مطهرنیا: ادامۀ تعارضات داخلی با دولت دوازهم، هزینههای گزافی دارد
تاریخ انتشار: ۹ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۴۸۲۳۸۸
مازندمجلس: یکی از سرنوشت سازترین و تاریخیترین ماههای سال سپری شد. دولت یازدهم با اکثریت آرای مردمی مجوز ادامه راه خود را در دولت دوازدهم گرفت. این اتفاق مهم همزمان شد با نشست ریاض با حضور سران کشورهای عربی در کنار دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، امضای قرارداد سنگین سعودی ها با واشنگتن و در نهایت تکرار ادعاهای واهی علیه کشورمان؛ یکی از سختترین تقارنها که به اعتقاد برخی کارشناسان با پیچیده تر شدن تحولات، تدوین یک استراتژی قدرتمند در مواجه با بحرانهای احتمالی می تواند حساسیت و مسئولیت دولت دوازدهم را دو چندان کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در گفتگو با دکتر مهدی مطهرنیا کارشناس مسایل بینالمللی با بررسی چشم انداز سیاست خارجی در دولت دوازدهم، احتمالات آینده را مورد بررسی قرار داده ایم که در ادامه می خوانید:
عملکرد دولت در عرصه سیاست خارجی را چگونه ارزیابی می کنید؟
معنای سیاست خارجی به دولت و یا قوه مجریه باز نمی گردد. در ایران بهتر است دو مفهوم از دولت را از یکدیگر مجزا کنیم. یک تعریف از دولت شامل حاکمیت، حکومت، مردم و سرزمین می شود. این مبحث در ادبیات روابط بین الملل مطرح است و در واقع دولت نماینده ملت و در کالبد کشور و در برابر کشورهای دیگر در بعد منطقه ای قرار می گیرد.
در ادبیات سیاسی تعریف دیگری از دولت، به قوه مجریه بر می گردد. به عبارت دیگر دولت، هیئت مدیره اعمال قدرت را به جای رهبری آن دارد. چرا که دولت در کنار قوای دیگر مانند قوه مقننه و قضائیه یک قوه محسوب می شود، که در چارچوب تفکیک قوا قرار گرفته و به عنوان قوه مجریه محدوده معینی در قانون اساسی در قدرت را دارا است و خود جزئی از حکومت محسوب می گردد. آنچه در دولت و از بعد سیاست خارجی مطرح شده، تعریف دولت در ادبیات سیاسی است. به عبارت دیگر دولت در بخش سیاست خارجی تنها بخشی از قدرت را دارا است و به عنوان یکی از نهادهای قدرت در ساختار حکومت می تواند نقش ایفا کند و تصمیم گیری در سیاست خارجی هیچگاه با دولت نیست.
از این رو در تنظیم سیاست خارجی، دولت به عنوان یکی از نهادهای موثر قابل تاکید است، اما به عنوان نهاد تصمیم گیرنده در حوزه سیاست خارجی عمل نمی کند. بنابر همین تعاریف دولت در جمهوری اسلامی ایران بیشتر بخش تاکتیک ها و تکنیک های اجرای سیاست خارجی را بر عهده دارد. به تعریف دیگر سیاست خارجی در نهادهای فرادولتی، تعیین و دولت مامور به اجرای گزاره های تصمیم گیری شده در آن نهادها می شود.
ایجاد اصطکاک در سیاست خارجی میزان موفقیت دولت را در اجرای تاکیتک ها و تکنیک ها، تحت الشعاع خود خود قرار داده است. بر همین مبنا در دولت یازدهم و بر اساس توافق هسته ای، مفهومی را به عنوان "دلواپسان" را وارد ادبیات سیاسی ایران می کند. همچنین دولت یازدهم بر مبنای تصمیم گیری نهادهای فرادولتی در ساختار حکومتی ایران، موفق شد در عرصه سیاسی با توجه به اهمیت پرونده هسته ای و حیاتی بودن آن به سمت سیاست خارجی هدایت شود و بر اساس ساختار حکومتی به عمل آمده، نقش و اهمیت دیپلماسی برجسته تر شد، زیرا برای دولت یازدهم حل و فصل مسائل منطقه ای و اقتصادی از منظر داخلی، اجتماعی و فرهنگی در گرو حل و فصل مساله ای به نام پرونده هسته ای قرار گرفت و دولت موفق شد با تیمی از دیپلمات های برجسته و با لیدری محمدجواد ظریف به یک پیروزی درخشان تحت عنوان برجام دست پیدا کند.
این که توافق هسته ای در قیاس با آمال و آرزوها، ایده های مطرح شده و آرمان های جمهوری اسلامی ایران تا چه حد منطبق بود، نیازمند بررسی و موشکافی بیشتری است. اما آنچه که آشکار است، برجام برای رهایی از وضعیت حاد و شدیدی بود که کشورمان گرفتار آن شده بود و نهادهای فرادولتی با تائید مقام معظم رهبری، به عنوان تصمیم گیرنده نهایی، در عرصه سیاست خارجی با کد نرمش قهرمانانه، زمینه موفقیت های دیپلماتیک در رسیدن به برجام را به دست آورد و از این جهت دولت یازدهم نمره بسیار قابل قبولی را نسبت به دولت های پیشین بدست آورد؛ به گونه ای که ستاره ای که در دولت یازدهم بیش از هر کس دیگری در افکار عمومی، چه در داخل کشور و چه در نظام بین الملل درخشید وزیر امور خارجه کشورمان و همکاران او بودند. اثر این تیم دیپلماتیک تا حدی بود که ما شاهد برخوردهای جناح موسوم به دلواپس با این موضوع بودیم. مواردی از این قبیل بیش از پیش اهمیت موفقیت دولت یازدهم را در عرصه سیاست خارجی آشکارتر کرد و شاهد بودیم که با توجه به سیلی از انتقادات به توافق هسته ای در مناظرات انتخاباتی کوچکترین نقدی به آن وارد نشد. روی هم رفته این موضوع امتیازی بزرگ و بیش از حد انتظار تیم دیپلماتیک رئیس جمهور دولت یازدهم است.
با توجه به تحولات منطقه ای، مسایلی چون نشست ریاض، به نظر شما اولویت های دولت دوازدهم در عرصه سیاست خارجی باید به چه شکلی باشد؟
دولت دوازهم در وضعیت بسیار نامطلوبی در ارتباط با سیاست خارجی و چالش برانگیزی در برابر قدرت های منطقه ای و پیامدهای بین المللی آن قرار گرفته است. دولت یازدهم زمانی روی کار آمد که اساسا برجام در حال منتهی شدن به یک فرجام غیر میمون بود. این فرجام تا حدی سخت بود که در دولت دهم، دیپلماسی پنهان ایران فعال شد و در عمان مذاکرات محرمانه با آمریکا برای حل و فصل مساله هسته ای آغاز شده بود. نفس صدور مجوز برای اینگونه از مذاکرات نشان دهنده وضعیت وخیمی است که در آن مقطع متوجه ایران بوده است. در ادامه دولت یازدهم موفق شد تا این پرونده را در صحن آشکار افکار عمومی به خوبی مدیریت و آن را به برجام منتهی کند. در این بین با توافق هسته ای به واسطه عملکرد گروه های موسوم به دلواپس، زمینه های بهره برداری از این توافق نامه حداقل از منظر روانی هم از بین رفت و در نهایت این توافق توانست تحریم های نفتی مربوط به پرونده هسته ای را از بین ببرد و تا حدودی هم موفق شد تحریم های موشکی تهران را بر اساس آنچه که در متن توافق نامه هسته ای آمده بود معلق کند.
تمدید تعلیق برخی تحریم ها توسط آمریکا و شخص ترامپ نیز در خور توجه است؛ ترامپ برجام را بدترین معاهده ایالات متحده آمریکا و شایسته پاره کردن دانسته بود، که این نشان دهنده مستحکم بودن این توافق است؛ به گونه ای که رئیس جمهور بعدی ایالات متحده آمریکا علی رغم همه رجز خوانی هایی که قبل از انتخابات سال 2016 انجام می گرفت، اکنون ناچار به امضای بخش تعلیقی این معاهده می شود. از این رو می توان گفت که دولت یازدهم در وضعیتی قرار دارد که ایالات متحده آمریکا با یک بازیگر غیرقابل پیش بینی و تئوری کیسینجری در کاربرد ترامپ به میدان آمده است و به گونه ای عمل می کند که بتواند همکاری های بین المللی ناشی از برجام را با ایران بسیار محدود کند و با تفسیری محدود از این توافق، زمینه های همکاری های بیشتر با تهران منسدد شود. نکته دیگر این است که آمریکا با هجمه های بسیار وسیع و برنامه ریزی های پیچیده درصدد محاصره منطقه ای تهران است که یکی از پیامدهای آن را در نشست ریاض می توان ملاحظه کرد.
ایجاد یک منطقه متحد علیه ایران تحت عنوان جبهه موافقت با آمریکا در برابر جبهه مقاومتی که تهران در چند دهه اخیر و در باب مسایل منطقه ای و به ویژه مسایل خاورمیانه و نبرد با اسرائیل به وجود آورده است، یکی از اهداف ایالات متحده و تل آویو به شمار می رود. این موضوع دولت دوازدهم را با چالشی بسیار سخت مواجه می کند که هم اکنون زمزمه های اولتیماتوم به تهران در رسانه های گروهی جهان دیده می شود. زمزمه هایی مبنی بر اینکه هر گونه اقدام ایران علیه نیروهای آمریکایی در منطقه منجر به حمله نظامی آمریکا به پایگاه های نظامی ایران در داخل می شود که این یک تهدید آشکار و پر هزینه برای جمهوری اسلامی ایران به شمار می رود؛ تهدیدی که به هر حال در چارچوب سیاست گذاری رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران در قالب گفتمان تهدید در برابر تهدید محسوب می شود که یک چالش عمده در مواجهه با سیاست خارجی ایران است.
به نظر شما تا به این لحظه رفتارها و عکس العمل های ایران در برابر آمریکا هوشمندانه بوده است؟ اگر شکاف موجود در آمریکا را یک فرصت و ظرفیت قلمداد کنیم آیا ایران می تواند از آن بهره ببرد؟ آینده را چگونه پیش بینی می کنید؟
دولت یازدهم و حرکت های آن در مساله دیپلماسی، در بعد منطقه ای و بین المللی، نمایانگر رفتار استاندارد و کنش های حرفه ای در عرصه سیاست خارجی است. تدبیر در ارائه رفتارهای مدبرانه، رفتارهای بسیار ظریف و معین در جهت حفظ اقتدار ملی، منطقه ای و بین المللی ایران از دیگر ویژگی های این دولت بود. در عین حال کنش هایی که بهانه به دست بهانه جویان منطقه ای و بین المللی ندهد، در دولت یازدهم به وفور دیده شد.
در رابطه با عربستان سعودی و مسایلی که در رابطه با این کشور ایجاد شد و علی رغم هجمه های انتقادی زیادی که به این دولت مبنی بر موضع گیری قاطعانه وارد شد، دیدیم که در قبال این موضوع یک موضع گیری منطقی و مقتدرانه در دستور کار قرار گرفت که دارای ادبیات مدبرانه و رفتارهای هوشمندانه بود. در همین راستا این دولت کنش هایی را انجام داد که هزینه های بسیار کمی را در بر داشت. در مجموع باید گفت که دولت یازدهم نسبت به دولت های پیشین خیلی حرفه ای تر در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی عمل کرد. در آینده به نظر می رسد که اگر همانگونه که مردم با رای قاطع خود از حسن روحانی حمایت کردند، نهادهای فرادولتی نظام نیز در چارچوب حکومت، به طور کامل در کنار رئیس جمهور باشند، می توانیم بگوییم که زمینه هایی به وجود خواهد آمد که دولت دوازدهم بتواند با حل و فصل مسائل ایران در نظام بین المللی، زمینه پرور ایجاد فضای مثبت در ارتباط با مسایل پیش رو شود. اگر حکومت دولت دوازدهم را یاری نکند و در عرصه سیاست خارجی ایران شاهد تفرقه در درون باشد و شاهد تعارضات در نهادهای فرادولتی و دولت در عرصه سیاست خارجی باشیم، باید بگوییم که این مجموعه باید هزینه های گزافی را در این زمینه متحمل شود.
منبع: مازند مجلس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mazandmajles.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مازند مجلس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۸۲۳۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
برنامه بایدن برای مقابله با جنبش دانشجویی حامی فلسطین چیست؟
شکل گرفتن جنبش دانشجویی حامی مقاومت فلسطین و معترض به جنایات صهیونیستها در غزه که این روزها فعالیت شدیدی در سراسر آمریکا دارد، زنگ خطری جدی برای آینده بایدن در سال انتخابات ریاستجمهوری است. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، دولت آمریکا بخوبی به این مساله واقف است که در پی از دست دادن رای مسلمانان، حالا با سرکوب شدید جنبشهای دانشجویی به سمت از دست دادن رای جوانان آمریکایی نیز میرود. دولت بایدن که این روزها در حال تصمیمگیری درباره نوع مواجهه با دونالد ترامپ در عرصه رقابتهای انتخاباتی است، حالا فرصت را مغتنم شمرده تا با حمایت صددرصدی و قاطعانه از رژیم صهیونیستی، رای لابی صهیونیستی و یهودیان آمریکا را برای خود تضمین کند و اجازه ندهد این گروه از رایدهندگان به سمت کمپین انتخاباتی ترامپ بروند اما همین اقدام احتمالا باعث شود سبد رای او باز هم در جامعه آمریکایی کوچک و کوچکتر شود.
گسلهای اجتماعی موجود در جامعه آمریکا - که همواره در تاریخ این کشور وجود داشته - بعد از سال 2016 و روی کار آمدن ترامپ، عمیق و عمیقتر شده است و حالا غیر از مساله سیاه و سفید، یک درصد و 99 درصد و لیبرال و محافظهکار، گسل اجتماعی جدیدی دهان باز کرده که میتواند نتیجه انتخابات را تا حد زیادی دچار تغییر کند. بایدن سال 2020 با این وعده انتخاباتی راهی کاخ سفید شد که از عمق گسلهای اجتماعی جامعه آمریکا کم و سعی کند دوقطبی سیاسی موجود را تا حد زیادی کاهش دهد اما او همانطور که در انجام سایر وعدههایش شکست خورد، در این زمینه نیز نهتنها شکست خورد که شرایط را بسیار بدتر از قبل ساخت.
اگرچه ترامپ با صحبتهای نژادپرستانه و سیاستهای خود، زمینه فعال شدن گسلها را فراهم کرد اما بایدن آنها را تبدیل به آتشفشان واقعی کرد. از سال 2020، مساله سیاه و سفید همچنان در جامعه آمریکایی حل نشده باقی مانده است؛ بحران مهاجران همچنان به قوت خود باقی است و مساله شکاف اقتصادی با ولخرجیهای دولت او در عرصه سیاست خارجی و فرستادن پول مالیاتدهندگان آمریکایی به اوکراین، اسرائیل و تایوان، هر روز بیشتر از قبل میشود. او حالا با حمایت بیشرمانه خود از جنایتهای صهیونیستها در غزه، گسل دیگری را در این جامعه باز کرده و از این میترسد که گدازههای آتشفشانی آن تمام جامعه آمریکا را دربر گیرد.
نسل جدید جوانان آمریکا که در دانشگاهها و دانشکدههای این کشور مشغول تحصیل بوده و قرار است بزودی در مناصب مدیریتی آن حضور پیدا کند، حالا با دولتی روبهرو است که به آسانی بسیاری از ارزشهای این جامعه - که برای به دست آوردنش هزینه زیادی صرف شده است - توسط آن تهدید میشود. آزادی بیان در دانشگاهها که در دهه 60 میلادی با جنبش دانشجویان به ثمر نشست و در نهایت منجر به شکلگیری اعتراضات بزرگ به جنایات آمریکا در جنگ ویتنام و نقض حقوق بشر در داخل این کشور علیه جامعه سیاهان شد، حالا به راحتی با یک تماس تلفنی از طرف روسای دانشگاهها با پلیس یا گارد ملی زیر سوال میرود. معترضان به جنایات صهیونیستها و افراد فعال در جنبشهای دانشجویی که تا پیش از این در نهایت با اتهاماتی نظیر بستن راهها راهی دادگاه میشدند، حالا با اتهام حمایت از تروریسم باید در انتظار حکمهای سنگین باشند و همانطور که در برخی رسانههای آمریکایی کم و بیش به آن اشاره میشود، فضای سیاسی آمریکا در زمان ریاستجمهوری بایدن، به سمت ایجاد یک «مککارتیسم» جدید برای حذف صدای منتقدان پیش میرود. سوالی که هماکنون درباره نتیجه جنبشهای اخیر وجود دارد این است: آیا جنبش دانشجویی اخیر در حمایت از فلسطین، میتواند مانند جنبشهای دانشجویی دهههای 60 و 70 میلادی یا حتی جنبش مقابله با آپارتاید در دهه 80 میلادی، نتیجه خاصی با خود به همراه داشته باشد و به تغییر سیاستها در کاخ سفید منجر شود؟ آیا دانشجویانی که یک بار توانستند لوایح حقوق مدنی سیاهپوستان و حق رای را در دهههای 60 و 70 میلادی در کنگره به تصویب برسانند و رئیسجمهور وقت آمریکا را مجبور کنند به جنگ و جنایت در ویتنام پایان دهد، حالا هم میتوانند اقدامی انقلابی در زمینه صلحطلبی و مقابله با آپارتاید در اسرائیل انجام دهند؟ آیا دانشجویانی که زمانی توانستند ادامه جنبش تسخیر والاستریت در سال 2011 میلادی را به کمپین انتخاباتی دموکراتهای پیشرو (از جمله برنی سندرز) در انتخابات 2016 ببرند، میتوانند هماینک نیز باعث ایجاد موجی جدید در فضای سیاسی واشنگتن شوند؟
نکته مهم در پیروزیهای قبلی جنبشهای دانشجویی همراه شدن آنها با سایر جنبشهای اجتماعی بود؛ جنبشهایی نظیر جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان، جنبشهای کارگری و... . در شرایط حاضر نیز به نظر میرسد جنبش حمایت از مردم فلسطین در شرایطی میتواند با پیروزی و تغییر سیاستها همراه باشد که بتواند به جذب سایر جنبشهای اجتماعی در آمریکا بپردازد. جنبشهای کارگری، جنبشهایی علیه تبعیض نژادی و جنبش قدیمی تسخیر والاستریت یا جنبشهای فعالتری چون جنبشهای زیستمحیطی، در نهایت با همکاری یکدیگر میتوانند توجه بخش مهمی از افکار عمومی و سیاستمداران را به موضوع فلسطین و غزه جلب کنند.
البته دولت بایدن نیز درسهای خاص خود را از تاریخ جنبشهای مدنی در آمریکا فراگرفته و حالا با راهکارهای جدیدتری به مصاف دانشجویان میرود.
1- سرکوب موقت: نخستین ابزار دولت بایدن که توسط برخی روسای دانشگاهها و فرمانداران مانند گرک ابوت، فرماندار تگزاس نیز تشویق میشود، تلاش برای سرکوب موقت جنبشهای دانشجویی با اعمال خشونت و بازداشتهای گسترده است.
آنها تصور میکنند درست مانند روزهای ابتدایی جنگ در غزه و جنبش دانشجویی دانشگاههای هاروارد، امآیتی و پنسیلوانیا که با خشونت سرکوب و روسای دانشگاهها نیز مجبور به استعفا شدند، میتوانند با ارعاب دانشجویان، آنها را از اعتراض به جنایات صهیونیستها و حمایت دولت بایدن از این جنایات بازدارند.
2- تعریف اتهامات امنیتی برای معترضان: دومین راهکار دولت بایدن- و البته کنگره آمریکا- تعریف کردن اتهام امنیتی برای معترضان است. این همان راهکاری است که برای متهمان حادثه 6 ژانویه نیز به کار برده و منجر به حکمهای سنگین برای معترضان به نتایج انتخابات شد. این بار کنگره آمریکا بلافاصله شعار «فلسطین؛ از نهر تا بحر» را شعاری در جهت محو اسرائیل از نقشه دنیا دانست و حامیان این شعار را همراهان تروریسم خطاب کرد. در مرحله بعد این شعار، یک شعار نژادپرستانه خوانده شد و اتهام «ضدیهود» نیز به اتهامات معترضان اضافه شده و اعتراض به صهیونیسم با عنوان اتهام نژادپرستانه «ضدیهود» شناخته شد. حالا در راهپیماییها و تحصنهای اعتراضی دانشگاهیان، کسانی که از این نوع شعارها سر دهند، بلافاصله دستگیر شده و باید دید تا مدتی دیگر، دادگاهها چه اتهاماتی را علیه آنها مطرح میکنند.
3- پروندهسازی برای معترضان: پروندهسازی برای معترضان و حامیان آنها و خارج کردن افراد رادیکال از حلقه افراد فعال در عرصه سیاست و کشاندن میانهروها به حلقههای جامعه سیاسی آمریکا که تاثیر کمتری بر سیاستها دارند، از جمله دیگر راهکارهایی است که دولت بایدن برای سرکوب اعتراضات و کشاندن آن به عرصههای دیگر در پیش گرفته است. او گمان میکند مانند جنبش تسخیر والاستریت و حل شدن این جنبش در کمپین انتخاباتی برنی سندرز در سال 2020، میتواند آنها را به سمت ساکت شدن و حل شدن در فضای تمکین از سیاستهای واشنگتن رهنمون کند. بر همین اساس است که دانشجویان در شرایط فعلی تهدید به محرومیت از تحصیل یا محرومیت از به کارگیری در مشاغل دولتی میشوند.
4- فرار از رویارویی با دانشجویان معترض: تاکنون تنها مایک جانسون، رئیس تندرو و جمهوریخواه مجلس نمایندگان به دانشگاه کلمبیا رفته و با دانشجویان معترض روبهرو شده است که او هم آنها را تهدید کرده است در صورت ادامه روند اعتراضشان، باید با گارد ملی آمریکا روبهرو شوند. رسانههای آمریکایی اما در مقابل گفتهاند با توجه به نزدیک شدن فصل جشنهای فارغالتحصیلی در دانشگاههای آمریکا که معمولا با حضور عوامل دولتی، از جمله رئیسجمهور یا معاون او برگزار میشود، دولت بایدن اعلام کرده است امسال بایدن و کاملا هریس حضور کمتری در دانشگاهها خواهند داشت و احتمالا حضور بایدن به بازدیدی اجمالی از یک دانشکده نظامی ختم خواهد شد.
همه این راهکارها نشان میدهد بایدن تلاش دارد این بحران را با کمترین سر و صدا به پایان ببرد و بعد به فکر چارهای جهت گرفتن رای همین دانشجویان در چند ماه آینده باشد. بر همین اساس است که رسانههای آمریکایی طی چند روز گذشته تبلیغات وسیعی درباره اجرایی شدن طرح بخشودگی وامهای دانشجویی توسط دولت بایدن را آغاز کردهاند. حالا باید منتظر ماند و دید آیا این اقدامات میتواند باعث سرد شدن جنبش دانشجویی نسبت به تحولات اخیر در غزه شود یا عمق جنایتهای صهیونیستها در فلسطین، جنبش دانشجویی سال 2024 را نیز به صدر جنبشهای تاثیرگذار در آمریکا بازمیگرداند.
منبع: وطن امروز
انتهای پیام/