Web Analytics Made Easy - Statcounter

محسن مسرت، استاد بازنشسته اقتصاد در دانشگاه های آلمان به طرح نظریه جدید خود درباره سرمایه داری فایننس به مثابه فورماسیون جدید نظام سرمایه‌داری پرداخت.

به گزارش خبرنگار مهر، روز گذشته ۸ خرداد، نشر نقد فرهنگبه مدیریت بیژن عبدالکریمی، با همکاری معاونت روابط بین الملل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نشستی علمی را برای پروفسور محسن مسرت، نویسنده کتاب «فورماسیون جدید نظام سرمایه داری»که به تازگی توسط نشر نقد فرهنگ منتشر شده است،برگزار کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این نشست که در سالن اندیشه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، پروفسور مسرت، استاد بازنشسته اقتصاد در دانشگاه های آلمان به طرح نظریه جدید خود درباره سرمایه داری فایننس به مثابه فورماسیون جدید نظام سرمایه‌داری پرداخت.

مسرت در ابتدای سخنان خود به اینکه سرمایه داری فایننس که امروزه در دنیا مسلط است، فورماسیون جدیدی از سرمایه داری است و با سرمایه داری کلاسیک متفاوت است، اشاره کرد و مشخصاتی را برای این سرمایه داری برشمرد و گفت: مشخصات سرمایه داری فایننس یعنی سرمایه داری کلاسیک به اضافه بخشی که شامل سرمایه داری مالی(فایننس) می شود،عبارت است از اولا؛ بخش فایننس در سرمایه داری جدید با سیستم بانکی و تامین منابع مالی بخش مولد در سرمایه داری کلاسیک کاملا متفاوت است. درصورتیکه در سرمایه داری کلاسیک هر چند ما در آن دوران هم فایننس داریم اما وظیفه اش رسیدن و تعیین کردن و تامین کردن قرضه لازم برای بخش های تولیدی است. دوما؛ در بخش فاینانس خود به خود چیزی تولید نمی کند و غیر مولد است. این بخش تبدیل به بازار کالاهای مجازی از قبیل, Hedgefonds, Private-Equity-Fonds, Finanzinvestmentsfonds und Pensionsfonds و فونت های مربوط به بازنشستگی در دنیا شده است. در این میان شاید حدود ۲۰ کالای جدید وجود دارد که بر روی آنها سرمایهگذاری می شود که خیلی ها فلسفه وجودی آنها را نمی دانند. هدف اصلی معاملات در این بازار انتقال سرمایه از یک جهت به جهت دیگر در درون همین مکان و یا انتقال ثروت از اقتصاد حقیقی و مولد به بخش فایننس است.

وی در ادامه گفت: بدین منوال تفاوت ماهوی بخش فایننس با اقتصاد حقیقی و مولد در سرمایه داری در این واقعیت نهفته است که در این مکان ارزش و ارزش اضافی تولید نمی شود و به اصطلاح تئوری بازیها، بازی برد و باخت است، در حالیکه منطق سرمایه داری مولد (کلاسیک) بازی برد-برد است.

مسرت افزود: ویژگی دیگر این است که منطق حرکت سرمایه در بخش سرمایه فایننس، منطق انباشت سرمایه از طریق تولید و ارزش زایی، آن طور که مارکس درباره سرمایه مولد مد نظر داشت، نیست. منطق حرکت سرمایه در این بخش، منطق انباشت سرمایه به کمک اهرم قدرت است. اما از منظر مارکس سرمایه به خودی خود اهرم قدرت را نیز شامل می شود، یعنی در تحلیل مارکس مقوله قدرت به عنوان عاملی مستقل از سرمایه عمل نمی کند.

وی در نتیجه گیری های اولیه متودیک از تفاوت دو نوع انباشت سرمایه گفت: با این توضیحات می توان ابتدا نتیجه گیری کرد که قدرت و منطق اقتصادی انباشت قدرت، به عنوان عامل مستقل از سرمایه می بایست به تحلیل مارکس از سرمایه داری اضافه شود تا بتوان دامنه شناخت فعل و انفعالات جامعه سرمایه داری را گسترش داد. جامعه سرمایه داری خودش بیش از سرمایه و انباشت سرمایه و قوانین آن است. سرمایه داری از فئودالیسم و جامعه ای برخاسته می شود که در آن قدرت تعیین کننده بوده است. یعنی این قدرت تاریخی در دوران سرمایه داری از بین نمیرود، بلکه باقی می ماند.

استاد بازنشسته اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه اوزنابروک آلمان افزود: بزرگان و تئوریسین های طرفدار مارکس و به ویژه هیلفردینگ، لنین، رزا لوکزامبورگ، بوخارین، هانا آرنت و... در ادامه نظریه مارکس به مقوله قدرت به عنوان عامل مستقل در انباشت سرمایه بی توجه بودند و از دید من به همین دلیل هم در راستای تحلیل از اوضاع آشفته سرمایه داری جهانی آن زمان به بیراهه رفتند. به این ترتیب که امپریالیسم یا سرمایه مالی را که آن زمان هم بi وجود آمده بودT این بزرگان بدون توجه به مسئله قدرت و اینکه در خود سرمایه داری هم قدرت رشد می کند و در کل جامعه تاثیر پذیر استT معتقد بودند که هم سرمایه مالی و هم امپریالیسم از درون خود سرمایهو قوانین آن بi وجود می آید. من معتقدم که این نظریه درست نیست،بلکه دگرگونی آن زمان نتیجه فعل و انفعالات خود سرمایه از یک طرف و تأثیر پذیری قدرت از طرف دیگر است. برای نمونه آن بزرگان نامبرده به وجود آمدن سرمایه فایننس آن دوره و امپریالیسم را از رشد سرمایه داری و قوانین درونی انباشت سرمایه استنتاج می کردند و در نتیجه تغییر و تحول اجتماعی را نیز منوط به براندازی سرمایه داری می دانستند و خود در پی آن بودند.

وی افزود: این بزرگان چون معتقد بودند که همه مشکلات از جمله جنگ های جهانی و غیره از درون سرمایه داری به وجود می آید، به همین دلیل معتقد بودند که بهشت برین زمانی محقق می شود که سرمایه داری از بین برود به همین دلیل همه این افراد در جریانات سیاسی ای بودند که هدفشان براندازی سرمایه داری در آن زمان بود. اینها معتقد بودند که سرمایه داری در آن زمان هم قابل براندازی است اما از این جهت که این نظریه خالی از اشتباه نبود تاریخ نشان می دهد که سرمایه داری هنوز وجود دارد و احزاب کمونیست و مخالف سرمایه داری در حال نیستی هستند. یعنی درست برعکس آن چیزی که پیش بینی می کردند. حتی ایجاد دو جنگ جهانی و فاشیسم هم مربوط می شود به اینکه رهبران احزاب کارگری چه برخوردی با این ایده براندازی سرمایه داری با سایرین برای رفورم داشتند.

وی در ادامه به دوره های تحول در سرمایه داری جهانی اشاره کرد و گفت: با تکیه به نقش مستقل مقوله قدرت در کنار مقوله سرمایه از منظر من می توان ادوار سرمایه داری را در تاریخ اینگونه متمایز کرد؛ سرمایه داری بازار آزاد از ابتدا تا اواخر قرن ۱۹، سرمایه داری فایننس و امپریالیسم کلاسیک از اواخر قرن ۱۹ تا اولین بحران مالی در ۱۹۲۹ و جنگ جهانی دوم (دوره اول فایننس)، سرمایه داری کینزی (کلاسیک) از ۱۹۳۳ در آمریکا و ۱۹۴۵ در سطح بین المللی تا ۱۹۷۰ یعنی ورود نئولیبرالیسم و در نهایت سرمایه داری فایننس دوره دوم از ۱۹۷۰ تا به امروز. (این دوره دومین بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ را نیز شامل می شود.)

مسرت در بخشی دیگری از سخنان خود به منابع بخش فایننس در سرمایه داری فایننس اشاره کرد و گفت: این منابع شامل؛ رانت های منتج از (قدرتِ انحصاری) مالکیت بر منابع طبیعی و زمین های مسکونی(رانت مطلق)، رانت های دیفرنسیال (تفاوت رانت های منابع پرهزینه نظیر معادن ذغال سنگ و منابع کم هزینه نظیر منابع نفت خاورمیانه برای تولید انرژی)، مازاد سودهای سرمایه داران بخش تولیدی بدلیل سطح دستمزد دمپینگ نهادینه شده، کلیه این گونه منابع سرمایه فاینانس درآمدهای یکجانبه و بدون هزینه (در حقیقت خدادادی) هستند.

وی در ادامه گفت: دوران سرمایه داری فایننس با مدیریت نئولیبرالیستی از دهه ۱۹۸۰ شروع شده و اهداف تعریف شده نئولیبرالیسم هایک، فریدمن وغیره به این شرح است؛ ۱- حاکمیت مجدد اقتصاد بر سیاست درصورتیکه در زمان سرمایه داری کینزی در حالت تعادل بودند به تعبیری معتقدند که بازار باید کاملا آزاد باشد، ۲- انعطاف پذیر کردن بازارهای نیروی کار( تضعیف سندیکاهای کارگری)، یعنی آزاد گذاشتن بازار و از بین بردن تمام قوانینی که به حقوق کارگران کمک می کند. ۳- از میان برداشتن موانع حرکت سرمایه در بازار جهانی، ۴- تجارت کاملا آزاد در بازار جهانی، خصوصی سازی کالاهای عام المنفعه ( آب، برق،بهداشت، آموزش و پرورش)

مسرت در ادامه با اشاره به پیامدهای این دوران در سطح جهانی و به ویژه کشورهای سرمایه داری تصریح کرد: در این دوران رشد شدید بیکاری انبوه از دهه ۱۹۸۰ به بعد،تضعیف شدید سندیکاهای کارگری، کاهش ضریب سطح دستمزد در کشورهای سرمایه داری و ایجاد انبوه سود اضافی سرمایه داران از ۱۹۷۰ به بعد را شاهد هستیم.

به گفته استاد اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه اوزنابروک آلمان: به دلیل کاهش سطح دستمزد کارگران به سطح دستمزد دمپینگ افزوده می شود. نتیجتا کاهش قدرت خرید در بازارهای داخلی را شاهدیم و همچنین محدودیت رشد اشتغال در بازار کار و نهادینه شدن بیکاری انبوه در اکثر کشورهای سرمایه داری را به دنبال دارد.

وی با اشاره کاهش ضریب سرمایه گذاری از ۱۹۷۰ به بعد گفت: کاهش ضریب سرمایه گذاری که در جهان رخ داد ما افزایش شدید تفاوت درآمد در سطح جهانی را شاهدیم. همچنین افزایش شدید ضریب بدهکاری دولتهای سرمایه داری را می بینیم.

مسرت در پایان پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی سرمایه داری فایننس را به شرح زیر برشمرد: نهادینه شدن بیکاری انبوه و دستمز در سطح دامپینگ، رکود رشد اقتصادی، افزایش سرسام آور اختلاف ثروت (ثروت ۸ ثروتمند ترین دنیا معادل با ۵۰ % ثروت بقیه دنیا در سال جاری)، نهادینه کردن دولت های بدهکار وحاکمیت ثروتمندان بر دولت ها، کاهش بودجه امور اجتماعی دولت ها، تبدیل دولت رفاه دوران کلاسیک (کینزی) به ضد آن، نهادینه شدن ناامنیتی در باز اشتغال وحاکمیت ترس و و حشت مردم و بخصوص جوانان برای آینده خود، بیرون راندن سندیکاهای کارگری از حوضه فعالیت های اجتماعی، بلوکه کردن اصلاحات اساسی از قبیل کاهش ساعت کار، خنثی نمودن نقش اجتماعی دانشجویان و جوانان، تبدیل بخش فرسوده از خیل بیکاران به انگل جامعه، افزایش فقر بخصوص در میات سالمندان، رشد نفوذ جنبش های راست، پوپولیستی و از همه بدتر جنبش های ناسیونالیستی و حتی فاشیستی.

منبع: مهر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۴۸۸۵۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

حکایت آمریکایی که دیگر «آمریکا» نیست

تاریخ پر است از سرگذشت ابرقدرت‌هایی که دیگر قدرتی برایشان باقی نمانده و سرزمین‌هایی که از شوکت و ثروتشان تلی از خاک به یادگار مانده است و این حکایتی است که به نظر میرسد این روز‌ها نیز در حال تکرار شدن است.

فروپاشی ابرقدرتی آمریکا سخت است؟

پیش از جنگ سرد آمریکا و شوروی به عنوان رهبران دو بلوک غرب و شرق قدرت و یا همان هژمونی جهان را در دست داشتند؛ با شروع جنگ سرد، اما یکی از این قدرت‌ها از بین رفت و جهان به عنوان جهانی تک قطبی به راه خود ادامه داد.

نشریه «فارن افرز» سال ۹۹ در زمان هیاهوی برجام نوشت  تمامی عواملی که روزی باعث قدرت جهانی آمریکا شده بودند، امروز در حال دگرگونی است و به سویی می‌رود که به هژمونی آمریکا پایان دهد. فروپاشی ابرقدرتی آمریکا سخت است، اما با تحولات جهانی استحکام گذشته خود را از دست داده است.

 سال ۲۰۲۲ هم راشا تودی گزارش داد:  سال ۲۰۲۲ رو به پایان است. این سال، سالی بود که پیامد‌های مهمی برای آینده ژئوپلیتیک جهانی داشت و در کتاب‌های تاریخ از آن یاد خواهد شد. به طور خاص، این سال نشانگر پایان سه دهه تک قطبی آمریکا بود که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ آغاز و سبب ایجاد جهان چند قطبی جدید متشکل از قدرت‌های بزرگ رقیب متعدد  شد. ۱۲ ماه گذشته اگرچه مدت‌ها قبل در حال شکل گیری بود، اما تثبیت نهایی دوره ژئوپلیتیکی جدید را رقم زد. عملیات نظامی روسیه در اوکراین نقطه عطف تعیین کننده بود، که نمایانگر گسست نهایی از جهانی بود که با سقوط اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد. کاتالیزور اصلی این تغییر، خود آمریکا بود، که دیگر از  جهانی شدن که زمانی از آن حمایت می‌کرد، خوشش نمی‌آمد. کاهش هژمونی آمریکا از طریق احیای مجدد دولت‌های رقیب که به میل آمریکا اصلاحات انجام نمی‌دهند (روسیه و چین) انجام شده است.

حمید صالحی کارشناس مسائل منطقه در این زمینه معتقد است: شکی نیست که قدرت و نفوذ آمریکا در طی این چند سال اخیر رو به افول است به این معنی که هیمنه و هژمونی آمریکا در دستگاه‌ها و نهاد‌های بین المللی کمتر شده است. کاهش قدرت آمریکا در نهاد‌های بین المللی دلایل متعددی دارد که بخشی از آن قدرت گرفتن چین و همچنین روسیه است و بخش دیگر مربوط به تحولاتی است که در منطقه رخ می‌دهد و نیز اتفاقات درون ایالات متحده از جمله عواملی است که بر کاهش قدرت آمریکا تاثیر گذاشته است. براساس قرارداد بین المللی ۱۹۲۵ ژنو که استفاده، تولید و انباشت سلاح شیمیایی ممنوع است، اما آمریکایی‌ها در لائوس و... استفاده کردند، این مساله نشان می‌دهد آمریکایی‌ها هر چه به نفع‌شان باشد حمایت و ضمانت کرده و آن را دنبال می‌کنند.

صالحی خاطرنشان کرد: آمریکایی‌ها در دو سه موضوع دارای قدرت هستند از جمله دلار،   اما در شرایط کنونی و تحولات اخیر این قدرت آنان رو به افول است. تحولات منطقه‌ای و جهانی هم در این مساله تاثیر گذار است؛ بنابراین عوامل مختلفی دست به دست هم داده تا شاهد روند کاهش قدرت آمریکا باشیم که نتایج مثبتی در به نتیجه رسیدن معاهدات بین المللی و رأی دادگاه لاهه دارد، البته یکسری تحولات بین المللی مانند جنگ روسیه و اوکراین هم در این موضوع موثر هستند.

مقاومتی که باعث شکست آمریکا شد

اما یکی از عواملی که بسیاری معتقدند روند سقوط این هژمون سابق را تسریع کرده محور مقاومت است.

حسین کنعانی مقدم کارشناس سیاست خارجی در این باره گفته است: آمریکا در ماجرای طوفان الاقصی به طور تمام قد درکنار رژیم صهیونیستی قرار رفت و این جمله معروف بایدن که ما درحمایت از رژیم صهیونیستی ایستاده ایم عملا شراکت در جنایات نسل کشی، کودک کشی و اقدامات دد منشانه رژیم صهیوینستی در برابر ملت فلسطین و علیه صلح و امنیت جهانی شد. تصور آمریکا هم این بود که رژیم صهیونیستی در میدان با نبرد میتواند بر مردم فلسطین غلبه کند. همچنین با توج به اینکه خود رژیم صهیونیستی مولود نامشروع پیوند آمریکا و انگلیس بود خیلی تلاش داشتند تا این طفل نامشروع را حفظ کنند، اما در طوفان الاقصی اراده ملت فلسطین پیروز شد و عملا آمریکا نتوانست در میدان و صحنه بین المللی و حتی در موضوع رسانه‌ای اقدامی را در جهت بقای صهیونیست‌ها انجام دهد تا حدی که خودش هم اکنون در گیر یک جبش اجتماعی و دانشجویی است که در حال جهانی شدن است.

مقاومت معادلات قدرت را در دنیا برهم زده است

وی ادامه داد:  باتوجه به گذشته جنبش دانشجویی در آمریکا در سال ۱۹۶۰ که در مقابله با بحث مداخلات آمریکا در ویتنام بود و باعث شد که آمریکا عقب نشینی کند و تسلیم اراده دانشجویان شود میتوان الان هم گفت که آمریکا در درون خود هم دچار شکست شده است. زیرا الان به جای اینکه یک آمریکایی بگوید که من در کنار اسرائیل ایستاده ام شاهد این است که حتی مردم و نخبگان خود را هم از دست داده است؛ بنابراین شکست خورده قطعی میدان و دیپلماسی رژیم صهیونیستی است با توجه به اینکه الان هم در صحنه بین المللی شاهد قطعنامه ۲۷۲۸ برعلیه رژیم صهیونیستی بودیم تا حدی که خود آمریکا هم رای ممتنع داد و نتوانست این قطعنامه را وتو کند. در حال حاضر هم بسیاری از کشور‌ها در پی این هستند که روابط سیاسی و دیپلماتیک و اقتصادی خود را با صهیونیست‌ها قطع کنند و در هیچ یک از حنه‌هایی که برایشان متصور بود پیروز نشدند و محور مقاومت از همیشه پیروزتر است و در معادلات بین المللی و منطقه‌ای هم بعد از عملیات وعده صادق حرف اول را در مناسبات میزند.

این کارشناس معتقد است: همه میدانند که مقاومت معادلات قدرت را در دنیا برهم زده است و الان میتوان گفت که یکی از محور‌های شکل گرفته در جهان چند قطبی محور مقاومت و از جمله جمهوری اسلامی است که این محور را حمایت میکند. ایران در بریکس و شانگهای و در معاملات منطقه‌ای در مناسبات قفقاز و سایر کشور‌ها اثر موثری داشته است چه از نظر سیاسی چه امنیتی و چه اقتادی بنابراین قطب سوم جهان در حال شکل گیری با بازیگران مطرح است.

 

باشگاه خبرنگاران جوان سیاسی سیاست خارجی

دیگر خبرها

  • غول کنکور در دولت سیزدهم جادو شد/ معلم ستون فقرات نظام آموزشی است
  • فرصت خدمتگزاری به مردم بسیار محدود است
  • دیدگاه اساتید دانشگاه تهران درباره تحول در علوم انسانی
  • توجه به معلم «سرمایه‌گذاری برای کشور» است/ آموزش و پرورش، مسئله اول کشور
  • معلمان محور و مدار توسعه و تحول در کشور هستند
  • نیازمند تحول در نگرش عمومی جامعه در حوزه وقف هستیم
  • حکایت آمریکایی که دیگر «آمریکا» نیست
  • عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است
  • زرشناس: عالم غرب مدرن وارد دوران بحران انحطاط خود شده است
  • «وعده صادق» و تثبیت جایگاه ویژه ایران در نظام امنیتی غرب آسیا