Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - هفته نامه کرگدن - حوزا نژادصداقت: گفت و گو با ايرج پارسي نژاد درباره نيما يوشيج و فضاي ادبي که نيما در آن مطرح شد و همچنين کساني که به موافقت و مخالفت با پيشنهادهاي نيما برخاستند.

سال هاست با خواندن هر شعري که کوچک ترين نشاني از ساختارشکني نيما دارد، مي توان به ياد وصف او در شعر «ققنوس» افتاد: «باد شديد مي دمد و سوخته ست مرغ!/ خاکستر تنش را اندوخته است مرغ!/ پس جوجه هاش از دل خاکسترش به در».

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مي گويند ققنوس وصف حال خود نيماست؛ شاعري که خيلي ها اعتقاد دارند بايد دوباره به بازخواني پيشنهادها و کارش نشست.

همين نکته ها و البته نزديک شدن به سالروز تولد او انگيزه اي شد تا به سراغ دکتر ايرج پارسي نژاد برويم و از راه دور با او مصاحبه اي داشته باشيم. دکتر پارسي نژاد هفده سال در دانشگاه مطالعات خارجي توکيو در حوزه زبان و ادبيات و مطالعات ايراني تدريس کرده و حالا نيمي از سال را در تهران زندگي مي کند و نيمي ديگر را در لس آنجلس کاليفرنيا. او البته روزهاي اين نيمه دوم را هم با تدريس و تحقيق سپري مي کند.





او درست پنجاه و پنج سال پيش، وقتي دانشجوي دانشگاه تهران بود، با ياري دکتر خانلري مراسمي را براي سالگرد درگذشت نيما برگزار مي کند و هنوز خاطرات آن روزها را که حتي خيلي ها نام نيما را نشنيده بودند، خوب به خاطر دارد. و البته همه چيز صرفا به خاطره بازي ختم نشده، بلکه ايشان کتابي با عنوان «نيما يوشيج و نقد ادبي» (در نشر سخن) نوشته که در ادامه طرح پژوهشي او درباره تاريخ نقد ادبي در ايران است.

مدت زيادي از مرگ نيما گذشته و آثار زيادي هم درباره او نوشته اند. با وجود اين، آيا ما همچنان به بازخواني نيما نياز داريم و هنوز هم حرف ناگفته درباره نيما هست يا همه حرف ها درباره او گفته شده است؟

البته که بايد نظريات نيما يوشيج را به عنوان بنيانگذار شعر نو و طنزپرداز صاحب نظر بازخواني کرد. اين همه آثار مهمل و بي ارزشي که به عنوان «شعر نو» به حساب آن بزرگوار صادر مي شود، ناشي از اين واقعيت است که آرا و انديشه هاي نيما درباره هنر شعر و شاعري به خوبي درک نشده است. در غرب درباره شاعري مانند اليوت، که خود در کار نقد شعر و ادبيات صاحب نظر بود، کتاب ها و رساله هاي زيادي نوشته شده است اما در ايران، درباره نيما و نظرياتش کتاب ها و رساله هايي که عالمانه نوشته شده باشد، بسيار ناچيز و اندک است.

البته يک نکته در بازخواني افکار او وجود دارد، در عين حال که اين کار جذاب است، شما با دلايل متعدد در کتابتان نوشته ايد که گاهي نيما حرف هاي پريشاني هم در حوزه ادبي داشته و اتفاقا شايد خواندن دقيق آن ها کمي اعتبار او را کم کند. چطور مي توان با اين تقابل کنار آمد؟

من همان طور که در «نيما يوشيج و نقد ادبي» گفته ام، «مهم ترين عيب نيما در نوشتن مقاله و يادداشت در نقد هنر و ادبيات اين است که برخلاف توصيه و يادآوري به ديگران، خود انضباط لازم را در کاربرد کلمات و پيوستگي مفاهيم ندارد. نوشته هاي او از يکپارچگي و روشني در معني و مفهوم کلام برخوردار نيست. تا آن جا که خواننده حس مي کند نوشته اي از مترجمي خام دست را از زباني بيگانه مي خواند. افزون بر اين، گاه رشته کلام از دستش به در مي رود و نوشته اش دستخوش پراکندگي و پريشاني مي شود.»

البته اين اشاره من شامل نوشته هاي جدي تر نيما مانند «حرف هاي همسايه»، «نامه به شين پرتو» و «تعريف و تبصره» مي شود که به صورت نامه با حوصله بيشتر از بدعت ها و بدايع خود سخن گفته است اما نوشته اي مانند «ارزش احساسات» به اعتراف خود او «يک مقاله ساده و بازاري» بيش نيست.

به گمان من نوشتن «ارزش احساسات» براي او نوعي انجام وظيفه بوده براي سهمي که در مجله موسيقي داشته و به تعبير خودش «به حساب کاري که برعهده داشته» و به توصيه دوستانش که مي خواسته اند براي او مستمري مناسبي بابت همکاري با آن مجله دست و پا کنند.

از اين رو «ارزش احساسات» را باز هم به قول خودش «در چند شب کار متوالي با وضعيتي ناراحت» تهيه کرده است. اما چه مي شود کرد که بعضي اشخاص در تفسير جاذبه نيما «همين مقاله ساده و بازاري» را به عنوان «مانيفست شعر نو» و «مستدل ترين کتاب تئوري» درباره شعر نو مطرح کرده اند.

من در کتاب «نيما يوشيج و نقد ادبي» درباره سطر سطر اين کتاب با حوصله و دقت به حرف هاي او رسيدگي کرده ام و نشان داده ام که حاصل آن همه عبارات و نقل قول هاي پراکنده و گسيخته از فيلسوفان و نويسندگان و شاعران بزرگ و کوچک که نيما بدون ذکر ماخذ و غالبا به غلط از آن ها ياد کرده، چيزي درخور اعتبار و اعتماد نيست.

با اين همه نبايد از ياد برد که «ارزش احساسات» ربطي به هنر بزرگ نيما ندارد. هنر او در بدعت ها و بدايعي است که در شعر آورده و شعر معاصر فارسي را از مبتذلات و مکررات صدساله رها کرده است. به ياد داشته باشيم معاني و مضامين شعر پيش از نيما از کليات مبتذلي مانند عشق و هجران و وصل و شکايت از روزگار و گاهي افکار عرفاني تقليدي تجاوز نمي کرد. نيما بود که به شاعران زمانه آموخت تا با چشم خود دنيا را ببينند و با دل خود حس و انديشه کنند.




با اين حال ظاهرا ما با دو نيما مواجهيم؛ نيما به عنوان پدر شعر نو و نيما به عنوان مبدع قالب نيمايي. روح نيما هنوز در ادبيات ايران جاري است، چون هنوز شعر نو به حيات خودش ادامه مي دهد و سنگ بناي آن را هم نيما گذاشته. اما به نظر مي رسد قالب نيمايي به قول حافظ خوش درخشيد ولي دولت مستعجل بود، چون کمتر کسي امروز در اين قالب شعر مي گويد. وقتي ما از نيما صحبت مي کنيم از آن روح نيمايي حرف مي زنيم يا از کسي که يک قالب پيشنهادي هم داشت و آقاي اخوان ثالث و ديگران ادامه دهنده آن بودند و به بهترين نحو هم اجرايش کردند.

من تضاد و تقابلي ميان نيما به عنوان شعر نو و نيما به عنوان مبدع قالبي تازه در شعر نمي بينم. نيما در قالب ها و اوزان شعر فارسي، وزن و قالبي تازه افزود که آن را «وزن آزاد نيمايي» خوانده اند. در اين گونه شعر مصراع ها به اقتضاي طبيعت گفتار کوتاه و بلند مي شود و ترتيب قافيه ها نيز صورت ثابتي ندارد، بلکه به حسب مورد و معني و حالتي که در هر قسمت از شعر مراد گوينده است، تغيير مي پذيرد.

قالب هاي آزاد با آزادي وزن و قافيه به وجود آمده است. نيما در اين باره گفته است: «من مي خواهم به تناسب مطلبي که دارم کلمه به کار ببرم و طبعا مطلب در تمام مصراع ها يکسان نيستند، پس يک مصراع را کوتاه مي کنم چون حرف من در آن مصراع تمام شده و يک مصراع را بلند، چون به کلمات بيشتري نياز دارم.» همچنين او مي گويد: «پايه اوزان شعر من همان بحور عروضي است، منتها مي خواهم بحور عروضي بر شاعر تسلط نداشته باشد، بلکه شاعر طبق حالات و عواطف خود بر بحور عروضي مسلط باشد.»

اما اين که امروزه کمتر کسي در قالب نيما شعر مي گويد، دليل پايان دوره تاريخي و بطلان ارزش هاي پيشنهادي نيما نيست. دليل آن انتخاب راه آسان تر براي جوانان جوياي نام است که دوست دارند در ميان شاعران سري توي سرها درآورند و به شاعري شهرت بيابند.

به قول نيما: «مثل اين که تعزيه گرفته اند. حتما همه بايد به زبان شعر حرف بزنند، دانش آموز خردسالي که در هر درسي عقب مانده، به فکر آسان ترين کارها، که ظاهرا شعر است، مي افتد. اما پيش از اين که يک شعر با وزن و قافيه بگويد که طبع شعرش را براي پدر و مادرش نشان داده باشد، يک شعر بي وزن و قافيه مي گويد. هنوز چندتايي بيشتر نگفته که با چاپخانه بر سر چاپ آن ها وارد مذاکره مي شود». نيما علت تمايل جوانان را به شاعري گذشته از خودنمايي بيشتر حاصل تنبلي يا عجز و واخوردگي و بيکاري مي داند.

اما گذشته از نظر نيما که به اشتياق نشر دفتر شعر جوانان بي هنر توجه دارد، اين مجلات و نشريات جورواجور هم صفحات خود را بي دليل در اختيار مهملاتي مي گذارند که سطرهايي گسسته و پريشان را به عنوان «شعر» عرضه مي کنند.

از سارتر که روزگاري سردبير مجله «زمان نو» در فرانسه بود، پرسيدند که چرا در مجله خود شعر چاپ نمي کند، گفت: «براي اين که من «شعر» دوست دارم». به عبارت ديگر سارتر آنچه را به او عرضه مي شد، شعر نمي دانست.

حقيقت اين است که هنر شاعري مثل هر هنر ديگري کار هر کسي نيست. در «فرهنگ سخنوران ايران» اثر دکتر خيام پور، استاد پيشين دانشکده ادبيات تبريز، که مرجعي بي نظير است، نام 12 هزار و 724 شاعر ايراني يادشده. تازه نام اين شاعران از تذکره ها و سفينه هاي شاعران به دست آمده، حالا اگر نام شاعران عوام را که در هيچ تذکره اي ثبت نشده، بر اين عده بيفزاييم، نزديک به 30 هزار «شاعر» خواهيم داشت که از ميان آن ها تنها پنج تن، فردوسي، سعدي، حافظ، نظامي و مولوي باقي مانده اند. حالا مي توان بر اين پنج تن نام خيام را هم که چهارده رباعي منسوب به او باقي مانده و با همين تعداد اندک جهان را با شعر خود تسخير کرده، افزود.

در زمان جواني خود من، حدود پنجاه سال پيش، اشخاصي بودند به نام «کارو» و «فريدون کار» که تمام مجلات را با آثار خود تصرف کرده بودند، اما امروز کسي آن ها را به ياد ندارد. امروز هم نام اشخاص ديگري بر سر زبان هاست که «شعر مثنور» مي گويند و سرمشق آن ها شاعر هنرمند احمد شاملو است. شعر منثور مي گويند و سرمشق آن ها شاعر هنرمند احمد شاملو است.

شعر منثور (Poem Prose) شعري است که ضمن برخورداري از ماهيت شعري وزن و قافيه ندارد، اما به جاي آن داراي آهنگ و موسيقي است. شعر سپيد (Blank Verse) شعري است که داراي وزن است اما قافيه ندارد. بعضي از معاصران ما «شعر سپيد» را به جاي «شعر مثنور» گرفته اند که درست نيست.

بيشترين آثار احمد شاملو از نوع «شعر منثور» است. حال آن که توفيق شاملو در شعر منثور که دشوارترين نوع شعر است، گذشته از توجه او به عنصر زبان، در کشف ابعاد نو از ساخت هاي کلمه حاصل جانشين کردن موسيقي معنوي و دروني به جاي موسيقي عروضي (عروض سنتي و عروض آزاد) است.





شاملو اگر از موسيقي بيروني (عروض) سود نمي جويد و موسيقي کناري (قافيه و رديف) در خدمت شعر او نيست ولي آزادي و قدرت بي نهايتي در استفاده از دو نوع موسيقي معنوي (مانند تضاد، طباق، مراعات نظير و...) و موسيقي دروني (جناس ها و قافيه هاي مياني، همخواني مصوت ها و صامت ها) دارد. اين نوع استفاده به حدي است که خواننده فراموش مي کند که شعر شاملو موزون به وزن عروضي نيست.

شعر فروغ که از وزن و فرم هنرمندانه خاص خود برخوردار است. اعتقاد فروغ به استفاده از وزن در شعر به حدي بود که او در نامه خود به احمدرضا احمدي در يادآوري صورت و ساختار شعر به او هشدار مي دهد که وزن را در شعر فراموش نکند.

و اما درباره شعر سهراب سپهري که مورد تقليد بسياري از جوانان امروزي است، بايد گفت که شعر او مصداق «سهل ممتنع» است. به گمان دکتر شفيعي کدکني بهترين شعرهاي سهراب از مقوله «حس آميزي» است که دو حس شنوايي و ديداري با يکديگر آميخته مي شود: «زن زيبايي آمد لب رود/ روي زيبا دو برابر شده است» که فکر يا تجربه حسي يا ادراک هنري در شعر مرکزيت دارد و هنر شعر مانند آثار بسياري از جوانان جوياي نام بازي با کلمات نيست.

از آن جا که دو اصل زيبايي در آن رعايت شده، مخاطب از آن لذت مي برد از اين روست که امروزه نه تنها خوانندگان جدي شعر امروز که طبقات متوسط، با ذوق و فهم متوسط، شعر سهراب را مي خوانند و از بر مي کنند تا آن جا که تيراژ چاپ «هشت کتاب» او از يک ميليون درگذشته و در ميان خوانندگان شعر معاصر بيشترين خواننده را داشته. و از تعداد خوانندگان شعر شاملو و اخوان که سهل است، حتي از خوانندگان فروغ فرخزاد هم درگذشته است. اما آثار کدام يک از اين جماعت مدعي شعر و شاعري در حافظه کسي مانده؟ من نمي گويم شعري، حتي سطري، از آن را نقل کرده اند؟

نکته اي در نوشته هاي نيما هست؛ او گاهي با طعن و طرد و عصبانيت از آدم هايي صحبت مي کند که حرفش را نفهميده اند. تازه، منظورش کلاسيک سراها هم نيستند. چقدر اين اعتراض و پرخاش را مي توان مهم تلقي کرد؟ به هر حال نيما خودش ديوارهاي بنايي کهنه و پوسيده را به همر ريخته بود، او چطور انتظار داشت که سقف بنا خراب نشود؟ آيا اين اعتراض ها شبيه همان اعتراض هايي نيست که سنت گرايان به شعر نيما داشتند؟

پرخاش نيما به کساني که حرفش را نفهميده اند، اعتراضي است به حق و از سر خشمي که حق اوست. اعتراض او به کساني است که هنر شاعري را دست کم گرفته اند. من تاکيد مي کنم که «مبتکر شعر نو» وزن را براي شعر لازم مي داند. مي گويد: «وزن است که شعر را متشکل مي کند. به نظر من شعر بي وزن شباهت به انساني برهنه و عريان دارد.»

اخوان ثالث در انتقاد به شيوه کار «اغلب جوانان صاحب طبع» مي نويسد: «متاسفانه اغلب جوانان صاحب طبع- جز يکي دو سه نفر همه- که به پيروي از نيما در اوزان آزاد شعر سروده اند و پنداشته اند همين که اوزان را شکسته اند و مصراع ها را کوتاه و بلند کرده اند، کار تمام است. جاي تاسف و اندوه است که جز يکي دو سه تن همه درباره اوزان نيمايي دچار اشتباه شده اند و دواوين شعرشان حتي از حيث وزن آزاد نيمايي پر از غلط هاي فاحش است.

شايد از اين رو است که نيما به روشني و وضوح و از راه ذکر امثله و شواهد، جزييات و دقايق فن و عروض خود را جايي ننوشته است. و فقط به اشارات کوتاه و کلي و در پرده ابهام اکتفا کرده است. شايد جوانان صاحب طبع تقصيري نداشته باشند اما به هر حال اين پريشاني و سهل انگاري را نمي توان ناديده گرفت که البته عيب است. اگر کسي بخواهد کارش معيوب نباشد مي توان با صرف وقت و دقت خودآموزي کند و اين گونه عيب شعر را برطرف سازد. بگذريم از اين که بسياري از حضرات نخوانده ملا اصلا شعور و ذوق اين کارها را ندارند.» (بدعت ها و بدايع نيما يوشيج، صفحه 119- 120).

از بحث شعر نيما که بگذريم، گويا شما از اولين کساني بوده ايد که بعد از درگذشت او با ياري دکتر خانلري بزرگداشتي براي نيما در دانشگاه تهران برگزار کرديد. از حال و هواي آن زمان بگوييد. اصلا چقدر نيما بين اديبان و مردم شناخته شده بود؟

بله، من نخستين دانشجويي بودم که نام نيما يوشيج را در فضاي بسته دانشگاه تهران مطرح کردم. پنجاه و پنج سال پيش بود؛ دي ماه 1339 که سالگرد مرگ نيما يوشيج بود. من مي خواستم در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران مجلس يادبود و بزرگداشتي براي شاعر برگزار کنم که اگر ياري دکتر خانلري، استاد من و خويشاوند شاعر نبود، خواست من براي برگزاري اين مجلس برآورده نمي شد. طبيعي بود که دانشکده سنت گرا شاعر سنت ستيز را بر نمي تابيد.

خاصه آن که چند روزي پيش از آن، دانشجويان اتومبيل حسين علاء، وزير دربار را که براي شرکت در مراسمي به دانشگاه آمده بود، سنگباران کرده بودند. طبيعي بود اگر سازمان امنيت برگزاري هر اجتماعي را از جانب دانشجويان قدغن کنند. در اين ميانه به راستي دکتر خانلري در پي درخواست من با اصرار زياد برگزاري اين مجلس را به دکتر سياسي، رييس دانشکده، تحميل کرد. استاد خانلري خود نخستين سخنران اين مجلس بود که از نيما و هنرش ستايش بسيار کرد و يادآور شد که نيما تمام زندگي اش را بر سر هنرش گذاشت.





حقيقت اين است که برخلاف تصور معاندان خانلري نه تنها مخالف شعر نو نبود، در مقاله هاي خود بارها تاکيد کرده بود که «شعر اگر نو نيست، شعر نيست» اما اختلاف سليقه نيما و خانلري در موازين شعر موجبي بود که مغرضان آن را دست آويز شخصيت و انکار هر يک از اين دو کنند. اما واقعيت اين است که خانلري نيما را بهتر از مدعيان مي شناخت و از عيب و هنرش آگاه بود.

علي اسفندياري معروف به نيما يوشيج، پسرخاله مادر پرويز خانلري (مليحه کاردار) بود. ارادت خانلري جوان به شاعر روشن انديش تا به آن جا بود که به پيشنهاد نيما «ناتل» را به نام خانوادگي اش افزود. اما پاي بندي خانلري به سلامت و فصاحت زبان فارسي تا به آن جا بود که ابهام و ضعف تاليف را در زبان نيما نمي پسنديد. از اين رو از چاپ شعرش در مجله سخن سر باز زد و همين موضوع موجب کينه و خشم نيما شد.

در آن زمان، معمولا موافقان و مخالفان نيما در برابر شعرهايش چه عکس العمل هايي داشتند؟ خصوصات که در آن زمان گويا ماجراي اين عکس العمل ها حتي به مجلات هم مي رسيد.

درباره فضاي شعر آن روز و موافقان و مخالفان نيما بايد بگويم که موافقان شعر نيما البته افراد روشن انديش و ترقي خواهي بودند که در جواني در حزب توده توجيهات احسان طبري را درباره شعر نيما خوانده بودند. نيما با پدر همسر طبري (عبدالرزاق بي نياز پدر آذر بي نياز) انقلابي پرشوري که با حيدرعمو اوغلي در دوران مشروطيت به ايران آمده بود، دوست بود.

طبري مي گويد در اثر انس خويشاوندي نيما شعرهاي خود را براي چاپ در ماهنامه مردم، نشريه تئوريک حزب توده ايران، به او مي سپرد. طبري در يادداشت خود بر شعر «اميد پليد» نيما کوشيد تا نمادها و کنايات شعر نيما را براي خوانندگان مجله روشن کند. از اين روست که بسياري از شاعران آن روز (امثال اخوان ثالث، احمد شاملو، ه.ا. سايه، سياوش کسرايي، اسماعيل شاهرودي، نصرت رحماني و محمد زهري و ديگران) از کساني بودند که تا پيش از کودتاي 28 مرداد 1332 عضو يا هوادار حزب توده بودند.

اما البته نيما خود نه تمايلي به حزب توده داشت و نه گرايشي به مخالفان آن که انشعاب کنندگان از آن حزب بودند امثال جلال آل احمد. او کار خودش را مي کرد، اما از آن جا که شعرش برخوردار از زمينه اجتماعي، مردمي و ضداستبدادي بود، چپ روها او را از خود مي دانستند. در مقابل اين عده جماعتي از کهنه اديبان از قبيل علي دشتي، رعدي آذرخشي، حميدي شيرازي و عبدالرحمان فرامرزي قرار داشتند که ذهن و زبان نيما براي آن ها قابل درک نبود. اين است که هر از چندگاه بين اين دو گروه مناظره هايي پيش مي آمد و کار به جدال قلمي در نشريات مي کشيد. اما واقعيت اين بود که در آن «روزگار خوش اختناق» شور و حرکت و بحث و جدل ادبي بيش از امروز بود.

ناگفته نبايد گذاشت که در ميان اين بحث و جدل ها بود که شاعري اديب مانند مهدي اخوان ثالث حرف هاي خود را در توجيه بدعت ها و بدايع نيما يوشيج مطرح مي کرد و پاسخ رجال ادب را با استدلال محکم اديبانه مي داد. اما امروز زمانه دگر گشته است. اگر گاهي بحثي مطرح مي شود توام با تهمت و توهين و ادعاست و حرف تازه هم مثل شعر تازه و اصيل کمتر ديده مي شود.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۳۸۵۷۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

توقف صادرات مقاطع طویل لوله و پروفیل فولادی با الزام برگشت ارز

سندیکای تولیدکنندگان لوله و پروفیل فولادی ایران در نامه‌ای خطاب به معاون ارزی بانک مرکزی، با اشاره به موضوع زیان فزاینده‌ی صادرکنندگان به سبب اتفاقی که در این فرآیند می‌افتد و موضوع صادرات توسط "کارت‌های اجاره‌ای"، خواستار توقف صادرات مقاطع طویل لوله و پروفیل فولادی به شیوه مصوب سال گذشته شد.

به گزارش ایسنا، در نامه‌ی مذکور که خطاب به محمد آرام - معاون ارزی بانک مرکزی- نوشته شده، آمده است:

"همانگونه که استحضار دارید سال گذشته برابر مصوبات نوزدهمین جلسه کارگروه بازگشت ارز حاصل از صادرات، کلیه صادرکنندگان زنجیره فولاد کشور ملزم به عرضه ارز حاصل از صادرات به نرخ نیمایی شدند؛ این در حالی است که پیش از این برابر بررسی‌های کارشناسی که صورت گرفته بود، صرفا بخش ابتدایی زنجیره فولاد که عموما شرکت‌های بزرگ فولادی که مواد اولیه خود را با نرخ‌هایی کمتر از نرخ نیما دریافت کرده از بسیاری  معافیت‌ها و یارانه‌ها برخوردار و تملک سهام عمده آن در اختیار دولت بوده است، ملزم به عرضه در سامانه نیما بوده‌اند.

اما صنایع تکمیلی و انتهایی زنجیره فولاد که عموما شرکت‌های بخش خصوص همچون تولیدکنندگان لوله و پروفیل هستند، مواداولیه مصرفی خود را به نرخ دلار نزدیک به حاشیه بازار آزاد از بورس کالا خریداری می‌کنند و تمامی هزینه‌های مرتبط و نهاده‌های تولید خود را بعضا با نرخ‌هایی بالاتر از قیمت های جهانی تامین می‌کنند؛ این درحالیست که این‌ها امکان واگذاری ارز حاصل از صادرات محصولات تولیدی خود را به نرخ نیما نداشته و عملا نه‌تنها توجیه برای صادرات ندارد، بلکه موجب زیان فزاینده آن‌ها خواهد شد.

از همین رو موکداً در ماه‌های پایانی سال به مدیران بانک مرکزی تاکید شد که در صورت اجرای این بخشنامه، نه‌تنها صنایع فولادی طویل صادرات نخواهند داشت، بلکه آنچه که صادر می‌شود قاعدتا توسط کارت‌های اجاره بوده و پدیده صادرات بدون بازگشت ارز را تشدید خواهد کرد.

مزید استحضار است، شرکت‌های تولیدکننده محصولات لوله و پروفیل طویل فولادی برابر جدول ذیل، در ماه‌های بهمن و همچنین اسفند سال گذشته، هر تن ورق گرم عرضه شده در بورس کالا را با نرخ دلار کشف شده به ترتیب ۵۵۱ هزار ریال و ۵۸۴ هزار ریال خریداری کرده‌اند و علیرغم اینکه مدیران بانک مرکزی در جلسات پیش‌بینی می‌کردند، با ابلاغ بخشنامه نیمایی، رقابت در بورس کالا نخواهد شد، شاهد بیشترین رشد قیمت ورق گرم در تاریخ فروش این محصول بوده‌ایم؛ به نحوی که در عرضه ۲۷ فروردین ماه سال جاری ورق گرم شرکت فولاد مبارکه با نرخ دلار ۶۲ هزار و ۹۷۰ تومان به دست تولیدکننده رسید.

شایان ذکر است در همان مقطع نیز اعلام کردیم که واحدها، بخشی از کالاهای خریداری شده را صادر می‌کنند و ۸۰ درصد ورق خریداری شده صرف تامین نیاز داخل می‌شود؛ فلذا پیش‌بینی شد که اثر روانی الزام عرضه ارز به نرخ نیمایی به سایر صنایع غیرفولادی نیز رسوخ کرده و موجب کاهش شدید صادرات و بازگشت ارز خواهد شد.

البته گفتنی است که نرخ های مذکور بدون احتساب ارزش افزوده است؛ ضمن اینکه این  جدول موید بهای تمام شده و نرخ کشف شده دلار هر تن ورق گرم مصرفی صنایع کشور است.

 همانگونه مستحضر هستید شکاف نرخ ارز توافقی و ارز حاشیه بازار پس از رای عمومی دیوان مبنی بر آزادسازی صادرات توسط واحدهای غیرتولیدی، موجب صادرات با کارت‌های یکبار مصرف و عدم بازگشت چندین میلیارد دلار ارز صادراتی شد؛ براین اساس این پرسش مطرح است که بخشنامه موصوف موجب شکاف بیشتر ارز نیما تا ارز حاشیه بازار جذابیت یا بستر سوداگری بیشتر برای کارت‌های اجاره‌ای فراهم کرده است؛ ضمن اینکه پرسش مهم‌تر اینکه در شرایط فعلی و با وجود محدودیت‌های ارزی کشور، اولویت اصلی برای دولت تامین بیشتر ارز  حاصل از صادرات است یا اینکه ارز صادراتی را با ریال کمتری (نیما) خریداری کند؟

تصدیق است که بدلیل متغیرهایی همچون رشد نقدینگی و انتظارت تورمی که به شکلی فزاینده موجب افزایش تورم می‌شود، هدایت ریال حاصل از فروش ارز صادرات به سمت تولیدکننده گزاره درستی است یا سرگردانی آن در بازرها و تورم فزاینده و افزایش سطح عمومی قیمت ها و  توقف صادرات!

متاسفانه در روزهای پایانی سال فضای متاثر از بخشنامه کارگروه بازگشت ارز، نه‌تنها تولیدکنندگان محصولات طویل فولادی را مجبور به توقف صادرات کرده است که بسیاری از رشته فعالیت‌های صادراتی  و صنعتی دیگر نیز متاثر از  سیگنال‌هایی که از مدیران بانکی در جلسات مبنی بر  سیاست تدریجی مشمول شدن کلیه تولیدات صنعتی به رفع تعهد با ارز نیما و نگرانی از تسری این بخشنامه به سایر حوزه‌ها، صادرکنندگان تا حصول اطمینان  و تعیین تکلیف موضوع، مبادرت به صادرات کالا نکرده‌اند که قطعا آمارهای بازگشت ارز بالاخص ارز نیمایی از ابتدای سال موید این واقعیت است و معدود صادرات انجام شده به واسطه کارت‌های اجاره‌ای، بدون بازگشت ارز بوده است.

 از همین رو  آثار زیان‌بار مصوبه کارگروه بازگشت ارز علاوه بر از دست رفتن درآمد ارزی مورد انتظار دولت، موجب از دست رفتن بازارهای صادراتی خواهد شد که در حال حاضر با سخت ترین شرایط سعی در حفظ آن داریم.

در پایان ضمن قدردانی از توجه و اهتمام به مشکلات صنایع تولیدی کشور خواهشمند است با توجه به شرایط حساس ارزی کشور و ضرورت حفظ و حراست از درآمدها و منابع پایدار ارزی دستور دهید، مصوبات نوزدهمین کارگروه بازگشت مبنی بر الزام به عرضه نیمایی زنجیره فولاد، کان‌لم‌یکن  و برابر مقررات سنوات قبلی اقدام شود".

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • ربودن مرد جوان برای ۵۰ میلیارد تومان تتر توسط ۳ نفر
  • ربودن مرد جوان برای ۵۰۰ میلیارد ریال تتر
  • آدم‌ربایی برای ۵۰۰ میلیارد ریال ارز دیجیتال
  • توقف صادرات مقاطع طویل لوله و پروفیل فولادی با الزام برگشت ارز
  • آدم ربایی با چاشنی رمز ارز