داستان ضرب المثل ،هنوز دو قورت و نيمش باقي مانده
تاریخ انتشار: ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۵۸۳۶۴
خبرگزاري آريا - هنوز دو قورت و نيمش باقي مانده مي گويند حضرت سليمان زبان همه جانداران را مي دانست ، روزي از خدا خواست تا يك روز تمام مخلوقات خدا را دعوت كند . از خدا پيغام رسيد ، مهماني خوب است ولي هيچ كس نمي تواند از همه مخلوقات خدا يك وعده پذيرائي كند . حضرت […]
هنوز دو قورت و نيمش باقي مانده
مي گويند حضرت سليمان زبان همه جانداران را مي دانست ، روزي از خدا خواست تا يك روز تمام مخلوقات خدا را دعوت كند .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از خدا پيغام رسيد ، مهماني خوب است ولي هيچ كس نمي تواند از همه مخلوقات خدا يك وعده پذيرائي كند .
حضرت سليمان به همه آنها كه در فرمانش بودند دستور داد تا براي جمع آوري غذا بكوشند و قرارگذاشت كه فلان روز در ساحل دريا وعده مهماني است .
روزي كه مهماني بود به اندازه يك كوه خوراكي جمع شده بود . در شروع مهماني يك ماهي بزرگ سرش را از آب بيرون آورد و گفت : خوراك مرا بدهيد .
يك گوسفند در دهان ماهي انداختند . ماهي گفت : من سير نشدم . بعد يك شتر آوردند ولي ماهي سير نشده بود .
حضرت سليمان گفت : او يك وعده غذا مهمان است آنقدر به او غذا بدهيد تا سير شود .
كم كم هر چه خوراكي در ساحل بود به ماهي دادند ولي ماهي سير نشده بود . خدمتكاران از ماهي پرسيدند : مگر يك وعده غذاي تو چقدر است ؟
ماهي گفت : خوراك من در هر وعده سه قورت است و اين چيزهائي كه من خورده ام فقط به انداره نيم قورت بود و هنوز دو قورت ونيمش باقي مانده است .
ماجرا را براي سليمان تعريف كردند و پرسيدند چه كار كنيم هنوز مهمانها نيامده اند و غذاها تمام شده و اين ماهي هنوز سير نشده .
حضرت سليمان در فكر بود كه مورچه پيري به او گفت : ران يك ملخ را به دريا بياندازيد و اسمش را بگذاريد آبگوشت و به ماهي بگوئيد دو قورت و نيمش را آبگوشت بخورد .
از آن موقع اين ضرب المثل بوجود آمده و اگر فردي به قصد خير خواهي به كسي محبت كند و فرد محبت شونده طمع كند و مانند طلبكار رفتار كند مي گويند : عجب آدم طمعكاري است تازه هنوز دو قورت ونيمش هم باقي است .
منبع : کودکان
اخبار مرتبط:
داستان و ريشه ضرب المثل پوست خرسي كه شكار نكردي نفروش!
داستان ضرب المثل زديم ولي نگرفت
داستان ضرب المثل جالب ، شتر ديدي ، نديدي
داستان ضرب المثل اشرف خر
داستان ضرب المثل حکيم فرموده
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۵۸۳۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تتلو و عباس قادری، چگونه بر سرنوشت ما تاثیر می گذارند
بی انصافی است اگر بگوییم آقای رئیسی از علاقه مندان این خوانندگان است. بنده خدا اصلا کی وقت می کند موسیقی گوش کند. اگر هم وقت کند بعید می دانم سراغ چنین چیزهایی برود. نه این که سلیقه موسیقی اش بالاتر از این حرف ها باشد بلکه اصلا حال و هوایش به این حرف ها نمی خورد. اما فرمود: با کافران چه کارت گر بت نمی پرستی؟ و باز به حکمِ: الجنس جاذب الجنس، باید یک چیزی در میان باشد تا از میان این همه فعال حوزه موسیقی این دو بزرگوار غلت بخورند و صاف بیفتند توی آغوشت. ماجرا چیست؟ وقتی رسایی و رفقایش از تتلو تجلیل کردند صراحتا نوشتم که فهم و درک این جماعت از موسیقی و هنر همین است و اگر جز این می کردند و فی المثل سراغ شجریان می رفتند باید تعجب می کردیم. نمی شود در عالم سیاست خیلی آدم متشخصی بود اما در موسیقی سطح و سلیقه نازلی داشت. نمی توان فی المثل طرفدار حمله به سفارت عربستان بود اما در موسیقی مثلا به پاوراتی علاقه داشت و در سینما به ویم وندرس.
از روی گرایش شما به یک نوع موسیقی و یا ادبیات و سینما می توان تا حدودی حدس زد شما از حیث سیاسی چگونه شخصیتی هستید و یا در زمینه روابط بین الملل چگونه می اندیشید. آیا امکان دارد کسی فی المثل درک و دریافت عمیقی از شعر مولانا داشته باشد و با آلبوم صدای سخن عشقِ شهرام ناظری خلوتی عاشقانه بهم بزند اما در صحن مجلس به دیگران دشنام دهد و کف بر لب بیاورد و مخالفانش را جاسوس خطاب کند و از لوایح ضد مردمی دفاع کند؟ همان طور که گفتم اگر کسی بگوید آقای رئیسی هوادار تتلو و عباس قادری است من باور نمی کنم اما این را باور می کنم که معتمدان ایشان کسانی هستند که درک و فهمشان از فرهنگ و هنر در همین حد و حدود است. کسانی که نقش پُر رنگی در اداره این روزهای مملکت ما دارند. آن ها اگر در کوچه و خیابان تتلو و قادری را ببینند سر از پا نخواهند شناخت و برای امضا گرفتن از این بزرگواران سر و دست خواهند شکست. آن ها در خلوتشان هم اگر بخواهند موسیقی گوش کنند چیزی از همین قماش گوش خواهند کرد. و این ذائقه فقط به موسیقی محدود نمی شود. نگاهی به سلیقه سینمایی شان بیندازید. ببینید از چه فیلم هایی حمایت می کنند. ببینید با چه اعتماد به نفس و جسارتی از پُر فروش بودن فیلم فسیل به خود می بالند. حتی فیلم های دفاع مقدسی شان رنگ و بوی فیلمفارسی دارد. اصلا با فیلمفارسی مشکلی ندارند. مشکلی اگر دارند با فیلم های سیاسی و اجتماعی است. با فیلم هایی که مخاطب را به اندیشیدن وا دارد مشکل دارند. به عبارتی صحیح تر مشکلشان با تفکر است. هر چیزی که مخاطب را به اندیشیدن وادارد از نظر آن ها مشکل ساز است. به همین دلیل با موسیقی جدی و سینمای جدی و کتاب جدی و شعر و داستان جدی مشکل دارند. ممیزی آن ها نسبت به شوخی جنسی و شعر مبتذل و داستان پیش پا افتاده و موسیقی کوچه بازاری و قر تو کمرم فراوونه هیچ واکنشی نشان نمی دهد اما به هنر به معنای متعالی و عمیق و هشدار دهنده که می رسد سخت پریشان می شود. وگرنه چرا نباید حداقل یک نفر از آن هایی که دغدغه ای جدی در حوزه موسیقی دارد در این جمع ها پیدا شود؟ بله، اگر حقیقتا آقای رئیسی رئیس جمهور این کشور باشد نباید بین عباس قادری و فی المثل استاد شاهزیدی برای او تفاوتی باشد. همه ساکنان این سرزمینند و از حقوق شهروندی یکسان برخوردار. البته به حکمِ: هر مرتبه از وجود حکمی دارد/ گر حفظ مراتب نکنی زندیقی، باید جایگاه هر کدام را به اندازه شان و منزلتی که دارند پاس داشت اما مشکل این جاست که این روزها طرفداران نظریه یکسان سازی فقط از یک سلیقه خاص پیروی می کنند.
این سلیقه خاص همان قدر که در هنر پوپولیست و عوام زده است در اقتصاد هم بر همین طریق می رود. اگر به جای حمایت از جوانان مستعد و خوش فکر در عرصه موسیقی با دیدن عباس قادری غش و ضعف می روند در اقتصاد هم به جای تولید به دلالی معتقدند و به جای تبادل با جهان به دور زدن تحریم ها. خیلی ها در این سال ها به ما معترض شده اند که شما مشتی شکم سیرید که دغدغه ای جز رفع ممنوعیت صدای شجریان و سیمای فردوسی پور و برنامه کتاب باز سروش صحت ندارید. بارها و بارها گفته ایم و بار دگر می گوییم ای کاش آن هایی که صدای شجریان را حرام تشخیص دادند اصلا بساط موسیقی را در این سرزمین منعدم می کردند اما در عوض جلوی این فقر و فساد فزاینده و کمرشکن را می گرفتند. اما این ها مشتی شعار فریبنده بیش نیست. آن ها با همین سطح سلیقه و فکر نازل برای همه چیز ما تصمیم می گیرند. برای خورد و خوراک و پوشش ما. برای سیاست داخلی و خارجی ما. برای آموزش و پرورش ما. مملکتداری و حکمرانی یک امر ارگانیک و بهم پیوسته است. نمی شود در فرهنگ لنگ زد اما مثلا در وزارت خارجه کاری کرد کارستان. این که می گوییم همه چیزمان به همه چیزمان می آید شوخی نیست. این که فی المثل آقای حداد عادل به عنوان ریش سفید جامعه اصولگرایان کشور با کلاه مخملی ها نشست و برخاست می کند یعنی چه؟ چرا؟ چه نسبتی بین او و کسانی است که در کلام عامه به جاهل معروفند؟ مترجم کتاب نظریه معرفت در فلسفه کانت را چه به جماعت کلاه شاپویی دستمال یزدی به دست؟ اما این ظاهر ماجراست، در چشم آن هایی که همه عالم را نشانه می بینند و هیچ حادثه ای را تصادفی نمی دانند این اتفاقات معنای بسیار دارد. معنایی که تامل در آن ها می تواند خواب را بر چشمان آن هایی که حقیقتا نگران این سرزمینند حرام کند.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1885064