شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصداق کامل رکورد در اين دولت است/ سياست روحاني در حوزه فرهنگ «ولنگاري» است
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۳۳۸۹۹۱
خبرگزاري آريا - کچويان گفت: شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مصداق کاملِ آن رکود و تعليق کل فعاليتهاي حکومتي در ايران است. به همين دليل ميبينيد حضرت آقا چند سال است که به شورا وقت ديدار نداده. يعني ناراضي هستند.
به گزارش مشرق، اين روزها فرصت نقد فراهمتر شده است. ايام انتخابات است و اين ايام هميشه فرصتي بوده که سياستها نقد شوند، مسير پيمودهشده بازبيني شود و حرفهايي که براي ادامه مسير بايد زده شوند، گفته شوند؛ حرفهايي که شايد در طول مدتِ چهارساله رياستجمهوري نيز گفته شده باشند، اما اين زمان، فرصت مناسبي است براي نگاه کلانتر و کليتر و سرفصلبندي نقدها.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هر چند رئيس دولت يازدهم و اعضاي برجسته آن تا کنون در توصيف منتقدان الفاظ و تعابيري بهکار بردهاند که تاکنون بيسابقه بوده، اما دکتر حسين کچويان عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي از کساني بوده که بيتوجه به تعابير دولت يازدهم کارش را کرده و حرفش را زده است.
خودش از دولت يازدهم به دولتي که کاري نميکند تعبير ميکند؛ اگر بنا بود از اين مطلب تيتري استخراج بشود، «دولت تعطيلات»، تيتر استنباطي خوبي ميشد.
گفتوگو از مباحث نظري شروع ميشود و به مباحث اين روزهاي انتخابات ميکشد. قسمت پاياني اين گفتوگو را خودتان بخوانيد:
سياست آقاي روحاني رهاکردن همه چيز و کارنکردن در همه زمينهها بوده است/سياستش در حوزه فرهنگ «ولنگاري» است
* اين دولت (دولت يازدهم) چهار سال در رأس امور بوده است. فارغ از اينکه دولتي خوب بوده يا بد و فارغ از اينکه آقاي روحاني رأي بياورد يا نه، کارنامه دولت آقاي روحاني حداقل بايد در عرصههاي فرهنگي و علوم انساني بررسي شود. شما عملکرد دولت آقاي روحاني را در عرصه فرهنگي چگونه ارزيابي ميکنيد؟ برخي اعتقاد دارند که دولت بهدليل رويکرد نوليبرال خود، تمرکز اصلياش را بر روي اقتصاد گذاشته و حتي فرهنگ را هم روي همان بار کرده است. شما اين نکته را قبول داريد يا خير؟
-اين تعابير در ايران، معناي درست و روشني ندارند. يعني فکر نميکنم دوستاني که از تعابيري مانند نوليبرال و ليبرال استفاده ميکنند، تفاوت بين آنها را بدانند. همچنين بعيد ميدانم که دولت، خودش را در اين چهارچوبها تعريف بکند. يک معناي کلي از سياستها در ذهن جريانها و افراد مختلف وجود دارد و در اين قالبها، فرضاً کسي که قدري مباحث بازار آزاد و منع مداخله دولت در حوزه اقتصاد را مطرح ميکند، ميشود نوليبرال يا ليبرال و نظاير اينها. در هر صورت، چه از منظر ليبرال و چه از منظر نوليبرال که شکل حادّ و افراطي ليبراليسم است، اصولاً دولت، شر لابد است؛ به اين معنا که در صحنه حيات اجتماعي به دولتها به مثابه عنصري منفي نگاه ميشود و فرض و اصل بر اين است که دولتها، چه در زمينه اقتصادي و چه در زمينه غيراقتصادي، در امري مداخله نکنند، مگر اينکه ضرورت و الزامي وجود داشته باشد. البته نوليبراليسم شکل حاد و افراطي اين ايدهها را دنبال ميکند و مداخله دولتها به حداقل ممکن ميرساند.
در هر صورت، در اين چهارچوب، دولتهاي ليبرال مشخصاً و اساساً به هيچ نوع مداخلهاي، بالاخص در حوزه فرهنگ قائل نيستند. يعني اگر در حوزه اقتصاد و حوزههاي ديگر اجتماعي، سطحي از مداخله را قبول داشته باشند، حوزه فرهنگ کلاً رهاست. البته اين مربوط به اشکال و دورههاي بدوي و ابتدايي ليبراليسم بوده و همانطورکه در زمان جلو آمده، اقتضائات يا الزامات مجبورشان کرده است که در حوزههاي فرهنگ هم به سمت نوعي سياستگذاري بروند. در هر صورت، اگر مشخصه دولت ليبرال در حوزه فرهنگ را اين بدانيم که خواهان نبودِ مداخله است، به اين معنا شايد بشود گفت که دولت آقاي روحاني مصداق اتمّ اين سياست است، زيرا دولت آقاي روحاني اصولاً کاري نکرده است و مصداق مداخله نکردن در همه امور و از آن جمله فرهنگ است.
مشخص نيست که دولت آقاي روحاني در اين سالها در زمينههاي مختلف چه کرده است که حالا در حوزه فرهنگ به دنبال کارهاي او باشيم. دولت آقاي روحاني کاري نکرده است؛ از ابتدا تمرکزش را بر روي رابطه با غرب گذاشته و در آن هم شکست خورده است. همه فکرش اين بوده که «اگر به سمت غرب بروم، غربيها من را حلوا حلوا ميکنند و بعد همهچيز درست ميشود»! دليل اينکه حرفهاي عجيبوغريبِ اول را گفته همين است؛ يعني وقتي ميگويد 100 روزه همه چيز را حل ميکنم و کاري ميکنم که مردم يارانه نخواهند و خلاصه فضايي بهشتي و آرماني تصوير ميکند، دليلش اين است که تصور ميکرده الان ميرود به سمت غرب، غربيها هم فرصت را مغتنم شمرده و او را روي سر خودشان ميگذارند و همه امکانات و مقدوراتشان را در صحنه کشور ميريزند و در نتيجه، اوضاع خوب ميشود.
بنابراين، از آنجا که تنها برنامهاش اين بوده، در هيچ زمينهاي، کار و فکر ديگري نکرده است. در زمينه اقتصاد و زمينههاي ديگر هم همين طور است. البته به اعتبار و سابقهاي که بعضي از آدمهاي همراه او دارند، مانند آقاي سريعالقلم در سياست و آقاي نيلي در اقتصاد، حتماً چهارچوبهاي کلي براي فعاليت وجود داشته است، اما خيلي مشخص نبوده و بعداً شکست خورده، يعني تصوري که راجع به برجام در ذهنش بود، محقق نشد و آمريکاييها نه تنها او را حلوا حلوا نکردند، بلکه حتي همان اقلّي را هم که تصور ميشد در مذاکره با آمريکا ممکن است به دست بياورند، به روحاني ندادند، حاصلش اين شد که در تمام اين سالها گرفتار شوک چنين اتفاقي بودند. چند سال اول که آقاي روحاني منتظر بود برجام به جايي برسد و راه براي حضور غرب در زمينههاي مختلف باز شود.
اين سالها گذشت و برجام واقع شد و بعد که معلوم شد چنين چيزي نيست، شوک حاصل از اين قضيه دولت را بار ديگر در کُماي بدتري فرو برد؛ به نحوي که در نهايت در زمينههاي مختلف از دولت آقاي روحاني چيزي نديديم؛ هيچ برنامه مشخصي، هيچ کار مشخصي...؛ الا اينکه اين اواخر که به انتخابات نزديک ميشديم، مطابق با قواعد قبلي که دولتهاي همسو با ايشان در ايران کردند، تلاش کرد جريانهايي را که با انقلاب سازگار نيستند اعم از نيروهاي خاکستري و ضدانقلاب و نظاير آنها را جذب کنند. فعاليتها و شعارها و حرفهايي در اين طرف و آن طرف ميگويند، اما کار خيلي مشخصي نديدم و به نظرم نميرسد که در حوزه فرهنگ کاري صورت گرفته باشد. الا همان که اگر نامِ کارينکردن و رهاکردنِ همهچيز را «کار» بگذاريم، از اين لحاظ هم ميتوانيم بگوييم که چون سياست آقاي روحاني رهاکردن همهچيز و کارنکردن در همه زمينهها بوده است، سياستشان در حوزه فرهنگ هم «ولنگاري» است که تعبير حضرت آقاست.
بنابراين بحث کلي من اين است که همه طرح و برنامه آقاي روحاني، کار با غرب بود و در دو سه سال اول هيچ کاري نکرد و به اين امر مشغول بود. وقتي برجام به انجام رسيد، اما نتيجه نداد، يکي دو سال بعدي هم شوک هيچ کاري نکردن و نتيجه ندادن برجام دولت را گرفتار کرد و در نهايت: هيچ. خلاصه وقتي به اينها نگاه ميکنم، چيزي مشخص نميبينم. بله، مثلاً در سينما هنجارشکنيها و مرزشکنيهايي را شاهد بوديم. باز هم اگر رها کردن بعضي از زمينههاي فرهنگي را به مثابه يک کار قلمداد کنيم، ميشود اينها را نوعي کار دانست.
البته اين روزها ميبينم بعضي از کارگردانان و بعضي از کساني که در دولت آقاي روحاني به نحوي سرمايهگذاري کرده بودند، اظهار پشيماني ميکنند و حتي آنها هم از چيزي که به دست آمده راضي نيستند. يعني همه متفقالقول هستند که کاري انجام نشده است! يعني دولت آقاي روحاني در اين سالها دولتِ کارنکردن بوده است؛ در همه زمينههاي اقتصاد و سياست و فرهنگ اينطور بوده است.
همانطورکه گفتم، دليلش ايناستکه آقاي روحاني يک طرح بيشتر نداشته که ايجاد رابطه با غرب و اين تصور بوده که اگر اين رابطه را برقرار کند، همهچيز درست ميشود. اين اتفاق نيفتاد و تا به خودش آمد، در تلاش براي بهبود رابطه و درنتيجه شوک ناشي از تحققنيافتنِ رابطه گرفتار شد تا الآن که به آخر کار رسيدهايم. من جز همينکه گفتم، يعني رهاکردن و نوعي ولنگاري در حوزه فرهنگ که آن هم دستاورد خاص و ويژهاي نيست که بشود دربارهاش صحبت کرد، چيز مشخصي نميبينم.
از هر جنبهاي نگاه کنيم بقا و تداوم دولت روحاني موضوعيتي ندارد/روحاني توانسته به اقتصاد ثبات بياورد يعني به واسطه «راکد شدن همه کارها»
*پس ايشان براي چهار سال دوم ميخواهد چکار کند؟ برنامهاش در اين چهار سال، بيبرنامهگي و در واقع فقط برجام بوده. شما براساس مناظرات، برنامهها و سخنرانيهاي ايشان، بر فرض اينکه رأي هم بياورد، تصور ميکنيد چه سياستي را ميخواهد در چهار سال دوم ادامه دهد؟
- اين نکتهاي است که نامزدهاي ديگر هم آن را ميگويند؛ تعبيري است که آقاي رئيسي هم گفته است که دولتي که چهار سال بوده، دو جور ميتواند عمل کند: يکي اينکه بگويد نميشود و من نتوانستم و صبر کند تا زمانش طي بشود؛ يا اينکه بگويد من کارهايي کردهام که نيمهکاره مانده، پس مردم من را دوباره انتخاب کنيد تا اين کارها را تمام کنم. چه کارهايي کرده که نيمهکاره مانده و حالا لازم است که دوباره بيايد؟
ببينيد، واقعاً دولت آقاي روحاني، دولتي نمونه است از اين جنبه. اصلاً از هر جنبهاي که نگاه ميکنيم، بقا و تداوم دولت روحاني، موضوعيتي ندارد. مگر اينکه قرار باشد دولت در اين کشور همين جوري در حالت رکود و خواب و بيکاري و معلقماندن، طي طريق کند. اگر قرار است اينگونه باشد، شايد تداوم دولت آقاي روحاني موضوعيت داشته باشد. تازه از آن حيث هم موضوعيت ندارد؛ اگر قرار باشد آقاي روحاني بيايد و کاري در کشور انجام نشود، چرا ديگران نيايند؟ چرا آقاي روحاني بيايد؟
از اين حرفهايي که آقاي روحاني براي دوره بعدياش گفته، هيچچيز نميفهميم؛ يعني نميدانيم که ايشان چکار ميخواهد انجام بدهد. ايشان در مستند انتخاباتياش ميگويد که ما خيلي کارها کرديم، اما نميگويد که آن کارها چيست. بعد ميگويد که برخي کارها هم نيمهکاره مانده و برخي کارها را هم که بايد شروع کنيم.
آن کارهايي را هم که بايد شروع کنيم، نميگويد چيست. در واقع اين فقط جنبه تشويق و ترغيب نيروهاي ضدانقلاب و مسألهدار است به اينکه ما ميخواهيم کار خيلي مهمي بکنيم و شما هم بياييد که اگر در گذشته نکرديم، حالا خواهيم کرد. هيچ! در صحبتهاي ايشان در فيلم تبليغاتياش، واقعاً هيچچيز مشخصي نيست. هر چه آدم فکر ميکند ايشان قرار است چکار بکند، چه اقدام مشخصي را مدنظر دارد، چکار کرده که احتمالاً در اين دوره دنبال آن برود و تمامش کند، هيچ چيزي نميبيند؛ واقعاً هيچ برنامه مشخصي ندارد. همه از او ناراضياند، حتي خود آنهايي که اميدي به او بسته بودند. حالا نميخواهم اسم برخي از افراد را ببرم.
حتي خيلي از هواداران پروپاقرص ايشان هم که در اين سالها درباره ايشان سخنراني کردند و دفاع کردند، الآن ميگويند که به ايشان رأي نميدهند؛ چرا که ايشان کاري نکرده، اقدامي انجام نداده، اعتماد ما را جلب نکرده.
دو دسته اقدام ممکن بود از دولت آقاي روحاني متصور باشيم: يکي اينکه طبق معمول، همان مسير جريان دومخرداديها را دنبال کند، يعني فضا را راديکال کند و در راستاي براندازي و ساختارزدايي حرکت کند که به يک معنا آن کارها را نکرده، يا دستکم به حداقلهايي که کسي را راضي نميکند اکتفا کرده است. دولت روحاني از جنبه اداره کشور در مسيرهاي مدنظر خودش هم که کار خاصي نکرده است. اگر کاري انجام شده، ميشود گفت که تداوم کارهاي گذشته بوده. اگر نخواهيم بيانصافي کنيم، بايد بگوييم ايشان توانسته به اقتصاد ثبات بياورد.
يعني به واسطه «راکد شدن همه کارها»، گراني مداوم و مستمر نداشتيم. اين، دستاوردي است که ايشان داشته است. اما غير از اين، به حوزههاي مختلف که نگاه ميکنيم، نميبينيم که واقعاً طرح و برنامه ايشان چيست و چکار ميخواهد بکند که حالا به اتکاي آن بگوييم که بايد بيايد؛ خود ايشان هم چيزي نگفته است.
ظاهراً ما دولت تراز نظام و انقلاب اسلامي نداشتهايم/از ابتدا دولت يازدهم مشغول کار انتخاباتي بودند
*به منزله يک نمونه مصداقي ميشود به رفتن آقاي دکتر روحاني به محل واقعه ريزش معدن در استان گلستان و برخورد کارگرها با ايشان اشاره کرد. خيلي ناراحتکننده است. در فضاي بينالملل گفته ميشود که انقلاب اسلامي بعد از 38 سال کاري کرده که مردم با بالاترين مقام کشورشان اينطوري برخورد ميکنند. زاويه نقدِ چنين چيزي را چه ميبينيد؟ چرا چنين خاستگاهي ناگهان بروز پيدا ميکند؟ به تعبير ديگر، ضربه دولت به وجهه انقلاب اسلامي چه بوده؟ حالا نه مصداقاً اين دولت؛ ممکن است روند دولتها بوده باشد. چرا به اينجا رسيدهايم؟
- متأسفانه بعد از جنگ، به تدريج از خط خارج شديم. يعني بعضي از جريانهايي که از دوم خرداد در راستايي کاملاً معارض با انقلاب و نظام تلاش ميکردند که تکليف آنها معلوم است. بعد از آن هم دولتهاي نهم و دهم، مشکلاتي ديگر، نظير اغتشاش در نظام کشورداري و مملکتداري بهوجود آورد؛ بهدليل ازبينبردن شوراها و نظم و نسق سيستمي کشور و دستکاريکردن و خلاصه به هم ريختن. الآن هم که رسيدهايم به دولت آقاي روحاني. يعني وضع، وضع خيلي عجيبي شده. تحليل اينکه واقعاً چرا به چنين وضعي مبتلا شديم، مستلزم تأمل مستقلي است.
شايد بشود گفت که در واقع سياستمداران در کشور ما دو دسته شدند: يک دسته که همانطور که گفتيم به دنبال معارضهجويي هستند که به تدريج از 76 به اين طرف و ظاهراً تا 88 حذف شدند. البته الآن دوباره دارند بر ميگردند. يک دسته ديگر هم کم و بيش با همان جريان قبلي مرتبط هستند، اما به شکلهاي محافظهکارانهتري آن مسير و سياستها را دنبال ميکنند که نمونهاش دولت آقاي روحاني است.
نکتهاي که ميشود به عنوان جمعبندي درباره اين نيروهاي مختلفي که تا بهحال در کشور حکومت را به دست گرفتند گفت، اين است که ظاهراً ما دولت تراز نظام و انقلاب اسلامي نداشتهايم؛ مدام هم از آن دورتر ميشويم. مشکل اين است. از يک جنبه شايد بشود گفت که سياستمداران در اين کشور به وضع عجيب و غريبي مبتلا شدهاند: سياست و کشورداري و حکومتداري را زياد جدي نميگيرند و با دست خالي و بدون برنامه مشخص وارد صحنه سياست ميشوند. صحنه سياست کشور، صحنه عجيبي شده است؛ صحنه بروز و ظهور دفعي نيروهاي مختلفي که بدون هيچ برنامه مشخصي به صحنه ميآيند، مدتي هستند و بعد کنار ميروند. تبعات و نتايج اين بيثباتي که در قلمرو سياست و نيروهاي سياسي ظاهر شده، همين وضع فعلي است. مثل اينکه صحنه سياست کشور را به دست آدمهايي دادهايم که گذري ميآيند، چند روزي، با زدوبند و به دليل اتفاقاتي که ميافتد، قدرت به دستشان ميافتد و بعد به جاي اينکه خودشان را به اداره کشور مشغول کنند، مشغول چيزهاي ديگر ميکنند.
از اولين روزي که آقاي روحاني آمد، احساس کردم که کل دولت، مشغول کار انتخاباتي است. ميگفتند کارهايي که آقاي احمدينژاد در سال آخر دولت نهم کرد، رأي خريدن بوده. در صورتي که از روز اولي که اين دولت آمده، من دائماً اين نکته را ميبينم. البته آن سالهاي اول اين کار را نکردند. بعد که به تدريج بحث برجام محقق شد و نزديک انتخابات شديم، در دو سال بعدتر، تمام اقدامات روي اين متمرکز بود که دوباره در انتخابات رأي بياورند؛ بدون اينکه به مسأله اصلي که کشورداري و حکومتداري است، اهتمام داشته باشند. انگار که در هر نوع اقدام، سياست و کاري، نگاهشان به مسأله انتخابات بوده است.
در مقام جمعبندي بايد بگويم که ما سياستمداران تراز نظام و متناسب با اهداف و مقاصد نظام نداريم؛ نميتوانيم تربيت کنيم. دولتها، حکومتها و سياستمدارها، با زدوبند ميآيند و ميروند، بدون ينکه طرح و برنامه مشخصي داشته باشند و درباره حکومتداري، فکر دقيق و جدي بکنند. اين ميشود که شما ميبينيد هر روز مسير بدتري را ميرويم.
يعني همه کارمان در صحنه سياست، شده است دعواهاي عجيب و غريب و تند. هر موقع انتخابات ميشود، کل سيستم را انگار ميخواهيم زيرسوال ببريم. يعني گويي که انتخابات براي همه طرفهاي درگيرِ در انتخابات، صحنه انقلاب است. يعني جوري با مسائل برخورد ميکنند که انگار آمدهاند از نقطه صفر شروع کنند و با سيستمي مواجهه ميکنند که از بُن و پايه فاسد است. آدم هرچه فکر ميکند، ميبيند اصلاً تناسب اين نيروها و جريانها با اقتضائات و نيازهاي کشور از دست رفته است. يعني کسي ظاهراً نمينشيند به نيازها و الزامات کشور فکر کند و متناسب با آنها برنامه بدهد و کار کند. هيچ! چنين حسي به آدم دست ميدهد.
در شعارهاي رقباي آقاي روحاني، احساس متفاوتي ديده ميشود/سياستمداران تراز انقلاب ظاهر شدهاند
* تصور ميکنيد اگر رقباي آقاي روحاني هم رأي بياورند، باز همين روند ادامه پيدا ميکند؟
-در شعارهاي رقباي آقاي روحاني، احساس متفاوتي ديده ميشود. همين مطلبي که الآن گفتم، يعني اينکه احساس شود ضرورتها، الزامات و نيازهايي جدي وجود دارد که بايد آنها را در کانون برنامهها و اقدامات خودمان قرار بدهيم، در بين رقباي ايشان ديده ميشود. البته اينکه بتوانند يا نتوانند موفق باشند، بحث ديگري است، اما نوع مواجهه اينها با مسائل، مواجهههاي اساسيتري است. من در اين سالهاي بعد از جنگ، هميشه منتظر ظهور سياستمداران و جريانهاي تراز انقلاب اسلامي بودهام که واقعاً به نيازها و ضرورتهاي اين حرکت عظيم پي ببرند و درباره آن تأمل کنند، انديشه کنند و برنامهريزي کنند. گاهي اوقات آدم فکر ميکند که چنين اتفاقي افتاده است. به بعضي افراد يا نامزدها که نگاه ميکنم، ميبينم پرت پرت هستند.
يعني اين بيربطي سياستمدارها با فضاي سياسي کشور را درباره برخي افراد، کاملاً احساس ميکنم. اما درباره برخي از رقبا، شايد. کلاً به نظر من وضع خوبي نيست؛ يعني مسير، مسيرِ خوب و درستي نيست. البته به نظرم ميرسد که دورنمايي ديده ميشود از اينکه سياستمداران تراز انقلاب ظاهر شده باشند؛ سياستمداراني که به طور جدي به نيازها، ضرورتها و الزامات حرکت بزرگ انقلاب توجه داشته باشند. مثلاً واقعاً در شعارهاي آقاي رئيسي و حتي قبل از آن در شعارهاي آقاي جليلي، برنامه و کار جدي ديده ميشود. اما اينکه در عمل چه بشود، محل سؤال است.
آقاي روحاني در شوراي عالي انقلاب فرهنگي مصداق همان حرف کار نکردن و به تعليق بردن کارها بود
*اشاره کرديد که دولت برنامهاي نداشته. آقاي روحاني، رئيس شورايعالي انقلاب فرهنگي هم بودند. ايشان در زمينه شورا چطور بودند؟ بههر حال رياست داشتند و شما جلسات متعددي با ايشان بودهايد.
-مصداق همان حرف کار نکردن و به تعليق بردن کارها بودهاند. زمان آقاي احمدينژاد ـاز آن موقعي که من بودم و قبلش را اطلاع ندارمـ جلسات شوراي مُعِين و شوراي اصلي، جلسات ششهفت ساعته بود و در سال سيچهل جلسه داشتيم.
* با خود رئيسجمهوري؟
-بله! بعد از اينکه آقاي روحاني آمد، ما در سال هفتهشت يا نُه جلسه داريم...
*يعني ماهي يکبار هم به جلسه نميآيند؟
-خير. حالا اين اواخر يک مقدار بهتر شده بود...
*نزديک انتخابات؟
-بله! امسال از عيد تا کنون، يک يا دو جلسه داشتهايم. مهمتر از آن، اين است که ساعات جلسات هم تقليل پيدا کرده است. مثلاً يک جلسه، با دو ساعت، يکساعتونيم يا يکساعتوچهلوپنج دقيقه جمع ميشود. مصوبهها و مباحثي که در سايت شورا هست، نگاه کنيد و مقايسه کنيد. به آقاي احمدينژاد اتهام ميزدند که شوراهاي کشور را تعطيل کرده و از بين برده. شايد آقاي روحاني رسماً اين کار را نکرده، اما در عمل کرده است. شوراي عتف(شورايعالي علوم، تحقيقات و فناوري) را ببينيد! شورايعالي فضاي مجازي را ببينيد! شورايعالي انقلاب فرهنگي را ببينيد! شوراي ستاد راهبري نقشه جامع مهندسي فرهنگي را ببينيد! شورايعالي سينما را ببينيد! شوراهاي مختلف را ببينيد...
شورايعالي انقلاب فرهنگي کاري نکرد، مصوبهاي نداشت، فعاليتي نکرد؛ در حالت بود و نبود، زندگياش را گذراند
*شوراي سينما را که تعطيل کردند...
-بله! تعطيل کردند، اما فقط اين نيست. آن شوراهايي هم که بوده و کار ميکرده و تعطيل نميکردند، در عمل تعطيل بوده. يعني نهايتاً وقت کل جلسه معطوف به بيان يک گزارش ميشد، بدون نتيجهاي مشخص. بعضي از کارها را که اصلاً از دست شورايعالي انقلاب فرهنگي در آوردند. مثلاً يکي از وظايف مهم شورا که حضرت آقا هم خيلي روي آن تأکيد داشتند، مسأله تعيين رؤساي دانشگاهها بود؛ خب اين را از دست شورا درآوردند. آقاي روحاني از آن روز اول گفت که اين کارها مربوطبه شورا نيست. اين نشاندهنده جهتگيري دولت و نشاندهنده آن است که از نظر آنها، شورا چيز زائدي است. در عمل هم همين طور بود. يعني شورايعالي انقلاب فرهنگي کاري نکرد، مصوبهاي نداشت، فعاليتي نکرد؛ در حالت بود و نبود، زندگياش را گذراند تا رسيد به اينجا؛ مثل همه جاهاي ديگر.
*يعني در عمل شورا را منحل کرد.
-بله! شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مصداق کاملِ آن رکود و تعليق کل فعاليتهاي حکومتي در ايران است. به همين دليل ميبينيد حضرت آقا چند سال است که به شورايعالي انقلاب فرهنگي وقت ديدار نداده. يعني ناراضي هستند؛ چون کاري نشده، حق هم دارند ناراضي باشند. چون هيچ کار و فعاليتي نکرده. چرا؟ چون رياست آن مجموعه نخواسته که کاري بکند.
منبع: خبرگزاری آریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۳۳۸۹۹۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عدالت آزمونی در سازمان سنجش محقق شده است
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: هر داوطلبی هر نتیجهای کسب کند، کاملا نتیجه فعالیت خود اوست و باید گفت که عدالت آزمونی در سازمان سنجش تحقق پیدا کرده است.
به گزارش ایسنا، عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی امروز در دانشگاه امیرکبیر ضمن بازدید از شرایط و نحوه سازماندهی آزمون سراسری در رشته تجربی اظهار کرد: شورای عالی انقلاب فرهنگی علاوه بر تصویب اسناد و ترسیم ساختار مصوبات، برای بررسی از نحوه اجرای آن نیز ورود میکند، در همین راستا امروز برای بازدید شرایط برگزاری آزمون سراسری در حوزه دانشگاه امیرکبیر حضور پیدا کردیم.
دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی تصریح کرد: سازمان سنجش در سالهای اخیر در خصوص نحوه برگزاری آزمون رشد چشمگیری داشته و با نظارت و بازدیدی که از این سازمان و نحوه برگزاری آزمون در حوزههای مختلف داشتیم، می توان به جرات گفت که احتمال تقلب در این آزمون صفر است و هیچکس نمی تواند سوالات رو لو دهد و سوءاستفاده کنند.
وی گفت: در این شرایط هر داوطلبی هر نتیجهای کسب کند، کاملا نتیجه فعالیت خود اوست و باید گفت که عدالت آزمونی در این سازمان تحقق پیدا کرده است.
انتهای میام