Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-27@12:36:14 GMT

«جوجو مويز»، فهيمه رحيميِ خارجي هاست؟!

تاریخ انتشار: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۲۶۲۴۷۶

خبرگزاري آريا - روزنامه هفت صبح - مهدي نيک روشن: درباره پديده اي رمانتيک به نام «جوجو مويز» که کتاب فروشي هاي ايران را تسخير کرده است.

جوجو مويز متولد 1969 در لندن است. او در دانشگاه همين شهر هم تحصيل کرده و روزنامه نگاري خوانده. در سال 1992 بورس تحصيلي روزنامه اينديپندنت را گرفت و براي تحصيلات تکميلي به دانشگاه سيتي رفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بعد از آن 10 سال در روزنامه اينديپندنت مقاله مي نوشت اما سال 2002 ورق برگشت. او روزنامه نگاري را به طور کامل کنار گذاشت و تمام وقتي پاي نوشتن رمان نشست. جالب اينجاست رمان هايش به سرعت در فهرست پرفروش هاي نيويورک تايمز قرار گرفتند و بعد از آن به زبان هاي مختلف ترجمه شدند و در سراسر جهان گشتند.

کتاب هاي مويز سال 94 به ايران هم رسيد و اولي بار با ترجمه مريم مفتاحي از سوي نشر آموت به مخاطبان فارسي زبان معرفي شد. اولين کتابي که از او ترجمه شد «من پيش از تو» بود که در حال حاضر به چاپ هاي فراوان رسيده است. استقبال خوانندگان ايراني از رمان هاي او آنقدر زياد بود که حتي بازار تکثير غيرقانوني در ايران هم دست به کار شدند و نسخه هايي بدون اجازه ناشر چاپ کردند.

با اين حال همچنان اين سوال جدي به جاي خود هست که مويز را بايد جزو کدام دسته خواند؟ دنيل استيل نو؟ موريس مترلينگ جديد؟ يا اگر به زبان رمان هاي ايراني عام پسند بخواهيم صحبت کنيم، يک فهيمه رحيمي خارجي؟! در همين مطلب به اين موضوع هم پرداخته ايم چون به هر حال بي دليل نيست که جوجو مويز دو بار جايزه انجمن رمان نويسان رمانتيک را از آن خود کرده. او هم اکنون با همسرش، چارلز آرتور و سه فرزندش در ساسکس انگلستان زندگي مي کند. گفت و گويي که در ادامه خواهيد خواند، از پرسش و پاسخ هاي اين نويسنده با نشريات مختلف انتخاب شده.




نويسنده محبوب شما جين آستين است و مي گويند تحت تاثير اين نويسنده مي نويسيد. چقدر اين گفته را قبول داريد؟

نمي شود گفت تحت تاثير جين آستين هستم اما موضوعي هم هست که من از او ياد گرفته ام و آن نوشتن از عشق است. درواقع آنچه جين آستين به من ياد داد اين است که در نوشتن داستان هاي عاشقانه نبايد شخصيت هاي اصلي داستان را کنار هم رديف کني بلکه مهم اينجاست که چطور آن ها را دور از هم به حرکت واداري.

مکان رمان «من پيش از تو» را چطور انتخاب کرديد؟

من براي نوشتن اين کتاب تمام اسکاتلند را گشتم تا بالاخره به شهر و قلعه اي کوچک رسيدم که به نظرم مناسب داستان بود. چون لوسيا (شخصيت داستان) بايد در يک شهر کوچک متولد مي شد. خود من هم در شهري کوچک به دنيا آمده ام و مي دانم که تولد و زندگي در چنين شهرهايي چقدر آرامش بخش است. البته بايد در نظر داشت به همان ميزان هم محدوديت هايي براي تان ايجاد کند.

چرا قلعه؟ قلعه را چرا انتخاب کرديد؟

قلعه نماد خوبي براي ثروت در زندگي هاي گذشته است. ضمن اينکه در رمان «من پيش از تو» مي خواستم اختلاف طبقاتي بين لوسيا و ويل ترينر را نشان بدهم.

کلا کتاب هاي شما پر از اين روابط عاشقانه غم انگيز است. چرا سراغ اين موضوعات احساسي مي رويد؟

دليل خاصي ندارد. من خودم آنقدرها در زندگي واقعي ام احساساتي نيستم. اما واقعا اعتقاد دارم عشق مي تواند کاري کند که ما دست به کارهاي عظيمي بزنيم. احساسات در واقع پستي و بلندي هايي در زندگي مان ايجاد مي کند که به تحولاتي عميق مي انجامد. به خاطر همين مي گويم اين موضوع مي تواند دست مايه خوبي براي نوشتن باشد.

البته اين را هم بگويم، من هميشه خودم را نويسنده اي مي دانم که در پلات داستان هايم عشق وجود دارد اما داستان در کنار آن جلو مي رود. در مجموع دوست ندارم از اصطلاح «داستان نويس عاشقانه» براي من استفاده کنند چون نوعي بار منفي به همراه دارد. درواقع باعث مي شود منتقدان شما را جدي نگيرند. اگر نويسندگان مرد بيشتري هم داستان هاي عاشقانه مي نوشتند شايد برداشتي که گفتم به وجود نمي آمد و من هم طور ديگري فکر مي کردم.

هيچ وقت شده موقع نوشتن يک صحنه خودتان اشک بريزيد؟

هميشه. اصلا اگر موقع نوشتن يک صحنه حساس عاطفي به گريه نيفتم مي فهمم که خوب به آن نپرداخته ام. اگر بخواهم احساسات خواننده را موقع نوشتن يک صحنه تحريک کنم، اول از همه بايد خودم را به هيجان آورده باشد. به همين دليل وقتي خودم به هيجان بيايم يا احساساتم برانگيخته شود مي فهمم که از عهده کار برآمده ام.

زمان خاصي براي نوشتن داريد يا اينکه هر وقت احساس کرديد حس نوشتن داريد، شروع به کار مي کنيد؟

ساعت کاري دارم ولي سه فرزند هم دارم که با وجود آن ها چاره اي نيست، گاهي زمان هايم را براي نوشتن تغيير مي دهم.




معمولا به چه شکل است؟

اگر اتفاق خاصي نيفتاده باشد معمولا صبح که بيدار مي شوم مي روم پشت ميز کارم و شروع مي کنم به نوشتن. از ساعت 6 تا 7:30 صبح مي نويسم. اما زمان عالي من براي نوشتن ساعت 3 بعدازظهر تا 10 شب است. منتها اين زمان کاري را کم پيش مي آيد پيدا کنم. فقط وقت هايي پيش مي آيد که بروم هتل و خودم را آنجا پنهان کنم تا راحت بنويسم.

چقدر از آدم هاي دور و بر براي ساختن شخصيت هاي داستان تان الهام مي گيريد؟

پيش مي آيد ولي اغلب خودم متوجه آن نيستم. خوشبختانه وقتي يک شخصيت منفي را مي نويسيد، افراد به ندرت مي فهمند از آنها الگوبرداري شده است. البته در بيشتر موارد خودم چيزهايي اضافه مي کنم که کم کم شخصيت مستقلي ايجاد مي شود و هويت خودش را مي يابد؛ براي مثال لوسيا شخصيتي بود که اگر من با مردي که در هفده سالگي با او نامزد شده بودم، ازدواج مي کردم، تبديل به چنين آدمي مي شودم. زندگي ام کاملا فرق مي کرد.

دوست داريد با کدام نويسندگان ملاقات کنيد؟ کجا بنشينيد و درباره چه موضوع هايي صحبت مي کنيد؟

اگر مي توانستم از ميان زنده ها و درگذشتگان انتخاب کنم، ارنست همينگوي، انيس نين، کسنوفون، هاروکي و موراکامي، جسيکا ميتفورد و نورا افرون و در يکي از کافه هاي پردود پاريس، من هم فقط مي نشستم و گوش مي دادم.

ساير نويسندگان براي شما الهام بخش بوده اند يا نه؟

من عاشق خلاقيت و ابتکار کيت اتکينسن هستم، چون شما به عنوان خواننده به همه جا مي رويد و سر از همه جا در مي آوريد. پايان داستان هايش غيرمنتظره و رضايت بخش هستند. بابارا کينگسولور را به خاطر قلم و ادبياتي که دارد، دوست دارم. نورا افرون را هم به خاطر نبوغش و شيوه اي که به مقوله عشق مي پردازد. گاهي خواندن آثار نويسندگاني که براي شما الهام بخش هستند، براي آدم پردردسر مي شود، چون گاهي که کارهاي آنها را مي خواني از خودت نوميد مي شوي و ترجيح مي دهي قلم را زمين بگذاري و به جايش بروي در کارخانه کار کني.

شما يک سبک خاص و غيرمعمول داريد و ظاهر و قيافه شخصيت هاي داستان هايتان را خيلي توصيف نمي کنيد. با اين حال خوانندگان مي توانند آنها را در ذهن خود مجسم کنند. چگونه اين کار را انجام مي دهيد؟

از آنجا که مي دانم خواننده دوست دارد خودش جاي خالي را پر کند و از اين کار لذت مي برد، پس بايد فضايي ارائه کنم که امکان اين کار برايش فراهم شود. اما پيش از اين که کارم را شروع کنم، تصويري کاملا روشن از شخصيت هاي داستانم دارم، و اميدوارم چنين چيزي در داستان هايم به خوبي نمايان باشد.

چگونه روزتان را برنامه ريزي مي کنيد تا وقت لازم را براي نوشتن داشته باشيد؟

به سختي! من سه فرزند دارم. بسياري از روزها نيز مشکلي پيش مي آيد و روزم از دست مي رود. براي همين تنها راه مطمئني که باقي مي ماند تا من بتوانم روزي 1000-500 کلمه بنويسم، اين است که صبح ها ساعت شش، پيش از اين که بقيه بيدار شوند، از خواب برخيزم و مشغول کار شوم. راحت رانيست، ولي جواب مي دهد.

براي اين که بنويسيد آيا چيزي را هم از دست داده ايد؟

سوال جالبي است. قطعا با نويسندگي چيزهاي بيشتري به دست آورده ام تا اينکه از دست داده باشم، با اين همه بايد بگويم ارتباط هايم کم شده و معاشرت زيادي ندارم. با سه فرزند و شغل دشوار و پرمسئوليتي که دارم، طبيعي است مجبورم چيزي را اين وسط فدا کنم. به اين نتيجه رسيده ام که بايد ديدار دوستانم را کنار بگذارم و از خيرش بگذرم. ولي خوشبختانه با وسايل ارتباط جمعي همچنان مي توانم با دوستانم در ارتباط باشم. اوه، يک چيز ديگر، داشتن يک خانه مرتب و به سامان که ايده آلم است، قطعا اين ميان فدا شده است.




اغلب در کتاب هاي شما علاوه بر يک رشته داستان جدي، طنز نيز وجود دارد، چگونه اين کار را مي کنيد؟ آيا قرار دادن طنز در کنار مسائل جدي براي شما کار ساده اي است؟

بستگي به روحيه ام دارد. با داستان «من پيش از تو» بود که عملا طنز را به کتاب هايم وارد کردم. زيرا ديدم به کارگيري طنز در مشکلات جدي زندگي مي تواند مفيد واقع شود. بعضي روزها نکته هاي مزاح آميز خودبخود به ذهن مي آيند و من پشت ميز کارم مثل خل ها غش غش مي خندم. روزهاي ديگر (مثل امروز) حتي تلاش هم نمي کنم. فقط بايد باور داشته باشي که چيزهاي خنده دار خودشان مي آين.

چگونه مي نويسيد؟ آيا با دست مي نويسيد؟ همين طور که به پيش مي رويد، آيا کارتان را ويرايش هم مي کنيد؟

من از لپ تاپ استفاده مي کنم. دائم نيز در حال ويرايش هستم. هم روز کارم را با خواندن نوشته هاي روز قبل آغاز مي کنم و قسمت زيادي از آن را پاک مي کنم. ويرايشي که مي کنم بيش از آن است که بتوانم با دست بنويسم. اگر بخواهم با مداد بنويسم، مجبورم قسمت هاي زيادي را با پاک کن پاک کنم، در نتيجه به کثيف کاري زيادي مي انجامد.

آيا کتاب خاصي وجود دارد که دوست داشتيد خودتان آن را نوشته باشيد؟ چرا؟

اوه، چه سوال جالبي! در حال حاضر دارم کتاب «سهره طلايي» نوشته دانا تارت را مي خوانم. به توانايي اش در خلق شخصيت بوريس غبطه مي خورم، به نظرم کم نظير است و نوآوري محسوب مي شود.

آيا پيش از نوشتن تحقيقاتي انجام مي دهيد؟ يا در حين کار؟ آيا يافته هايتان در حلق شخصيت ها يا پيشبرد طرح اصلي داستان تاثيري دارند يا خير؟

بله، هر دو مورد درست است. گاهي با تحقيقاتي که انجام مي دهم کل داستان تغيير مي کند و اين يکي از لذت هاي تحقيق است. در حال حاضر، يک بار ديگر دارم درباره کارکنان اورژانس و آمبولانس تحقيق مي کنم. الان منتظرم تا به درخواستم پاسخ داده شود و اجازه بدهند با کارکنان آمبولانس به ماموريت بروم. مطمئنا اين کار باعث مي شود در داستانم کمي به عقب برگردم، زيرا مي دانم آنچه اکنون مي نويسم تحت تاثير حال و هوا و صحنه هايي قرار خواهدگرفت که شاهدش خواهم شد.




معرفي کتاب هايي که از جوجو مويز در ايران ترجمه شده است

رمانتيک هاي پرفروش

جوجو مويز تا به امروز 13 رمان را روانه بازار کرده است و استقبال مخاطبان از کتاب هاي او در نوع خود بي سابقه بوده است.

شهرت او نزد خوانندگان در سال 2004 و با رمان «ميوه خارجي» آغاز شد. اين رمان برنده جايزه بهترين رمان عاشقانه سال شد. مويز از معدود نويسندگاني است که دو بار به اين جايزه دست پيدا کرده است. يک بار در سال 2004 و ديگري در سال 2011 براي کتاب «آخرين نامه عاشقت». از زمان آغاز به کار نويسندگي، شهرت او روزافزون بوده است اما در سال هاي اخير به اوج خود رسيده است.

کتاب هاي او به 11 زبان ترجمه شده اند و فيلمسازان برخي از داستان هاي او را به فيلم تبديل کرده و يا در تلاش هستند که بر مبناي آنها فيلمي بسازند.

من پيش از تو

رمان «من پيش از تو» ماجراي لوييزا کلارک دختر 26 ساله اي از طبقه کارگر است که پرستار مرد 35 ساله باهوش، ثروتمند و خشمگيني به نام ويل ترينر مي شود. ويل پس از تصادف با موتورسيکلت دچار فلج چهار اندام شده و دو سالي مي شود که روي ويلچر مي نشيند. کاميلا، مادر ويل، از روي ناچاري لوييزا را استخدام مي کند.





او پرستاري را هم براي مراقبت هاي پزشکي ويل استخدام کرده است اما اميدوار است لوييزا روحيه پسرش را به او بازگرداند. جوجو مويز روزنامه نگار انگليسي است که از سال 2002 تمام وقت پاي نوشتن رمان نشست. تا سال 2012 هشت رمان نوشت که با استقبال رو به رو نشد اما با انتشار رمان «من پيش از تو» در ژانويه 2012 بلافاصله نام او در صدر جدول پرفروش ترين هاي انگلستان جاي گرفت. اين رمان اولين بار توسط مريم مفتاحي از سوي نشر آموت منتشر شد.

آخرين نامه معشوق

کتاب «آخرين نامه معشوق» تقريبا همزمان با کتاب مشهور يگر اين نويسنده با عنوان «من پيش از تو» منتشر شده و مربوط به دوره پرکاري اين نويسنده و روزنامه نگار انگليسي است. گرچه محبوبيت و شهرت کتاب «من پيش از تو» بسيار بيشتر از ساير آثار اين نويسنده است و به گفته خود مويز مردم او را با اين کتاب مي شناسند اما کتاب «آخرين نامه معشوق» مثل ساير کتاب هايي که توسط جوجو مويز نوشته شده اند، بسيار مورد توجه قرار گرفته و براي چند ماه در صدر پرفروش ترين کتاب هاي انگلستان بوده.





به گفته جوجو مويز ايده اوليه اين کتاب هنگامي که وي در يک کافه بوده به ذهنش خطور کرده است، وي در کافه شاهد گفت و گوي زناني بوده که در خصوص پيام کوتاه و نحوه برقراري ارتباط از طريق آن و پيامي که مي خواستند ارسال کنند بحث مي کردند. مويز در اين باره مي گويد: «بعد از اين جريان با خودم فکر کردم که تا چند وقت پيش مردم براي همديگر نامه مي نوشتند و چقدر به نامه ها و پيام هاي ارسالي از طريق آنها اهميت قائل بودند، حال آنکه امروزه ديگر کسي نامه نمي فرستد و در زندگي روزمره انسان ها ديگر کاربردي ندارد.»

او بر اين مبنا تصميم گرفته است تا با نوشتن رماني عاشقانه با محوريت پيداکردن نامه هاي عاشقانه توسط دو زن در دو زمان مختلف به نام هاي جنيفر و اِلي، حس نوستالژيک نامه نگاري در زمان هاي گذشته (گذشته نه چندان دور) را براي علاقه مندان مطالعه بازسازي کرده و تاثير نامه در زندگي اين افراد را روايت کند. اين رمان را نشر ميلکان با ترجمه کتايون اسماعيلي منتشر کرده است.

پس از تو

مويز سپتامبر 2015 دنباله رمان «من پيش از تو» را تحت عنوان «پس از تو» روانه کتاب فروشي ها کرد. اين دو کتاب در ايران نيز با ترجمه مريم مفتاحي از سوي انتشارات آموت منتشر شده اند. که رتبه هاي اول و دوم جدول پرفروش هاي رمان خارجي اين نشر را به خود اختصاص داده اند.





به تازگي اقتباس سينمايي رمان «من پيش از تو» به کارگرداني تيا شروک روي پرده رفت.
اين فيلم نخستين تجربه فيلمنامه نويسي را براي مويز رقم زد.

ماه عسل در پاريس

حبس توماس زني با دو شغل و دو بچه، از پس هزينه هاي زندگي خود و فرزندانش بر نمي آيد و هيچ وقت پول کافي ندارد. نهايت تلاشش را مي کند دوباره روي پا بايستد. با اين همه، مشکلاتي وجود دارند که خودش به تنهايي از عهده آنها بر نمي آيد. «اد نيکلاس» مرد موفقي ست که دچار بدبياري مي شود و با يک اشتباه همه چيزش را مي بازد. حالا تلاش مي کند زندگي اش را دوباره از نو بسازد.





ديلي تلگراف درباره اين رمان مي نويسد: «رماني پرکشش از شرح يک دلدادگي که از خواندنش لذت مي بريد.» روزنامه ساندي اکسپرس نيز درباره آن نوشته است: «تاثرانگيز با فراز و نشيب هايي بسيار که گاهي با صداي بلند مي خنديد.»
اين کتاب با ترجمه مريم مفتاحي از سوي نشر آموت چاپ شده است.

دختري که رهايش کردي

کتاب «دختري که رهايش کردي» رماني است درهم تنيده با حوادث دوران جنگ جهاني دوم. جوجو مويز در اين کتاب داستان خود را به صورت موازي در دو زمان متفاوت با بازه زماني 100 ساله روايت مي کند. ماجرا درباره اشغال فرانسه توسط نازي ها و غارت اشياي هنري فرانسه توسط آنها است. کتاب «دختري که رهايش کردي» درواقع دستاني درباره دو زن با برخي ويژگي هاي مشابه است که يکي از آنها به نام سوفي در زمان اشغال فرانسه مجبور است از خانواده اش در نبود شوهر در مقابل نازي ها محافظت نمايد و ديگري به نام ليو که در لندن زندگي مي کند.





شوهر ليو قبل از فوت به وي يک تابلو نقاشي هديه مي دهد که نمايي از يک زن است و مربوط به يک قرن قبل مي شود و در جريان جنگ از فرانسه به انگلستان منتقل شده است. اين کتاب در ايرن با ترجمه کتايون اسماعيلي و توسط نشر ميلکان به چاپ رسيد.

يک به علاوه يک

کتاب «ماه عسل در پاريس» رمان کوتاهي است که در سال 2012 بعد از کتاب «من پيش از تو» و دقيقا قبل از کتاب «دختري که رهايش کردي» توسط جوجو مويز نوشته شد. اولين انتشار اين کتاب به صورت الکترونيکي بود و پس از آن با ترجمه کتاب در کشورهاي مختلف نسخه چاپي آن نيز منتشر گرديد.





شخصيت هاي اصلي کتاب «ماه عسل در پاريس»، سوفي و ليو هستند (شخصيت هاي اصلي کتاب «دختري که رهايش کردي»)، و داستان کتاب، روايت داستان ازدواج و شروع زندگي مشترک اين و نفر است. داستان کتاب شامل اتفاقاتي است که دقيقا قبل از کتاب «دختري که رهايش کردي» جريان دارد و به همين خاطر به علاقه مندان توصيه مي شود که اين دو کتاب را به همراه يکديگر خريداري و مطالعه نمايند.

جوجو مويز درباره نوشتن کتاب و دليل انتخاب اين عنوان اينگونه مي گويد که بارها به پاريس سفر کرده و از پاريس به عنوان زيباترين شهر دنيا ياد مي کند. اين کتاب با ترجمه شيدا رضايي از سوي نشر جامي چاپ شده است. البته ترجمه ديگري با عنوان «تک و تنها در پاريس» نيز با ترجمه نفيسه معتکف از اين کتاب از سوي انتشارات نسل نوانديش روانه بازار کتاب شده است.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۲۶۲۴۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سرلشکر سلامی با خانواده شهید حاجی‌رحیمی دیدار و گفت‌وگو کرد +عکس

فرماندۀ کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با خانوادۀ معظم سردار سرلشکر پاسدار شهید «محمد هادی حاجی‌رحیمی» دیدار و گفت‌وگو کرد.

به گزارش مشرق، سرلشکر حسین سلامی فرماندۀ کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراه سردار ابوالقاسم شریفی مسئول ایثارگران سپاه پاسداران با خانوادۀ معظم سردار سرلشکر پاسدار شهید محمد هادی حاجی رحیمی دیدار و گفت‌وگو کرد.

سرلشکر سلامی در این دیدار طی سخنانی ضمن تجلیل از مجاهدت های سردار شهید محمد هادی حاجی رحیمی، او را شخصیتی بزرگ، متین، آرام و گمنام برشمرد و گفت: شهید حاجی رحیمی با اینکه گمنام بود اما فرمانده‌ای موثر بود که برای رضای خدا کار می کرد و همزمان به درجات دنیوی و اخروی نیز رسید.

فرمانده کل سپاه پاسداران در بیان مجاهدت‌های شهید حاجی رحیمی افزود: او در کنار تمامی فعالیت‌های کاری، خادم خانوادۀ معظم شهدا بود و تمام تلاش خود را برای رسیدگی و مراقبت از خانوادۀ شهدا مصروف ساخت و مزد زحمات و جهاد خویش را گرفت و در نهایت خود نیز به قافله همرزمان و شهدای عزیز پیوست.

سرلشکر سلامی با اشاره به حدیثی از حضرت علی (ع)در باب مقام شهید که می فرمایند" وَیَقُولُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ اَنَاَ خَلیفَتُهُ فی اَهْلِهِ وَ مَنْ اَرْضاهُمْ فَقَدْ اَرْضانی وَ مَنْ اَسْخَطَهُمْ فَقَد اَسْخَطَنی" گفت: خداوند می فرماید من جانشین شهید در خانواده او هستم، هرکس رضایت آن‌ها را جلب کند رضایت مرا جلب کرده و هرکس آن‌ها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.

سرلشکر سلامی با اشاره به اینکه فقدان شهید برای خانواده او سخت است اما خداوند وعده داده که جانشین شهید در خانه او خواهد شد، تأکید کرد: به عقیده بنده اجر صبر خانواده معظم شهدا بر این مصیبت، کمتر از شهادت نیست.

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پایان این دیدار از زحمات خانواده معظم شهید حاجی رحیمی تقدیر به عمل آورد.

گفتنی است؛ رژیم صهیونسیتی ۱۳ فروردین ماه امسال در جنایت آشکار علیه جمهوری اسلامی ایران با حمله به کنسولگری ایران در دمشق موجب شهادت سرداران «محمدرضا زاهدی» و «محمدهادی حاجی‌رحیمی» و پنج تن از همراهان شد.

پس از این جنایت، نیروی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با اجرای عملیات وعده صادق علیه رژیم صهیونیستی مواضعی که در جنایت تروریستی علیه مستشاران ایرانی مشارکت داشتند را با پهپادها و موشک‌ها هدف قرار دادند.

دیگر خبرها

  • کدام کتاب «سروش صحت» باعث صف طولانی در اصفهان شد؟
  • برگزاری جشن تولد برای مجموعه کتاب‌های پیامبران اولوالعزم در نمایشگاه کتاب
  • کشف کالای خارجی قاچاق در یک منزل مسکونی در امیدیه
  • سرلشکر سلامی با خانواده شهید حاجی‌رحیمی دیدار و گفت‌وگو کرد +عکس
  • پیشگیری از هدر روی ۲۵ میلیون متر مکعب آب در نظرآباد
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/ «بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/«بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • روز جهانی لوازم التحریر ۱۴۰۳ + تاریخچه و پوستر World Stationery Day
  • نویسنده‌ای که سوژه غافلگیرش کرد | در ستایش و نکوهش غافلگیری نویسنده
  • معرفی نامزدهای ایرانی کتاب‌ برای کودکان با نیازهای ویژه