مشروح نطق ضبط و پخش شده از شبکه 1 سيما؛ روحاني: زبان دشمن کند شده و فضاي کشور خوب است
تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۱۱۵۲۱
خبرگزاري آريا - «حماسه بزرگي را در روز 29 ارديبهشت با حضورمردم و در صفهاي طولاني اخذ راي رقم خواهيم زد، تا يکبار ديگر اعلام کنيم اينجا سرزمين مردمسالاري ديني، سرزمين جمهوريت و سرزمين اسلاميت است.»
به گزارش سرويس سياسي جام نيـوز، الاسلام_رئیسی_به_فارس">حجت الاسلام والمسلمين حسن روحاني کانديداي دوازدهمين دوره رياست جمهوري طي سخناني در گفتوگوي تلويزيوني خود با مردم گفت: افراط و تفريط و خشونت نتوانسته باعث خوشبختي هيچ ملت و پيشرفت هيچ کشوري شده باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش تسنيم، وي افزود: صاحب اين کشور، ملت است؛ ما بايد در چارچوب قانون اساسي، قانون مصوب و همچنين خواست مردم و اراده مردم مديريت جامعه را برعهده بگيريم. در سال 92 همان موقعي که با هم کار را آغاز کرديم، ما با مشکلات فراواني مواجه بوديم. اما در عين حال اميدهاي زيادي هم داشتيم.
کانديداي انتخابات رياست جمهوري تصريح کرد: من از آغاز معتقد بودم با آن اميدها و تلاشها و همبستگيها و هماهنگيها ميتوانيم از مشکلات عبور کنيم. ما آن زمان بيکاري رنجآوري را نسبت به جوانان خودمان و جامعه خودمان مواجه بوديم در حالي که در هشت سال گذشته مي شد کاري کرد که همهي جواناني که متولدين دهه 60 بودند و در اواسط دهه هشتاد ميبايست به شغل و کار ميرسيدند به اشتغال برسند. متاسفانه در زمينه اشتغال و شغل جوانان کار زيادي انجام نشده بود.
روحاني ادامه داد: آن موقع، شرايط کشور از لحاظ تورم نگران کننده بود. مردم با تورم روزانه و ساعتي مواجه بودند. هر روز در فکر آن بودند که اجناسي را بخرند و انبار کنند براي اينکه احساس ميکردند در روزهاي بعد کالاها گران تر خواهد شد.قدرت خريد کم شده بود. در کنار اين مسائل مردم احساس امنيت نميکردند. قطعنامه هايي بالاي سر مردم بود، بهخصوص 1929 که شرايط کشور را در مرز بحران قرار داده بود و مردم نسبت به ماهها و سالهاي آينده خودشان اطميناني نداشتند به همين دليل در آغاز امر لازم بود در 5 مورد مهم ما سريعا به تصميم گيري و اقدام و عمل برسيم.
وي خاطر نشان کرد: مورد اول درباره مذاکرات هستهاي بود که بايد با دنيا وارد گفتوگو و شرايطي که هر روز مردم در انتظار تحريم جديد بودند، متوقف شود. اقدام دوم اين بود که براي مهار افسارگسيخته که مردم را نگران کرده بود تدبيري انديشيده شود و در مسئله سوم، مسئله توليد و کارگاه هاي توليدي ما به حرکت در بيايد و ما از رکود خارج شويم و همچنين قدرت خريد مردم افزوده شود و مردم توانايي خريد بيشتري و بهتري را پيدا کنند و بالاخره تصميم پنجم اينکه مردم ارتباط آسانتري با اطلاعات و دنيا داشته باشند.
کانديداي انتخابات رياست جمهوري با بيان اينکه براي هر 5 موضوع در همان ماههاي اوليه تصميمات لازم اتخاذ شد، خاطر نشان کرد: سه مورد اول به دليل اهميت ويژهاش، مديريتش را خودم شخصا به عهده گرفتم. هر هفته دو سه جلسه براي مذاکرات هستهاي داشتيم و حداقل در هفته دو جلسه اقتصادي براي مسئله مهار تورم و رونق توليد داشتيم.
روحاني اضافه کرد: دو مسئله ديگر را هم، مسئله قدرت خريد مردم را به ستاد اقتصادي و مسئله ارتباط جوانان و ملت ما با دنيا را به وزارت ارتباطات سپردم، تا مردم براي تماسشان با ديگران و جهان و به دست آوردن اطلاعات احساس نگراني نداشته باشند.
وي با بيان اينکه خوشبختانه ما در همان ماههاي اوليه و در همان صد روز اول در همه اين زمينهها قدمهاي اوليه را برداشتيم که گزارش آن را در اوايل آذر 92 بعد از 100 روز به اطلاع مردم رساندم،گفت: در زمينه مذاکرات هستهاي به توافق موقتي در آذر 92 رسيديم و با آن، تحريمها ديگر افزوده نميشد. در برخي موارد تحريمها برداشته شد و ايران با 6 قدرت بزرگ براي يک توافق نهايي تصميم گرفتند که مذاکرات خود را ادامه بدهند.
کانديداي انتخابات رياست جمهوري ادامه داد: برنامهريزيهاي خوبي براي اشتغال انجام داديم. در 94 و 95 هر سالي حدود 640 هزار نفر، اشتغال خالص بود. اگر در هشت سال قبل هم سالي 600 هزار درست ميشد، امروز ديگر مشکلي به نام اشتغال نداشتيم. در اينجا لازم ميدانم به ملت بزرگوار و عزيز عرض کنم که مسائل و مشکلات پيچيده جامعه با حرف و شعار حل نميشود.
روحاني افزود: ما اگر اشتغال براي جوانمان ميخواهيم، اولين قدم آن است که سرمايهگذاريها افزوده شود و پولها از دلالي به سمت سرمايهگذاري و بنگاههاي اقتصادي هدايت شود؛ همينطور که با کلام و سخن شغل درست نميشود. براي اينکه سرمايه گذاري ايجاد شود، نياز به امنيت است.
وي افزود: مردم بايد نسبت به فرداي کشورشان و سال آينده کشورشان مطمئن باشند. چرا در سالهاي قبل 92 سرمايهگذاريها متوقف و منفي شده بود به اين دليل که نميدانستند ماه بعد و 2 ماه بعد با چه مشکلات و ناامنيهايي احتمالا مواجه ميشوند. لحن سخن برخي مسئولان کشور ما قبل از سال 92 با دنيا، لحن تقابل بود. آنها هم با ما اينچنين صحبت ميکردند.
کانديداي انتخابات رياست جمهوري خاطرنشان کرد: از روز اول پيامم به دنيا اين بود که با ملت و کشور ايران با زبان تکريم حرف بزنيد و زماني مذاکرات هسته اي ما در مسير درست قرار گرفت که دنيا اين پيام را اخذ کرد و گرفت. بنابراين اگر شغل مي خواهيم و اشتغال براي جوانان، بايد زمينه براي سرمايه گذراي آماده شود. مردم به سادگي سرمايه را روي زمين نميگذارند و به کار توليدي مشغول نميشوند، ميروند به سمت دلالي که يکي دو هفته بعد به سودشان برسند.
وي با بيان اينکه زماني مذاکرات هستهاي ايران در مسير درست قرار گرفت که دنيا اين پيام ملت ايران را گرفت، اظهار داشت: بر همين اساس اگر ما شغل براي جوانانمان ميخواهيم بايد زمينه براي سرمايهگذاري مهيا شود، مردم به سادگي سرمايهشان روي زمين نميگذارند و به کار توليدي مشغول نميشوند. چرا که به دنبال کار دلالي ميروند تا بتوانند در همان هفته و يا دو هفته بعد به سودشان برسند.
روحاني سرمايهگذاري را يک موضوع اعتماد برانگيز و اعتمادي بلند مدت دانست و افزود: در گذشته هم مردم ما اين اعتماد بلندمدت را هم نداشتند به طريق اولي نيز ايرانيان خارج از کشور و همين خارجيها نيز اين اعتماد را نداشتند، اما امروز بعد از 3.5 سال اعتمادي را در کشورمان و جهان به وجود آورديم که در خريد هواپيما افرادي که آمدند سرمايهگذاري کردند و فاينانس را تامين کردند و اقساطتش 18 ساله است يعني اين که يک سرمايهگذار خارجي آمده پولي را براي ايران اختصاص داده که در طول 18 سال آينده به اقساطش خواهد رسيد اين يعني اعتماد جهان به ايران و اعتماد مردم به آينده و سرمايهگذارشان.
کانديداي انتخابات رياست جمهوري با يادآوري سفرهاي استاني خود در طول 3 سال گذشته، تصريح کرد: بنده به هر استاني که سفر کردم، از کارآفرينان داخلي و افرادي که اهل آن استان بودند و در خارج از کشور زندگي ميکردند جلساتي را با آنها گذاشتم که همگي آنها در همان جلسات براي سرمايهگذاريهاي بزرگ اعلام آمادگي کردند و برخي از آن قولهايي که در آن جلسات داده شد اجرايي و عملياتي شده است.
روحاني در ادامه با بيان اين مطلب که برخي از کلمه افتتاح خوششان نميآيد و اينگونه فکر ميکنند که اگر ما اين روزها به هر استاني وارد شويم دهها پروژه بزرگ آماده افتتاح هستند، گفت: فکر ميکنند که ما ديروز تصميم گرفتهايم و امروز آنها را افتتاح ميکنيم، يک بنگاه توليدي بزرگ که افتتاح ميشود سالها براي آن کار شده و از اول دولت نيز روي آن سرمايهگذاري کردهايم.
وي بر همين اساس خاطرنشان کرد: ما در همين شيراز ورزشگاهي را افتتاح کرديم که از شروع کلنگزني آن 20 سال گذشته بود، 80 ميليارد خرج اين ورزشگاه بود و 12 ميليارد در طول سالهاي قبل اختصاص داده شده بود و دولت 68 ميليارد اعتبار براي آن اختصاص داد تا اين ورزشگاه افتتاح شود. اين را هم بدانيد که اين ورزشگاه يک معضل براي مردم شيراز شده بود و سوال بود که چرا يک ورزشگاه 50 هزار نفري افتتاح نميشود. افتتاح به معني اعتماد مردم است، اعتماد به معني سرمايهگذاري است و افتتاح به اين معناست که ما در مسير رشد و توسعه قرار داريم.
کانديداي انتخابات رياست جمهوري در تشريح دستاوردهاي دولت در بخش پتروشيمي نيز گفت: در اين دولت پتروشيميهاي متعددي افتتاح شد، در طول مواد پتروشيمي در طول اين 3.5 سال گذشته 9 ميليون تن افزايش داشتهايم و درآمد صادرات ما در پتروشيمي 5.5 ميليارد دلار اضافه شده است. بنابراين اولين شرط براي اشتغال اعتماد مردم براي سرمايهگذاري است و مردم بايد براي سرمايهگذاري اعتماد کنند.
روحاني بر همين اساس فنآوري را از الزامات ايجاد اشتغال دانست و گفت: برخي از بنگاههاي اقتصادي امروز نيمه تعطيل است و تصميمي هم براي راهاندازي آن نبايد بگيريم چرا که تجهيزاتش کهنه شده و براي سالهاي قبل است. در سال 95 که 24 هزار واحد توليدي کوچک و متوسط توانستند از بانکها تسهيلات بگيرند 70 درصدشان قبل از اين دولت متوقف شده بودند و فعاليت نميکردند. وقتي يک کارخانه 15 سال تجهيزاتش مانده، امروز هم اگر راهبيفتند نخواهند توانست با دنيا رقابت کنند.
وي اضافه کرد: محصول ما بايد رقابتي باشد تا پايدار بماند. بايد رقابتي باشد تا کارخانهاي که افتتاح ميشود پس فردا به تعطيلي نرود ما افتتاح پايدار ميخواهيم. ما سرمايهگذارياي ميخواهيم که براي اشتغال پايدار به جوانان ما باشد نه اين که جوانان ما وارد يک بنگاه توليدي شوند و 2 سال بعد ناچار شوند که بنگاه را ترک کرده و آن بنگاه تعطيل شود. بنابراين براي فنآوري نيازمند اين هستيم که شرکتهاي دانشبنيان تاسيس شود. در اين دولت 3هزار شرکت دانشبنياني که مورد اعتماد ما بوده مجوز دريافت کرده و ما نيز به آنها وام دادهايم و کمک کرديم تا آنها شروع به کار کردند.
کانديداي انتخابات رياست جمهوري تصريح کرد: براي اين که مردم بدانند اين شرکتهاي دانشبنيان چقدر ارزشمند هستند درآمد اين شرکتها در سال گذشته 30 هزار ميليارد تومان بوده که اين به اين معنياست که ما با شرکتهاي دانشبنيان و فنآوري ميتوانيم اشتغال ايجاد کنيم.
روحاني در ادامه با بيان اين مطلب که «خوب است آنهايي که با اينترنت و شبکه اجتماعي ميانه خوبي ندارند بدانند که در سال گذشته صد هزار شغل از طريق فنآوري اطلاعات به وجود آمده» به اهميت شبکههاي اجتماعي در ايجاد اشتغال اشاره کرد و افزود: امروز مشاغل بسياري از طريق اينترنت به وجود آمده است به طور مثال برخي از روستاييان عزيز ما از طريق شبکههاي اجتماعي گردشگر خارجي براي روستايشان جذب ميکنند و يا از طريق اينترنت صنايع دستي خودشان را صادر ميکنند. امروز 27 هزار روستاهاي ما در اين دولت به اينترنت مجهز شدهاند که اين کار بزرگي است، البته کارهاي بزرگتر ديگري هم براي روستاهايمان بايد انجام دهيم.
وي بر همين اساس خاطرنشان کرد: امروز خوشحالم که به مردم عزيزمان اعلام کنم که هيچ روستاي 10 خانواري وجود ندارد که برق نداشته باشد و هيچ روستاي 20 خانواري وجود ندارد که در آن براي آبرساني تلاش نشده باشد. امروز اکثر روستاهاي ما از نعمت گاز برخوردارند و تا پايان اين دولت حدود 10هزار روستاي ما از نعمت گاز بهرهمند خواهند شد.
کانديداي انتخابات رياست جمهوري با بيان اينکه شرط اشتغال فنآوري و مديريت بازار خريد و صادرات است، اظهار داشت: ما در سال 94 با مشکلي مواجه شديم و آن اين بود که برخي از بنگاههاي ما محصولاتشان در انبارها ذخيره شد، که علتش اين بود مردم قدرت خريد نداشتند، بنابراين بايد در مردم قدرت خريد ايجاد کنيم و بازار صادرات نيز در دنيا براي خودمان کسب کنيم. براي اين که بازار صادرات داشته باشيم بايد تعامل سازنده با جهان برقرار کنيم.
روحاني ادامه داد: بنده 4 سال پيش به مردم عزيز قول دادم و گفتم که اقتصاد را نجات خواهم داد و تعامل سازنده با جهان برقرار خواهم کرد و اينگونه هم شد و به حمدالله ما تعامل سازندهاي با جهان شروع کرديم.
وي تصريح کرد: ما برنامهريزي خوبي را از سال گذشته براي اشتغال شروع کرديم در شوراي عالي اشتغال که از 5 بهمن گذشته شروع به کار کرده طرحي را تحت عنوان طرح کارورزي به تصويب رسانديم، سپس اين طرح را در 2 استان به عنوان نمونه شروع کرديم. در اين طرح جوانان ما براي 4 تا 6 ماه دورههاي آموزشي گذاشته و کمکهايي به آنها داده شد و هم زمان اين جوانان در بنگاههاي مختلف مشغول به کار شدند و اگر بنگاهها از کار آنها راضي بودند آنها به کارشان ادامه ميدادند که با بررسيهاي ما معلوم شد که 70 درصد از اين جوانان جذب بنگاهها شدند و در واقع در اين بنگاهها باقي ماندند.
کانديداي دوازدهمين دوره انتخابات رياست جمهوري با اشاره به طرح کارورزي گفت: طرح کارورزي اولين طرح دولت دوازدهم خواهد بود و مردم ايران شاهد اين طرح خوب خواهند بود.
وي با اشاره به جذب سرمايه براي ايجاد اشتغال گفت: مردم ما بايد بدانند که ما براي اشتغال نياز به سرمايه داريم و بايد سرمايه جذب کنيم، من به مردم ميگويم که در سايه برجام از امسال، درآمد ما از نفت و ساير محصولات وابسته به آن، به 20 ميليارد دلار ميرسد. تصميمگيري براي ايجاد اشتغال سرمايه ميخواهد و من به مردم عزيز ميگويم، که ما از امسال به بعد سالي 15 ميليارد دلار از طريق صادرات نفتي و ساير فرآوردههايش به صندوق توسعه ميريزيم و اين يعني تا پايان دولت دوازدهم اين درآمد به 60 ميليارد دلار ميرسد، که از اين پول بايد اهرمي ايجاد کرد تا بانکها نيز در سرمايهگذاري شرکت کنند. از طرفي از سرمايهگذاري خارجي نيز ميتوانيم استفاده کنيم، وقتي که صندوق ما وارد سرمايهگذاري شود ما ميتوانيم 140 ميليارد دلار براي سرمايهگذاري کنار بگذاريم. اين سرمايهگذاري است که ميتواند اشتغال ايجاد کند.
وي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به اشتغال جوانان گفت: من در اينجا ميخواهم به مردم عزيز بگويم که براي اشتغال جوانان در 2 زمينه بايد بسترسازي کنيم. يکي صادرات غيرنفتي که در اين 4 سال به حمدالله رو به رشد بوده، تصميم ما در دولت آينده اين است که صادرات غيرنفتي را به 2 برابر افزايش دهيم. امروز 50 ميليارد دلار از صادرات غير نفتي درآمد داريم که بايد اين ميزان به 100 ميليارد دلار برسد، که اين کار شدني است.
کانديداي دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري گفت: من در سفرهاي اخيرم به کشورهاي آسيايي دور ديدم که کشورهايي مانند ويتنام، مالزي و تايلند در سال حدود 200 ميليارد دلار صادرات و حدود 200 ميليارد دلار هم واردات دارند که مجموع صادرات و واردات آنها به 400 ميليارد دلار ميرسد، که ما هم ميتوانيم به سطح از صادرات و واردات برسيم. کاري که ما کرديم، اين بود که مردم را نسبت به آينده اميدوار کرديم و وظيفه ما اين بود که فضا را باز کنيم. اگر اين اميدي که در مردم است همه کمک ميکردند و آنهايي که مخالف دولت بودند هم به خاطر ملتشان و به خاطر کشورشان کمک ميکردند و ميآمدند در کنار دولت و بذر ياس در دل مردم نميپاشيدند شرايط بهتري براي کشور رقم ميخورد.
کانديداي دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري، ادامه داد: مگر ميشود مردمي به دولت منتخب خودشان اميد نداشته باشند و به نظام اميد داشته باشند؟ اگر ما مردم را از دولت وقت که مورد حمايت مردم است مايوس کنيم معني آن اين است که از نظام مايوس کردهايم. مگر ما ميتوانيم نشاط در جوانهايمان ايجاد کنيم بدون اين که فضاي ارتباطات را تسهيل کنيم. آيا ما ميتوانيم زيرساختهاي اينترنتي را تقويت نکنيم و جوانهاي ما با نشاط باشند؟
حجت الاسلام روحاني با اشاره به پيشرفت زيرساختهاي ارتباطي در دولت يازدهم گفت: امروز ما ميبينيم که چگونه در اين زمينه عليرغم فشارهايي که بر دولت بوده ما ايستادگي کرديم و زيرساختها را آماده کرديم. با اين امکانات است که ميشود، اشتغال به وجود آورد.
وي در بخش ديگري از سخنانش گفت: مگر ميشود ما به فکر اشتغال، توليد، رونق اقتصاد باشيم و فضا را براي اقتصاد، رقابتي نکنيم؟ ما نبايد سرمايهگذار داخلي و خارجي و کارآفرين را براي رقابت بترسانيم. رقابت اقتصادي ما بايد رقابتي سالم و منصفانه باشد. نميشود يک بنگاه اقتصادي پشتوانهاش، پشتوانه امنيتي و سياسي باشد و از طرف ديگر سرمايهگذاران را دعوت کنيم به اين که در اقتصاد حضور پيدا کنند. بايد برخي از بنگاههاي اقتصادي که به برخي دستگاههاي امنيتي وصل هستند بروند در نقاط مرزي کار کنند، بايد فضاي مرکزي کشور را براي کارآفرينان سرمايهگذاران و جوانان باز گذاشت. مگر ميشود به مردم سختگيري کرد در عين حال اميد داشت به اين که کشور ما از لحاظ اشتغال و توليد از همه کشورها برتر و بالاتر باشد.
حجت الاسلام روحاني با اشاره به مهار تورم در دولت يازدهم، اظهار داشت: من خوشحالم امروز ديگر راجع به تورم کمتر بحث ميشود، چون مردم ميبينند که تورم مهار شده و ما امروز به تورم تک رقمي رسيدهايم. من خوشحال که ملت ما به آينده اميدوار است و به همين دليل است که در بخشهاي مختلف در حال سرمايهگذاري است. من خوشحالم از اين که جوانهاي ما آگاهند که عدهاي نبايد از دفاع مقدس و مقدسات کشور و از دين براي خودشان و گروهشان استفاده کنند. اينگونه ميخواهيم مردم را به دين دعوت کنيم؟ در حالي که دين و انقلاب فراي احزاب است، رهبري معظم انقلاب فراي احزاب است. ما اينگونه ميخواهيم اشتغال ايجاد کنيم؟ اشتغال براي حزب خودمان، يا اشتغال گسترده؟
کانديداي دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري، افزود: اشتغال فقط براي مردها يا براي خانمها نيز ميخواهيم اشتغال درست کنيم، اشتغال براي شهرنشينان يا اشتغال براي روستاييان هم ميخواهيم ايجاد کنيم؟ ما در پي اشتغال گسترده در کشور هستيم و براي اشتغال گسترده بايد صادرات غيرنفتي را گسترش بدهيم. ما براي اشتغال بايد در کشور به رونق صنعت توريسم بپردازيم، که يکي از صنايعي است که به سرعت اشتغال ايجاد ميکند.
وي در ادامه با اشاره به فعاليتهاي دولت يازدهم در زمينه رونق گردشگري گفت: تصميم دولت اين است که سالانه يک ميليون نفر به گردشگران اضافه کند، اگر بتوانيم يک ميليون گردشگر خارجي اضافه کنيم که در اين دولت به حمدالله 12 درصد افزايش داشتيم، ميبينيم چقدر اشتغال ايجاد ميشود. ما زيربناهاي گردشگري را در دولت يازدهم آماده کرديم، هتل 4 و 5 ستاره ساختيم، جادهها و راهآهن را نوسازي کرديم. ما در بحث راهآهن ناوگان خود را نوسازي کرديم، چرا که در صنعت گردشگري فقط بحث ناوگان هوايي نيست که اهميت دارد، اگر ميخواهيم جذب گردشگر کنيم بايد ناوگانمان را نوسازي کنيم. ما 160 لکوموتيو و 100 واگن باري و مسافربري وارد کرديم، يا در حال وارد کردن هستيم.
وي با اشاره به دستاوردهاي دولت در زمينه توليد و اشتغال گفت: ما در زمينه توليد و اشتغال قدمهاي بسيار خوبي برداشتيم و امروز بايد فعاليت خود را ادامه بدهيم تا فقر ريشهکن شود و تا اين که معيشت خانوادهها بهتر شود. ما در دولت يازدهم تلاش کرديم تا حقوق بازنشستگان را افزايش بدهيم و تلاش کرديم که دريافتي خانوادههاي تحت پوشش کميته امداد و بهزيستي را به بيش از 3 برابر افزايش دهيم که اين امر محقق شد. امروز دريافتي خانوادههاي تحت پوشش کميته امداد و بهزيستي به نسبت سال 92 بيش از 3 برابر افزايش پيدا کرده است.
وي در بخش ديگري از سخنانش با اشاره به افزايش حقوق بازنشستگان در دولت يازدهم اظهار داشت: کمترين دريافتي بازنشستگان در سال جديد بيش از يک ميليون و 150 هزار تومان است و ما اين مسير را ادامه خواهيم داد.
کانديداي دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري، همچنين آرامش و امنيت در جامعه مورد توجه قرار داد و افزود: در کنار زندگي و اقتصاد بايد در جامعه آرامش لازم را به وجود آوريم. با ايجاد آرامش و از بين بردن فضاي امنيتي مردم احساس خواهند کرد که به امنيت لازم رسيدهاند. ما اگر ميخواهيم در مسير پيشرفت حرکت کنيم بايد دغدغههاي داخلي را کم کنيم، فاصلهها را کم کنيم تا همه مذاهب و اقوام احساس آسودگي و آرامش کنند.
وي با بيان اينکه اگر ميخواهيم در مسير پيشرفت قرار گيريم بايد فضاي دانشگاههاي ما امن باشد، اما امنيتي نباشد، گفت: خوشحالم که امسال در 16 آذر کسي بحث نکرد که در دانشگاه اجتماع و تظاهرات باشد يا نباشد، در 16 آذر تمامي تفکرات مختلف احساس ميکنند که ميتوانند مطالب خود را بيان کنند.
کانديداي دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري، در ادامه به موضوع آزادي اشاره کرد و افزود: آزادي مسئله مهم براي ملت و براي رشد جامعه است، مردم بايد احساس آزادي در همه زمينهها را داشته باشند. امروز نقد از دولت و رئيس جمهور آزاد است و حتي عدهاي فکر ميکنند که جايزه هم ميگيرند، لذا فضاي خوبي است و امروز مردم احساس نميکنند که اگر از مسئولان انتقاد کردهاند و يا از مشکلي که در جامعه وجود دارد انتقاد کردهاند، فردا احضار و پسفردا دستگير ميشوند.
بنده به وزارت کشور و وزارت اطلاعات دستور دادهام که براي آزادي مردم در شرايطي اگر فردي جرمي کرده بود با او برخورد کنند. در حريم خصوصي و زندگي مردم جستجو و مداخله نداشته باشيم. در همين زمينه پيشنويس منشور حقوق شهروندي را در 100 روز اول اين دولت تهيه کرده بوديم و در سال گذشته به مرحله نهايي رسانيدم و به همه دستگاههاي اجرايي، حقوق شهروندي را ابلاغ کرديم، تا مردم هم از حقوق خود مطلع باشند و هم احساس کنند از عزت و کرامت برخوردارند.
حجت الاسلام روحاني تصريح کرد: امروز ايرانيان داخل و خارج کشور احساس عزت بيشتري ميکنند و آنهايي که روزگاري دنبال ايران هراسي و اسلام هراسي بودند زبانشان کند شده است چرا که ميدانند ايران پرچمدار مبارزه با خشونت و تروريسم است، ميدانند که ايران نظريه فضاي عاري از خشونت را در سازمان ملل به تصويب رسانده امروز دنيا احترام ديگري براي کشورمان قائل است.
وي در بخش ديگري از سخنانش با تاکيد بر فعال بودن استانهاي مرزي در زمينه صادرات به موضوع قاچاق کالا اشاره کرد و گفت: زماني که دولت يازدهم آغاز به کار کرد حجم قاچاق کالا 25 ميليارد دلار بود اما امروز اعلام ميکنم که اين رقم به 12 و نيم ميليارد دلار رسيده است و 50 درصد قاچاق کالا کاهش يافته است و اگر مجبور هستيم که اين ميزان را به صفر برسانيم و قاچاق براي هميشه در کشور ما رخت ببندد استانهاي مرزي ما بايد به سمت صادرات بروند و گردشگري و صادرات کشور ما را متحول خواهد کرد.
کانديداي دوازدهمين دوره انتخابات رياستجمهوري، ادامه داد: از مردم، فرهنگيان، دانشگاهيان، روستاييان، شهريها و از همه مردم بخواهيم که دست به دست هم دهيم و به آيندهيمان اميدوار باشيم و سرنوشتمان را در 29 ارديبهشت بسازيم. در 3.5 سال گذشته نشان داديم که مشکلات هرچه هم بزرگ باشد ما قدرت حل آن را داريم، البته ادعا نميکنيم همه مشکلات حل شده و مردم ديگر مشکل ندارند، اما به اميد خدا و با حمايت و کمک مردم اميدواريم مشکلات را ريشهکن کنيم. دولت به مردم خود اعتماد دارد و مردم نيز به دولت اعتماد خواهند کرد و افتخار و حماسه بزرگي را در روز 29 ارديبهشت با حضورمردم و در صفهاي طولاني اخذ راي رقم خواهيم زد، تا يکبار ديگر اعلام کنيم اينجا سرزمين مردمسالاري ديني، سرزمين جمهوريت و سرزمين اسلاميت است.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۱۱۵۲۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
این که جز خشونت راهی نمانده ایران را به کجا می برد؟ / آیا وضعیت هراسناک است؟ / امید با توافق روی آغاز نو، و بازتعریف جدید شکل می گیرد
فروزان آصف نخعی: در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. بر اساس دیدگاه های کاشی، ایران از جامعه مدنی مبتنی بر نظریه هگلی به دیدگاه جامعه مدنی براساس نظریه لوفور، منتقل شده است. از این منظر همه سازوکار جامعه مدنی مبتنی بر ارزش ها و اصول، دچار اضمحلال شده، و جای خودش را به جامعه مدنی مبتنی بر فرد بیانگری جای آن را گرفته است. جامعه از سمت اتکا به زبان نخبگان اریستوکرات، با توجه به جهان دیجیتال و مجازی، به سمت اتکاء به زبان خود حرکت کرده است. این انقلابی زیرپوستی است که کشور ایران با آن مواجه است، انقلابی که خود ارزش های همه انقلابیون گذشته را اعم آزادی، عدالت، و ... به سخره می گیرد، و خود بنیانگذار سبکی جدید از زندگی است. زندگی ای که در آن گفت و گو میان گذشته و حال، انسداد کامل یافته و آینده ترسناکی را برای همگان به تصویر می کشد. این وضعیت اغلب با این سوال همراه است که چه می شود؟
حرکت از درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به درک زندگی روزمره
کاشی ابتدا سخن را بر تغییر درک جامعه مدنی استوار کرد. او تاکید کرد که می خواهد بگوید «نسبت جامعه مدنی با دولت، و مردم، چگونه بوده، الآن در چه شرایطی به سر می بریم، و احیانا چه چشم اندازهایی قابل بیان است در این باره که به کدام سمت و سو می رویم»
او گفت که «ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی به سمت نوعی از جامعه مدنی می رویم که با مناسبات زندگی روزمره در نسبت قرار دارد. جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک آن، دارای بیگانگی هایی از متن زندگی روزمره است و جامعه مدنی به معنایی که پیوند می خورد با زندگی روزمره، فرم و صورت دیگری پیدا می کند. ولی این نقطه، نقطه پایان نیست. بلکه نقطه آغازی است برای یک عهد، پیمان و قرارداد و بازآفرینی تازه، که رو به آینده است.»
گذشته جامعه مدنی در ایران
او در ادامه سخنانش به گذشته جامعه مدنی در ایران اشاره کرد و گفت: «دست کم در ادبیات سیاسی معاصر و نیم قرن گذشته ایران، طرح جامعه مدنی هرچند قبلا نیز مطرح بود اما بیشتر با گفتمان اصلاحات و دوم خرداد وارد ادبیات سیاسی ایران شد و هنوز درک ما از جامعه مدنی همان درکی است که در دهه ۷۰ ایران زاده شد. اما باید گویم از آن نوع جامعه مدنی باید فاصله بگیریم. که البته باید بگویم که ما فاصله گرفته ایم. آن برداشت و آن درک دارای مشکلاتی بود، که امروز عمرش به سرآمده است»
درک هگلی از جامعه مدنی از اوایل دهه ۷۰
کاشی گفت که «جامعه مدنی به معنایی که این ادبیات از اواخر دهه ۶۰ و از اوایل دهه ۷۰ در ادبیات شماری از استادان و فعالان سیاسی مطرح شد، یک درک هگلی بود. به این معنا که جامعه مدنی میان فرد و دولت مستقر می شود. و با این شرایط دارای کارکردهای مختلف است. از جمله، قرار است از افراد در مقابل دست اندازی دولت حمایت کند. همچنین قرار است به افراد در مقابل ساختار قدرت، قدرت عطا کند.»
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی، با اشاره به این که با استقرار دولت اصلاحات معنای دیگری هم به معنای بالا اضافه شد، افزود: «جامعه مدنی قرار بود عصای دست دولت اصلاحات برای پیشبرد دمکراسی شود. بنابراین دولت اصلاحات باید جامعه مدنی را با دادن امکانات، تقویت می کرد، و از این طریق بخشی از وظایف و کارکردهای دولت به جامعه مدنی منتقل می شد تا مسیری را که دولت برای پیمودن در توانش نبود، جامعه مدنی پیش می برد.»
او افزود: «معنای دیگر کمک به ناتوانان بود که بعدها اضافه شد؛ اعم از آگاهی دادن یا التیام بخشیدن به فقر و رنج آنان.»
چرا جامعه مدنی گرم دهه ۷۰ سرد شد؟
کاشی در بخش دیگری از سخنان خود این سوال را مطرح کرد «چرا و چه اتفاقی افتاد که ناگهان به تدریج معنای هگلی از جامعه مدنی که در دهه ۷۰ خیلی گرم بود، به تدریج سرد شد، و نقش خودش را از دست داد». او در پاسخ گفت: «بعد از پایان یافتن دوره دوم اصلاحات، و استقرار دولت احمدی نژاد، یکی از وظایف این دولت، اقدام در حذف جامعه مدنی بود؛ به این معنا که دانشگاه یا ، فضاهای نشر یا سپهرهای فرهنگی شبیه این جا (موسسه رحمان)، از بین بروند. این که گفته شد تداوم موسسه رحمان خود نعمتی است، به این دلیل است که این تداوم ناممکن بوده است. به انحاء مختلف این گونه نهادها به راحتی حذف شده اند ، و صدای کسی هم در نیامد و حکومت با موفقیت تمام این فرآیند حذف را به پیش برد. بنابراین این سوال مطرح می شود که مشکل کجا بود؟»
طرح مساله اصلی
کاشی در پاسخ به این سوال که مشکل اصلی کجا بود گفت: «مشکل این جا بود که آیا آن کارکرد نهادهای جامعه مدنی، که در فهم هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، وجود داشت؟ به عبارت دیگر به معنای دیگر جامعه مدنی واقعا واسط بین فرد و دولت قرار داشت؟ باید بگویم که این گونه نبود. همه نهادهای جامعه مدنی حتی شاید موسسه رحمان، متعلق به یک نهاد و یک طبقه خاص تحصیلکرده شهری خاص هستند که از نیمه های دهه ۶۰ تقویت شدند، و خواهان موقعیتی در سازمان قدرت بودند، و در حقیقت نسبتی با کف جامعه نداشتند. یعنی آن واسطه گری که در تعریف هگلی از جامعه مدنی وجود دارد، اساسا وساطت مذکور رخ نداده است. از این رو باید گفت ما یک گروه های خاصی هستیم، زبان، ادبیات و منافع جمعی خاص خودمان را داریم ، و اساسا با اقشار وسیعی از این جامعه نسبتی نداریم.»
او در ادامه با اشاره به این که «وضعیت جمهوری اسلامی ایران در مقایسه با ما از یک جهت مشابه است گفت: « هسته سخت جمهوری اسلامی نیز از دورانی مانند انتخابات سال ۱۳۷۶، برایش آشکار شد که جامعه را نمایندگی نمی کند. چون جامعه به اراده دیگری رای داد. به نظر من جمهوری اسلامی در این ۲۰ تا ۳۰ اخیر به تدریج این موضوع را پذیرفته است. همچنین ما هم جامعه را به آن معنا که سخنگوی کف جامعه بوده ایم، نمایندگی نمی کردیم. بنابراین این معنا که ما واقعا بین کف و ساختار دولت وساطت می کردیم، برداشت اساسا صحیحی نیست. بنابراین، جریان اصلاح طلب و آن جریان دیگر هر دو گروهی اقلی بودند و علی الاصول جامعه را نمایندگی نمی کردند. اگر رای بالایی می آوردند، به اعتبار این بود بتوانند کاری در میدان قدرت پیش ببرند. ولی اگر در این بخش کاری از آن ها بر نمی آید چه معنا دارد مردم پشت سر اصلاح طلبان قرار بگیرند.»
این استاد دانشگاه در ادامه گفت: «بنابراین از این دو گروه اقلیت رقیب معلوم است آن گروهی که قدرت، سازماندهی، و زور بیشتری در اختیار دارد، همواره برنده است. به همین دلیل دیدیم که به تدریج اصلاح طلبان از صحنه قدرت جارو شدند، و اتفاق چندان مهمی هم رخ نداد.»
کاشی با ذکر این که در این شرایط تحلیل های جدید در دهه ۸۰ مطرح شد که یکی از آن تحلیل گران خودش بوده گفت: «از نیمه های دهه ۸۰ به بعد، تحلیل هایی بین روشنفکران عمومیت داشت و چشم اندازهای تاریکی را تصویر می کردند مبنی بر این که نهادهای واسط تحت عنوان جامعه مدنی حذف شده، و اکنون حکومت با مردم مواجه است؛ در این مواجهه مردم تنها هستند؛ آگاهی و قدرت مقاومت ندارند، جامعه ذره ای، گسیخته، فاقد معنا و به گونه ای منفعت طلب و منتظر یک فاشیم است. می گفتیم ساختار، و حکومت بدون میانجی گری نهادهای مدنی، با مردم ارتباط برقرار کرده، و احمدی نژاد به عنوان مظهر یک ساختار فاشیستی است. حال اگر فاشیسم احمدی نژاد جواب نمی دهد جامعه مستعد یک فاشیسم بزرگتری در آینده است، و قص علیهذا. البته هنوز این دست از تحلیل ها ادامه دارد.»
۱۴۰۱ و برهم خوردن تحلیل های پیشین
این استاد دانشگاه با اشاره به این که « تحلیل های مذکور غلط نیست. اما تحولات ۱۴۰۱ کمی تصویر ما را دگرگون کرد» گفت: «در ۱۴۰۱ شاهد جنبش گسترده اجتماعی قدرتمند بودیم که بدون میانجیگری نهادهای واسط رخ داد. نه تنها نهادهای مدنی آغازگر جنبش نبودند، بلکه تن مرده آنان مثل دانشگاه ها و ... از جنبش جان دوباره گرفت و گرم شد. از این حرکت ۱۴۰۱ تعریف آغازین ما از جامعه مدنی را منحل کرد. با آن تعریف هگلی گمان می کردیم جامعه مدنی، نهاد واسط میان فرد منفعت جو ی ناآگاه پیچیده در قلمرو شخصی اش با دولت است (مبنای فهم هگلی از جامعه مدنی) که در بنیاد خود دارای مشکل بود. از این رو برای فهم فضای جدید باید به لوفور که تصور هگلی را به هم می ریزد متوسل شویم.»
او درادامه با توسل به رویکرد لوفور، تاکید کرد که « فرد نه تنها منزوی و نآگاه و ناتوان نیست، بلکه در میدان روابط شخصی و خصوصی یا عمومی خود، در شبکه هایی از مناسبات و روابط حضور دارد و نقش بازی می کند، بلکه، در این شبکه های پیچیده، خرد و متکثر ارتباطی، بین جماعتهای کثیر بینام، گمنام، فرمهایی از آگاهی، و دانایی و نگاه به جهان، الگوهایی از اراده ورزی و مقاومت، وجود دارد.»
بر این مبنای تحلیلی جدید کاشی نتیجه می گیرد که «اساسا در عالم خارج چیزی به نام فرد منزوی مستقل تک افتاده وجود ندارد. ما پدیده ای داریم به نام زندگی روزمره و این زندگی روزمره مشتمل است بر شبکه های پیچیده و متکثر و متنوع و رنگارنگی از روابط، که در این روابط، سوژه ها بازتعریف شده، و اصنافی از آگاهی، و برداشت هایی از امور جهان به دست می آورند، که در آن نگاه سابق این ها مغفول و سرکوب شده اند. وجود داشته اند،اما نادیده انگاری شدند. به همین دلیل عرض کردم که درک ما اصلاح طلبان از جامعه مدنی، نوعی درک اریستوکراتیک بود.»
نقش اربابان زبان در کسب نمایندگی مردم
کاشی در ادامه به نقش اربابان زبان در زندگی مردم پیش از تحولات 1401 اشاره کرد و گفت:« در جامعه شهری بزرگ، زبان قدرت پیدا می کند، جای روابط طبیعی و واقعی جامعه را اشغال می کند. ما به اعتبار زبان، به این اعتبار که می توانم حرف های منسجم یا مغلق بزنیم، دائم از این فیلسوف به آن فیلسوف سفر می کردیم. باید گفت تنها اربابان ثروت و قدرت نداریم، بلکه اربابان سخن هم داریم. این اربابان سخن همان طبقات اریستوکراتیکی هستند که به نهادهای مدنی، انتشارات، مطبوعات و ... وارد می شوند و قدرت اجتماعی تحصیل کرده، و سپس زبان مردم می شوند، بدون آن که زبان مردم باشند. این وضعیت در روشنفکران چپ و این سوال که کی می تواند زبان زندگی طبقه پرولتاریا باشد، و همچنین در لیبرال ها وجود داشت. از این رو مطرح شد من جواد کاشی که سطح زندگی، و دغدغه های مشخصی دارم، می توانم زبان مردم باشم. این در حالی است که به کمک زور کلام و زبان، نماینده شدم. زیرا ساختارهای نمادین زبان را من می توانم در خدمت بگیرم.»
سه رخداد مهم و به پایان رساندن عمر جامعه مدنی به معنای اریستوکراتیک
این استاد دانشگاه سپس به ۳ رخداد مهم عرصه جامعه مدنی که عمر آن را به معنای اریستوکراتیک اش به پایان رساند» اشاره کرد و گفت: « ۱- از ما که امتحان پس دادیم و اریستوکرات باسواد تحصیل کرده و فیلسوف و روشنفکر ... هستیم می پرسند انقلاب اسلامی و اصلاحات هم که حاصل همین طبقه متوسط آریستوکرات است. به کجا انجامید؟ بالاخره کدام مسئله و دردواقعی ما حل شد؟ ۲- در نتیجه این امتحان، جامعه مدنی و طبقه اریستوکراتیک، و روشنفکران و ... که می خواستند میانجی میان فرد و دولت بشوند کم اعتبار شدند. ۳- اتفاق بسیار مهم دیگر آن بود که با پا به عرصه گذاشتن رسانه های جدید، امکان بروز و ظهور برای آن دسته از طبقاتی که امکان ظهور نداشتند، امکان لازم را فراهم کرد. به تدریج مشاهده می کنید فلان روشنفکر صاحب نام چیزی می گوید و آن دانشجوی سال اول یا دانش آموز دبیرستان هم چیزی می گوید و بسیاری مواقع، هم سخن آن دانش آموز نسبت به سخن آن روشنفکر لایک بیشتری می خورد.»
او در ادامه گفت که «بنابراین گونه همطرازی میان کف و طبقه و فهم اریستوکراتیک جامعه مدنی به پرسش گرفته شد. و ما به قول «لوفور» به سمت یک سنخ تازه ای از جامعه مدنی، جامعه مدنی همبسته با متن زندگی، روزمره مردم حرکت کردیم. زیرا آنان هم اکنون زبان برای سخن گفتن دارند و می توانند خودشان را بیان کنند. نوعی از بیانگری ظهور کرد که با بیانگری آن جامعه مدنی پیشین متفاوت بود.»
تفاوت های دو جامعه مدنی در نسبت شان با حقیقت
کاشی در ادامه «به مشخصاتی» اشاره کرد که می تواند «معرف نسل جدیدی باشد که بدون وساطت آن انسان های صاحب نام و صاحب کلام، قدرت اجتماعی تولید کنند.»
او «ویژگی های مهم جامعه مدنی» جدید را «همبسته با زندگی روزمره» دانست و گفت: «جامعه مدنی جدید مبتنی بر هیچ حقیقت قدرتمندی از جمله ناسیونالیسم، عدالت، دمکراسی، و اسلام نیست. جایی ندارند. این ها شبکه ای از گزاره های قدرتمند قدرتمند و به هم پیوسته بودند که توسط روشنفکران با خطابه ها، نوشته ها، ترجمه ها، و کتاب ها و آثارشان در عرصه عمومی تولید شده بود. ولی حامیان جامعه مدنی جدید اساسا چنین مفهومی از حقیقت به معنای قدرتمندش را بر نمی تابند. می توانیم گمان کنیم که این ها آزادی، عدالت یا ناسیونالیسم هم می خواهند. اما هیچ یک از این ها دال های قدرتمندی که یک شبکه ای بی شمار با ساخته شدن گزاره هایی دور بر آن ، به یک جهان نیرومندی از معنا منتهی شود، نیست و اساسا وجود ندارد. به عبارت دیگر به جای دال های قدرتمند زبانی، چیز دیگری به نام مخرج مشترک تجربه های زیرپوستی ملموس جایگزین، به جای آن دال های قدرتمند جایگزین شده است.»
وجود رنج های مشترک پیوند دهنده و زیرپوستی در همه
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در ادامه با اشاره به این که « زمانی که می خواهیم در محافل مختلف تفریحی یا شغلی شرکت کنیم، چیزهایی من و شما به طور مشترک رنج می دهد» گفت:«بنابراین رنج های زیرپوستی هم داریم که هرچند رنج من با تو متفاوت است، ولی دارای مخرج مشترک هایی است که همه ما را به نحوی کلافه کرده است هرچند زاویه ورودمان به این رنج ها یکی نباشد. اما یک درک بالنسبه مشترک جمعی از رنج های زندگی جامعه ، ما را به یکدیگر پیوند می دهد. از این رو هر کسی با هر درجه از اعتبار ، سخنی بگوید که با منطق رنج های مشترک ناسازگار باشد، نمی پذیرند و اعتبارشان نیز از دست می رود. بنابراین به جای اهمیت نظم و استواری کلمات، نحوه ارجاع شان به رنج های عمومی مردمان در متن زندگی روزمره مهم است. از این رو اگر از جایی، حرف ها انتزاعی شود، بلافاصله می گویند چه دارید می گویید؟»
کاشی سپس به یکی از مسایل مهم جهان ارتباطات و رسانه های جمعی اشاره می کند و می گوید: « یکی از مویدات این بحث، اهمیت نقش تصویر به جای سخن است به نحوی که الآن عکس جانشین کلمه شده است. شهروند با عکس رابطه ای می گیردکه دیگر دال بر یک جهانی از مفاهیم نیست. اساسا این نسل با متن، آنقدری که نسل من با متن ارتباط برقرار می کرد، ارتباط نمی گیرد. این نسل زمانی که با متن، عکس، رنگ، فیلم، همزمان، عقل و عاطفه و حس و وجدانش درگیر می شود، می تواند باهاش ارتباط برقرار بکند و شاید مهمتر از همه این ها معنا، مفاهیم، زبان، سخن، در یک میدان اینتراکتیو و تعاملی اساسا تولید و مصرف می شود. بنابراین عکس بیشتر آن مفاهیم را بازنمایی می کند.»
او در ادامه با اشاره به این که حاملان زندگی روزمره گرا، دیگر در دوره دو گروهی که یکی ارزش و دیگری دمکراسی را عمده می کردند، زیست نمی کند گفت:« هرچند ادراکات اقلی ته نشست شده در تجربه ۴۰ یا ۴۵ سال گذشته یک سری واکنش های جمعی بسیار قدرتمندی را خلق می کند. اما اساسا بنیاد جهان های معنایی آنان فرو ریخته است. جهان های ضخیم معنایی در مقابل یک عرصه معنازدا، فقط یک جوهر پیوند دهنده دارد، آن هم منطق زندگی ، امکان زندگی و بقا است. به عبارت دیگر آنچیزی که به مثابه تجربه مشترک ۴۰ ساله بر وجدان افراد ته نشست کرده، این است که دنیای ضخیم، پرمعنا و پر سخن تو هیچ ارتباطی به منطق زندگی ندارد که هیچ، بلکه منطق زندگی را دارند خفه می کند. لذا می گویند داریم خفه می شویم دست از سرمان بردارید. این شرایط فعلی است.»
آیا می توانیم در این نقطه جدید بایستیم؟ چشم انداز فردا؛ آغاز نو
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی سپس با طرح این سوال که «آیا ما می توانیم در این نقطه بایستیم و آیا این پایان است» گفت: « من می گویم. خیر. این نقطه ای است که باید به سمتهایی حرکت کنیم. امکان هایی پیش روی ما قرار دارد، و باید در باره آن ها سخن بگوییم. نسل جدید یک یا چند نظام حقیقت با سرمایه های کلامی قدرتمند موجود را همگی دروغ می دانند. بر این اساس میدانی از حقیقت زدایی ایجاد کرده است. سخن معطوف به حقیقت را می زداید و شالوده اش را می شکند. این دو روبه روی هم ایستاده اند. به همین خاطر این منادیان حقیقت هرچه جلو می روند، بیشتر باید به زور بازو و قدرت سرکوبشان اعتماد کنند. زیرا دیگر مجال هیچ پیوندی با این عرصه ندارند. انسداد به طور کامل ایجادشده است. با یکدیگر نمی توانند حرف بزنند. قدرت تفاهم به پایان رسیده است. تبلیغات هم دیگر جواب نمی دهد.»
کاشی در ادامه اما تاکید کرد که « اکنون باید به این سوال پاسخ بدهیم که ما به کدام سمت و سو می رویم؟» او گفت: « در این جا چند کلمه ای در باره چشم انداز فردا بگویم. تاکید می کنم که این گونه نمی توان ماند. این وضعیت گاهی همه را می ترساند. من با دانشجویانم این سوال را مطرح می کنم که چه دارد می شود؟ هیچ افقی وجود ندارد. در این تقابل مشت همه حقیقت های موجود باز شده، و کسی چشم اندازی از آنان انتظار ندارد، و این صحنه ای است که دائم می تواند به سخره گرفته شود، اما این رابطه که جز خشونت دیگر امکانی برایش باقی نمانده، ما را به کجا می برد؟ این وضعیت همه را می ترساند.»
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که « واقعا چشم اندازهای نگران کننده و ترسناکی پیش روی ما وجود دارد، اما باید توجه کنیم که ما در یک نقطه تاریخی بسیار مهم ایستاده ایم» گفت: « همه چیز باید خود را در نسبت با زندگی به نحو تجربی به معنای بقا و زندگی کردن و به مثابه نقطه آغاز و نه کانسپتچوال، بازتعریف کند. این وضعیت خود به معنای عقب نشستن از قبل از اجتماع سیاسی است. گویی اجتماع سیاسی مستقر وا رفته و خیلی تضعیف شده است. و فقط به شرط آغاز مجدد می توان به سمت افق های امید بخش پیش برد. به شرطی که بپذیریم همه چیز باید از نو آغاز شود. تا ثابت نشود، امور، نسبت خیراندیشانه ای به منطق زندگی برقرار می کند، کسی تسلیم آن نمی شود. جامعه از سوال های گوناگون انباشته شده است، ولی این سوال ها نیازمند یک فیلسوف و متفکری نیست که بخواهد به آن ها جواب بدهد. خیر، این ها سوال های وجودی هستند.»
همه در یک دادگاه بزرگ
کاشی در ادامه با اشاره به این که «اگر گمان کنی دیسکورس اسلامی متزلزل شده، می توانید با شاهنامه، یک دیسکورس ناسیونالیستی پاسخگوی وضعیت فعلی باشید باید بگویم تا جایی که، شعرهای شاهنامه در تقابل با دیسکورس مسلط است، برایت کف می زند و هورا می کشد، اما به محض این که از اشعار شاهنامه، یک سازمان فکری درست شود و بگویید که شما مکلف به فلان هستید، بلافاصله شما طرد می کند و هیچ تکلیفی نمی پذیرد. قبول نمی کند که او را از یک قید به قید دیگر ببرند. زندگی گراها می گویند می خواهیم این کار را انجام بدهیم اگر اسم اش آزادی است، بسیار خوب است، اما اگر بخواهی بگویی نظر جان لاک و بنتام راجع به آزادی این است و این را در زندگی بیاموز، بلافاصله به شما می گوید پی کارتان بروید.»
این استاد دانشگاه با تاکید بر این که از این رو «همه کانسپت ها ، مفاهیم و مواریث امروز در مقابل یک دادگاه بزرگ قرار دارند، آن هم دادگاه زندگی است» گفت: « از این رو همه با توجه به شرایط باید خود را بازتعریف کنند. حتی ارائه یک درک رحمانی از اسلام تکافوی این وضعیت نمی کند. کار بسیار سخت تر از این حرف ها است که فکر کنی یک دستگاه مفهومی می سازید، و بر اساس آن افراد را متقاعد می کنید. کار فقط کانسپتچوال و مفهومی نیست، بلکه پرکتیکال هم هست. یعنی در میدان و فرصت های تاریخی و زندگی باید رویدادهایی رخ بدهد، و در متن آن رویدادها این ها بیایند حاضر بشوند صداقتشان را اثبات کنند، به این معنا که به راستی مددکار هستند. و الا جامعه بدون اخلاق، بدون هنجار، و پیوندهای بالنسبه مشترک، مستقر نمی شود.»
او افزود: «بنابراین ما در یک نقطه آغاز قرار داریم. این نقطه آغاز به مراتب رادیکال تر و مهم تر از عصر مشروطه است. در عصر مشروطه نخبگان نقش ایفا می کردند. این در حالی است که اکنون با کف و متن زندگی روزمره روبه رو هستیم. متن زندگی روزمره و منطق معنا گریز متن زندگی روزمره، قدرت گرفته است. و هر کسی که بخواهد نقش روشنفکر، متفکر، نخبه،و یا نمایندگی سیاسی این مردم را برعهده بگیرد، باید از طریق این متن زندگی روزمره که قدرت و قوت زیادی تحصیل کرده است خودش را اثبات بکند و این کار بسیار دشواری است. نیازمند زمان است. با سرعت هم این موضوع حاصل نمی شود. جامعه دارد خودش را به نحو تازه ای، تعریف می کند. از این رو این نقطه آغاز است و مسیر طولانی ای پیش روی ما قرار دارد. ما می رویم که جامعه دیگری بشویم. و افق هایش امروز پیچیده و مبهم است. اما آشکار است که نقطه عزیمتش در کجا قرار دارد. بنابراین عنوان سخنرانی ام «زندگی روزمره، دولت، و جامعه مدنی» است. »
چکیده پسینی
در آخر کاشی، تاکید کرد که « جامعه ما از یک درک اریستوکراتیک از جامعه مدنی، که بین دولت و فرد قرار دارد، و ثقلی اریستوکرات به جامعه مدنی و بازیگران جامعه مدنی می داد، عبور کرده است. امروز فرد بدون نیاز آن طبقه نخبه در متن ارتباطات زنده روزمره اش یک جامعه مدنی مقتضی نیازها و زندگی ملموس خودش تولید کرده که اکنون تک تک ما باید برویم، در دادگاهش شرکت بکنیم و خودمان و کانسپت ها و مفاهیم و باورها و مواریث مان را بازتعریف کنیم.»
بیشتر بخوانید:
نوبت قدرت گیری مردم است آن هم پس از دو انقلاب جز آرزوی مرگ یکدیگر را در سر نمیپروریم فیلمبردار آن مادر، خود یک قربانی است محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است سویه زنانه انقلاب محمد جواد کاشی: حماس هم سرکوب شود، حماس دیگری متولد میشود / زورآور هر چه تجهیزات جنگی قدرتمند داشته باشد، ضعیف است216216
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899561