زندگی و زمانه یک غلام خانهزاد
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۳۷۳۹۲۸
در تاریخ معاصر ایران، امیراسدالله علم (۱۳۵۷- ۱۲۹۹) از معدود چهرههایی است که به مسائل سیاسی ـ اجتماعی ایران در دوره زندگیاش توجه خاصی داشته است.
به گزارش گروه رسانه های خبرگزاری تسنیم، در تاریخ معاصر ایران، امیراسدالله علم (1357- 1299) از معدود چهرههایی است که به مسائل سیاسی ـ اجتماعی ایران در دوره زندگیاش توجه خاصی داشته است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
علم و مخالفان رژیم
اسدالله علم طی زندگی سیاسی خود، 2 رفتار کاملاً متفاوت با گروههای مخالف رژیم شاه داشت: او با روحانیان که مهمترین مخالفان رژیم بودند، دشمنی دیرینهای داشت، چون روحانیان و علما در مبارزه با رژیم، ثابتقدم و مصمم بودند؛ ازهمینرو علم در جلب آنان بهسوی رژیم شاه، جز درباره چند روحانی درباری، توفیقی بهدست نیاورد. بر این اساس وی همیشه حداکثر تلاش خود را برای مخالفت با آن دسته از حرکتهای مردمی که به رهبری روحانیت بود و حتی سرکوب آنها بهکار بست و نمونه بارز آن، مقابله او با قیام 15 خرداد 42 است که در دوران نخستوزیری علم به وقوع پیوست. علم، در دوران تصدی وزارت دربار نیز کوشید روحانیان را منزوی کند و به حاشیه راند. وی همیشه با افتخار از سرکوب قیام 15 خرداد یاد و شاه را به اقدام شدید نسبت به روحانیان توصیه و تشویق میکرد. علم در مواجهه با سایر گروههای مخالف رژیم شاه، مانند جبهه ملی، رفتار کاملاً متفاوت و انعطافپذیری از خود نشان میداد بهطوریکه میکوشید آنها را به سمت رژیم شاه متمایل و با دادن وعده و وعیدهای گوناگون آنان را با رژیم و دستگاه سلطنت همراه و زمینه همکاری ایشان با رژیم شاه را فراهم کند که البته در این زمینه نیز وی چندان موفق نشد.
اسدالله علم در سالهای پیش از رسیدن به نخستوزیری نیز درباره روحانیان همان دیدگاهی را داشت که در سالهای بعد تکرار آن دیدگاه و به دنبال آن، عملکرد وی در قبال جامعه روحانیت، سبب نفرت روحانیان از او شد. یکی از اسناد ساواک که رونوشت اطلاعیه شماره 1319 مورخه 14 تیر 1337 است، از ناخرسندی شدید مرحوم آیتالله سیدمحمد بهبهانی نسبت به سخنان علم، دبیرکل وقت حزب مردم، حکایت میکند. طبق سند یادشده، آیتالله بهبهانی از اینکه علم عدهای اراذل و اوباش را دور خود جمع کرده و در سخنانی روحانیان و مذهب را عامل عقبماندگی ایران دانسته، اظهار نارضایتی کرده اما در مقابل، از دکتر منوچهر اقبال، نخستوزیر وقت و دبیرکل حزب ملیون، بهخاطر احترام به شعائر مذهبی، تمجید کرده است.
این قبیل اقدامات بین علم و روحانیان در سالهای بعد نیز تکرار و سبب تشدید نفرت جامعه روحانیت از وی شد. برای نمونه از گزارش مورخه 5 خرداد 42 ساواک میتوان یاد کرد که مربوط به دوران نخستوزیری علم است. در این گزارش به جلسه نمایندگان علمای شهرستانها و عدهای از وعاظ که در روز 26 اردیبهشت 42 و در آستانه فرارسیدن ماه محرم در منزل امامخمینی(ره) برگزار شد، اشاره شده است. گزارش ساواک حاکی از آن است که امامخمینی(ره) و چند تن دیگر از مراجع تقلید و روحانیان تراز اول ایران و نجف اشرف مصمم بودهاند در صورت کوچکترین اهانت علم به جامعه روحانیت، حکم تکفیر وی را صادر کنند.
در این سند آمده است: «در این جلسه، برنامه ماه محرم برای وعاظ و نمایندگان علما روشن گردیده و آیتالله خمینی نیز طی سخنانی از روحانیون و وعاظ خواستهاند که در ماه محرم هیچ هراسی نداشته باشند، چراکه دولت علم قادر به ایجاد محدودیت نیست.» در یادداشتهای علم میتوان دید که وی همیشه از روحانیان با عبارتهای اهانتآمیز یاد کرده و به آنان با دیده تحقیر نگریسته است. او همچنین در یادداشتهایش علت مخالفت روحانیان با برنامههای انقلاب سفید را به خطر افتادن منافع آنها با اجرای آن برنامهها دانسته و روحانیان را عامل عقبماندگی کشور معرفی کرده است.
اسدالله علم با گروههای مخالف رژیم شاه مانند جبهه ملی نیز ارتباط داشته است. هرچند بیشتر ملاقاتها و تماسهای علم با اعضای جبهه ملی مربوط به دوران پیش از نخستوزیریاش است، میتوان گفت وی قصد داشته است باب گفتوگو با سران جبهه ملی را بگشاید و برای رسیدن به هدفش که کنار زدن دکتر علی امینی و رسیدن به نخستوزیری بود، با رهبران این جبهه کنار بیاید.
به همین منظور جلساتی با جبهه ملی ترتیب داد اما پس از رسیدن به نخستوزیری که دیگر بهرهگیری از جبهه ملی سودی برای وی دربرنداشت، علم این جلسات را قطع کرد، البته علم پس از رسیدن به نخستوزیری نیز مذاکراتی با اللهیار صالح، از اعضای مشهور جبهه ملی، انجام داد. علم با اللهیار صالح چند جلسه مذاکره کرد. این مذاکرات به نتیجهای نرسید اما اسناد متعدد، از جمله اسناد ساواک، انجامشدن مذاکرات بین علم و اعضای جبهه ملی را تأیید میکند. علم چند تن از اعضای سابق حزب توده، مانند دکتر پرویز ناتلخانلری، محمد باهری و رسول پرویزی را وارد کابینه خود کرد و چند تن از آنها را به مقام وکالت و سناتوری رساند.
وی در همین زمینه ملاقاتی را با خلیل ملکی که در رأس گروه موسوم به «نیروی سوم» قرار داشت، انجام داد. «نیروی سوم» از جمله گروههایی بود که در اعتراض به واپسماندگی حزب توده از آن منشعب شدند و دیدار علم با خلیل ملکی به منظور نزدیک کردن یکی دیگر از گروههای مخالف رژیم به دستگاهحاکمه انجام شد. البته سیاست علم در نزدیک کردن مخالفان رژیم شاه به دستگاه حاکمیت طی زندگی سیاسی وی ادامه داشت. او میکوشید از راههای گوناگون، مخالفان را با رژیم همراه کند و برای نیل به این مقصود، با مخالفان رژیم و فعالان گروههای سیاسی، دیدارهایی را انجام میداد. در بعضی موارد، این سیاست کارساز واقع میشد و او میتوانست اعتماد بعضی مخالفان را به خود جلب کند، بهطور نمونه میتوان از احمد آرامش نام برد.
احمد آرامش که اواسط دهه 1320 در کابینه قوامالسلطنه یکی از معاونان نخستوزیر بود و بعدها از مخالفان رژیم شاه شد، پس از پایان یافتن دوران محکومیت 7 ساله و آزادی از زندان، کتابی را با عنوان «7 سال در زندان آریامهر» نوشت و زمانی که بهخاطر نگارش این کتاب، مجدداً تحت تعقیب قرار گرفت به مسؤولان ساواک گفت حرفهایش را فقط به اسدالله علم، وزیر دربار خواهد گفت. در نتیجه علم دیداری را با آرامش در اوایل آبان سال 51 انجام داد که در یادداشت روز 2 آبان 1351 به آن اشاره کرده است. بدینترتیب، تماس با مخالفان رژیم یکی از سیاستهای همیشگی علم برای خنثی کردن اقدامات آنان علیه شاه بود که البته این سیاست، اغلب بینتیجه میماند.
علم و روشنفکران
اسدالله علم طی زندگی سیاسی خود بویژه بعد از انتصاب به ریاست دانشگاه پهلوی در شیراز، با محافل فرهنگی و روشنفکران ارتباط داشت. او که یکی از مبلغان اصلی باستانگرایی در دوره پهلوی دوم بود، در زمان ریاست دانشگاه پهلوی، با نفوذ در محافل فرهنگی کشور، برای رسوخ تفکر باستانگرایی در درون دانشگاهها تلاش فراوانی بهکار برد. وی همچنین در میان اهل قلم و بهاصطلاح روشنفکران نفوذ کرده بود. عدهای از این اهل قلم و روشنفکران مانند رسول پرویزی و جهانگیر تفضلی در اوایل دهه 40 وارد کابینه علم شدند و بعدها نیز ارتباط خود را با وی حفظ کردند و به کمک او به مقامهایی مانند وکالت و سناتوری رسیدند.
گاه دامنه نفوذ اسدالله علم در میان روشنفکران تا آنجا پیش میرفت که آنها را سرسپرده خود میکرد بهطوریکه بعضی از آنها که اهل قلم بودند، مجبور میشدند طی مکاتباتی با علم، خواستار توجه و حمایت بیشتر او نسبت به خود شوند. اسدالله علم ریاست افتخاری و تشریفاتی چند مرکز فرهنگی و اجتماعی را بر عهده داشت که این مراکز با شبکه روشنفکران در ارتباط بود. یکی از این مراکز، «لژیون خدمتگزاران بشر» نام داشت که یک سازمان غیررسمی بهشمار میرفت و در بعضی نقاط جهان نیز طرفداران و سازمانهایی داشت. شاه این لژیون را در ایران به تقلید از الگوی خارجی آن تأسیس کرد.
شاه خود را رهبر این لژیون منصوب کرد و اسدالله علم را به سمت نیابت ریاست عالیه خدمتگزاران بشر در ایران برگزید. رسول پرویزی قائممقام علم در این لژیون بود. بدینترتیب اسدالله علم تا پایان زندگی، ارتباط خود را با روشنفکران حفظ کرد و از وجود بعضی از آنها که وابسته بودند به صورت دریچه اطمینان رژیم شاه بهره میگرفت.
علم و فعالیتهای تبلیغاتی برای رژیم شاه
تلاشهای تبلیغی اسدالله علم به نفع خاندان پهلوی و شخص شاه طی دوران حضورش در صحنه سیاسی کشور، در خور ملاحظه است. نمونه بارز آن، دوران تصدی علم بر وزارت کشور در کابینه حسین علا است که از فروردین 34 تا فروردین 36 ادامه یافت. اما فعالیتهای تبلیغاتی علم در دوران تصدی وزارت دربار اهمیت بیشتری دارد.
وی با تماس و ارتباط دائم با بنگاههای خبری و اطلاعرسانی جهانی که عمدتاً به آمریکا و انگلستان وابسته بودند، میکوشید چهره مثبتی از شاه ارائه دهد. علم برای این منظور هزینههای هنگفتی کرد. از جمله برنامههای تبلیغی او تماس با تهیهکنندگان فیلم در آمریکا و اروپا بود تا از طریق برنامههای تصویری آنها بتواند سیمایی مطلوب از شاه ارائه دهد. علم برای تدارک چنین فیلمهای تبلیغاتیای با اردشیر زاهدی، فرزند سپهبد فضلالله زاهدی که در واپسین سالهای سلطنت شاه، سفیر ایران در آمریکا بود، همکاری میکرد. اسدالله علم هماهنگ با فعالیتهای تبلیغاتیای که برای تثبیت رژیم شاه انجام میشد، در چاپ و نشر کتابهایی که درباره ستایش از شاه و برنامههای او بود سهم بسزایی داشت. علم در دوران وزارت دربار به چاپ چنین کتابهایی بسیار کمک کرد.
به طور نمونه میتوان از کتابهای «شاهنامه آریامهری» و «شاهنامه هدا» نام برد که 2 منظومه تاریخی تملقآمیز در ذکر حوادث دوران رژیم پهلوی در ایران هستند. نکته جالب توجه در اینجاست که درباریان و روشنفکران درباری از چنین تواریخ و منظومههایی تمجید میکردند؛ مثلاً «شاهنامه آریامهری» منظومه دروغآلودی است که شخصی به نام «احتشام اولیایی» به هم بافته و تملقنامه مفتضحی در ستایش شاه و درباریان است. امیراسدالله علم و چند تن از درباریان و روشنفکران دیگر بر این منظومه تقریظ نوشته و از پدیدآورنده آن (اولیایی) تمجید کردهاند.
علم و فراماسونری
اسدالله علم نظر خوشی نسبت به فراماسونری و ماسونها نداشته و در یادداشتهایش از آنها انتقاد کرده است. علم بیشتر رجال سیاسی ایران معاصر را ماسون میدانست و از اینکه خود جزو آنها نبود خرسند بود و به عضو نبودن خود در لژهای فراماسونری افتخار میکرد. او در یادداشت روز 4 اسفند 47 نوشته است: «کتابی به قلم اسماعیل رایین درآمده به نام فراماسونری و سابقه عمل آنها در ایران. [تمام طبقه بهایی و] اغلب رجال فعلی که بر سرکارند [مانند] شریف امامی، رئیس مجلس سنا و علا، وزیر اسبق دربار و یک عده هفتصد نفری [ماسون هستند]. خدا پدرش را بیامرزد. درباره من حقیقت را نوشته است. من این حکایت را برای مرحوم خانملک ساسانی که پدرزن رائین و از مخالفین سرسخت فراماسونری و از آزادیخواهان بنام بود، نقل کرده بودم که وقتی ماسونها پیش من آمدند و با اصرار دعوتم کردند، گفتم من افتخارم این است که دست شاه ایران را میبوسم، دست کس دیگری را ولو امپراتور انگلیس باشد... حاضر نیستم ببوسم.
از مراسم عضویت، دستبوسی گراندمستر (Grand Master) (استاد بزرگ) است. هرچه اصرار کردند من شانه خالی کردم». علم مدعی است از میان نخستوزیران ایران از زمان مشروطه تا سال 47، همه آنها، بهغیر از عبدالحسین هژیر، سپهبد رزمآرا، سپهبد زاهدی، دکتر علی امینی و خود او (علم)، ماسون بودهاند. البته در پذیرفتن این ادعای علم باید احتیاط کرد، زیرا مدرکی دال بر عضویت بعضی نخستوزیران ایران که به گمان علم ماسون بودهاند در دسترس نیست.
از یادداشتهای علم چنین استنباط میشود که وی از نگارش و انتشار کتاب رایین، خرسند بوده است. سال 47 بعضی دشمنان امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت، بویژه اسدالله علم، وزیر دربار و سپهبد نعمتالله نصیری، رئیس ساواک، از قدرت خود در پشتپرده استفاده و چاپ کتاب جنجالآفرین اسماعیل رایین درباره تاریخ جنبش فراماسونری در ایران را میسر کردند. در این کتاب، سیاههای هم از اعضای فراماسونری در ایران به چاپ رسید که نام هویدا نیز در آن به چشم میخورد.
در واقع به توصیه اسماعیل رایین، تشکیلات ساواک، مکالمات تلفنی و مراسلات پستی یکی از اعضای مشهور فراماسونری در ایران را تحت کنترل قرار داده و از این راه، اطلاعات فراوانی درباره چند و چون فعالیت فراماسونری در ایران بهدست آورده بود. اسدالله علم هوادار پر و پا قرص چاپ این کتاب بود، چون میدانست به کمک آن، دامن سیاسی دشمنانش، بویژه هویدا، لکهدار خواهد شد. گویا علم توصیه کرده بود حتی این کتاب را در دانشگاه نیز تدریس کنند. مدافعان چاپ کتاب، از جمله علم، نگران بودند ماسونها با استفاده از قدرت گسترده خود، جلوی چاپ کتاب را بگیرند. برای دفع این خطر، چاپ آن را به چاپخانهای سپردند که مورد اعتماد ساواک بود.
بدینترتیب، کتاب «فراماسونری در ایران» منتشر شد و انتشار آن، غوغایی بهپا کرد. علم سهم بسزایی در چاپ این کتاب داشت. بهنظر میرسد نظر علم درباره فراماسونری و ماسونها برای زدودن اتهام وابستگی خود به بیگانگان، بویژه انگلیسیها ابراز شده باشد. او که از وابستگی اکثر ماسونها به انگلیسیها آگاه بود، با بدگویی مکرر از ماسونها در یادداشتهایش قصد داشت وابستگی خود و خاندانش به انگلستان را کتمان کند و با افتخار به عضو نبودن خود در لژهای فراماسونری، خود را وطنپرست جلوه دهد.
حملات علم به بعضی رجال سیاسی دوران سلطنت شاه، مانند سیدحسن تقیزاده که معروف به «آنگلوفیلی» بودند و بدگویی و حتی دشنام توسط وی به چنین افرادی در یادداشتهایش حیرتآور است، زیرا خود علم بیش از هرکس دیگری به انگلیسیها وابسته بود تا جایی که خود شاه هم وقتی میخواست گله و شکایتی از انگلیسیها بکند با اشاره و کنایه به علم میگفت: «این مطلب را به دوستانت بگو!». علم همیشه درصدد بود از عضویت بعضی دشمنان و رقبایش در لژهای فراماسونری به نفع خود بهرهبرداری کند.
علم و تأسیس احزاب در ایران
اسدالله علم در تأسیس احزاب در ایران (1336) سهیم بود و در فرآیند «حزبسازی» پس از کودتای 28 مرداد 32 همواره در کنار شاه قرار داشت. شاه برای اینکه خود را طرفدار آزادی و دموکراسی جلوه دهد، سال 36، دو حزب «مردم» و «ملیون» را بهوجود آورد. رهبری حزب مردم را امیراسدالله علم بر عهده داشت و رهبری حزب ملیون با دکتر منوچهر اقبال، نخستوزیر وقت بود. این دو حزب در ظاهر رقیب یکدیگر بودند اما در واقع هر دو مجری دستورات و فرامین شاه بهشمار میآمدند.
با اندکی تأمل معلوم میشود هدف از تأسیس این دو حزب، چیزی جز تثبیت قدرت شاه و جلوگیری از تشکیل دستجات سیاسی و آزادیخواه نبود. شاه برای نیل به این خواسته خود از همان ابتدا روی اسدالله علم حساب ویژهای باز کرده بود. البته این اعتماد شاه به علم مؤثر واقع شد و علم تا آخر عمر در امر «حزبسازی» در کنار شاه بود. شاه با بهوجود آوردن این دو حزب ساختگی، بویژه از اجرای قانون اساسی برای تشکیل مجامع و دستههای سیاسی سرپیچی کرد و از تأسیس احزاب سیاسی به شکل دموکراتیک و اجرای صحیح قانون، جلوگیری کرد. از سال 36 تا 43 فقط 2 حزب مردم و ملیون میتوانستند در انتخابات شرکت کنند.
جالب اینجاست که رؤسا و دستاندرکاران هر دو حزب، رسالت حزب خود را خدمتگزاری بلاشرط به شاه و علت وجودی حزب را شخص شاه میدانستند. مردم ایران هم دیدند که این دو حزب برای این تشکیل شدهاند که یکی بگوید: البته صحیح است اعلیحضرتا و دیگری ندا در دهد: اعلیحضرتا صد البته صحیح است. هدف هر دو حزب، فریبکاری و تظاهر به مردمداری بود بهطوری که نام حزب علم را که از زمینداران و مالکان بزرگ بود، حزب «مردم» گذاشتند و این کار جز عوامفریبی چیز دیگری نبود.
سال 42، حزب «ایران نوین» تأسیس شد و بهجای حزب ملیون در مقابل حزب مردم قرار گرفت و نظام دوحزبی با دو حزب «ایران نوین» و «مردم» تداوم یافت. اما اوایل دهه 50، شاه به فکر ایجاد نظام تکحزبی افتاد و تصمیم گرفت نظام دوحزبی اکثریت (ایران نوین) و اقلیت (مردم) را تغییر دهد، بهطوریکه فقط یک حزب در کشور وجود داشته باشد. این تصمیم، غیرمنتظره بود اما شاه آن را عملی و اواخر سال 53 رسماً اعلام کرد در ایران فقط یک حزب وجود دارد و آن هم حزب «رستاخیز» است. اگرچه علم در یادداشتهایش از تصمیم شاه مبنی بر ایجاد نظام تکحزبی اظهار نگرانی کرده و خود را طرفدار دموکراسی نشان داده و چنین وانمود کرده که با ایجاد نظام تکحزبی در ایران مخالف است. اما باید گفت علم، وزیر دربار، در تأسیس حزب واحد «رستاخیز» با شاه همکاری کرد. شاه و علم دریافته بودند احزاب دوگانه موجود در کشور، یعنی حزب ایراننوین و مردم، نه تنها کارآیی لازم را از دست دادهاند، بلکه تأثیرات معکوس و منفی برجای نهادهاند.
چنین بود که شاه با همیاری اسدالله علم، بتدریج انحلال این احزاب را عملی کرد، بدون اینکه هویدا، نخستوزیر و رهبر وقت حزب ایراننوین مطلع شود. شاه، انحلال احزاب ایراننوین و مردم را 11 اسفند 53 رسماً اعلام و حزب جدیدی به نام «رستاخیز» را جانشین آن دو حزب کرد. هویدا که از انحلال حزب حاکم ایران نوین یکه خورده بود، بلافاصله به دبیرکلی حزب جدید منصوب شد. البته حزب رستاخیز هم نتوانست کارایی لازم و مورد انتظار شاه را برآورده کند، در نتیجه شاه در سال 56 ناتوانی این حزب را نیز اعلام کرد و بدینترتیب حزب رستاخیز بهدستور شاه منحل اعلام شد و امر تأسیس احزاب ساختگی در ایران که شاه با همکاری افرادی مانند علم انجام میداد بالاخره پایان یافت.
علم و انقلاب اسلامی
اسدالله علم، اگرچه درک و شناخت درستی از انقلاب اسلامی و حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران نداشت، در دوران تصدی وزارت دربار، وقوع انقلاب را در ایران پیشبینی میکرد. 30 سپتامبر 1975.م (1354.ش) روزنامهنگاری آمریکایی به نام جان اوکس (J. Oaks) مقالهای در «نیویورکتایمز» با عنوان «ذهنیت ایرانی» چاپ کرد. سرآغاز مقاله، این مدعا بود که این روزها قول معروف لویی چهاردهم (1715 ــ 1643.م) که «دولت منم» (L’etet c’est moi) در هیچ جای دنیا به اندازه ایران و شاه آن صدق نمیکند. نویسنده این مقاله که در تهران با شاه دیدار کرده بود از «ایرانی در چنبر توفان تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی عصر جدید» حکایت میکرد.
اگرچه شاه پس از ملاحظه این مقاله از تشبیه خود به لویی چهاردهم توسط نویسنده مقاله، سخت برآشفت و علم هم با تأکید بر تعصب خاص نویسنده در نوشتن مقاله کوشید شاه را آرام کند، باید اذعان کرد نه شاه، نه علم هیچ کدام به مضمون واقعی و هشدارهای جدی مقاله توجهی نکردند. اما مضمون جلد پنجم یادداشتهای علم که مربوط به سال 54 است نشان میدهد وی در خلوت، گاه دیدگاهی بسیار شبیه نظر همین روزنامهنگار آمریکایی داشته است، بهطور مثال چند هفته پس از چاپ آن مقاله، علم با عبدالمجید مجیدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه، ملاقاتی داشت و پس از شنیدن گزارش مجیدی درباره وضع وحشتناک اقتصادی کشور به این نتیجه رسید که «اوضاع، قاعدتاً باید به انقلاب بینجامد».
بدین گونه علم در سال 54 احتمال وقوع انقلاب را در ایران دریافته بود. درباره آگاهی اسدالله علم از انقلاب ایران و منشأ و میزان این آگاهی، اطلاع چندانی نداریم. یادداشتهای علم، اگرچه از پیشبینیاش درباره وقوع انقلاب در ایران حکایت میکند، درباره اینکه معتمدان او بیرون از دربار چه کسانی هستند اطلاعی در اختیار ما نمیگذارد؛ آنهایی که درباره وضعیت جامعه ایران به او اطلاعات میدادند. آنها - هر کسی که بودند - اطلاعات مفیدی را درباره جنبش سیاسی ــ مذهبی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) به او نمیدادند و بههمین دلیل، علم درک درستی از اوضاع جامعه ایران نداشت.
البته او تیزبینتر از اکثر مشاهدهکنندگان اوضاع ایران، از وقوع انقلاب بیمناک بود اما بههرحال مانند شاه برای رویارویی با رویدادی ناآشنا از جامعهای که سریعتر از رهبرانش تغییر کرده بود، آمادگی نداشت. در میان بازیگران سیاسی دوران پهلوی، اگر بهدنبال کسانی بگردیم که در کشاندن رژیم گذشته به ورطه سقوط، جایگاه درجه اولی داشت، بیتردید اسدالله علم در رأس آنها قرار دارد، زیرا او مروج فساد و خودکامگی و مشوق شاه در ریختوپاشها و رویای عظمتطلبی بود و شاه را به راهی کشاند که جز سقوط و تباهی سرانجامی نداشت و اینکه علم وصیت کرده بود یادداشتهایش 10 سال پس از سقوط رژیم شاه منتشر شود، خود گواه دیگری بر آگاهی وی از سرنوشت محتوم شاه و رژیم خودکامه پهلوی است.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/
R1361/P1361/S9,1299/CT12منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۳۷۳۹۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک گام تا بازگشت جام به خانه
به گزارش قدس آنلاین، ایران برای رسیدن به فینال در مرحله گروهی با افغانستان، کویت و بحرین همگروه بود و توانست با کسب حداکثر امتیازبه عنوان صدرنشین راهی دور حذفی شود و در این مرحله با پیروزی قاطع برابر قرقیزستان به نیمه نهایی صعود کند و به مصاف ازبکستان برود. شاگردان وحید شمسایی جدال سخت با ازبکستان را هم در ضربات پنالتی و با پیروزی پشت سرگذاشتند تا به فینال برسند و برای رسیدن به عنوان قهرمانی رودرروی میزبان قرار گیرند.
در سمت مقابل هم تایلندِ میزبان با ویتنام، میانمار و چین همگروه بود و به عنوان صدرنشین به دور حذفی صعود کرد و بعد از آن عراق را شکست داد و در نهایت در نیمه نهایی به مصاف تاجیکستان رفت و با پیروزی در ضربات پنالتی فینالیست مسابقات شد.
ایران برای پانزدهمین بار به فینال رقابتها راه پیدا کرده که از این حیث دست نیافتنی به شمار میرود. همچنین تایلند در حالی برای سومین بار فینال آسیا را تجربه میکند، که تاکنون سابقه قهرمانی در این رقابتها را نداشته است. یوزهای ایرانی برای قهرمانی سیزدهم خود، باید میزبان رقابتها یعنی تایلند را شکست بدهند و وحید شمسایی نیز امیدوار است در دومین تجربه حضور در فینال جام ملتها به عنوان سرمربی تیم ملی، نخستین جام را در کارنامه خود ثبت کند و از سوی دیگر جامی را که ساموراییها در دوره گذشته از ایران گرفتند به کشورمان بازگرداند.
تیمهای ازبکستان و تاجیکستان نیز از ساعت ۱۰:۳۰ روز یکشنبه هفتم اردیبهشت (به وقت ایران) برگزارکننده دیدار ردهبندی جام ملتهای آسیا خواهند بود.
شمسایی: حق نداریم اشتباهات دو سال پیش را مرتکب شویم
وحید شمسایی سرمربی تیم ملی فوتسال ایران در نشست خبری پیش از دیدار فینال جام ملتهای آسیا مقابل تایلند، میزبان این دوره از رقابتها اظهار کرد: ما برای رویارویی با تایلند با تمام تمرکز به زمین میرویم که با کمترین اشتباه نمایش خوبی از فوتسال ارائه کنیم. یکشنبه در تایلند تعطیل است و حتماً تماشاگران زیادی برای دیدن این بازی میآیند که این موضوع ما را خوشحال میکند.
شمسایی با بیان اینکه «تایلند تیم بسیار قابل احترامی است،» گفت: هر تیمی که به این مرحله رسیده حتماً شایستگیاش را داشته است. من و همکارانم در تمام کنفرانسهای خبری همیشه با احترام به حریفان به خصوص مربیان کارمان را انجام دادهایم. این بخشی از فرهنگ ماست اما باید تأثیر میگل رودریگو سرمربی اسپانیایی تایلند را بر رشد این کشور با دقت دید. ما همکاریم اما یکشنبه روبهروی هم قرار میگیریم و حق نداریم اشتباهات دو سال پیش در کویت را مرتکب شویم.
میگل رودریگو: ایران پادشاه آسیاست
سرمربی تیم ملی فوتسال تایلند نیز گفت: این بازی برای هر دو تیم چالشهای زیادی خواهد داشت. ایران پادشاه آسیا و یکی از پنج تیم برتر دنیاست اما تیم ما بهعنوان میزبان مسابقات تلاش میکند این تورنمنت را با برتری برابر ایران و رسیدن به قهرمانی به پایان برساند.
میگل رودریگو ضمن اشاره به دیدارهای سختی که تیمش برابر تاجیکستان و عراق برگزار کرد، گفت: در دو بازی قبلی به لطف حمایت تماشاگران پیروز شدیم و امیدوارم در دیدار نهایی نیز از ما حمایت کنند. ایران هم در این تورنمنت نتوانسته است به راحتی همه رقبا را شکست دهد و بازیهای سختی برگزار کرده است.
حمیدرضا خداشناس