در جریان طلاق چه اتفاقی برای کودکتان می افتد؟
تاریخ انتشار: ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۲۰۸۱۷۷
به گزارش بولتن نیوز، در این بین گاه والدین به دلایل متعدد از جمله حس انتقام جویی و حسادت سعی بر آن دارند تا به گونهای با استفاده ابزاری از کودک خود، وی را از همسر گذشته خود دور کرده یا به نوعی از او به عنوان پیام رسان برای دریافت اطلاعات از همسر گذشته خود یا فرستادن پیامهای خود به وی از طریق کودک این احساسات خود را ارضا کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
واسطهگری کودک ان چه بر سر آنها میآورد؟دریا صدیقی روانشناس و مشاور کودک اظهار داشت: اکثر والدین در جریان طلاق و پس از آن از فرزند خود به عنوان ابزار ارتباطی و یک جاسوس استفاده می کنند و از این طریق سعی در باخبر شدن از اوضاع و دستیابی به اطلاعات طرف مقابل دارند.
وی افزود: در این جریان بیشترین ضربه به فرزندان وارد می شود چراکه وی نمیتواند در مقابل خواسته پدرو مادر نه بگوید و مجبور به انتقال اخبار و پیامهای والدین میگردد این رفتار عوارض بسیاری بر کودک داشته و او را به شدت دچار استرس و ناراحتی میکند.
برای پیام رسانی از وسیله ارتباطی به غیر از کودک استفاده کنیداین روانشناس و مشاور کودک تاکید کرد: والدین باید توجه کنند که به هیچ عنوان نباید درخواستیهایی مبنی بر پیام رسانی یا جاسوسی از کودک شود و اگر قرار است کودک یک روز را در کنار یکی از والدین سپری کنند باید با خاطره خوب پدر یا مادر خود را ترک کند تا بتواند مدتی را که دور از او سپری میکند در آرامش بگذراند.
صدیقی عنوان کرد: بهتر است والدین برای برقراری ارتباط با همسر سابق از راه های دیگری به غیر از استفاده از کودک ان، همچون استفاده از وسایل ارتباطی الکترونیکی استفاده کرده و از کودک ان به عنوان جاسوس بهره نبرند.
کودک ان هم مثل شما پدر و مادرشان را دوست دارندوی بیان کرد: گاهی برخی والدینی که از هم جدا شدهاند از جملههایی مانند مادرت زن زندگی نبود یا پدرت مرد خوبی نبود؛ برای ایجاد حس منفی در کودک نسبت به طرف مقابل استفاده میکنند اما والدین در چنین مواقعی تامل کنند که اگر کسی پشت پدر یا مادر آنها بدگویی کند چه عکس العملی نشان می دهند؟! آیا او را محکوم به عدم درک صحیح روابط والد و فرزندی نمیکنند؟ پس چرا نزد کودک انشان از پدر یا مادرش که عزیزترین افراد زندگیش هستند بدگویی می کنند؟ کودک ان نیز احساس دارند و نسبت به پدر و مادر خود احساس تعلق و عشق دارند.
از کودک به عنوان درمانگر استفاده نکنیدصدیقی اظهار داشت: همه انسانها هم نکات مثبت و هم نکات منفی دارند و هرگز نباید از کودک ان به عنوان یک درمانگر استفاده کرد و درد دل کردن پس از طلاق و غر زدنهای والدین و اظهار نارضایتیهایشان از همسر سابق نزد کودک برای التیام درد جدایی آسیبهای روحی به شدت مخرب در کودک ان ایجاد میکند.
وی بیان کرد: فردی که در گذشته با او زندگی کردهاند و اکنون از وی جدا شدهاند گرچه ارتباطش با وی تمام شده اما آن فرد پدر یا مادر ابدی کودک شان است، پس تقدس پدر و مادر را نزد کودک خدشه دار نکنند و آن را از بین نبرند که هیچگاه، هیچ چیزی جایگزین آن نمی شود.
این روانشناس و مشاوره کودک تصریح کرد: این اضطراب و ناراحتی و آشفتگی آنها ناشی از طلاق پدر و مادر برایشان کافیست پس سعی نکنند طرف مقابل را مقصر قلمداد کرده و کودک را از او دلسرد کنند.
با کودک ان طلاق چگونه برخورد کنیماین مشاور و روانشناس کودک در خصوص چگونگی برخورد با کودک ان طلاق گفت: والدین کودکان طلاق باید سعی کنند فقط به حرفهای فرزندشان گوش داده و به پرسشهایش پاسخ دهند، مثلا اگر از ازدواج مجدد پدر یا مادر خود ناراحت است، اورا در آغوش گرفته و به سخنانش گوش داده و شنونده خوبی برای درد دلهای فرزندشان باشند، صبر پیشه کرده تا پس از مدتی شاهد تغییر شرایط و مشاهده کودک ان موفق خود باشند.
بلایی که طلاق بر سر کودک ان میآوردصدیقی گفت: گاهی برخی کودک ان پس از طلاق احساس گناه کرده و به یاد مشاجرههای با والدین خود قبل از جدایی افتاده و با خود میگویند چون من "بد" بودم پدرو مادرم از هم جدا شدند.
وی اضافه کرد: این احساس نگرانی از اینکه دیگر پدرو مادرش دوستش ندارند به سراغش خواهد آمد و ترس از دست دادن آنها در افکارش ریشه دوانیده و این احساسات باعث میشود که کودک خود پنداره منفی از خود ایجاد کند و تصور کند که انسان بدی است.
این روانشناس و مشاوره کودک بیان کرد: با یادآوری اختلافات و احساس گناه و خودپنداره منفی، عزت نفس و اعتماد به نفس کودک از بین رفته،غمگین و منزوی و وابسته و خشم و درمانده و ناامید شده، دچار اختلالات خواب شده و با از دست دادن تمرکز، با افت تحصیلی و حواسپرتی مواجه میشوند و گاهی شاهد آسیب به خود و یا دیگران از جانب آنها هستیم و در صورت عدم درمان پرخاش، اضطراب و افسردگی آنها حتی ممکن است به خودکشی منجر شود.
از مشاور کمک بگیریدصدیقی گفت: در هنگام جدایی که زوجین درگیر مشکلات خود هستند و کودک ان تنها و با یک دنیا غصه مواجه هستند کمک و همفکری مشاور و روانشناس ضروری است، فراموش نکنید که کودک ان در شرایط طلاق والدین فشار روانی زیادی را تحمل کرده و لازم است والدین برای برگرداندن آرامش از دست رفته به دنبال مقصر در این موضوع نگشته و با امیدواری به زندگی خود ادامه دهند تا کودک ان نیز آرامش قبلی خود را به دست آورند چراکه طلاق پایان زندگی نیست و میتوانند با امید و پشتکار آینده خوبی برای خود و فرزندشان بسازند.
وی تاکید کرد: والدین باید به حقوق فرزندانشان احترام گذاشته و هرزمان که به آنها نیاز دارند در کنارشان باشند و حمایت و توجه و نوازش خود را از آنها دریغ نکنند و با عدم ترور شخصیت و بدگویی نکردن از همسر سابق و نزدیکان او و عدم توقعات بیجا از فرزند خود احساس اضطراب و عدم امنیت را از آنها دور کنند.
این روانشناس و مشاوره کودک تصریح کرد: والدین باید به سوالات کودک ان درباره شرایط با صداقت و با توجه به سن و میزان درک آنها پاسخ دهند و علت طلاق خود را عدم تفاهم و یکسان نبودن اخلاقشان ذکر کنند و یادآور شوند که رفتار بد او باعث طلاق پدر و مادرش نبوده است.صدیقی تاکید کرد: والدین باید به کودک شان اجازه دهند آزادانه احساساتش را بیان کند و از آنها انتقاد کند و کودک ان را سرزنش نکنند، علاقه و محبت خود را بی قید و شرط به او ابراز کرده و او را مطمئن کنند که ذره ای از عشق و محبتشان به او کم نشده و در کنارش او خواهند ماند.
وی افزود: به او بگویید که تمام احساسات منفی و آزار دهنده طبیعی بوده و به مرور زمان کمرنگتر خواهد شد، همچنین آنها میتوانند از تکنیک های آرمیدگی، انجام فعالیتهای دلخواه و گردش که در رفع اضطراب کودک مفید است استفاده کنند چراکه اگر اضطراب کودک درمان نشود بعدها مشکلات بزرگتری برای او ایجاد خواهد کرد.
این روانشناس و مشاور کودک بیان کرد: اگر کودک تان در حال تحصیل است حتما معلم اورا در جریان قرارداده واز وی کمک بگیرید، ناگفته نماند که مراجعه به روانپزشک و روانشناس و روان درمانگر با همراهی دیگر کودک ان طلاق به کودک کمک می کند تا با احساسات و هیجانات ناخوشایند خود کنار بیاید و کمتر احساس تنهایی کنند.
با همه این تفاسیر باید قبول کرد که طلاق پدیده ناخوشایند و دردناکی است که در سالهای اخیر آمار بسیار فزاینده و نگران کنندهای داشته و شوک بزرگی برای زوج ها و فرزندان شان به شمار میرود و کودک ان به دلیل تفکر و نگرش خود نسبت به طلاق به مراتب بیش از دیگران دچار آسیب شده و باید مورد توجه ویژه قرار گیرند.
در این راستا والدین میبایست با قرار ندادن کودک به عنوان رابط خود و همسر سابقشان و کمک گرفتن از کادر مجرب روان درمانی و افراد آگاه از بروز آسیبهای شدیدتر ناشی از طلاق والدین پیشگیری کنند تا بتوانند آینده روشنی پیش رو داشته و به سرنوشت والدین خود دچار نشوند.
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۲۰۸۱۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
طلاق از شوهر بهخاطر خیلی خوببودن!
چند وقت پیش شایعه شده بود که همسر اول «کاکا»، ستاره سابق تیمملی برزیل، میلان، رئال و... از او بهخاطر خیانت جدا شده است. حالا بهتازگی «کارولین سلیکو» در گفتوگویی که همه را شوکه کرد، در اینباره گفت: «کاکا هرگز به من خیانت نکرد. او همیشه با من خوب رفتار کرد و خانواده فوقالعادهای به من داد. اما من خوشحال نبودم، چون یک چیزی کم بود. مشکل این بود که او برای من خیلی کامل و بینقص بود». اما آیا واقعا خیلی خوببودن شوهر میتواند به طلاق منجر شود؟
چرایی طلاق از همسر خیلیخوب
بسیاری از محققان طلاق را یک رویداد بحرانی در زندگی فرد میدانند. بیشتر تحقیقات نشان دادهاند، ختم زندگیمشترک با کاهش سلامت، تفاوتهای شخصیتی و اختلالات روانشناختی و سایر موارد همراه است. در هر رابطهای که به شکست منجر میشود، عوامل مختلفی در آن نقش دارد و همچنین دو نفر (زوجین) در پدیداری مشکلات سهم دارند. اما درباره زوجینی که معتقدند به دلیل خوبیهای بیش ازحد همسرشان طلاق گرفتهاند، میتوان چند نکته را مدنظر داشت که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
۱. پای یک ویژگی شخصیتی در میان است
خوبیهای بیش از حد همسر، ممکن است بهخاطر یک ویژگی شخصیتی باشد. مثلا همسر بسیار سلطهپذیر تمایل دارد از همه خواستههای خود بگذرد و خودش را قربانی شرایط خاص خانواده کند.
۲. جابهجا شدن نقش زنومرد در زندگیمشترک
از لحاظ رویکرد سیستمی در خانواده، گاهی نقشهای زوجین جابجا میشود. مثلا زن نقش مرد را برعهده میگیرد (بیرون از منزل کار میکند و ...) و مرد نقش زن را برعهده میگیرد (آشپزی میکند، درخانه میماند، از بچهها مراقبت میکند و ...). این اتفاق به تدریج مشکلات بسیار جدی ایجاد میکند که نیاز به مدیریت دارد.
۳. چشمپوشی از خواستههای منطقی خود
این که گاهی هر دو یا یکی از زوجین به دلیل عدم شناخت خواستهها و نیازهای خود، آنها را بیان نمیکنند و از بسیاری از خواستههای منطقی خود چشمپوشی میکنند، باعث میشود که خیلی خوب به نظر بیایند، اما بعد از مدتی این موضوع برای فرد و حتی همسرش، خستهکننده میشود و به طلاق عاطفی میانجامد.
۴. شناختنداشتن از احساسات
گاهی زوجین، احساسات و رفتارها را از همدیگر متمایز نمیکنند و شناخت کافی از احساسات و ضرورت بیان آنها ندارند. مثلا خشم را با پرخاشگری اشتباه برداشت میکنند و از ناراحت شدن در زندگیمشترک، فرار میکنند! وجود برخی از احساسات در وجود انسانها نشان دهنده سلامتروانی است. خشم هم از جمله احساساتی است که هر انسان سالم آن را تجربه میکند. انسانها حق دارند عصبانی شوند و آن را بروز دهند. اما آنچه در این بین از اهمیت بسیاری برخوردار است، شیوه بروز دادن آن است. پرخاشگری در واقع بدترین نوع بروز خشم در انسانهاست. بهطور کلی، زوجینی که احساسات ناخوشایند و خوشایند را ابراز نمیکنند، به اشتباه آن را دلیل خوببودن در زندگی مشترک میدانند درصورتی که بروز احساسات میتواند یکنواختی زندگی مشترک را در بلندمدت کمتر و شوروشوق را زیادتر کند.
این نکته را میتوان استخراج کرد که گاهی لازم است رفتارها و احساسات و خواستههای خود را از زندگیزناشویی بررسی کنیم و بیشتر بشناسیم. خودآگاهی مهارتی موثر برای تمرین شناخت احساسات، افکار، باورها و نیازهای ماست و در این زمینه پیشنهاد میشود زوجین دورههای خودآگاهی را از مشاوران و روانشناسان باتجربه و متخصص بیاموزند. مهارت جرئتمندی و نشاندادن احساس خشم به شیوه موثر میتواند کارکرد موثری در زندگی مشترک داشته باشد. گاهی نشاندادن احساس خشم در کنار عشق به همسر از دیدگاه روانشناختی میتواند سازنده باشد. این موضوع همانقدرکه برای مرد پرمعناست برای زن به همان اندازه و گاهی بیشتر میتواند لذتبخش باشد.
۵. نپذیرفتن تفاوتهای شخصیتی
در زندگیمشترک بین زن و مرد تفاوتهایی وجود دارد که شناسایی آنها در نقش و کارکرد خانواده و رابطه هر یک تاثیر میگذارد و گاهی ممکن است یک ویژگی برای یکی مثبت و برای دیگری منفی باشد. ابعاد مختلف این تفاوتها را میتوان در زمینه مسائل شخصیتی، جنسیتی، عاطفی، احساسی و فکری مطالعه کرد و تفاوتها را شناسایی کرد. آشنایی با تفاوتها برای سازگاری، نشاط، سلامت و آرامش در زندگیمشترک کارکردی موثر دارد. این کارکردها را میتوان در عشق و محبت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر، فضای صمیمی حاکم بر زندگیزناشویی، قضاوت عادلانه افراد نسبت به خود و دیگران، متعادل در رفتار، شادی و نشاط جستوجو کرد.
حاصل این آشنایی، درک متقابل میان اعضای خانواده، انتظارات بجا و واقع بینانه، بهره مندی از آزادی قانونمند و حرکت تکاملی خانواده به سمت تعالی خانواده است. هر مرد و زنی نیاز دارد توسط اطرافیانش، خانواده و همسر با وجود تفاوتهای فردیاش، مورد پذیرش و حمایت قرار گیرد؛ بنابراین باید تفاوتهای شخصیتی همدیگر را بپذیریم و سازگار شویم و از آنها برای رشد خانواده استفاده کنیم. در این زمینه آموزش مهارتهای زناشویی میتواند در شناخت و پذیرش تفاوتهای زوجین موثر باشد.
منبع: خراسان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی