خانم بازیگر: فاصله با تماشاگر را حذف کردم
تاریخ انتشار: ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۴۶۴۱۸
الهام پاوهنژاد، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، این روزها نمایش کافه پولشری، نوشته آلن وتز را با ترجمه اصغر نوری روی صحنه دارد. البته صحنه، این بار، نه سالن تئاتر که کافه تریای مجموعه تئاتر شهر است.
جام جم آنلاین: این نخستینباری است که پاوهنژاد را در قامت کارگردان یک نمایش میبینیم؛ نمایشی که با استقبال خوبی هم روبهرو شده تا اینکه او امروز به جامجم بگوید، شگفتزده است.بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در کافه پولشری، مرز خود و تماشاگر را به واسطه اجرا در کافه برداشتهاید. با چه تصوری از سختیهای اجرای این ایده، سراغش رفتید؟
به سختیهای کار خیلی فکر نکردم. تمرکزم بیشتر به مرزی بود که ارتباط را در عین بیارتباطی، ترسیم میکرد. همه تلاشم این بود که این نوسان، پرطراوت و جذاب باشد. البته از پیش میدانستم، رودررویی به این شکل با مخاطب نمایش، موقعیتهای دیگرگونی میسازد که در 26سال کار تئاتریام نمونهاش را ندیدهام. این اولین بار بود که به رابطه مستقیم با تماشاگر رسیدهام؛ به هر حال همواره فاصلهای لحاظ شده بود و این نخستین بار است که این فاصله به کلی از میان برداشته شده است. این ارتباط بیواسطه بسیار برایم جذاب است تا آنجا که هر شب با واکنشهای تازهای روبهرو میشوم. بنابراین باید برای واکنشهای مختلف در هر شب از اجرا آماده میبودم، اما چنان که منظور شماست، برای چیرهشدن بر سختیهای این شیوه اجرا، پیشتولیدی نداشتیم.
پیش از این، تجربه مونولوگگویی در بازیهایتان داشتید؟
بله، در سهگانه اورنگ به کارگردانی محمد حاتمی. البته پیش از اینها هم در نمایشی از محمد یعقوبی در سال 1382 اولینبار مونولوگ کار کرده بودم؛ نمایشی بود با تکگویی سه زن.
این بار اما مونولوگتان همراه است با نمایشی تکپرسوناژ. به نظرتان تئاتر تکبازیگر، ماهیتا چه مزیتها و معایبی دارد؟
اگر بازیگر با فن مونولوگ، آشنایی درست و عمیقی نداشته باشد، هیچ مزیتی ندارد. به هر حال تکگویی، تخصصی است که تجهیز به آن دشوار است؛ شما پارتنر و بازیگری مقابل خود ندارید و یکه و تنها باید تمرکز مخاطب روی خودتان را کنترل کنید. اگر بحرانی این میان به وجود آید، مثلا اگر قسمتی از متن را فراموش کنید، کسی نیست کمکتان کند و بازی را بچرخاند. از سوی دیگر، چنین نمایشی اگر نتواند از عنصر صدا و تصویر، در راستای جذابیتهای ظاهری و تنوعبخشیدن به اجرا بدرستی استفاده کند، حاصل، خستهکننده خواهد شد و باید منتظر باشید تا تماشاگر از دقیقه ده و دوازده به بعد، ارتباطش با نمایش را از دست بدهد. بنابراین باید کارگردان و بازیگر چنین نمایشی در ایجاد تنوع و در عین حال نشاندادن تسلطش بر اجرا بکوشد. پس فکر میکنم نه تنها مزیتی ندارد، بلکه همهاش دردسر است! چالشی بزرگ است. شما یک تنه به جنگ با خطرات مختلف میروید.
پیش از اینکه کافه پولشری را اجرا کنید، چه شناختی از آلن وتز، به عنوان نمایشنامهنویس داشتید؟
این نمایشنامهنویس را نمیشناختم. اصغر نوری که این متن را ترجمه و منتشر کرده، چند سال پیش، درباره اجرای آن با من حرف زد. قرار بود دوست دیگری با ایشان همکاری کند که نشد. بعدها دوباره با آقای نوری درباره کافهپولشری صحبت کردیم و این بار مصمم شدیم آن را روی صحنه ببریم. سال گذشته شرایط اجرا هماهنگ بود، اما چون در کار آقای حاتمی روی صحنه بودم و از آنجا که این کار، انرژی تمام میخواست، دست نگه داشتم تا الان.
حالا که از بهتعویقانداختن نمایشتان به خاطر همکاری با گروهی دیگر میگویید، این همکاری توأمان با چند گروه، به پدیدهای در تئاتر ما تبدیل شده است. حتی شاهدیم یک بازیگر، یک روز در سه نمایش روی صحنه میرود... .
ما انسانیم با تواناییهای مشخص. اگر این بازیگران در خلوت خودشان صادق باشند، پی میبرند که برای هیچ یک از نمایشهایی که در یک روز بازی میکنند، همه انرژیشان را صرف نمیکنند. دوی ماراتن که نیست، حتما در این وضع، انرژی آدم بر سه تقسیم میشود.
حالا و بعد از تجربه اولین کارگردانی تئاتر، برنامه بعدیتان چیست؟
برنامهریزی خاصی ندارم. خودم را در وهله نخست بازیگر میدانم و به کار خودم در این رابطه در تئاتر ادامه میدهم، اما اگر متنی مورد علاقهام باشد، باز هم به اجرایش فکر خواهم کرد؛ متنی که مثل کافهپولشری مسأله من و توأمان مسأله جامعهام باشد.
از استقبال مخاطبان شگفت زده شدم
من از استقبال راضی هستم و چه بسا شگفتزدهام. شب پنجم با تماشاگری مواجه شدم که برای دومین بار به تماشای نمایش آمده بود. چند شب پیش هم که طبق روال نمایش کاپکیک تماشاگران را سر میزشان بردم، یکیشان میگفت سومینبار است میآید و میخواهد بار چهارم و پنجم را هم بیاید. پیشبینی میکردم که این نمایش، پرمخاطب شود، نه به خاطر کار خودم، بلکه به دلیل مضمونی که از آن سراغ داشتم، اما صادقانه باید بگویم این پیشبینی تا به این جا نبود که فکر کنم عدهای سه بار و بیشتر بیایند و اجرا را ببینند. این در حالی است که نمایش، پایان غیرقابل پیشبینی دارد و با اینکه قصه، در پایان، به نوعی تمام میشود و شاید به نظر برسد که دوبارهدیدنش منافات دارد با این تمامشدگی، باز هم میآیند و اثر را میبینند.
منبع: فردا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۴۶۴۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نمایش فیلم تئاتر «عروسی خون» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
به گزارش خبرگزاری مهر، دهمین برنامه از سلسله جلسات نمایش فیلم تئاترهای شاخص با همکاری مشترک انجمن صنفی منتقدان، نویسندگان و پژوهشگران خانه تئاتر و سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش فیلم تئاتر «عروسی خون» اختصاص دارد.
فیلم تئاتر «عروسی خون» (محصول ۱۹۸۱ اسپانیا/ ۶۷ دقیقه) به کارگردانی کارلوس سائورا بر مبنای نمایشنامهای نوشته فدریکو گارسیا لورکا چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درمیآید.
پس از نمایش این فیلم تئاتر نشست نقد و بررسی آن با حضور عباس غفاری (میزبان) و محمودرضا حبیبی (منتقد تئاتر) برگزار میشود.
در رابطه با خلاصه داستان این نمایش آمده است: «در استودیوی رقص «آنتونیو گادس» (گادس)، اعضای گروه در حال گریم و آماده شدن برای اجرای برنامه هستند. پس از آنکه گادس بهعنوان رقصنده اصلی و طراح رقص توضیحاتی به اعضا میدهد، اجرای «عروسی خون» آغاز میشود: لئوناردو (گادس) دلباخته زنی (هویوس) در آستانه ازدواج است. پس از یک صحنه پُرتنش در مراسم عروسی، همه متوجه میشوند که عروس نیز دلباخته لئوناردو است. عروس و داماد (خیمهنز) سوار بر اسب مراسم را ترک میکنند و لئوناردو نیز آنان را تعقیب میکند. ۲ مرد در نزاعی خونین، با چاقو یکدیگر را از پا در میآورند و عروس تنها و مغموم کنار ۲ جسد میگرید.»
سائورا پس از ساختن چند فیلم متأثر از اینگمار برگمان، با «عروسی خون» به دوره جدید و پویای فیلمسازیاش گام میگذارد. حاصل کار، فیلمی خاص است که بدون تردید یکی از بهترین آثار سینمای اسپانیا در دهه ۱۹۸۰ است. ایده ساخت یک نمایشنامه مشهور فولکلوریک در سالنی خالی از تماشاگر از سوی گادس و تبدیل شدن آن به مایه و داستان اصلی سائورا، از آن رویکردهای درخشان و جریانساز پستمدرنیستی است که دنیای متن و بیرون از متن را با هم درمیآمیزد.
بهرغم بومی بودنِ دستمایه و حتی اجرا که درک جزییات رقصها و موسیقی آیینی فلامنکو را تنها برای اسپانیاییها ممکن میکند، فیلم از چنان زبان نمایشی برخوردار است که هر تماشاگری را با خود همراه میکند. کارِ سائورا، از سوی دیگر، تنها ضبط و عرضه این بالههای باشکوه نیست بلکه او با دوربینش، تأویلی از «عروسی خون» ارایه میدهد. با «عروسی خون»، سائورا ژانر موزیکال را وارد عرصهای تازه و غیر آمریکایی میکند.
کد خبر 6095577 سید امیر شایان حقیقی