Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار ایلنا، در مراسم رونمایی از دو کتاب شناخت از نظر قرآن و مقدمه بر حکومت اسلامی جدیدترین آثار منتشر شده از شهید مرتضی مطهری، علی مطهری (فرزند آیت‌الله مطهری و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی) ضمن تشکر از مسوولان وزارت ارشاد و نمایشگاه کتاب برای برگزاری مراسم رونمایی از آثار شهید مطهری گفت: کتابی که امروز رونمایی می‌شود شناخت از نظر قرآن و مقدمه‌ای بر حکومت اسلامی نام دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

شاید این سوال پیش بیاید که چرا بعد از 38 سال کتاب مقدمه‌ای بر حکومت اسلامی منتشر شده است؟ این کتاب در اصل 4 نوار صوتی بوده که اواخر سال 95 به دست ما رسید. ما نوارها را پیاده و منتشر کردیم. آنها شامل بحث‌هایی هستند که شهید مطهری در قم درباره حکومت اسلامی مطرح کرده بود.

علی مطهری ادامه داد: شهید مطهری از سال 1316 تا 1331 در قم تحصیل و تدریس می‌کرد اما در سال 1331 با اینکه او را یک آینده درخشان برای بحث‌های مرجعیت می‌دانستند، به تهران آمد تا در فضای پژوهش و تحقیق قرار بگیرد. برخی می‌گویند ایشان به دلیل برخی مشکلات با آیت‌الله بروجردی قم را ترک کرده است اما مهمترین دلیل او همین بود که فضایی آرام برای نگارش، پژوهش و تحقیق داشته باشد. اگر ایشان در قم می‌ماند یک مرجع بزرگ می‌شد ولی شخصا خیلی تمایلی به افتادن در مدار مرجعیت و قبول وظایف آن نداشت بلکه بیشتر به دنبال فعالیت‌هایی در حوزه اندیشه، تالیف و پژوهش بود و واقعا می‌خواست با دنیای بیرون از حوزه هم آشنا شود.

این نماینده مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: در سال 54 و 55 تعدادی از فضلای قم و نیز امام خمینی درخواست کردند که شهید مطهری دست‌کم هفته‌ای دو سه روز در حوزه علمیه تدریس فلسفه و ... داشته باشد. کلاس‌های شهید مطهری هم معمولا شلوغ می‌شد و به همین دلیل شهید مطهری ترجیح داد با برگزاری آزمون ورودی و درنظر گرفتن معیارهایی؛ تعدادی اندک اما با کیفیت برای آموزش انتخاب کند. این نوارها هم در حقیقت درس‌هایی همان دوران هستند که در دوره انقلاب اوج گرفته بود و احساس می‌شد با پیروزی انقلاب باید مشخصات نظام اسلامی برای ما روشن شود. درنهایت 4 جلسه بیشتر برگزار نشد که همان را چاپ کردیم با این وجود چارچوب و اسکلت حکومت اسلامی به خوبی در آنها مطرح شده است. مسایلی مثل ضرورت حکومت اسلامی، نگاه‌های مختلف به حکومت اسلامی و دموکراسی، نگاه اهل تسنن و شیعیان اسلامی و....

فرزند شهید آیت‌الله مطهری درباره کتاب شناخت از نظر قرآن گفت: این کتاب نیز حاصل 9 جلسه تدریس آیت‌الله مطهری بوده و در آن درباره انواع نظرات در حوزه شناخت از منظر علمی، قرآنی و فلسفی صحبت به میان آمده و حتی نگاه مارکسیست به شناخت و بحث دیالوگ نیز در آن گنجانده شده چراکه بالاخره بسیاری از جوانان، دانشجویان و حتی انقلابیون در آن زمان با نگاه مارکسیستی به انقلاب می‌کردند هرچند شهید مطهری به شدت با این تفکر مبارزه می‌کرد و می‌گفت ما باید استقلال فکری خود را حفظ کنیم.

صادق زیباکلام (استاد علوم سیاسی) نیز در این نشست با اشاره به اینکه در جوانی چندان با آیت‌‌الله مطهری همدل و همسو نبوده است، گفت: در جوانی به شدت منتقد مطهری بودم و می‌گفتم وقتی شریعتی و سازمان مجاهدین حضور دارند خیلی جایی برای مطهری نیست ولی گذر این 4 دهه به من نشان داد که فعالیت‌ها و تفکرات شهید مطهری اصولی‌تر بوده است واقعیت این است که او را خیلی انقلابی و محافظه‌کار و از مبارزان علیه استکبار نمی‌شناختم ولی امروز نتایج دیگری گرفتم و به همین دلیل علیرغم همه گرفتاری‌ها این روزها با میل رغبت به این جلسه آمدم.

زیباکلام افزود: مبارزانی که انقلاب را اقدامی رادیکال می‌دانستند کم نبودند اما شهید مطهری شیوه و روش متفاوتی در اصول و ایدئولوژی خود داشت و باید اعتراف کنیم در آن زمان درخشندگی اقدامات رادیکال و امثال شریعتی اجازه ندادند که شهید مطهری را هم ببنیم.

این استاد دانشگاه درباره خروج شهید مطهری از قم و آمدنش به تهران نیز گفت: سال 31 اگر قم محیط آرامتری از تهران برای کار پژوهشی نبود پرجنجالتر هم نبود پس چرا شهید مطهری برای کارهای پژوهشی از قم به تهران آمد؟ فکر می‌کنم او همان مشکلی را داشت که روحانیون دیگری نمی‌خواستند صرفا به دروس حوزوی مشغول باشند، با آن مواجه بودند. او به مسایل سیاسی و اجتماعی هم علاقه بود و قم در دهه 30 فضایی آماده برای ورود به موضوعات و مطالعات سیاسی نبود. آیت‌الله بروجردی در آن دوره دین و سیاست را از یکدیگر جدا نگه داشته بود و تا زمانی که او زنده بود قم جایگاه سیاسی پیدا نکرد.

وی افزود: اصولا بعد از غیبت کبری تا بعد از حیات آیت‌الله بروجردی، علمای شیعه دین را از سیاست جدا کرده بودند و هیچکدام ادعای حکومت نداشتند. در مشروطه هم که افرادی مثل بهبهانی و طباطبایی با مشروطه‌خواهان همراه شدند بازهم بحث حکومت اسلامی ولایت فقیه مطرح نبود. حتی شیخ فضل‌الله نوری هم به فکر تشکیل حکومت اسلامی نبود و نگران تضعیف شدن جایگاه سلطان اسلام یا پادشاه بود. خود امام خمینی نیز تا بعد از حیات آیت‌الله بروجردی به سیاست ورود نکرد و اولین موضع‌گیری سیاسی امام را بعد از فوت آیت‌الله بروجردی شاهد هستیم.

این استاد دانشگاه درباره محدودیت کار سیاسی در بین حوزویان سال 31 یادآور شد: در آن سالها تمام روحانیونی که وارد سیاست شدند هیچکدام در قم نماندند.

او گریزی نیز به موضع گیری‌های شهید مطهری در قبال تفکر مارکسیست زد و گفت: تمایل به مارکسیست و حکومت مارکسیستی در انقلاب پررنگ بود. بخش اعظمی از ادبیات سیاسی مسلمانان رادیکال و انقلابی همان تفکر ادبیات مارکسیستی است. در این میان تنها دو نفر به هیچ وجه تحت تاثیر ادبیات مارکسیستی قرار نگرفتند: مهندس بازرگان و شهید آیت‌الله مطهری و جالب است که هر دو مورد بی‌مهری انقلابیون قرار گرفتند.

وی ادامه داد: اساسا شهید مطهری مخالف ورود تفکر مارکسیستی تحت عنوان تفکر انقلابی به جریانات انقلابی اسلامگرا بود و به همین دلیل با شریعتی شکاف عمیقی پیدا کرد. همه ما انقلابیون نیز در این اختلاف طرف شریعتی را گرفتیم با وجود اینکه او یکی از پایه‌گذاران اصلی بحث‌های مدرن در حسینیه ارشاد بود.

او تاکید کرد: اگر بگوییم مطهری قربانی ایستادگی در مقابل نفوذ تفکر مارکسیستی در جریان‌های انقلابی اسلامگرا بود؛ گزاف نگفته‌ایم البته این به آن معنا نیست که شهید مطهری مارکسیست‌ها را فاقد حق حیات می‌دانست اما راضی نبود، دوست نداشت و اعتقادی هم نداشت گفتمان اقتصادی، سیاسی مارکسیستی مورد استفاده انقلابیون اسلامگرا قرار بگیرد والا او به آزادی بیان و گفتمان مارکسیست‌ها برای بیان نظراتشان معتقد بود. او در کل نگاه فلسفی، تاریخی و ایدئولوژیک مارکسیست‌ها را کاربردی برای انقلابی اسلامگرا نمی‌دانست. مساله‌ای که می‌بینید درست از همانجا غرب‌ستیزی و آمریکاستیزی و مشکلاتی برای جمهوری اسلامی بوجود می‌آورد. امروز درستی نگاه مطهری را می‌بینیم.

این استاد دانشگاه سپس شهید مطهری را معتقد به آزادی بیان برای همه دانست و گفت: بعد از انقلاب از پیش برایم روشن شد که او یک لیبرال است. او به آزادی اندیشه و تفکر اعتقاد جدید داشت و این را تنها از خلال کتابهایش نمی‌گویم. نزدیکترین شخصیت سیاسی به او مهندس مهدی بازرگان بود؛ اگر زنده می‌ماند، در خوشبینانه‌ترین نگاه به سرنوشت او دچار می‌شد. دور از ذهنم نیست که در نماز جمعه در کنار مرگ بر بازرگان؛ مرگ بر مطهری هم گفته می‌شد علاوه بر اینها او در بحبوبه انقلاب از روند برگزاری دادگاه‌های انقلاب ابراز نگرانی کرده بود و به دنبال تعطیلی آنها بود و واقعا هر کسی کتاب حکومت اسلامی را می‌خواند؛ براساس سخنان او با دادگاه‌های انقلاب همسو نمی‌شد.

زیباکلام در توضیح بیشتر بر این کتاب اظهار داشت: کتاب برای من مشکل زیادی ایجاد کرد ولی به شدت مایل بودم آن را بخوانم و حتما نکاتی را که استخراج کردم در قالب یک مقاله منتشر می‌کنم. مشکل از این نظر که قرار بود در سوژه‌ای اظهارنظر کنم که این روزها دیگر خیلی آن را قبول ندارند. مفهوم حکومت اسلامی خیلی وقت است که برای من فروریخته اما سعی کردم منهای داوری‌های شخصی؛ کتاب را ارزیابی کنم. در این 4 سخنرانی ضرورت حکومت اسلامی نوع مشروعیت حکومت و جایگاه آن بیان شده است. تفاوت‌های نگاه مختلف به حکومت اسلامی نیز با حکومت لیبرال در کتاب آورده شده. به عنوان مثال حکومت لیبرال تنها وظیفه تامین نیازهای عمومی مردمش را دارد اما در نگاه اسلامی این مورد حکومت باید هدایت مردم و ارتقای کرامت و تفکر اخلاق اسلامی را مدنظر داشته باشد.

این استاد دانشگاه، تفاوت دیگر حکومت اسلامی و حکومت لیبرال را در نوع مشروعیت‌پذیری دانست و گفت: مشروعیت در حکومت لیبرال تنها از صندوق‌های رای بیرون می‌آید اما در حکومت اسلامی حاکم تنها وکالت ندارد بلکه ولایت هم دارد. یعنی باید فی‌نفسه شرایطی داشته باشد یا کسب کرده باشد.

علی مطهری سپس در پاسخ به برخی از موارد مطرح شده زیباکلام مثل ماجرای ترک حسینیه ارشاد از سوی شهید مطهری گفت: وقتی که بحث استفعای مطهری مطرح شد دلیل آن اختلاف فکری با علی شریعتی نبود بلکه مشکل در نوع مدیریت حسینیه ارشاد بود که یک نفر؛ تک نفره تصمیماتی اتخاذ می‌کرد و باعث اعتراض شهید مطهری شد. انتقاد شهید مطهری نسبت به علی شریعتی بعد از این ماجراها و انتشار یک دو اثر از او بود.

فرزند شهید مطهری درباره به کار بردن لیبرال برای شهید مطهری اظهار داشت: اگر مفهوم لغوی لیبرال را درنظر بگیرم بله ایشان به آزادی بیان تفکر و مخالفان اعتقاد جدی داشتند و خودشان هم می‌گفتند اساسا مسایل لیبرالیستی در اسلام وجود دارد اما نگرش لیبرالی غربگرایانه خیر؛ به آن ارتباطی ندارد.

علی مطهری گریزی نیز به موضعگیری شهید مطهری در قبال دادگاه انقلاب زد و بیان کرد: بله به نظر من هم او اعتراضاتی به نحوه و نوع محاکمه‌های دادگاه‌های انقلاب داشت و حتی تلاش کرد برای اعدام هویدا فرصت بگیرد و جلوی آن را بگیرد که فایده نداشت. بالاخره هویدا اطلاعات زیادی داشت که می‌توان از آنها بهره جست. البته طبیعت هر انقلابی چنین برخوردهایی را به خود می‌بیند و خوشبختانه انقلاب ما از آنجا که ماهیت اسلامی داشت؛ برخوردهای خشن در آن کمتر بود.

در پایان این نشست؛ حجت‌الاسلام ناصر نقویان درباره کتاب شناخت از نظر قرآن و همچنین شخصیت شهید مطهری صحبت کرد.

منبع: ایلنا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۲۳۳۶۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مطهری امام

دوازدهم اردیبهشت 1358 ش درحالی که تنها دو_ سه ماهی از پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی می گذشت ، یکی از تلخ ترین و خسارت بار ترین حوادث نا گوار برای رهبر انقلاب وآینده نظام جمهوری اسلامی به دست اشقیای از جنس خوارج رقم خورد و «متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام » حضرت آیت الله مرتضی مطهری (أعلی الله مقامه ) با تیر جهالت و عداوت به شهادت رسید .

مقامی که برای آن عالم ربانی غایت آمال بوده ولی برای رهبر واستاد بزرگ او مصیبتی بسیار سنگین و برای ایران و نظام نوپای آن خسارتی غیر قابل جبران بوده است.

درباره شخصیت ذو ابعاد و جان پاک و افکار و اندیشه متقن و روشنگر استاد شهید بسیار گفته شده و نوشته شده و البته همچنان جامعه و جوانان و همگان نیازمند اندیشه زلال اسلامی او می باشند . اما در این مجال و مقال به نسبت و ارتباط و ارادت و علاقه و اعتماد آن اسلام شناس بزرگ و امام خمینی پرداخته می شود.

استاد شهید سیزدهم بهمن 1298ش متولد شده و در دامن مادر و پدری مؤمن و پاک سرشت و اهل عبادت و خدمت بالید. او در سنین کودکی به مکتب خانه رفت و مراحل اولیه آموزش را آغاز کرد و در حدود سیزده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت کرد و حدود دو سال در آن محیط تحصیلات مقدماتی علوم اسلامی را فرا گرفت .

وضعیت حوزه های علمیه در آن دوران گرفتار دیکتاتوری مذهب ستیز رضا خانی بود و سرو سامان مناسبه نداشت و به همین خاطر مرتضای جوان و تشنه ی معارف و حقایق به فریمان برگشتو حدود دو سال با بهره گیری از کتابخانه پدر به تأمل و تفکر واندوختن اطلاعات مذهبی و به ویژه مطالعه تاریخ اسلام اشتغال داشت.

«اغلب کتاب دستش بود و فقط مطالعه می کرد. بعد ها در قم می گفت من هرچه مایه مطالعات تاریخی دارم، مربوط به همان دو سالی است که از مشهد به فریمان برگشتم» (پاره ای از خورشید،صفحه76)

در همان دوران سخت و سیاه که ترکیب دیکتاتوری رضا خان و تحولات سلطه جویانه و زیاده خواهانه جهانی ، جنگ جهانی دوم را رقم زد و ایران به اشتغال متجاوزین در آمد و ملت ایران نمی دانست از فرار شاه ظالم خوشحال باشد و یا از اشغال کشور و قحطی عمومی ناراحت باشد؛ مرتضای جوان در جستجوی دست یابی  یا بی گوهری بود که فطرت او بدان سو هدایتش می کرد. یکای از برادران استاد می گوید:« ایشان شش- هفت ماه بعد از فوت مرحوم آیت الله حائری به قم رفت .» (همان، صفحه 76 )

رحلت آیت الله حائری دهم بهمن 1315 بوده و با این حساب آیت الله مطهری در پاییز 1316 به همرا دایی خود مرحوم شیخ علی روانه قم شد و از اینجا بود که عنصر کلیدی اساتید و مربیان بزرگ در شکل دهی به شخصیت این جوان جویای حقیقت و طالب کمال و سعادت به ایفای نقش پرداخت .

سه عنصر والدین - ژنتیک، معلمان و مربیان و محیط که سازنده شخصیت آدمی هستند، برای استاد مطهری به بهترین نحو مهیا گردید و او از پدر و مادری مؤمن و وارسته برخوردار بود که همانها محیطی ایمانی و معنوی برای زندگی این کودک و نوجوان فراهم کردند و به رغم نامناسب  بودن محیط عمومی کشور، محیط خانه وخانواده برای مرتضای جویای حقیقت مطلوب و سازنده بود تا اینکه «هجرت» سازنده او به قم رقم خورد و او از پاییز 1316 تا پاییز 1331 به مدت پانزده سال مراحل تحصیل و تهذیب را سپری کرد و از برترین و بهترین الهی مردان در طبقه اساتید کسب فیض کرد. وی گرچه از بزرگانی چون آیت الله حجت و آیت الله محقق داماد هم استفاده علمی کرده است ؛ ولی اثر گذاران اصلی بر شخصیت علمی و معنوی استاد شهید مطهری  حضرات آیات: بروجردی، امام خمینی، علامه طباطبایی و میرزا علی آقا شیرازی بوده اند.

آوازه فقاهت آیت الله بروجردی چنان انتشار یافته بود که بعضی از جویندگان فقاهت از حوزه علمیه قم به بروجرد و محضر آن فقیه محقق می رفتند که یکی از آنها استاد مطهری بود که تابستان 1322 از قم به بروجرد رفت و تحصیلات حوزه علمیه قم را به تحصیل در بروجرد بدل کرد، چنانچه پس از هجرت آیت الله بروجردی به قم از سال 1323تا سال 1331 که در قم اقامت داشته در درس های فقه و اصول آن استاد شاگرد پرور شرکت می کرد و از برجستگان محضر آن فقیه بزرگ بوده است .

استاد مطهری گرچه به صورت رسمی از سال 1329تا1331  و تنها فلسفه مشاء - بخشی از الهیات شفاء بوعلی – را در کلاس درس علامه طباطبائی شاگردی کرد و در جلسات مخصوص «اصول فلسفه و روش رئالیسم» حضور می یافت ، ولی از همان زمان تا پایان عمر خود ارتباط علمی با ایشان و بهره گیری از محضرشان داشت شرح و تبیین  کتاب اثر گذار اصول فلسفه و روش رئالیسم و نیز بهره گیری از تفسیر عظیم المیزان در بیانات و تألیفات ایشان مشهود است.

آشنائی و ارتباط و ارادت طرفینی  او با آیت الله میرزا علی آقا شیرازی هم اتفاق غریبی است . او خود می نویسد :

« تابستان سال 1320 پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، برای فرار از گرمای قم به اصفهان رفتم . تصادف کوچکی مرا با فردی آشنا با «نهج البلاغه» آشنا کرد . او دست مرا گرفت و اندکی وارد «نهج البلاغه» کرد... از آن پس چهرۀ « نهج البلاغه»  در نظرم عوض شد ، مورد علاقه ام قرار گرفت و محبوبم شد.  گویی کتاب دیگری است غیر آن کتابی که از دوران کودکی آن را می شناختم ... به خود جرئت می دهم و می گویم او به حقیقت « عالم ربانی» بود... او هم فقیه بود و هم حکیم و هم ادیب و هم طبیب .

فقه و فلسفه و ادبیات عربی و فارسی و طب قدیم را کاملاً می شناخت و در برخی متخصص درجه اول به شمار می رفت... او با « نهج البلاغه» می زیست،با «نهج البلاغه» تنفس می کرد، روحش با این کتاب همدم بود، نبضش با این کتاب می زد و قلبش با این می تپید ... راستی مرد حق و حقیقت بود.» (سیری در نهج البلاغه، صفحه12-7).

اما استاد شهید آیت الله مطهری که باید کل دوران تحصیلات بسیار مؤفق و با برکت او را در حوزه علمیه مشهد و قم بیست سال دانست، طولانی ترین مدت شاگردی و نیز تنوّع دروسی که استفاده کرده بود، شاگردی در محضر امام خمینی بوده است. او که از همان مشهد شیفته حکمت الهی و حکمای ربانی شده بود، آغاز آشنایی و ارتباط خود با حضرت امام را چنین روایت کرده است :

«پس از مهاجرت به قم، گمشدۀ خود را در شخصیتی دیگر یافتم . فکر کردم که روح تشنه ام از سرچشمۀ زلال این شخصیت سیراب خواهد .

اگر چه در آغاز مهاجرت به قم، هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود به معقولات را نداشتم اما درس اخلاقی که به وسیلۀ شخصیت محبوبم در هر پنج شنبه و جمعه گفته می شد و در حقیقت درس معارف و سیر سلوک بود، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی، مرا سرمست می کرد.

بدون هیچ اغراق و مبالغه ای، این درس مرا آنچنان به وجد می آورد که تا دوشنبه و سه شنبۀ هفتۀ بعد، خودم را شدیداً تحت تأثیر آن می یافتم.

بخش مهمی از شخصیت من در آن درس و سپس در درس های دیگری که در طی دوازده سال از اسناد الهی فرا گرفتم، انعقاد یافت و همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم . راستی که او «روح قدس الهی » بود.» (علل گرایش به ما دیگری،صفحه9-8).

متفکر شهید در طول این دوازده سالی که گفته، درس های اخلاق که توصیفش نمود و حکمت متعالیه و اصول فقه و فقه را از محضر این اسناد الهی تحصیل کرد و علاوه بر تسلط و تخصّص فوق العاده در این رشته های اصلی علوم اسلامی، جان و روح خود را صیقل داده و همانند این اساتید بزرگ و سازنده خود، بی مبالغه از علمای ربانی گردید و با همین سرمایه علم و دانش والا و روح و جان  تهذیب شد،مؤفق به آن همه خدمت فکری و تربیتی طی دهها سال وآثار ماندگار او همچنان منشأ روشنگری و هدایت می باشند.

درس اخلاق معروف حضرت امام از سال 1315تا سال1323 به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم مجمع مشتاقان کمال بوده و البته معلوم نیست شهید مطهری از چه سالی در آن درس حضور می یافته ولی شاید قید دوازده سال دلالت کند که از حدود سال 1318 یا 1319 این توفیق را داشته که یکی از شاگردان آن درس باشد واما درس دیگری که او از محضر امام خمینی فرا گرفته بود، حکمت متعالیه بوده است . اهل این رشته می دانند که طالبان فلسفه اسلامی در حکمت متعالیه دو کتاب محوری را تحصیل می کنند؛ شرح منظومه ملا هادی سبزواری و اسفار صدر المتألهین.

استاد مطهری آخرین دوره تدریس شرح منظومه امام خمینی را درک کرد و در واقع خلاصه و عصاره حکمت متعالیه را بر محور این کتاب از ایشان که بیش از دو دهه  استاد برجسته و شناخته شده حکمت صدرائی و عرفان نظری و عملی بوده، استفاده کرده است .

حضرت امام به موازات درس شرح منظومه و دروس دیگری که داشت، اسفار را نیز برای شاگردان سطح بالاتر تدریس می کرد و آیت الله مطهری و تعدادی از شاگردان درس شرح منظومه پس از اتمام آن کتاب از استاد اجازه گرفته و در درس اسفار شرکت کردند و کتاب نفس اسفار را از محضر او بهره بردند و به گفته هم مباحثه یازده ساله او مرحوم آیت الله منتظری دیگر بخش های اسفار را با توجه به آشنائی و تسلط بر حکمت متعالیه، مباحثه کردند و بدین صورت استاد حکمت صدرائی آنها تنها امام خمینی بوده است.

آنان همچنین در دهه بیست علاوه بر شرکت در درس فقه و اصول آیت الله بروجردی، از استاد فلسفه و اخلاق خود – امام خمینی – در خواست کردند درس اصولی برای آنها داشته باشد و به مدت هفت سال مباحث أمارات و و اصول علمیه دانش اصول را به صورت بسیار تحقیقی فرا گرفتند، درسی که هم استاد و هم شاگردان اصلی، آن را بسیار جدّی گرفته بودند و محصول آن درس هفت ساله به قلم امام دو جلد انوار الهدایه، یک جلد استصحاب و یک جلد تعادل و ترجیح و اجتهاد و تقلید و نیزرساله لا ضرر شده است.

در درس فقه نیز مدت چند ماه مقداری از «کتاب الزکاه» را فرا گرفتند .

دوران دیگر از ارتباط و همراهی این استاد و شاگرد در آغاز نهضت امام خمینی بوده که منجر به دستگیری و زندانی شدن این دست پرورده حضرت امام شده بود،اما مهم تر اینکه این ثمره فاخر اساتید برجسته حوزه علمیه قم در دهه های سی،چهل و پنجاه در تهران و محیط دانشگاه و حلقه های فکری اهل فکر اسلامی، با قلم توانا و بیان رسای خود سخنگوی اسلام قرآن و نهج البلاغه کرده بود و در این عرصه علاوه بر محدودیت ها و مزاحمت های حکومت ضد اسلامی و دیکتاتوری، با «تحجر» و «التفاط» مواجه بود که به مثابه دو لبه یک قیچی آن اسلام شناس بزرگ را مورد آزار و اذیت و مزاحمت قرار می دادند .

عده ای با افکار متحجرانه و قیافه مقدس مآ بانه تحمل دیدن کتاب «مسئله حجاب» و «نظام حقوق زن در اسلام » را نداشتند و حتی به شکوه پیش امام در نجف گفتند آقای مطهری با نوشتن کتاب «مسئله حجاب»موجب بی حجابی زنان شده است و از طرف دیگر اهل التقاط پندارها  و یافته های خود را به نام اسلام عرضه می کردند که مقدمه کتاب « علل گرایش به ما دیگری» استاد شهید شکوه از این طیف است.

آیت الله مطهری در اوج غربت پدید آمده از این طیف ها و هجمه های آنان ، در سال 1356 نامه ای تاریخی به استاد و مربی خود می نویسد و در این نامه حتی لب  به شکوه می گشاید :

« استاد و مقتدای بزرگوارم ! حوادث ناگوار پی در پی برای اسلام از یک طرف و روشن بینی ها و اقدامات مثبت و منفی به موقع و صحیح آن استاد بزرگواراز طرف دیگر، موجب شده که روز به روز جدّی تر و با خلوص و صمیمیت بیشتر آرزو کنم از خداوند متعال مسألت نمایم که وجود مبارک آن رهبر عظیم الشأن را برای همه مسلمانان مستدام بدارد... خدا را گواه می گیرم که کمتر اتفاق می افتد که در حال یا مقام و موقف دعایی این وظیفه را فراموش کنم و امیدوارم که مشمول دعوات خیریه شما بوده باشیم .»(سیری در زندگانی استاد مطهری، ص219).

استاد شهید در این نامه از جریان های : مارکسیستی ، مجاهدین، مخالفین روحانیت جریان شریعتی نام برده و به معرفی آنها پرداخته و به رهبر خود می گوید:

« گروه های چهار گانه فوق با من به حساب اینکه تا اندازه ای اهل فکر ونظر وبیان و قلم هستم به شدت مبارزه می کنند؛ شایعه برایم می سازند، جعل و افترا می بندند به طوری که خود را مصداق آن شعر فارسی می بینم که محقق اعظم خواجه نصیرالدین طوسی در آخر شرح اشارات به عنوان زبان حال خود آورده است :

به گردا گرد خود چندان که بینم               بلا انگشتری ومن نگینم

 

ولی به لطف و عنایت پروردگار و توجهات اولیاء دین هراسی به خود راه نخواهم داد.این مقدار بثّ شکوی را جز به مثل حضر تعالی که استاد عالیقدرم و به جای پدرم هستید نمی کنم. من الان مرکز ثقل حملات این گروه ها هستم ... بار دیگر تکرار می کنم من جداً از خداوند متعال طول عمر برای شما می خواهم و فوق العاده نگرانم که اگر خدای ناخواسته پای حضرت عالی که تنها شخصیتی هستید که همه این گروه ها از او حساب می برند از میان برود اوضاع فوق العاده ناراحت کننده خواهد بود .»

به موازات افزایش دیکتاتوری رژیم پهلوی و وابسته تر شدنش به آمریکای سلطه گر، آگاهی های ملت ایران با رهبری امام خمینی ارتقاء یافت و موج انقلاب اسلامی آغاز گردید و توطئه شاه و صدام، حضرت امام را وادار به هجرتی سرنوشت ساز نمود و همان چهار ماه سرنوشت ساز اقامت ایشان در پاریس به مثابه شب قدر مبارزات ملت ایران، به پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم دیکتاتوری و تأسیس نظام مردمی – اسلامی جمهوری اسلامی منجر شد. در مدت اقامت رهبر مبارزات در پاریس استاد مطهری جزء اولین شخصیت هایی بود که به دیدار و زیارت امام شتافت و او خود می گوید :

«من که قریب به  دوازده سال در خدمت این مرد بزرگ تحصیل کرده ام باز وقتی که در سفر اخیر به پاریس به ملاقات و زیارت ایشان رفتم، چیزهایی از روحیه او درک کردم که نه فقط بر حیرت من، بلکه بر ایمانم نیز اضافه شد.» (پیرامون انقلاب اسلامی، صفحه 21)

در همین دوران استاد شهید با بیان رسا و تبیین های گویای خود به مثابه سخنگو و ترجمان فکر و اندیشه امام خمینی عمل می کرد و در تلاش شبانه روزی در کنار دوستان و همرزمان دیگر خود مانند شهیدان بهشتی و با هنر و مرحومان هاشمی رفسنجانی و مولوی اردبیلی در کنار چند تن از رجال مذهبی – سیاسی غیر روحانی هسته اولیه شورای انقلاب را طبق نظر و مأموریت امام خمینی شکل دادند و تظاهرات های عظیم میلیون ها تن از ملت را هدایت و مدیریت کردند و به خصوص او اندیشه پیشنهادی امام خمینی درباره نظام جایگزین نظام سلطنتی؛ یعنی «جمهوری اسلامی» را تشریح می کرد، به اینکه این نظام سیاسی جایگزین به معنای مدیریت و گزینش مدیران نظام جدید با رأی و نظر و انتخاب واقعی و نه نمایشی ملت ایران خواهد بود و در چنان نظامی احکام و موازین اسلام به مثابه « مواد» این «صورت» خواهد بود تا از ترکیب این دو به تباهی ها و عقب ماندگی ها و وابستگی ها خاتمه داده شود چرا که تحلیل عمیق خودشان از تحولات دوران معاصر ایران چنین بوده است :

« ملت ایران در طول تاریخ خود، به استثنای فترتهای  کوچک و محدود، در زیر چکمه استبداد به سر برده و از این رو با اینکه به اعتراف اهل بصیرت یکی از باهوش ترین و با استعداد ترین ملل جهان است  نتوانسته است در عرصه بین المللی استعداد های خود را بروز دهد .

در هفتاد و اندی سال پیش که از استبداد به ستوه آمده بود به رهبری روحانیونی آگاه و مجاهد و پایمردی مجاهدینی مسلمان کوشش کرد رژیم آزادی و دموکراسی را در ایران برقرار سازد، ولی این دولت مستعجل نپایید و کودتای 1299که با کودتای 1332 تأکید شد بساط آزادی و دموکراسی را برچید و حکومت فردی و استبدادی را بار دیگر برقرار کرد.» ( نامه ها و ناگفته ها، صفحه 199 )

به اعتقاد استاد متفکر، « اگر آزادی و دموکراسی محفوظ می ماند ملت ایران امروز در ردیف مترقی ترین کشور های جهان بود، در صورتی که پس از سه ربع قرن هنوز از نظر فقر و بی سوادی و فرهنگ و تمدن در ردیف عقب مانده ترین کشور های جهان است .

اختناق سیاسی و اجتماعی و محرومیت از آزادی و مشارکت در تعیین سرنوشت خود یکی از موجبات خشم و نفرت این مرد است.» (همان)

البته هدفی که آن استوانه و رکن فکری انقلاب اسلامی برای مبارزات در نظر داشت و جامعه ای را که انتظاری می کشید چنین بوده است :

« برچیده شدن حکومت استبدادی و برقراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی رشد و تکامل انسانی و اجتماعی است، اعم از آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی اجتماعات همراه با امنیت وواقعی قضایی و اجتماعی و بدون دخالت و مزاحمت های رنگارنگ دستگاه های انتظامی .» (همان،صفحه 202).

در نگاه استاد شهید بُعد اسلامی جمهوری « با الهام از روحانیون طراز اول آشنا به مقتضیات زمان» قابل اجرا می باشد. دو وصف « طراز اول » و «آشنابه مقتضیات زمان» بسیار جای تأمل و تفکر دارد و باید دید آیا در این زمینه طبق این معیار ها عمل شده و یا عمل می شود و برترین عالمان دینی و آگاه ترین آنها به زمان و اقتضائات و نیاز های زمان و زمانه نقش دارند و یا تنزل سطح، تنها به مؤید ها میدان داده می شود ؟!

استاد شهید  از حیث اقتصادی جامعه ساخته شده در جمهوری اسلامی را چنین جامعه ای می داند : « اجرای برنامه اقتصادی نوین بر اساس مبارزه صادقانه با فواصل طبقاتی و بالا ترین سطح تولیدات کشاورزی و صنعتی کردن کشور با برنامه صحیح و جلوگیری از اسراف وتبذیر بودجه عمومی به عناوین مختلف.»(همان،صفحه203 )

باید پس از گذشت چهار دهه از عمر نظام جمهوری اسلامی صادقانه ومنصفانه به کارنامه اقتصادی آن با چنین هدفی که ترسیم شده بود نمره داد که چه وضعیتی داریم و معاش ملت چه جایگاهی دارد؟!

استاد شهید در پایان این مکتوب خود که در سال 1357 نوشته بود تصریح می کند که :« بار دیگر تأکید می کنم که اجرای همه این خواسته ها فرع بر این است که اولین خواسته اجرا شود [ یعنی برچیده شدن حکومت استبدادی و بر قراری نظام دموکراسی بر طبق موازین اسلامی و رسیدن به آزادی که شرط اصلی تکامل انسانی و اجتماعی است]  بدون آن هیچ چیز دیگر عملی نیست و اگر عملی شود مانند همیشه جز صورت سازی و اغفال نخواهد بود.» (همان)

این مطهری بود که داغ شهادت او امام خمینی را داغدار و گریان کرد و آن مربی بزرگ و مقتدای او آن گونه از او سخن گفته که برای هیچ یک از بزرگان بزرگوار دیگر نگفته است :

« ضایعه أسف انگیز شهید بزرگوار و متفکر و فیلسوف و فقیه عالی‌مقام مرحوم آقای حاج شیخ مرتضی مطهری قدس سره را تسلیت و تبریک عرض می کنم ؛ تسلیت در شهادت شخصیتی که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کج روی ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردی که در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزی را از دست داده ام و در سوگ او نشستم که از شخصیت هایی بود که حاصل عمرم محسوب می شد . در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه ای وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست .» (صحیفه امام، ج،ص؟ )

حضرت امام مطهری عزیز خود را چنین وصف می کند :

« مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کم نظیر بود.»

و او از شخصیت هایی می داند که  با فداکاری « در زندگی و پس از آن با جلوه خود نور افشا نمی کرده و می کنند.» و « با شعاع فروزان خود مردگان را حیات می بخشند و به ظلمت ها  نور می افشانند.» چنین بود که امام او را «فرزند عزیز» و « پاره تن» خود می نامد و در اولین سالگرد شهادت او پیام می دهد، کاری که برای دیگر شهیدان و الاقدر تکرار نشد و نوشت :

« مطهری فرزندی عزیز برای من و پشتوانه ای محکم برای حوزه های دینی و علمی و خدمتگزاری سودمند برای ملت و کشور بود .... من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهد توصیه می کنم که کتاب های این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه های غیر اسلامی فراموش شود.»(صحیفه امام ،ج،ص )؟

امام خمینی این متفکر بزرگ را « اسلام شناس عظیم الشأن » می نامد و همینجا است که باید از حوزه های علمیه و حکومت  جمهوری اسلامی می پرسید که با تفکر و اندیشه والا و روشنگر این « اسلام شناس عظیم الشأن » در حوزه ها و ارکان حکومت چگونه برخوردی شده و می شود ؟!

آیا در این چهار دهه حوزه های علمیه سعی کردند محصولات آنها اسلام شناسانی از سنخ و جنس مطهری باشند یا وضعیت به گونه ای دیگر رقم خورده وپیش می رود ؟!

آیا در ارکان حکومت و بخش های مختلف تقنینی و اجرائی و قضائی و در دانشگاه ها و مراکز علمی و پژوهش نظام جمهوری اسلامی دغدغه ها و اهدافی که آن مغز متفکر ترسیم کرده بود پیگیری می شود و یا اینکه افکار دیگری از سر غفلت و یا با اهدافی خاص جایگزین شده است؟!

آنچه در این مختصر آمده ترسیمی شتاب زده از شخصیتی بزرگ و اسلام شناسی عظیم الشأن بوده که اسلام را در مکتب اهل بیت با دو ویژگی و فصل مقوّم  « عقلانیت » و « عدالت » شناخته بود و به همان صورت معرفی می کرد و تفکر شیعی در اندیشه استاد شهید مطهری حول دو عنصر « عقل » و «عدل» می چرخید و اینجاست که باید وضعیت و کارنامه نظام جمهوری اسلامی را با این دو معیار سنجید و آسیب شناسی کرد و انحرافات و اشتباهات را اصلاح کرد و تمام سعی و تلاش معطوف به این باشد که این ثمره مجاهدات و وعده های امام خمینی و بزرگانی چون استاد شهید مطهری واقعاً مایه افتخار و الگو قرار گرفتن باشد و مبادا که عبرت آیندگان گردیم.

دیگر خبرها

  • شهید مطهری جهش فکری در دانشگاه‌ها ایجاد کرد
  • بیست و دومین دوره سیر مطالعاتی بنیاد شهید مطهری برگزار می شود
  • خانه موزه‌ای در تهران که نماد عقل و عشق است
  • استاد مطهری شهید راه تدبیر و تفکر است
  • فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر با ترجمه سید مهدی شجاعی به چاپ ششم رسید
  • کارنامه و کتابشناسی شهیدمطهری؛ از مشهد و قم تا مبارزه با مارکسیسم
  • استاد مطهری؛ فیلسوف یا متکلم؟!
  • شهید مطهری  و آسیب شناسی انقلاب
  • ملت ایران توانایی ایستادگی روی پای خود را دارد
  • مطهری امام