شيوع بالاي ابتلا به اماس در سالهاي اخير
تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۴۱۱۰۷۴
همين ترس که با ناآگاهي هم آميخته است لزوم توجه به اين بيماري و فعاليت در راستاي آگاهي بخشي و ارتقاي کيفيت زندگي بيماران را نشان ميدهد. هدفي که به گفته مديران انجمن اماس ايران در سالهاي گذشته بهخوبي دنبال شده و تأثيرات بسياري هم داشته است.
محمدعلي صحراييان، نايبرئيس انجمن اماس ايران در آستانه رسيدن هفته جهاني اماس و در نشستي به همين مناسبت درباره فعاليتهاي اين انجمن ميگويد: «اماس از چند جهت بسيار بيماري مهمي است و بايد مورد توجه قرار گيرد؛ يکي اينکه جامعه هدف آن را عمدتا جوانها تشکيل ميدهند يعني کساني که انتظار بيماريهاي سخت در آنها نميرود و در مرحله شکوفايي هستند و ديگر اين اينکه اين بيماري در صورت تشخيص بهموقع و آگاهي کافي ميتواند تا حد زيادي کنترل شده و فعاليتهاي کنترلي کيفيت زندگي فرد بيمار را بسيار بهبود ميبخشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او ادامه داد: «اگر براي کنترل بيماري اماس يک مثلث در نظر بگيريم، يکي از اضلاع آن دارو است. چند سال پيش بيماران ما مشکلات دارويي زيادي داشتند. ناگهان داروها بهشدت گران ميشدند يا پيدا کردنشان بهسختي ممکن بود اما درحالحاضر با کمکهايي که دولت يازدهم و آقاي هاشمي، وزير بهداشت دولت کردند، بيماران ما مشکل عمدهاي در زمينه دارو ندارند. اگرچه تلاشهاي ما براي اضافهکردن داروهاي جديد و مؤثر به زير چتر حمايتي بيمهها ادامه دارد و اگر دارويي در سطح دنيا مطرح شده و مجامع علمي آن را تأييد کنند ما براي آمدن آن به کشور تلاش ميکنيم. ضلع دوم اين مثلث استرس و مشکلات روحي بيماران است و ضلع ديگر مراقبتهاي مختلف. در کشورهاي پيشرفته کسي که به اماس مبتلا ميشود يک تيم را در کنار خودش ميبيند که در اين تيم هم مددکار وجود دارد، هم متخصص بيماري و هم روانشناس که هر کدام آنها در جنبهاي به بيمار کمک ميکنند اما ما در کشورمان چنين سيستمي نداريم و به محض اينکه بيمار تشخيص بيماري اماس دريافت ميکند وحشتزده ميشود و افسردگي ميگيرد؛ البته ما در انجمن برنامههاي زيادي براي کمکهاي اينچنيني به بيماران داريم و به محض اينکه بيماري به ما مراجعه ميکند با تشکيل جلسهاي که خود بيمار و اطرافيانش در آن شرکت ميکنند برايشان وضعيت بيماري و داروهاي موجود را توضيح ميدهيم و پيشرفتهايي که دراينزمينه اتفاق افتاده ميشمريم. بهاينترتيب وقتي بيمار و خانوادهاش از اتاق بيرون ميروند آرامش خيال بيشتري دارند. همين نشان ميدهد که چقدر آگاهيبخشي درباره اماس ميتواند در جامعه مهم باشد.»
يکي ديگر از مسائلي که صحرائيان تأکيد زيادي روي آن داشت، تأثير اخبار مختلفي بود که هر چند وقت يکبار درباره پيداشدن درمان بيماري اماس منتشر ميشود. او در اين مورد گفت: «اماس يک بيماري مزمن است يعني هنوز درمان قطعي براي آن پيدا نشده است و داروهايي که درحالحاضر در اختياران بيماران گذاشته ميشود روند رشد بيماري و آسيبهاي آن را کنترل ميکنند اما متأسفانه ما دائما اخباري از گوشههاي مختلف کشور و جهان ميشنويم. اساسا وقتي يک بيماري مزمن است و درمان قطعي ندارد اين ادعاها طبيعي است اما شکل انعکاس آن در جامعه هم اهميت زيادي دارد.»
صحرائيان ادامه داد: «در بسياري از مواقع يک دارو براي کنترل بخشي از مشکلاتي که بيماري ايجاد ميکند به بازار دارويي ارائه ميشود يا ازسوي دانشمندي معرفي ميشود اما رسانههاي ما آن را با عنوان کشف درمان قطعي اماس معرفي ميکنند. در برخي مواد هم سوءاستفادههايي وجود دارد و برخي با ادعاي پيداکردن روشي خاص مانند روشهاي گياهي و سنتي از بيماران و خانوادههاي آنها سودجويي ميکنند. هر دوی اين کارها لطمه زيادي به بيماران ميزنند و آنها را ابتدا اميدوار کرده و بعد نااميد و صدمهديده رها ميکنند. يکي از ويژگيهايي که بيماري اماس دارد خاصيت رفت و برگشتي بودن آن است بههميندليل سوءاستفاده از آن راحتتر ميشود. بيمار با فروکشکردن يکي از موجهاي بيماري احساس ميکند که در اثر فلان روش درماني معالجه شده و روش اصلي درمانش را متوقف ميکند و بهاينترتيب وقتي عود بعدي فرابرسد نهتنها صدمه بيشتري ميبيند بلکه از نظر روحي هم به مشکلات متعددي برميخورد؛ بنابراين من از رسانهها خواهش ميکنم که در زمينه انتشار اخبار اينچنيني توجه زيادي به خرج بدهند.»
او از راهاندازي کلينيک اماس بهعنوان يکي از فعاليتهاي انجمن بيماران اماس نام برد و گفت: «تاکنون چهار کلينيک راهاندازي شده است و بايد در کل ايران 50 کلينيک راهاندازي شود که هر کلينيکي هزار و 500 بيمار اماس را تحت پوشش دهد تا نظام جامع مراقبتهاي اين بيماري شکل گيرد.»
او با بيان اينکه پيشگيري قطعي براي بيماري اماس فعلا وجود ندارد، گفت: «ولي ميتوان از ناتواني اين بيماري جلوگيري کرد که مهمترين توصيهها ورزش منظم، اصلاح تغذيه مناسب، قطع سيگار و از همه مهمتر کاهش استرس است. اماس يک پيشينه 200 ساله دارد و تا 150 سال اول اصلا دارويي نداشت ولي 50 سال است که برخي داروها براي اين بيماري ساخته شده و از 20 سال پيش و عليالخصوص از سال 2006 به اين طرف بالغ بر هفت دارو براي کنترل اين بيماري ساخته شد، بهطوريکه امروز از توان 30 درصدي کنترل بيماري اماس به توان 70 تا 80 درصدي رسيدهايم و کيفيت زندگي بيماران هم با گذشته قابل مقايسه نيست.»
صحرائيان به رشد شيوع ابتلا به بيماري اماس در ايران اشاره کرد و گفت: «ما در گذشته جزء کشورهايي با شيوع پايين اماس بوديم اما در چند سال اخير در حال تبديلشدن به کشوري با شيوع بالا هستيم و درحالحاضر ايران با داشتن نزديک به 60 هزار مبتلا يکي از پرمبتلاترين کشورهاي منطقه است. هنوز تحقيقات دليلي براي اين موضوع پيدا نکردهاند.»
محمدرضا معتمدي، رئيس کميته علمي انجمن اماس ايران هم درباره اهميت توجه به اين بيماري گفت: «اهميت بيماري اماس بهخاطر اين است که قشر جوان بيشتر با آن درگير هستند، در سنين 20 تا 40 بروز ميکند، بيماري کاملا ناگهاني رخ ميدهد و شوک بسياري به فرد و خانواده او وارد ميکند. بههميندليل هم بايد توجه زيادي به آن شود.»
او ادامه ميدهد: «يکي از فعاليتهاي ما در انجمن اماس ارائه آموزش دراينزمينه است تا جايي که دورههاي منظم براي آموزش بيماران و پزشکان در انجمن برگزار ميشود تا هم اطلاعات پزشکان کاملا بهروز باشد و هم بيماران از کمکهاي مشاورهاي استفاده کنند.» معتمدي درباره ابعاد علمي فعاليتهاي انجمن هم گفت: «ما در کنار فعاليتهايي که براي کمکهاي درماني و جذب کمک از نهادهاي مختلف براي همکاري در مسير بهبود وضعيت بيماران اماس ميکنيم فعاليتهاي علمي زيادي هم انجام ميدهيم تا جايي که صدها مقاله و پاياننامه با کمک انجمن اماس ارائه شدهاند.»
منبع: سلامت نیوز
منبع: بولتن نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۱۱۰۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بسیاری از اختلالات روانی ریشه جسمانی دارند
تیکهای جسیکا هیوستون زمانی شروع شد که فقط ۱۲ سال داشت. با گذشت زمان، وضعیت او رو به وخامت گذاشت تا اینکه دچار تشنج شد و سریعا به بیمارستان انتقال یافت. پزشکان بیمارستان محلی در دورهام انگلستان، وضعیت او را نادیده گرفتند و گفتند دچار اضطراب شده است و احتمالا زمان زیادی را صرف تماشای ویدئوهای تیک تاک میکند.
جسیکا درواقع از بیماری خودایمنی رنج میبرد که براثر عفونت باکتریایی استرپتوکوک بهوجود میآید. بیماری او نوعی از اختلالات عصب-روانشناختی ایمنی خودکار کودکان مرتبط با عفونتهای استرپتوکوک (PANDAS) بود. وقتی عفونت شناسایی و درمان شد، علائم او درنهایت شروع به بهبود کرد.
خانم هیوستون تنها فردی نیست که دچار اختلال عملکردی در مغز است که با اختلال روانی اشتباه گرفته میشود. شواهد فراوان نشان میدهند مجموعهای از عفونتها میتوانند موجب وضعیتهایی مانند اختلال وسواس فکری-عملی، تیک، اضطراب و حتی روانپریشی شوند. اختلالات التهابی و متابولیکی نیز میتوانند اثرات قابلتوجهی بر سلامت روان داشته باشند، اگرچه روانپزشکان بهندرت آنها را مورد توجه قرار میدهند.
بازاندیشی درباره علت اختلالات روانی میتواند پیامدهای عمیقی برای میلیونها فرد مبتلا به بیماریهای روانی داشته باشد که درحالحاضر بهخوبی تحت درمان قرار نمیگیرند. بهعنوان مثال، بیش از ۹۰ درصد از بیماران مبتلا به اختلال دوقطبی در طول زندگی به بیماریهای عودکننده مبتلا میشوند. بیش از ۴۶ درصد از کودکان مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی بهبود نمییابند. حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد از بیماران مبتلا به افسردگی پس از آزمایش داروهای مختلف درنهایت بهبود مییابند. درک عمیقتر مولفههای زیستی سلامت روان میتواند به تشخیص دقیقتر و درمانهای هدفمندتر منجر شود.
از دیرباز، رشته روانپزشکی بهجای اینکه بر علل زمینهای متمرکز باشد، حول توصیف و طبقهبندی علائم متمرکز بوده است. راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی (DSM) در سال ۱۹۵۲ منتشر شد و حاوی توصیفات، علائم و معیارهای تشخیصی است. گرچه این راهنما به یکدستشدن تشخیصها کمک کرده است، بدون درنظر گرفتن مکانیسمهای پشتصحنهی اختلالات روانی بیماران را گروهبندی میکند.
بین علائم افسردگی و اضطراب همپوشانی زیادی وجود دارد و برخی این سوال را مطرح میکنند که آیا این موارد واقعا بیماریهای مجزایی هستند. درعینحال، افسردگی و اضطراب به شکلهای مختلفی وجود دارند. برای مثال، اختلال هراس با و بدون آگورافوبیا تشخیصهای متفاوتی هستند، اما ممکن است تفاوتهای معناداری بین آنها پیدا نکنیم. این امر میتواند به تنوع بالای بیماران شرکتکننده در کارآزماییهای دارویی منجر شود و به علت اشتراکات کم و اختلافات زیاد میان شرکتکنندگان، این آزمایشها نتیجهای حاصل نکنند.
تلاشهای پیشین برای یافتن مکانیسمهای علّی برای بیماریهای روانی چالشبرانگیز بوده است. در سال ۲۰۱۳ موسسه ملی سلامت روان سعی کرد از پژوهش برپایهی طبقهبندیهای مبتنیبر علائم DSM فاصله بگیرد. بودجه هنگفتی صرف پژوهش درمورد فرایندهای بیماری مغز شد با این امید که ژنها را مستقیما به رفتارها پیوند بزند. اما این ایده درنهایت شکست خورد و بیشتر ژنهای کشفشده اثرات کوچکی داشتند.
ژنها گرچه ممکن است در ابتلا به اختلالات روانی نقش داشته باشند، بهتنهایی پاسخ این موضوع نیستند. لودگر تبارتز ون الست، استاد روانپزشکی و رواندرمانی در بیمارستان دانشگاه فرایبورگ آلمان میگوید بسیاری از اختلالات مانند اسکیزوفرنی، اختلال نقص توجه-بیشفعالی، اضطراب و اوتیسم میتوانند براثر اختلال ژنتیکی ۲۲q۱۱.۲ ایجاد شوند که در آن بخشی از کروموزوم ۲۲ حذف شده است.
در سال ۲۰۰۷ مطالعات انجامشده در دانشگاه پنسیلوانیا نشان داد ۱۰۰ بیمار با علائم روانپزشکی یا نقایص شناختی درواقع دچار نوعی بیماری خودایمنی بودند. بدن آنها درحال ایجاد آنتیبادی علیه گیرندههای کلیدی در سلولهای عصبی به نام گیرنده NMDA بود. این امر به تورم مغز منجر میشود و میتواند طیف وسیعی از علائم ازجمله پارانویا، توهم و پرخاشگری را ایجاد کند. بیماری توصیفشده آنسفالیت گیرنده ضد NMDA نام گرفت و در بسیاری از موارد با حذف آنتیبادیها یا استفاده از داروهای ایمنیدرمانی یا استروئیدها قابل درمان بود. مطالعات انجامشده روی بیمارانی که اولین دوره روانپریشی را داشتند، نشان داده است بین ۵ تا ۱۰ درصد آنها آنتیبادیهای حملهکننده به مغز را نیز داشتند.
بهنظر میرسد در موارد نادر اختلال وسواس فکری-عملی میتواند توسط سیستم ایمنی نیز ایجاد شود. این وضعیت در PANDAS دوران کودکی مشاهده میشود که خانم هیوستون در سال ۲۰۲۱ مبتلا به آن تشخیص داده شد. این اختلال گاهی در بزرگسالان هم دیده میشود. مرد ۶۴ سالهای زمان زیادی را صرف کوتاه کردن چمنهای حیاط خانه خود کرد، اما روز بعد دچار احساس پشیمانی و گناه شد. پژوهشگران دریافتند این علائم ناشی از حمله آنتیبادیها به نورونهای مغز او است.
اخیراً، بلیندا لنوکس، مدیر گروه روانپزشکی دانشگاه آکسفورد، آزمایشهایی را روی هزاران بیمار مبتلا به روانپریشی انجام داده است. او میزان آنتیبادیها را در نمونههای خون حدود ۶ درصد از بیماران پیدا کرده است که عمدتا گیرندههای NMDA را هدف قرار میدهند. او میگوید مشخص نیست چگونه مجموعهای از آنتیبادیها میتوانند علائم بالینی مختلف از تشنج گرفته تا روانپریشی و آنسفالیت را ایجاد کنند. همچنین مشخص نیست چرا این آنتیبادیها ایجاد میشوند یا میتوانند از سد خونیمغزی (غشایی که دسترسی به مغز را کنترل میکند) عبور کنند. او فرض میکند آنتیبادیها از سد خونیمغزی عبور میکنند و ازطریق اتصال به هیپوکامپ بر حافظه تاثیر میگذارند و به هذیان و توهم منجر میشوند.
دکتر لنوکس میگوید برای درک آسیبهایی که سیستم ایمنی میتواند به مغز وارد کند، به بازاندیشی پزشکی نیاز است. او درحال انجام کارآزماییهایی در این زمینه است.
مطالعهی بیماران مبتلا به روانپریشی ناشی از سیستم ایمنی نشان میدهد طیف وسیعتری از استراتژیها ازجمله حذف آنتیبادیها و مصرف داروهای ایمنیدرمانی یا استروئیدها میتوانند درمانهای موثری باشند.
افراد مبتلا به آنسفالومیلیت میالژیک/سندرم خستگی مزمن (بیماری عفونی که با مجموعهای از مشکلات شناختی مانند مشکل تمرکز و توجه همراه است) زمانی نادیده گرفته یا دچار تمارض تشخیص داده میشدند. پژوهشهای جدید نشان میدهد آنسفالومیلیت میالژیک هم با اختلالات ایمنی و هم با اختلالات متابولیک مرتبط است.
اختلالات متابولیک نیز میتوانند بر سلامت روان تاثیر بگذارند. مغز عضوی به شدت انرژیخواه است و تغییرات متابولیکی مرتبط با مسیرهای انرژی در اختلالات مختلفی ازجمله اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی، روانپریشی، اختلالات خوردن و اختلال افسردگی عمده نقش دارد.
در دانشگاه استنفورد، کلینیک روانپزشکی متابولیک وجود دارد که در آن بیماران به کمک تغییر رژیم غذایی و سبک زندگی همراه با دارو درمان میشوند. یکی از حوزههای فعال تحقیقاتی در این کلینیک، مزایای بالقوه رژیم کتوژنیک است که در آن مصرف کربوهیدراتها محدود است.
رژیم غذایی کتوژنیک بدن را مجبور میکند برای تامین انرژی چربی بسوزاند و مواد شیمیایی معروف به کتونها را ایجاد کند که میتواند در زمان محدود بودن مقدار گلوکز بهعنوان منبع سوخت در مغز استفاده شود.
کرک نایلن، رئیس گروه علوم اعصاب خیریه آمریکایی بازوسکی گروپ که بودجه پژوهشهای مغز را تامین میکند، میگوید ۱۳ کارآزمایی در سراسر جهان درحال انجام است تا اثرات درمانهای متابولیک را بر بیماریهای روانی جدی بررسی کند.
نتایج اولیه نشان داده است گروه بزرگی از بیماران بهطرز معناداری به این درمانها پاسخ میدهند. داروها، گفتگو درمانی، تحریک مغناطیسی مغز و شاید درمان با الکتروشوک برای این گروه از بیماران موثر نبوده است.
فقط درک سیستم ایمنی و سوختوساز نیست که درحال بهبود است. اکنون حجم عظیمی از دادهها با سرعت بیسابقهای تجزیهوتحلیل میشود تا ارتباطی را آشکار کنند که قبلا از دید پنهان بوده است. این امر درنهایت میتواند به درمانهای شخصیتر و بهتر منجر شود.
اوایل اکتبر سال ۲۰۲۳ زیستبانک بریتانیا دادههایی را منتشر کرد که نشان میداد افراد مبتلا به دورههای افسردگی دارای سطوح بالاتری از پروتئینهای التهابی مانند سیتوکینها در خون خود بودند. طبق مطالعهای دیگر، حدود یکچهارم از بیماران افسرده شواهدی از التهاب خفیف را نشان میدادند. آگاهی از این موضوع میتواند مفید باشد، زیرا پژوهشهای دیگر نشان میدهند بیماران مبتلا به التهاب به داروهای ضدافسردگی پاسخ ضعیفی نشان میدهند.
پیشرفتهای تازهای در رابطه با درک علل زمینهای اختلالات روانی پیشرو است. گروهی از پژوهشگران درحال بررسی راههای مختلفی برای بهبود تشخیص ADHD هستند؛ مثل طبقهبندی بیماران به زیرگروههای مختلف که برخی از آنها قبلا ناشناخته بودند. گروههای مختلف پژوهشگران در سه بیانیه مختلف در فوریه ۲۰۲۴ خبر کشف نشانگرهای زیستی را اعلام کردند که میتواند خطر زوال عقل، اوتیسم و روانپریشی را پیشبینی کنند.
جستجو برای ابزارهای تشخیصی بهتر نیز احتمالاً با استفاده از هوش مصنوعی تسریع میشود. شرکتی به نام Cognoa درحال استفاده از هوش مصنوعی برای تشخیص اوتیسم در کودکان با تجزیهوتحلیل فیلمهایی از رفتارهای حرکتی آنها در اتاق انتظار پزشکان است.
موسسه علوم زیستی کمی (QBI) در کالیفرنیا از هوش مصنوعی برای ایجاد نقشه کاملا جدیدی از تعاملات بین پروتئینها و شبکههای مولکولی که در اوتیسم نقش دارند، استفاده کرده است. این کار یافتن ابزارهای تشخیصی و درمانی را تا حد زیادی تسهیل خواهد کرد.
تحولاتی که به آنها اشاره شد، امیدوارکننده است. اما بسیاری از مشکلات را میتوان با کاهش فاصلهای که امروزه بین عصبشناسی و روانپزشکی وجود دارد، حل کرد. عصبشناسی اختلالات فیزیکی، ساختاری و عملکردی مغز را مطالعه و درمان میکند درحالیکه روانپزشکی که با اختلالات روانی، عاطفی و رفتاری سروکار دارد. دکتر لنوکس آیندهای را تجسم میکند که در آن وقتی فردی که دچار اختلال روانی ناگهانی پس از عفونت ویروسی شده است با درمانهای استاندارد بهبود پیدا نمیکند، آزمایش آنتیبادی انجام شود.
بهگفتهی دکتر تبارتز ون الست، شکاف بین عصبشناسی و روانپزشکی در کشورهای آنگلوساکسون (شامل آمریکا، بریتانیا، کانادا و نیوزیلند) بیشتر است. در کشور آلمان، روانپزشکی و عصبشناسی به هم نزدیکتر هستند، بهطوریکه عصبشناسان درزمینهی روانپزشکی آموزش میبینند و روانپزشکان نیز یک سال تحت آموزش درزمینهی عصبشناسی قرار میگیرند. این امر کارهای پژوهشی را آسانتر میکند.
دکتر تبارتز ون الست برای بیشتر بیمارانی که برای اولین به مبتلا به روانپریشی یا سندرمهای روانپزشکی شدید دیگر تشخیص داده میشوند، امآرآی مغز، الکتروانسفالوگرام، تستهای آزمایشگاهی برای التهاب و پونکسیون کمری تجویز میکند تا با پیدا کردن سرنخهایی از علت بیماری، درمانهای بهتری برای آنها ارائه شود.
منبع: زومیت
باشگاه خبرنگاران جوان علمی پزشکی کلينيک