ملاکهای انتخاب رئییس جمهور در شرایط فعلی
تاریخ انتشار: ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۲۸۲۹۳
کدام یک از 6 نامزد، اداره دولت دوازدهم را برعهده میگیرد؟ اولویتهای دولت جدید کدام است؟ آیا این دولت قادر خواهد بود برای مشکلات مهم اقتصادی و اجتماعی نظیر اشتغال و ازدواج و قدرت خرید مردم و مسکن و ارتقای فرهنگ و اخلاق عمومی چارهاندیشی کند؟ این تدبیرها از کجا پدید میآید؟ در یک کلام، آیا رفع چالشهای مهم پیش روی کشور نظیر بیکاری ممکن است یا خیر و انتخاب هر یک از نامزدها چه تأثیری در این روند میتواند داشته باشد؟
1- هر نامزدی را باید با دغدغهها و دلمشغولیهایی که فارغ از لفظ در عمل از خود نشان میدهد، سنجید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
2- انسان معمولی برای خرید یک جفت کفش یا لباس، حتماً چند ساعت وقت میگذارد؛ چه رسد به اینکه بخواهد برای فرزند خود همسر اختیار کند. با این وصف اگر شنیدیم نایب رئیس مجلس در جواب اعتراضها میگوید «20 دقیقه هم برای بررسی و تصویب برجام زیاد بود»- حال آن که حاوی تعهدات 15 ساله بود- آیا نباید در عقل چنین صاحب منصبی شک کنیم؟ یا اگر شنیدیم فلان و بهمان میگویند روزگار، دوره مذاکره و گفتمان است نه موشک، و موشکپرانی کم عقلی است(!) آیا نباید درباره نفوذ بیخردی به میان برخی متولیان امور نگران شویم؟ اگر دیدیم اجازه دستدرازی به بیتالمال را دادهاند و پس از چند مدت نمایش برخورد با متخلفان، همانها را «ذخیره کشور و سرمایه ملی و مدیران نابغه» معرفی میکنند، آیا نباید حساس شویم؟ اگر دیدیم فلان مدیر روزنامه مدعی اصلاحطلبی و نماینده مجلس، 170 میلیون تومان از مفسد اقتصادی مشهور هدیه میگیرد و سالها بعد با همان آدم بد نام کله پاچه میل میکند، و با همه اینها آروغ مبارزه با فساد اقتصادی در تیترهای اول روزنامه میزند، آیا نباید نگران شد؟ اگر سراغ وزیران چند هزار میلیاردی را گرفتیم که فهرست اموال خود را به قوه قضائیه ندادهاند و دیدیم یکی از همانها در فضای عمومی، فرماندار فلان شهر حاشیهای را -به صرف اینکه گوشهای از رنجهای مردم را منتقل کرده- مورد اهانت قرار میدهد و میگوید «بیشعور! تو نماینده مردمی یا دولت؟ اگر گذاشتم یک روز دیگر اینجا بمانی»، نباید از وقوع برخی انحرافها نگران شویم و برای قبیل این روندها اقدام کنیم؟ اگر دیدیم مدیرانی به سادگی آب خوردن وعده میدهند و از آن سادهتر- با توهین به شعور مردم- انکار میکنند، سراب به مردم نشان میدهند و علیه پوپولیسم بد میگویند، آیا نباید برانگیختگی اجتماعی ایجاد شود؟
3- امیر مؤمنان(ع) نامه 53 نهجالبلاغه را برای ما و صاحب منصبان ما نوشت و گرنه میدانست که پای مالک به مصر نمیرسد. برای همین هم در پایان نامه 23 صفحهای به دعا نوشت «از خداوند به وسعت نعمت او و عظیم قدرتش میخواهم که... زندگی من و تو را به سعادت و شهادت ختم فرماید». ملاکی را برای مدیریت در این نامه قرار داد که حتی اگر جامعه و حکومتی مسلمان نبودند، اصالت و اعتبار و اهمیت داشت. یک راهی را ترسیم کرد که مسئولان و مدیران نمیتوانند سر آن دو راهی، هر دو راه را با هم طی کنند و ناچار باید یکی را فرو بگذارند و در دیگری ادامه مسیر بدهند. امیر مؤمنان از یک تضاد و تناقض مهم که افراد را مجبور به انتخاب میکند، رازگشایی کرد و امر فرمود «باید که دوست داشتنیترین کارها نزد تو، میانهترین آنها در نسبت با حق باشد، و فراگیرترین آنها نسبت به عدالت، و جامعترین آنها برای رضایت توده مردم؛ که همانا نارضایتی عموم مردم، رضایت خاصّان و خواص را از بین میبرد و همانا نارضایتی خواص با وجود رضایت عمومی، بخشوده (و پذیرفتنی) است».
4- حضرت در ادامه یک حقیقت مهم و تجربه شده را مورد تأکید
قرار داد؛ فرمود از میان مردم، طبقهای هستند که زحمت و دردسر آنها برای حاکم زیاد است و آن، طبقه خواص است. «از میان مردم، هیچ کس نیست به اندازه خاصان (خواص) که برای والی هزینه سنگین داشته باشد (پر خرج باشد) آنها به هنگام بلا، کمتر از همه یاری میرسانند و بیش از دیگران، از انصاف اکراه دارند و ناگوار میشمارند. و هنگام خواستن، بیشتر از بقیه مردم اصرار میورزند؛ اگر به آنها ببخشی، کمتر شکرگزاری میکنند و اگر منع کنی و به تأخیر بیاندازی، از همه عذرناپذیرتر هستند. و در تلخیها و ناگواریهای روزگار از همه کمطاقتتر هستند. و همانا منحصراً، این توده مردمند که ستون دین، و جمعیت مسلمین، و وسیله دفع دشمنند؛ بنابراین باید گوش تو به جانب آنها و تمایل و گرایش تو همراه آنان باشد». در ادامه همین نامه، حضرت تصریح کرد «بر تو باد مراعات طبقه پایین از اهل حاجت و فقر، که رسیدگی و کمک به آنها سزاوار است و هر کدام آنها حقی بر عهده والی دارند و زمامدار نمیتواند از عهده این مسئولیت و حق برآید مگر با اهتمام و یاری جستن از خداوند و پروراندن نقس خود برای همراهی با حق و شکیبایی بر آن، چه سبک باشد و چه سنگین».
5- منطق راهبردی امیر عدالت (ع) یک کلمه بیشتر نیست. نمیتوان هم جانب حق مردم را گرفت و هم صاحبان نفوذ و ارتباط و گردنکلفتها و اطرافیان و هم باندیها و قوم و خویشها را راضی کرد. در هر جامعهای میزان مشخصی از ثروت و سرمایه عمومی وجود دارد که یا باید به عدالت توزیع شود و مانند جاری آب، تا پای آخرین درخت برسد، و یا اینکه به اجحاف و حیف و میل تقسیم شود و به موازات کوخنشینی مردم، کاخنشینها سر برآورند و از مردم مالیات دست درازی به بیتالمال را هم بخواهند! اگر قرارشد مثلا با سفارش فلان عنصر متنفّذ در دولت، مدیران ویژهخوار در بانک ملت و تجارت و رفاه کارگران و... منصوب شوند - و حقوق و پاداشهای 30 تا 734 میلیون تومانی بگیرند- معلوم است که این قبیل افراد جگونه مدیریت میکنند و یک قلم خروجی آنها میشود بالغ بر 5 هزار میلیارد تومان زیان سهامداران دو بانک در بورس طی سال گذشته؛ یا 11 هزار میلیارد تومان غارت امانت معلمان در صندوق ذخیره فرهنگیان! این خیانتها را نمیشود با افزایش حقوق ناگهانی و شب انتخاباتی مستمریبگیران و کارگران و فرهنگیان جبران کرد.
6- نمیشود دروازه واردات را چنان تبدیل به اتوبان کرد که کشور با رشد 22 درصدی در یک سال، تبدیل به چهارمین رکوددار دنیا شود و آن وقت برای کارگر و کارخانه و تولیدکننده و فعال اقتصادی هم سوگواریهای شب انتخاباتی ترتیب داد. نمیشود یک پای برخی مدیران ارشد در دهها شرکت خصوصی و یک پای دیگرشان در سیاستگذاریهای دولتی باشد و آنگاه توقع داشته باشیم همین «هوو»های بخش خصوصی، تولیدکنندگان رقیب را به خاک سیاه نشانند؛ یارانه و اعانه پیشکش! نمیتوان چند محله این طرفتر یا آن طرفتر از کاخ شاه در سعدآباد، در ولنجک و فرمانیه و زعفرانیه و لواسان، کاخنشینی و ویلانشینی اختیار کرد و از آن ارتفاعپست(!) رنج مسکن مردم جنوب شهر تهران را فهمید؛ شهروند آذربایجانی و کردستانی و ایلامی و خوزستانی و هرمزگانی و سیستان و بلوچستانی و خراسانجنوبی و گلستانی که بماند! نمیشود انبوهساز مسکن بود و از پیشرفت پروژه مسکن مهر که موجب کاهش قیمت انحصارات شما شده، ناراحت نشد یا سرپناه 10 میلیون شهروند ناامید اما صاحب خانه شده را «مزخرف» نخواند! چنین فحشهایی خوردن و شنیدن داشت اگر در حد ناسزا میماند و تبدیل به «تصمیم» برای زمین زدن یک پروژه ملی به هر قیمت نمیشد. اجرای مسکن مهر به جای بهتر شدن و رفع ضعفها، باید زمین میخورد تا سیاهنمایی مطلق علیه دولتمردان قبلی مخدوش نشود؛ حتی اگر موجب تعطیلی و رکود 300 شاخه شغلی و صنعتی دیگر در کشور، و رشد منفی 14/9 درصدی بخش مسکن و تزریق این رکود به کل اقتصاد شود. میشد در همین روزگار تحریم، صدها هزار شغل در همین بخش مسکن - بدون یک دلار سرمایهگذاری خارجی- ایجاد کرد. مرحوم هاشمی بود که گفت با 20 درصد نقدینگی موجود (1200 هزار میلیارد تومان) به اقتصاد کشور رونق داد. اینگونه، نگرانی تورم ناشی از نقدینگی هم برطرف میشد. اما در این صورت منافع خاصان چه میشد اولا؛ و دیو نشان دادن دولت سابق برعکس درمیآمد ثانیا! اکنون با صدها هزار فرصت شغلی در حال از دست رفتن روبرو هستیم که نیاز به بودجههای انبوه ندارد و فقط نیازمند رسیدگی و هووزدایی! است.
7- وعده بلامحل پشت بند وعدههای قبلی و سپس انکار آن، خلاف چهارچوبهای حکومت دینی و حتیخلاف مروت و عقلانیت است. امیر مومنان (ع) به حارث همدانی فرمود «بپرهیز از هر عملی که در پنهان انجام شود و در علن موجب شرمندگی گردد؛ و بپرهیز از هر عملی که هرگاه از صاحبش درباره آن بپرسند، انکار کند یا مجبور به عذرخواهی شود» (نامه 69 نهجالبلاغه). اینکه بگویید اگر 10 میلیون گردشگر بیا
یند، میتوان 4 میلیون شغل درست کرد و اعلام کنید که 19 میلیون گردشگر در همین چند سال به کشور آمدند، اما به هنگام مطالبه عمومی، انکار کنید و بگویید «من چنین وعدهای نکردهام و هر کس هم امروز میگوید 5 میلیون شغل درست میکنم، دروغگو و پوپولیست است»، مردم را منزجر میکند. حالا با فهرست انبوه وعدههای پشت هماندازی شده برخی مدیران اجرایی میتوان چند جلد کتاب «وعدههای سرخرمن»! منتشر کرد. به راستی چگونه میشود به مردم گفت تورم را 8 درصد کردهایم و کارگر و کارمند انتظار افزایش حقوق بیش از این نداشته باشند، اما هزینه جاری دستگاههای تحت نظر شما در این چند سال، با 3 برابر افزایش (300 درصد) روبرو شده باشد. بالاخره نرخ تورم 8 درصد بوده یا 100 درصد؟!
8- هجده روز باقی مانده، به اندازه همه زمانی است که تغییر در افکارعمومی رخ داد و منجر به اتفاقات شگفت در 3 انتخابات 76، 84 و 92 شد. در سال 76 تا هفته آخر طبق نظرسنجیها، آقای ناطق رئیسجمهور بود اما در چند روز شرایط فرق کرد. آقای احمدینژاد در مرحله اول انتخابات سال 84 (27 خرداد) پنج میلیون و هفتصد هزار رأی داشت و در 3 تیر، همین اقبال عمومی به 18 میلیون رسید. و در سال 92 طبق نظرسنجی مدعیان اصلاحطلبی که بعدها از سوی امثال محمدعلی نجفی اعلام شد، آقای روحانی 3 روز مانده به انتخابات 11 درصد و عارف فقط 8 درصد رأی داشت. 18 روز باقی مانده تا انتخابات، فرصت تکرار ناشدنی برای همه نخبگان و دلسوزانی است که دغدغهها و نگرانیهای انقلابی-ملی دارند. این فرصت روشنگری و بسیج ملی برای انتخاب مردمیترین، امانتدارترین، پایبندترین و باندگُریزترین فرد از میان نامزدها را باید قدر شمرد. نامزدها باید در گفتار و رفتار و سوابق همین ویژگیها را به مردم نشان دهند.
منبع: افکارنيوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۲۸۲۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
معلمِ متفکر
۱۲ اردیبهشت ماه، سالگرد ترور آیتالله مرتضی مطهری، تئوریسین جمهوری اسلامی ایران است. شخصیت متفکر، محقق، عالم، نویسنده، مدرس و دانشمند اسلامشناسی که به گفته رهبر انقلاب «نظام جمهوری اسلامی، بر پایه آن تفکر و برداشتی از اسلام بنا شده که آقای مطهری آن را ارائه کرده است».
به گزارش خبرگزاری ایمنا، علامه شهید مرتضی مطهری (ره) از دو جهت در روند نهضت اسلامی مردم ایران که به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ انجامید، نقشی اساسی ایفا کرد؛ یکی از این جهت که وی در جایگاه نظریهپردازی و تولید فکر دینی قرار گرفت و توانست هم بسیاری از کنشگران سیاسی این نهضت را از فروغلتیدن در اندیشههای مارکسیستی و الحادی و التقاطی بازدارد و هم به اشکالات و شبهات نظری ساخته و پرداخته شده از سوی فعالان گفتمان مارکسیستی و التقاطی پاسخ متقن گوید؛ دیگر اینکه شهید مطهری از جهت تصمیمسازی سیاسی کلان و راهبردی، در مرتبه پس از امام خمینی (ره) قرار داشت؛ چراکه امام، اعتمادی وصفناپذیر به وی داشت. به سبب همین منزلت تئوریک و جایگاه سیاسی، میباید آرا و نظریات شهید مطهری را با حساسیت و دقتی وافر مطالعه کرد و اعتنا و اتکایی درخور، نسبت به آنها روا داشت.
مطهری در عین داشتن نگاههای نوآورانهای که از چهارچوب زمانه نیز فراتر بود، خطوط قرمز و اصول ثابتی داشت؛ بهگونهای که میتوان گفت ایدئولوژی مطهری به هیچ قیمتی خریدنی نبود؛ در خاطرات نزدیکان شهید آمده است: «نفر دوم انقلاب و تنها کسی که استدلالهای او را امام (ره) بدون بحث میپذیرفت، مرتضی مطهری بود».
مطهری نه صرفاً یک مبارز انقلابی و کنشگر مدنی بلکه یک نظریهپرداز جامعالکمالات و عقل و مغزِ متفکر انقلاب اسلامی بود؛ او فهمیده بود که مبارزات میدانی و عینی و عملگرایانه را بسیاری میتوانند انجام دهند، اما مواجه با افکار مارکسیستی و سکولاریستی کار هرکسی نیست؛ نظریهپرداز افق تاریخی خلق میکند و مطهری در زمانه پرتلاطم خود، تفکر دینی را از زوال و انحراف نجات داد و با سرآمدان جریانات الحادی دست به گریبان شد.
مبانی فکری و سیاسی جمهوری اسلامی مبتنی بر دیدگاههای اندیشمندانی همچون مطهری است؛ وی در باب مسئله اسلامیت و جمهوریت اینطور میگوید: «کلمه جمهوری (شکل) و اسلامی (محتوای) آن را مشخص می کند. جمهوری یعنی حکومتی که مردم حق انتخاب دارند، رئیس حکومت موقتی است و هرچند سال عوض می شود. اسلامی هم یعنی اداره حکومت با اصول و مقررات اسلامی و حرکت در مدار اصول اسلامی»؛ او حکومت اسلامی را ادامه حرکت انبیاء و اولیاء (ع) میداند.
استاد مطهری این اصل دموکراسی را هم که مردم باید بر حاکمان نظارت داشته باشند، می پذیرد و می گوید: «هر مقام غیر معصومی که در وضع غیر قابل انتقاد، قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام».
مطهری طرح همبستگی دین و سیاست و آگاهی سیاسی را ضرورت شرعی اعلام می کند و جدایی دین و سیاست را طرح عاملان استعمار قلمداد میکند. به نظر وی، اسلام هنگامی قادر است در مقابل نظام های الحادی مقاومت کند که به صورت فلسفه زندگی حکومت کند و به گوشه مساجد و معابد محدود نباشد.
گروهک فرقان که به سرکردگی اکبر گودرزی مسئولیت به شهادت رساندن استاد مطهری را به عهده گرفت، در حالی یکی از علل واهی این ترور را چنین میخواند: «چون در منطقۀ قلهکِ تهران، خانه خریده است (مرتضی مطهری) و با اتومبیل شخصی رفتوآمد میکند، پس با اشرافیگری و سرمایهسالاری موافق است»، که خطابههای این علامه شهید در بهشت زهرا (س) و دقیقاً یک ماه قبل از شهادتش، شخصیت دیگری را به ما مینمایاند؛ وی گفته بود: «اگر واقعاً اذعان کردیم به اینکه انقلاب ما یک انقلاب ماهیتاً اسلامی بوده، یعنی عدالتخواهانه بوده ولی عدالت اسلامی! آینده این انقلاب آن وقت محفوظ خواهد بود و این انقلاب آن وقت تداوم پیدا خواهد کرد که اولاً مسیر عدالتخواهی را برای همیشه ادامه بدهد؛ یعنی دولتهای آینده واقعاً و عملاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند، تبعیضها را واقعاً از میان ببرند؛ جامعه توحیدی به مفهوم اسلامی، جامعه بیطبقه به مفهوم اسلامی نه جامعه بیطبقه به مفهومی که دیگران می گویند (اشاره به تفکرات مارکسیستی گروهک فرقان) _که میان اینها از زمین تا آسمان تفاوت است_ ایجاد کنند، دولتِ حال و آینده برای برقراری جامعه بی طبقه اسلامی کوشش کنند و الّا اگر عدالت فراموش شود انقلاب شکست می خورد چون اصلاً ماهیت این انقلاب ماهیت عدالتخواهانه بوده است.
یکی دیگر از سیبلهای حملات فکری استاد مطهری، تفکرات مارکسیستی بود؛ بهگونهای که مارکسیسم با هر حرکت سیاسی، مذهبی به شدت مخالفت میکرد و اساساً دین را افیون جامعه میپنداشت. آنان نه تنها معتقد به جدایی دین از سیاست بودند بلکه با همه توان مشتاق بودند تا دین را از اجتماع ریشهکن کنند.
مرتضی مطهری در یکی از سخنرانیهای کوبنده خود در اوایل انقلاب اینطور میگوید: «اینکه مادیون و ضدمذهبها میگویند دین تریاک جامعه است، تخدیر است، عامل رکود و توقف است، توجیهگر مظالم و تبعیضات است، نگهبان جهل است، افیون تودههاست، راست است اما درباره مذهب حاکم و مذهب شرک و مذهب تبعیض که سوار بر تاریخ بوده و دروغ است درباره مذهب راستین، مذهب توحید، مذهب محکومان و مستضعفان که همواره از صحنه زندگی و تاریخ بیرون رانده شده است».
استاد مطهری در رد تفکرات سکولاریستی نیز اینطور بیان میکند: «همبستگی دین و سیاست که امثال سید جمالالدین (اسدآبادی) مطرح میکردند به معنای این نبود که (حاکمان) با استبداد سیاسی به خود قداست دینی بدهند، بلکه برعکس به معنی این است که توده مسلمان دخالت در سرنوشت سیاسی خود را یک وظیفه و مسئولیت مهم دینی بشمارد. همبستگی دین و سیاست به معنی وابستگی دین به سیاست نیست بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است».
شهید مطهری از سال های پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با احساس خطر نسبت به آثار مخرّب و مسموم تفاسیر التقاطی و مارکسیستی گودرزی به روشنگری در این زمینه پرداخت. حجتالاسلام ناطق نوری در مورد جدّیّت شهید مطهری در برخورد با انحرافات فکری اکبر گودرزی میگوید: اولین کتابی که از گروه فرقان به دستم رسید، جزوه تفسیر سوره فرقان بود. من این کتاب را نزد مرحوم مطهری بردم و ایشان هم به من فرمودند: «هرچه از اینها گیرتان آمد برای من بیاور.» روزی به ایشان گفتم: «حاجآقا شأن شما بالاتر از این حرفهاست که وقتتان را صرف لاطائلات (حرفهای باطل) این پسرک کنید». ایشان جواب بسیار جالبی داد و فرمود: «فلانی! جوانهایی که این کتابها را میخوانند، نمیدانند یک بچهای به نام اکبر گودرزی این را نوشته، آنها تحت تأثیر این ادبیات و تفسیرهای کذایی و پرجاذبه قرار میگیرند. بنابراین من باید پاسخ اینها را بدهم تا جوانها از انحراف مصون بمانند. شأن روحانیّت و ما در این است که جوانها را حفظ کنیم و جلوی هر چیزی را که موجب انحراف آنها میشود، بگیریم.»
ضاربان شهید مطهری در تماس با روزنامههای کثیرالانتشار خود را اعضای گروه فرقان معرفی کرده و از ترور چندین تن از شخصیتهای سیاسی و مذهبی در آینده خبر دادند. در اطلاعیهای دلایل فرقان برای ترور شهید مطهری اینگونه بیان شده بود: «۱- همکاری با رژیم طاغوتی قبلی ۲- همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و طراحی سیاستهای دیکتاتوری آخوندیسم ۳- مفسد فیالارض ۴- بدعتگذاری در دین و جعل اصطلاح دروغین «ماتریالیسم منافق» ۵- کوشش برای بازسازی ارتش ضد ملی ۶- سکوت در برابر کشتار وحشیانه خلق مسلمان کرد، ترکمنصحرا و… توسط ارتش».
گروهک الحادی فرقان متفکری را به همکاری با رژیم ضد توحیدی و طراحی سیاستهای دیکتاتوری آخوندیسم متهم میکردند که آن شخصیت توأمان به آزادی اندیشهها و رشد اجتماعی مردم اعتقاد راسخ داشت؛ مرتضی مطهری در همین باب میگوید: «بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرستهای اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکنند، گمراه میشوند. اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمیفهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند، این مردم تا ابد بیلیاقت باقی میمانند.
مثلاً انتخابی میخواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا انتخاب دیگری؛ ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار گرفتهاید واقعاً حسننیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب بکند، و فرض میکنیم واقعاً هم آن فرد شایستهتر است، اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنید و بگویید شما نمیفهمید و باید حتماً فلان شخص را انتخاب بکنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد که این رشد اجتماعی را پیدا کنند. اصلاً باید آزادشان گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند، آنکه میخواهد وکیل بشود تبلیغات کند، آن کسی هم که میخواهد انتخاب بکند مدتی مردد باشد که او را انتخاب بکنم یا دیگری را، او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد. یک دفعه انتخاب کند، بعد به اشتباه خودش را پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش کامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیاید که رشد اجتماعی دارد. و الّا اگر به بهانه اینکه این ملت رشد ندارد باید به او تحمیل کرد، آزادی را برای همیشه از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی میماند. رشدش به این است که آزادش بگذاریم ولو در آن آزادی ابتداً اشتباه هم بکند.»
در نهایت، بهانههای فرقان برای ترور شهید مطهری بدون داشتن هیچ مبنای شرعی، عقلی و قانونی و با کجفهمی و برداشتهای سلیقهای و خودسرانه گودرزی و همفکرانش، منجر به ریخته شدن خون پارهتن امام و امت اسلام شد.
کد خبر 749610