Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-25@10:50:22 GMT

عباس نعلبنديان، مَردِ ممنوع

تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۴۷۲۰۰۸

خبرگزاري آريا - خبرگزاري ايلنا: فراز و نشيب زندگي عباس نعلبنديان را بايد به دو دوره تقسيم کرد؛ دوران اوج او در کارگاه نمايش و دوران رکود و بيکاري و بدبياري‌هايي که پشت سر هم برايش رديف شد و سرانجام در 7 خرداد سال 1368 او را از زندگي کردن منصرف کرد. نمايشنامه‌نويس خلاقي که در چهل سالگي از دنيا رفت؛ کسي که به قول محمد صالح‌علاء «گنج بادآورده بود، زيرا براي درست شدن او هيچ هزينه‌اي نشده بود»




همان کسي که دوستانش در وصفش؛ هنگام فعاليت در کارگاه نمايش مي‌گفتند سرشار و لبريز از شور زندگي و فرهمندي بود بعد از تعطيلي کارگاه و از دست دادن همه چيز تبديل به کسي شد که غمگين‌تر و ويران‌تر از عباس نعلبنديان نبود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کسي که رضا رويگري درباره‌اش مي‌گويد: "چند سالي بعد از انقلاب به‌طور اتفاقي او را در خيابان ديدم درحالي‌که هنوز چهل سالش نشده بود، اما تمام موهايش يکدست سفيد بود، مثل پنبه. کنار خيابان ايستاده بود صدايم کرد گفتم آقاي نعلبنديان شمايي؟ نشناخته بودمش. "

به مناسبت سالروز درگذشت نعلبنديان نگاهي به زندگي او داشته‌ايم. به همراه نقل گفته‌هايي از آربي اوانسيان درباره او، با محمد صالح‌علاء و رضا رويگري هم که در سال‌هاي کار کارگاه نمايش در آن فعاليت داشتند، گفتگو کرده‌ايم.

شکل‌گيري کارگاه نمايش و ظهور ستاره‌اي به نام عباس نعلبنديان

عباس نعلبنديان با کارگاه نمايش درخشيد؛ کارگاه نمايش در مرداد سال 1348 زير نظر راديو تلويزيون ملي ايران به مديريت بيژن صفاري تاسيس شد، اما اداره امور کارگاه برعهده عباس نعلبنديان بود.

در کارگاه نمايش چهار گروه تشکيل شد؛ «گروه بازيگران شهر» به سرپرستي آربي اوانسيان، گروهي بود که عباس نعلبنديان هم در آن فعاليت مي‌کرد. سه گروه ديگر هم توسط ايرج انور و شهرو خردمند، اسماعيل خلج و آشور باني‌پال بابلا اداره مي‌شد و افرادي مانند محمد صالح‌علاء در کارگاه اجراهايي داشتند.

دومين نمايشي که در کارگاه اجرا شد نمايش «پژوهشي ژرف و سترگ و نو در سنگواره‌هاي دوره بيست و پنجم زمين‌شناسي يا چهاردهم، بيستم و ... فرقي نمي‌کند» از عباس نعلبنديان و به کارگرداني آربي اوانسيان بود.




طبق آنچه ناصر حبيبيان و محيا آقاحسيني در کتاب «تماشاخانه‌هاي تهران» مي‌گويند «پژوهشي ژرف و سترگ و نو...» نمايشنامه‌اي بوده که بعد‌ها در تحليل نامش گفته بودند دهن‌کجي به جشن‌هاي دو هزار و پانصدساله شاهنشاهي بوده؛ چون اولين بار اين نمايش در جشن هنر شيراز و براي آن نوشته و اجرا شد که مصادف است با قرن بيستم ميلادي يا چهاردهم هجري و اين سويه سياسي را هم البته در لابلاي متن مي‌توان پيدا کرد؛ وقتي اشاره به آن پيرمرد احمدآبادي مي‌کند و احتمالا منظور، دکتر محمد مصدق است در دوره‌اي که به احمدآباد تبعيد شده بود.

اولين نمايشنامه عباس نعلبنديان يعني «پژوهشي ژرف و سترگ و نو در سنگواره‌هاي...» در 21 سالگي‌اش روي صحنه رفت؛ و او در سال 48 به عنوان مدير و عضو شورا در کارگاه نمايش مشغول به کار شد. در دوره مديريت او بيش از 50 اثر در کارگاه نمايش اجرا شد و خود او در اين سال‌ها چندين نمايشنامه و قصه نوشت و آثاري را هم به زبان فارسي ترجمه کرد.

نعلبنديان گنج بادآورده بود/با عرفان شرقي زلفي گره زده بود

محمد صالح‌علاء درباره عباس نعلبنديان، مي‌گويد: عباس نعلبنديان يکي دو گام نمايشنامه‌نويسي معاصر را به پيش برد، گنج بادآورده بود، زيرا براي درست شدن او هيچ هزينه‌اي نشده بود، او انساني خودآموخته بود، که تصادفا بخشي از تئاتر معاصر شد، چنانکه اسماعيل خلج؛ شايد کارگاه نمايش در ظهور و بروز چنين نمايشنامه‌نويساني موثر بوده است.

صالح‌علاء ادامه مي‌دهد: جواني از کنار کوهي مي‌گذشت ديد مردي تيشه در دست به جان سنگ صخره‌ي سختي افتاده، کنجکاو پيش رفت، پرسيد شما با اين کوه چکار داري؟ گفت، برو فصل ديگر بيا، رفت، فصل ديگر آمد، ديد از دل آن سنگ اسب زيبا و باشکوهي در حس دويدن در ايستايي و سکون درآمده، پرسيد، شما از کجا مي‌دانستي که چنين اسبي در چنين تخته سنگ سختي پنهان است؟

شايد کارگاه آن صخره بوده، که چنين نمايشنامه‌نويس‌ها، کارگردان‌ها و بازيگران و مانند ايشان يکباره و بي‌هيچ هزينه براي مملکت و مردم ظهور کرده‌اند، آقاي نعلبنديان سواي ذهن مخيل و نوانديش‌اش، به‌قول استاد بيضايي نمايشنامه‌نويس بايد خود زبان دراماتيک داشته باشد، و او زبان شخصي خود را داشت، او با عرفان شرقي زلفي گره زده بود، او وقتي نخستين نمايشنامه‌اش، سنگواره‌ها، را نوشت، چنان مورد استقبال قرارگرفت، که بزودي در جشنواره‌هاي جهاني اجرا شد، و آن را براي اجرا در «رويال کورت لندن» دعوت کردند، بعد هم براي تحصيل در مدرسه فيلم لندن، بورسيه شد، بسرعت زبان انگليسي آموخت، چنانکه در برگشت آثاري را ترجمه کرد.




جلد کتاب «پژوهشي ژرف و سترگ و نو...»


يک نويسنده‌ي جوان که هرگز تئاتر نديده بود و ادبيات خودش را داشت

همه از عباس نعلبنديان به عنوان فردي خلاق و با انديشه‌هاي نو ياد مي‌کنند؛ رضا رويگري که در قالب گروهي با کارگاه نمايش همکاري داشت، درباره روزهاي فعاليت عباس نعلبنديان در کارگاه به ما، گفت: عباس خيلي منضبط بود؛ البته من با افکار نعلبنديان ارتباط برقرار نمي‌کردم، چون از ما خيلي جلوتر بود و من درکش نمي‌کردم؛ سواد عباس خيلي از ما بيشتر بود.

رويگري با بيان اينکه در دو نمايش نعلبنديان بازي کرده است، گفت: يکي «ناگهان هذا حبيب‌الله» و ديگري «سندلي‌اي کنار پنجره بگذاريم و بنشينيم و به شب دراز تاريک خاموش سرد بيابان نگاه کنيم» آن موقع حدود 22 سالم بود. برايمان درباره متن‌هايش توضيح مي‌داد؛ عباس ذهن خاصي داشت. ما تازه وارد تئاتر شده و با او آشنا شده بوديم و عباس نعلبنديان در سطح ديگري بود.

رويگري يادي از يک خاطره هم مي‌کند و مي‌گويد: عباس يک ماشين ژيان داشت؛ يک بار من را سوار کرد و برد شمال اتاقي برايم گرفت گفت: دو سه روزي اينجا باش مي‌آيم برت مي‌گردانم، چون مريض و خسته بودم.

اين بازيگر ادامه مي‌دهد: نعلبنديان خودش روي متن‌هايش خيلي حساسيت داشت و جملاتش بايد همانطوري که مي‌خواست مي‌بود. ادبيات نوشتاري خاص خودش را هم داشت.

عباس لشگري در جلد دوم کتاب «تئاتر و سينماي آربي اُوانسيان از وراي نوشته‌ها، گفتگو‌ها و عکس‌ها» (نشر روزنه) به نقل از گفتگويي مربوط به سال‌ها پيش از آربي اوانسيان آورده است: از بين نمايشنامه‌نويسان ايراني، نعلبنديان کسي است که براي من حداقل يک مکمل است. چيزهايي را که من کم دارم در مقابل قرار مي‌دهد.

يک ماده اوليه نمايشي خوب در اختيار کارگردان و بازيگر قرار مي‌دهد. حرفي که براي «پژوهشي...» هم گفته بودم؛ با متن‌هاي او در سطح‌هاي مختلف مي‌شود بازي کرد، از مبتذل گرفته تا جدي.




در جايي ديگر از همين کتاب، اوانسيان درباره نمايشنامه «پژوهشي ژرف و سترگ و نو...» مي‌گويد: نمايشنامه‌اي از يک نويسنده‌ي جوان که هرگز تئاتر نديده. نعلبنديان شيوه سورئاليست‌ها را به کار گرفته، افکار و گفتار آشنا را در کنار هم قرار مي‌دهد.

کارگاه نمايش تعطيل مي‌شود و عباس نعلبنديان زنداني

کارگاه نمايش در اول و دوم اسفند سال 1357 به دستور صادق قطب‌زاده رئيس سازمان راديو و تلويزيون بسته شد و در پي آن عباس نعلبنديان تا 7 تير سال 1358 در بازدداشت به سر برد.

رضا رويگري درباره روزگار عباس نعلبنديان بعد از تعطيلي کارگاه نمياش مي‌گويد: يک دفعه فقط بعد از انقلاب عباس نعلبنديان را اتفاقي در خيابان تجريش ديدم و اصلا او را نشناختم، چون موهايش يکدست سفيد شده بود؛ مثل پنبه. کنار خيابان ايستاده بود صدايم کرد گفتم آقاي نعلبنديان شمايي؟ نشناخته بودمش.

رويگري به تعطيلي کارگاه هم اشاره مي‌کند و مي‌گويد: بعد از انقلاب رفتم کارگاه وسايلم را بردارم ديدي سربازي آن پايين نشسته و مي‌پرسد کجا؟ گفتم اينجا محل کار من است. گفت: بفرماييد اينجا تعطيل شده و من هم بيرون آمدم.

ناصر حبيبيان و محيا آقا حسيني در کتاب «تماشاخانه‌هاي تهران» مي‌گويند: حکم اخراج نعلبنديان از تئاترشهر با عنوان تصفيه هنر از لوث وجود ناپاکان و شرايط نامساعد روحي و مالي احتمالا باعث شد تا در 8 خرداد سال 1368 خودکشي کند.

باد تندي وزيد و زندگي نعلبنديان را پشت و رو کرد

نعلبنديان بعد از تعطيلي کارگاه نمايش همه چيزش را از دست داده بود؛ محمد صالح‌علاء در وصف نعلبنديان در روزهاي بعد از تعطيلي کارگاه نمايش مي‌گويد:، اما يکباره باد تندي وزيد، چنانکه روزگار او را پشت و رو کرد، ترک موتور آقاي محمد ژيان نشست، تصادف کرد، طحال‌اش پاره شد، و پس از آن ديگر اتفاقات ناخوشايند دست از سرش برنداشتند، مصايب دنباله داد، او را از زندگي کردن منصرف کرد، حوصله‌اش زخمي شده بود، نه مي‌نوشت، نه آثارش تجديدچاپ مي‌شد، نه کاري داشت، مرد ممنوع، روزهايش شب شده بود، چنانکه ديگر از روشنايي مي‌ترسيد، روزگاري دشوار، روزگاري بدون شرح.

صالح‌علاء ادامه مي‌دهد: يک‌روز تصادفا روي جلد مجله‌ي «دنياي سخن» را ديدم، يا، «آدينه»، نوشته بود، «گلادياتور... نوشته‌ي عباس نعلبنديان»، خيال کردم روزگار از رفتار نتپيندش پشيمان شده، قصد آشتي دارد، اما در همان ماه، در ديرهنگام يک‌شب، روزنامه را باز کردم، عکس سياه و سفيدش را ديدم، آگهي مجلس ترحيم‌اش بود، که در زندگي مثل نمايش هميشه يک اتفاقي مي‌افتد، که باعث مي‌شود اتفاق ديگري بيافتد، و اتفاق ديگري و اتفاق ديگري و...

او گرفتار روزگاري شده بود که حتي يک پسته هم به او لبخند نمي‌زد، آن‌روز‌ها هوا ابري بود و همه باران‌ها بر سر او مي‌ريخت، شوربختانه آثار عميق بايد انقدر منتظر بمانند تا درحد انديشه و فهم، چون مني پايين بيايند، تا فهم شوند، و او ديگر حوصله نداشت، او، خودش را از دنيا خارج کرد، مرد، بي‌آنکه کسي نفعي از مردن او ببرد، حتي آن‌ها که او و آثارش را دوست نداشتند هيچ نفعي از مردن او نبردند، که به‌عکس زيان برديم، اسب‌هاي زيادي در آن صخره‌ي سنگي بود، و افسوس که ديگر مرگ او را به ما پس نمي‌دهد، حتي اگر ما پشيمان باشيم؛ عباس نعلبنديان مردي بيش از انتظار بود.



سنگ مزار عباس نعلبنديان


چهل سالگي و پايان راه عباس نعلبنديان

عباس نعلبنديان بعد از فراز و نشيب‌هايي که پشت سر گذاشت سرانجام در هفت خرداد سال 1368 در 40 سالگي دست به خودکشي زد؛ و روي سنگ قبرش نوشته شد: «در اين غربت غريب عطر تو را از کدام توفان بايد خاست؟»

آربي اوانسيان درباره بي‌مهري‌هايي که به عباس نعلبنديان شد مي‌گويد: همه نويسندگان ايران ضد نعلبنديان صحبت کردند؛ غير از ابراهيم گلستان و مهين تجدد. اين محيط هنري و فرهنگي ايران بود. هر جواني قلم برمي‌داشت کساني که برايش کارشکني مي‌کردند پيشکسوتان بودند.

نعلبنديان در سال‌هاي کوتاه عمر هنري‌اش قصه‌ها و نمايشنامه‌هاي متعددي با همان ادبيات و خط‌الرسم مخصوص خودش نوشت و متن‌هايي را هم به فارسي ترجمه کرد؛ آثاري همچون قصه‌هاي «از هفت تا هفت و نيم»، «ص. ص. م»، و نمايشنامه‌هاي «اگر فاوست يه کم معرفت به خرج مي‌داد»، «داستان‌هايي از بارش مهر و مرگ»، «ناگهان هذا حبيب‌الله».

در سال‌هاي اخير بار‌ها کارگردان‌هايي تلاش کردند نمايشنامه‌هاي عباس نعلبنديان را در ايران اجرا کنند، اما هر بار به در بسته مميزي خوردند؛ هرچند نمايشنامه‌هايي از او به صورت زيرميني و در محافل خصوص‌تر توسط کارگردان‌هاي شناخته‌شده‌اي اجرا شد، اما همچنان نمايشنامه‌هاي نعلبنديان جزو آثار ممنوعه است و دوستداران عباس نعلبنديان اميدوارند بالاخره سال‌هايي برسد که دوباره همه به نعلبنديان بپردازند.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۷۲۰۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کتاب «چالش‌های تاریخی» اثر سلیمی نمین رونمایی شد

سلمی نمین در مراسم رونمایی از کتاب «چالش‌های تاریخی» گفت: بدون آزادسازی اسناد انتظاری از پژوهشگر نمی‌رود تا کار دقیق انجام دهد. مراکز اسناد ثروت ملت است، اما عده‌ای به دلیل بخل‌ورزی آن را ثروت خودشان می‌پندارند. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، مراسم رونمایی از کتاب «چالش‌های تاریخی» تألیف سلیمی نمین با حضور حجت الاسلام مرتضی اشراقی از نوادگان امام راحل، حسین صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، موسی حقانی رئیس مؤسسه تاریخ معاصر ایران و رضاپور حسین رئیس دانشکده روانشناسی دانشگاه تهران در سازمان اسناد و کتابخانه ملی برگزار شد.

سلیمی نمین در این نشست گفت:  قدرت‌های زیاده‌خواه و سلطه‌طلب در صدد مخدوش کردن تاریخ ملت‌ها و خدشه وارد کردن بر شخصیت‌های تاریخ ‌از ملتها می پردازند. دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران مفتخر است کارش را در سال 1380 با دفاع از شخصیت تاریخ ساز معاصر ایران یعنی امام خمینی (ره) آغاز کرد. در آن دوران کتاب «پاسداشت حقیقت» به نگارش در آمد که پاسخی در برابر هجمه‌های سازمان یافته علیه امام بود که در قالب خاطرات آیت الله منتظری منتشر یافت. پس از نگارش این کتاب، نتوانستیم از سد صدور مجوز وزارت ارشاد عبور کنیم و نا گزیر بودیم نُسخی را تکثیر کنیم و عرضه کنیم تا کمکی برای حل مشکل باشد. خیلی از بزرگان این اثر را ستودند.

بیت امام در ارائه اسناد تاریخی کم‌کاری جدی دارد

وی افزود: بدون پایبندی مراکز تولیدکننده‌ی تاریخ و اسناد تاریخی، پرداختن به تاریخ سخت است. گلایه‌ای حتی از بیت امام دارم. بسیاری از اسنادی که بیت می‌تواند در مسیر تبیین درست تاریخ کمک‌کار پژوهشگر باشد، کم‌کاری جدی دارد. برای پاسخگو به آقای کدیور که درباره آقای شریعتمداری نوشته شده بود، در مرکز اسناد جماران رفتم. امام نگاه برجسته‌ای نسبت به آقای شریعتمداری داشتند. بدون آزادسازی اسناد انتظاری از پژوهشگر نمی‌رود تا کار دقیق انجام دهد. مراکز اسناد ثروت ملت است، اما عده‌ای به دلیل بخل‌ورزی آن را ثروت خودشان می‌پندارند. در چنین فضایی کار پژوهش سخت شده است. شخصیت‌های اثرگذار به ویژه در مراکز فرهنگی کتاب مطالعه نمی‌کنند، و چون مطالعه نمی کنند، نمی توانند در مقام دفاع از محققان بر بیایند.

صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه این نشست گفت: نکته‌ای را از زبان عناصر ضد انقلاب در اوایل دهه هفتاد خواندم که گفته بود «نیاز نیست کار سیاسی کنیم و لازم نیست مبارزۀ سیاسی را دنبال کنیم بلکه کافی است با نسلی که از دوره انقلاب فاصله دارد، به گفت و گو بنشینیم. از این جهت باید اطلاعات آنان از تاریخ و فرهنگ منطبق با خودمان تنظیم کنیم. اگر اینگونه که ما بخواهیم، اطلاعات را دریافت کنند، عمل سیاسی را خود آنان انجام می دهند.» از این جهت باید هوشمندی دشمن را تحسین کنیم. در آن زمان موجی از کتاب‌هایی که روایت‌های تاریخی را تحریف می‌کرد، وارد بازار شد. عزیزانی هم برای دفاع و هجمه به آنان وارد عرصه شدند که آقای سلیمی نمین از جمله آنان بود. غیرت و حساسیتی که اقای سیلمی نمین برای ارائه تصویر روشن و درست از حضرت امام یافتم، این روحیه را ستایش می‌کنم. حساسیت‌های ایشان در نقاط درستی بود.

حمایت از تولید آثار فاخر انقلاب اسلامی در مرکزی

وی افزود: برای برخی این قداستی که برای امام قائل بودیم، اهمیت ندارد. نسل ما انقلاب را از معبری در یافتند که در پیشانی آن، امام بود. خدشۀ به امام، کل آن معبر را نابود می‌کند. آنان که زدن امام را انتخاب کردند، درست فهمیدند که کجا را باید واژگون کنند. باید برای حفظ این هاله قدسی که دور شخصیت امام است، تلاش کنیم. برخی با افتخار می‌گویند از اصول خودشان بازگشتند، اما امام اصولش از اول همانی بود که مطرح کرد و تا آخر پای آن اصول ایستاد.

صفار هرندی ادامه داد: باید در هر نقطه‌ای که انحراف از حقیقت اتفاق می‌افتد، این حساسیت امثال آقای سلیمی نمین را نشان داد. یک روزی رادیوی اسرائیل محلی برای انعکاس منویات یک شخصیت برجسته‌ای که از شاگردان امام بوده و به قدری برجستگی داشته که بزرگان قم تصور می‌کنند او باید جانشین امام باشد و کسی است که حرارت ضد اسرائیلی او از امام کمتر نبود. اما روزی چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم منویات و استفتائات ایشان از طریق رادیو اسرائیل پخش می‌شود. آنجا انسان می‌فهمد که آثار تحریف تاریخی چقدر خطرناک است.

در انتهای این برنامه از کتاب «چالش‌های تاریخی» رونمایی شد.

بر پایه این گزارش، کتاب «چالش‌های تاریخی» با عنوان فرعی چرخش قلم و سخن در سیر تاریخ تالیف عباس سلیمی نمین از سوی دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به بازار چاپ و نشر کتاب آمد. این کتاب در هشت فصل اصلی و تعدادی زیربخش در هر فصل به بررسی موضوعاتی همچون باستان با عظمت، مشروطه به غارت رفته، سیر تاریخی کودتای 1299، نهضت ملی و مشت آهنین، دردی جانکاه، خیزش سراسری یک ملت از دریچه مستند «انقلاب 57»، فرجام تمسک به منابع نامعتبر، منشا تقابل آقای منتظری با امام پرداخته است.

به طور کلی هشت چالش تاریخی در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است که این هشت چالش عبارتند از: نسبت 7 آبان با ایرانیان (مناظره شروین وکیلی، پرویز رجبی، عبدالمجید ارفعی، بهرام روشن‌ضمیر و عباس سلیمی نمین)، مشروطه به غارت رفته (مناظره قلمی در روزنامه شرق)، سیر تاریخی کودتای 1299 (مناظره صادق زیباکلام و عباس سلیمی نمین در کانون اندیشه جوان)، نهضت ملی و مشت آهنین (مناظره قلمی ابراهیم یزدی و عباس سلیمی نمین)، رکس؛ آتشی که به جان آتش‌افروزان افتاد (مناظره قلمی در روزنامه کارگزاران)، خیزش سراسری یک ملت از دریچه مستند «انقلاب 57»( محاجه‌ای قلمی با شبکه من و تو)، خرد جمعی و نظام تصمیم‌ساز در دفاع مقدس و… (مناظره مرتضی الویری و عباس سلیمی نمین در جماران)، منشا تقابل آقای منتظری با امام (مناظره اعضای بیت آیت‌الله منتظری و عباس سلیمی نمین به دعوت انجمن اندیشه و قلم).

انتهای‌پیام/

 

دیگر خبرها

  • پینوکیویی که کارآفرین است
  • گزارش خبرگزاری مهر رتبه دوم جشنواره آب و رسانه را کسب کرد
  • «آسید کاظم» در تماشاخانه‌ ایران‌شهر
  • کتاب «چالش‌های تاریخی» اثر سلیمی نمین رونمایی شد
  • فیلم| رانش جادهٔ عباس‌آباد به کلاردشت
  • «دروغ پارلمانی» به شهرزاد آمد/ با دروغ همه چیز به دست میاد!
  • ۶ سال زندگی با «در انتظار گودو»!/ بازی با زمان بر صحنه تئاتر
  • علی رشیدی دبیرکل فدراسیون کبدی شد
  • چرا زبان شکسپیر محو شد، اما سعدی نه؟ | زنجیره‌های پیوستگی زبان فارسی!
  • رونمایی از کتاب آقا داماد در سمنان