حسين دهباشي در گفتگو با مشرق: اگر جاي رئيسي و قاليباف بودم با يک جمله روحاني و جهانگيري را نابود ميکردم / يکي نيست به آقاي آشنا بگويد «حرف نزن»!/ ادبيات سگي آشنا هزينه بردار است/ بد صبحت کردن دولت روحاني با مخاطب به دليل پيري است
تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۵۶۲۸۰
خبرگزاري آريا - بعد از انتقاد به برجام دوستان دولت به من گفتند که اولين کسي هستي که به نمايندگي از شريعتمداري کيهان و رسايي و ... يادداشت نوشتي. از آنجا زاويه ما بيشتر شد.
سرويس سياست مشرق - در آستانه انتخابات رياست جمهوري دوازدهم قرار داريم و اذهان جامعه در هر گوشه و پستوهاي فضاي اينترنت به دنبال سرنخ ها و تحليل هايي هستند تا نامزدهاي انتخابات را بيشتر بشناسند و با تحليل هاي پيرامون آنان آشنا شوند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حسين دهباشي از آن جمله است. تاريخ پژوه و مستندسازي که فيلم انتخاباتي حجتالاسلام روحاني را در سال 92 ساخت و چند کليدواژه انتخاباتي رايج آن دوره را پايه گذار شد؛ هرچند امروز مي گويد ديگر قصدي براي ساخت مستند روحاني (و ديگر نامزدها) را ندارد؛ و البته از همه ستادها هم پيشنهاد داشته است. دهباشي با وجود سابقه طولاني برنامه سازي، با برنامه هاي تاريخ شفاهي سران پهلوي و مجموعه خشت خام خود را بطور جدي در عرصه برنامه سازي مطرح کرد.
**در ادامه شما را به خواندن گفتگوي صريح مشرق با حسين دهباشي دعوت مي کنيم (توضيح: اين گفتگو دو روز پيش از مناظره اول نامزدها انجام شده است):
** اگر از آخر به اول بخواهيم حرکت کنيم، شما اواخر سال 95 يک پست توئيتي منتشر کرده بوديد درباره سفر آقاي روحاني به کيش. گويي از واکنشهاي کاربران دلشکسته شده بوديد؟
نه. در کل همه ما دلشکسته سر خود هستيم. پستي را که گذاشتم خيلي دوست داشتم، چون در نتيجه آن سفر آقاي روحاني به کيش لغو شد.
** عدهاي ميگويند که شما ميدانستيد که اين سفر اتفاق نميافتد، با اين اقدام نرفتن آقاي روحاني به کيش پررنگ شود. شايد اگر اين موضوع را مطرح نميکرديد، درباره اين موضوع انقدر بحث نميشد؟
اين موضوع را هم ميشود مطرح کرد. ما در حوزههاي مختلف انواع نظريات را داريم و اگر قرار باشد نظر بدون مستند بگوييم که درباره هر کسي هر چيزي ميتوان گفت. نکته اين است که بعد از نوشتن آن توئيت، البته فکر ميکنم به آن مرتبط نبود و به مجموعه فضا و جر و بحثي که ايجاد شد ربط داشت که سفر لغو شد. موعد اعلام لغو سفر روحاني به کيش و هرمزگان از قول آقاي جادري، استاندارد کيش، هفت، هشت ساعت بعد از توئيت من است. با توئيت اين اتفاق نميافتد، بلکه با موجي که ايجاد شد ميتوان انتظار داشت که چنين اتفاقي روي دهد. البته گفته شد که به خاطر فضاي مجازي بوده است. گفتند سفري که قرار بود امروز انجام شود به زمان ديگري موکول ميشود. من خوشحالم که اين اتفاق نيفتاد. چون من دوست ندارم که رئيسجمهور کشورم، هر کسي که هست از امکانات دولتي براي استفاده شخصي استفاده کند.
** ايشان هر سال به کيش ميرفتند؟
هر سال ميرفتند و يک سال که مادرشان فوت کرد نرفتند.
** آيا اعتراض خودتان را به ايشان منتقل ميکرديد؟
بله
** چرا اين بار در فضاي مجازي منتشر کرديد؟
اتفاقاً اين بار نوشتم که در آن سالي که صدا و سيما انتقاد کرد و تلقي توهين شد، سالي بود که ميخواستند يارانه را قطع کنند، من از آقاي آشنا سوال کردم که چه توهيني شده است؟ دنبال آقاي ضرغامي ميگشتيم که ايشان رفع توهين کند، ايشان هم کربلا بود و نهايتاً آقاي فرجي، مدير شبکه يک را پيدا کرديم.
ايشان هم نگفت توهين نشده است و رفت تو اين فضا که ببخشيد و پخش زنده بوده است و ...؛ آقاي آشنا و من کيش بوديم. از ايشان پرسيدم چي شده است؟ گفت در برنامه زنده مجري سوال کرده است که رئيس جمهور که ميگويد مردم اين چند هزار تومان يارانه را نگيرند، چطور به خودش اجازه ميدهد که هواپيماي دولت را بردارد و به کيش برود.
من منتظر بقيه جمله بودم. گفتم خب؟ ايشان گفت همين! من پرسيدم توهين اين سوال کجا بود؟ آشنا گفت که خب نبايد اين را ميگفتند. من گفتم خب اين توهين نبود. يعني در همه جاي دنيا اين حرف مطرح مي شود. حرف دوستان اين بود که ايران، هر جاي دنيا نيست.
من اصلاً نميدانم آقاي روحاني خودش اعتراض داشت يا نه. خيلي اوقات تصويري که از ايشان ارائه ميشود خودش دخالت ندارد. نظر من اين بود که گاف بدي بود.
صحبتي که چند روز پيش آشنا کرد، در «ادبيات سگي»، حتماً هزينهبر است و از طرف ديگر من به عنوان کسي که روحاني را ميشناسم و سخنان قاليباف و رئيسي را شنيدهام، اصلاً فکر نميکنم ايشان کم بياورد. متوجه اين ماجرا نميشوم که براي چه اين ماجرا [عدم برگزاري مناظرات زنده] را اين قدر داغ کردند.
** در پاسخ به حملاتي که به ايشان شود، چطور؟ کم نميآورند و ميتوانند پاسخ دهند؟
بله. اتفاقاً ايشان در ضد حملهها خودش را نشان ميدهد.
** اين حمله بعد از چهار سال کار و بررسي است. آيا ميتوانند از فساد ميلياردي حرف بزنند و باز هم دستش در پاسخ اين قدر باز است؟
بهتر است از توهم خارج شويم. اين طور نيست که آمارها و برنامهها در انتخابات با هم رقابت ميکنند. در انتخابات همه جهان وضعيت به اين صورت است که فن بيان با تاکيد بر احساسات با هم رقابت ميکنند. حجتالاسلام روحاني از نظر بلاغت و فن بيان بسيار بالاتر از ديگران است و نامزدهاي ديگر نميتوانند پا به پاي ايشان بيايند. کافي است ايشان يک آمار مربوط به دوره قبل را بيان کند؛ در آنجا چه کسي ميتواند پرونده را باز کند و بگويد که عدد بيان شده مربوط به کدام دوره بوده است؟ ايشان در مزاح کردن و تکه انداختن از ديگران زبردستتر است.
فکر نميکنم که حملهاي، ولو مستند به ايشان بشود و ايشان کم بياورد. تبليغات، از فيلمهاي مستند گرفته تا سخنرانيها و مناظرهها نبايد در قالب يک حوزه اطلاعرساني مستند ديده شود، بلکه بايد به آنها در قالب يک سرگرمي نگاه شود. در اين حوزه آنچه اهميت دارد جذابيت است، نه سخن گفتن. اينکه چرا جرج بوش از الگور که براي هر حرفش يک طومار آمار و اطلاعات داشت برنده شد اين بود که وي به زبان مردم عادي سخن ميگفت و اين نحوه سخن گفتن وي جذابيت بيشتري داشت.
اينکه کسي بخواهد وارد اين بازي شود و منحني و ضرايب را نشان دهد يک دام است. در اين گونه موارد مخاطب احساس تحقير ميکند و اين طور به او القاء ميشد که تو متوجه نيستي و نميفهمي. هر چه نامزد انتخابات در مناظرات تلويزيوني صميميتر و عوامپسندانهتر صحبت کند، بيشتر رأي ميآورد.
** نشان دادن نمودارها به آقاي احمدينژاد خيلي کمک کرد.
ضمائم منحني بود که به احمدينژاد در اين راه کمک کرد.
** چند سال بعد از آن هنوز از آن آمارها صحبت ميشود و هنوز تلاش مي کنند بگويند دروغ بوده.
بله آن آمار را اگر من نشان دهم هيچ جذابيتي ندارد. آمارها وقتي توسط چنين شخصي نشان داده شود جذابيت دارد. دليل اصلي اينکه ايشان به عرصه رياستجمهوري آمد و کارهايش هنوز مانده و براي مدت طولاني نيز خواهد ماند، آن بود که وي به خوبي با بازي جذابيت رسانه آشنايي داشت، به طوري که وي به راحتي ميتواند يک موضوع را که همه درباره ايشان ديدهاند و فيلم آن هم موجود است انکار کند و جذاب هم باشد.
* آقاي روحاني هم اين کار را مي کند؟
نميخواهم به اين حوزه که آيا روحاني زير حرفهاي مستند يا غيرمستند ميزند يا خير وارد شوم. جذابيت سخن گفتن ايشان چند سر و گردن بالاتر از ديگران است.
** چطور به آقاي آشنا و روحاني نزديک شديد؟
سابقه آشنايي با آشنا به خيلي سال پيش بر ميگردد. من سنم خيلي کم بود و 19 ساله بودم که با ايشان بودم. آشنا در مرکز تحقيقات دانشگاه امام صادق(ع) بود و در دوره دکترا درس ميخواند که من هم در آن دوره شرکت ميکردم. من با وجود اينکه عضو دانشگاه امام صادق نبودم، ولي مديريت بخش همکاري بينالمللي دانشگاه امام صادق را برعهده داشتم و معاون دکتر سعيد مهدوي کني، مدير مرکز تحقيقات هم بودم.
تحمل جناح راست بيشتر از چپ ها بود/ هم در دفتر تحکيم وحدت بودم هم دانشگاه امام صادق
** در فضاي ايران بايد معرفي باشد که انسان بتواند در سن 19 سالگي در چنين سمتي مشغول به کار شود. چه کسي شما را معرفي کرد؟
آن زمان دکتر کاظم جلالي که فرمانده بسيج دانشگاه بود من را براي اين سمت معرفي کرد. من در سال 69 مسئول بسيج دانشگاه آزاد و عضو دفتر تحکيم وحدت هم بودم. آن زمان در دانشگاه تهران درس ميخواندم و در انجمن اسلامي دانشگاه هم بودم. بيشتر افراد انجمن در دوره ما سابقه بسيج و جنگ داشتند. شايد در هيچ دورهاي اين طور نبود. از همدورهايهاي آن زمان ميتوانم به فاتح و بهلولي که بعدها معاون وزير ارشاد شد اشاره کنم. وي معاون اطلاعات شهيد باکري بود. در اين ميان کمترين ميزان سابقه جنگ را من داشتم. دوره ما دورهاي بود که رزمندهها با سهميه وارد نشده بودند و سهميه جانبازي و ايثارگري يا خانواده شهدا يک دوره بعد از ما گذاشته شد.
اولين بسيج دانشجويي در خارج از دانشگاههاي آزاد و امام صادق در دانشگاه تهران ايجاد شد. براي مدت زماني طولاني، انجمن دانشجويان مخالف هر گونه تشکل دانشجويي بود هيچ تشکلي را راه نميداد. اولين مسئول بسيج، فردي به اسم ابدي بود که مسئوليت معاونت کتابخانه دانشگاه را هم برعهده داشت و دزفولي و از دوستان من بود. اولين اتاق را انجمن اسلامي دانشگاه به بسيج داد. بعدها اختلافاتي پيش آمد. جالب اين بود که وقتي به دانشگاه امام صادق رفتم احساس کردم صادقانه بايد به حاج آقاي مهدوي بگويم که من عضو دفتر تحکيم وحدت اسلامي هستم. البته اعضاي دفتر نسبت به اين اقدام من عکسالعمل نشان دادند، ولي ايشان گفتند: چه ربطي دارد، گفتم: هيچ؛ گفتند: کارت را بکن. ايشان از قطبهاي سياسي بود. اينکه به راحتي در چنين مقامي به من کار دادند براي من جاي تعجب داشت.
در آن زمان به دنبال کار بودم و همزمان در تلويزيون نيز کار ميکردم و با نوريزاد در شبکه يک کار ميکردم. من معاون ايشان بودم، ولي احساس ميکردم چرخ زندگي نميچرخد. من از ابتدا اهل کار بودم. متمول بوديم، ولي نميخواستم از پدرم که تاجر و مهندس بود پول بگيرم و به او حساب پس بدهم. من از بدو تولد به دليل شغل پدرم که تاجر خارجي بود مدت زيادي را در خارج از ايران بسر بردم.
من و کاظم جلالي هر دو معلم بوديم. موضوع جوياي کار بودن را به جلالي گفتم، وي نيز گفت که سعيد مهدوي براي مرکز تحقيقات به دنبال يک فرد اهل کار و خدمت ميگردد. نزد دکتر مهدوي رفتم و ايشان اصلا با من درباره مسائل سياسي بحث نکرد. آنجا بود که متوجه شدم که آنان که به اصطلاح راست هستند تحملشان بيشتر از چپيهاي آن زمان است.
** اين کم تحملي جناح اصلاح طلب در رد صلاحيت نامزدهاي اصولگراي شوراي شهر تهران هم قابل مشاهده است؟
در اين باره که چه اتفاقي در شوراها افتاد و چه کسي رد شد و ... اطلاع ندارم. به خوب و بد بودن آن کاري ندارم، ضمن اينکه فکر ميکنم اگر دوستان به ناحق رد شده بودند، فرياد وامصيبتاي جدي راه ميانداختند، ولي از واکنش آرام آنها احساس کردم که خيلي هم ناراحت نشدهاند.
** در سال 92 مستندي که براي روحاني ساختيد خيلي تاثير گذاشت و در ذهن مخاطبان ماند. سال 92 بعد از پيروزي روحاني، شايد انتظار داشتيد که مسئول شوراي اطلاعرساني رياست جمهوري شويد؟
خير.
يکي از وزرا به رئيس جمهور گفت حصر اولويت مردم نيست و ازين ماجرا بگذريد
** دلخوري شما با دولت از کجا شروع ميشود؟
مقدمه اين دلخوري به موضوع حصر ميرحسين موسوي بر ميگردد که من براي آن اتفاق يک يادداشت نوشتم. دفتر من در مرکز بررسي استراتژيک رياست جمهوري در کوچه اختر واقع شده است که پشت به ديوار حياط خانه موسوي است. يک روز احساس کردم اتفاقي براي موسوي افتاده و آمبولانس جلوي درب منزل وي ايستاده است. وقتي پرس و جو کردم مشخص شد که ايشان حالش بد شده است و وقتي پرسيدم چرا ايشان را به دکتر نميبريد؟ گفتند که مجوز نداريم. بر اين اساس يک يادداشت نوشتم که واکنشهاي بسياري برانگيخت و با عنوان تهديد از آن نام برده شد.
در آن متن خطاب به آقاي روحاني نوشتم که اگر اتفاقي براي موسوي بيفتد به ديگران کاري ندارم و شما را مسئول ميدانم. اين در حالي بود که من نه عضو جنبش سبز و نه اصلاحطلب بودم. دليل اعتراض من اين بود که ايشان در زمان انتخابات قولي داده بود و بايد سر آن ميايستاد. ميتوانست از ابتدا قول ندهد. مسئوليت حفاظت از موسوي به لحاظ فيزيکي برعهده وزارت اطلاعات بود. ميتوانستند وي را به بيمارستان منتقل کنند. منزل وي در جايي است که هر روز خودرو مقامات و از جمله رئيسجمهور از آنجا تردد ميکند. البته رئيسجمهور وعدهاي براي رفع حصر نداده بود، بلکه گفته بود که موسوي از فضاي امنيتي خارج ميشود و شرايط براي او بهتر ميشود.
** آيا وعدهاي که درباره رفع حصر آقاي موسوي دادند براي رأيآوري بود؟
من تصور ميکنم که اين موضوع از اولويت ايشان بنا به نظر مشاوراني که داشتند خارج شد. مشاوران ايشان به غير از آشنا، وزرا نيز هستند که مشورت ميدهند و در جريان هستم که آقاي ..... گفت که رفع حصر اولويت مردم نيست و از اين ماجرا بگذريد. بعد از نوشتن اين يادداشت ديگران به من گفتند که تو که در سال 88 نبودي، جنبش سبزي هم که نيستي، چرا کاسه داغتر از آش شدهاي. شايد تعبير درستي بود و در طول اين سالها اين موضوع با من همراه بود.
برجام نقطه اوج اختلاف با دولت يازدهم/ با مکانيزم گفتگوي برجام و داده ها و دستاوردها موافق نبودم
** شما زاويه گرفتيد يا دولت از شما؟
معمولاً دل به دل راه دارد.
** مسئوليت مشاوره گرفتن تا چه زماني ادامه پيدا کرد؟
تاريخ آن را دقيقاً يادم نيست. ولي نقطه اوج اختلاف من با دولت يازدهم به ماجراي برجام بر ميگردد. براي مثال وقتي يک فرد با سازماني که در آنجا مشغول به کار است مشکل دارد، پيش از آن که بيرون بيايد شروع به نق زدن ميکند و مردم از اين مشکلات بيخبر هستند ولي مجموعه ميداند که فرد مورد نظر با سازمان زاويه گرفته است. من در جريان ريز مذاکرات برجام بودم و مسئوليت کميته عمليات رواني دولت را در اختيار داشتم؛ حوزهاي که پيش چشم مردم نبود. همچنين مسئول کميته اطلاعرساني راهبردي در مرکز تحقيقات رياست جمهوري بودم. بنابراين افکار رسيده از مردم را چند گام زودتر از ديگران مطلع ميشدم. من با مکانيزم گفتوگوي برجام و البته نه با خود برجام، بلکه با داده ها و دستاوردها موافق نبودم و اين موضوع را نيز ميگفتم. اين موضوع ادامه داشت تا اينکه زمينههايي تحقق يافت.
علت اينکه دوستان خيلي از من رنجيدند اين بود که مقامات مسئول از من خواستند که چون عضو گروه هستم، انتقاداتم را مطرح کنم، ولي انتقاد صريح خودم را براي زماني بگذارم که کار از کار گذشته است؛ من هم اين کار را کردم. زماني يادداشت خودم را منتشر کردم که مجلس نظرش را در اين باره داده بود و مقام معظم رهبري هنوز نداده بودند. آنچه در اين باره به دوستان برخورد اين بود که من درست است که اصلاحطلب نيستم، ولي اصولگرا هم نيستم. به من گفتند که اولين کسي هستي که به نمايندگي از شريعتمداري کيهان و رسايي و ... يادداشت نوشتي. بر اساس اين ماجرا، زاويه ما بيشتر شد.
شايد اين سوال شما باشد که آيا اگر به سال 92 برگرديم، با همين اطلاعات امروزي که دارد، فيلم روحاني را ميسازد يا خير، جواب من مثبت است. گاه يک شخص را نقد ميکنيد و نقد شما ناشي از اين است که شخص چه امکاناتي دارد و چه وعدههايي داده است. خيلي هم تند و صريح نقد ميکنيد. وقتي رأيگيري شود که چه کسي رئيس شود، ميبينيد که همين فردي که اين قدر او را نقد کردهايد در اين جايگاه به نسبت ديگران بهتر است، ولي اين موضوع نه مانع نقد شما ميشود و نه از انتخاب شما پيشگيري ميکند. روحاني در سال 92 به نظر من شايستهترين فرد بود. هنوز هم فکر ميکنم که دولت روحاني ميتوانست با وجود همه دشواريها بسيار بهتر از آنچه ظاهر شد باشد.
** الان مستند چه کسي را ميسازيد؟
هيچ کس
** به شما پيشنهاد دادند؟
به غير از ميرسليم و هاشميطبا، از باقي ستادها از من دعوت شد. گاه افراد مسئوليت يک رأي را دارند، ولي يک موقع مسئوليت جهتدهي به افکار عمومي را دارند و ممکن است آن مسئوليت را معامله کنند و بگويند که در قبال آن پول، احترام و سمت ميگيرم. من هيچ کدام از اين موارد را مطالبه نکردم و نميکنم؛ چون انسان خيلي گراني هستم. در دو حوزه کارهاي سياسي و عامالمنفعه هم پول نميگيرم، چون آن زمان ديگر نميتوانم با دلم کار کنم. در اين دوره از انتخابات نيز نميتوانستم دلم را راضي کنم که براي کسي وارد حوزه جريانسازي افکار عمومي شوم؛ معني آن اين نيست که دشمني با اين جريانها دارم.
تمام پول کار در مناطق آزاد را برگرداندم/ احساس کردم پولي که ميگيرم نبايد در مالم وارد شود
** از آقاي روحاني پول نگرفتيد؟
در ساخت فيلم روحاني از وي پول نگرفتهام.
** مشاوره در مناطق آزاد را به پاس ساخت مستند به شما هديه دادند؟
اين اقدام از اشتباهات من بود. مکانيزم قضيه اين بود که در طول ساليان گذشته با انسانهاي بزرگي طرف بودم، چه در حکومت پهلوي و چه در دوره بعد. از بودن در کنار افراد بزرگ لذت ميبرم، صرف نظر از اينکه ممکن است ديدگاه سياسي آنها را قبول نداشته باشم. مثل بودن در کنار مقامات پهلوي، ولي قبول نداشتن همه يا بخشي از ديدگاه سياسي آنها.
بعد از برخي فعل و انفعالات به من اصرار شد که در دولت باشم و مسئوليتي برعهده بگيرم که شوراي اطلاعرساني به من پيشنهاد شد و من قبول نکردم که رياست آنجا را عهدهدار شوم. علت مشخص آن اين بود که با اعضاي آنجا مشکل داشتم. من به صورت مشخص کساني را که در آن شورا عضو شده بودند و سمت داشتند قبول نداشتم. فکر نميکردم که رياست در آنجا به اين مفهوم باشد که بتوانم دستور بدهم. به اين معني بود که بايد جمعبندي ميکردم. وقتي گروهي را قبول نداشته باشي، نميتواني اين کار را انجام دهي.
قرار شد که در حوزههاي ديگري باشم. از من سوال کردند کجا ميخواهم بروم؛ گفتم دو نفر را دوست دارم. البته سابقه آشنايي زيادي هم نداشتم. يکي زنگنه و ديگري ترکان بود. معلوم نبود که آنها کجا ميروند. ترکان آن زمان هفت، هشت مسئوليت داشت. مدت زمان نيم ساعت بعد از اين گفتوگو از ترکان دعوت شد که به رياست جمهوري برود. با هم صحبت کرديم و از ايشان پرسيدم که در کدام پست مشغول ميشوند، که ايشان گفت مناطق آزاد. گفتم هر جا باشيد آنجا را دوست دارم. ميخواهم کنار شما باشم. گفتم هر جايي به غير از کيش. گفت چرا؟، که در جواب ايشان گفتم تاکنون حتي براي سفر توريستي هم به کيش نرفتهام. هميشه فکر ميکردم کيش يعني اسلام آمريکايي. آنجا مثل لاسوگاس است و افکار عمومي را ميشناسم. حتي اگر امام جمعه آنجا هم بشوي، نميگويند که امام جمعه شديد، ميگويند رفته است کيش! ايشان به من گفت که مناطق را بگرد و ببين کجا ميخواهي باشي. بيشتر نظرش روي دنياديدگي من بود که کجا ميتوانم مثمرثمر واقع شوم. تقريبا همه مناطق را ديدم به جز کيش و چابهار.
از يکي از سفرها برگشته بودم و استراحت ميکردم. ترکان زنگ زد و گفت کيش! بعد من را راضي کرد. اشتباه بزرگي انجام دادم که آنجا را قبول کردم. هر چه حقوق از اين راه گرفتم نيز برگرداندم. چيزي ديدم که احساس کردم پولي که ميگيرم نبايد در مالم وارد شود.
** در کيش موفق بوديد؟
نه، اگر موفق بودم ادامه ميدادم. علت آن بود که گاهي مجموعه به چيزي عادت کرده است که من هم بايد همين نگاه آنها را پيدا ميکردم. کيش ساختاري در طول سالها پيدا کرده است که اگر ميخواستم در آنجا بمانم هم خودم سکته ميکردم و هم ديگران را دق ميدادم. چيزي عوض نميشد. البته محل کارم کيش بود. مسئوليت من در جزاير بيآب و علف بود؛ فارور و هندورابي. به آن کار که مطالعاتي بود اعتقاد داشتم. قرار بود طرح و توسعه آنجا را انجام دهم که بعدها اتفاق بيفتد. جزء هيئت مديره کيش هم بودم. نميتوانستم به خودم بقبولانم که اين موارد الزاماً ساز و کاري است که قبول دارم؛ بخشي از آن ساز و کار را نميفهميدم و احساس ميکردم آنچه را که امضاء ميکنم نميفهمم. متن استعفاي محرمانهاي را براي ترکان نوشتم و ايشان حکم مديرعاملي قشم را پشت آن نوشت و گفت که در کيش عضو هيئت مديره بودي، در قشم رئيس باش. من از ايشان تشکر و عذرخواهي کردم و گفتم يک بار اين کار را امتحان کردم.
من يک بار رفتم آمريکا و ميخواستم به لاسوگاس بروم. از هر کس پرسيدم همه خنديدند. در حالي که آنچه اين شهر به آن مشهور شده است سمينارها و نمايشگاههايي است که در آنجا برپا ميشود، ولي وقتي اسم آن آورده ميشود، انسان به ياد کازينو و فساد و قمار ميافتد. کيش هم زمينهاي است که پتانسيلهاي بسياري دارد، ولي آن جنبه نخستين در ذهن ما برجسته شده است.
شوراي شهر جاي سياسي کاري نيست/ مردم بايد ببينند کدام شهردار شهر را بهتر اداره مي کند/
** چه شد احساس تکليف کرديد؟! در شوراي شهر تهران ميخواهيد چه کاري انجام دهيد؟ اگر رأي بياوريد و مانند جريان مناطق آزاد نتوانيد کاري کنيد چه ميکنيد؟
اميدوارم اين اتفاق نيفتد. من دو هدف براي شورا دارم؛ يکي اينکه عضو شورا شوم و برخي کارها را اجرا کنم. اگر بخواهم از اين سري کارها جيبهايم را پر کنم، در آن صورت ميگويم براي کمک به مستضعفين ميروم و جيبم را در پوشش اين سخن پر ميکنم. من نوعي اگر نيتم پولدار شدن باشد، هدفم از ورود به شورا را نميگويم. اگر نيتم اين باشد که پلي براي سمتهاي بالاتر بزنم هم بيان نميکنم. پس از اين موضوع خارج شويم. اگر ميخواستم به هر قيمتي وارد شورا شوم، در يکي از ليستها حضور مييافتم که البته اين موضوع هم به من پيشنهاد شد. از همه جريانها از من رزومه خواستند، اگر بخواهم جريان شاخص را بگوييم، اصلاحطلب و اصولگرا در سطوح بالا از من درخواست رزومه کردند؛ يعني کساني که خودشان ليست را ميبندند. ولي به هيچ کسي رزومه ندادم. جالب اين که هر دو گروه گفتند من به آنها رزومه دادهام، ولي من تکذيب کردم. البته هر کسي که بخواهد اسم من را در ليست خود بگذارد از اين کار استقبال ميکنم، ولي به کسي رزومه نميدهم. علت آن هم اين است که برخي از حوزهها در هر کجاي جهان سياسي است مثل وزارت کشور يا امور خارجه. در اين وزارتخانهها بايد سياست ورزيد يا در مجلس نيز اوضاع به اين شکل است. برخي از حوزهها سياسي نيست، ولي آنقدر جامعه سياسي ميشود که آن را هم سياسي ميکنيم. مثل رئيس هواپيماي کشوري. من به عنوان يک فرد حزباللهي اعتقاد دارم که اگر اين فرد، بي اعتقاد هم باشد اشکالي ندارد، ولي دزد نباشد و بلد باشد که هواپيما را از زمين بلند کند.
از نظر من چهار پنجم وزراي دولت اگر خائن به نظام و دشمن جمهوري اسلامي نباشند اما اعتقاد قوي هم نداشته باشند، ولي بتوانند وزارتخانه را بچرخانند اشکالي ندارد. به نظر من لزومي ندارد وزير راه و مسکن يا تعاون، افراد معتقدي باشند؛ نمي گويم قانون انجام نشود؛ قانون اين التزام را خواسته، پس بايد انجام شود. بحث نظري ميکنيم. در عين حال وزير آموزش و پرورش، ارشاد، کشور و امور خارجه بايد تا ده رقم اعشار معتقد نه فقط به جمهوري اسلامي، بلکه به آن جناحي که آنها را به قدرت رسانده است باشند. يکي از حوزههايي که بيجهت سياسي شده و بدلي براي منازعات سياسي و دعواهايي که جاهاي ديگر بايد شود، شوراي شهر است.
از زمان تاسيس شوراي شهر تهران و قبل از تاسيس آن، پوزيشن شهرداري در کشور ما مثل پوزيشنهاي ديگر سياسي بود. مثلا در دوره رضاشاه اگر احساس ميشد که شهردار تهران به والاحضرت اعتقاد ندارد، هر چه هم در امر ساخت ساختمان و نظافت شهر خوب بود، ولي بايد برکنار ميشد. در اين باره بايد به بلوغ رسيد. فرمانده خود من که بسيار هم فرد معتقد و باهوشي بود، در شرکت کامپيوتري آمريکا کار ميکرد. مطمئن هستم تعقيبات نمازش را ترک نکرده بود و اگر جنگ ميشد دوباره به کشور باز ميگشت، ولي آمريکا از دانش و پتانسيل او استفاده ميکرد و وقتي احساس ميشد که اين فرد ميتواند در حوزهاي خطرناک باشد، از پيشروي و پيشرفت او در برخي حوزهها پيشگيري به عمل ميآمد. يک فرد حزباللهي نميتواند در عرصه اطلاعرساني و سلاح و بيمه و بانک کشوري مثل آمريکا ترقي کند، ولي در حوزه کامپيوتر، هوانوردي و کشاوري ميتواند رشد داشته باشد.
من با جناحهاي سياسي مشکل نداشتم، ولي شوراي شهر جاي سياسيکاري نيست. بعد از اتفاقي که در ساختمان پلاسکو افتاد، در لحظات اول خيلي از ما نميدانستيم چه اتفاقي افتاد، اما از همان ثانيه اول افراد دو گروه شدند؛ يک گروه گفتند قاليباف استعفا! و گروه ديگر ميگفتند که شما لاشخور سياسي هستيد و به هجمه افتادند. اين در حالي بود که هيچ کدام نميدانستند چه اتفاقي افتاده است. معني اين موضوع آن است که سياست را در يک امر دخالت ميدهيم. اميدوارم که قصور افرادي که اين استغنا را دارند و ممکن است رأي نياورند، ولي حداقل پا بر نفس خود گذاشتند و گفتند که در ليست گروهها نميرويم، کم کم باعث ميشود که در دورههاي بعدي افرادي باشند که نه فقط کانديد ميشوند، بلکه رأي هم ميآورند. وقتي افراد بين دو گزينه هاشمي و قاليباف قرار ميگيرند که کدام شهردار ميشود، بايد ببينند کدام يک بهتر شهر را اداره ميکنند، نه اينکه چه کسي در جناح ماست.
** چند روز قبل آقاي آشنا اظهاراتي درباره مناظرات داشتند و تعبير ناشايستي درباره مجري و نامزدهاي انتخابات به کار بردند که شما نيز واکنش نشان داديد (اينجا) . گذشته از اين موضوع، در دولت يازدهم مکرر مي بينيم و مي شنويم که ادبيات مناسبي براي رفتار با مردم در نظر گرفته نمي شود؛ وزير راه، وزير بهداشت، خود رئيس جمهور الفاظ تندي را خطاب به مردم و افرادي به کار مي برند؛ آقاي ترکان درباره کارگري کردن ايراني ها براي شيوخ اماراتي مي گويند؛ معاون حقوقي رئيس جمهور رسانه ها را تهديد به شکايت مي کند؛ ماجرا چيست؟
آيا داوري شما اين است که کابينه دولت يازدهم از ديد کارگري، سرمايهداري يا ارباب رعيتي به مردم نگاه ميکند و کار انجام ميدهد يا خير؟ يا رئيس دولت تحت فشار قرار گرفته و آن را به کابينه وارد کرده؟
ما بايد اين طور در نظر بگيريم که هر چيزي که ميتواند براي کشور ما ثروت توليد کند بايد باشد؛ فارغ از اينکه سرمايهدار اماراتي است يا آمريکايي. نبايد اين طور فهميده شود که کار تقسيم ميکنيم و مديريت و پول براي اماراتيها و کارگري براي ايرانيهاست. معني اين حرف آن است که ايرانيها هر جا ميتوانند بايد سرمايهگذار، کارگر يا بيکار باشند. نگاه سرمايهداري و واقعيت جامعه است. قرار نبود اين طوري باشد، ولي چه کسي به اين ماجرا اعتقاد دارد.
ما بايد دو چيز را از هم جدا کنيم؛ يکي انگيزه اقدام و ديگري انگيخته است که چه اقدامي اتفاق افتاده. من انگيزه را نميدانم و حدس ميزنيم که آيا مثلا روزي که آخوندي ميکروفون را پرت کرده است، از دولت به او فشار آمده يا قوه قضاييه و يا همسرش با او دعوا کرده است. آنچه که درباره وي ميتوان قضاوت کرد انگيخته است. ما وقتي ارزيابي انگيخته را ميکنيم ميگوييم شأن وزير اين است که چنين کاري نکند. بنابراين وارد حوزه انگيزه نميشوم که چرا اين اتفاق ميافتد. وارد اين بازي هم نميشوم که رئيس جمهور قبلي و پيشين و مقامات ديگر چه ميکنند. يک اشتباه بزرگي که در کشور ما اتفاق ميافتد اين است که ميگوييم بدي با بدي «در» ميشود. اين طور نيست، بلکه جمع ميشود.
اگر رئيس جمهور قبلي يا حتي رهبر رفتار مشابهي داشته باشد، دليل اين نيست که ديگران هم بايد اين کار را بکنند. همه اين رفتارها را مردم جمع ميکنند و پاي نظام ميگذارند. چند صد هزار نفر شهيد داديم که به تعداد آنان، مادر و پدر شهيد داريم. آنها زنده هستند و تا آخر عمرشان جاي جگر سوختهشان باقي است. بنابراين نبايد با چنين ماجراهايي شوخي کرد.
وقتي ميگوييم که املاک و حقوق نجومي و ... داريم، اين بيانات از نظر کسي که در خيابان زحمت ميکشد و پشت تاکسي نشسته و عرقريزان، کل لذت صبح تا شبش اين است که در سايه، ماشين را کنار بزند و از پشت ماشين، يک ليوان چايي يا آب خنک بريزد و بخورد؛ آب خنکي که دويست بار يخ زده، مزخرف است و هم املاک نجومي و هر فساد ديگري. اين موارد با هم در نميشود. ادبيات رسانهها اين است که از هم مچ بگيرند. بد صحبت کردن با مخاطب به ويژه با رسانه، ولو رسانه جانبدار باشد يا صدا سيما نادرست است و اصلاً جاي دفاع ندارد. نبايد وارد انگيزهها شد. تصور ميکنم دوستاني که اين کار را ميکنند بعدها پشيمان ميشوند، ولي وقتي تکرار ميکنند، يعني يک جاي کار ايراد دارد. آنچه متاسفانه در کل دولت فعلي وجود دارد، کمحوصلگي است. اين موضوع بيشتر از پيري ناشي ميشود. يک جوان وقتي فحش ميخورد راحت رد ميشود، ولي يک فرد مسن اين طور نيست. نه در رابطه با جناح مقابل، بلکه وزرا هم که با يکديگر حرفشان ميشود به جاي اينکه در جلسه با هم بگويند، از پشت تريبون با هم صحبت ميکنند. اينجا اولين سوال پيش ميآيد که چند چند هستيد. هفتهاي دو بار همديگر را ميبينند، چرا در جلسه خصوصي مشکلشان را نميگويند. وقتي با خودشان اين طور هستند، ديگر ميخواهيد با خبرنگار چگونه باشند. البته من فکر ميکنم اين براي شخصيت خطيب و روحاني مثل آقاي روحاني حتماً بيشتر به چشم ميآيد.
** چرا جلوي چنين مسائلي گرفته نميشود؟
مکانيزمي که وجود دارد، حلقه افراد نزديک است. وقتي آنها اين کار را تاييد ميکنند مانع ميشود. از سويي کانال اطلاعرساني در دولت که معمولاً حرف اين طرف به آن طرف برسد به صورت سرمايهگذاري شده، ضعيف است. در عين حال براي اينکه صداي آن طرف به مقامات برسد، کانالي وجود ندارد که بخواهد ضعيف باشد. وقتي آقاي روحاني آن صحبت را ميکند که به جهنم جاي گرم پيدا کنيد «برويد زير پتو» و آقاي آشنا ميگويد که اين توهين نيست و صراحت است، نشان ميدهد افراد نميدانند که عکسالعمل کارهايشان چطور است. ذائقه جامعه رفتار صراحتآميز رئيس جمهور را نميپسندد و نميپذيرد و اين موضوع کار او را سخت ميکند.
يا در مورد مناظرات و مجري مناظره هم همينطور است. گاهي بايد به مشاورها گفت آقا شما «حرف نزنيد» هيچ اتفاقي نمي افتد!
** آيا شما جزء ريزشهاي رأي آقاي روحاني هستيد؟ به کسي غير از ايشان راي مي دهيد؟
من چنين چيزي نگفتم. [آقاي دهباشي در توييتر نسبت به مهندس ميرسليم ابراز تمايل کرده اند]
** آيا فيلم شما در پيروزي روحاني مؤثر بود؟
من واقعاً نميدانم که تاثير داشت يا نه. علتش هم مشخصاً اين است که اندازهگيري نکرديم که پاس گل 18 قدم قاليباف به روحاني، چقدر تاثير داشت! و حمايت يا رد صلاحيت هاشمي يا کنار کشيدن آقاي عارف که ما وانمود کرديم به نفع روحاني بود، که البته نبود، چقدر اثر داشت يا سخن رهبر معظم انقلاب که بياييد رأي بدهيد. مشخص است که من تعداد فالورهايم 10 هزار تاست و در بهترين حالت 500 تا لايک ميخورد و توهمآميز است که تصور کنيم 500 نفر در اين انتخابات کوچکترين تاثيري را ميگذارد.
** آقاي جهانگيري را پوششي ميدانيد يا مستقل يا اينکه اگر فرصت شد براي اصلاحطلبان کار کند؟
در اين باره اطلاعي ندارم. چيزهايي در کشورمان دار
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۵۶۲۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کدام نمایندگان جلسه مجلس را تعطیل کردند؟
جلسه نوبت عصر امروز مجلس به دلیل به حد نصاب نرسیدن تشکیل نشد که اسامی ۳۵ نماینده غایب یا متاخر توسط یکی از اعضای هیأت رئیسه مجلس قرائت شد.
به گزارش ایسنا، جلسه نوبت عصر روز دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ صحن مجلس حدود ۴۰ دقیقه بعد از آغاز به کار، به دلیل غیبت تعدادی از نمایندگان و نرسیدن به حد نصاب جلسه با اعلام محمدباقر قالیباف رئیس مجلس پایان یافت.
محمدباقر قالیباف رئیس مجلس، گفت: تعداد نمایندگان حاضر در مجلس برای رای گیری به حدنصاب نرسیده است و نمیتوانیم بررسی بودجه را دنبال کنیم لذا پایان جلسه را اعلام میکنم.
وی گفت که جلسه بعدی مجلس فردا (سهشنبه) برای ادامه بررسی بخش دوم بودجه تشکیل میشود. این در حالیست که از روز گذشته اعلام شده بود که جلسات صحن مجلس تا پایان رسیدگی به بخش دوم لایحه بودجه سال ۱۴۰۳ کل کشور در ۲ نوبت برگزار خواهد شد.
قالیباف همچنین از اعضای هیأت رئیسه مجلس خواستار قرائت اسامی غایبان و متاخران جلسه شد که علی کریمی فیروزجایی عضو هیأت رئیسه مجلس اسامی آنها را به شرح زیر قرائت کرد:
- عبدالجلال ایری
- امیرحسین بانکی پور
- علی جدی
- حسین حسینزاده
- جعفر راستی
- رجب رحمانی
- جلیل رحیمی جهان آبادی
- جلال رشیدی کوچی
- ابراهیم رضایی
- محمدرضا رضایی کوچی
- مجتبی رضاخواه
- یعقوب رضازاده
- منصورعلی زارعی
- علیرضا زندیان
- قاسم ساعدی
- محمد سبزی
- حسن شجاعی
- مهدی شریفیان
- منصور شکرالهی
- مهدی طغیانی
- فرهاد طهماسبی
- روحالله عباسپور
- محمود عباس زاده
- بهزاد علیزاده
- ابوالفضل عمویی
- محسن فتحی
- حسین گودرزی
- محمدرضا مبلغی
- حسن محمدیاری
- غلامرضا مرحبا
- اردشیر مطهری
- محمدطلا مظلومی
- فاطمه مقصودی
- سید محمد موحد
- سید کاظم موسوی
بر اساس ماده ۷۱ آئیننامه داخلی مجلس شورای اسلامی، انعقاد رسمی جلسات و اعتبار اخذ رأی منوط به حضور حداقل دو سوم مجموع نمایندگان در صحن است؛ بنابراین از مجموع ۲۸۶ نماینده فعلی (با حساب ۴ نمایندهای که در طول این ۴ سال به هر دلیلی از مجلس جدا شدند)، برای رسمیت یافتن جلسه نوبت عصر روز دوشنبه صحن مجلس باید ۱۹۱ نفر در جلسه حاضر میشدند.