حرکت در مه، واحدی برای نویسندگی خلاق
تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۳۸۵۱۷۶
فرهنگ>ادبیات - همشهری آنلاین:
نشست نقدوبررسی کتاب حرکت در مه روز سهشنبه ۲۶ اردیبهشت در شهر کتاب برگزار شد.
کتاب حرکت در مه: چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم نوشته محمد حسن شهسواری به تازگی چاپ و منتشر شده است. این کتاب ثمره بیش از یک دهه تدریس مولف در کارگاههای رماننویسی است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
نشست هفتگی شهر کتاب روز سهشنبه ۲۶ اردیبهشت به نقد و بررسی کتاب حرکت در مه اختصاص یافت؛ در این نشست محمد گذرآبادی، ابوالفضل حری، پیمان اسماعیلی و محمدحسن شهسواری حضور داشتند.
نویسنده و الگوهایششهسواری در ابتدا به پیشینه همکاری خود با شهرکتاب و چگونگی شکلگیری کارگاههای رماننویسی اشاره کرد؛ وی اظهار داشت: اولین کارگاه رماننویسی در سال ۸۵ آغاز شد. این امر برای من چالشی بزرگ بود؛ چراکه تا پیش از آن چیزی به نام کارگاه رماننویسی نبود. چند چیز موجب تقویت اعتمادبهنفس من برای آغاز این کار شد. پایاننامهی من در دانشگاه صداوسیما دربارهی ویژگیهای شکلی فیلمنامه بود؛ در واقع باید فرمی را طراحی میکردم برای ارزیابی فیلمنامه در سه حوزهی پلات، شخصیت و دیالوگ. برای صورتبندی این کار باید تمام کتابهای بازار نشر و پایاننامههای مرتبط (از اویل دههی پنجاه) را مطالعه میکردم؛ در این مسیر دریافتم حفرههایی در حوزهی ترجمه و تالیف ادبیات دراماتیک وجود دارد.
وی افزود: پیش از آغاز کارگاهها رویکردهای رایج دیگر کشورها در آموزش ادبیات دراماتیک را نیز بررسی کردم. از ورای آن دریافتم غالبا کشورهای آنگولاساکسون به مبحث آموزش اعتقاد دارند؛ در بسیاری از کشورها چون کشور ما جز این است. در آن مقطع به خودم قول دادم که صد رمان از کارگاههای من به بازار نشر راه یابد. بسیار خرسندم از اینکه بخش بزرگی از این مسیر را پیمودهام. بسیاری از محصولات این کارگاه طی تلاشهای هفتگی در همین مکان نوشته شده و راهی بازار نشر شده است.
شهسواری در معرفی کتاب حرکت در مه گفت: این کتاب سه بخش دارد؛ بخش اول، به نام توشهی سفر شامل هشت مقاله است. در این مقالات برای شناسایی آسیبها و کمبودهای ترجمه و تالیف و پاسخ به آنها تلاش شده است؛ مباحث مطرح در این بخش یا برای اولینبار مطرح شدهاند یا به آسیبهای زیادی دچار بودهاند. بخش دوم کتاب حرکت در مه سفر نام دارد. در این بخش الگویی را پیشنهاد دادهام؛ باید در نظر داشت در اینباره پرسشی مطرح است مبنی بر اینکه آیا نویسندگی الگو دارد؟ بنابراین از مقدمه تا موخره بر این امر تاکید کردهام که مراد شیوهی فکرکردن است؛ مخاطب خود میتواند الگوهای دیگری را طراحی کند و ایبسا باید این کار را بکند.
وی ادامه داد: بدیهی است برای نوشتن رمان و فیلمنامه نویسنده دست کم باید در شکلی سیستماتیک به بخشهای گوناگون اثر فکر کند. الگوی یادشده هفت مرحله دارد؛ پیشداستان، طبایع و فیزیک شخصیت، تیپهای شخصیتی و موقعیت دراماتیک شخصیت، نیازهای و ضعفهای قهرمان با نگاه به اسطورهها، طراحی داستان عشق و سرآخر تعریف پلات. بر اساس دو تئوری موجود (در دو قسمت آخر) مراحل الگوی یادشده برای طراحی رمان شخصیتمحور است. آخرین بخش کتاب سفر درونی یا نوشتن با قلب نام دارد. همواره این پرسش مطرح است که نوشتن یک رمان یا خلق یک اثر هنری امری کوششی است یا جوششی؛ یا تاثیر خودآگاه و ناخودآگاه در نوشتن یک رمان چگونه است؛ در این بخش این مساله بررسی شده است.
نقد ادبی به تاریخ سپرده میشودگذرآبادی در ابتدا از آشنایی خود با رمانهای کلاسیک از منظر سینما و بیعلاقگیاش به خواندن رمان گفت و بر ضرورت رویارویی با پلات تاکید کرد؛ وی دربارهی کتاب حرکت در مه گفت: رویارویی با این اثر خاطرات بسیاری را برای من زنده کرد. آشنایی با مککی موجب شد مبحث فیلمنامهنویسی و اساتید این حوزه برای من جدیت بیشتری یابد. از آنپس دریافتم اهالی سینما و فیلمنامهنویسان از اهالی ادبیات در زمینهی آموزش بسیار جلوترند. در حوزهی ادبیات همچنان بحث بر سر این است که اصلا میتوان رماننویسی را آموزش داد یا خیر؟ چنین بحثی در سینما وجود ندارد؛ اهالی سینما بیشک آموزش را یک ضرورت میدانند. به اعتقاد من در حوزهی آموزش داستاننویسی و رماننویسی امروز کسی همتراز مککی یا جان تروبی نیست؛ یعنی مهمترین اساتید این حوزه امروز دربارهی فیلمنامه کار میکنند.
وی ادامه داد: به نظر میرسد نقد ادبی باعث بروز آسیبهای بسیاری در گسترهی داستان و رماننویسی شده است. میدانیم در ابتدای دههی هفتاد به یکباره بابک احمدی ظهور کرد و از آنپس نقد ادبی آغاز شد. من از ابتدا با این رویکرد مشکل داشتهام؛ چراکه تصور میکنم یک نسل از داستاننویسان ما طی بیستسال گذشته به نادرست درگیر این مقوله شدند. من در دههی هفتاد، پس از فارغالتحصیلی از دانشکدهی سینما بسیار سرگشته بودم؛ اما رابرت مککی و کتاب داستان من را از این وضعیت نجات داد. من با ترجمهی این اثر به تغییر ذائقه دچار شدم و نظرگاهی تازه را تجربه کردم. این اتفاق پس از چاپ کتاب به یک موج مبدل شد؛ حال آنکه تبلیغات گستردهای دربارهی آن صورت نگرفت، کسی من را و نیز رابرت مککی را نمیشناخت؛ اما داستان آرامآرام راه خود پیمود. میتوان گفت نسلهای اخیر فیلمنامهنویس همگی این اثر را خواندهاند؛ بسیاری از آنها زندگی خود را به دو دورهی پیش از داستان و پس از آن تقسیم میکنند.
گذرآبادی ضمن بیان مصادیقی در تایید این گمانه، تصریح کرد: تصور نمیکردم این موج در حوزههای دیگر هم تاثیرگذار باشد؛ اما شهسواری ثابت کرد اثر مککی در حوزهی داستان و رماننویسی نیز تاثیرگذار بوده است. دامنهی این تاثیر در کتاب حرکت در مه به خوبی نمایان شده است. می توان داستان را دورانساز و تغییردهنده خواند. امروز خواهناخواه نگاه ما تغییر کرده است؛ فلاسفهی فرانسوی را به تاریخ سپردهایم و دوری تازه را آغاز کردهایم؛ امروز فارغ از مباحث نقد ادبی به تولید رمان فکر میکنیم. امروز ضرورت آموزش در رماننویسی به خوبی عیان است. آنچه شهسواری در این کتاب صورت داده است، آرزوی من در حوزهی فیلمنامه است. البته اگر من این کار را صورت بدهم حتما تفاوتهایی با این اثر خواهد داشت؛ برخی رویکردهای شهسواری و مباحثی که طرح شده است از نظر من ضرورت ندارد؛ اما بسیاری موارد مشترک و مشابه خواهد بود. به زعم من برخی بخشهای کتاب، مثلا آنچه دربارهی تیپهای شخصیتی و محوریت شخصیت طرح شده است نادرست است؛ در فیلمنامهنویسی نگاه دیگری به این مقوله میشود.
وی در انتها به نگاه التقاطی شهسواری اشاره کرد، آن را مطلوب دانست و اظهار داشت: در رویارویی با اساتید فیلمنامهنویسی و داستاننویسی در مییابیم میتوان ترکیبی از آرای آنها فراهم آورد؛ البته این اصلا کاری آسان نیست. این رویکرد به پروژهای برای زندگی من بدل شده است؛ در کلاسهای خود از آن بهره میبرم. به نظر میرسد شهسواری نیز این رویکرد را به کار گرفته است؛ او بهترین آرا را در سیستمی تازه در کنار هم قرار داده است. من بیشتر از این وجه کار لذت بردم.
بوطیقای داستان ایرانیحری در ابتدای سخنان خود ضمن اشاره به آرای گذرآبادی بر ضرورت پرداختن به نقد ادبی اشاره کرد و اظهار داشت: از آنجاکه به نظریههای روایت آشنا هستم و مباحث داستاننویسی را دنبال میکنم، همواره دربارهی چگونگی طرح ایدهها اندیشیدهام؛ از آنپس خواستم از دیدگاه یک روایتشناس کتابی با عنوان روایتشناسی برای داستاننویسان بنویسم. در پی رویارویی با کتاب حرکت در مه بسیار مشعوف شدم؛ بهویژه پس از خواندن بخش سوم دریافتم این اثر برای داستاننویسان بسیار مفید است. به نظر میرسد این اثر بوطیقای داستاننویسی ایرانی است؛ نویسنده همهی آنچه را باید کنار هم قرار داده است و اثر خود را به اثری در خور استفادهی تمام داستاننویسان بدل کرده است؛ آنچنانکه به نظر میرسد باید واحدی درسی برای نگارش خلاق ضمن تدریس این کتاب، تاسیس شود.
وی افزود: به اعتقاد من یکی از آسیبهای بزرگ در حوزهی علوم انسانی (بهویژه ادبیات فارسی) نداشتن نگارش خلاقانه و تفکر نقادانه است؛ یکی از رسالتهای علوم انسانی این است که بتواند داستاننویس نیز بپروراند. باید کسانی چون دولتآبادی، زندهیاد گلشیری و شهسواری در این رشتهها تدریس کنند؛ به نظر میرسد باید بین رویکردهای آکادمیک و تجربیات شخصی نویسنده ارتباط برقرار شود. از همین منظر به نظر میرسد پیوند این اثر با مباحث آکادمیک بسیار ضعیف است. من در پی خواندن آن دریافتم نویسنده به مقولهی روایت توجه نداشته است؛ آنچنانکه شاید تنها یکبار واژهی روایت در کتاب آمده است؛ جای واژهی روایت و واژگان مرتبط با آن خالی است. گویا نویسنده جای روایت را با درام عوض کرده است؛ حال آنکه مقولهی رماننویسی را در نظر داشته است. از اینروی به نظر میرسد شهسواری اصول فیلمنامهنویسی را بیشتر در نظر داشته تا اصول داستاننویسی را.
حری ضمن اشاره به منابع مندرج در انتهای کتاب بر نبود منابع مربوط به مبحث روایت اشاره کرد و ادامه داد: قطعا نویسنده این کتابها را میشناسد؛ اما به راحتی واژهی روایت را وانهاده است. اگر او این مقوله را در نظر میداشت، حتما برخی اشکالات فصل اول مرتفع میشد. در این فصل روایتپردازی ایرانی نیز نادیده انگاشته شده است؛ حال آنکه نویسنده در جایجای کتاب بر ضرورت بومیسازی تاکید بسیار کرده است. در بخش اول مفاهیمی، چون داستان، پیرنگ، شخصیت، سبک، فرم و نیز محتوا تشریح شده است؛ عمدهی این موارد بر اساس منابعی تعریف شدهاند که دست اول نیستند. منبعی که مورد ارجاع بسیار قرار گرفته است، کتاب فورستر است؛ این کتاب در سال ۱۹۲۷ نوشته شده و مرجعی کهنه محسوب میشود. امروز کتابهای جدید بسیاری دربارهی داستان، رمان و روایت نوشته شده است و نویسنده نمیتواند نیاز خود به آنها را نادیده بیانگارد؛ چراکه این آثار راه را بر ما می نمایند.
وی ادامه داد: با توجه به آنچه گفته شد، ممکن است برداشتهای محدود این اثر وارد حوزهی آموزش شود. در جایی از این کتاب آمده است: داستان یعنی نقل وقایع به ترتیب توالی زمان؛ به نظر میرسد این نادرست است. گویا نویسنده خود نمیتواند این الگو را دربارهی شب ممکن پیادهسازی کند؛ این رمان یکی از ماندگارترین آثار در حوزهی ادبیات داستانی ما است؛ من هیچیک از مولفههای آن اثر را در این کتاب محل نقد ندیدم؛ بعید به نظر میرسد نویسنده این کتاب، شب ممکن را هم نوشته باشد. البته کتاب حرکت در مه با محوریت شخصیت نوشته شده است؛ اما با اینحال بسیاری از مباحث را کم دارد؛ باید در نظر داشت، رمان تنها بر پایهی شخصیت شکل نمیگیرد. امیدوارم جلد دوم این کتاب بر موضوع ساخت رمان تاکید داشته باشد.
حری به ساختار داستان در ادبیات فارسی اشاره کرد و کمبود ایندست مباحث را یکی از مهمترین آسیبهای وارد بر کتاب حرکت در مه دانست؛ وی تصریح کرد: بر اساس این کتاب نمیتوان رمان شب ممکن را نوشت. لازم به یادآوری است، در بخشی دیگر پیرنگ علت داستان تعریف شده است؛ اینگونه نیست؛ این تعریف فورستر است؛ مطلوب است تعاریف دیگر نیز در نظر آورده شود. مشابه آسیبهای یادشده را میتوان بر دیگر تعاریف موجود در این اثر وارد دانست. به نظر میرسد شهسواری باید جز کتابهای آموزش فیلمنامهنویسی کتابهای حوزهی داستاننویسی را در نظر میآورد.
شیادیهای رابرت مککیاسماعیلی به سخنان گذرآبادی اشاره کرد و شرح نکاتی را در پاسخ به وی ضروری دانست و تصریح کرد: من نیز کتاب مککی را خواندهام و به اهمیت آن اذعان دارم؛ اما باید میزان موفقیت آن دقیقتر بررسی شود. بر اساس آرای کارشناسان و صاحبنظران اصلیترین نقطهی ضعف در سینمای ما همچنان فیلمنامه است؛ چگونه است با وجود کتابی اینقدر تاثیرگذار همچنان معضل اصلی را فیلمنامه میدانیم؟ به گمان من این آسیب در حوزهی داستاننویسی نیز مطرح است؛ باید این پرسش را در نظر آورد: چرا ضرورت آموزش در حوزهی داستاننویسی بدیهی نیست؟ وقتی ویوالدی چهارفصل را نوشت، کسی در ضرورت آموختن موسیقی شک نداشت؛ اما وقتی سروانتس دنکیشوت را نوشت کسی چنین ضرورتی را به او یادآور نشد. آنچنانکه میدانیم فهرست بلندی داریم از نویسندگان بسیاری در طول تاریخ که آموزش داستاننویسی ندیدهاند؛ دوران شکوفایی آموزش داستاننویسی از سال ۱۹۴۰ آغاز شده و از آنپس آثار زیادی با رویکردهای متعدد در این حوزه منتشر شده است.
وی از آنپس به شرح مولفههای کتاب حرکت در مه پرداخت و در اینباره اظهار داشت: من میخواهم چون شهسواری داستان را بهعنوان عنصر اصلی سخنم برگزینم؛ داستان من انکار است. آنچنانکه میدانیم درامهای خوب با یک انکار نسبت به موقعیت اولیه شکل میگیرد. مشابه این رویکرد برای مککی نیز اتفاق افتاده است؛ او به شدت از سوی فیلمنامهنویسان ستایش شد؛ هرچند منتقدانی نیز داشت؛ اما در حوزهی رماننویسی رویکرد او با شک بیشتری رویارو شد؛ رماننویسان بسیاری این جنس نگاه به داستان را قبول ندارند و حتا آن را شیادی میخوانند. باید دریافت از دید یک داستاننویس کدام سویهی این رویکردها پذیرفتنیتر است. آنچه من در انکار این قضیه خواهم گفت با طرح یک پرسش نهایی همراه است: با وجود اینکه مولف در اثر خود انتخابهای بسیاری را متصور شده و پیش روی نویسندگان قرار داده است، آیا کتابهایی از ایندست آزادی نویسنده را محدود نمیکنند؟
اسماعیلی ادامه داد: باید در نظر آورد خروجی اکثر کارگاههای رماننویسی رمانهایی است که غالبا به یکدیگر شبیهاند؛ این آسیب در حوزهی فیلمنامهنویسی نیز دیده میشود. البته من پرسش یادشده را ایراد وارد بر کتاب محل نقد نمیدانم و به آن پاسخ خواهم داد؛ به اعتقاد من این پرسش در پی ویژگی ذاتی این جنس از طبقهبندی طرح میشود و اهمیت مییابد. یکی از مشکلات نویسندگان در رویارویی با این اثر، ترس آنها از ورود به فضایی است که نوشتن را به مجموعهای از قواعد تقلیل میدهد. مککی خود دربارهی این آسیب، مطالبی را به دقت طرح کرده است؛ شهسواری نیز در پی پاسخ به این مساله بوده است. در نهایت میتوان اینگونه پاسخ داد، قرار نیست از ورای ایندست رویکردها چیزی را فرموله کرد؛ به زعم مککی ما با فرم جهانی رویاروییم نه فرمول جهانی.
وی تاکید کرد: این کتابها فرم درام را تشریح میکنند؛ اصول و قواعد آن را شرح میدهند و امکانات و قواعدی را درمیاندازند تا در نهایت فرم جهانی درام برای یک نویسنده عیان شود. البته شهسواری بر اساس سلیقهی خود پیشنهادهایی میدهد که من چندان با آنها موافق نیستم؛ چراکه به نظر میرسد در نهایت نمیتوانند کمک در خور توجهی به رماننویس بکنند. مشکل متصور دربارهی ایندست آثار این است که برخی از ورای مطالعهی آنها کار را ساده میپندارند، کتاب را چون یک دفترچهی راهنما در نظر میآورند و به سادگی فرم و داستان میسازند. مشکل دیگر دربارهی کتابهای آموزش رماننویسی میتواند تاثیرگذاری آنها بر خلاقیت نویسنده باشد؛ ممکن است نویسنده در چارچوب آثاری از ایندست محدود شود. نمود این آسیب در برخی آثار شاگردان شهسواری دیده میشود. البته این ضعف مولف نیست؛ آسیبی است که در پی سادهنگری مخاطبان در رویارویی با این آثار بروز مییابد.
اسماعیلی ضمن اشاره به مصادیقی در تایید این مدعا تصریح کرد: برخی بر این باورند که این آثار تنها در صورتبندی آثاری پلاتمحور یا شخصیتمحور کارآمدند. البته شهسواری در رفع این آسیب بسیار کوشیده است؛ اما به هر روی این مشکل میتواند همچنان باقی باشد. در کتاب حرکت در مه، بر دو بحث عمده دربارهی رمانهایی با خردهپیرنگ و رمانهایی بر پایه ژانر تاکید شده است. در این کتاب مشترکات در نظر آورده شدهاند؛ هرچند مککی خود بر این امر تاکید دارد که خردهپیرنگ خود نوعی ژانر است. اما گفتمان غالب این اثر بر اساس فردگرایی شکل گرفته و شخصیتمحور است؛ حال آنکه مدلهای دیگری برای گفتمان روایت وجود دارد؛ در پیشینهی ادبیات داستانی فارسی هم میتوان نمونههای بسیاری از ایندست یافت. گویی بخشی از این آسیب در کتاب حرکت در مه، در پی تاثیرپذیری آن از حیطهی فیلمنامهنویسی صورت یافته است.
وی افزود: در پاسخ به پرسش اصلی پیشین (مبنی بر اینکه چرا غالب مخاطبان کتابهای آموزشی شبیه هم مینویسند؟) باید به تئوری پیشالگو اشاره کرد که در حوزهی زبانشناسی نیز ورود یافته است. بر این اساس (در تقابل با آرای ارسطو در ارغنون) وقتی ما با موضوعی تازه رویارو میشویم، به ناچار باید آن را طبقهبندی کنیم. کتاب شهسواری نیز همین راهکار را پیشنهاد میدهد. بر اساس تئوری یادشده ما در ذهنمان تمام دستهبندیها را به صورت مساوی ارزشگذاری نمیکنیم؛ ارزشگذاریها را درجهبندی میکنیم. در نهایت یک پیشالگو در انتخابهای ما موثر است؛ یعنی ما در انتخاب عناصر یک دستهبندی آزاد نیستیم. در جمعبندی باید این نکته را در نظر آورد، با وجود اینکه در تئوری با ترکیبی بینهایت از الگوها رویاروییم، اما در کلاسهای آموزشی (بر اساس تئوری پیشالگویی) انتخابهایی مشخص خواهیم داشت. از اینروی من با آنچه مولف دربارهی تجربه میگوید مخالفم؛ چراکه تجربه امکانات گستردهتری از پیشالگویی را پیشروی نویسنده میگذارد؛ یعنی هرچه نویسنده مجربتر باشد، پیشالگوهای بزرگتری در ذهن دارد. تجربه وقتی در زندگی یک نویسنده مطرح میشود که او امکانات پیشالگویی خود را گسترش داده است و انتخابهایی ناخودآگاه را از میان بینهایت انتخاب برمیگزیند.
وی در انتها برخی نقایص و نیز نقاط عطف کتاب حرکت در مه را به اجمال برشمرد.
منبع: همشهری آنلاین
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۳۸۵۱۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«مصلای تهران» یا «شهرآفتاب» داستان یک تلخی بیپایان
به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، یکی از موضوعاتی که هرساله با قرار گرفتن در آستانه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران داغ می شود بحث محل برگزاری نمایشگاه است.
نمایشگاه کتاب تهران به عنوان مهمترین رویداد فرهنگی کشور در قریب به ۴۰ سال که عمر خود را سپری میکند هیچگاه محل ثابتی برای خود نداشته و همیشه مستاجر مصلای تهران بوده است.
سال ۱۳۹۴ که شهر آفتاب به بهره برداری رسید و همه حدس و گمان ها بر این بود که نمایشگاه کتاب بالاخره صاحب یک مکان دائمی شد اما طولی نکشید تا پس از برگزاری ۲ دوره این نمایشگاه در شهر آفتاب، دوباره نمایشگاه به مصلای تهران منتقل شد و همه محاسبات در خصوص جانمایی این نمایشگاه برهم ریخت.
ساخته شدن مصلای امام خمینی برای کار و منظوری دیگر و همچنین قرار گرفتن مصلا در منطقهای شلوغ و پرترافیک از جمله دلایل مهمی است که باعث می شود این مکان محل مناسبی برای برگزاری نمایشگاه کتاب با آن حجم عظیم از حضور مردم نباشد.
اما در ۲سال اخیر این موضوع ابعاد جالب تری پیدا کرده است.
اوایل سال ۱۴۰۱ بود که عبدالمطهر محمدخانی سخنگوی شهرداری تهران با انتشار توییتی ضمن اعلام برگزاری نمایشگاه ۱۴۰۱ در مصلای تهران، خبر برگزاری نمایشگاه ۱۴۰۲ را در شهر آفتاب اعلام کرد.
وی در صفحه توییتر خود نوشت:
«نمایشگاه کتاب امسال در مصلی تهران برگزار خواهد شد و شهرداری تهران نیز به امید خدا با همه توان در کنار وزارت ارشاد، خادم اصحاب فرهنگ و مردم عزیز خواهد بود. در عین حال تلاش میکنیم با تمهید بهترین امکانات، زمینه انتقال این رخداد بزرگ فرهنگی را از سال ۱۴۰۲ به شهر آفتاب فراهم کنیم.»
پس از این اعلام موضع سخنگوی شهرداری تهران همه منتظر بودند تا سال بعد یعنی نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ در شهر آفتاب برگزار شود.
تا اینکه با قرار گرفتن در آستانه نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲، یاسر احمدوند معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه اختتامیه بیست و دومین جشنواره صنعت چاپ درباره انتخاب مکان نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ عنوان کرد: از مدتی قبل، مکاتباتی با شورای شهر و شهرداری تهران داشتیم و نیازهای نمایشگاه کتاب درباره فضای مسقف و خدمات مورد نیاز خود را مطرح کردیم.
وی افزود: در نامهای که تابستان به شهرداری تهران ارسال کردیم، گفته بودیم اگر میخواهند در «شهر آفتاب» میزبان نمایشگاه باشند، شرایط این مجموعه را به شرایط ما ـ معاونت امور فرهنگی و مجری برگزاری نمایشگاه ـ نزدیک کنند تا بازدیدی هم داشته باشیم.
احمدوند با اشاره به بازدیدی که چند روز گذشته از مجموعه شهر آفتاب انجام شد، توضیح داد: در این بازدید مشخص شد وضعیت شهر آفتاب نسبت به قبل فعال شده و در حال پیشرفت است؛ البته از مصلا هم بازدید داشتیم و شرایط مصلی را برای برگزاری نمایشگاه دقیقتر میدانیم.
علی رمضانی، مدیرعامل خانه کتاب و قائم مقام و سخنگوی سی و چهارمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران نیز در صفحه شخصی خود اعلام کرده است: نمایشگاه از بیستم تا سیام اردیبهشتماه ۱۴۰۲ در مصلی بزرگ امام خمینی برگزار میشود.
به این ترتیب و برخلاف همه تصورات، نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ همچنان در مصلای تهران برگزار شد و بازهم شهرآفتاب رنگ نمایشگاه کتاب را به خود ندید.
با قرار گرفتن در آستانه نمایشگاه کتاب ۱۴۰۳ یاسر احمدوند معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران در مصاحبه ای ضمن اعلام مصلا به عنوان محل برگزاری نمایشگاه کتاب گفت: برای انتخاب مکان برگزاری، بازدیدی از مجموعه «شهر آفتاب» و «مصلی امام خمینی (ره)» داشتیم، مصلا شرایط بهتری برای میزبانی دارد.
ناصر امانی عضو شورای اسلامی شهر تهران نیز طی مصاحبهای با بیان اینکه معتقدم با رفع اشکالات نمایشگاه بینالمللی شهرآفتاب باید در سالهای آینده نمایشگاه کتاب را به آنجا منتقل کرد، افزود: به نظرم در حال حاضر با توجه به کمبودهایی که در مجموعه نمایشگاهی شهرآفتاب داریم این مکان برای برگزاری نمایشگاه کتاب فضای مناسبی نیست؛ دو دورهای هم که آنجا برگزار شد مشکلاتی ایجاد کرد. مدیریت شهری باید نمایشگاه شهرآفتاب را کامل کند و دسترسی و ظرفیتهای آن را بهبود ببخشیم و اصلاح کنیم.
عباس تقدسی نژاد مدیرعامل نمایشگاه بین المللی شهرآفتاب در گفتوگو با خبرنگار ایسکانیوز در خصوص فراهم نبودن زیرساخت های نمایشگاهی برای برگزاری نمایشگاه کتاب گفت: اینطور نیست و سال گذشته ۴۰ نمایشگاه تاثیرگذار در این محل برگزار کردیم که برای مثال نمایشگاه خودرو به لحاظ کمی میزبان طیف گسترده ای از بازدیدکنندگان بود.
تقدسی نژاد افزود: مجموعه شهرآفتاب کاملا آماده همکاری با کلیه ارگان ها است و اگر مجموعهای صلاح نداند با ما همکاری کند کاری از دست ما ساخته نیست.
وی با بیان اینکه ما یک مجموعه دولتی هستیم و این محل از پول بیت المال ساخته شده بیان کرد: تمام تلاش ما این است تا بتوانیم باری از دوش تهران برداریم.
مدیرعامل نمایشگاه بین المللی شهرآفتاب در پاسخ به این سوال که چرا می گویند شهرآفتاب آماده برگزاری نمایشگاه کتاب نیست افزود: برید از خودشان بپرسید و من قبلا دفاعیات خودم را بارها اعلام کردهام.
حال با توجه به انتظارات چند ساله و همچنین ادعاهای معاون فرهنگی وزارت ارشاد در خصوص شرایط بهتر مصلی تهران برای برگزاری نمایشگاه کتاب و ادعای مدیرعامل شهرآفتاب در خصوص آمادگی برای میزبانی از نمایشگاه کتاب باید دید چه دلیلی باعث جلوگیری از انتقال نمایشگاه کتاب به محل شهرآفتاب می شود و آیا سال آینده وعده انتقال نمایشگاه به این محل محقق خواهد شد.
انتهای پیام/
کیانوش رضایی کد خبر: 1228727 برچسبها کتابخوانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی