گزیدهای ازبیانات رهبری درباره لزوم پایبندی رئیس جمهوربه سیاستهای کلی نظام
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۳۴۲۱۸۱
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص وظایف رسانه ها که راهنما و چراغ راهی برای رسانه هاست از سوی پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری منتشر شده است . پژوهش خبری صدا وسیما:با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص وظایف رسانه ها که راهنما و چراغ راهی برای رسانه هاست از سوی پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری منتشر شده است .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۱-سعی کنیم سیاستهای کلی کشور دچار التهاب نشودممکن است فعالیت های کاری ما با ابتکارها و دیدگاههای نو و نیروهای پُرنشاط و نوبهنو تغییر پیدا کند، لیکن سیاستهای کلیمان نباید دچار التهاب و اغتشاش شود؛ یعنی خط سیاسی مستمری که در سند «چشمانداز» دیده شده، بایستی ادامه پیدا کند. البته وقتی ما هدفی داریم، کارکنان و عاملان و بازیکنان نوبهنویی وارد صحنه میشوند، ابتکارهای خودشان را به کار میزنند، کارهای جدیدی را انجام میدهند، رأی و نظر خودشان را به کار میبندند و ممکن است از صحنه کنار بروند و کس دیگری بیاید و در بخشی از بخش ها جای آنها را بگیرد - این ایرادی ندارد - و ابتکار جدیدی را به کار بزند و نگاه جدیدی به مسائل و اجرائیات داشته باشد، لیکن سعی کنیم ثبات سیاسی در کشور و در سیاستهای کلی کشور دچار التهاب نشود. یکی از چیزهایی که اطمینان و اعتماد را به کار بلندمدت اقتصادی و اجتماعی در کشور تضمین میکند، ثبات سیاست هاست؛ ما بایستی به این موضوع هم در اظهاراتمان، هم در عملکردمان و هم در انعکاس کارهایمان توجه کنیم و اهمیت دهیم.۱۳۸۳/۰۶/۰۴
روزمرّه فکر کردن در مسائل اقتصادی، مضر است؛ تغییر سیاستهای اقتصادی به طور دائم، مضر است - در همهی بخش ها، بخصوص در اقتصاد - تکیه کردن بر نظرات غیر کارشناسی، مضر است؛ اعتماد کردن به شیوههای تزریقىِ اقتصادهای تحمیلی شرق و غرب، مضر است. سیاست های اقتصاد باید سیاست های «اقتصاد مقاومتی» باشد - یک اقتصاد مقاوم - باید اقتصادی باشد که در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ایستادگی کند؛ با تغییرات گوناگون در این گوشهی دنیا، آن گوشهی دنیا متلاطم نشود؛ این چیزها لازم است.۱۳۹۲/۰۲/۰۷
۲-مسئولان کارها را در همان جهت سیاستها پیش ببرنداگر کشور، سیاست مشخّصی را در مقولهای پذیرفته است، کسی که اجرای بخشی از بخش های کشور را می پذیرد، باید آن را در همان جهت کار و به همان سمت و با همان هدف پیش ببرد و هدایت کند؛ ولو خود او، آن سیاست را به طور کامل تثبیت نکرده باشد. اگر چه، در صورتی که مجرىِ آن سیاست را قبول نداشته باشد، معلوم نیست چقدر بتواند این کار را به درستی انجام دهد. ولی به هر حال، آنکه لازم و اساسی است، این است که مدیر، مسؤول یا وزیری که این مسؤولیت را برعهده گرفته، کار را در جهت آن سیاست های پذیرفته شده که سیاستگذاران در هر بخش انجام دادهاند، پیش ببرد.۱۳۷۲/۰۵/۱۲
۳-تصمیمگیریهای روزمره، ضعف ما است!ضعف ما در اقتصاد، که به سختیِ معیشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت و بیاعتنائی به سیاست های کلان اقتصادی، و سیاست ها و تصمیمگیریهای پیدرپیِ روزمرّه. مسئولین کشور ــ مسولینِ امروز و بخصوص مسئولین آینده که بعد از انتخاباتِ امسال بر سر کار خواهند آمد ــ به این نکته توجه کنند؛ کشور باید سیاست اقتصادیِ کلانِ روشن و مدوّن و برنامهریزیشده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغییر و تبدیلی در آن ایجاد کند.۱۳۹۲/۰۱/۰۱
برنامهی پنجساله، برنامه و قانون است، باید تحقق پیدا بکند؛ تخلف از برنامه، تخلف از قانون است.۱۳۸۵/۰۵/۲۳
برنامه، یعنی قالب حرکت عمومی کشور. برنامه که امر کوچکی نیست! بودجهی سالانه که نیست! برنامه، جهتگیری در همهی مسائل است و اهتمام لازم دارد.۱۳۷۴/۰۳/۰۸
۴-خود رهبری در زمینه سیاستها فکر میکند و تصمیم میگیردنباید تصور شود که این سند یا سیاستهای کلی را کسانی نشستهاند و دارند تنظیم می کنند؛ نه. درست است که اینها یک فرایندی دارد و از یک جاهایی شروع می شود؛ لیکن آن کسی که در این زمینه کار و فکر می کند و تصمیم می گیرد، خودِ رهبری است؛ این سیاستها، سیاست های رهبری است. اینها چیزهایی است که با توجه به همهی جوانب ملاحظه شده و این سند چشمانداز درآمده است و بر اساس سیاستهای کلیای که در این مدت وجود داشته، اعلام شده است. اینها باید در برنامهها رعایت شود و نباید تخلف شود. البته ممکن است بعضی از تاکتیک ها به ظاهر با سیاست ها متناسب نباشد؛ اما انسان دقت که بکند، می بیند این تاکتیک در نهایت به همان چیزی که در سیاست ها یا در سند چشمانداز ترسیم شده است، برمی گردد. ما از این امتناعی نداریم. مثل اینکه شما با اتومبیل دارید به طرف شرق حرکت می کنید، یک جا جاده پیچ میخورد؛ اگر کسی آنجا نگاه کند، میبیند جاده به طرف غرب یا شمال یا جنوب میرود؛ اما این پیچ طبیعىِ جاده است. بعد از اینجا که عبور کردیم، باز به همان مسیر طبیعی میرسیم. اینطور حرکت ها و مانورهای تاکتیکی و بینراهی را من ایراد نمی گیرم؛ اما جهت گیری حتماً باید جهت گیری سند چشمانداز باشد.۱۳۸۵/۰۶/۰۶
۵-فرآیند تنظیم سیاستهای کلّی، فرایند بسیار قوی و مستحکمی استمهمترین وظیفهی رهبری در قانون اساسی، تنظیم سیاست های کلّی است. فرایند تنظیم سیاستهای کلّی یکی از منطقی ترین و زیباترین فرایندهاست. حالا عدّهای دلشان میخواهد که دائم بر طبل دروغگویی و بهتانزنی بکوبند. ما هم حرفی نمیزنیم و آنها هم هرچه میخواهند میگویند؛ اشکالی هم ندارد؛ اما شما جوانان شاید بدانید و اگر نمیدانید، بدانید که فرایند تنظیم سیاستهای کلّی، فرایند بسیار قوی و مستحکمی است. این سیاست ها اوّل در کمیسیون های دولت تنظیم می شود و بعد به دولت می آید. دولت آنها را بررسی و تصویب میکند و به رهبری پیشنهاد می کند. رهبری هم آن را به مجمع تشخیص مصلحت میدهد. این سیاستها در کمیسیونهای مجمع تشخیص مصلحت با حضور کارشناسان متعدّد از بخشهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، دانشگاهی، علمی که از خود مجمع و بیرون آن هستند، بررسی و تکمیل میشود؛ بعد مجدّداً به رهبری می دهند. رهبری هم آن سیاستها را با آن مبانی و اصول ارزشی نظام جمهوری اسلامی تطبیق میدهد، تصویب میکند و آن سیاست ها به دولت برمیگردد و به مجلس ابلاغ میشود. نقش رهبری در تنظیم سیاستها این است که مراقب باشد تا زمینهها قصوری یا تقصیری پیش آید، متوجّهِ رهبری است. بعد که این سیاستها ابلاغ شد، آن وقت مجلس موظّف است برطبق این سیاستها قانون بگذراند و دولت هم موظّف است سیاستهای اجرایی خودش را تنظیم و بر طبق آنها عمل کند. مجموعهی این ساز و کار مفصّل دستگاههای اجرایی و قضایی و تقنینی در این چهارچوب بهکار میافتند و کار میکنند که هر کدام مسؤولانی دارند و مسؤولیتهایی، که باید کار را انجام دهند.۱۳۸۲/۰۹/۲۶
از دوران بیست سالهی چشمانداز - همین طور که اشاره شده - حدود یک چهارمش گذشته. یک برنامه، که برنامهی چهارم توسعه باشد، تمام شده؛ امسال سال اول برنامهی پنجمیم. البته در برنامهی چهارم خیلی کارها انجام گرفته. طبق گزارشهائی که دادند و شنیدید و این گزارش ها درست هم هست، کارهای بسیار مهمی انجام گرفته؛ لیکن در عین حال برخی از کارها هم هست که انجام نگرفته و باید انجام بگیرد. سیاستگذاریها درست است. سیاستهای اعلام شده در حوزهی اصلاح الگوی مصرف، سیاستهای کلی نظام اداری، سیاست های کلی اشتغال و سیاست های اصل ۴۴ - اینهائی که ابلاغ شده - همهاش با هم هماهنگ است. اگر بتوانیم برنامه را بر طبق این سیاستها تنظیم کنیم و پیش ببریم و در عالم واقعیت تحقق پیدا کند، ما خیلی خواهیم توانست از این ظرفیتی که اشاره کردم، استفاده کنیم. این سیاستها یک انسجامی را به وجود میآورد و انسجام لایههای مختلف تحرک اقتصادی را تأمین میکند.۱۳۹۰/۰۵/۲۶
۶-اهمیت تنظیم برنامههای توسعه بر اساس سیاستهای کلی نظامدولت با کارِ کارشناسی، سیاستها را به رهبری پیشنهاد می کند. سیاستها مسائل بلند مدّت نیست؛ پنجساله است. گاهی در مقطع پنجساله، سیاستی اولویّت پیدا میکند؛ این را دولت میتواند با محاسبات و دقّت های خودش پیشبینی و سپس به رهبری پیشنهاد کند؛ رهبری هم به مجمع تشخیص مصلحت میدهد تا بررسی کنند.ما خواهش کردیم قبل از دادن سیاستها به ما و ابلاغ سیاستها، هیچ چیز به عنوان پایهها و چارچوب برنامه به دستگاهها ابلاغ نشود تا بر اساس سیاستها و طبق قانون اساسی، برنامه چارچوببندی و فصلبندی و سپس تدوین شود.۱۳۸۲/۰۵/۱۵
اگر برنامه پنجساله با آن سیاستهایی که ما به طور مشخّص و با مشورت فراوان و کار زیادی که روی آن شده و اعلام هم کردهایم، تطبیق کند، من شک ندارم که در طول پنج سال، اثر محسوسی دیده خواهد شد. نمی گویم بهکلّی همه مشکلات حل میشود؛ اما یقیناً اثر محسوسی دیده خواهد شد. مشروط بر اینکه آن سیاستها دقیقاً رعایت شود. البته ما، هم به خود دولت و هم به مجلس سفارش کردیم که مراقبت کنند تا آنجایی که عملی است - که فکر هم میکنیم همهاش یا نزدیک به همهاش عملی است - این سیاستها در مواد برنامهها دیده شود.۱۳۷۸/۰۹/۰۱
۷-برنامهها دقیقاً منبعث از سیاستها باشندبرنامهها از دل سیاستها میجوشد. مسأله سیاستها و برنامهریزی و بحث در دولت و بعد در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ملاحظه نقدهای مختلف و انتخاب سیاستها و بعد برنامهریزی بر اساس سیاست ها، یک روال طبیعی و منطقی پیدا کرد؛ لیکن توجّه داشته باشید که در خلال این برنامهریزی، سیاستهایی که از این مراحلِ گوناگون گذشته، دقیقاً رعایت شود. اینکه برنامهها باید از دل سیاستها بجوشد، بایستی به معنای حقیقی کلمه منبعث از سیاستها و ساخته و پرداخته این سیاستها باشد که اگر برنامه در جایی موفّق شد، آدم بداند این سیاست درست بوده، اگر برنامه خطا کرد، آدم بداند سیاست غلط بوده؛ یعنی باید این تلازم معلوم شود. اگر یک جا در برنامهها طوری شد که سیاستها رعایت نگردید، آن وقت علّتِ غلط بودن برنامه مشخّص میشود. این غیر از آن چیزی است که به عملکرد مجریان مربوط میشود. بالاخره درصدی به عملکرد مجریان برمی گردد و سیاست ها از اینها برکنار خواهد ماند. بنابراین، آدم نمیتواند تشخیص دهد که آیا این سیاستی که ما نشستیم با این همه مقدّمات و مجمع تشخیص و قبلش هیأت دولت و شاید چند هزار ساعت کاری که آقایان در سازمان برنامه برای تنظیم این سیاستها انجام دادند و بعد هم پیش ما آمد و کارهایی که ما کردیم، بالاخره درست بود یا غلط بود. باید طوری باشد که دقیقاً این سیاستها در تک تک برنامهها قابل مشاهده باشد و آدم بداند این برنامه ناشی از آن سیاست است؛ یعنی یک ارتباط منطقی و طبیعی وجود داشته باشد.۱۳۷۸/۰۶/۰۲
۸-سیاستگذاری توأم با بازرسیرهبری برای برنامههای کشور سیاستگذاری میکند؛ برنامه را دولت میریزد و دولت اجرا و بازرسی میکند. من البته در موارد زیادی که شکایتی می شود، یا از چیزی اطّلاعی پیدا میکنم، منتظر نمیمانم که کسی بازرسی کند و بیاید به من خبر بدهد. خودم برای بازرسی می فرستم و اگر ببینم ناحقّی وجود دارد، تا آن جایی که در حدود اختیارات قانونی من است، اقدام میکنم. یعنی به آن سیاستگذارىِ اوّل اکتفا نمیکنم؛ لیکن هیکل کار، سیاستگذاری است.۱۳۷۷/۱۲/۰۴
۹- تنظیم سیاستهای اقتصادی براساس سیاستهای اقتصاد مقاومتیروزمرّه فکر کردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ تغییر سیاستهاى اقتصادى به طور دائم، مضر است - در همهى بخشها، بخصوص در اقتصاد - تکیه کردن بر نظرات غیر کارشناسى، مضر است؛ اعتماد کردن به شیوههاى تزریقىِ اقتصادهاى تحمیلى شرق و غرب، مضر است. سیاستهاى اقتصاد باید سیاستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - یک اقتصاد مقاوم - باید اقتصادى باشد که در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ایستادگى کند؛ با تغییرات گوناگون در این گوشهى دنیا، آن گوشهى دنیا متلاطم نشود؛ این چیزها لازم است. رئیس جمهورى که میخواهد این کشور بزرگ را اداره کند، این راه پرافتخار را به کمک مردم و براى مردم طى کند، باید اینچنین خصوصیاتى داشته باشد.۱۳۹۲/۰۲/۰۷
پژوهش خبری صدا وسیما//
منبع : پایگاه اطلاعرسانیKHAMENEI.IR
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۳۴۲۱۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مارکسیسم چه نگاهی به سیاست بینالملل دارد؟
عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - ایدئولوژیهای گوناگون غالبا دربارۀ سیاست بینالملل بینظر نیستند. مارکسیسم هم چشماندازی به سیاست بینالملل دارد که البته با چشماندازهای سنتی و متعارف به کلی مغایر است. چیزی که رویکرد مارکسیستی به سیاست بینالملل را متمایز میسازد، تاکید آن بر قدرت اقتصادی و نقشی است که "سرمایۀ بینالمللی" دارد.
مارکس در وهلۀ نخست به تحلیل ساختارهای سرمایۀ ملی، بویژه رابطۀ آشتیناپذیر بین بورژوازی و پرولتاریا توجه داشت، اما در نوشتههای او به طور ضمنی چشماندازی بینالمللی نیز وجود دارد. به نظر مارکس وفاداریهای طبقاتی با تقسمیات ملی برخورد دارد. او بر اساس چنین عقیدهای در پایان کتاب "مانیفست کمونیست" نوشت: کارگران جهان، متحد شوید!
در آثار مارکس این ایده به طور ضمنی مطرح شده است که سرمایهداری نظامی بینالمللی است ولی تا قبل از انتشار کتاب مشهور لنین، به نام "امپریالیسم: بالاترین مرحلۀ سرمایهداری"، این ایدۀ مارکسیستی با قوت و صراحت یا به شکل کامل مطرح نشده بود.
لنین معتقد بود توسعۀ امپریالیستی خواست سرمایهداری داخلی برای حفظ سطح بالای "سود" از راه صادر کردن سرمایۀ اضافی را نشان میدهد، و این به نوبۀ خود، قدرتهای بزرگ سرمایهداری را به برخورد با یکدیگر کشاند و جنگ برآمده از آن (جنگ جهانی اول)، اساسا جنگی امپریالیستی است که برای کنترل و تصاحب مستعمرات در آفریقا، آسیا و جاهای دیگر درگرفته است.
اما مارکسیستهای جدید یا نئومارکسیستها، به محدودیتهای الگوی مارکسیسم-لنینیسم کلاسیک اذعان میکنند؛ از جمله به این که امپریالیسم حاکم بر اوایل سدۀ بیستم ثابت نکرد که "بالاترین" (یعنی آخرین) مرحلۀ سرمایهداری است؛ و آشکار شد این فرضیه که سیاست دولت صرفا بازتاب منافع سرمایهداران است، فرضیهای کوتهبینانه است.
در واقع تا آنجا که نئومارکسیستها "خودمختاری نسبی" دولت را میپذیرند، به این باور پلورالیستی نزدیک شدهاند که مجموعههای گوناگونی (درونملی، ملی و بینالمللی) بر صحنۀ جهانی تاثیر میگذارند.
اما ویژگی متمایز چشمانداز نئومارکسیستی این است که به رشد و توسعۀ "نظام سرمایهداری جهانی" توجه دارد؛ برخلاف مارکسیسم کلاسیک که بر "رقابت بین سرمایهداریهای ملی جداگانه" تاکید داشت.
در تحلیل نئومارکسیسم، ویژگی اصلی نظام سرمایهداری عبارت است از سازماندهی منافع طبقاتی بر پایهای بینالمللی در نتیجۀ پیدایش شرکتهای چندملیتی.
در این دیدگاه، این شرکتها نه تنها دولتهای دارای حاکمیت را از جایگاه بازیگران مسلط صحنۀ جهانی محروم کردهاند، بلکه خودشان نیز مانند دولتها و سازمانهای بینالمللی، در چارچوب الزامات ساختاریای عمل میکنند که متضمن منافع درازمدت سرمایهداری جهانی است.
به عقیدۀ نئومارکسیستها، ساختار جهانی تولید و مبادله بسیار منظم است؛ به این معنا که جهان را به ناحیههای "مرکز" و "پیرامون" تقسیم کرده است.
ناحیههای مرکز، مانند شمالِ پیشرفته، از نوآوریهای فناورانۀ سطوح بالا و پایدار سرمایهگذاری سود میبرند، در حالی که ناحیههای پیرامون، مانند جنوب کمتر توسعهیافته، نیروی کار ارزان تدارک میبینند و اغلب وابسته به فروش محصولاتاند.
اینگونه نابرابریهای جهانی، ساختارهایی را در خود منعکس میکنند که در سطح منطقهای و درون اقتصاد ملی ایجاد شدهاند. در حالی که ناحیههای منطقۀ مرکزی در در اقتصاد جهانی ادغام شدهاند، منطقههای پیرامونی در واقع در حاشیه باقی ماندهاند و اغلب به محل رشد ناسیونالیسم قومی تبدیل میشوند. از این رو، جهانی شدن اقتصادی با گسستگی ملی همراه است.
این نگاه مارکسیستهای جدید به سیاست بینالملل در واقع از دهۀ 1960 به این سو پدید آمد. مطابق این نگاه، مناطق پیرامونی همواره باید وابسته باقی بمانند. یعنی کشورهای جهان سوم هیچ گاه نمیتوانند به جمع کشورهای جهان اول بپیوندند.
آندره گوندر فرانک جزو کسانی بود که چنین نگرشی را ترویج میکرد. اما پس از ظهور موج سوم دموکراسی در جهان، از اواسط دهۀ 1970 تا اوایل دهۀ 1990 میلادی، معلوم شد که برخی از کشورهای جهان سوم میتوانند از این جهان به جهان اول بگریزند. یعنی از کشوری "در حال توسعه" به کشوری "توسعهیافته" تبدیل شوند.
بنابراین نئومارکسیسم را نیز باید دست کم واجد دو موج جهانی دانست. موج اول مبتنی بر آرای کسانی چو گوندر فرانک است که نور امیدی در انتهای تونل تکاپوی مناطق و جوامع پیرامونی نمیبینند، موج دوم نیز متعلق به نئومارکسیستهای پس از ظهور نئولیبرالیسم و جوامع توسعهیافته در مناطق پیرامونی است.
نمونۀ اعلای چنین جوامعی، کرۀ جنوبی است که از 1987 به این سو، حقیقتا توانست در اقتصاد جهانی ادغام شود و از کشوری "در حاشیه" به کشوری دموکراتیک و پیشرفته بدل شود که اقتصادش هم عمیقا مبتنی بر نظام سرمایهداری است.
در مجموع به نظر میرسد که نئومارکسیسم هنوز گرفتار میراث اصلی مارکسیسم، یعنی بدبینی به جهان سرمایهداری است؛ به این معنا بهروزی عمومی بشر در جهانی مبتنی بر نظام سرمایهداری را اساسا ناممکن میداند.
انتقادهای بیپایان نئومارکسیستها از سرمایهداری جهانی یا آنچه که نئولیبرالیسم میخوانندش، دقیقا ریشه در چنین نگرشی دارد. اما تحولات اخیر جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، یعنی رشد اقتصادی و پیشرفت قابل توجه کشورهایی نظیر عربستان و امارات و قطر نیز در آستانۀ تبدیل شدن به چالشی جدید برای نگاه نئومارکسیسم و کلا نگرش مارکسیستی به سیاست بینالملل است.
مطابق این نگرش کلان، بهروزی و پیشرفت برای کشورهای به اصطلاح عقبمانده، در ذیل نظام بینالمللی سرمایهداری ناممکن است؛ اما واقعیات مشهود اخیر، نه فقط در شرق آسیا بلکه در برخی کشورهای عربی خاورمیانه، نافی این مدعا به نظر میرسند.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: سرمایهداری جمعی چیست؟ دولت سرمایهداری چیست؟