بيوگرافي آقا رشيد +عکس همسر و فرزندان
تاریخ انتشار: ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۲۰۱۴۳۶
خبرگزاري آريا - قدرتالله ايزدي معروف به رشيد (متولد 1335 در گز) کمدي و هنرپيشه اهل ايران است.
او در سال 1358 به عنوان دبير و آموزگار در وزارت آموزش و پرورش استخدام شد و مدتي هم ناظم بودهاست. وي در سال 1364 از طريق صدا و سيما وارد دنياي بازيگري شد و در سال 1375 اولين تئاتر خود را به روي صحنه برد. ايزدي در کنار فعاليت هنري به شغل معلمي نيز ادامه دادهاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از جمله فيلمهاي او ميتوان به کارآگاه رشيد، رشيد فراري، الم شنگه، بازگشت لوک خوش شانس، رشيد حرفهايي و سريال شمعداني اشاره نمود.
فيلمهايبازيگري و کارگرداني تئاتر«يک در دو هزار دردسر» اصفهان، تالار فرشچيان«تئاتر در صحنه» اصفهان، شبکه تهران؛ 1380«افسانه» اصفهان، سينما تئاتر چهارباغ؛ 1377«عروس نمايشگاه» اصفهان، تئاتر چهارباغ؛ 1376«رؤياي ژاپن» اصفهان سينما تئاتر چهارباغ؛ 1375«خواستگاري» اصفهان؛ 1365سينماييسفر بهخير (1373)اتل متل توتوله (1370)بازگشت لوک خوش شانس (1391)تلويزيونبازيگري:
شمعدوني (کارگردان: سروش صحت)؛ تهران؛ 1394“رشيد فراري” (کارگردان: رحيم مراديان)؛ اصفهان؛ 1387“بخاطر من” (کارگردان: اکبر منصور فلاح)؛ اصفهان ـ تهران، شبکه 2؛ 1386“سکسکه بي بي” (کارگردان: رنجبر)؛ اصفهان ـ تهران، شبکه دو؛ 1386“کاراگاه رشيد” (کارگردان: موسويان)؛ اصفهان، تهران ـ شبکه 3؛ 1385“اينجا خانه من است” (کارگردان: منصور اکبر فلاح)؛ اصفهان؛ 1385“يکي بود يکي نبود” (کارگردان: محمد روضاتي)؛ اصفهان؛ 1383“ارثيه پدري” (کارگردان: حسين احمدي)؛ اصفهان ـ تهران، شبکه 1؛ 1381“سفر سبز” (کارگردان: محمود صفايي)؛ اصفهان ـ تهران؛ 1380“خشت اول” (کارگردان: حسين احمدي)؛ اصفهان؛ 1377“گردو (کارگردان: محمد روضاتي)؛ اصفهان؛ 1375سريال “براي آخرين بار” (کارگردان: مرتضي هرندي شبکه اول 1374“دنياي آينده” (کارگردان: جغتايي)؛ تهران؛ 1370کارگرداني فيلم و سريال«فيلم کوتاه مرواريد» اصفهان – 1389«سريال الم شنگه» اصفهان ـ 1388در طول ساليان اخير، نمايشنامههاي زيادي از تلويزيون پخش شد، اما بايد قبول کرد که هيچ يک از آنان، نتوانست مانند نمايشنامههاي رشيد با بينندههاي تلويزيوني ارتباط برقرار کند، کاراکتر شخصيتي او و بازي زيبا و شيرينش در نقشهاي بامزه باعث شد که وي بتواند به راحتي جاي خود را در تلويزيون باز کند،
رشيد که البته بايد او را با نام اصلياش مخاطب قرار دهيم، (قدرتا… ايزدي) نيم قرن از خداوند عمر گرفته است، شايد شما تصور هم نميکرديد که آقا رشيد تلويزيون، داراي عروس و داماد و نوه باشد، اما وي يک خانواده پرجمعيت دارد. دو دختر و دو پسر حاصل ازدواج او ميباشند، او يک نوه پسر شيرين زبان به نام دارد که او را بسيار دوست ميدارد، رشيد تلويزيون، انساني بسيار خاکي از شهر اصفهان است. او ميگويد اصفهان نصف جهان است و بهترين خاطرات زندگيام در اين شهر شکل گرفت، به بهانه پخش مجموعه که البته چندي پيش پايان يافت با اين بازيگر خوب، توانا و مهربان کشور در جمع خانواده پرجمعيتش به گفتگو نشستيم…
_ متولد چه سالي هستيد و در کجا به دنيا آمديد؟
ايزدي: متولد چهارم تيرماه 1335 هستم و در (گز و برخوار) اصفهان به دنيا آمده و از دو سالگي به همراه پدر و مادرم در محله اصفهان ساکن شديم.
_ شغل پدر چه بود و چند فرزند بوديد؟
ايزدي: پدرم، سنگبري ميکرد و من هم در طول سال به همراه برادرانم پيش او کار ميکرديم، ما سه تا برادر و دو تا خواهريم که من فرزند دوم خانواده بودم، به يک نکته جالب هم اشاره کنم، تنها قد من در بين فرزندان کوتاه است.
_ ميزان تحصيلات شما؟
ايزدي: تحصيلات خود را تا ديپلم در رشته ادبيات ادامه دادم و سپس، در سال 1358 به خدمت آموزش و پرورش در آمدم البته من ديپلم شبانه گرفتم، چرا که به خاطر مخارج زندگي کار ميکردم و فرصتي براي تحصيل نداشتم.
_ در آموزش و پرورش معلم بوديد يا نه؟
ايزدي: ابتدا به مدت ده سال معلم کلاس اول دبستان بودم، پس از آن مدت، معاون مدرسه شدم، همان زمانها بود که تازه رو به کارهاي نمايشي آوردم.
_ و از آن زمان خاطرهاي هم به ياد داريد؟
ايزدي: به طور حتم، آن زمان نمايشي از تلويزيون اصفهان پخش ميشد که نامش بود. فرداي آن روز که به مدرسه رفتم، بچهها همه دورم جمع شدند و شروع کردند به سوال کردن و دست گرفتن و از اين جور حرفها. سر زنگ تفريح همه را به صف کردم و به حالت جدي گفتم: ببينيد، بچهها، ما دو تا برادريم، يکي اهل شوخي و اين جور حرفهاست، اما من بسيار جدي هستم و از بينظمي هم خوشم نميآيد، پس سعي کنيد که با من شوخي نکنيد، اگر بچههاي خوبي باشيد، برادرم رشيد را به مدرسه ميآورم که البته تا امروز ميخواهم او را به مدرسه ببرم. البته پس از مدتي بچهها همه متوجه شدند که اصل قصه چيست؟ راستي تا يادم نرفته بگويم که اول مهرماه امسال هم بازنشسته آموزش و پرورش شدم.
_از اينکه قدتان کوتاه است، ناراحت نيستيد؟
ايزدي: با قسمت مگر ميشود مبارزه کرد. تازه اين ضربالمثل هم درباره ما صدق نميکند که دو برابر قدش توي زمين است، تا قبل از اينکه بپرسي خودم جوابتان را بدهم.
_ در چه سالي ازدواج کرديد و چگونه با همسرتان آشنا شديد؟
ايزدي: در سال 1358 ازدواج کردم و همسرم را که با من يک نسبت دور فاميلي دارد، در يکي از مهمانيهاي فاميلي ديدم. البته در آن زمان مثل الان براي شناخت دختر و پسر و آشنايي بيشتر، آزادي وجود نداشت، ولي از آنجا که خصوصيات ايشان را از فاميل شنيده بودم، با يک شناخت نسبي از ايشان، زندگي مشترکمان را آغاز کرده و الحمدا… بسيار هم راضي هستم.
_روز خواستگاري از قد کوتاهتان ايراد نگرفتند، مادر خانمتان، پدر خانمتان چيزي نگفتند؟
ايزدي: راستش را بخواهيد از آن جا که پدر خانم من دو متر و پنج سانت قد داشت، مادرخانم بنده ابتدا کمي تعجب کرد، اما از آنجا که عاشق همسرم شده بودم، عزمم را جزم کردم که هر طور شده ازدواج کنم و همين طور هم شد. روز اولي که عقد کرديم، شب را ميخواستم در خانه پدرخانم سر کنم، اما پيژامهاي براي قدم پيدا نميشد، مجبور شدم با همان شلوارم بخوابم.
_ و همسرتان، او ايراد نگرفت؟
ايزدي: نه، براي چه ايراد بگيرد، او هم مرا دوست داشت، پس از ازدواج هم، عشق هر دويمان نسبت به يکديگر بيشتر شد، تا جايي که او مشوق من براي بازيگري شد. البته در اوايل ازدواج همسرم فکر ميکرد که من کمي از اين وضعيت ناراحت هستم، اما از آن جا که طبع شعر دارد و کمي هم شوخ است، يک روز در همان اوايل ازدواج برايم شعري سرود که من با خواندن آن جا خوردم.
اي رشيد، اي رشيد که در حسن لطافت ماهي
هر چند کوتاه قدي، اما دلخواهي
بهر کوتهي قد خودت، غصه مخور
تو عمر مني، از اين جهت کوتاهي
_ چه فعاليتهايي غير از بازيگري انجام ميدهيد؟
ايزدي: کارگرداني را هم دوست دارم، ولي چون در اين زمينه تحصيلاتي ندارم، هرگز به خود اجازه نميدهم کارگرداني يک فيلم يا مجموعه را به عهده بگيرم؛ ولي در اکثر کارها تا جايي که امکان دارد به عوامل پشت صحنه کمک ميکنم و حتي ايدههاي خوبي را هم ارايه ميدهم. البته مدتي سهمي از يک پيتزافروشي در اصفهان داشتم که به خاطر مشکلات مالي آن را فروختم، البته در حال حاضر يک تالار پذيرايي در اصفهان به نام تالار رشيد باز شده است که البته من سهمي در آن ندارم، ولي از آنجا که از نامم استفاده شده است، درصدي به من ميدهند.
_ چگونه وارد عرصه بازيگري شديد؟
ايزدي: در کودکي وقتي برنامهاي از تلويزيون پخش ميشد سعي ميکردم مثل بازيگرهاي آن فيلم رفتار کنم تا اينکه يک روز در سال 1364 با يک موتور گازي از کنار جمعي که مشغول تصويربرداري بودند رد شدم ناگهان ايستادم و از روي کنجکاوي جلو رفتم، موضوع فيلم در رابطه با مردي بود که دقايق زيادي در تلفن عمومي همه را معطل خود کرده بود. کارگردان از افراد انتخابي ميخواست که جلو بروند و با مرد مورد نظر دعوا کنند. هيچکس اين کار را درست انجام نميداد تا اينکه من رفتم جلو و با حالت جدي گفتم: آقا بيا بيرون همه را معطل کردهاي. او بيرون آمد و گفت: تو چي ميگي. با حالت طنز جواب دادم! آقا بفرماييد بيرون همه معطل شما هستند. در آن لحظه همه خنديدند و کارگردان خيلي خوشش آمد و از من درخواست کرد به صدا و سيما بروم و تست بازيگري بدهم و از آن وقت بود که من وارد عرصه بازيگري شدم.
_ شغل آموزگاري، جديت و جذبه خاصي را ميطلبد، از طرفي شما داراي شخصيتي شوخطبع هستيد، چگونه با اين مسئله کنار آمدهايد؟
ايزدي: درست است که من شخص شوخطبعي هستم، ولي در محيط کار با جديت رفتار ميکنم، کسي که ميخواهد کار طنز انجام دهد بايد در جامعه جدي برخورد کند، تا همه بدانند که آن مسايل مربوط به صحنه نمايش و بازيگري است. من در محيط کار بسيار جدي هستم و همه فکر ميکنند من و شخصيتي که در تلويزيون ظاهر ميشود، دو برادر دوقلو هستيم و جالب اينجاست که با ديدن سريال ، اين فکر به باور تبديل شد.
_ شغل بازيگري را بيشتر دوست داريد يا آموزگاري را؟
ايزدي: من به هر دو حرفه بازيگري و آموزگاري از کودکي علاقهمند بودم و هر دو را به خاطر اينکه دو خصيصه در آنها به طور مشترک وجود دارد، دوست دارم. يکي آموزش ديدن و آموزش دادن و ديگري براي ديگران خدمت کردن… من وقتي موفقيت دانشآموزانم را ميبينم، بسيار خوشحال ميشوم و وقتي با خنداندن مردم، آنها را شاد ميکنم نيز غرق لذت ميشوم.
_ کار کدام يک از بازيگرهاي طنز ايران را بيشتر ميپسنديد؟
ايزدي: از بازي خيلي خوشم ميآيد. او به طور حتم در آينده، موفقتر از حال خواهد بود و کارهاي بهتري را از او شاهد خواهيم بود. در اصفهان هم از کار بسيار لذت ميبرم.
_ بهترين خاطرهاي که در حال اجراي نقش داشتهايد چيست؟
ايزدي: بهترين خاطره و بهترين لحظات زماني بود که با پسرم کمال (در نقش راننده تاکسي) در سريال کارآگاه رشيد بازي کردم. ما با يک فهم و درک متقابل بدون اينکه از قبل هماهنگي کنيم، ناخودآگاه ميدانستيم که چگونه با يکديگر صحبت کنيم و هماهنگي و ارتباط خوبي ميان ما برقرار شد.
_ آيا شما نقشهايتان را با هماهنگي قبلي و به صورت از پيش تعيين شده بازي ميکنيد يا آنکه کارها و به اصطلاح اصفهانيها، تيکههاي طنز را فيالبداهه انجام ميدهيد؟
ايزدي: من اکثر کارهايم را فيالبداهه انجام ميدهم و اکثر کارگردانها هم با توجه به شناختي که از کار من دارند، مرا در کار آزاد ميگذارند و اتفاقا هميشه هم صحنهها خوب از آب درميآيد. همکاراني که در نمايشهاي ما در پشت صحنه هستند، هميشه از اين مسئله متعجب ميشوند که ديالوگها و برخي از کارهاي ما هر شب با شب قبل تفاوت دارد.
_ از بازي در تئاتر بيشتر لذت ميبريد يا سينما و تلويزيون؟
ايزدي: بازي در تئاتر را بيشتر دوست دارم و آن هم به خاطر همان مسئله فيالبداهه کار کردن در نمايش است؛ چرا که در تلويزيون وقتي با تمرکز فکر، کاري را انجام ميدهي و فيالبداهه جملاتي را ميگويي که خيلي خوب از آب درميآيد، ناگهان به علتي کارگردان کات ميدهد و با تکرار زياد آن صحنه، خود به خود روح کار از بين ميرود.
_ نظرتان راجع به ارحام صدر چيست؟
ايزدي: شخصيت بينظيري است که در تاريخ نمايش اصفهان مانند او نداشتهايم. من براي ايشان احترام خاصي قايلم و اميدوارم موقعيتي پيش آيد تا جوانهايي که به طنز علاقه دارند، تحت نظر ايشان آموزش ببينند.
_ چه چيزي باعث شد که اسم شما در اکثر کارهايتان رشيد باشد؟
ايزدي: در اولين کارهاي ما در شبکه اصفهان، من خودم نويسنده اکثر برنامهها بودم و هنگامي که با يکي از دوستان داشتيم روي فيلمنامه کار ميکرديم، به ذهنم رسيد که نامي را براي خودم انتخاب کنم که متضاد شکل ظاهري من باشد و آنجا بود که اسم به ذهن من خطور کرد.
_ بدترين خاطره و بهترين خاطرهاي که از آن سالها به يادتان ميآيد چيست؟
ايزدي: خوب، ما هم مانند بسياري از جوانهاي امروزي عاشق کار کردن بوديم و در اين راه تلاش زيادي کرديم. يادم ميآيد زماني که اولين گروه نمايش را تشکيل داده بوديم به اداره ارشاد مراجعه کرديم و تقاضاي مجوز براي اجرا را به آنان ارايه داديم. قرار بر اين شد که گروهي براي بازديد کار ما به سالن نمايش بيايند، در روز نمايش، ما با ذوق فراوان يکي از کارهايي که بعدها مورد توجه بسياري از مردم قرار گرفت را اجرا کرديم که اتفاقا به خاطر انگيزه فراواني که داشتيم همه نقش خودشان را خيلي خوب اجرا کردند. زماني که نمايش تمام شد، براي پذيرايي مدعوين به سالن رفتيم، ولي متاسفانه آنها بدون خداحافظي سالن را ترک کرده بودند و بعد هم مسئولان محترم اداره ارشاد آن زمان به ما گفتند که براي گروه شما مجوز صادر نميشود، اين بدترين خاطره من در آن سالها بود. بهترين خاطره من هم زماني بود که با همان گروه در حال تمرين بوديم و شخصي پيشنهاد داد که روزي از ارحام صدر دعوت کنيم که براي ديدن نمايش ما به سالن بيايد. اين پيشنهاد با مخالفت من روبهرو شد و من به همه گفتم که ايشان براي ديدن نمايش گروه گمنامي مثل ما به اينجا نميآيد و در کمال تعجب ارحام صدر در روز مقرر به آنجا آمد و پس از آن هم با گرمي و ذوق زيادي ما را تشويق و نکاتي را به عنوان راهنمايي به ما گوشزد کرده و تجربيات خود را در اختيار ما قرار داد.
_ رابطه شما با ورزش چطور است؟
ايزدي: من بسکتبال و واليبال زياد بازي ميکنم و فکر ميکنم اين را از قدم متوجه شده باشيد. (ميخندد)
_ آيا به فوتبال هم علاقهمند هستيد؟
ايزدي: بله، ما در محلهمان يک تيم فوتبال تشکيل داده بوديم و يادم ميآيد در اولين روزي که من در اين تيم بازي کردم توپ را به درون دروازه خودمان کوبيدم و تيم مقابل شروع به شادماني کردند و من هم فکر کردم کار درستي انجام دادهام، در حالي که داشتم شادماني ميکردم، با مشت و لگدهاي بازيکنان خودي به خود آمدم.
_ استقلالي هستيد يا پرسپوليسي؟
ايزدي: استقلالي هستم. همه جا آبيته.
_ بزرگترين آرزو و بزرگترين حسرت زندگي شما چيست؟
ايزدي: بزرگترين آرزويم اين است که آقا امام زمان(عج) با قدوم مبارکشان حق را از باطل جدا و بديها را از دنيا پاک کنند و بزرگترين حسرت زندگيم کوتاهي قدم ميباشد.
_ جديدترين خبري که در اختيار خوانندگان قرار ميدهيد چيست؟
ايزدي: متاسفانه ديشب دندان نيشم افتاده است، البته خواهش ميکنم اين را ننويسيد چون مردم فکر ميکنند خداي ناکرده کار مشتهاي خانم عزيزم بوده!
_ آخرين سريالي که بازي کردهايد؟
ايزدي: سريالي به نام با بازي رامتين خداپناهي، مهدي امينيخواه، پري کربلايي، اکبر کربلايي و پسرم عليرضا که نقش برادرم را در اين سريال به عهده دارد.
_ آيا بازي کردن دو نقش جدي و طنز در کنار يکديگر در سريال رشيد مشکل نبود؟
ايزدي: به خدا خيلي مشکل بود و من بعضي وقتها قاطي ميکردم که بايد جدي باشم يا طنز.
_ آيا نقشهاي جدي را راحتتر بازي ميکنيد يا طنز را؟
ايزدي: بازي نقشهاي جدي برايم سخت است و برعکس نقشهاي طنز را بسيار راحت بازي ميکنم. البته در سريال کارآگاه رشيد سعي من بر اين بوده که نقش جدي من هم خواه ناخواه داراي طنز خاصي باشد.
_ بهترين دوست زندگي شما چه کسي است؟
ايزدي: همسرم، بهترين دوست من است.
_ بهترين سرگرمي شما چيست؟
ايزدي: در حال حاضر بهترين سرگرمي من بازي با نوه عزيزم است. خانه که ميآيم تا پارسا را نبينم، هيچي نميخورم، کمي با او بازي ميکنم تا از نفس بيفتم.
_ راستي احساس پيري نميکنيد، عروس و داماددار شدهايد، نوه داريد؟
ايزدي: زماني که نوهام، مرا به زبان اصفهاني يعني بابا کوچولو)، صدا ميکند، ديگر متوجه ميشوم که پير شدهام، به هر حال نيم قرن از زندگيام گذشته است، اما زماني که در نمايشنامههايم به خواستگاري ميروم، احساس جواني ميکنم.
_ آيا به غير از شما در خانوادهتان کسي وارد عرصه بازيگري شده است؟
ايزدي: برادران و خواهرانم هيچيک در اين زمينه فعاليتي ندارند، ولي کمال و عليرضا پسرانم در امر بازيگري فعاليت دارند.
_ ميانه شما با موسيقي چطور است؟
ايزدي: موسيقي اصيل ايراني را خيلي دوست دارم، بهخصوص عاشق صداي هستم؛ چون هر وقت ايشان در اصفهان کنسرت دارند من مجاني وارد کنسرتهايشان ميشوم.
_ و در پايان ؟
خاک پاي تمام هنرمندان ايران هستم، جا دارد از دوستان عزيزم آقايان فيروز حسنخاني و غفور فصوحي که در طي ساليان سال در کنارم بودند، تشکر کنم.
همسر رشيد: او در همه سريالها زن ميگيرد!
_ رفتار دوستان و آشنايان با شما چگونه است؟
حاتميان: خيلي خوب، ولي هميشه از من ميپرسند تو ناراحت نميشوي آقاي ايزدي در همه تئاترها و سريالها ميخواهد زن بگيرد.
_ حال ناراحت ميشويد يا خير؟
حاتميان: اصلا، من خودم بودم که به او پيشنهاد دادم با آوردن بازيگر زن در صحنه تئاتر، به آن جنبه خانوادگي بدهند.
_ ايزدي مثل شخصيت رشيد، هميشه شوخطبع است؟
حاتميان: بله، اوايل زندگي خيلي زياد، ولي الان با مشغلههاي فراوان کمتر شوخي ميکنند، من هم کمتر او را ميبينم.
_ از هنر ايشان راضي هستيد؟
حاتميان: بله، چون معتقدم کساني که باعث ميشوند لبخندي بر لبي بنشيند بسيار مورد توجه خداوند قرار ميگيرند.
_ چگونه خودتان را با کار ايشان وفق دادهايد؟
حاتميان: شايد از اخلاق خوب خودشان بوده که من توانستهام با هنر او کنار بيايم.
_ يکي از بهترين برنامههاي ايزدي که محبوب شماست؟
حاتميان: ايشان هيچ نمايشي را مثل بازي نکرد، گرچه سر همان صحنه از روي سن افتاد و پايش شکست.
_ همسرتان از چه غذايي خوششان ميآيد؟
حاتميان: قورمه سبزي.
_ چه صحبتي با مردم داريد؟
حاتميان: دوست دارم از مردم خواهش کنم فرزندان يک هنرمند هم ميخواهند در جامعه زندگي کنند، آنها دوست دارند مانند مردم عادي به گردش يا سينما يا شهربازي و… بروند، ولي با لطفي که هميشه مردم به هنرمندان داشتهاند فرزندان هنرمندان را از اين موهبت محروم ميکنند، دوست دارم بگويم مراعات حال خانواده يک هنرمند را بکنيد تا آنها هم بتوانند در آرامش و راحتي به سر ببرند.
فرزندان کارآگاه رشيد را بشناسيد
_ کمال فرزند اول (راننده تاکسي در سريال کارآگاه رشيد:)
در بسياري از تئاترها و سريالها در کنار پدر هنرنمايي ميکند. او معتقد است که پدر الگويي مناسب در زندگي و بازيگري براي اوست و بازي در کنار او را افتخار ميداند. به موسيقي علاقهمند است و در اين زمينه فعاليت ميکند و دوست ندارد بازيگري را به طور جدي دنبال کند تا در زندگي مشترکش مشکلاتي به وجود نيايد، در ضمن او از بازي پرويز پرستويي لذت ميبرد. همسر او از اقوام است، عروس رشيد، نوه دايي رشيد است.
_ عليرضا پسر دوم (پسر حبيبي در سريال کارآگاه رشيد:)
او ميگويد: با پدرم هميشه دوست و هم عقيده هستم و افکارمان به هم خيلي نزديک است.
او در رشته کامپيوتر تحصيل ميکند و به کار مونتاژ آشنايي دارد و تصميم دارد در آينده تدوينگر شود. رابطه او با همه افراد خانواده خوب است به جز خواهرش، سارا که هميشه با او سر جنگ دارد.
_ کتايون دختر اول
متاهل و داراي يک فرزند پسر که براي پدربزرگ بسيار عزيز است. او دوست ندارد فردي مشهور باشد تا بتواند با آرامش و راحتي خيال زندگي کند. همسرش مجتبي خسروي از ازدواج با کتايون راضي است، چون اخلاق خوب پدرش را در همسرش حس ميکند، آن دو ابتدا در مرکزترولوژي که ارتباط به علوم آزمايشگاهي دارد با يکديگر همکار بودند و سپس ازدواج کردند.کتايون ميگويد: فرزند دوم خانواده است، متولد 1361 و ديپلم هنر دارم و هرازگاهي دستي به سهتار ميبرم. چهار سال است که ازدواج کردهام و پسري دو ساله به نام محمد پارسا دارم. به خاطر تربيتش فعلا از کارم استعفا دادهام، پسرم هم مثل ما عاشق برنامههاي پدر است.
در کودکي وقتي به ديدن برنامههاي پدر ميرفتيم مدام در اين فکر بودم که کي برنامه تمام ميشود و پدر به خانه برميگردد و از آن موقعيت کاملا ناراضي بودم ولي بزرگتر که شدم وقتي براي ديدن تئاتر پدر ميرفتم واقعا لذت ميبردم، به خاطر داشتن پدري هنرمند افتخار ميکنم.
در سال 1376 در جشنواره تئاتر دانشآموزي ناحيه، بازيگر و طراح صحنه بودم که جايزه بهترين طراح صحنه را گرفتم، در ضمن موسيقي تئاترمان هم کار برادرم کمال بود که در همان سال جايزه بهترين موسيقي را گرفت و وقتي از من دعوت شد که در جشنواره تئاتر استاني شرکت کنم به شدت مخالفت کردند و فعاليت تئاتر من همانجا کات خورد. از آن به بعد فعاليتم را در زمينه طراحي و نقاشي ادامه دادم که جا دارد از حمايتهاي بيدريغ و از خودگذشتگيهاي مادرم براي رشد من در اين رشته تشکر کنم و بعد از همسرم که همچنان مشوق من هستند.
وي درباره پدرش ميگويد: با وجود اينکه زمان کمي در کنار ما هستند ولي سعي ميکنيم در همين زمان کم، از وجود و نظراتشان نهايت استفاده را ببريم.
ايشان براي ما نه تنها پدري مهربان و نمونه بلکه يک دوست هستند که مصاحبت با ايشان برايمان لذتبخش است اميدوارم خداوند به ايشان طول عمري همراه با سلامتي عطا بفرمايد و داماد رشيد ميگويد: همه بسيار کنجکاو هستند که بدانند من از چه طريق با ايشان آشنا شدم.
برخي ميپرسند که آيا با آقاي ايزدي آشنايي داشتم و بعد از دختر ايشان خواستگاري کردهام و از اين قبيل سوالها ولي من به شکلي بسيار عادي و در محيط کار با ايشان آشنا شدم. ما همکار بوديم و پس از مدتي به خواستگاري ايشان رفتم و فکر ميکنم در مراسم خواستگاري و ازدواج هر پسري دچار استرس و نگراني است و من به خاطر برخوردهاي خوب و صميمانه پدر خانم واقعا اين دوره را راحت پشت سر گذاشتم و از اين حيث واقعا خوشحالم و حالا هم هر وقت که به منزل ايشان ميآيم واقعا به من خوش ميگذرد.
_ سارا دختر دوم
مثل خواهر و برادرهايش دوست ندارد فردي مشهور باشد، به رشته گرافيک علاقه دارد و دوست دارد در اين رشته تحصيل کند.
مادر رشيد: او بازيگوش بود
مادر ايزدي: قدرت خيلي به مدرسه علاقمند بود او هنوز هفت ساله نشده بود که به مدرسه ميرفت و ساعتها بچهها را تماشا ميکرد.
هر روز اين کار تکرار ميشد به حدي که پدرش از دست او خيلي عصباني ميشد و هر وقت که او اين کار را انجام ميداد مورد تنبيه و بازخواست پدر قرار ميگرفت ولي باز هم به کارش ادامه ميداد.
بازي مورد علاقه قدرت يک چرخ بود که با يک تکه چوب حرکت ميکرد. يک روز سر همين موضوع کتک مفصلي خورد چون در حال بازي چرخ به پيرمردي برخورد ميکند و باعث ميشود او به زمين بيفتد پيرمرد هم با عصا حسابي قدرت را کتک ميزند.
_ آيا طنز از زمان کودکي هم در پسرتان وجود داشت؟
مادر ايزدي: بله اين مسئله به شکل بارزي در او بود و حتي بسياري از وقتها که ما از مسائل کماهميت و کوچک ناراحت ميشديم با يک شيرينکاري ما را ميخنداند و باعث ميشد زندگي برايمان شيرين شود.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۲۰۱۴۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اعزام ۴۰۰ هوادار نساجی به اصفهان برای حمایت در بازی با ذوب آهن
به گزارش خبرنگار ورزشی خبرگزاری علم و فناوری آنا، باشگاه نساجی مازندران در راستای حمایت از این تیم در مصاف حساس هفته بیست و پنجم لیگ برتر فوتبال ایران مقابل ذوب اهن ۴۰۰ هوادار تیمش را راهی اصفهان میکند تا در دیدار فردا برابر ذوبآهن از تیم خود حمایت کنند.
نساجی با ۱۹ امتیاز در رده پانزدهم جدول قرار دارد و برای بقا در لیگ برتر تلاش می کند.
انتهای پیام/