Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز، تاجر بین المللی فرش که طی سال‌ها در جست‌و‌جوی آرامش و خوشبختی با سه زن ازدواج کرده، اما هر بار با شکست و تلخکامی تن به جدایی داده بود، در رؤیای شیرین زندگی، با چهارمین زن آشنا شد و با او پیوند زناشویی بست، اما این زن هم با ترک خانه و زندگی مشترک، مهریه 100 میلیون تومانی‌اش را به اجرا گذاشت و پس از ممنوع الخروج کردن شوهرش او را با ماجراهای دیگری روبه‌رو کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


اوایل اردیبهشت امسال، «ناصر» با شکایت همسر چهارمش به شعبه 244 دادگاه خانواده احضار شد. او که در راهروی مجتمع قضایی صدر نشسته بود، می گفت: در 65 سالگی نه حال و حوصله آمدن به دادگاه را دارم و نه علاقه‌ای به ازدواج با یک زن دیگر: «دلم می‌خواست آخر عمرم را در وطن بگذرانم و سرم را به یک زندگی آرام گرم کنم، اما افسوس که کتاب تقدیر هر بار ورق تازه‌ای برایم باز کرده بود.»


ناصر با اشاره به گذشته‌هایش ادامه داد: «از نوجوانی با بافت و تعمیر فرش که پیشه اجدادم بود، آشنا بودم. 48 سال پیش از روستا به تهران آمدم و در یک فرش فروشی بزرگ مشغول به کار شدم؛ مدتی بعد آوازه مهارتم پیچید و یک تاجر فرش با وعده زندگی بهتر مرا با خودش به یونان برد. من که هنوز فارسی را خوب یاد نگرفته بودم، ناچار شدم زبان یونانی هم یاد بگیرم و همزمان غم غربت را نیز تحمل کنم.

اما خوابیدن در مغازه فرش فروشی و سختی‌های زیاد از من فرد موفقی ساخت تا چند سال بعد بتوانم یک مغازه کوچک فرش فروشی در شهر آتن باز کنم. سرانجام بعد از چند سال تلاش به تاجری بزرگ تبدیل شدم. 30 ساله که بودم تصمیم گرفتم ازدواج کنم و بدین ترتیب با دختری از یک خانواده اصیل ایرانی زندگی مشترکم را شروع کردم. در 5 سال نخست زندگی عاشقانه ما با روزهای خوش، سفرهای متعدد و تولد دو دختر زیبایمان ادامه داشت تا اینکه همسرم به بیماری نادری مبتلا شد. بعد از آن تا 10 سال درگیر درمان او و بزرگ کردن دخترهایم بودم. همواره آرزو می‌کردم پسری داشته باشم تا ادامه دهنده شغل خانوادگی و وارثم باشد، اما با وجود بیماری همسرم رسیدن به این آرزو محال بود...


در آن سال‌ها فشار کار، بیماری همسر و رسیدگی به بچه‌ها حسابی آشفته‌ام کرده بود تا اینکه سرانجام همسرم درگذشت و ناچار شدم با کمک پرستار دو دخترم را بزرگ کنم. اما بعد از مهاجرت دخترانم به امریکا دوباره تنها شدم و در آستانه 50 سالگی تصمیم به ازدواج گرفتم.

بعد از آن یکی از کارکنان فرش فروشی خواهر45 ساله مطلقه‌اش را به من معرفی کرد و بعد از چند تماس تلفنی و دیدار در تهران نام دومین همسرم در شناسنامه‌ام ثبت شد. نخستین شرط من با همسر جدیدم بچه دار نشدن بود، چرا که از بچه هایم دلخور بودم و از طرفی احساس می‌کردم در آن سن و سال بچه دار شدن برایم ناخوشایند است. اما همسر دومم آنقدر به من محبت کرد و در کار تجارت کمک حالم بود که سرانجام راضی شدم فقط یک بار بچه دار شویم. با این حال خدا به ما دختر و پسری دوقلو عطا کرد. به این ترتیب به آرزوی داشتن فرزند پسر رسیده بودم، اما مشکلاتم با همسر دومم از همانجا شروع شد. همسرم پایش را در یک کفش کرده بود که باید نیمی از املاک را به نام او و بچه‌ها کنم تا بعد از مرگم دخترهای همسر اولم ادعایی نداشته باشند، اما یک سال بعد از آنکه ویلای خارج و فرش فروشی شهر آتن را به نام بچه هایمان و خانه تهران را به نام همسرم سند زدم، او بنای ناسازگاری گذاشت و توانست حکم طلاق دریافت کند و بلافاصله هم با یک مرد یونانی ازدواج کرد. بعد از این ماجرا دچار افسردگی شدم و به تهران آمدم. چند سال در ویلای لواسان ماندم و به مصرف داروهای آرامبخش رو آوردم.»


در همان دو سه سال بود که پای سومین زن به زندگی ناصر باز شد. دخترخاله‌اش از جوانی عاشق او بود، اما سرنوشت راهشان را از هم جدا کرده بود و در حالی که از همسرانشان طلاق گرفته بودند، با هم ملاقات کردند.

ناصر می‌گفت: «هیچ علاقه‌ای به دخترخاله‌ام نداشتم، اما برای فرار از غصه‌های گذشته‌ام راضی شدم با او ازدواج کنم. تنها شرطم اقامت در تهران بود که دخترخاله‌ام پذیرفت، اما او زنی بود که به کارهای مردانه مثل باغبانی و تعمیرات ساختمانی علاقه داشت. این موضوع باعث رنجش من شد و به این نتیجه رسیدم که دخترخاله، زن ایده­ آل من نیست. برای همین مهریه و حقوق دخترخاله‌ام را دادم و بعد از جدایی بار دیگر به یونان رفتم تا دیگر او را نبینم. بازگشت دوباره‌ام به آتن با رونق کارم همراه بود و من توانستم با اعتبار گذشته‌ام یک مغازه جدید باز کنم و به وضعیت مالی خود سروسامانی دهم. دو سال بعد وقتی به تهران بازگشتم به خواهر و برادرانم سپردم تا زن میانسالی که بچه نخواهد یا به دنبال باغبانی و اقامت نباشد را به من معرفی کنند. درست سه سال پیش بود که «فریبا» به عنوان همسر چهارم وارد زندگی‌ام شد.


فریبا زنی بود 55 ساله که از همسر معتادش جدا شده و با دختر پشت کنکوری‌اش زندگی می‌کرد. بعد از دیدار با آنها و چند میهمانی خانوادگی، برای چهارمین بار پای سفره عقد نشستم. همسر جدیدم زنی خانه‌دار و منظم بود و به من آنقدر خوب رسیدگی می‌کرد که در عرض شش ماه چاق‌تر شدم و چند کیلو اضافه وزن پیدا کردم. اما یکی از اختلافات میان ما تنبلی و خوشگذرانی‌های دختر فریبا بود که فقط پول خرج می‌کرد و همدمش یک «ایگوآنا» بود. فریبا هم که کار فروش لباس را کنار گذاشته بود، ولخرجی‌هایش را شروع کرد و در یک سال میلیون‌ها تومان بدهی بالا آورد. با این حال بدهی‌هایش را با کمال میل پرداخت کردم و حتی به پیشنهاد فریبا بابت مهریه‌اش یک چک 40 میلیونی و یک چک 60 میلیونی دادم تا برای دختر بزرگ و دامادش خانه بخرد، ولی یک ماه بعد معلوم شد از خانه خبری نیست و مادر و دختر خودروی پرایدشان را با یک خودروی خارجی عوض کرده‌اند. اما مشکل اصلی از روزی آغاز شد که به حضور خانواده فریبا اعتراض کردم چون باعث برهم زدن آرامش زندگی‌مان شده بودند. همین موضوع باعث شد دختر بزرگ فریبا دعوای مفصلی راه بیندازد؛ چند ماه بعد هم که مشغول جمع کردن فرش‌های خانه برای فرستادن به قالیشویی بودم متوجه دست­نوشته‌های عجیب و غریبی شدم که توسط رمالان تهیه شده و دختر فریبا زیر فرش‌ها پنهان کرده بود تا زندگی مشترک من و مادرش به هم بخورد. این ماجرا چند روز بعد پیچیده‌تر شد و مشاجره سختی میان من و فریبا و بچه‌هایش درگرفت تا جایی که فریبا خانه را ترک کرد، مهریه‌اش را از طریق دادگاه به اجرا گذاشت و توانست با ادعای نپرداختن مهریه من را ممنوع الخروج کند...»


در ماه‌های گذشته ناصر با کمک وکیل خود توانست شواهدی درباره پرداخت مهریه در سال گذشته به دادگاه ارائه کند تا ممنوع الخروجی‌اش را لغو کند و با این حساب مهریه همسرش نیز پرداخت شده تلقی می‌شد. تنها می‌ماند دادخواست بازگشت فریبا به منزل، که ناصر چندی پیش به وکیل خود سفارش کرد از فریبا شکایتی مطرح نکند و تنها راضی‌اش کند تا به زندگی مشترک خود برگردد. وکیل ناصر هم موضوع را با وکیل فریبا در میان گذاشته و یک هفته دیگر به آنها فرصت داده بود. حالا بعد از سه زندگی مشترک ناپایدار ناصر دیگر از طلاق دادن و ازدواج مجدد خسته شده و ترجیح می‌داد یک زندگی آرام و بی‌دغدغه با فریبا داشته باشد، به شرطی که همسرش هم شرایط او را در 65 سالگی در نظر بگیرد.
ایران

110

منبع: جام نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۵۶۷۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بهره مندی بیش از ۳۶۰ هزار نفر از خدمات روانشناختی و مشاوره بهزیستی مازندران

 

به گزارش خبرگزاری صداوسیمای مازندران، ‌‌ مدیرکل بهزیستی مازندران ضمن گرامیداشت روز روانشناس و مشاوره ، با اشاره به نقش روانشناسان در ایجاد جامعه سالم از نظر جسمانی و روانی، گفت: اکنون ۲۱۲ مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی در استان در راستای ارائه مشاوره تخصصی در زمینه‌های فردی و خانوادگی، ازدواج، پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی، تحصیلی، ارتقاء توانمندی‌های معنوی، اخلاقی و فکری و ... فعالیت دارد.

دکتر فریبا بریمانی به خدمات حضوری و غیر حضوری مشاوره و روانشناختی اشاره کرد و افزود: پارسال ۱۶۶ هزار و ۳۰۱ نفر با مراجعه به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی از متخصصان مراکز بهزیستی خدمات دریافت کردند و  ۱۹۴ هزارو ۵۶۸ نفر  هم در تماس با ۱۴۸۰ "صدای مشاور"، برای رفع مشکلات روانشناختی در زمینه‌های فردی و خانودگی، کودک و نوجوان، تحصیلی، شغلی، مشاوره قبل از ازدواج، مشاوره طلاق، توانایی تصمیم گیری صحیح و مناسب و همچنین تقویت مهارت‌های زندگی و مهارت‌های بین فردی  از خدمات مشاوره تلفنی بهره‌مند شدند.

بریمانی، از ارائه آموزش به بیش از هشت هزار و ۳۰۰  جوان در آستانه ازدواج اشاره و خاطرنشان کرد: پارسال ۱۴ هزار و ۹۹ زوج مازنی برای افزایش استحکام روابط زوجین در کلاس‌ها ودر کارگاه‌ها و جلسات آموزشی پیش از ازدواج شرکت کردند

مدیر کل بهزیستی استان ارتقای سلامت و توانمندسازی روانشناختی زوجین، افزایش رضایتمندی زندگی زناشویی و تحکیم بنیان خانواده را از جمله اهداف برنامه‌های پیشگیرانه و ارتقایی سازمان بهزیستی در حوزه خانواده برشمرد و گفت: در این راستا در سالی که گذشت ۱۵۴۱۱ نفر از آموزش زندگی خانواده و ۴۴۰۹۹ نفر از آموزش‌های مهارت‌های زندگی بهره‌مند شدند.

بریمانی،  انتخاب همسر و ازدواج را از بعد اجتماعی و فردی برای افراد جامعه، مرحله مهم و حساسی دانست و ادامه داد: ۹۶۸۰ نفر پارسال  از مراکز مشاوره سراسر استان برای ازدواج و انتخاب همسر خدمات مشاوره‌ای دریافت کردند.

مدیرکل بهزیستی مازندران به  خدمات مشاوره طلاق در مراکز بهزیستی نیز اشاره کرد و افزود: پارسال ۴۶ هزار و ۳۶۱ زوج در مراکز مشاوره، خدمات مشاوره‌ای دریافت کردند که از این تعداد پرونده بیش از ۲۳ درصد منجر به سازش شده است و عمده‌ترین دلایل طلاق نیز عدم مسوولیت پذیری، بی توجهی، کمبود مهارت‌های زندگی، اعتیاد، خیانت و سو ظن، خشونت و دخالت اطرافیان بود.

دیگر خبرها

  • برپایی جشن ازدواج ۲۳ پاسدار در سردشت
  • اتفاقی که باعث شد مورایس مسلمان شود
  • ماجرای مسلمان شدن مورایس؛ ازدواج با دختر ایرانی
  • بهره‌مندی ۳۶۰ هزار نفر از خدمات روانشناختی در مازندران ‌
  • عروسی‌هایی بدون تالار و تشریفات
  • بهره مندی بیش از ۳۶۰ هزار نفر از خدمات روانشناختی و مشاوره بهزیستی مازندران
  • بهره‌مندی بیش از ۳۶۰ هزار نفر از خدمات مشاوره بهزیستی مازندران
  • ۲۳ درصد پرونده های مشاوره طلاق در مازندران منجر به ساز شد
  • پشت پرده مسلمان شدن مورایس سرمربی سپاهان
  • تصمیم بزرگ: مورایس چگونه مسلمان شد