قاتل سریالی زنان گیلان: از همه زنان متنفرم / از من جزئیات قتلها را بپرسید
تاریخ انتشار: ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۱۷۴۱۳۶
به گزرش ایسکانیوز این تحقیقات پس از چند ماه به نتیجه رسید و کارآگاهان با سرنخهایی که از شاهدان و دوربینهای مداربسته بهدست آورده بودند، موفق شدند این مرد جنایتکار را شناسایی و درنهایت دستگیر کنند. با اعترافات او، راز قتل هفت زن فاش و اجساد 6 نفر از آنها پیدا شد اما هنوز جسد یکی از قربانیان پیدا نشده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
«آرام، خونسرد و سخنور». این خصوصیات قاتل سریالی زنان در استان گیلان است؛ مردی که با گذشت سالها از نخستین جنایاتش، جزئیات همه آنها را بهخاطر دارد و با دقت و موبهمو آنها را شرح میدهد. فرزاد متولد 1356 است و تا دوم راهنمایی بیشتر درس نخوانده اما بهگفته خودش روابط عمومی بالایی دارد. او در یک گفتوگو جزئیات قتلهای سریالی و انگیزهاش از این جنایات را شرح داده و میگوید: «حالا که اینها را تعریف میکنم، انگار کتابداستان میخوانم و باورم نمیشود قتلها کار خودم بوده.»
از تمامی زنان متنفرم
او درمورد اینکه چطور دست به قتل زده، میگوید: «شکست در زندگی با همسرم اولم دلیل همه اینها بود. مرا به جایی رساند که از تمام زنان متنفر شدم و کینه به دل گرفتم، آنقدر که به جنون رسیدم. سه قتلی که بین سالهای ٨٧ تا ٨٨ انجام دادم، فقط بهخاطر انتقامگرفتن از زنان بود اما چهار قتلی که در سال ٩٥ انجام دادم، ٨٠ درصد بهخاطر مشکلات مالی و ٢٠ درصد بهخاطر همان تنفرم بود. از طریق یکی از دوستانم با همسر اولم آشنا شدم. او کاری با من کرد که از تمام زنان متنفر شدم. باید بگویم بدبختیهای من از زمانی شروع شد که از طریق یکی از آشنایان افتادم در کار خریدوفروش عتیقه و زیرخاکی.»
او در مورد اولین انگیزه قتل نافرجامش توضیح میدهد: «معمولا افرادی که در این کار هستند، تمام اموالشان را به نام شخصی دیگر میکنند که اگر گیر افتادند، اموالشان از دست نرود. من هم تمام خانه و زندگیام را به نام همسرم کردم. یک کارگاه چوببری داشتم که آن را هم به نامش زدم تا اینکه وقتی با هم دچار اختلاف شدیم، یکی از روزها توی چشمانم نگاه کرد و گفت دیگر نمیخواهمت. بعدا متوجه شدم پیش از من عاشق فرد دیگری بوده است. اینها را که فهمیدم، تصمیم گرفتم او را به قتل برسانم. حتی نقشه قتل کشیدم .حتی یکبار میخواستم همسرم را خفه کنم که دخترم گریه کرد و با صدای او همسایهها هم به خانهام ریختند و همسرم را از زیر دستم بیرون کشیدند. بهخاطر اینکه دخترم بیسرپرست نباشد، بیخیال شدم و گفتم میروم اما طلاقت نمیدهم.»
در اولین قتل ترسیده بودم
او از نخستین جنایت خود میگوید: «از من جزئیات قتلها را بپرسید، نه تاریخ دقیقش را. غروب یک روز بارانی بود اما راستش تاریخ دقیقش یادم نیست. آن روز از کارگاه چوببری بیرون آمدم. راستش من چندینبار کارم را عوض کردم و بعد از کار آشپزی در کشتی و خریدوفروش عتیقه، رفته بودم سراغ خریدوفروش چوب و کارگاه چوببری راهانداخته بودم. آن روز در جاده و نرسیده به رشت، خانمی را دیدم که کنار خیابان ایستاده بود و برایم دست تکان داد. پایم را روی ترمز گذاشتم و او سوار شد. من گاهی مسافرکشی هم میکردم. او سر صحبت را باز کرد و شماره تلفنش را داد. فردای آن روز با تلفن کارتی به او زنگ زدم و روز دوم با آن زن در کوچصفهان قرار گذاشتم. صبح بود. وقتی توی ماشین نشست، متوجه شدم حالش خوب نیست. او را به خانهام در زیباکنار بردم؛ تنها ملکی که برایم مانده بود و آنجا زندگی میکردم. وقتی وارد خانه شدیم، دستانش را بستم. بعد با روسری دهانش را بستم و از پشت سر طنابی دور گردنش انداختم و خفهاش کردم. برای اینکه راحت جسد او را حمل کنم، مثلهاش کردم. چون بار اول بود، حالم بد شد و بهشدت ترسیده بودم. او ادامه میدهد: «خیلی ترسیده بودم. سه روز اصلا نخوابیدم و وحشت داشتم. میترسیدم زنده شود. کابوس میدیدم و احساس میکردم روح مقتول داخل خانهام است».
در قتل دوم ترسم ریخت
او درمورد دومین جنایتش میگوید: «در قتل دوم دیگر ترس قتل اول را نداشتم. فاصله قتل دوم تا اول به سال نکشید و چندماه بود. در آن زمان از آستانهاشرفیه چوب خریده بودم و بهسمت رشت میرفتم. یک زن برایم دست تکان داد. تا سوار شد بهراحتی با او طرح دوستی ریختم. همان روز به من گفت بیا به مادرم نشانت بدهم. او شمارهاش را به من داد و بعد پیاده شد. روز بعد اتفاقی او را دیدم. قرصی از کیفش بیرون آورد و به من داد تا بخورم. خودش هم قرصی خورد که ناگهان بیحال شد. دیدم یخ کرده و رنگش پریده است. برای همین تصمیم گرفتم او را هم به قتل برسانم. با طناب زردرنگی خفهاش کردم. هیچ تقلایی هم نکرد. بعد جسد را داخل صندوقعقب گذاشتم و بهسمت خانه پدریام رفتم. در آنجا به بهانه درستکردن انباری، به طویله رفتم. قبری کندم و جسد را دفن کردم، پس از قتل برایش دعا خواندم.» او درمورد قتل سومش میگوید: «دیگر افتاده بودم توی این کار و انگار برایم عادی شده بود. ترسم کاملا ریخته بود. سومین زن را در فلکه گاز روستای رودبارکی سوار کردم. تصور کردم مشکل اخلاقی دارد. میخواستم همان لحظه کار را تمام کنم اما نشد. او وقتی سوار شد مرتب میخندید و حالت عادی نداشت. در خیابان چرخی زدم تا شب شد. به سمت جاده تهران رفتم و نخستین کسی بود که با چاقو به سمتش حمله کردم و ضربهای به قفسه سینهاش زدم. بعد با کمربند ماشین خفهاش کردم.»
منتشر کنده : زهره حاجیان
700700
منبع: ایسکانیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iscanews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسکانیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۱۷۴۱۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چشم، دیگر سریال حشاشین نمی بینیم
بله، درست حدس زدید کسی که در این روزگار بر روی سریالی مهر ممنوعیت بزند مصداق همان چیزهایی است که میرشکاک گفت. آن هم سریالی که خیلی ها دیده اند. بسیاری از رسانه های ایرانی درباره آن نوشته اند و به تیتر یکِ چندین و چند روزنامه اصلاح طلب و اصولگرا تبدیل شده. سریالی که اگر هم کسی ندیده باشد حتما با این حرف های خنده آورنده ترغیب می شود که ببیند. سریالی که یافتن آن قطعا از یافتن سریال های داخلی راحت تر است. سریالی که از همه سریال هایی که ما ساخته ایم چند سر و گردن بالاتر است. سریالی که البته آشکارا به تحریف تاریخ پرداخته. از همه جالب تر این که کشوری که خودش از حیث نظری و تئوریک پایگاه داعش محسوب می شود این سریال را ساخته و هنرمندانه رگ و ریشه داعش را به ایرانی ها ربط داده. حالا شما برو با داعش در سوریه و عراق بجنگ. بازی را آن کسی می برد که رسانه را می فهمد و با زیرکی و ظرافت ایدئولوژی اش را تبلیغ می کند. و تو هنوز فکر می کنی با زدن و بستن و ممنوع کردن و توقیف و پلمپ می توانی کاری از پیش ببری. بچرخ تا دنیا هم بچرخد و به زودی به تو بفهماند یک من ماست چه قدر کره دارد. هرچند تو اگر خردک عقل و فهمی داشتی باید خیلی زودتر از این ها می فهمیدی که نفهمیدی. حقا که یوسفعلی درست گفت.
همین سریال خوش ساخت مغرضانه و تحریف گر، امسال ماه رمضان به مراتب از سریال های فاخر و نیمه فاخر تلویزیون شما بیشتر دیده شد. گواهش هم این که الان هیچکس فیلم ها و سریال های مناسبتی و غیرمناسبتی شما را در همین ماه رمضانی که گذشت به خاطر نمی آورد اما هرجا که می روی بحث سریال حشاشین داغ است. و باز بد نیست حضراتِ عشقِ ممنوعیت بدانند که این سریال با همه عیب و ایرادهایش چه شور و شوقی را در مخاطب ایرانی برانگیخته تا از حسن صباح و اسماعیلیان و سلجوقیان بیشتر بداند. سری به کتاب فروشی ها بزنید و بپرسید در این ایام چه مقدار مردم به آن ها مراجعه کرده اند و کتاب هایی در این موضوعات خواسته اند. شما از کلمه شبهه می هراسید چرا که فکر می کنید شبهه افکنی یعنی برباد دادن چیزی که شما آن را مطلق و بی عیب می دانید اما خیر و برکاتی که در شبهه افکنی است را نمی توانید درک کنید. نمی توانید چون همه عمر مطلق اندیش بوده اید و خود را مبرا از هر عیب و ایرادی دانسته اید. گمان برده اید حق به تمامی در اختیار شماست و هرکه چون شما نیندیشد راه ضلالت و گمراهی را می پیماید. درست به همین دلیل حق پنداری است که نه تنها نتوانسته اید برای تبلیغ آن چه مدعی آن هستید کاری از پیش ببرید بلکه هرگاه خواسته اید به زعم خود باطلی را معدوم نمایید شده اید مبلغ تمام قد آن. الان هم فکر می کنید با تحکم و ممنوع اعلام کردن سریال حشاشین کار این سریال ضاله تمام است و ضربه محکمی بر پیکر استعمار وارد آورده اید. طیب الله. بتازید و بر گرده دریا تازیانه فرود آورید که زمین و زمان تحت سیطره شماست تا کور شود هرآن که نتوان دید.
چه تکاپوی رقت انگیزی است باد را بندی زمین کردن
یا به سودای کشتن خورشید اسب میدان جنگ زین کردن
حکم کردن به خاک تا نرود هرگز از ملک خویشتن بیرون
آتش و آب را به دستوری راهی سرزمین چین کردن
بر هوا بخیه و به سندان مشت می زنند و به خویش می بالند
گویی از روز اول خلقت بوده تقدیرشان چنین کردن
عقل و تدبیر اکتسابی نیست، گرگ هرگز پلنگ می نشود
گرچه در اوج صخره بنشیند طعمه ماه را کمین کردن.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901544