دستور بازداشت ایشان را صادر و در بغداد زندانى کرد، اما پس از مدتى از ترس، امام را آزاد کرد.
* تحریم همکارى با دستگاه حکومتى
نمونهاى از موضعگیرى سیاسى و مبارزه با حکومت جور، تحریم هرگونه همکارى با دستگاه حکومتى بود. امام هفتم(ع) روزى به یکى از شیعیانش به نام صفوان جمال فرمود: همه کارهاى تو نیکوست جز یک کار، صفوان عرض کرد: اى فرزند پیامبر! آن چیست؟ امام فرمود: اینکه اشترهایت را به هارون کرایه مىدهى. صفوان گفت: آنها را براى خوشگذرانى و تفریح کرایه ندادهام بلکه براى زیارت خانه خدا بوده و خودم هم بهعنوان همراه نرفتهام. امام فرمود: آیا علاقهمند هستى که هارون زنده بماند تا از سفر حج بازگشته و پول تو را بپردازد؟ صفوان گفت: آرى، امام فرمود: کسىکه دوست بدارد ستمگران زنده بمانند، در صف آنهاست و کسىکه در صف آنهاست داخل جهنم مىشود.
همانگونه که اشاره کردیم با توجه به اینکه شیوه مبارزه به اقتضاى شرایط زمان متفاوت مىباشد، با دقت در تاریخ زندگانى امام هفتم(ع) بهخوبى روشن مىشود که آنحضرت هم مانند سایر امامان معصوم همواره در حال مبارزه با زمامداران خودکامه عصر خویش بوده است و شهادت همه امامان معصوم بهجز امام زمان(ع) نیز خود گویاى همین مطلب است.
شهادت امامان ما اکثرا از ناحیه ستمگران و زمامداران وقت و بهوسیله شمشیر یا زهر و بهدلیل مسائل سیاسى و حکومتى بوده است. و ویژگیهاى علمى و عرفانى آنان علت شهادت آنها نبوده که اگر چنین بود باید شخصیتهاى علمى معاصر امامان نیز مورد تعرض دستگاه خلافت قرار مىگرفتند.
انتهای پیام/
منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۰۳۵۱۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اردوی یک روزه مدرسه علمیه امام جعفر صادق (ع) قشم به مناسبت روز معلم
به گزارش حوزه استان های خبرگزاری تقریب، حجتالاسلام عابدین نجاتی زاده، مدیر مدرسه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام شهرستان قشم از برگزاری اردوی فرهنگی و تفریحی ویژه برنامه روز معلم و استاد با حضور حجتالاسلام حاجبی امام جمعه شهرستان خبر داد.
وی افزود: این اردو فرهنگی و تفریحی باحضور اساتید، کادر و خانواده ها در روستای گردشگری سهیلی برگزار شد.
مسئول فرهنگی مدرسه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام شهرستان قشم گفت: برگزاری مراسم گرامیداشت هفته معلم و استاد با برنامه های متنوع از جمله؛ بازدید از جنگل های حرا با آلاچیق شناور،اقامه نماز جماعت مغرب و عشا ،دورهمی و خاطره گویی، خیر مقدم و تبریک این روز توسط مدیر مدرسه؛از برنامه های این اردوی یک روزه بود.
لازم به ذکر است برپایی سفره شام و تقدیر از اساتید توسط امام جمعه شهرستان و مدیر حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام شهرستان قشم و اهدای هدایایی به رسم یادبود، پایان بخش برنامه ها بود.
انتهای پیام/