Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش شریان نیوز،به نقل از جام جم آنلاین؛ مردمی‌ که لابه‌لای باران تند بهاری امسال در پیاده‌رو‌ها قدم می‌زنند و گاه به زیر سایه شما پناه می برند، دلار به دست‌هایی که بازارشان همیشه سکه است و حجم خودروهایی که پشت چراغ‌های قرمز صف کشیده‌اند و گاه و بی‌گاه با بوقی ممتد آلودگی صوتی را به آلودگی هوا می‌افزایند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



همه این تصاویر و اتفاق‌ها برای تو آشناست، البته ما هم برای تو کم نگذاشته‌ایم؛ شاید دیوان ارزشمند تو را نخوانده باشیم؛ ولی حداقل درباره نام، میدان و خدمات تو چیزهایی شنیده، خوانده یا دیده‌ایم!

آقای فردوسی! امروز روز بزرگداشت شماست و خیلی‌ها در این روز در محافل، مجالس، نشست‌ها و کنگره‌های تخصصی از شما، شاهنامه و خدمات بسیاری که برای ایران‌زمین انجام داده‌اید سخن خواهند گفت و به پرسش‌های بسیار عمیقی درباره آثار و جایگاه شما در تاریخ ادبیات ایران و جهان پاسخ می‌دهند!
البته در ارتباط با شما و زندگی و آثارتان، سوال‌های مردمی ‌بسیاری وجود دارد که هیچ‌گاه و در هیچ کنگره و بزرگداشتی مطرح نمی‌شود؛ سوال‌هایی که ذهن خیلی از مردم را مطمئن هستم که مشغول خودش کرده است؛ مثلا همین دیروز در اتوبوس BRT (چیزی شبیه رخش که 500 نفر سوارش شده باشند) وقتی روبه‌روی شما منتظر سبزشدن چراغ محترم راهنمایی و رانندگی ایستاده بودیم یک نفر پرسید: آخرش نفهمیدیم فردوسی ازدواج کرده بود یا نه؟
یکی دیگر از رخش‌سواران هم پرسید: این پسربچه‌ای که کنار شما نشسته است، کیست؟

می‌بینید! مردم همیشه دوست داشته‌اند در زندگی خصوصی «سوپراستار»‌ها سرک بکشند؛ حالا فرقی نمی‌کند مهران مدیری ، رامبد جوان ، نگارجواهریان و مهناز افشار باشد یا جناب‌تان که حدود 10 قرن پیش رخ در نقاب خاک کشیده‌اید.



راستش را بخواهید احساس کردم امسال در آستانه 25 اردیبهشت که روز ملی شماست به جای پرداختن به گزارش‌ها و گفت‌وگوهایی که همه‌ساله به تکرار درباره چیره‌دستی جناب‌تان در سرودن شاهنامه و احیای زبان و ادبیات فارسی منتشر می‌شود کمی‌ به سوالات مردمی‌ پاسخ بدهم و تکلیف این کودک زبان‌بسته را که همین‌طور در اغلب مجسمه‌ها در کنار شما نشسته است یک بار برای همیشه روشن کنم.

این که آن کودک در کنار شما چه کسی است و منظور مجسمه‌ساز دقیقا چه چیزی بوده است پرسش شاید دشواری باشد، اما آنچه فریدون صدیقی فرزند استاد صدیقی(سازنده مجسمه) درباره ان گفته از این قرار است: «در قسمت پایین مجسمه شما، پیکر کودکی زال ـ از شخصیت‌های شاهنامه ـ تصویر شده است و چون زال روی کوه قاف بزرگ شده، بنابراین پایه مجسمه به صورت یک تخته‌سنگ طبیعی طراحی شده که حکایت از داستان زندگی زال دارد.»

روایت فرزند مجسمه‌ساز تا حدود زیادی به نظر دکتر جعفر یاحقی، شاهنامه‌پژوه و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی نزدیک است. یاحقی هم معتقد است تصور ابتدایی از این کودک که در کنار شما قرار گرفته همان «زال» است؛ او درباره دلایلش هم این‌گونه توضیح می‌دهد: «از نظر ظاهری موهای سفید آن کودک به زال شباهت دارد و از طرفی زال با کیفیت خاصی متولد و در دامان سیمرغ بزرگ شده است که همین نوعی مفهوم متافیزیکی را همراه دارد.»
این شاهنامه‌پژوه ادامه می‌دهد: «خانواده زال را فردوسی بزرگ کرده است؛ رستم، سهراب و... همه ریشه در زال دارند و به نوعی می‌توان گفت که زال نماد پهلوانی در شاهنامه است.»

او تاکید می‌کند: «این کودک در واقع این مفهوم را می‌خواهد القا کند که حماسه‌ها و اسطوره‌ها پیش از فردوسی هم در منابع کهن وجود داشته ‌است، اما این فردوسی بود که مانند طفلی دست آنها را گرفت و به اوج رساند؛ همان‌طور که خودش می‌گوید: که رستم یلی بود در سیستان / منم کردمش رستم داستان»

اما دکتر میرجلال الدین کزازی، استاد پیشکسوت و یکی از شاهنامه‌پژوهان شناخته‌شده کشورمان نظر دیگری دارد؛ او که شاید سخن، کلام و گویشش بیشترین نزدیکی را به شما و روزگارتان در قرن 4 هجری دارد، این‌گونه پاسخ می‌دهد: «بر آن نیستم که آن کودک خُرد، زال باشد، زیرا ​ پذیرفتنی نیست از میان چهره‌های پُرشمار شاهنامه، آن پیکرتراش یا تندیس‌ساز زال را برگزیده باشد.»

او ادامه می‌دهد: «من می‌انگارم که شاید خواست او آن بوده است که به شیوه‌ای نمادین و بر پایه ساختار شاهنامه، زبان پارسی را در آن کودک به نمود بیاورد.»
کزازی می‌افزاید: «فردوسی این کودک را آنچنان پرورده و بالانده است که بُرنایی گردیده است جاودانه، برومند و شاداب! و به سخن دیگر فردوسی کاری را که پیشینیان او تا آن زمان انجام داده بودند به پایان برده است و از همین روی است که شاید آن کودک در دامان فردوسی دیده می‌شود.»


این استاد دانشگاه تاکید می‌کند: «این گزارشی است که من از دید خود از این تندیس زیبا دارم و پاسخ بی‌چند و چون را اگر می‌خواهید، ​‌باید از آن پیکرتراش بپرسید که چهره در خاک پوشیده است!»

خب جناب آقای فردوسی! در این گزارش با توجه به روزگار فست فودی مان و حوصله کم مردم در خواندن و مطالعه، سعی کردم حداقل به یک پرسش مردمی‌ و کاملا خانوادگی در ارتباط با شما پاسخ دهم.

امیدوارم همه BRT‌سواران این گزارش را امروز بخوانند و همین جا قول می‌دهم در گزارشی دیگر یک‌بار برای همیشه درباره این که شما برای سرودن شاهنامه آیا سکه گرفته‌اید و اگر گرفته‌اید چندصد یا چندین هزار سکه بوده است، گزارشی مبسوط منتشر کنم؛ بخصوص که این روزها (جای شما سبز!) کلا مردم به مباحث مربوط به سکه حساسیت بالایی دارند.
اگرچه جناب‌تان هر روز از همان بالا کل نوسانات بازار ارز و سکه را زیر ذره‌بین دارید!
سینا علیمحمدی

منبع: شریان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۳۰۷۷۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پیام محمدعلی اسلامی ندوشن به خاتمی چه بود؟ / شاهنامه نمی گذارد ایران در خواب غفلت باقی بماند / ادیبان و فیلسوفان بزرگی که عامل تهاجم فرهنگی اعلام شدند

گروه اندیشه: زمانی کشور می تواند امیدوار به توسعه و پیشرفت باشد که بداند آخرین پیام های فیلسوفان، متفکران و به ویژه ادیبانش در سال های آخر عمر و به ویژه در لحظه های پایان زندگی چیست؟ و در آخرین لحظات حساس که لحظه ها را در می یابند تا آخرین پیام های را برای سعادت آدمیان بگویند، برچه نکاتی تاکید می کنند. به عبارت دیگر آخرین توصیه هایشان برای رهایی آدمیان چیست؟

«تلاشی این سال‌ها در باره فردوسی و شاهنامه آغاز شده است، خود نشانه آن است که هر گاه ایرانی در بزنگاه قرار می گرفته دست توسل به این کتاب دراز می کرد. اکنون در برابر برخورد با تمدن صنعتی ما در چنین وضعی هستیم. چنانکه می دانیم محتوای شاهنامه نبرد نیکی با بدی است. ایرانیان سرانجام نیکی را بر بدی پیروز می کنند. فردوسی می گوید:
مرا دانش و دین رهاند درست‌
شاهنامه نمی گذارد که ایرانی در خواب غفلت باقی بماند. »

تصویر دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در حال قرائت پیام

شاید این پیام، که فیلم اش در شبکه های اجتماعی درحال دست به دست شدن است، از آخرین پیام های استاد اسلامی ندوشن باشد. صدایی که حکایت از آرامش او می کند، و متفکرانه، که گویی از اعماق هستی، هدیه ای برای ایرانیان فراهم کرده؛ کلامی اینچنین محکم را برای ایرانیان به یادگار می گذارد. یادگاری برای رهایی ایرانیان.

دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشَن ( تولد ۳ شهریور ۱۳۰۳ – و تولدی دیگر ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱) شاعر، منتقد، نویسنده، مترجم، حقوق‌دان و پژوهش‌گر ایرانی بود. او دانش‌آموختۀ حقوق بین‌الملل از فرانسه بود و پس از بازگشت به ایران، در آغاز قاضی دادگستری شد، اما پس‌از چندی به دعوت فضل‌الله رضا به دانشگاه تهران رفت. و به دلیل آثارش در ادبیات، عضو هیئت علمی دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد و به تدریس نقد ادبی و سخن‌سنجی، ادبیات تطبیقی، فردوسی و شاهنامه، شاهکارهای ادبیات جهان» در دانشکده ادبیات، و تدریس تاریخ تمدن و فرهنگ ایران در دانشکده حقوق پرداخت. اسلامی ندوشن، ۱۳۵۹ از دانشگاه تهران بازنشسته شد. آخرین فعالیت او در ایران، تدریس در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، تدریس مکتب‌های ادبی جهان به دانشجویان دکترا بود.

اسلامی ندوشن برخی از آثارش را با امضای مستعار «م. دیده‌ور» منتشر می‌کرد.۱۳۴۲، کتاب ابر زمانه و ابر زلف وی، کتاب برگزیده سال انجمن کتاب شد. او در مدت ۷۰ سال، بیش‌از ۷۰ کتاب و صدها مقاله درباره فرهنگ و تاریخ ایران و ادبیات فارسی نوشت. تأسیس فرهنگ‌سرای فردوسی و انتشار فصل‌نامهٔ هستی از کارهای او در اعتلای فرهنگ و ادب فارسی است.


خاطره دعایی در باره اسلامی ندوشن

سید محمود دعایی در مراسمی که به یاد مرحوم اسلامی ندوشن در خانه علوم انسانی برگزار شده بود گفت: « از استاد اسلامی ندوشن چند خاطره کوتاه دارم. فکر می کنم که نقل آن بد نباشد. اولا شخصیتی که ایشان داشتند و در ذهن ما بود انسان فرهیخته ای که خیلی فراتر از زمان خودش و فراتر شخصیت های پیرامونی خودش نقش و ارزش داشت. مجیز هیچ کسی را نمی گفت. عنصر ادبی فرهیخته ارجمندی بود که در کشور تحت تاثیر شانتاژها قرار نمی گرفت. به خاطر ایراندوستی، زمانی که ایران پرستی و جشن های ۲۵۰۰ را راه انداختند، هیچ اظهار نظری نکرد. و اینگونه رژیم گذشته را آزرد. و خودش را در تنگنایی قرار داد که در انزوا قرار بگیرد. و این انزوا را خودخواسته بهش افتخار کرد. اما در دوران انقلاب اسلامی هم برای هیچ کسی سری تکان نداد، و راهی را که تصور این شود می خواهد بهره ای بگیرد، از خود نشان نداد. اما وقتی درک کرد یک همشهری شایسته اش، یک انسان در طراز خودش، از شاگردان و عاشقان راه و منش خودش، به همت این مردم در موقعیتی قرار گرفته که در صدر است، و به ریاست جمهوری این کشور انتخاب شده است، برای اولین بار در تاریخ زندگی اش در ارتباط با شخصیت های تاثیرگذاری سیاسی کشور مقاله نوشت. مقاله را برای ما فرستادند و در روزنامه اطلاعات چاپ کردیم. بعد از پیروزی آقای خاتمی گفت که:

ساقیا آمدن عید مبارک بادت

آن مواعید که کردید نرود از یادت»

سید محمود دعایی

او در ادامه گفت: «در این گفته هم نصیحت کرد و هم نیاز جامعه را و امید امثال خودش و آن دولت را بیان کرد. البته طبیعی بود که مخالفان حضور کاکا را، برنتابند. و در روزنامه متفاوت با ما مطلبی خیلی سخت و سنگین و تهمت آمیز علیه اش نوشتند. بغض اش ترکید، پاسخ داد، پاسخ اش را چاپ کردیم. با ما رابطه برقرار کرد، در چند مناسبت قدم روی چشم ما گذاشت علیرغم شخصیت والا و ارجمندی که داشت، به تفقد از ما آمد.»

شاید منظور مرحوم دعایی ستون «نیمه پنهان» در روزنامه کیهان بوده است که در آن اغلب نویسندگان، متفکران، وفیلسوفان ایرانی مانند محمدعلی اسلامی ندوشن، داریوش شایگان، محمود دولت‌آبادی، و بسیاری دیگر را به عنوان عنوان تئوریسین‌ها و مجریان تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی غربی و خائن به کشور یاد می کرد.

عطاالله مهاجرانی و خاطره استیضاح

زمانی که خانواده اسلامی ندوشن تصمیم گیرفتند پیکر او را به ایران منتقل کنند، عطاالله مهاجرانی با ذکر خاطره ای در باره استیضاح او، و مشورتی که اسلامی ندوشن در این باره کرده بود در روزنامه اعتماد نوشت: «در ماجرای استیضاح با او مشورت کردم.گفت:«برای رای آوردن تلاش نکن، ببین چه سخنی به یادگار می‌ماند، وزیران می‌آیند و می‌روند، البته خوشحال می‌شوم که وزیر بمانی، اما ببین چه چیزی بزرگ‌تر از وزارت است! برای مجلس نمایندگان صحبت نکن، برای مجلس مردمان و ساحت سخن صحبت کن!»

عطاالله مهاجرانی

مهاجرانی می گوید که سپس این بیت‌ها را از شاهنامه آرام و با تانّی خواند. انگار در حضور حکیم طوس زمزمه می‌کرد:

جز از آشتی ما نبینیم روی نه والا بود مردم کینه‌جوی

نه والا بود خیره خون ریختن نه این شاه با بنده آویختن

سبکسار مردم نه والا بود وگر چه به تن سرو بالا بود

چنین بال و این چنگ‌های دراز نه والا بود پروریدن به ناز


سخنان اصغر دادبه و ژاله آموزگار

یک روز پس از بازگشت پیکر استاد محمدعلی اسلامی ندوشن به خاک وطن، آیین بدرقه و تشییع او ابتدا از محل دانشکده ادبیات تا دانشکده حقوق دانشگاه تهران برگزار شد و سپس چهره های دانشگاهی و فرهنگی کشور برای تکریم و تمجید از او و آثارش در موسسه اطلاعات گرد هم آمدند.

اصغر دادبه

اصغر دادبه درباره زمینه تحقیقات اسلامی ندوشن توضیح گفت: «تخصص اسلامی ندوشن در زمینه ای بوده است که نمی گویم دیگران تجربه نکرده و نیازموده اند اما کسی مانند او تلاش نکرده است. بدیهی است که تخصص او در ایران شناسی بود اما کسی مانند او این کار را نکرد.» او با بیان اینکه ذهن اسلامی ندوشن درباره ایران بود، افزود: «روزی اسلامی ندوشن گفت، ایران هرگز تنها نخواهد بود. باید این ایده و اندیشه را دنبال کنیم.»

ژاله آموزگار نیز با بیان اینکه گوهر گران بهای ایران به سرزمینش بازگشته است، گفت:«اسلامی ندوشن به ایران بازگشت تا راه و رسم وطن دوستی و وفاداری را بیاموزد. این فرزند صالح و خلف ایران، کوه ها، رودهای کم آب و پرآب را عاشقانه دوست داشت.» این ادیب با تاکید بر اینکه ندوشن دانشمندان بی مانند را بزرگ داشت و به دیگران آموخت تا بزرگشان بدارند، گفت: «او در حسرت ایران در غربت چشم فروبست اما چشمانش نگران بود تا زمانی که چشمانش را در ایران ببندند.» او افزود:« ایران، سرزمین ما، چگونه عشقی است دوست داشتن تو که در دل ما نهفته است، که گاه سر بر می‌دارد و گاه به اجبار خاموش است.»

ژاله آموزگار

به گفته آموزگار، ندوشن کوشید که ایران را با عیب ها و حسن هایش بشناساند. او چون به این دیدگاه رسیده بود به دیگران یاد داد که دوست داشتن ایران باید به دور از خودبزرگ بینی باشد. هیچ رویدادی نتوانسته است و نخواهد نتوانست ریشه ژرف تو را قطع کند زیرا به قول اسلامی ندوشن تا ریشه در آب است، امید است. او ادامه داد: «اسلامی ندوشن هرگز به انقطاع این سرزمین نیندیشید و به تداوم آن اعتقاد داشت، او به مولوی، سعدی و حافظ حرمت گذاشت و از دیگر فرزندان غافل نشد و در آثارش از رودکی تا بهار را بررسی کرد. او با دلیل و برهان و زندگی و مرگ در شاهنامه به ما ثابت کرد که چرا فرزند نامدار ایران، فردوسی، شاعری بزرگ و جهانی است.»

بیشتر بخوانید:

نقد شاعران مداح و متملق در اشعار سعدی شیرازی / پندهای سعدی برای به سر عقل آمدن قدرتمداران / نوآوری معتدلانه سعدی و تحول تند و تیز مدرنیته
هوشیاری شراب لحظه باوری، نظریه ای که خیام به جهان عرضه کرد / نظریه خیام خارج از هستی شناسی مسلط شاعران ایرانی
فرهنگ رجایی: یادگار طباطبایی برای «ایران خانم» اندیشه ایرانشهری در قرن 21 است / طباطبایی نه گذران زندگی که زندگی به جا گذاشت
لحظه ای که به حال عادی بازگشتم، ساعتها گذشته بود ...

۲۱۶۲۱۶

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1899421

دیگر خبرها

  • مجسمه کریستیانو رونالدو از سنگ+عکس
  • عکس| تصویری از مجسمه سنگی رونالدو و شباهت عجیبش به این بازیکن
  • عکس | این پسربچه بهترین مجسمه رونالدو را ساخت
  • راهکارهای جایگزین تنبیه بدنی در کودکان
  • (عکس) مجسمه زیبای کریستیانو رونالدو از سنگ
  • (عکس‌) مجسمه زیبای کریستیانو رونالدو از سنگ
  • عجیب‌ترین مجسمه؛ بزبز قندی محجبه در شهر کتاب؟! | تصویر
  • زوج شاهنامه‌خوان بام ایران در شهر‌های ایران خوان خرد می‌گسترانند
  • پیام محمدعلی اسلامی ندوشن به خاتمی چه بود؟ / شاهنامه نمی گذارد ایران در خواب غفلت باقی بماند / ادیبان و فیلسوفان بزرگی که عامل تهاجم فرهنگی اعلام شدند
  • سارقان خودرو را همراه کودک ربودند