16 ساله بودم که شوهرم از آن زمان مرا مجبور به این کارهای زشت کرد تا..
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۴۸۱۹۳۸
به گزارش سرویس حوادث جام نیـوز،زن جوانی که چند روز قبل به اتهام سرقت خودرو بازداشت شده بود، پیش از ظهر امروز به دادسرای ناحیه 34 تهران منتقل شد و در اظهاراتش جزئیات سرقت را به علی وسیله ایرد موسی؛ بازپرس شعبه پنجم این دادسرا شرح داد.
وی همراه با سه مرد جوان دیگر در جریان سرقت های خودرو بازداشت شده است؛ پس از اتمام جلسه بازپرسی، این متهم پاسخگوی سؤالاتمان بود که در ادامه متن گفتوگو با این متهم را میخوانید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خودت را معرفی کن؟
سارا هستم و 26 سال سن دارم؛ 10 سال قبل ازدواج کردم و یک پسر هشت ساله دارم.
چطور به سرقت رو آوردی؟
زمانی که ازدواج کردم فقط 16 سال سن داشتم و همسرم در شب عروسی به من شیشه داد و باهم شیشه کشیدیم؛ از آن به بعد معتاد شیشه شدم و در نهایت سرقت کردم، چند شب قبل نیز قصد داشتم شیشه بخرم که با دوستانم بازداشت شدم.
با هسمرت چگونه آشنا شدی؟
در خیابان با او آشنا شدم و مدتی با همسرم دوست بودم تا اینکه با اصرار از پدرم و مادر خواستم ازدواج کنم و در نهایت ازدواج کردیم.
اکنون همسرت کجاست؟
یک روز برای رفتن به منزل دوستم سوار بر یک موتور شدم و ترک موتور نشستم اما قبل از رسیدن به منزل دوستم تصادف کردیم و پاهایم شکست؛ اکنون در پاهایم پلاتین است، پس از تصادف، همسرم به صورت غیابی از من جدا شد و پسرم با مادرشوهرم زندگی میکند.
خرج زندگیات را چگونه تامین میکنی؟
ـ من طراح و نقاش هستم؛ سفارش میگیرم و نقاشی هایم را تا 70 هزار تومان به مشتری میفروشم اما بیشتر درآمدم، خرج خرید شیشه میشود، بعد از تصادف نیز دیهام 96 میلیون تعیین شده است که به زودی دیهام را میگیرم.
96 میلیون تومان را هم خرج خرید مواد خواهی کرد؟
خیر؛ چون قرار شد که پول دیهام در حساب داییام به صورت وکالتی ریخته شود.
حرف آخر؟
اکنون پشیمان هستم و میخواهم به زندگی برگردم.
متهم این پرونده برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران قرار گرفته است.
تسنیم
110
منبع: جام نیوز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۸۱۹۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرقت های سریالی قهرمان کشتی در تهران| نیما می گوید شکست عشقی خورد و ...
همشهری آنلاین- حوادث: نیما میگوید یک زمانی برای خودش اسم و رسمی داشته. قهرمان کشتی بوده و در مسابقات کانادا و روسیه مدال گرفته. اما شکست عشقی باعث شد که زندگی دگرگون شود. او را به جرم سرقت خودرو و لوازم داخل دستگیر کردهاند.
چند سال داری؟
۳۴ ساله ام؛ حتما بنویسید تحصیلکردهام.
چقدر درس خواندی؟
فوق دیپلم تربیت بدنی دارم. من برای خودم برو بیایی داشتم و قهرمان کشتی بودم. اسمم را سرچ کنید، عکس هایم را می بینید. اما حالا اینجا هستم، دستبند به دستانم و ناتوانم. می دانم اشتباه کرده ام اما خب دیگر نمی توانم به عقب برگردم. زمان به سرعت می گذرد و من باید چشمم به آینده باشد تا این اشتباهم را جبران کنم. من در مسابقات کانادا مقام آوردهام. در مسابقات روسیه هم دوم شدم. اما شدم سارق لوازم خودرو. در ماشین ها را باز می کردم و لوازم داخلش را به سرقت می بردم. گاهی هم ماشین را می بردم و تحویل مالخر می دادم.
چه شد که قهرمان کشتی تبدیل شد به سارق؟
یک دختر زندگی مرا تباه کرد. من به خاطر او حتی مرگ را هم تجربه کردم. خیلی عاشقش بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم اما او مرا ترک کرد. نمی خواهم در مورد او حرف بزنم فقط همین را بدانید که بدجور شکست خوردم و باختم. درواقع خودم را بازنده می دیدیم. تصمیم گرفتم خودکشی کنم، حتی قرص خوردم و فکر کردم همه چیز تمام شد. ۴۰ روز در کما بود اما انگار قسمت نبود بمیرم. برگشتم به زندگی و وقتی دیدم زنده ام تصمیم گرفتم مواد مصرف کنم. فکر می کردم دارم از روزگار انتقام می گیرم اما حالا می بینم از خودم بیشتر انتقام گرفته ام. کم کم که معتاد شدم دیگر از خودم فاصله گرفتم. کشتی را کنار گذاشتم و شدم یک معتاد. دوستان ورزشکارم از من فاصله گرفتند و به جای آنها خلافکار و معتاد دورم جمع شدند. همین شد که فریبشان را خوردم و تصمیم به سرقت ماشین گرفتم. البته من بیشتر نقش راننده را داشتم. با همدست سارقم می رفتیم در خیابان ها پرسه می زدیم. همدستم پیاده می شد و ماشین ها را خالی می کرد. من هم نظاره گر بودم اما بعد از فروش لوازم مسروقه، سهمم را می گرفتم.