Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فردا»
2024-05-07@03:41:10 GMT

نبرد پنهان چین و امریکا بر سر جاده ابریشم!

تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۱۴۴۸۶

اقدامات مشترک «پکن» و «واشنگتن» در چارچوب جاده ابریشم چینی و آمریکایی، منافع و چالش‌‌های ملموسی را برای منطقه و این دو کشور به ارمغان خواهد آورد.

خبرگزاری فارس: به نقل از«اپ‌جف»، چندی پیش «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا، چین را «دست‌کاری کننده ارز» نامید و به نماینده تجار آمریکا دستور داد مدارک علیه چین را به سازمان تجارت جهانی ارائه دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی تهدید کرد اگر چین شرایط موافقت‌نامه‌های تجاری با آمریکا را بهبود نبخشد، 45 درصد تعرفه تنبیهی را بر روی اجناس چینی اعمال خواهد کرد.
از سوی دیگر، تصرف زیردریایی بدون سرنشین آمریکا توسط نیروی دریایی چین، نشاندهنده ادامه تمایل حضور نظامی چین در دریای چین جنوبی است که به منظور کاهش نفوذ آمریکا در آسیا، انجام شده است.
با این حال، ترامپ با اشاره به تجارت و دستور کار ایالات متحده ممکن است دنبال برخی زمینه‌های مشترک همکاری 2 کشور باشد.
در این زمینه یکی از فرصت‌هایی که ارزش بررسی دارد، چشم‌اندازی است که «پکن» و «واشنگتن» در مورد نیاز به ارتباطات زیرساختی و اقتصادی بیشتر بین آسیای شرقی، آسیای جنوبی و مرکزی، خاورمیانه و اروپا، دارند.
«طرح یک کمربند، یک جاده» چین یا طرح OBOR که توسط «گال لوفت» به عنوان یک استراتژی بزرگ چینی برای اتصال چین و اروپا توسط شبکه‌ای از جاده‌ها، راه آهن‌ها، خطوط برق، بنادر، خطوط لوله، خطوط فیبر نوری و سایر زیرساخت‌ها با هدف رشد کشورهای در حال توسعه، یکی از مفاهیم پر رنگ در این میان است.
اما جاده ابریشم جدید آمریکا رقیب طرح یک کمربند، یک جاده محسوب می‌شود.
در جولای سال 2011 « هیلاری کلینتون» وزیر امور خارجه آمریکا در مورد مزایای ارتباط اقتصادی آسیای مرکزی با اقتصادهای آسیای جنوبی، افغانستان و پاکستان، صحبت کرد.
وی به این موضوع اشاره نمود که افزایش ارتباط اقتصادی منطقه‌ای، موجب رشد اقتصادی پایدار، بخش مهمی از تلاش برای غلبه بر افراط‌گرایی است.
ایالات متحده در ماه سپتامبر همان سال، نشست وزیران جاده ابریشم جدید در «نیویورک» را برگزار نمود.
چین با حضور در این جلسه به این پروژه ابراز تمایل نمود، ترکیه در ماه نوامبر 2011 میزبان «کنفرانس قلب آسیا» در «استانبول» بود که مورد حمایت آمریکا و چین می‌باشد و مفهوم جاده ابریشم جدید، به سنگ محکی برای همکاری منطقه‌ای تبدیل شد.
این در حالی بود که پس از آن، موانعی در این زمینه بوجود آمد.
چینی‌ها تصمیم گرفتند نام جاده ابریشم جدید متعلق به چین باشد اما «مسیرهای تجارت تاریخی» می‌توانست نام بهتری برای طرح ایالات متحده باشد.
در واشنگتن، بخش‌هایی از دولت با ایده راه ابریشم جدید مخالفت کردند، آن‌ها از این موضوع هراس داشتند که استراتژی کل دولت ممکن است بودجه‌ها و برنامه‌های مستقل آنها را به خطر اندازد.
برخی دیگر در دولت ایالات متحده نگران بودند که واشنگتن ممکن است برای دنبال کردن چشم‌ انداز راه ابریشم جدید نیاز به صرف هزینه هنگفتی داشته باشد که خلاف قائده است.
در سال 2013 رهبران چین با طرح جاده ابریشم چینی، یک کمربند، یک جاده به دیدگاه گستاخانه ایالات متحده واکنش نشان دادند.
طرح یک کمربند یک جاده دارای 2 جزء اصلی است: کمربند اقتصادی جاده ابریشم زمینی و جاده ابریشم دریایی که رهبران چین بر این باورند این 2 مسیر با هم، شکل ژئواستراتژیک و جغرافیایی اقتصادی منطقه را تغییر خواهند داد.
چینی‌ها نیز در حال حاضر از این طرح به عنوان طرح «کمربند و جاده» نام می‌برند تا بر دامنه آن و تعداد زیادی از پروژه‌های بالقوه تأکید کنند.
در آگوست سال 2016 «شی جین پینگ» رئیس جمهور چین اعلام کرد که بیش از 100 کشور و سازمان‌های بین‌المللی به شرکت در پروژه کمربند و جاده چین، متعهد شدند.
این طرح، 2 سوم جهان و 4.4 میلیارد نفر در 65 کشور با جمع تولید ناخالص داخلی بیش از 2 تریلیون دلار، را پوشش می‌دهد.
اگر طرح کمربند و جاده طبق برنامه پیش رود، سرمایه‌گذاری‌ در آن بین 4 تا 8 تریلیون دلار خواهد بود.
چینی‌ها مدعی هستند که طرح کمربند و جاده در ابتدا با 40 میلیارد دلار از «صندوق سرمایه‌گذاری جاده ابریشم»، 100 میلیارد دلار از «بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیا» و تعهدات اولیه 50 میلیارد دلاری بانک جدید توسعه «بریکس» شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی با وعده افزایش سرمایه‌گذاری به 100 میلیارد دلار، تأمین بودجه می‌شود.
این پروژه‌های آمریکایی و چینی در حال حاضر در مسیرهای جداگانه‌ای قرار دارند.
طرح کمربند و جاده پیشرو است و توجه زیاد استراتژیست‌ها و تجار را به خود جلب کرده در حالی که هیچ کس نمی‌داند ترامپ در مورد طرح جاده ابریشم جدید آمریکا چه فکری در سر خواهد داشت.
ذکر 3 نمونه، ادامه تکوین طرح کمربند و جاده چین را در دستور کار جهانی، برجسته می‌سازد: نمونه اول، نشریه «اکونومیست» در 19 نوامبر سال 2016 به این نکته اشاره داشت: این امر می‌تواند حسن نیتی از سوی ترامپ باشد که مخالفت «باراک اوباما» با عضویت آمریکا در بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی را تغییر دهد و اینکه از طرح کمربند و جاده چین برای ایجاد زیرساخت در سراسر آسیا و اروپا، حمایت بیشتری نماید.
نمونه دوم، «رابین نیبلت» در ژانویه/فوریه 2017 در مورد این موضوع که دولت‌های اروپایی برای ایجاد فرصت‌های جدید رشد اقتصادی در جهان‌های لیبرال و غیر لیبرال باید در طرح کمربند و جاده چین شرکت کنند، مطلبی را منتشر کرد.
نمونه سوم، پروژه اتصال مجدد آسیا، توسعه یافته توسط مرکز استراتژیک و مطالعات بین‌المللی، داده‌هایی را در مورد پروژه‌های زیربنایی که در حال حاضر در سراسر جهان در حال اجرا هستند جمع‌آوری نمود.
در حالی که مقامات واشنگتن مدعی هستند که آنان از پروژه کمربند و جاده حمایت می‌کنند، آمریکا نسبت به هر پروژه‌ای که ظرفیت نظامی چین را افزایش دهد، با احتیاط عمل می‌نماید.
ایالات متحده نمی‌تواند با هزینه‌ای که چین متعهد به سرمایه‌گذاری در این پروژه شده، رقابت نماید اما به استثناء دفتر نماینده ویژه افغانستان و پاکستان در وزارت امور خارجه (SRAP)، بخش بزرگی از بدنه دولت آمریکا اصلا در مورد طرح کمربند و جاده چین، اظهار نظر نکرده است.
در کنگره ایالات متحده، حتی یک جلسه در مورد بررسی طرح کمربند و جاده برگزار نشده است و این امر در مورد «کمیسیون بررسی اقتصاد و امنیت چین-آمریکا» نیز صدق می‌کند که توسط کنگره برای نظارت و بررسی امنیت ملی و مسائل مربوط به تجارت بین ایالات متحده و چین، ایجاد شده بود.
گفتگوهای راهبردی و اقتصادی در بالاترین سطح نشست سالانه وزیران 2 کشور، در جلسات سال 2015 و 2016 به تفصیل مطرح شد، در این جلسات بیش از 100 زمینه دوجانبه همکاری میان آمریکا و چین مورد بحث و بررسی قرار گرفت اما حتی یکبار در مورد طرح کمربند و جاده صحبتی به میان نیامد.
پکن در عین حال برای حفظ این طرح در مرکز استراتژی منطقه‌ای خود، تلاش می‌کند.
مطبوعات چین همچنان به پوشش طرح کمربند و جاده ادامه می‌دهند، از جمله در دسامبر 2016 تفسیری از «آکادمی علوم شانگهای» با عنوان «برداشت‌های غلط بین‌المللی» از طرح کمربند و جاده مطرح شد و مؤسسه مطالعات بین‌الملل چین طی یادداشتی در دسامبر 2016، فهرستی از ریسک‌های این طرح برای چین و ایده‌هایی برای مقابله با آنها، ارائه داد.
همچنین درخواست ایجاد یک اتاق فکر در ارتباط با طرح کمربند و جاده توسط مرکز تحقیقات توسعه شورای دولت «دی.آر.سی» مطرح شد و این سازمان در ژوئن 2016 استدلالی را ارائه داد مبنی بر اینکه طرح کمربند و جاده اهداف توسعه پایدار 2030 سازمان ملل متحد را ارتقاء خواهد بخشید.
در واقع، این امر می‌تواند مزیت بزرگی برای کشورهایی باشد که در آن پروژه کمربند و جاده در حال برنامه‌ریزی یا ساخت است، در صورتیکه اعلامیه صریح دی.آر.سی مبنی بر اینکه هدف ازاین طرح دستیابی کشورهای شرکت کننده به متنوع‌سازی، استقلال و توسعه پایدار و متعادل است به اتخاذ هدف سیاست‌ شفاف برای همه شرکت کنندگان در این طرح از جمله، « بانک سرمایه‌گذاری زیرساخت آسیا» و بانک جدید توسعه «بریکس» تبدیل شود.
پکن می‌تواند با درخواست از سازمان ملل متحد برای ارزیابی دوره‌ای اینکه آیا پروژه کمربند و جاده در واقع اهداف توسعه پایدار 2030 را عملی ساخته است، وجهه طرح کمربند و جاده را تقویت نماید.
آمریکا نیز باید همین کار را در مورد پروژه جاده ابریشم آمریکایی انجام دهد.
ارزیابی اقدامات انجام شده در پروژه‌های کمربند و جاده و جاده ابریشم آمریکایی در مقایسه با اهداف توسعه پایدار 2030 می‌تواند یک موضوع بسیار عالی برای ایالات متحده و چین در صورت تمایل به همکاری‌های بیشتر باشد.
در این مورد، پروژه جاده ابریشم آمریکایی ممکن است درسی برای طرح کمربند و جاده باشد: بسیاری از برنامه‌های کمک انرژی آمریکا در پاکستان برای ترویج تولید انرژی‌های جایگزین، طراحی شده‌اند.
اگر ترامپ به دنبال معاملات خوب برای آمریکا باشد، 4 مزیت در مورد حمایت فعال‌تر ایالات متحده از پروژه‌های کمربند و جاده چین و جاده ابریشم آمریکایی وجود دارد.
مزیت اول، اگر واشنگتن طرح کمربند و جاده را نادیده بگیرد یا با آن مخالفت کند و جاده ابریشم آمریکایی را به فراموشی بسپارد، منجر به نادیده گرفتن آسیای در حال توسعه و اروپا به عنوان موتور مهم رشد و محروم کردن سرمایه‌گذاران آمریکایی از مزایای سرمایه‌گذاری خصوصی در پروژه‌های زیربنایی بزرگ می‌شود.
عدم موفقیت آمریکا برای شرکت در این پروژه‌ها، راه را برای چین باز خواهد کرد تا هدایت آینده جغرافیای سیاسی و جغرافیای اقتصادی آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی را در دست گیرد و تقریبا همه جنبه‌های سیاست خارجی آمریکا از جمله در برخی از نقاط حساس جهان مانند خاورمیانه، آسیای جنوبی و شرق اروپا و دریای جنوب چین را تحت تأثیر قرار دهد.
مزیت دوم، افغانستان است، اجلاس سپتامبر 2016 چین-آمریکا در «هنگژو» افغانستان را به عنوان یک منطقه همکاری برجسته ساخت.
ایالات متحده و چین دارای منافع مشترک در دولت افغانستان هستند که در آن القاعده و داعش هیچ پناهگاهی ندارند، صادرات مواد مخدر کاهش یافته و فعالیت‌های اقتصادی بخش خصوصی افزایش یافته است.
اقدامات هماهنگ طرح کمربند و جاده و جاده ابریشم آمریکا برای ایجاد اقتصاد پایدار در افغانستان، این اهداف مشترک را توسعه می‌دهد.
افتتاح یک خط آهن از سواحل شرق چین به «حیرتان» شهر شمالی افغانستان، یک مسیر جایگزین به آسیا در اختیار صادرکنندگان افغان قرار می‌دهد که از این طریق زمان حمل و نقل بار به طور چشمگیری کاهش می‌یابد.
«رابرت کاپلان» در کتاب سال 2011 خود با نام «Monsoon» نوشت: برقراری ثبات در افغانستان چیزی فراتر از جنگ ضد تروریستی علیه القاعده یا طالبان بوده و آن تأمین امنیت آینده کل جنوب اوراسیا است.
سومین منطقه همکاری بالقوه در پاکستان است، که در آن چین و ایالات متحده از پاکستان می‌خواهند از ثبات منطقه‌ای، رشد اقتصادی و سرکوب افراط‌گرایی، حمایت نماید.
تعهد سرمایه‌گذاری 51 میلیارد دلاری چین در کریدور اقتصادی چین-پاکستان برای ساخت بزرگراه، راه آهن و تولید انرژی در این کشور، از جمله طرح راه آهن و بزرگراه بین بندر «گوادر» و منطقه شمال غربی «سین کیانگ» انجام شده است که همچنین طرح کمربند و جاده را به پروژه جاده ابریشم دریایی چین متصل می‌کند.
پاکستانی‌ها امیدوارند این کریدور تا سال 2030 ، 700 هزار شغل ایجاد نماید که این تولید اشتغال، جایگزین‌هایی برای افراط‌گرایی در جمعیت 190 میلیون نفری پاکستان که اکثریت آنان زیر 22 سال هستند، فراهم می‌نماید.
واشنگتن و پکن در حال حاضر در پروژه انرژی پاک « Sapphire Wind» در پاکستان با هم همکاری دارند.
بنگاه سرمایه‌گذاری خصوصی در خارج آمریکا «او.پی.آی.سی» در این پروژه بادی 50 مگاواتی، که از توربین‌های جنرال الکتریک استفاده می‌کند، 128 میلیون دلار سرمایه‌گذاری کرده است.
در زیر چتر مشارکت ایالات متحده و پاکستان در پروژه انرژی پاک، آمریکا 70 میلیون دلار در خطوط انتقال برای اتصال یک پروژه بادی 680 مگاواتی در «سند» به شبکه ملی، سرمایه گذاری خواهد کرد.
چین نیز یک سرمایه گذار در این پروژه خواهد بود، در یک سهم دوجانبه برای اتصال منطقه‌ای، آژانس توسعه بین المللی آمریکا، جهت ساخت 111 کیلومتر جاده مورد نیاز برای تکمیل بزرگراه N-25 و اتصال «چمن» در مرز افغانستان با «کراچی» از طریق «کویته» در بلوچستان، سرمایه‌گذاری کرده است.
مزیت چهارم، تلاش‌های مشترک آمریکا و چین در کمربند و جاده می‌تواند مزایایی را برای شرکت‌های آمریکایی به ارمغان بیاورد.
«وال استریت ژورنال» در ماه اکتبر گزارش داد که «جنرال الکتریک»، «هانی ول» و «کاترپیلار» در حال حاضر بر احتمالات ممکن، تمرکز دارند.
بر اساس این گزارش، سفارشات جنرال الکتریک در پاکستان بیش از 1 میلیارد دلار می‌باشد که 5 سال پیش این میزان، 100 میلیون دلار بوده است.
اتصال شرکت‌های ایالات متحده به طرح کمربند و جاده چین و آگاه کردن آنها از فرصت‌های پروژه جاده ابریشم آمریکایی نیاز به یک تلاش هماهنگ شده توسط بسیاری از بخش‌های دولت آمریکا، از جمله وزارتخانه‌های امور خارجه و بازرگانی، اپیک و بانک صادرات واردات دارد.
با وجود مزایای آشکار، چالش‌های بسیاری برای همبستگی طرح کمربند و جاده چین و جاده ابریشم آمریکایی وجود دارد.
چین ممکن است به دنبال طرح کمربند و جاده چین برای کنترل نرخ دستمزدها در داخل توسط صادرات اشتغال و جذب مازاد تولید در صنایعی مانند فولاد باشد.
چینی‌ها ممکن است تصمیم بگیرند به تنهایی این طرح را انجام دهند، به ویژه هنگامی که منابع عظیمی که وعده دادند را با سرمایه‌گذاری اندک آمریکا در پروژه جاده ابریشم آمریکایی مقایسه می‌کنند.
ترامپ ممکن است به این نتیجه برسد که طرح کمربند و جاده چین تهدیدی برای روسیه می‌باشد و این امر ممکن است در شرایطی که به نظر می‌رسد آمریکا قصد دوستی با «ولادیمیر پوتین» را دارد، اوضاع را پیچیده کند.
ترامپ و تیم وی ممکن است تمایلی به پروژه جاده ابریشم آمریکایی نداشته باشند به این دلیل که این طرح، سیاست هیلاری کلینتون بود.
ممکن است تعداد شرکت‌های آمریکایی که علاقمند به طرح کمربند و جاده هستند آنقدر کم باشند که به یک اجماع جمعی نرسند و کسانی که به دنبال تعامل با چین هستند ممکن است هیچ شانسی برای کار با شرکت‌های چینی، به ویژه شرکت‌های دولتی نداشته باشند.
در سپتامبر سال 2016 نمایندگان 10 شرکت دولتی چین به واشنگتن و نیویورک سفر کردند تا تمایل تجاری شرکت‌های آمریکایی در فرصت ‌های طرح کمربند و جاده چین را افزایش دهند.
با اینحال، اقدامات بیشتری باید توسط پکن برای جذب استقبال مشارکت بخش خصوصی آمریکا و حفاظت از منافع تجاری آمریکا، از جمله، شفافیت بیشتر در ایالات متحده و حفاظت‌های قوی در برابر نقض «قانون روشهای فساد خارجی» انجام شود.
این سوال مطرح می‌شود که ایران، یک کریدور بالقوه طرح کمربند و جاده چین در کجای چشم‌انداز واشنگتن قرار دارد؟
اگر ترامپ، برنامه جامع اقدام مشترک (JCPOA) توافق هسته‌ای ایران را زیر پا گذارد، ممکن است وی از حمایت ایالات متحده از چشم‌انداز طرح کمربند و جاده و پروژه جاده ابریشم آمریکایی برای نرم کردن این ضربه، استفاده نماید به ویژه که چین در میان کشورهای گروه 5 +1 است که در مورد توافق هسته‌ای با ایران مذاکره کردند.
چین و آمریکا در یک ساختار امنیتی و اقتصادی پایدارتر در خاورمیانه، منافع مشترک دارند
و اقدامات و جهت‌گیری ایران برای آینده منطقه، بسیار مهم است.
به همین دلیل، چین و ایالات متحده به عنوان بخشی از گروه 5 +1 برای مذاکره در مورد توافق هسته‌ای با ایران، همکاری کردند.
در حالی که آمریکا به تحریم‌ها علیه ایران ادامه داده و به جلوگیری از اقدامات تحریک‌آمیز و منفی ایران در منطقه تمرکز دارد، چین به دنبال استفاده از باز کردن بازار غنی انرژی با تعامل سیاسی بیشتر، راه آهن‌های جدید از طریق آسیای مرکزی و سرمایه‌گذاری در نفت، ارتباطات و بخش‌های خودرو می‌باشد.
«شی جین پینگ» رئیس جمهور چین اولین رهبر خارجی بود که پس از لغو تحریم‌ها در ژانویه 2016 به «تهران» سفر کرد وی و «حسن روحانی» رئیس جمهور ایران به افزایش تعهدات تجاری از 55 میلیارد دلار به 600 میلیارد دلار در 10 سال آینده، متعهد شدند.
در طرح کمربند و جاده چین، ایران به عنوان یک لینک مهم زمینی بین آسیا و اروپا در نظر گرفته می‌شود.
به تازگی، پروژه تکمیل شده راه آهن که شمال غربی چین را به تهران متصل می‌نماید، به طور قابل توجهی زمان حمل و نقل بار را کاهش داده است و شرکت‌های چینی ایده خط راه آهن طولانی 3200 کیلومتری حمل و نقل مسافر و محموله‌ها را مطرح نموده‌اند.
همچنین تقاضای روزافزون چین برای واردات انرژی نشان می‌دهد که پکن خواهان واردات انرژی بیشتر از ایران است، که دارای چهارمین ذخایر نفت و دومین ذخایر گاز طبیعی جهان می‌باشد.
واشنگتن کدام انتخاب را انجام خواهد داد، یک بازیگر یا یک ناظر در این رقابت استراتژیک خواهد بود؟
چالش دیگر، مدیریت نگرانی‌های هند در مورد طرح کمربند و جاده چین می‌باشد.
بسیاری از متخصصان و تحلیلگران امنیتی در«دهلی»، طرح کمربند و جاده چین را نه به عنوان یک طرح توسعه‌ای، بلکه به عنوان اقدام استراتژیک پکن برای احاطه هند با امکانات نیروی دریایی مانند گوادر در پاکستان، «کلمبو» در سریلانکا و «کایوکپویا» در برمه، در نظر می‌گیرند.
امکان اقدامات مشترک با الهام از طرح کمربند و جاده چین و جاده ابریشم آمریکایی، فرصت استراتژیکی برای بهبود روابط چین-آمریکا، پیشبرد منافع امنیتی مشترک و ایجاد فرصت‌های اقتصادی برای کسب و کار آمریکایی، در اختیار دولت جدید آمریکا قرار می‌دهد.
این موفقیت، منافع ملموسی را برای منطقه به ارمغان خواهد آورد و عدم موفقیت دولت آمریکا، قطعا به افراط‌گرایی بیشتر در منطقه منجر می‌شود که تهدیدی برای ایالات متحده و چین می‌باشد.

منبع: فردا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۱۴۴۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سردار رشید: در عملیات وعده صادق، 240 جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند/ اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد/ آمریکا و اروپا رایگان هر امکانی را که رژیم صهیونیستی نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار می‌دهند حتی بمب اتم!

به گزارش جماران؛ فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا(ص) گفت: دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، به‌وضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیب‌پذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمی‌گردد.

مشروح گفتگوی روزنامه ایران با سرلشکر غلامعلی رشید فرمانده قرارگاه مرکزی خاتم‌الانبیا(ص) درباره ابعاد مختلف عملیات وعده صادق را در ادامه می خوانید؛

عملیات ۷ اکتبر حماس را چگونه ارزیابی می‌کنید و فکر می‌کنید مهم‌ترین دستاورد این عملیات چه بود؟

مهم‌ترین دستاورد این عملیات این است که پوشالی بودن اسرائیل نمایان شد. پایه‌های ارتش اسرائیل به عنوان نیرویی که به این شکل پرمدعا و این ارتش دروغگو که طی این هفتاد سال ادعا می‌کرد من بی‌حریفم؛ من کسی بودم که ارتش مصر را شکست دادم ارتش اردن را شکست دادم، ارتش سوریه را شکست دادم، فروریخت؛ رژیمی جعلی‌ای که در این سال‌های اخیر هم مأموریت دارد که علیه ما رجز خوانی کند. این نکته بسیار مهمی است.

 

شهید حاج قاسم سلیمانی می‌گفت هر دولتی در عالم یک ارتش دارد اما در اسرائیل برعکس است؛ یک ارتش وجود دارد که آن ارتش یک دولت جعلی ساخته است، یعنی ما فقط با یک نیروی نظامی مواجهیم و نه چیزی بیشتر. اینها آمدند و چیزی را در اینجا کاشتند که به خیال خودشان از آن یک کشور به وجود بیاید؛ اسرائیل مفهومی شبیه ایمپلنت در دندانپزشکی است که انگلیسی‌ها و کشورهای غربی آن را کاشته‌اند و حیات اسرائیل هم به غرب وابسته است.

یعنی اگر روزی غرب نباشد، اسرائیل یک شبه فرو می‌پاشد و برعکس هم هست؛ یعنی اگر اسرائیل فروبپاشد، غرب هم فرومی پاشد. اسرائیل در ایران سفارت ندارد، اما تمام سفارتخانه‌های غربی به او کمک می‌کنند. از اطلاعات و هر کمکی اعم از سیاسی، نظامی، رسانه‌ای و... نیاز داشته باشند، در اختیارشان قرار داده می‌شود.

 

جمهوری اسلامی ایران بارها به وضوح بیان کرده است که اسرائیل غاصب و اشغالگر باید از بین برود؛ این آرمان در عرصه واقعیت تا چه اندازه دست یافتنی است؟

این نکته را اینجانب عرض کنم که متأسفانه برخی از اساتید دانشگاه و روشنفکران مغالطه کرده‌اند که جمهوری اسلامی ایران، گفته ما می‌خواهیم اسرائیل غاصب را نابود کنیم؛ در حالی که رهبری و مقامات جمهوری اسلامی همیشه گفته‌اند که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی به کمک همه دولت‌ها و ملت‌های مسلمان باید اسرائیل غاصب و متجاوز را که قبله اول مسلمین و سرزمین ملت مسلمان فلسطین را اشغال کرده، شکست دهد و نابود کند.

چیزی که برای فرماندهان ارتش اسرائیل آزار دهنده است و مایه کابوسشان است، همین شکننده بودنشان است؛ و کابوس آزاردهنده برای فرماندهان اسرائیل این است که اینها می‌گویند فقط ۱۱۰۰ نفر به ما حمله کردند و ما را به این شکل به هم ریختند؛ حماس ۳۰ هزار رزمنده دارد؛ اگر ۱۰ هزارنفر از این رزمندگان بار دیگر غافلگیرانه به ما حمله کردند، به همراه ۱۰ هزار نفر از رزمندگان حزب‌الله لبنان و ۲ یا ۳ هزار نفر از این جوانان کرانه غربی، کار اسرائیل تمام می‌شود. تازه این رقم بخش کوچکی از قوای آنهاست.

اسرائیل سرزمین بسیار کوچکی دارد؛ یک بار در خردادماه سال گذشته در یکی از جلسات مستمری که با فرماندهان ارشد نیروهای مسلح سپاه و ارتش داشتیم با اشاره به عملیات بیت المقدس مقایسه‌ای بین شیوه اقدام ما در این عملیات و وضعیت اسرائیل انجام دادم؛ وسعت عملیات بیت المقدس ما در جنگ در برابر عراق ۶۰۰۰ کیلومتر مربع بوده است.

یعنی ما وسعت جغرافیایی فلسطین اشغالی را در این عملیات آزاد کردیم؛ ما نقشه این منطقه را روی نقشه جغرافیایی فلسطین اشغالی گذاشتیم؛ از مرزهای جنوب لبنان یعنی نیمه شمالی خاک فلسطین اشغالی را پوشاند تا اطراف کرانه غربی و تا اشدود را پوشاند؛ یعنی تا جنوب تل آویو.

یعنی ما دیدیم که مراکز حکومتی، مراکز نظامی، مراکز جمعیتی و مراکز اقتصادی همگی در این منطقه قرار می‌گیرند؛ مابقی مناطق جنوب اسرائیل عمدتاً بیابانی است؛ مناطقی مثل صحرای نقب و اطراف غزه تا بندر عقبه همگی بیابان هستند و جمعیت قابل توجهی در آنجا وجود ندارد.

عمده جمعیت یهودی و اعراب قدیم ۱۹۴۸ در این منطقه هستند؛ همه شهرهای اسرائیل، همه مراکز حکومتی، وزارت دفاع، ستاد ارتش، مراکز صنعتی و... آن حرفی که فرمانده ارتش ما برادر عزیزم امیر سرلشکر موسوی زد، حرف محاسبه شده‌ای بود؛ خبرنگاری قبلاً از امیر موسوی پرسیده بود که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل اتفاق بیفتد، ارتش، سپاه و نیروهای مسلح ایران چگونه می‌توانند اسرائیل را شکست دهند؟ او در پاسخ گفته بود که اگر شرایطی و امکانی به وجود بیاید که ارتش و سپاه در کنار هم در مقابل ارتش اسرائیل قرار بگیریم، فقط با یک عملیات و نه بیشتر در همان مقیاس عملیات‌هایی مثل فتح المبین و بیت المقدس کار اسرائیل را تمام می‌کنیم؛ یعنی اگر از جنوب لبنان، از جولان و از همین کرانه غربی و از خود غزه نیرویی در حد همین رزمندگان فتح المبین به اسرائیل حمله کنند، کار آنها تمام است و ارتش اسرائیل نابود می‌شود و واقعه ۷ اکتبر هم نمونه‌ای از این مسأله بود؛ اسرائیل نتوانست حتی در مقابل یک گروه چریکی و نه یک ارتش منظم به درستی عمل کند؛ آن هم حمله‌ای که فقط حدود ۱۶ تا ۲۰ ساعت به طول انجامید پس این ارتش پر مدعا تصویری که از خودش می‌سازد دروغین است.

 

وضعیت کنونی اسرائیل را از حیث مؤلفه‌های جغرافیایی و جمعیتی چگونه می‌بینید؟ فکر می‌کنید بحران‌های مختلفی که رژیم اسرائیل با آنها روبه‌رو است تا چه اندازه این کشور را شکننده و ضعیف کرده است؟

ما نباید فکر کنیم که اسرائیل همان چیزی است که خودش و رسانه‌های غربی به تصویر می‌کشند. بعضی وقت‌ها اسرائیل می‌آید در ایران کاری انجام می‌دهد و مثلاً دانشمند هسته‌ای ما را ترور می‌کند یا اقدام انفجاری در یک نقطه محدود انجام می‌دهد و بعد این کار خودش را بسیار بزرگ‌تر از چیزی که بوده نشان می‌دهد؛ کل امپراطوری رسانه‌ای غرب هم از او پشتیبانی می‌کند؛ چون اسرائیل با کمک‌های مستقیم امریکا و اروپا سرپاست، همه امکانات را به رایگان در اختیارش قرار می‌دهند؛ پول، تجهیزات، پیشرفته‌ترین سلاح‌ها و هر نوع کمکی که بخواهد.

در حال حاضر فرمانده سنتکام در تل‌آویو قرارگاه عملیاتی برپا کرده و از نزدیک در حال فرماندهی میدان جنگ است. سربازان فرانسوی، انگلیسی و امریکایی در کنار سربازان اسرائیلی می‌جنگند؛ یعنی اسرائیل چنین رژیم جعلی است.

کتابی هست به نام جغرافیای سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا که آلاسدایر درایسدل و جرالد هنری بلیک که دو جغرافیدان انگلیسی هستند، آن را در دهه ۸۰ میلادی نوشته‌اند و توسط خانم درّه میرحیدر ترجمه شده و خواندن آن را به شما پیشنهاد می‌کنم؛ در بخش دوم کتاب تحت عنوان «جداسازی و سیر تکامل نظام دولت‌ها» وارد بحث اسرائیل شده و نوشته است: اسرائیل یک پارادوکس است و ثمره یک ایدئولوژی افراطی به نام صهیونیسم است؛ مسائل بسیار حادی دارد و هرگز قادر به واحدسازی این مردمی که از سراسر دنیا گرد آورده، نیست.

در این کتاب آمده که جمعیت یهودی‌های اسرائیل از سراسر دنیا از ۱۰۲ کشور مختلف آورده شده و در اینجا جمع شده‌اند و این جمعیت گردآوری شده، چند زبانه است و حداقل به ۱۵ زبان تکلم می‌کنند (عبری - عربی - انگلیسی - لهستانی - روسی - آلمانی - ایرانی - اسپانیایی - آفریقایی و...). دلیل این شکستی که متوجه اسرائیل شد و قادر به ترمیم آن نخواهد بود، چیزی نیست جز اینکه این ارتش و این دولت جعلی اسرائیل و جامعه‌ای که در آن سرزمین اشغالی جمع شده‌اند، بی‌هویت‌اند و فاقد علت وجودی هستند که عامل مهم تشکیل‌دهنده یک دولت و ملت است ـ هویت ملی ندارند - پیوستگی فرهنگی ندارند و هیچ‌کدام از عناصر و مؤلفه‌های مهم را که یک دولت و ملت باید داشته باشند، ندارند.

اینها هویتی ندارند؛ نه هویت فرهنگی دارند و نه هویت ملی و نه به هم پیوسته‌اند؛ یعنی انسجام و پیوندی میان آنها وجود ندارد. وضعیت این جمعیت با وضعیت مردم ایران اصلاً قابل قیاس نیست؛ مردم ایران پیوندهای مستحکم و قوی با یکدیگر دارند؛ عواملی مانند تجانس مذهبی، تجانس نژادی، تجانس زبانی و تجانس قومی که در ایران هست در کمتر جایی از دنیا وجود دارد.

دشمنان و رسانه‌های معاند غرب سعی دارند القا کنند که تنوع قومیتی در ایران سبب شکاف میان جامعه ما شده است، در حالی که در واقعیت این‌گونه نیست؛ درست است که در ایران تنوع فرهنگی و قومی وجود دارد، اما مردم ایران از این تفاوت‌ها در راستای همدلی خود استفاده می‌کنند و اتفاقاً این تنوع و تفاوت، صمیمیت‌ها را بیشتر کرده است. همه این قومیت‌ها و گروه‌های متنوع در جامعه ایران هر زمان که ذره‌ای احساس خطر می‌کنند، یک دل و یک زبان کنار هم می‌مانند و برای دفاع از ایران با هم متحد می‌شوند.

عوامل موقعیت راهبردی و فضا، وحدت سرزمینی، ریشه کهن تاریخی، تجانس زبان، مذهب و دین و نژاد و قومیت، ساختار فرهنگی، آرمان سیاسی و حکومت قدرتمند مرکزی از عوامل درون‌زا و تهدیدات خارجی (به تحریک استکبار جهانی) از عوامل برون‌زا هستند که در ایجاد و افزایش همبستگی و وحدت و پیوستگی میان ساکنان سرزمین ایران مؤثرند و اما در اسرائیل چنین چیزی وجود ندارد؛ هیچ کدام از این پیوندها وجود ندارد؛ اسرائیل هیچ کدام از مؤلفه‌هایی را که علت وجودی یک کشور است و بر اساس آنها یک کشور تشکیل می‌شود، ندارد.

 

درباره عملیات وعده صادق توضیح دهید و ابعاد داخلی و بین‌المللی آن را برای مخاطبان خارجی بیان کنید.

دو عملیات «طوفان الاقصی» که توسط حماس انجام شد و عملیات «وعده صادق» که اقدام نظامی مستقیم ایران علیه رژیم بود، به‌وضوح نشان داد که اسرائیل بشدت آسیب‌پذیر است. دیگر هیچ چیز به قبل از طوفان الاقصی و اقدام مستقیم نظامی جمهوری اسلامی برنمی‌گردد. هر شکل از پاسخ رژیم برای رهایی از باتلاقی که در آن گرفتار شده، باعث فرورفتگی بیشتر خواهد شد. محورهای مقاومت دست برتر را دارند و افق ده سال آینده محور مقاومت دیدن دارد. تاریخ از نو بازخوانی خواهد شد.

ملت‌های مظلوم منطقه بویژه ملت مظلوم و مسلمان فلسطین و لبنان در برابر اشغالگر صهیونیستی راه مقاومت را آموخته‌اند و به فضل پروردگار بر رژیم اشغالگر صهیونیستی به کمک همه دولت‌ها و ملت‌های مسلمان از جمله جمهوری اسلامی ایران غلبه خواهند کرد و او را شکست خواهند داد.

مشخصه‌های امریکا و رژیم صهیونیستی را در منطقه همه ملت‌ها می‌بینند؛ اشغال سرزمین ملتی مسلمان، آواره کردن ملت فلسطین، زورگویی، باج‌خواهی، جنایت و نسل‌کشی و کشتار طی ۷۰ سال ادامه دارد و ملت مسلمان فلسطین حاضر به تسلیم شدن در برابر امریکا و رژیم صهیونیستی نیستند.

مهم‌ترین برجستگی عملیات وعده صادق ظهور اراده و تصمیم رهبری ایران بود که همه دشمنان را غافلگیر کرد؛ اسرائیل که تصور می‌کرد یک دژ نظامی نفوذناپذیر است، مورد تهاجم و نفوذ موشک‌ها و پهپادها قرار گرفت و نفس اراده و تصمیم ملت بزرگ ایران که در رهبری انقلاب متجلی شد، اهمیت استراتژیک دارد. اینکه چه میزان از شلیک‌های ایران بر اهداف اصابت کرده، به مراتب اهمیت کمتری دارد. عملیات وعده صادق، عبور از بازدارندگی خودساخته و توهمی رژیم صهیونیستی بود که تصور می‌کرد با تکیه بر قدرت‌های امریکا و ناتو، بازدارندگی‌اش تضمین شده است.

وقتی که دیدند رهبری ایران تصمیم قاطع خود را برای تنبیه متجاوز اسرائیلی گرفته است، همه با هراس به کمک اسرائیل آمدند. امریکا با حمایت کامل و گلچینی از قدرت‌های ناتو بویژه انگلیس و فرانسه و برخی کشورهای منطقه، لایه‌های دفاعی متعددی در برابر قدرت تهاجمی موشکی و پهپادی ایران ایجاد کردند و در جغرافیایی به وسعت حداقل یک میلیون کیلومتر مربع بر فراز فضاهای عراق، اردن، شمال عربستان، دریای سرخ، شرق مدیترانه، قبرس و فلسطین اشغالی آرایش دفاعی گرفتند و علیرغم این دیوارهای دفاعی در حمایت از رژیم صهیونیستی، موشک‌های پر قدرت ایران از سپرهای دفاع موشکی عبور کرد و دو مرکز نظامی نواتیم و شلاخیم را درهم کوبید.

رژیم صهیونیستی جرأت نکرد تصاویری از این دو پایگاه نظامی را به دنیا نشان بدهد؛ اگر امریکایی‌ها، انگلیسی‌ها و فرانسوی‌ها و سنتکام به کمک رژیم صهیونیستی نمی‌آمدند، قطعاً ۸۰ درصد از پرتابه‌های ایران، پایگاه‌های نظامی رژیم صهیونیستی را درهم می‌کوبیدند.

با عملیات وعده صادق، آرایش استراتژیک یکبار دیگر به سود جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد و این تغییر در شرایطی اتفاق افتاد که امریکا اعلام کرد «ما کنار اسرائیل با اراده آهنین ایستاده‌ایم!» امریکا و رژیم صهیونیستی و سایر قدرت‌های غربی که به کمک اسرائیل آمدند، در طول عملیات، ۱۰ ساعت در هراس و اضطراب و دلهره بسر بردند و شاهد تحمیل اراده ملت ایران و شکست بازدارندگی اسرائیل بودند. قدرت ایران را همگان تحسین کردند که بدون غافلگیری و با اعلام قبلی، رژیم صهیونیستی را تنبیه کرد و در حقیقت، سیلی‌ها و مشت‌های محکمی به لات گستاخ و جنایتکار منطقه زد و او را سر جایش نشاند.

این عملیات تهاجمی را در پاسخ به جنایت رژیم صهیونیستی علیه فرماندهانش در کنسولگری و سفارت ایران در دمشق انجام داد که به درخواست دولت سوریه در آنجا مستقر شده‌اند؛ عملیات تهاجمی وعده صادق را بخشی از نیروی هوا فضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی برعهده داشت که این بخش کوچک، تنها ۲۰ درصد توان تهاجمی خود را به کار گرفت و در مقابل، امریکا و ناتو و سنتکام و رژیم صهیونیستی با ۲۴۰ فروند هواپیمای جنگنده و سامانه‌های متعدد ضد موشکی مستقر بر ناوهای امریکا در مدیترانه و دریای سرخ و سامانه‌های ضد موشکی رژیم صهیونیستی با هراس به دفاع برخاستند و آن بخش کوچک نیروی هوا فضای سپاه با ۸۰ درصد توان تهاجمی خود آماده بود تا بنا به دستور موج‌های بعدی حمله را آغاز کند؛ اما فرماندهان ایران تشخیص دادند که تنبیه رژیم صهیونیستی در همین حد کفایت می‌کند و حمایت این گونه از رژیم صهیونیستی از سوی امریکا، انگلیس، فرانسه و دولت‌های اروپایی، انسان را یاد جنگ‌های صلیبی می‌اندازد.

امریکا و دولت‌های اروپایی شریک قطعی جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی هستند و هرگز این هزینه‌های راهبردی که امریکا و دولت‌های اروپایی برای حمایت از رژیم صهیونیستی می‌پردازند، مورد قبول ملت‌های غربی نیست. آیا انسان‌هایی حکیم و عاقل در جامعه غرب پیدا خواهد شد تا به کمک ملت‌هایشان، مانع سیاست‌های دولت‌های خود در حمایت از نسل‌کشی و ویرانگری اسرائیل غاصب علیه ملت مظلوم فلسطین بشوند؟

 

یعنی واقعیت اسرائیل با آنچه در رسانه‌ها از خود به نمایش می‌گذارد، یکی نیست؟

خیر. تصویری که اسرائیل از خودش در رسانه‌ها می‌سازد، هرگز با تصویر واقعی اسرائیل در داخل سرزمین فلسطین اشغالی انطباق ندارد. تصویر دروغین از خودش می‌سازد؛ اینکه من بی‌حریفم و حریف ندارم.

در عملیات ۷ اکتبر تمام هیمنه دروغینش شکسته شد؛ توسط ۱۱۰۰ یا ۱۲۰۰ نفر از رزمندگان یک گروه چریکی که همه نظامیان می‌دانند این تعداد، استعداد رزمی و مانوری یک تیپ پیاده است. ۱۱۰۰ نفر به این ارتش پرمدعا حمله کردند؛ بعضی از رزمندگان حماس می‌گویند که اسرائیلی‌ها خواب بودند، شراب خورده بودند؛ همه در تانک‌ها و در قرارگاه‌ها، خواب بودند؛ اصلاً باورمان نمی‌شد که ارتش اسرائیل با یک عملیات چند ساعته ما تا این اندازه فرو بپاشد. خود امریکایی‌ها هم می‌گویند؛ بلینکن که وزیر خارجه امریکاست و به کشورهای عربی رفت و آمد می‌کند، به منطقه که آمده بود، به نخست‌وزیر عراق گفته بود که ارتش اسرائیل فروپاشیده بود و کارش تقریباً تمام بود؛ ما رفتیم و به آنها کمک کردیم و این ارتش را از زمین بلند کردیم و نگه‌اش داشتیم تا به طور کامل از بین نرود و سعی کردیم آنها را مجاب کنیم تا ایستادگی کنند و با تکیه به ما کارشان را ادامه دهند.

بنابراین رژیم صهیونیستی از نظر اقتصادی و نظامی به کمک حمایت‌های مستقیم آمریکا و اروپا سر پا ایستاده است و به رایگان هر امکانی را که نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار می‌دهند حتی سلاح کشـــــــــتار جمعی یعنی بمب اتم!

دیگر خبرها

  • راهکار بیژن نوباوه برای حرکت فرهنگی برای حجاب؛ از سخت‌ترین کار شروع کردیم | فیلم
  • برگزاری جشن کارگری شهرداری سمنان با نام «سپاس کارگر»
  • آمریکا ارسال محموله سلاح به مقصد اسرائیل را متوقف کرد
  • سردار رشید: در عملیات وعده صادق، 240 جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند/ اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد/ آمریکا و اروپا رایگان هر امکانی را که رژیم صهیونیستی نیاز داشته باشد، در اختیارش قرار می‌دهند حتی بمب اتم!
  • ناگفته هایی از عملیات حماس و عملیات وعده صادق: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
  • پیشنهاد جنجالی ایلان ماسک علیه دانشجویان معترض امریکا | نتایج نظرسنجی میلیونی‌اش را ببینید
  • اهمیت بستن کمربند ایمنی در خودرو مخصوصا صندلی عقب (فیلم)
  • سردار رشید: در حمله سپاه به اسرائیل، ۲۴۰ جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل کمک کردند /اسرائیل جرأت نکرد تصاویر دو پایگاه نظامی اش را به دنیا نشان دهد
  • رشید:۲۴۰جنگنده آمریکا و ناتو به اسرائیل در وعده صادق کمک کرد
  • گردشگری ایران در مسیر جاده ابریشم