Web Analytics Made Easy - Statcounter

دهباشی را حالا خیلی‌ها به مستند انتخاباتی روحانی و گفتگوهای خشت خام می‌شناسند اما دهباشی پیش از همه مستندساز موسسه روایت فتح است. او تنها مستندسازی است که از فرار صهیونیست‌ها از لبنان مستند ساخته است.

به گزارش مشرق، این اولین حضور حسین دهباشی در یک برنامه زنده تلویزیونی است. مستندساز و پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر انقلاب اسلامی اینقدر کارهای مهم و عجیب و غریب کرده است که حتی بدون تلویزیون هم هر هفته برنامه مستندگفتگویی‌اش را ارایه می‌کند و مخاطب گسترده‌ای داشته باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آخرین اقدام جالب دهباشی راه‌انداختن رسانه‌ای به نام تاریخ آنلاین بوده است که چند وقت یک بار در صدر اخبار می‌ایستد. دهباشی را حالا خیلی‌ها به مستند انتخاباتی روحانی و گفتگوهای خشت خام می‌شناسند اما دهباشی پیش از همه مستندساز موسسه روایت فتح است. او تنها مستندسازی است که از فرار صهیونیست‌ها از لبنان مستند ساخته و آخرین کسی است که قبل از حمله طالبان به کنسولگری ایران در افغانستان آنجا را ترک کرده است.

در دومین قسمت از برنامه تلویزیونی راز حسین دهباشی مهمان نادر طالب‌زاده بود. موضوع این قسمت از برنامه مستندسازی ایرانی در بیرون مرزها و مروری سریع بر کارنامه کاری دهباشی بوده است.

متن مشروح این برنامه را در ادامه می‌خوانید:

نادر طالب ­زاده: مهمان امشب از دوستان قدیمی و فعال فرهنگی و سیاسی و هنری است. شاید سالهاست که دوست داشتم این اتفاق بیفتد و این سیری که برادر عزیزمان طی کرده است را شاهد باشیم؛ آقای «حسین دهباشیی».

شما خودتان را جزء کدام نسل فیلم­سازان می­دانید؟

حسین دهباشی: اگر قائل به نسل 1 و 2 باشیم، 25/1 [می­خندد]

طالب­ زاده: ما دیشب یک برنامه پرشوری داشتیم با یک برادری که از نسل جدید فیلم­سازان است که اینها دنبال جایی هستند که سخن بگویند. همچنان که شما همه کار هم در عرصۀ فیلمسازی کردید و هم در عرصۀ ضبط مصاحبه­های حساس. این مستند چه بود که جامانده بود و باید جمع می­شد و ضبط می­شد، چند سالی هم طول کشید تا شما در آمریکا این مستند را ضبط کردید؟ واقعاً یک خلاء­ای بود و کسی سراغ این آقایان نرفته بود خیلی از آنها مُسن هستند، بعد هم همه تصویری ضبط شده است یعنی یک آرشیو مفصلی از این مصاحبه­ها وجود دارد با اینها چه کردید؟

دهباشی: ما رسیدیم آرام آرام به یک دوره­ای که کسانی که بلاواسطه قبل از انقلاب را دیده بودند حالا پا به سن گذاشته بودند، بچه­های آنها می­پرسیدند شما برای چه انقلاب کردید؟ و مخصوصاً مواجه بودند با تصویر ارائه شده­ای که دیگران (رسانه­های خارج از ایران) از انقلاب می­دادند، از جمهوری اسلامی می­دانند و از قبل از انقلاب می­دادند. این تصویر خیلی یکسویه بود و خیلی مواقع تحریف­شده بوده؛ حالا اگر ما می­آمدیم شروع می­کردیم به ساختنِ فیلم سینمایی، سریال و... روایت قصه از نظر انقلابیون کما اینکه در این سالها کردیم در این سی و هفت، هشت سال این کار را کردیم. خوب بود، ولی کافی نبود.

چون آن جوان این نسل می­گفت طبیعی است که انقلابیون خودشان از خودشان تعریف بکنند. شما می­گویید شاه بد بود چون آمدید جای او، شما می­گویید آن حکومت ایراد داشت چون می‌خواهید خودتان را خوب نشان بدهید. تنها راهی که این وسط وجود داشت این بود که روایتی از درون اتفاق بیفتد. یعنی خودشان بگویند چه اتفاقی افتاده است. قبلاً هم این تجربه را کرده بودم. یادتان است مثلاً در «عراق نگاهی از درون» رفتیم از موضع فرماند­هان عراقی مساله را تحلیل کردیم، نه از موضع فرماندهان ایرانی؛ در کارهای دیگر من برنامه­هایی که نامشان «نگاهی از درون» است زیاد داریم «آمریکا نگاهی از درون» که در واقع پا گذاشتیم جای پای نسلی قبلی­مان که شما بودید. رفتیم ببینیم آمریکایی­ها چه می­گویند، روایتی که ما داریم تعریف می­کنیم یک بحث است اما از درون خود آمریکا چگونه است.

حالا می­خواستیم ببینیم که مقامات عصر پهلوی خودشان درباره خودشان چه می­گویند؟ کسانی که طبیعتاً نباید دروغ می­گفتند چون دِینی به جمهوری اسلامی نداشتند. سالها بود از ایران رفته بودند، اموال­شان مصادره شده بود، مورد اتهام واقع شده بودند و اگر حرفی می­زدند دیگر متهم نبودند به اینکه دارند از جمهوری اسلامی جانبداری می­کنند چون حقوق­بگیرش هستند یا هر چیزی دیگری!

طالب­ زاده: چطور به شما اعتماد کردند؟ [می­خندد]

دهباشی: فکر کنم سوال خوبی است کم­کم و با مُمارست. اما طبیعتاً قِلِق کار آرام آرام دست آدم می­آید، روال اینطوری است که بدنامی بدنامی می­آورد و خوشنامی خوشنامی می­آورد، اگر شخصی که روبروی شما نشسته است این احساس را به شما بدهد که واقعاً آن دورۀ تاریخی را مطالعه کرده است، شما هم سر ذوق می­آیید که صحبت بکنید. مثلاً یک کسی روبروی شما بنشیند و شروع کند با جزئیات حتی قسمت­هایی که شما از روایت فتح فراموش کردید از شما بپرسد. شما هم سر ذوق می­آیید و تعریف می‌کنید. اما اگر کلی بپرسد آقای طالب­زاده روات­فتح کلاً چه خبر؟ یا اصلاً ذوق گفتگو ندارید یا خیلی سریع تمام می­شود؛ این در واقع مرحلۀ پیش­تولید، پژوهش­های اولیه که دوستان خیلی خیلی خوب من در این قضیه کمک کردند و تحقیقات خیلی خوبی داشتیم از دوستان خوبم آقای بهشتی­پور و آقای حسام­الدین آشنا باید تشکر بکنم که در مراحل پیش­تولید کمک کردند، آقای تفرشی، آقای دکتر آهویی و افراد دیگری باعث می­شدند وقتی سراغ شخص می­رویم تمام اسناد مکتوب را قبلاً دیده باشیم و همینطور با دیگران صحبت کرده باشیم، این یک گامش بود.

گام دیگر هم این بود که واقعاً ما می­خواستیم تجربۀ حکمرانی را از اینها بپرسیم و دنبال این نبودیم که آنها را محکوم بکنیم. دنبال این نبودیم که آنها یک چیزی بگویند ما خوش‌مان بیاید و خود آنها هم خیلی مواقع من را مانند پسرشان می­دیدند. علیرغم همه اختلافاتی که بود و از نقطه­ای شروع کردیم که فکر می­کنم نقطه شروع همه ایرانیان است، از انقلاب شروع نکردیم از ایران شروع کردیم.

طالب ­زاده: شما با خیلی صحبت کردید از اردشیر زاهدی، بنی­صدر گرفته در آمریکا با وزرا، با افراد با اُمرای نظامی و افرادی که مسئول خرید بودند، یعنی فیلم­نامه­ای بود که می­خواستید این تبدیل به یک سریال شود بعد یک تفسیر دیگری با داخلی­ها، بعد در بسته­ای به مردم ارائه شود آیا این ناقص ارائه شد؟ خوب ارائه شد؟ بعضی مواقع بعضی­ها می­آیند دخالت می­کنند و بعد خرابش می­کنند یک چیز خوبی تازه آمده می­گویند آقا این برای من بود دیگری می­گوید برای من بود، نمی­دانم چه شده ولی احساسم بود که این چون الان کتابش را می­بینم، هر کدام از مصاحبه­ها را نگاه می­کنیم، آدم را به وجد می­آورد آن شخصیت اعتراف کرده واقعاً اینها خودشان می­خواستند صحبت کنند ولی آیا برای مردم ایران این پکیج کامل آورده شد که اینها بگویند؟

الان وضعیت من مانند آن سخنور یونانی است که در غاری پر از تیر و خار و خاشاک است و باید مراقب باشد تا دستش را زیاد جلو نبرد و به این تیغ­ها برخورد نکند[می­خندد] یا هر کدام از این ماجراها، من طبیعتاً ترجیحم این است که از خوشی­ها یاد بکنم و از همراهی­ها، اما صادقانه بخواهم بگویم هنوز این پکیج ارائه نشده است. یعنی هنوز بکر بوده شاید در یک دوره تعجیل­هایی که بعضی از دوستان کردند کسانی که در این پروژه نبودند اما برای اینکه سریع قسمت­هایی از آن را برسانند باعثِ آسیب رساندن به آن شد و این تصویر را کمی مخدوش کرد. اما هنوز ما متاسفانه ما نتوانسته­ایم این توفیق را داشته باشیم که اینها را ببینند و الان تنها امکانی که برای افراد وجود دارد این است که مراجعه مستقیم بکنند و در محل و کتابخانه ملی ایران ببینند که این کار دشواری است برای اغلب مردم.

طالب ­زاده: بحث کنجکاوی نسل جوان و هم نسل قدیم حتی کسانی که در ابتدای انقلاب 25 سال سن داشتند قبل از انقلاب چه داخل و چه خارج در جزئیات نبودند یعنی چه کسی دسترسی به وزیر داشت، چه کسی دسترسی به یک امیر داشت، دسترسی به سیاستمدار و سیاستگذار داشت؟ و الان اینها کسانی هستند که آخر خط را می­دیدند یعنی همۀ ما در معرض آخر خط هستیم و فانی هستیم و ضبط کردن این تاریخ به نظرم به دوش شما افتاد. یعنی بخش اعظم آن را از سالها قبل خاطرم است به دوش شما افتاده و این رسالت به نوعی ولی اینکه کامل نشد خودش یک بحث است که افسوس می­خورم که چرا کسانی که تصمیم­گیرند­ه­های نهایی هستند در رسانه باید بگذارند یک چیزی تمام شود یک بسته­ای بسته شود، یک تفسیری روی آن گفته شود، من گاه و گداری می­دیدم در یکی از شبکه­ها پخش می­کرد می­دانستم کار شماست ولی می­گفتم این که فیلم نشد این مصاحبه است باقی آن چه شد، قبل و بعد آن چه شد و چگونه به اینجا رسید؟ و شاید روایت خود شما که کنار اینها خیلی کمک می­کرد.

دهباشی: توصیه شما بود!

طالب­ زاده: که شما خیلی خوب در ماشین کنار ابواحمد نشستید برمی­گردید رو به دوربین و می­گویید داریم می­رویم خیام؛ از این بپرم به موضوعِ سفر اول شما به لبنان که درست زمانی که اسرائیلی­ها عقب­نشینی می­کنند، شما درست همان سال می­روید سال دو هزار که اسرائیلی­ها یک عقب­نشینی افتضاحی می­کنند یعنی اصلاً پا به فرار می­گذارند، نقشه­هایشان را جا می­گذارند، خودروهایشان را جا می­گذارند و این هم خیلی مهم است که چرا به آن نقطه می­رسد؟ اسرائیل که باید بعد از 18 سال نصف لبنان را رها کند و برود؟ شما درست یکی دو روز قبل از اینکه زندان معروف خیام، زندانیانش آزاد شوند آنجا رسیدید و آن لحظه را هم ثبت کردید متاسفانه آن تصاویر را الان من ندارم، می­ماند برای یک برنامه دیگر، هنوز تصاویری که شما گرفتید هنوز در زندان است و باورشان نمی­شود که لبنان آزاد شد، خیام که سر مرز اسرائیل است آزاد شد خیلی لحظۀ عجیبی بود یک مقدار توضیح بدهید تا مردم ما تصویر کنند.

دهباشی: شما فرمودید اولین سفر فیلمسازی من به لبنان بود اما قبلاً در جایگاه فعال رسانه­ای و روزنامه­نگار یا حوزه­های دیگر من سفرهای متعددی به لبنان داشتم، قصه به این شکل بود که چند روز قبل از اینکه اسرائیل یکباره بخواهد منطقه اشغالی جنوب لبنان را تخلیه بکند دوستان من در جنبش حزب­الله لبنان و مشخصاً در تلویزیون المنار به من اطلاع دادند اینها دارند می­روند اگر تو می­خواهی کار بکنی بیا، من به یک نفری که نامش را نمی­آورم، به او گفتم لطفا بیا برویم (که پشت من را خالی کرد) من قبل از آن یک فیلم ساخته بودم تنها در افغانستان به نام «افغانستان روزهای سقوط» مصادف بود با زمانی که به عنوان دبیر شورای فرهنگی وزارت آموزش عالی و مشاور آقای دکتر معین وزیر وقت رفته بودم افغانستان و دیپلما­ت­های ایرانی شهید شدند و من آخرین ایرانی بودم که از آنجا برگشتم و در واقع یادداشت­های تصویری من تبدیل شد به فیلم، اما با هدف اینکه اولین بار بروم فیلم بسازم در این رده کارگردانی نرفته بودم؛ آن سفر لبنان قرار نبود اینطور بشود به یک نفری که نامش را نمی­گویم [می­خندد] از ایشان خواهش کردیم که برویم ایشان هم نگفت که نمی­آیم گفت می­آیم؛

طالب ­زاده: داشتید یک نفر را هُل می­دادید [می­خندید]

دهباشی: من لب آبشار نیاگارا ایستاده بودم یک چشم­انداز خیلی خوب و ناگهان از خفا دستی رسید و من را هُل داد پایین و رکوردِ شیرجه شکسته شد، قرار بود من با شما بروم و دقیقاً شما شبِ قبل از سفر فرمودید مشکلی برایتان پیش آمده تصور من این بود که سفر منتفی شده است، اصرار شما این بود که برویم آنجا و نقشه این بود تصور من این بود که شما احتمالاً در من این اعتماد به نفس را نمی­دیدید که از قبل به من بگویید خودت برو، خودم بروم و کارگردانی بکنم و اتفاقی که افتاد این بود وقتی من رفتم حتی دوربین نداشتم، اتفاقاً دوستان خوبی داشتم در واقع دوستان خوب که قبلاً آمده بودند در ایران آموزش دیده بودند، بچه­های تبلیغات جنگ مقاومت اسلامی شاخۀ نظامی حزب­الله، آنها علیرغم گرفتاری­هایی که داشتند محبت کردند البته استاد آنها که شما بودید به من کمک کردند و ما رفتیم به جاهایی که ژورنالیست­های عادی نمی­توانستند بروند، چه بسا اگر من همراه خودم فیلمبردار می­بردم، گروه می­بردم مانند بقیه جا می­مانم، علت اینکه جا نماندم این بود که پای به پای خود بچه­های رزمندۀ آنها رفتیم به مناطق مختلف.

قضیه خیام اینگونه بود حالا برای دوستانی که جوانتر هستند اسرائیل پایه­هایی داشت به آن می­گفتند «موقع» و این مجموعه مواقع یکسری از آنها دست خودش بود و یکسری از آنها دست نیروهای مزدوری بود که آنتوئون لَحد دستش بود که به آن می­گفتند مواقع لَحدی، اما بازداشتگاه خیام که یک زندان مخوفی بود که توسط اسرائیلی­ها اداره می­شد زمانی که اسرائیل عقب­نشینی کرد هنوز هم مطمئن نیستم که به عمد یا غیرعمد این زندانیان آزاد نشدند و زندان تخلیه شد و با هلی­کوپتر آنجا را تخلیه کردند و رفتند، زندانیان داخل زندان فکر می­کردند این شکنجۀ جدیدی است چون دو روز بود به آنها آب و غذا نداده بودند و در زندان را هم باز نکرد بودند ما پایین در روستای خیام بودیم که یک موتورسواری آمد پایین و اهالی خیام هم منتظر بودند که ببینند آیا اسرائیل از همه جا رفته است از اینجا هم خارج شده است یا نشده؟ در حالی که دو روز است از آنجا خارج شده است.

طالب ­زاده: مردم باید بدانند خیام تا سر مرز دو کیلومتر هم نیست؛

دهباشی: نه خیلی کم است، آن موتورسوار گفت آنجا ظاهراً کسی نیست و ما با اولین گروه مردم وارد زندان شدیم و خدا توفیق داد دوربینی که من داشتم وقتی شبکۀ پشتِ در سلول را کنار می­زدند آن شخصی که داخل سلول بود منتظر بود سرباز اسرائیلی در را باز کند و می­دید نه این شخص لبنانی است، پسرعمو اوست، خواهرش است، فامیلش است و به یکباره انفجاری هیجان بود! حالا درهای آنجا قفل بود مردم می­گشتند این طرف و آن طرف با میله با قابلمه با دپایی، با کفش شروع می­کردند اهرم کردن و در را باز کردن کسانی که داخل بودند مبهوت بودند و فکر می­کردند سالهای سال باید داخل زندان باشند، عبارتی که از دهان آنها بیرون می­آمد می­گفتند جِیش خمینی آمده، جیش مهدی آمده، گریه می­کردند دو طرف نمی­توانستند هنوز یک در فولادی بین آنها فاصله بود از داخل پنجره تلاش می­کردند همدیگر را ببوسند، دست همدیگر را بگیرند، صدای الله­اکبر بود که می­پیچید داخل آنجا و شاید اینجا حرفه­ای نبودن من به کار ضرر زد، چون مدام پشت لیزر دوربین اشک جمع می­شد و تصویر فولو می­شد، بعد صورتم را می­کشیدم کنار اشک­ها شُره می­کرد از کنار فیزور می­رفت پایین دوباره تصویر واضح می­شد دوباره چشم­هایم را می­گذاشتم دوباره ناواضح می­شد و بعد از 5، 6 دقیقه دیگر کم آوردم یعنی دوربین را گذاشتم روی پایم؛

طالب ­زاده: ابااحمد با شما بود؟

دهباشی: بله بچه­های حزب­الله و مقاومت بودند، صادق و اینها بودند و در واقع دوربین را گذاشتم روی پایم و زار و زار شروع کردم به گریستن شاید اگر یک روحیۀ، البته نمی­دانم شاید آدم باید قلبش از فولاد باشد که اینطور مواقع کم نیاورد و آن 5، 6 دقیقه را وقتی آوردم اتفاقاً ابااحمد و دوستان دیگر گرفتند و مخابره کردند و تقریباً در همه جای دنیا دیده شد تصاویری که وارد زندان می­شوید و خیلی خیلی بکر است.

طالب ­زاده: خیلی جالب است شاید هزاران نفر در موردِ زندان خیام و این لحظه فیلم ساختند که راوی را آوردند و کسی در زندان بوده، در اتاق شکنجه بوده، و این را بازگو کردند چه از خود لبنانی­ها، لبنانی­ها که آنجا دوربین نداشتند؟

دهباشی: این تنها دوربین بود؛

طالب ­زاده: چه از ایرانی­ها ولی در آن لحظه خاص که آنها نمی­دانستند که می­خواهند آزاد شوند و اینهایی که آنها را آزاد می­کنند چه کسانی هستند!

دهباشی: حتی لحظات اول فکر می­کردند نکند اینها را هم گرفتند و آوردند بعد می­دیدند نه اینها دارند شعار می­دهند و الله­اکبر می­گویند، ببینید واقعاً خیلی خیلی صحنۀ عجیبی است تا زمانی که در زندان باز شد و اینها توانستند قفل را بشکنند، 40، 45دقیقه طول کشید تا بتوانند اهرمی پیدا بکنند ولی در این مدت اینها از عمق وجود، یک لحظاتی وجود دارد که آدم احساس می­کند آسمان به زمین نزدیک می­شود، آن لحظه یکی از آن لحظات بود من احساس می­کردم آسمان به زمین نزدیک­تر شده است، هر کسی دست دراز می­کرد خورشید را در دستش می­گرفت.

طالب ­زاده: یک توفیقی برای شما بود که در آن زمان و بعد یک زمینه­ای بود برای توفیقات و کارهای بعدی.

دهباشی: وقتی آمد روایت فتح این را کار کرد و خدا رحمت کند شهید اصغرزاده آن را تدوین کرد و تدوینگر درجه یکی بود، خیلی خیلی شهودی و درس­خوانده و تحصیلکرده و آدم فوق­العاده­ای بود و واقعاً جای او پر نشد، البته ما خیلی­ها را نشناختیم با آنها مصاحبه نکردیم و آنها را از دست دادیم؛

طالب­ زاده: البته اخوی او الان فیلمساز خوبی است؛

دهباشی: بله احسان فیلم­ساز خوبی شده است اما سیدابراهیم سن کمی داشت که شهید شد و او تدوین کرد و او باعث شد یک اینکه دستِ برپشت آمدۀ من و از آبشار هل دادن [می­خندد] باعث شد این اعتماد به نفس را پیدا کنم و بعد از آن مستندساز شدم.

طالب­ زاده: از دوره مستندسازی شما فرازهای مختلفی داریم که کامل هم نیست یعنی آلمان رفتید، هند رفتید، ژاپن رفتید قبل از اینکه سفرهای خارجی بروید یک سفر به مسجد سلیمان رفتید، یک کاری در 4 قسمت تحت عنوان «نفت و شکلات» که من یادم است، در برنامه راز 4 سال پیش امام جمعه مسجد سلیمان آمد برنامه و نقد بسیار مفصلی درباره مسجد سلیمان داشتیم ولی آن کار برای 14، 15 سال بود (سال 2001 بود) اولین کاری بود که نقد مسجدسلیمان بود و پخش هم نشد و همچنان مانده.

طالب­ زاده: این مستند برای 18 سال پیش است آن زمان قابل پخش نبود الان از این جنس کار زیاد است که بچه­ها خیلی تندتر از این دارند صحبت می­کنند، ما درباره مسجدسلیمان هم برنامه ساختیم، بچه­ها وضع و اوضاع آنجا را نشان دادند ولی آن زمان اصلاً قابل پخش نبود یعنی خط قرمز محسوب می­شد و این رشد رسانه هم است و تغییر و تحولی که در رسانه جهانی پیش آمده که نقد خیلی صریح­تر شده است و این قبل از سفر شما به لبنان است؛

دهباشی: نه بلافاصله بعد از آن است؛

طالب ­زاده: پس 17 سال پیش سال دو هزار و بحث عقب­نشینی، فیلمبردار شما چه کسی بود؟

دهباشی: آقای ابوالقاسم شکاری؛

طالب ­زاده: آقای جعفر و داریوش حبیبی هم خیلی کمک کردند در منطقه به هر صورت این آن زمانی بود که ما نمی­توانستیم در تلویزیون چنین اثری را پخش کنیم با اینکه خیلی مهم بود که نشان داده شود نه برنامه­ای بود و نه زمینه­ای، می­خواهم برسم به سالهای اخیر چه اتفاقی افتاد که شما رفتید به طرف بحث آمریکا؟

دهباشی: ابتدا اشاره­ای کنم به برنامه پخش­نشده الان زمانه­ای است که اگر چیزی پخش نشود شخص بلافاصله می­تواند بگذارد در فضای مجازی و تاثیر خودش را می­گذارد در آن دوره دلخوشی ما این بود که اگرچه از رسانه ملی پخش نشده بود اما دست به دست بین اهالی و مسئولین می­گذشت، مسجد سلیمان آن زمان در یک­ بن­بستی بود و هنوز آن راه پشتش باز نشده بود و آن سد هم تکمیل نشده بود و این سندی شده بود برای اینکه بچرخد و تقریباً می­توانیم مطمئن باشیم که تاثیر خودش را در آن دوره گذاشت اگرچه پخش نشد.

اما چرا رفتم سراغ آمریکا؟ وجوه مختلفی داشت من اولین کاری که در آمریکا کردم مجموعه­ای بود در ارتباط با سازمان ملل، حقیقتش تا قبل از اینکه آن مستند را در سازمان ملل بسازم اتفاقاً شبکه 4 ساخته شده، به نام «کاخ شیشه­ای سیاست» فکر نمی­کردم این کاخ شیشه­ای سیاست که منظور ساختمان مرکزی سازمان ملل در خیابان یکم نیویورک است، اینقدر توخالی باشد و هیچی داخل آن نباشد و این را همه نمی­دانند گاهی اوقات وقتی می­شنویم یک اتفاقی در یک جای دنیا می­افتد و مردم جاهای مختلف دنیا می­گویند پس سازمان ملل می­خواهد چه کند؟ چه موضعی می­گیرد؟ چرا ما شکایت نمی­کنیم در این ماجرا؟ مردم نمی­دانند سازمان ملل هیچ کاری نمی­کند، سازمان ملل یک سازمان درجه چندم است در بین سازمان­هایی که در نیویورک است.

من یکبار از استاد و دوست خودمان آقای دکتر ظریف شنیدم در همان مجموعه که ایشان می­گفت تمام ارکان سازمان ملل سیاسی است به جزء آن مجموعه­ای که در شهر لاهه است آی­سی­سی و آی­سی­جی، دیوان بین­المللی دادگستری، وقتی می­گوییم حقوقی نیست، دادگستری است معنی­اش این است که سازوکار سیاست یعنی زور، بنابراین الان می­بینیم عربستان فرضاً رئیس کمیتۀ زنان سازمان ملل می­شود با این وضع افتضاحی که عربستان در زمینه حقوق­بشر دارد در حوزۀ حقوق­بشر مسئول کمیته می­شود، خود دبیر کل سازمان ملل می­گوید در زمینۀ حقوق کودکان عربستان فجایع زیادی در یمن کرده است منتها چون به ما پول داده است ما نمی­توانیم بگوییم، در واقع این تصویر به دست آمد که این چقدر پوشالی است.

من قبل از آن ساعت 25 شما را دیده بودم، احساس کردم نیاز دارد که یک گام برویم جلوتر و از شما دعوت کردم با هم رفتیم آمریکا، اتفاقات عجیب و غریبی آن زمان افتاد، فکر کنم جنگ 33 روزه لبنان دقیقاً همان وسط اتفاق افتاد و حالا می­توانستیم ببینیم آمریکایی­ها چه می­بینند، آمریکایی­ها که داعیه اداره دنیا را دارند به جهت اینکه زور زیادی دارد این ادعا را می­کند که انصاف زیادی دارد که ندارد شایستگی این قدرت زیاد را ندارد، در واقع از شما دعوت کردم که با هم برویم؛

طالب ­زاده: من هم چند ماه ماندم یعنی با ویزای مطبوعات توانستم چند ما بمانم، روز سوم در نیویورک بودیم یادم است آقای غُرقی لطف کردند گفتند من یک دعوت برای شورای روابط خارجی بحث هلال شیعی داریم، یعنی در شورای روابط خارجی که مهمترین تینک­تنک­های آمریکاست در نیوسیتی در مَنهَتن و به رهبری ریچارد هاوس که هنوز هم است، آن روز فواد عجمی بود، ولی­الله نصر پسر سیدحسن نصر، آقای ری­تکی بود که متولد تهران است ولی یک آدم مشکوک است و نمی­دانم از کجا می­آید و دو سه نفر دیگر هم بودند که در آمریکا «شماره معکوس» یک مستندی که آن زمان من ساختند اینها همه بودند رفتیم روز سوم یک کلیپی هم داریم داخل تاکسی هستیم که با تاکسی داریم به محل می­رسیم و جلسۀ جالبی هم بود، اتفاقاً بحث اتفاقی که الان رخ داده آن زمان سال 2006 و همیشه هم محور ایران است و ما همیشه درباره این اخبار کم اطلاع داریم و نمی­دانیم چه خبر است و چه می­کنند تصادفاً آن روز آنجا بودیم.

دهباشی: شما آنجا ایستادید و شروع کردید به صحبت کردن به عنوان یکی از مدعوین در مورد هلال شیعی و آن زمان داشتند صحبت این را می­کردند که در این منطقه ممکن است بین شیعیان اتحادی شود در شرایطی که ما بحران و جنگ ایجاد کردیم در عراق، سوریه و لبنان، واقعا در ذهن من که نبود ته ذهن شما آن زمان این بود که آنها چنین نقشه­ای دارند و می­خواهند اینطور منطقه را از هم بپاشند و اصلاً جنگی بود در سوریه و عراق؟

طالب­ زاده: نه سوریه سر جای خودش بود و هیچ اتفاقی نبود نه بهار عربی بود هیچی نبود ولی آدم می­دید که اینها دارند نقشه­هایشان را می­کشند، نقشه­ها ابتدا آنجا ریخته می­شود و بعد می­آید در سی­ان­ان و فاکس بحث می­شود و اگر یادتان باشد بعد از اینکه من اعتراض کردم آقای ریچارد بولکس از اساتید دانشگاه کلمبیا او هم بلند شد و اعتراض کرد و روز بعد رفتیم سراغ ریچارد بولد با او مصاحبه کردیم نه تصور نمی­کردیم ولی تمام بحث­های مهم اینها محورش ایران بود و این را در ایران کسی کمتر می­داند که بحث هلال شیعی که تصور هم نمی­کردند ما بتوانیم برویم داخل؛

دهباشی: و یادتان می­آید در ادامه همان بحث در حالی که ما اصلاً فکر نمی­کردیم جنگی در سوریه و عراق راه بیفتد و فکر می­کردیم اینها در فضا هستند دارند بحث تصنعی می­کنند حرفشان این بود که بعد از اینکه ترتیب سوریه و عراق را دادیم نوبت ایران است؟! اما نوبت ایران نشد.

طالب ­زاده: نوبت ایران نشد و به خاطر شرایط ایران؛

دهباشی: به خاطرش را صحبت کنیم اما شما می­توانید شهادت بدهید آنجا صحبت این بود مانند یک دومینو نهایتاً قرار است بشود عراق، سوریه، لبنان و ایران!

طالب ­زاده: اصلاً همینطور هم بود، اصلاً عنوان این کنفرانس که هلال شیعی است عجیب بود و بحث این بود که اینها دارند یک کاری می­کنند و دارند قدرت پیدا می­کنند و هشداری بود به جهان عرب که اینها در صحنه هستند و فواد عجم چند سال بعد فوت کرد ولی آدم­های داخلی داشتند و خودش گفت من با کاخ سفید چقدر نزدیک هستم، زمینه­های آن را چیده بودند و صحبت­هایش را کرده بودند، من وقتی از ریچارد هاوس درخواست مصاحبه کردم گفت حالا یک مقدار صبر کن، گردوخاک­ها بنشیند صحبت نمی­کنند یعنی با من نمی­نشینند یک گفتگو بکنند که ما بتوانیم آنها را تخلیه

منبع: مشرق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۷۵۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۰ فیلم اکشن قدیمی با قهرمانان مورد علاقه پدر‌ها؛ از جکی چان بدلکار تا ارتش یک نفره شوارتزنگر

روزی روزگاری در دهه شصت و هفتاد، پدران نسل جوان امروزی که عاشق ابرقهرمانان هستند، خودشان از خوره‌های سینمای اکشن آن روزگار بودند. سینمایی که شناسه ظاهری قهرمانان آن از زمین تا آسمان با نسل جدید قهرمان امروز سینما تفاوت داشت. امروز دیگر قهرمانان معمولی سینمای اکشن که برتری خود را با مشت‌های سنگین‌شان در مبارزه به مخاطب ثابت می‌کردند، جای خود را به ابرقهرمانان مارول یا دی‌سی داده‌اند. پس تنها چیزی که از آنها برای پدران ما باقی مانده همان نوستالژی برای فیلم‌های اکشن قدیمی است.

پس به یاد پدران خوره فیلم‌های اکشن ما در جدیدترین فهرست سینمایی ما می‌خواهیم ۱۰ فیلم اکشن قدیمی با قهرمانان مورد علاقه پدر‌ها را به شما معرفی کنیم. ما در این مطلب با فیلم‌های اکشن فوق‌العاده و ستاره‌های کالت آن دوران خاطره‌بازی می‌کنیم؛ منظور من از از استیون سیگال تا جت لی و حتی چاک نوریس است.

Under Siege

فیلم اکشن «در محاصره» محصول سال ۱۹۹۲ که خیلی‌ها آن را جان سخت در کشتی هم خطاب می‌کنند، اثری بود که به طور موقت استیون سیگال را به یک ستاره بزرگ تبدیل کرد. شاید بتوان این اکشن قدیمی را بهترین فیلم کارنامه این بازیگر دانست. اکشن ماجراجویی اندرو دیویس، «در محاصره» احتمالاً یکی از سرراست‌ترین شبیه‌سازی‌های فیلم «جان سخت» بروس ویلیس است. فقط این‌بار اکشن از یک برج به اقیانوس منتقل می‌شود و قربانیان روی کشتی جنگی حبس می‌شوند، اما همان قهرمان تنهای این شکل آثار مشغول مبارزه با مهاجمان خشن است.

امروز، هم بروس ویلیس و هم استیون سیگال روز‌های سختی را سپری می‌کنند، اما در سال ۱۹۹۲، هر دو در صدر توجه مخاطبان قرار داشتند و رقیبان واقعی برای ابرستاره‌هایی، چون سیلوستر استالونه و آرنولد شوارتزنگر بودند. در نتیجه این فیلم یکی از آن اکشن‌های نوستالژیک است که خیلی‌ها با دیدن آن خاطراتشان زنده می‌شود.

Bloodsport

رینگ خونین محصول سال ۱۹۸۸ از آن اکشن‌های مبارزه محوری است که ژان کلود ون‌دام را به خیلی‌ها معرفی کرد. جالب اینجاست که این فیلم و شخصیت قهرمان آن با نام فرانکی به اندازه‌ای بین عموم مردم فیلم‌باز ایران به شهرت و محبوبیت رسیدند که خیلی از پدران ما کماکان ژان کلود ون‌دام را فرانکی خطاب می‌کنند. اما این اثر داستان افسر آمریکایی فرانک دوکس (ژان کلود ون دام) را روایت می‌کند که واحد نظامی خود را ترک و به هنگ‌کنگ می‌رود تا در مبارزات زیرزمینی آزاد شرکت کند. او تحت نظارت دقیق استاد سنزو تاناکا برای مسابقاتی آماده می‌شود که نه تنها قدرت، بلکه اراده این سرباز را نیز آزمایش می‌کند.

مبارزات رینگ خونین همه افسارگسیخته و پر از خشونت هستند، پس شاید همین بی رحمی باعث شده است که ما فیلم نیوت آرنولد را دوست داشته باشیم. اما به طور کلی این اثر به طرز شگفت‌انگیزی، فلسفه شرقی، هنر‌های رزمی هنگ‌کنگ و ریشه‌های اخلاق غربی را با هم ترکیب می‌کند. جدای از همه ما یک ژان کلود ون‌دام خوش فرم و آماده داریم که برای سال‌ها به قهرمان شماره یک خیلی از اکشن‌های سر راست هالیوودی بدل شد.

Police Story

داستان پلیس محصول سال ۱۹۸۵ یکی دیگر از ماندگارترین اکشن‌های قدیمی است که محبوبیت فراوانی نزد مخاطبان دارد. علیرغم تمام تفاوت‌های چشمگیر سینمای آسیا با آنچه بینندگان آن دوران از سینمای هالیوود در دهه ۱۹۸۰ دیده بودند، اما ورود اکشن‌های شرقی باعث شد تا آگاهی توده‌ها در مورد سبک اکشن‌های شرق آسیا به فیلم‌های ژان کلود ون‌دام و رینگ خونین محدود نشود. این حرف یعنی فیلم‌های جکی چان به عنوان یک استاد بسیار شجاع و تقریباً دیوانه در اجرای بدلکاری‌های شگفت‌انگیز، برای پدران ما حکم یک جاذبه فراموش‌نشدنی را داشت که بسیار معروف‌تر از آثار هالیوودی بود.

از اوایل دهه ۱۹۸۰، این بازیگر هنگ‌کنگی بسیار و به شیوه‌ای واقعاً بی پروا در اکشن‌های زیادی بازی کرده است. پس جای تعجب نیست که در این زمان بود که بهترین کار او نیز ساخته شد. فقط به «داستان پلیس» نگاه کنید؛ تعداد مبارزات، پرش‌ها، سقوط‌ها و به پرواز درآمدن‌های جکی‌چان در این فیلم چندین برابر استاندارد‌های هالیوود است. همه این نوع بدلکاری را دوست ندارند، اما نمی‌توان تأثیر چان را بر این ژانر انکار کرد. او یکی از مهم‌ترین ستاره‌های اکشن زمان خود است. داستان پلیس مهم‌ترین فیلم جکی چان هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان کارگردان است. او با داستان پلیس توانست اکشن کمدی شرقی را به نمونه‌ای استاندارد از کمدی فیزیکی باستر کیتون تبدیل کند.

Sidekicks

چاک نوریس هنرپیشه و رزمی کار آمریکایی است که خیلی‌ها از جمله پدران ما او را با فیلم راه اژد‌ها (۱۹۷۲) می‌شناسند که در آن به عنوان شرور با بروس لی به مبارزه پرداخت. اما این بازیگر با فیلم قدیمی «ضربه جانبی» محصول ۱۹۹۲ بیشتر بین خوره‌های سینمای اکشن به محبوبیت دست یافت. اما این فیلم را می‌توان نوعی اثر شخصی برای چاک نوریس افسانه‌ای خطاب کرد. اما چرا؟ چون این ستاره اکشن معروف و جاودانه از اساس در این فیلم نقش خودش را بازی می‌کند و به یک پسر جوان کمک می‌کند تا در مسابقات کونگ فو قهرمان شود.

خیلی از قدیمی‌ها و پدران ما «ضربه جانبی» را فیلم خواهرخوانده «بچه کاراته‌کار» می‌دانند. این همچنین یک فیلم خانوادگی زیبا در مورد اهمیت جمع آوری نیرو و مبارزه با دنیای بی‌رحم است. اگرچه نقش چاک نوریس در فیلم به استاد یک قهرمان محدود می‌شود، اما مهم‌تر این است که خود حضور او در فیلم، «ضربه جانبی» را به‌طور خودکار به اثری محبوب بین مخاطبان قدیم تبدیل کرده است.

Red Scorpion

خیلی‌ها دولف لاندگرن سوئدی را با نقش شرورانه‌اش در قامت ایوان دراگو بوکسور در فیلم «راکی ۴» و البته فیلم «سرباز جهانی» می‌شناسند. اما خود در قامت ستاره اکشن با فیلم «عقرب قرمز» بیشتر از گذشته به چشم آمد. در داستان این فیلم یک مامور سازمان اطلاعات روسیه (دولف لاندگرن) به آفریقا فرستاده می‌شود تا یک انقلابی ضد کمونیست را به قتل برساند. اما با مشاهده کشتار بی رحمانه مردم محلی به دست نیرو‌های روسیه و متحدشان کوبا، او تغییر موضع داده و به شورشیان کمک می‌کند.

صادقانه بگویم، «عقرب قرمز» فیلم خیلی خوبی نیست؛ اما بیایید بگوییم یک اکشن قدیمی کاملاً مناسب است. مخصوصاً برای نسلی که ارتش یک نفره عضلانی را دوست داشتند. به طور کلی در طول دهه‌های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ میلادی، لاندگرن به همراه دوستش سیلوستر استالونه به یکی از نماد‌های فیلم‌های اکشن سرراست یا همان بی‌مووی‌ها تبدیل شد و در بیش از ۵۰ اثر ژانر اکشن بازی کرد.

Crying Freeman

یکی دیگر از اکشن‌های محبوب قدیمی فیلم «آزادمرد گریان» محصول سال ۱۹۹۵ با بازی مارک داکاسیوس است. این فیلم که در ایران با نام «قاتل گریان» نیز شناخته می‌شود یک فیلم اکشن کالت از کریستف گان درباره یک قاتل حرفه‌ای است که در جنگ با مافیا قرار می‌گیرد. این فیلم را می‌توان یک فیلم اکشن قدیمی با مشارکت یاکوزا در نظر گرفت. سکانس‌های اکشن این فیلم از ظرافت بسیار خوبی برخوردار است که به نسبت زمان تولید آن، یک نکته بسیار مثبت است.

این روز‌ها اوضاع برای مارک داکاسیوس رزمی‌کار به خوبی دهه ۹۰ میلادی پیش نمی‌رود. زمانی که او مو‌های مجللی داشت و هنوز در فیلم‌های اکشن حکم یک قهرمان را به دوش می‌کشید. هرچند این بازیگر کماکان کار می‌کند و حتی نقش یکی از شروران را در قسمت سوم جان ویک بازی کرد، اما پیش بینی می‌شد که این بازیگر تبدیل به یک ستاره هالیوود شود. شاید «آزادمرد گریان» نشان می‌دهد که چرا منتقدان و تماشاگران او را بسیار دوست داشتند. در این اقتباس شیک ازمانگا، داکاسیوس در نقش یک ضدقهرمان کاملا غیر معمول بازی می‌کند.

Commando

صحبت از اکشن‌های قدیمی و ستارگان آن دوره بدون اشاره به آرنولد شوارتزنگر غیرممکن است و به صورت دوستانه می‌توان در چنین فهرستی چند جایگاه ویژه را برای او کنار گذاشت. اما ما تصمیم گرفتیم به بازیگران دیگر نیز فرصت دهیم و مشارکت او در این فهرست را تنها به فیلم کماندو محدود کنیم. اما باید قبول کرد که مهم‌ترین فیلم‌های آرنی آهنین در این دوره توسط «کماندو» افتتاح شد. کماندو یک فیلم اکشن مثال زدنی است که معنای داستان آن به فرمولی خلاصه می‌شود که شخصیت قهرمان لیام نیسون خیلی بعد در فیلم «ربوده شده» بیان کرد: «تو هر کسی هستی یا هرجا که باشی، من می‌آیم و تو را می‌کشم.»!

در این فیلم، تبهکاران دختر قهرمان داستان با بازی آرنولد شوارتزنگر را می‌ربایند و این به اشتباه مرگبار آنها تبدیل می‌شود، زیرا هیچ چیز سرهنگ ماتریکس را در راه رسیدن به هدفش متوقف نخواهد کرد. شاید امروز کماندو ساده لوحانه و بیهوده به نظر برسد، اما در آن دوران تماشاگران با تماشای داستان سربازی که کل ارتش را در یک کشور آمریکای لاتین نابود می‌کند، لذت زیادی بردند. فیلم مارک ال لستر یک بازی اکشن کامل است که در آن جایی برای طرح یا دیالوگ وجود ندارد. فیلم به طور کامل وجود فیلمنامه را فراموش می‌کند و یک تیرانداز جهنمی را روی پرده نمایش می‌دهد و شوارتزنگر با بازوکا و انواع مختلف سلاح به سمت دشمنانش شلیک می‌کند و حتی گاهی اوقات با دست خالی آنها را نابود می‌کند.

Demolition Man

اکثر مخاطبان امروز سیلوستر استالونه را با نقش‌های راکی و رامبو می‌شناسند. اما یکی از اکشن‌های قدیمی او که پدران ما را به شور و هیجان آورده بود فیلم «مرد ویرانگر» محصول سال ۱۹۹۳ میلادی است. استالونه در این فیلم نقش افسر پلیسی به نام جان اسپارتان را بازی می‌کند که بسیار ریسک‌پذیر و بی‌خیال است و به ایجاد خرابکاری در حین عملیات‌هایش شهره است. او پس از یک تلاش ناموفق برای نجات گروگان‌ها از دست جنایتکار افسار گسیخته سایمون فینیکس (وسلی اسنایپس) و وقتی وضعیت گروگان‌گیری به طرز وحشتناکی اشتباه پیش رفت، به همراه آن شرور به انجماد در سال ۱۹۹۶ محکوم می‌شوند. اما فینیکس که شروری شیطان صفت است برای شرکت در دادگاه آزادی مشروطش در قرن ۲۱ و سال ۲۰۳۲ احیا می‌شود.

شاید امروز خلاصه داستان «مرد ویرانگر» نمی‌تواند کمکی به لبخند زدن شما نکند، چرا که دزد و پلیسی که چهار دهه را در حالت یخ زده گذرانده و در دورانی که خشونت ریشه کن شده است از خواب بیدار شده‌اند، به خودی خود یک ایده خنده‌دار است. اما به اعتبار اسلای، این یکی از بهترین نقش‌ها و فیلم‌های این ستاره اکشن قدیمی است که یک مرد واقعی را خارج از زمان حیات خود به نمایش می‌گذارد. چند اسلحه پر سر و صدا، کونگ فو، طنز تند، عشق مجازی و یک قهرمان جذاب چیزی بود که «مرد ویرانگر» را به یکی از فیلم‌های مورد علاقه دوران رونق آثار ویدئویی در کشورمان تبدیل کرد.

Last Hero in China

یکی دیگر از ستارگان اکشن قدیمی جت لی است که خیلی‌ها او را دوست دارند. فیلم مورد نظر ما از این بازیگر «آخرین قهرمان در چین» است که یک اکشن رزمی به حساب می‌آید. مدرسه هنر‌های رزمی وونگ فی هونگ (جت لی) باید به محل جدیدی منتقل شود. تعداد افرادی که می‌خواهند از استاد افسانه‌ای بیاموزند روز به روز بیشتر و بیشتر می‌شود، اما فضا کمتر و کمتر. با این حال، یک چیز وجود دارد: اکنون دانش آموزان در کنار فاحشه خانه آموزش داده می‌شوند. این وضعیت معلم آنها را خشنود نمی‌کند، اما ده‌ها موقعیت خنده‌دار را برای ایم رزمی‌کاران ایجاد می‌کند.

کارگردان معروف سینمای هنگ‌کنگ یعنی یوئن وو پینگ و همکار کهنه کارش وونگ جینگ (که بیش از صد فیلم را در طول ۶۶ سال کارگردانی کرده است) این فیلم اکشن پرمدعا هنگ‌کنگی را تولید کرده‌اند و آن را به یک کمدی اکشن خنده‌دار با روح بهترین کار‌های جکی چان بدل کردند. اکشن دیوانه‌وار با عناصر سبک ووشیا، که در طی آن مبارزان به هوا پرواز می‌کنند یکی از شاخص‌های این فیلم است. اما جت لی که ما او را به خاطر نقش‌های سیاه و جدی‌اش دوست داشتیم، با این فیلم نشان می‌دهد در کمدی نیز بازیگری توانا است.

Enter the Dragon

بروس لی و فیلم فراموش نشدنی «اژد‌ها وارد می‌شود»؛ این اکشن رزمی اولین و آخرین فیلم جدی هالیوودی ساخته بروس لی افسانه‌ای بود. او چند روز قبل از اکران درگذشت و هرگز ندید که فیلم رابرت کلوز بعداً ۲۵ میلیون دلار فروش خواهد داشت. سکانس‌های اکشن برجسته این فیلم به قدری ماهرانه طراحی شده بودند و خود فیلم آنقدر مسحورکننده بود که می‌توان گفت اژد‌ها وارد می‌شود تأثیر عظیمی بر فرهنگ پاپ و صنعت سینما و حتی بازی‌های ویدئویی پس از خود گذاشت. برای مثال بازی‌های مبارزه‌ای معروف، چون Tekken، Mortal Kombat و Street Fighter بار‌ها عشق خود را به شاهکار رابرت کلوز اعلام کرده‌اند.

در میان کارشناسان سینما اعتقاد بر این است که توجه غرب و هالیوود به سبک کونگ فو و اکشن رزمی با این فیلم آغاز شد. باید بدانید در این اثر فراموش نشدنی بروس لی نقش یک استاد هنگ کنگی را بازی کرد که دعوتنامه‌ای برای مسابقات قهرمانی مرموز هنر‌های رزمی دریافت می‌کند. وقتی قهرمان متوجه می‌شود که یک رئیس جنایت‌کار با نفوذ در حال سازماندهی مسابقه است، موافقت می‌کند تا به اطلاعات بریتانیا کمک کند تا این شرور را متوقف کند.

منبع: ویجیاتو

tags # هالیوود سایر اخبار اسرار تکامل آلت‌ جنسی؛ رابطه جنسی انسان‌های اولیه مثل گوریل‌ها بود؟ (تصاویر) «زو»؛ گاو عقیم و غول‌پیکری که توسط انسان‌ها به وجود آمد! اتفاق عجیب که همزمان با انقراض دایناسورها در زمین رخ داد! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟

دیگر خبرها

  • خداحافظی کاپیتان ایران از روسیه با خاطره خوش
  • چند حقیقت درباره نادر طالب‌زاده
  • پخش «در مرز غبار آلود» از سیما/ روایتی متفاوت از نادر طالب‌زاده
  • قتل شاگرد قهوه خانه به دست کارگر اخراجی
  • همایش «قدس از چشمان آقای نادر» برگزار می‌شود
  • سفر مشعل المپیک از یونان به فرانسه با کشتی قدیمی+ عکس
  • ۱۰ فیلم اکشن قدیمی با قهرمانان مورد علاقه پدر‌ها؛ از جکی چان بدلکار تا ارتش یک نفره شوارتزنگر
  • خاطره فواد ایزدی از دوران تحصیلش در آمریکا + فیلم
  • فیلم/ خاطره عجیب فؤاد ایزدی از دوران تحصیل در آمریکا
  • بازگشت روباه‌ها به لیگ برتر با شاگرد گواردیولا!‏