راز دل کندن آسان شهید مدافع حرم پاسخ به ندای جاودان "هل من ناصر ینصرنی"
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۴۶۷۹۷۴
خبرگزاری میزان- همسر شهید مدافع حرم گفت: در این مسیر تهمتهای فراوانی به مدافعین حرم میزنند، اما همه اینها را خیالی نیست وعده ما با همه این تهمت زنندگان و شایعهسازان باشد با حضرت زهرا (س). به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، در زمانهای که هر انسانی در آن دم از آزادگی و آزاداندیشی و روشنفکری میزند و همه درگیر روزمرگی و زندگی صرف دنیایی خویش هستند، کسانی هم وجود دارند که از خویشتن خویش گذشته و پا را فراتر نهاده و با عمل به تکلیف الهی و دینی خویش زندگی را جور دیگری معنا میکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آری امروز غیور مردانی با ایمان، محکم و استوار، درس دینداری و شجاعت را چقدر خوب به ما میآموزند، که چطور میشود بعد از هزاران سال در برابر یزیدیان زمانه، لبیک گوی حسین (ع) شد و از حریم حرم اهلبیتش محافظت کرد. شهید مهدی طهماسبی یکی دیگر از شهدای مدافع حرم است که با ایثار جان خود به ما فهماند که نمیشود مسلمان بود و عنوان مسلمانی را به یدک کشید، اما نسبت به بیحرمتی به حرم اهلبیت بیتفاوت بود.
به همین بهانه وهم زمان با اولین سالگرد شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی به گفتوگو با همسر ایشان پرداختیم.
جلوه گری نور سریع الرضا در وجود شهید
فاطمه صالحی آغاز سخن خود را از فصل آشنایی و نحوه آغاز زندگی مشترک خود با همسر شهیدش قرارداد و اظهار داشت: فصل آشنایی خانوادههای ما باهم از همان ابتدای کودکی بهواسطه همکاری پدرانمان شکل گرفت. براثر شناختی که از خانوادهٔ ما داشتند، موضوع خواستگاری را بهصورت سنتی و پنهانی (به دلیل سن کم و محصل بودنم) مطرح کردند، این موضوع سربسته ماند، تا زمانی که آقا مهدی در دانشکده افسری اصفهان مشغول به درس و خدمت بودند، بحث خواستگاری بهطور جدیتری مطرح شد. من هم با توجه به شناخت و ملاکهایی که برای ازدواج داشتم با کمال میل پذیرفتم و درنهایت، نیمه شعبان سال ۸۵ زندگی مشترک خود را آغاز کردیم، و در حال حاضر هم بسیار راضی و خرسندم و از خداوند منان به خاطر این سرنوشت و خوشبختیم سپاسگزارم.
وی به بیان ویژگیهای همسر شهید خودپرداخت و تصریح کرد: ویژگی بارز مهدی جانم را میتوانم خوشخلقی و حسن ظن ایشان در زندگی، عامل اصلی خوشبختیمان معرفی کنم. به عقیده من به دلیل سفرهای زیادی که به مشهدالرضا داشتیم نور سریع الرضا بودن هم در وجودشان جلوهگر شده بود. یعنی خیلی زود میبخشیدند و راضی میشدند. رضای خدا را در همه اموراتشان در نظر میگرفتند و اخلاص ویژهای داشتند، و خداوند هم بسیار زیبا کارهای با اخلاص ایشان را پذیرفتند و رضوان و خشنودی الهی را برای ایشان به ارمغان گذاشتند.
آرزوی شهادت یادگار شهید، برای دیدار پدر
همسر شهید مدافع حرم از خوشیهای زندگی در کنار همسر خود میگوید: لحظهلحظهٔ زندگی با آقا مهدی برایم خاطر انگیز است، ما باهم خیلی خوشبخت بودیم. گاهی وقتها دلم برای خوشیهای زندگیام که با او خلاصه میشد، تنگ میشود. مهدی جانم در مرکز آموزشی سپاه با عنوان مربی، رابطه صمیمی با دانشجویان و همکارانشان داشتند. از افتخارات ایشان ۹ سال خدمت افتخاری در مسجد مقدس جمکران و مداح و شاعری اهلبیت (ع) را میتوان بیان کرد.
بانو صالحی از حال و هوای یادگاران همسر شهیدش بعد از شهادت پدر چنین گفت: حاصل زندگی ۱۰ ساله ما دو فرزند پسر به نامهای آقا امیرمحمد ۷ ساله و حسین ۲۱ ماهه است. امیرمحمد وقتی برای بار دوم پدرش به سوریه اعزام میشود خواب شهادت او را میبیند، او با همان حال و هوای کودکی وقتی دلش هوای پدر را میکند با بغضی گلوگیر از داعشیهای ملعون به انتقام پدر شهیدش فکر میکند و آرزوی دیدار پدر را در شهادت خویش میداند، و حسین ۲۱ ماهه هم، زمان شهادت پدر ۱۱ ماه داشت، درک درستی از حضور پدر ندارد، اما گاهی که عکس پدر را در قابی شیشهای میبیند او را شناخته و با فریاد صدایش میزند.
تبدیل ذهنیت شهادت به بینش و عینیت
وی بزرگترین آرزوی همسرش در زندگی را شهادت در راه اهلبیت (ع) دانست و ادامه داد: آقا مهدی با آرزوی شهادت زندگی میکردند و در هر حالی بنده هم برای شهادتش دعا میکردم و شور و شوق او را از شنیدن این دعا در چشمانش میدیدم. قبل از شهادت ایشان تقریباً بینشی نسبت به این موضوع و فرهنگ پیداکرده بودم و بعد از شهادت هم این ذهنیت و بینش برایم به عینیت تبدیل شد و تمام وعدههای الهی را به چشم خود دیدم آری اینکه شهید زنده است و خداوند جانشین او در خانهاش است و اینکه شهید نظر خاص خودش را شامل حال ما میکند بیراهه نیست.
همسر شهید مدافع حرم از شهادت یار دیرینش ابراز خوشحالی کرده و آن را معاملهای با پروردگار خویش بیان کرد و اظهار داشت: وقتی عشق و علاقه همسرم به بیبی زینب (س) و اهلبیت (ع) را در کنار بصیرت و ایمانش میدیدم از همه خوشیهای دنیایم، راحتی و آسایشی که در کنارش داشتم چشم پوشیدم و از خداوند و بیبی زینب (س) طلب یاری و صبر کردم و دل به آرزوی همسرم سپردم، و، چون اصل این کار با بصیرت صورت گرفته، خداوند متعال را نیز شاکرم که چنین سرنوشت خیری را برایم رقمزده است.
مدافعین حرم با بصیرتترین افراد زمان حال
وی با اشاره به طعنههایی که پیرامون مدافعین حرم وجود دارد خاطرنشان کرد: در این مسیر شبهات و تهمتهای فراوانی به مدافعین حرم میزنند از دریافت پول و یا جنگیدن در راه بشار اسد و...، اما همه اینها را خیالی نیست وعده ما با همه این تهمت زنندگان و شایعهسازان باشد با حضرت زهرا (س). اگرچه همه این شبهات و تهمتها جوابهای بسیار واضحی دارند، که تا حالا بارها و بارها گفته شده است. از نظر همسرم "اگر من سراپا تقصیر را فاکتور بگیرید، مدافعین حرم از با بصیرتترین افراد زمان حال ما هستند. "
بانو صالحی، اما در میان حرفهایش نمیتواند عشق وافر به همسفر زندگیاش را پنهان کند. ضمیر "میم مالکیت" را آنقدر با عشق انتهای اسم شهید قرار میدهد که دل هر شنوندهای را میلرزاند. وی ادامه داد: به گفتهٔ مهدی جانم "زیاد شنیدهام که میگویند دو فرزند داری چرا میخواهی بروی؟ طوری میگویند به خاطر بچههایت نرو که گویی من معنی زن و فرزند را نمیدانم و بویی از عشق نبردهام، یا دلم از سنگ است، اما به نظر من حقیر این مورد کاملاً برعکس است، رزمندگان و مجاهدان در همه زمانهایی که زندگی کردهاند، عشقشان و محبتشان به خانواده صدها برابر بیشتر از کسانی است، که ادعای عشق و عاشقی و فهمیدن معنی زن و فرزند، پدر و مادر و اقوام رادارند. اما در این میان نکتهای وجود دارد که آنقدر راحت از همهچیز دل میکنند. "
همسر شهید مدافع حرم از زبان شهید از عشق همسرش به خانواده گفت: عشق من به خانواده باوجود همه شیرینی و لذت، در مقابل عشق به ذات مقدس حق و در یککلام عشق به اهلبیت (ع) پشیزی ارزش ندارد. اگر عشق به خانواده است که در راستای همان عشقهای واقعی است و لا غیر. آری راز دل کندن سریع و آسان از همهچیزهای اعتباری همین عشق به اهلبیت (ع) است. حال کدامیک از مدعیان جرئت دارند، قیمتی بر این خونبها بگذارند، که قرار است به اهل من برسد، و اگر زبانم لال در مسیر الهی قدم برندارد، نسبتی هم با من نخواهد داشت، طبق فرمایش حضرت آقا و مولایم سید علی خامنهای شهادت، مرگ تاجرانه است.
بیحسابوکتاب نبودن هیچ عملی نزد خداوند
وی با اشاره بهروزهایی که همسر شهیدش عازم سوریه شد، گفت: تا به آن روز با هیچیک از مأموریتهایش مخالفتی نداشتم، و همیشه و در همه حال حامی او بودم. قبل از عزیمت مهدی جانم به سوریه، تمامی سختیهای پیش رو را در ذهنم مرور کردم و با خودم گفتم، تا الآن یکسری حرفهایی زدهای که در حد شعار بوده و هنوز در بوته آزمایش آن قرار نگرفتهای، حالا خداوند میدان را برایت آماده کرده، برای اینکه به خودم ثابت کنم، به عمل کار برآید به سخندانی نیست و اینکه به عمل هم میتوانم یا نه، برای بار آخر هم مخالفتی نکردم، و خواستم پابهپای همسر عزیزم دین خودمان را بهاندازهٔ وسعمان به اسلام و انقلاب و اهلبیت ادا کنیم؛ و با قوت و دلگرمی به این آیه که "هیچ عملی نزد خداوند بیحسابوکتاب نیست" به زندگی با یادگاران همسر شهیدم ادامه خواهم داد.
همسر شهید با اشاره به سختیها و مشکلات زندگی بدون همسر، عنوان کرد: دنیا با تمام خوبیها و بدیهایش روزی به پایان خواهد رسید، مهم این است که در برابر آزمایشات الهی صبور و مقاوم باشیم، که در این صورت، قطعاً اجر و پاداشی درخور نصیبمان خواهد شد. یادمان باشد شهیدان با نثار خون خویش، حجت را بر ما تمام کردهاند، حق شهیدان حقالناس بزرگی است که بر گردن ما نهاده شده است ما در قبال آنها، هم موظف و هم مسئولیم، که با تقویت ایمان، حجاب و خوشخلقی، نماز اول وقت و پیروی از ولایتفقیه و رهبری در ادای دین خود قدمی برداریم.
چرایی حضور رزمندگان مدافع حرم از نگاه شهید مهدی طهماسبی
بنا به فرمایش امام حسین (ع) انسانها بنده دنیا هستند و دین لقلقهٔ زبانشان، اما وقتی حوادث و امتحانات جدی پیش میآید آنوقت (قلت و دیانا) دینداران اندک میشود. به نظر بنده حقیر امروز هرکس به بهانههای مختلف نمیخواهد در این راه قدم بگذارد و جزو مدافعین حرم باشد، داوطلب نمیشود، دلش نمیتپد، تلاش نمیکند، خواب ندارد، دغدغه ندارد، حال آن بهانه هر چه میخواهد باشد، اعم از زن و فرزند، پدر و مادر، زندگی، پول، درس و دانشگاه و...) یقیناً اگر صحنه کربلا هم بود، دقیقاً با همین بهانهها کمکی به حسین (ع) نمیکردند. این اعتقاد من است اگرچه ممکن است اشتباه کنم، ولی اینطور فهمیدم، زیرا فریاد "هل من ناصر ینصرنی" ارباب متعلق به همه زمانهاست و کهنه نمیشود.
منبع: خبرگزاری میزان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۶۷۹۷۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حتی با تولد فرزندش هم جبهه را ترک نکرد
این یک بیت شعر با خط زیبای شهیدسید مهدی شاهچراغ برای همیشه به یادگار ماند: با صدهزار جلوه برون آمدی که من /با صدهزار دیده تماشا کنم تو را. شهیدسید مهدی شاهچراغ معلم و هنرمند خطاط بود. اما دغدغه جنگ و جبهه او را به میدان جهاد کشاند. سیدمهدی نه در دوران جنگ که پیش از آن در عرصه انقلاب و بیداری و آگاهی مردم و هم محلیهایش نسبت به ظلم رژیم شاه سهیم بود. شهید سیدمهدی شاهچراغ خیلی زود به آرزویش رسید و مزد مجاهدتهای خود را در عملیات غرورآفرین الی بیتالمقدس گرفت. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ او آسمانی شد، آنچه در ادامه میآید ماحصل همکلامی ما با محترمالسادات شاهچراغ همسر شهید سیدمهدی شاهچراغ است.
بیقرار رفتن بود
سیدمهدی متولد ۶ تیرماه سال ۱۳۳۸ دامغان بود. درسخوان بود و همزمان با درس و تحصیل کار هم میکرد. خدمت سربازیاش را در اصفهان سپری کرد. کمی بعد معلم شد و بعد از آن ازدواج کرد. همسرش میگوید: وقتی ازدواج کردم سنم کم بود. خیلی از کارهای خانه را بلد نبودم. سیدمهدی من را در کارهای خانه مثل آشپزی و لباس شستن کمک میکرد. همیشه نماز را اول وقت میخواند و من بلافاصله پشت سرش میایستادم. نمازهای جماعتمان را هیچگاه از یاد نمیبرم. زندگی خوبی داشتیم. او در دوران انقلاب هم فعالیت داشت. چند روز قبل از پیروزی انقلاب بود. مردم راهپیمایی میکردند. سیدمهدی در جلوی صف راهپیمایان، عکس امام (ره) را به سینه چسبانده بود و شعار میداد. جمعیت به پادگان نزدیک میشد. سیدمهدی میان نظامیان رفت و گروهی از آنها را همراه خود میان مردم کشاند. بعضیها میگفتند: «این چه کسی است که با جرأت آنها را به جمع ما میکشاند.» چند روز بعد پادگانهای ارتش به دست مردم فتح شد. جنگ که شروع شد، سیدمهدی هم بیقرار رفتن شد. جهاد فرصت دوبارهای برای همسرم بود. او کار، درس و معلمی را به عشق حضور در میدان جهاد رها کرد و راهی شد. با اینکه ما منتظر تولد فرزندمان بودیم. اما همین هم مانع سیدمهدی نشد.
خبر تولد فاطمه
خدا خیلی زود فاطمه را به ما هدیه کرد. خبر تولدش را در جبهه به او دادند. دوستانش میگفتند: یکی از بچهها فریاد زد: دختر سید مهدی متولدشده! همرزمانش که متوجه شدند، از شادی فریاد کشیدند و تبریک گفتند. شیرینی میخواستند. هرکس به نحوی سر به سر سیدمهدی میگذاشت. بعضیها از دور میگفتند:مبارکه! عدهای هم میپرسیدند:اسم دخترت را چی میگذاری؟ سیدمهدی با خوشحالی جواب داد: فاطمه!
فرمانده گردان رو به سیدمهدی کرد و گفت:شما دیگر برگرد! خانمت به شما احتیاج دارد. بچهها میخواستند از سیدمهدی خداحافظی کنند که او با حرفش همه را متعجب کرده و پاسخ داده بود: من تا آخرعملیات میمانم.
شهادت در بیت المقدس
همرزمش لحظه شهادت کنارش بود. ابوتراب کاتبی بعدها برایم از آن لحظه اینگونه روایت کرد. آتش سنگینی بود. خمپارهای به سنگرشان خورد به طرفشان رفتیم و صدای نالهای شنیدیم. کمرش ترکش خورده بود. میدانستم که به تازگی پدر شده است. دو انگشتر در دست داشت. آنها را درآوردم و صورتم را نزدیکش بردم و گفتم: سیدجان! بگو هر چی میخواهی بگو! دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید، اما نتوانست و همان لحظه به شهادت رسید. همسرشهید در ادامه میگوید وقتی به شهادت رسید کوچکترین تغییری در صورتش ایجاد نشده بود. چهرهاش همان بود که موقع خداحافظی آخر دیده بودیم. گویی خوابیده بود.
بدرقه با دعای خیر
قبل از رفتن به جبهه پیش پدرش رفت تا از او هم اجازه بگیرد. پدرش بعدها برایم گفت سید مهدی آمد و در حالیکه سرش پایین بود به من گفت: پدر! از شما اجازه میخواهم تا با خیال راحت به جبهه بروم. من هم نگاهی به او کردم و پاسخ دادم با وضعی که همسرت دارد من صلاح نمیبینم که تنهایش بگذاری! فردای همان روز برای وداع آخر آمد. من هم که اصرار سیدمهدی را برای رفتن دیدم، رضایت دادم و دعای خیرم را بدرقه راه او کردم و گفتم خدا پشت و پناهت!
فاطمه و شهادت پدر
خیلی طول نکشید که خبر شهادت سیدمهدی را برای خانواده آوردند. ۱۹ اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ در عملیات الی بیتالمقدس سیدمهدی به آرزویش رسید. تشییع پیکر شهید خیلی شلوغ بود. بسیاری از مردم آمده بودند تا حضورشان تسلی خاطر بازماندگان باشد. فاطمه، چند روزه بود. دائم گریه میکرد. فاطمه را روی سینه پدر شهیدش گذاشتند آرام شد.
از شهید سیدمهدی شاهچراغ وصیتنامهای بر جا ماند که در یازدهمین روز از اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ و تنها چند روز قبل از شهادتش آن را نوشت. شهید سیدمهدی شاهچراغ بسیار ولایتمدار بود. او در این نوشتار در کنار توصیههایی که به خانواده داشت از ملت ایران خواسته بود که برای امام دعا کنند.
منبع: روزنامه جوان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی