Web Analytics Made Easy - Statcounter

قطب‌الدین صادقی معتقد است جامعه امروز فاقد آرمان است. او مخاطب فرهنگ کشور را در پی تفنن می‌بیند و بر این باور است اندیشه برای مخاطب پولدار کنونی تئاتر محلی از اعراب ندارد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، قطب‌الدین صادقی پس از تجربه «عزیز شنگال» در سالن اصلی تئاتر شهر و بازگویی جنایتی در عصر حاضر، این بار نقبی به گذشته زده است و از دل چهار خط از کتاب جهانگشای جوینی، تلاش کرده است تراژدی مردمانی را روایت کند که در تاراج مغولان، شرافت خود را نمی‌فروشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«مروارید» مانیفست زنانه قطب‌الدین صادقی در اعلام پاکی زن ایرانی است که در یغماگری روزگار، همواره آسیب خورده است.

آقای صادقی در گفتگوی خود با تسنیم از چهره مخدوش شاهان می‌گوید. وی معتقد است مخاطب امروز محصول نوکیسگی دوران سازندگی است که در نتیجه تئاتر برایش تفنن است، نه سرگرمی. او از سقوط اندیشه در ایران می‌گوید. از آن واهمه دارد که کودکان ایرانی ندانند کجای ماجرا قرار گرفته‌اند و از منشا خود ناآگاه باشند. دکتر صادقی وضعیت فرهنگی کشور را هشداردهنده می‌بیند و در گفتگوی مفصلش با تسنیم از دغدغه‌های فکریش برای رسیدن به نقطه ایده‌آل می‌گوید، نقطه‌ای که به زعم او از آن بسیار فاصله داریم.

آنچه می‌خوانید گفتگوی یک ساعته قطب‌الدین صادقی است در باب تاریخ و تئاتر و ارزش‌ها و آرمان‌هایی که در حال رنگ باختن هستند.

***

تسنیم: شما در سال‌های اخیر هر نمایشی کاری کردید به نوعی به اتفاقات منطقه ایجاد ارتباطی قرار دادید؛ ولی الان گریزی داشتید به تاریخ گذشته و حمله مغول به ایران، قصه کار «مروارید» از کجا شروع شد و دغدغه شما چه بود؟

زمانی تاریخ مهم است که به فهم ما نسبت به زمان حال کمک کند

صادقی: من همواره راجع به تاریخ صحبت کردم. تاریخ به نظرم یکی از سرچشمه­‌های ایجاد تئاتر ملی است. شکسپیر را نگاه کنید، بخش بزرگی از تاریخ انگلستان را دست‌مایه قرار داده است. شیلر و مولیر همین‌طور، یعنی همه نویسندگان حتی غولی مانند ایبسن راجع به تاریخ صحبت کرده‌اند. یعنی سخن گفتن از تاریخ یکی از وجوه تئاتر خاص و ملی و خودی است، در همه جای دنیا. از تاریخ بیهقی، تاریخ جهان­گشای جوینی خیلی کار کردند. یکی از راه­‌ها این است.من یک گفتمان پیشنهادی برای نزدیک شدنِ تئاتر ملی نوشتم و صحبت کردم. چهار راه وجود دارد، یکی این است. تاریخ هم معاصر است و هم کهن. مهم تکرار دوباره تاریخ نیست. مهم تحلیلِ شرایطی­ است که چگونه قهرمان در آن موقعیت دست به انتخاب بزند و بعد این تاریخ همواره بدون ارتباط با جهان معاصر نمی­‌تواند باشد. یک زمانی تاریخ مهم است که به فهم ما نسبت به زمان حال کمک کند.

تاریخ جهان‌گشای عطاءالملک جوینی را به دقت خوانده بودم و از آن «هفت قبیلۀ گمشده» را درآوردم و اجرا کردم؛ البته طبری را هم خواندم. ولی وقایع خیلی زُخمت و رُک است. عطاءالملک یک خودفروخته است و در خدمت مغول‌هاست؛ ولی لابه‌لای آن یک اشاراتی می‌کند، فوق‌العاده است. یکی همین ماجراست، چهار خط است، ایرانی‌ها را به صف کردند صد هزار حَشد هستند، حشد یعنی سپاه اسیر، بازماندۀ بقیه السیف بودند. آن‌هایی که سنشان بالاتر از 30 سال بودند جزء پیرمردها و پیرزن‌ها به حساب می‌آمدند. زن جوان را فوری تسخیر می‌کردند، پسر را از تازیانه بالا می‌زدند و فوری گردنش را می‌زدند، زیر تازیانه نگه می‌داشتند، مانند داعش بی‌شرف برای خودشان جنگجو تربیت می‌کردند. بعد به این پیرمردها و پیرزن‌ها روزی یک وعده بیشتر غذا نمی‌دادند. از سمرقند 30 هزار سپاه حشر بیرون آوردند، این 30 هزار نفر را جلوی سپاه با نیزه‌ای هُل می‌دادند. پای پیاده با یک وعده غذای در روز، این‌ها پیشاپیش سپاه مغول برای گرفتنِ مثلاً بخارا حرکت می‌کردند. بعد این افراد اولین کسانی بودند که کشته می‌شدند و بعد با جسد اینها خندق‌ها را پر می‌کردند و شهر را می‌گرفتند و از آنجا 40 هزار سپاه حشد گرفتند و شهرهای ایران را این‌طور گرفتند و بعد می‌گویند با این صد هزار نفر چه کنیم؟ می‌گویند گردن بزنیم و به آنها غذا ندهیم، برنج‌ها را پاک کردند.

مغول سر اسرای ایرانی را می‌زد و این یکی از انفعال‌های دردآور تاریخ ماست

برنج برای چینی‌هاست، برای ما نیست. ما بلغور می‌خوردیم. برنج را مغول‌ها آوردند. بعد می‌گویند اینها را گردن بزنیم به صف‌های 30 نفره و 40 نفره ایستاده بودند و یکی‌یکی مغول سرهای آنها را می‌زد. یکی از انفعال‌های دردآور تاریخ ماست. بعد یکی از این زن‌ها به آن فرد مغول می‌گوید من را نکش. می‌گوید چرا؟ می‌گوید مروارید قورت دادم، یعنی به اندازه غذای حاجب عمر گدای می‌کند، می‌گوید تو مروارید قورت دادی! در جا او را می‌کشد. تمام بدن او را جستجو می‌کند و می‌بیند یک مروارید است. بعد نعره می‌زند ایرانی‌ها مروارید قورت داده‌اند. آن وقت یکی از سورئالیست‌ترین صحنه‌های نسل‌کشی بشر آنجا اتفاق می‌افتد، شکم صد هزار ایرانی را شکافتند. در دل و روده آنها دنبال مروارید بودند. خیلی قشنگ است، یعنی تصویر به قَدری کوبنده است و به قدری آموزنده است که شما نمی‌توانید از کنار آن عبور کنید.

تاریخ ما سرشار از موقعیت‌های بالقوه دراماتیک است

تاریخ ما سرشار از موقعیت‌های بالقوه دراماتیک است. از کارهایی شکسپیر از تاریخ انگلستان برای ریچارد 2 و 3، 4، 5 و 6 انتخاب کرد. ما باید این کار را بکنیم، این همه مسئله داریم، این همه انسان و موقعیت‌های بزرگ داریم. برای چه خودمان را رها کردیم و رفتیم سراغ نیل سایمون و دیوید ممت. یک آدم‌های آمریکایی درجه 18 و بعد با اقتباس‌های درجه 18 که از صد کیلومتری جامعه ما عبور نمی‌کند. نه انسانش، نه موقعیت و نه فکرش، تئاتر ما به طرز بی‌رحمانه‌ای کپی شده است. نه کپی اجرای اصیل، اقتباس‌‌های شَل و پَل و داغان.

هنر نمایش ما شده است یک عصر بیگانه، یک چیز شبه‌خارجیِ بسیار تفننی و بد

اخیراً این اقتباس‌ها به رمان و فیلم هم کشیده شده است. یک نوع تبعید خودخواسته داریم. حقیقتش این به فرهنگ ایرانی ستم است. هنر نمایش ما شده است یک عصر بیگانه. شده یک چیز شبه‌خارجیِ بسیار تفننی و بد. این یک مقدار من را آزار می‌دهد من اعتقاد به هنری دارم که برای خود ما باشد از جامعه ما باشد، زندگی ایرانی را در آن از دست ندهیم، در آثار دکتر ساعدی 15 سال آخر نظام پهلوی را می‌بینید. این قدر محکم است، آثار آقای رادی همین‌طور، این درام‌نویس‌ها مانند آیینۀ تاریخ‌اند و آن وقت مشکلات ما را بحث کردند. بحران‌های ما را بحث کردند. اینجاست که یک اثر سبقۀ ملی می‌گیرد. مهرِ خودی بر پیشانیش زده می‌شود وگرنه اگر 17 هزار از این اقتباس‌ها را کار کنیم کمکی به تئاتر ما نمی‌کند، ربطی به جامعه و فرهنگ و مردم ما ندارد، تعریف من این است من از همه چاله‌میدانی‌تر غربی‌ را حرف می‌زنم و کار می‌کنم منتها خود ما کجا هستیم؟ دغدغه من این است ما کجا هستیم؟ مدام مفسر دیگران باشیم.

ملتی که گذشته‌اش را نفهمد، محکوم به سرگیری آن است

یک چیزی که ما در تاریخمان کم داریم، در نحله‌های روشنفکری هم کم داریم، اغلب می‌آییم به اجبار جزواتی را حفظ می‌کنند، نظریه‌های عجیب و غریب و به اجبار جملات را حفظ می‌کنند. بعد به شما پاسش می‌دهند، تکرارش می‌کنند. هیچ ربطی به جامعه ما ندارد. ما باید تفکر ملی- بومی خودمان را پیدا کنیم. از اینجا باید آغاز بکنیم ما باید ابتدا از خودمان صحبت کنیم. بدون تعارف، ما چه هستیم؟ گذشته ما چیست؟ من یک جمله‌ای از گوته را هرگز فراموش نمی‌کنم. ملتی که گذشته‌اش را نفهمد و یا خوب درک نکرده باشد و خوب نشناخته باشد محکوم به سرگیری آن است، یعنی آن اشتباهات را دوباره تکرار می‌کند. من می‌خواهم بگویم نقطۀ آغاز دغدغۀ من این است.

تسنیم: نمایش با چه چیزی جهان کنونی مطابقت دارد؟

«یادگار گاده‌ر» را پارسال برای سالروز جهانی موزه برای سازمان میراث فرهنگی کار کردم

صادقی: سروش طاهری فوق‌لیسانس می‌خواند. بعد من استاد مشاور او بودم، گفت کارش راجع به فیلم‌نامه‌ها و نمایش‌نامه‌های دوره مغول آقای بیضایی است؛ ولی دوست دارم متن شما را کار کنم. من سروش را از سالیان قبل می‌شناسم. گفتم باشد، یک موضوعی دارم برایت می‌نویسم، این در نظرم بود، نشستم و در عرض 12 روز برای او نوشتم. بعد او به عنوان پایان‌نامه‌اش کار کرد. بعد دیدم چیزی قشنگی است. حرف‌های امروزی زیاد دارد. سروش گفت اجازه می‌دهید این را ببرم جشنواره؟ گفت عزیزم من برای تو نوشتم هر کاری دوست داری بکن. برد و این‌دفعه دیگر خودم کارگردانی کردم و از بچه‌ها خواهش کردم آمدند و آن میزانسن را به کل کنار گذاشتیم و از نو شروع کردیم. نمایشی کار می‌کردیم به نام «یادگار گاده‌ر». پارسال برای سالروز جهانی موزه برای سازمان میراث فرهنگی برای ایران باستان کار کردم، براساس نقوشِ بدنۀ جام معروف حسنلو است، پر از تصاویر اسطوره‌ای عجیب و غریبی است که بیشتر از صد کتاب نوشتند که توضیح بدهند این چیست، من یک دو ماهی متمرکز شدم و قصه‌اش را درآوردم.

تسنیم: یعنی به کشف و شهود رسیدید؟

صادقی: نه؛ چون که تاریخ اساطیر می‌دانستم تمام نقوش را گذاشتم کنار. خط قصۀ تصاویر را درآوردم. برای اینکه به قدری گسیخته است و به ظاهر بی‌ربط است. کسی سردرنمی‌آورد؛ مگر تاریخ اساطیر جهان را خوانده باشد و فرهنگ بین‌النهرین را بشناسد و از همه مهمتر تمدن ماناهیا را بشناسد. ماناهیا یک تمدنی بودند ماقبل ماد، شاخک‌های متعددی بودند که در همان منطقه غرب ایران. الان 20 تا از سکونت‌گاه‌های ماقبل تاریخ آنها در پای کوه اُشنویه است، یکی از کوه‌های زاگرس. یک رودی از اینجا پایین می‌آید به نام گادَر. این رود جلگه را حاصلخیز کرده است. این طرف و آن طرف آن رود 20 سکونت‌گاه ماقبل تاریخ دارد. خوشبختانه دست نخورده است. یکی از آنها مربوط به جامعه است و هیچ ربطی هم به ترک‌ها ندارد. ترک‌های قرپاپاقی که آمدند اینجا نشستند. صد سال پیش از روسیه آنها را آوردند. اصلاً ایرانی هم نیستند.

دوست داشتن واقعی از شناخت واقعی می‌آید، وقتی شما یک چیز را خوب بشناسید دوست دارید

این ما را برای تمدن مانایی است. 3200 پیش ساختند و 2800 سال پیش آشوری‌ها آن را نابود کردند و در آخرین لحظه سه نفر از این جام حفاظت کردند. درست در لحظه‌ای که می‌خواستند بدزدند، نیزه‌ای از پشت به سینه نگهبان زدند که از جلو درآمده و جام را هم سوراخ کرده است. بعد طبقه بالا سوخته و افتاده روی آنها و این را نجات داده است. از خاکسترهایش فهمیدند. سال 1358 دادستون آمریکایی این را کشف کرده است و خوشبختانه جام را برگردانند و من از نزدیک زیارت کردم و این دفعه که می‌خواستم کار کنم 20 دقیقه‌ای در دستانم بود. قصۀ بدنۀ این را درآوردم و نمایش کردم. یکی از راه‌های ما برای رسیدن به نظرم نمایش ملی همین است. سخن گفتن از اسطوره‌ها و آیین‌های کهن است که سرشار است. هیچ کس اینها را نمی‌بیند برای اینکه نمی‌شناسند، نه می‌شناسند و نه دوست دارند، دوست داشتن واقعی از شناخت واقعی می‌آید وقتی شما یک چیز را خوب بشناسید دوست دارید.قبل از هر چیزی کارهایی که می‌کنم برای عشق و دل خودم و دوم یک تلنگری به این بچه‌ها بزنم.

آمریکا تاریخ ندارد و مجبور است مدام فرار به جلو کند

ادای نویسندگان آمریکایی درنمی‌آورم، آمریکا تاریخ ندارد، 200 سال است تاریخ ندارد. مجبور است مدام فرار به جلو باشد. مدام شکل‌ها را می‌شکند. یک چیز جدید است. ما هزاران سال تاریخ داریم. از این دربیاور. یکی از وجوه تئاتر تجربی فقط نوآوری نیست، بازآفرینی و خلاقیت دوباره براساس داشته‌های کهن است. پیتر بروک همین کار را می‌کند. آریا منوشکین همین کار را می‌کند. بچه‌ها نمی‌فهمند نمی‌دانند، یعنی یک مقدار روح پژوهشی باید در این کارها باشد تا ما بتوانیم یک کارهای اصیلی بکنیم. تربیت دانشگاهی من این است، خصلت نژادی و فرهنگی را این گونه کار می‌کنم و کاری هم به بقیه ندارم.

تسنیم: این تلنگر موجب چه چیزی شده است؟

مدام داریم حرف‌های این و آن را به نوعی قِی می‌کنیم

آزادفر: این چهارمین کاری است که با آقای دکتر انجام می‌دهم. کلی پشت‌صحنه با هم گپ می‌زدیم؛ ولی آن‌قدر شیرین صحبت می‌کنند، من محو صحبت کردن ایشان می‌شوم. حرف آقای دکتر کاملاً درست است. الان چیزی که اتفاق افتاده است ما مدام داریم حرف‌های این و آن را به نوعی قِی می‌کنیم. این یک مقدار در بحث تخصصی است. نمایش ایرانی، ما بدون اینکه نمایش ایرانی را بشناسیم، خاستگاه فرهنگی آن را بشناسیم، خاستگاه فرهنگی نمایش ایرانی را بشناسیم سریع در دوران دانشجویی نسبت به آن گارد می‌گیریم. من چه در دوران دانشجویی و چه الان که دارم در دانشگاه تدریس می‌کنم داستانم همین بوده. همه نسبت به نمایش ایرانی و به نسبت تاریخ و فرهنگ خودشان یک گاردی دارند. هیچ کس نمی‌خواهد برود بخواند. این از تنبلی ماست. نمی‌رویم بخوانیم، پژوهش کنیم، نمی‌رویم مطالعه کنیم و از آن طرف هم چیزی که برای ما جویده شده و حاضر و آماده است، همیشه مرغ همسایه برای ما غاز بوده، مدام می‌آییم ادای روشنفکران را درمی‌آوریم. فقط صرفاً فضای دانشگاهی تئاتر را می‌گویم.

اغلب استادها این‌طوری هستند و دانشجویان هم به تبعیت اساتید همین اتفاق برای آنها هم می‌افتد. دانشجوی ما هنوز نقالی را نشناخته و ظرفیت‌های آن را نمی‌داند. تعزیه را نشناخته است. ما حتی استاد دانشگاهی داریم که هنوز تعزیه ندیده و دارد تئاتر تدریس می‌کند. این بد است، این هنوز فرهنگ خودش را نمی‌شناسد. بعد از آن طرف چخوف و مولیر این‌ها را تدریس می‌کند. اینها خوب است. جدیداً پوز روشنفکری رسیده است به برشت و چه اتفاقاتی که برای برشت نمی‌افتاد و در ایرا چه بلاهایی که سر متن‌هاین او نمی‌آورند. این متاسفانه وجود دارد و دلیل آن به نظرم بیسوادی ماست.همانطور که آقای دکتر می‌گوید نمی‌خواهیم بخوانیم، روحیۀ پژوهشی نداریم و در مورد آن هم مطالعه نمی‌کنیم. چیزی که حاضر و آماده است می‌خواهیم و واقعاً هیچ کدام از کارهایی که شما می‌بینید الان ربطی به جامعه و فرهنگ ما ندارد. به خاطر همین است که هیچ اتفاقی در عرصۀ تئاتر نمی‌افتد. چرا هنوز ما تئاتر ملی نداریم؟ به خاطر اینکه هنوز فضایی ایجاد نشده است، چیزی برای ما نیست، مدام داریم قی شده آن طرف را بلغور می‌کنیم. هیچ اتفاقی هم نمی‌افتد. نه در عرصۀ تماشاچی نه در عرصۀ تئاتر حتی در عرصۀ پژوهشی ما و به نظرم ریشه آن تنبلی ایرانی‌هاست.

*واقعیتش ما هر روز که در این کار هستیم داریم چیزهای جدید یاد می‌گیریم و داستانی که در این کار است، داستان مروارید که افتخاری است که ما در کنار آقای دکتر هستیم واقعاً تناسب تاریخی با زمان ما دارد دقیقاً ما تک تک لحظه‌های این نمایش تناسبی دارد که با همان لحظه‌هایی که ما در جامعه با آن روبرو هستیم و با آن برخورد می‌کنیم.

حکیم‌پور: من در این نمایش واقعاً خیلی چیزها یاد گرفتم، یعنی هر روز که قدم روی صحنه می‌گذارم برش‌هایی از نقش گلبهار را کشف می‌کنم. هر چند که خیلی کوچک است؛ اما واقعاً برای من افتخاری است که در این نمایش هستم و اینکه دکتر از یکسری اِلمان‌ها و نمادها در این نمایش استفاده کردند، از جمله کتا‌ب‌های سوخته، عروس قدبلند که در ته صحنه است و لباس‌های خونی که کف صحنه ریخته شده است. این‌ها یکسری نشانه‌ است، مثلاً کتاب‌های سوخته می‌توانیم بگوییم که این فرهنگ از دست رفتۀ این زمان حدوداً قرن هفتم و هشتم است و برمی‌گردد به آن دوران و اینکه عروس قدبلندِ خیلی زیبا که خیلی خونین هم است در واقع برمی‌گردد به ایران تکه‌تکه شده در آن زمان و اینکه آینه که به دست من روی صحنه می‌آید نماد پاکی و خلوص نیت. به نظر من یک نوع آرامش و آگاهی درونی است که در آخر صحنه به دست می‌آید. در واقع نوعی گواه مرگ است و خبر از مرگ می‌دهد؛ چون دقیقاً قبل از آن مروارید به دست قلتغ خفه می‌شود و یکسری چیزهای دیگر که دکتر فرمودند.

تسنیم: این تلنگر چقدر تأثیر گذاشت؟ آیا قبلش با این دیدگاه موافقت بودید؟

حیکم‌پور: من نمایش‌های ایرانی را خیلی قبول نمی‌کردم، یعنی بیشتر نمایش‌نامه‌های خارجی کار می‌کردم. نمایشنامه ایرانی نوشته دکتر صادقی و بهرام بیضایی خیلی جای کار دارند و می‌شود روی آنها کار کرد و خیلی می‌شود از آنها چیزهای مختلفی یاد گرفت؛ ولی نمایش‌های ایرانی دیگر چیز خاصی ندارند. بیشتر نمایش‌های خارجی است که خیلی جا دارد برای گفتنِ یکسری عقاید و خیلی پرتر است از یکسری اندیشه‌ها.

تسنیم: چرا نمایش‌های ایرانی نمی‌توانند نسل جدید را اقناع کنند؟

الگوهایی که در دانشگاه تدریس می‌کنند بد هستند

صادقی: الگوهایی که در دانشگاه تدریس می‌کنند بد هستند، به عنوان معلم و یا کارگردان‌هایی که کارهایی در دست می‌گیرند الگوهای خوبی نیستند، معلم‌های خوبی نیستند نمی‌توانند زیبایی‌ها و جذابیت‌های فرهنگ خودشان را معرفی کنند و نمایندگی کنند، ما مشکلی که داریم همیشه الگوهای بد است، توده‌ها و جوان‌های مردم بدون الگو و بدون اسطوره هیچ وقت راه‌شان را پیدا نکردند، دیدید یک الگوی سیاسی و حماسی را از او می‌گیرید یک الگوی میان‌پرده‌ای یا فوتبالی را انتخاب می‌کند. همواره نیاز و الگوی در زندگی وجود دارد. این است که به نظر من در دانشگاه‌ها الگوها هم باید محکم باشند. اگر نسل ما تکان خورد، چهار نکته بلد است. الگوهای ما بسیار بزرگ هستند. من اخیراً در مراسم اختتامیه جشنواره تئاتر دانشگاهی گفتم رئیس دانشکده هنرهای زیبا مهندس سیحون بود یا دکتر میرفندرسکی بود. سیحون یک غول بو. نمایشگاه مشترک نقاشی با پیکاسو و سالوادور دالی می‌گذاشت. در این حد بود، می‌آمد دانشکده ما، ما آن گوشه بودیم بی‌اختیار به حرمت ایشان بلند می‌شدیم. اصلاً ما را نمی‌دید. اینقدر الگوهای ما بزرگ بود.

18 دانشکده تئاتر داریم و تنها به اندازه دو دانشکده استاد داریم

الان الگوها بسیار ضعیف هستند. بیسواد هستند. فاصله آنها با دانشجو یک جزء است یا مناسبتی و با لابی‌بازی آمدند آنجا اصلاً صلاحیت علمی ندارد، اصلاً کسی نیست که بتواند تفکر هنری و اجتماعی درستی داشته باشد فقط کارش راضی کردن دو سه نفر مأمور بالاتر است. الان الگوهای دانشگاهی ما فاجعه است. 18 دانشکده تئاتر داریم. به جرأت من به شما می‌گویم به اندازه دو دانشکده ما استاد داریم. بقیه آنها باید بروند فعلاً درس بخوانند. فاصله آنان با دانشجو یک جزء است. او چه زمانی می‌تواند به شما یک تلنگر بزند؟ یک انگیزه ایجاد بکند؟ نمی‌تواند. دانشجوهای بیسواد، پرت و یک طوری به دور از فرهنگ خودی بار آمدند. یکی از دوستان من یک فیلم مستند ساخته است در یکی از شهرهای شمالی، از 19 نفر محصل دبیرستان مصاحبه گرفته است، 12 نفر تاکنون نام رستم را نشنیده‌اند. چه می‌گویید؟ گُردآفرید را نمی‌شناسد؛ ولی نام جنیفر لوپز و و کلفت آنجیلا جولی و مایکل جکسون را می‌داند. هر کسی در هالیوود سرفه می‌کند. او عکسش را روی دیوار اتاقش زده است.

محیط فرهنگی در این سه دهه غلط بوده، نسل جوان را رها کردند و اینها از خودبیگانه بار آمدند

محیط فرهنگی در این سه دهه غلط بوده است. نسل جوان را رها کردند و اینها از خودبیگانه بار آمدند. راه‌های ملی را بستند و انداختند در دامن غرب. نتیجه‌اش در تئاتر این می‌شود. من احساس خطر می‌کنم، کجا هستند مدیران ما که به این بپردازند؟ الان شما در اروپا وارد هر جامعه‌ای می‌شوید پاریس، لندن اولین جایی که وجود دارد ساختمان تئاتر ملی است، بزرگترین انرژی، بزرگترین آثار، بزرگترین بودجه برای این ساختمان است، یک خارجی بیاید من آن را کجا ببرم تئاتر ایرانی به او نشان بدهم؟ در تالار وحدت که رفته است یک اثر خارجی را مُثله کرده از شبکه‌های خارجی تبلیغ می‌کند، نمی‌فهمند و بعد پوز می‌دهند اینقدر فروش کردیم، یعنی دقیقاً آنچه که اهمیت دارد وجه اقتصادیش است. به قول نیچه می‌گوید اینها دزدانه از عالم تجارت خریدند. به عالم هنر یعنی این مسئله‌ساز است، ما تعریف هنری نداریم، تئاتر ملی ما کو؟

تسنیم: سنگلج هم دیگر این ویژگی را ندارد؟

یک نمایش در سنگلج اجرا می‌شد خدا شاهد است یک حادثه ملی بود

صادقی: دیگر ندارد، یک زمانی مرکزیت داشت. یک نمایش در سنگلج اجرا می‌شد خدا شاهد است یک حادثه ملی بود. آل‌احمد منتقد آن بود. آل‌احمد منتقد نمایش‌های سنگلج بود. کارنامۀ سه ساله را بخوانید، الان چه کسی دست به قلم می‌برد؟ آدم مریض می‌شود نه بینش دارند، نه سواد دارند نه هنر را می‌شناسند، نمی‌دانم یک اتفاقی افتاده است که خیلی خوشایند نیست اگر به این موج بپیوندیم به جایی نمی‌رسیم. یک جایی یک‌سری افراد باید بایستند چهار حرف متفاوت بگویند. این در راستای دغدغه من است، یعنی فکر می‌کنم ما هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل به یک تئاترهایی بیندیشیم و آنها را اجرا کنیم که می‌تواند یک چیزی به فرهنگ معاصر ما اضافه بکند. هم از نظر محتوا، هم از نظر اندیشه فضا را بازتر بکند، مفاهیم جدید را مطرح کند در بعضی از شکل‌های ما ورود کند اینها را نداریم.

تسنیم: چرا مخاطب فاصله می‌گیرد؟

این حامیان تئاتر که پولدار هستند و به تئاتر می‌آیند محافظه‌کارند

صادقی: چون تربیت نشده است، یک ثانیه می‌خواهید در تلویزیون تبلیغ کنید، یک یا دو میلیون می‌گیرد. طرف می‌آید در میان‌پرده هر شب نیم ساعت تبلیغ می‌کند، بعد با آن همه تبلیغ مخاطب تئاتر می‌آید!!؟ ذائقه تماشاگر تغییر کرده است. معیار فروش شده است. یک دلیل دیگر هم وجود دارد. از نظر جامعه‌شناسی مخاطب تغییر کرده است. از دورۀ آقای رفسنجانی که جنگ تمام شد و سازندگی شروع شد، یک قشر بوروژوای بیشتر دولتی ایجاد شد، با امکانات دولتی. پولدار شدند. به فرانسه به اینها می‌گویند arriviste یعنی نوکیسه، تازه به دوران رسیده، این تازه به دوران رسیده‌ها غرقِ پول‌اند و بلد نیستند چطور خرج بکنند. با همان اندک فرهنگ در شهر کوچک خودشان یا حاشیه شهر آمده بالا و حالا با این پول نمی‌داند چه بکند. او چون صاحب همه امتیازات است محافظه‌کار است در تئاتر دنبال انتقاد و تحلیل شرایط نیست. یک دهه قبل از انقلاب و یک دهه بعد از انقلاب این بود. همه با تئاتر فکر می‌کردند. تئاتر برای آنها دستور فکری بود. اندیشه بود الان نه. این حامیان تئاتر که پولدار هستند و به تئاتر می‌آیند محافظه‌کارند.

تسنیم: تئاتر ایده‌آل، تئاتر قبل از انقلاب است؟

برخی از مخاطبان کنونی تئاتر پول دارند اما فرهنگ ندارند، می‌رود تفننی تئاتر می‌بیند

صادقی: به نظرم. قشر روشنفکر با تئاتر می‌اندیشید. من تحقیق کردم الکی حرف نمی‌زنم. 20 سال پیش چاپ شد. ثابت کردم مخاطبان تئاتر 18 تا 60 سال یا دانشجو هستند یا تحصیلات دانشگاهی دارند. آمار دارم. الان نیستند. رفتم یک تئاتری 12 نفر اطراف من بودند. بلیط گرانی هم خریده بودند. نفری 40، 50 هزار تومان. من دعوت بودم. رفتم دیدم. من نمی‌فهمم چیست. خیلی چیزها را می‌فهمم؛ ولی آن نمایش را نفهمیدم. [می‌خندد] بعد از آن 12 نفر که اطراف من بودند پرسیدم این نمایش چه بود؟ احدی نفهمیده بود، یعنی اصلاً فهمیدن یا نفهمیدن مهم نیست. همین که سه هنرپیشه را دیده بودند نمی‌دانید چه شوخی داشتند، یعنی دقیقاً پول دارد، فرهنگ ندارد می‌رود تفننی تئاتر می‌بیند، این‌ها تماشاگران واقعی نیستند.

تسنیم: با این رویه تئاتر تبدیل به یک سیرک نمی‌شود؟

همین که آن خانم یا آقای بازیگر بازی می‌کند آنها لذت می‌برند که آنها را از نزدیک می‌بینند

صادقی: تبدیل شده است. به یک مکانی برای پوزهای فرهنگیِ آدم‌هایی که دارای روحیه تفننی هستند و پول دارند. در تئاتر نمی‌اندیشند، محتوای یک اثر برای آنها علی‌السویه است، شکل علی‌السویه است، همین که آن خانم یا آقای بازیگر بازی می‌کند آنها لذت می‌برند که آنها را از نزدیک می‌بینند، اصلاً می‌آید به گیشه می‌گوید هنرپیشه نمایش چه کسانی هستند؟ در ایرانشهر یک داستانی برای من تعریف کردند، گفتند آقای بهداد یک نمایشی را بازی می‌کرد آمدند یک هفته آن را پیش‌فروش کردند. بعد یکدفعه یک فیلم به او خورد و او رفت. همه آمدند بلیط‌ها را پس دادند. یک هنرپیشه دیگری را آوردند. دوباره اعلام شد بهداد آمده، همه برگشتند. آمدند دیدند نیست. دوباره رفتند، یعنی بیشتر به یک لطیفه شبیه است. هیچ جای دنیا اینگونه نیست، یعنی تابعی از فرهنگ ما، از چهره‌هایی که پشت آن حقه‌های تجاری خوابیده است.

تسنیم: تأثیر تلویزیون و سینماست که روی تئاتر گذاشته شده است.

ما دیگر دنبال آرمان نیستیم، نسل ما آرما‌ن‌خواه بود

صادقی: کل جامعه اینطور شده است. تأثیر تلویزیون و سینما هم است. برای سینما و تلویزیون هم تابعی از آن تغییر کلی جامعه است. ترسی ندارم می‌گویم آرمان‌هایمان را از دست دادیم، ما دیگر دنبال آرمان نیستیم، نسل ما آرما‌ن‌خواه بود؛ حتی جانش را هم می‌داد. دیدید مثبت و منفی، برای آرمان جانشان را می‌دادند؛ اما الان هیچ، یک ارتباط سطحی، کاذب، یک ارتباط در دنیای مجازی او را اقناع می‌کند، زمانی که از 19 نفر 12 نفر نام رستم را نشنیده باشند من چه بگویم دیگر! خیلی خطرناک است.

تسنیم: من آمدم تئاتر را ببینم سالن خلوت بود.

تمرکز انتخابات خیلی به ما لطمه زد

صادقی: انتخابات کمر ما را شکست، بدترین زمان اجرا داشتیم. اگر می‌دانستم اینگونه است اجرا نمی‌کردم، تمرکز انتخابات خیلی به ما لطمه زد، بعد از انتخابات دارد خوب می‌شود تا نوزدهم اجرا داریم.

تسنیم: چه شده آقای قطب‌الدین صادقی دوباره برگشته است به قصه تعریف کردن؟

صادقی: من 12 نمایش تاکنون دارم که کسی ندیده است. همه آنها اینطوری است. قصه در ذات بشر است، قصه یعنی روایت، روایت یعنی نظم دادم به معلومات ما در مورد هستی و با قصه تخیلات زیبا و تخیلات عاشقانه و عاطفی در ما پا می‌گیرد و بشر این را دوست دارد.

تسنیم: این را پرسیدم چون مثلاً شما در «پیکرهای بازیافته» از داستان‌گویی فاصله گرفتید؟

صادقی: «پیکرهای بازیافته» یک عشق مادر و فرزندی است.

تسنیم: بار دوم بود اجرا می‌شد.

صادقی: بله، عشق مادر به این بچه و این پدر که می‌خواهد فرزندکشی کند. این است که جوهر فرزندکشی از کجاست. من ادبیات تطبیقی درس می‌دهم. در جهان 83 ورسیونِ جنگ پدر و پسر داریم که پسر کشته می‌شود، رستم و سهراب یکی از آنهاست.

تسنیم: به هر حال شما در آن نمایش از قصه فاصله گرفتید، یعنی قصه‌گو نبودید؟

آنچه جهشی باشد از نظر من مشکوک است

صادقی: چون مردم ما بیگانه هستند اشکالی ندارد. مهم این است که شما درست باشید، از اول هم قرار نیست همه استقبال بکنند. فیلم سنگام که نیست، آقای صادق هدایت زمانی که بوف کور را نوشت با پول توجیبی خودش در بمبئی چاپ کرد بعد آمد فله‌ای فروخت در کتابخانه‌ای در خیابان شاه‌آباد نزدیک بهارستان. بعد به مرور این کارها شناخته شد. تا قرن نوزدهم کسی نه شکسپیر را دوست داشت نه می‌شناخت. کم‌کم قرن نوزدهم فهمیدند او چیست. سه قرن بعد او را شناختند می‌خواهم بگویم بعضی از پیشرفت‌ها و بعضی از معرفت‌ها مشروع است و تدریجی است. آنچه جهشی باشد از نظر من مشکوک است. جهشی یک ایرادی پشت آن است، مشروع گام به گام درست است، همه بزرگان ما گام به گام جلو آمدند، جهشی نیامدند. گام به گام ممکن است کسی ندیده باشد؛ ولی گام به گام کارش را کرده است من به این اعتقاد دارم.

تسنیم: در مورد مروارید بگویید. بچه‌ها می‌گفتند تبلیغات نمایش خیلی خوب نبوده است، مشکلاتی وجود داشته است.

صادقی: بخشی هم این است.

تسنیم: چه اتفاقی افتاده که مخاطب هنوز مروارید را کشف نکرده است؟

اگر یک هنرپیشه درپیتِ تلویزیونی می‌آوردم شاید آمار فروش ما متفاوت بود

صادقی: تمام سالن‌های ایرانشهر اینطوری است. یک نمایشی چهار بلیط فروخته بود. قضیه اینطوری است، یعنی فقط برای ما نیست، حتی یک فیلم من دیدم نوشته بود 10 شب روی پرده بوده و دو بلیط فروخته است، آنچه تعیین می‌کند یک بخش تجاری کار چهره‌ها هستند، من یک هنرپیشه درپیتِ تلویزیونی می‌آوردم شاید آمار فروش ما متفاوت بود، من اعتقاد ندارم به آدم‌های دارای تکنیک درست و آنها را دوست داشته باشم، قبلاً با هر کسی کار می‌کردم الان تا کسی را دوست نداشته باشم با او کار نمی‌کنم، دوست داشتن من یک مقدار احترام برای تعریف درست تکنیک است.

تسنیم: شما مدت‌هاست که با چهره‌ها کار نمی‌کنید.

صادقی: به نظر من، حقیقتش یک حقه تجاری می‌دانم. من نه اولی هستم نه آخری. برسون هیچ وقت با هیچ هنرپیشه معروفی در سینمای فرانسه کار نکرد.

تسنیم: یک مقابله است با جریان فکری

منبع: تسنیم

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۰۰۷۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این خبرها را از دست ندهید

رونمایی از تیزر مستندی درباره خوشه‌چینی انگور، خبری از رویداد تئاتر صاحبدلان، تمدید مهلت شرکت در جشنواره خیمه شب بازی، نمایشنامه‌خوانی آسیدکاظم، خبری از اجرای دروغ پارلمانی، انتشار نسخه نابینایان همسر و پرفروش‌ترین سینماهای کشور در فروردین‌ماه از جمله خبرهای دریافتی سینما و تئاتر است.

تیزر مستند «بارگادون» ساخته ابراهیم شفیعی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، مستند «بارگادون» به آداب و رسوم خوشه‌چینی انگور و تهیه کشمش در شهرستان اسفرورین می‌پردازد.

در شهرستان اسفرورین انگور تازه‌فروشی نمی شود بلکه انگورها طی فرآیندی به کشمش تبدیل و سپس به فروش می‌رسند.

در شهریورماه در شهر اسفرورین انگورها را می‌چینند و در معرض آفتاب قرار می‌دهند تا به کشمش تبدیل شود، به این فرآیند «بارگادون» گفته می‌شود.

اسفرورین یکی از بزرگ‌ترین شهرستان‌های تات‌نشین ایران است و مردم آن به زبان تاتی از زبان‌های ایرانی شاخه شمال‌غربی سخن می‌گویند. پیشینه‌ این زبان به دوران مادها بازمی‌گردد.

«بارگادون» تازگی به جشنواره فیلم اقوام ایرانی راه یافته است. 

عوامل این مستند عبارتند از: تحقیق، نگارش و کارگردان: ابراهیم شفیعی، تهیه کننده: علیرضا ولی‌پور، مدیر تصویربرداری: محمد معدنی، آهنگساز: اکبر بلالی، تدوین: ابراهیم شفیعی و سحر برجی حسن کیاده، صداگذاری: محمدحسن صفابخش، صدابردار: سیدجلال سعادت‌یار، مشاور پروژه: دکتر عمران رحیمی‌فر، طراح پوستر: محمدحسن صفابخش.


برگزاری رویداد تئاتر صاحبدلان در شهر شاهین شهر  
 
جلسه هماهنگی، تبادل نظر و امضای تفاهم نامه همکاری اداره کل هنرهای نمایشی و شهرداری شاهین شهر برای اجرای از رویداد تئاتر صاحبدلان در شهر شاهین‌شهر برگزار شد. 
به گزارش روابط عمومی اداره کل هنرهای نمایشی، روز گذشته، سه‌شنبه ۴ اردیبهشت‌ماه، جلسه‌ای با حضور کاظم نظری، مدیر کل هنرهای نمایشی، سعید ابریشمی راد؛ شهردار شهر شاهین‌شهر، محمود فرهنگ، رئیس کانون تئاتر دینی، سید رسول هاشمیان؛ رئیس سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری شاهین شهر؛ نوید توکلی؛ رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان شاهین شهر، مریم سادات معلایی؛ مدیر هنری و شهرام نکویان؛ دبیر پایتختی کتاب شاهین شهر به منظور بررسی زیرساخت‌های لازم برای برگزاری چهاردهمین رویداد بین‌المللی تئاتر صاحبدلان در شهر شاهین‌شهر برگزار و تفاهم‌نامه همکاری امضا شد. 
 
کاظم نظری در این جلسه ضمن خوش‌آمدگویی به شهردار شاهین شهر و همراهان او گفت: در دیدار اخیری که اسفندماه در خلال رپرتوار «تئاتر کابردی» از شهر شاهین شهر داشتم، کیفیت سالن‌های اجرا را بسیار استاندارد دیدم، به نحوی که حتی در شهرهای بزرگ هم نمونه آن را نداریم. همچنین برخورد مسوولین و مردم این شهر، با هنرمندان بی نظیر بود. همان زمان، به فکر اجرای رویداد تئاتر صاحبدلان در این شهر مستعد افتادم.  
 
نظری، بخشی از انتقال جشنواره به شهر شاهین را نیز تمرکززدایی از پایتخت ذکر کرد و چنین تصریح کرد: به نظرم حق هنرمندان و مخاطب شهرهایِ غیرِ تهران هم بهره مندی از اجراهای تئاتر و جشنواره‌هاست. در حد مقدور و امکانات شهرها، تلاش می کنیم برخی از جشنواره‌ها در شهرهایی غیر از تهران هم برگزار شود.  
 
سعید ابریشمی راد؛ شهردار شهر شاهین شهر نیز از اعتماد مدیرکل هنرهای نمایشی در سپردن رویداد بین‌المللی تئاتر صاحبدلان به این شهر تشکر کرد و بیان داشت: من به نمایندگی از خودم، همکاران و مردم هنردوست شاهین شهر از اعتماد شما در  واگذاری این رویداد تشکر می کنم و تمام توان و ظرفیت موجود را برای برگزاری باشکوه این رویداد به کار خواهیم گرفت.    
در پایان جلسه، تفاهم‌نامه همکاری به امضای کاظم نظری به نمایندگی از اداره کل هنرهای نمایشی و سعید ابریشمی راد؛ شهرداری شهر شاهین شهر به نمایندگی از شهرداری شهر رسید.

تمدید مهلت شرکت در جشنواره«خیمه شب بازی»

خانه موزه خیمه شب بازی ایران به منظور گردهمایی و رقابت سازنده هنرمندان خیمه شب بازی و ارتقا سطح کیفی این گونه نمایش سنتی ایرانی نخستین جشنواره نمایش خیمه شب بازی را برگزار می کند.
مهلت شرکت در نخستین جشنواره خیمه شب بازی با توجه به استقبال گسترده علاقمندان تمدید شد وهنرمندان می توانند تا ۱۵ اردیبهشت آثار خود را ارسال کنند.
نخستین جشنواره "خیمه شب بازی"با انتشار فراخوان دعوت از گروه‌های نمایشی، کار خود را آغاز کرده است.این جشنواره به میزبانی خانه موزه خیمه شب بازی ایران از هنرمندان این حوزه در سراسر کشور دعوت می‌کند در این رویداد شرکت کنند.
علاقه‌مندان می‌توانند به سایت خانه موزه خیمه شب بازی ایران با آدرس https://manacultureforum.com مراجعه کنند.‌شماره تماس ۰۹۱۰۴۰۳۳۵۸۷ نیز پاسخگوی سوالات خواهد بود.

آثار ارسالی پس از بررسی اولیه برای شرکت در رقابت دعوت خواهند شد وعلاقه مندان به شرکت در جشنواره پس از دانلود و تکمیل فرم ، فرم تکمیل شده را به همراه سایر مدارک به آدرس : بلوار کشاورز. خیابان وصال شیرازی. کوچه اسلامی ندوشن. پلاک ۶ - کد پستی: ۱۴۱۷۷۵۴۷۷۱ ، خانه فرهنگ مانا از طریق پست یا بصورت حضوری ارسال نمایند

نخستین جشنواره سراسری خیمه شب بازی ایران از تاریخ ۲۸ اردیبهشت تا ۱ خرداد ۱۴۰۳ در تهران برگزار می شود.

آسید کاظم در تماشاخانه‌ی ایران‌شهر نمایش‌نامه‌ خوانی می‌شود. 

"آسید کاظم" نوشته‌ی محمود استاد محمد، به کارگردانی قاسم زارع در تماشاخانه‌ی ایران‌شهر نمایش‌نامه‌ خوانی می‌شود.

به گزارش روابط عمومی تماشاخانه‌ی ایران‌شهر؛ نمایش‌نامه‌خوانی‌ "آسید کاظم‌" به کارگردانی قاسم زارع روز شنبه ۸‌ اردیبهشت ساعت‌ ۲۰‌ در سالن استاد سمندریانِ این تماشاخانه‌ اجرا می‌شود. 

گفتنی است در این نمایش‌نامه‌خوانی مسعود کرامتی، قاسم زارع، بهرام‌ ابراهیمی، فرهاد بشارتی، بهرام درخشان، علی عطایی‌حور، حسن شفیعی، دانیال ابراهیمی، آیدا قدرتی حضور خواهند داشت.   

علاقه‌مندان به تهیه‌ی اینترنتی بلیت‌های این اجرا می‌توانند به سایت تماشاخانه‌ی ایران‌شهر و یا سامانه‌ی تیوال مراجعه نمایند.

نمایش «هواخوری» به نویسندگی و کارگردانی صحرا فتحی، خرداد ۱۴۰۳ در تهران روی صحنه خواهد رفت.

صحرا فتحی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر، پس از ۵ سال دوری از صحنه، نمایش «هواخوری»، جدیدترین نمایشنامه خود را به صحنه خواهد آورد. 



«هواخوری»، خرداد ۱۴۰۳ در یکی از سالن‌های نمایشی تهران روی صحنه خواهد رفت. این اثر نمایشی هم‌اکنون پس از دریافت مجوز، روزهای تمرین را پشت سرمی‌گذارد. 

صحرا فتحی، نویسندگی، کارگردانی، بازیگری و تهیه‌کنندگی نمایش‌های «مار بازی»، «پونز»، «شبکاری»، «تئاتر بد»، «آوازه خوان طاس»، «ولپن»، «دکلره»، «سرگرم خودت بودی»، «آتن، مسکو»، «خانه زاد» و... همچنین فیلم‌های کوتاه «زنی که شاعر بود»، «به دریا خوش آمدی» و «بلعیده شده» و نگارش چند فیلمنامه بلند را در کارنامه هنری خود دارد. 

این بازیگر و کارگردان با نمایش‌های «دکلره» و «شبکاری» هم در شهرهای مختلف کانادا نیز به اجرا پرداخته است.

صحرا فتحی جایزه بهترین فیلم خارجی در نهمین دوره جشنواره فیلم زنان کالیفرنیا آمریکا با فیلم «زنی که شاعر بود» را دریافت کرده است همچنین در هفتاد و پنجمین دوره جشنواره فیلم کن حضور داشته و از ده جشنواره مطرح بین‌المللی جایزه بهترین بازیگر و کارگردانی را دریافت کرده است.

اطلاعات تکمیلی نمایش «هواخوری» به‌زودی منتشر خواهد شد.

پرفروش‌ترین سینماهای کشور در فروردین اعلام شد

تهران، شیراز، مشهد و کرج پرفروش‌ترین سینماهای کشور در نخستین ماه سال ۱۴۰۳ بودند.

به گزارش روابط عمومی موسسه سینماشهر، ۶۷ درصد از فروش کل سینمای ایران در فروردین ماه ۱۴۰۳ مربوط به ۴۰ سینمای اول کشور در این ماه بود و جمع کل فروش این سینماها بیش از ۱۴۶ میلیارد و ۸۵۱ میلیون تومان اعلام شد.

بر اساس این گزارش، پردیس سینمایی «کوروش» تهران با فروش بیش از ۱۰ میلیارد و ۳۲۲ میلیون تومان، پردیس سینمایی «ایران‌مال» تهران با فروش بیش از ۸ میلیارد و ۳۴۵ میلیون تومان، پردیس سینمایی «آزادی» تهران با فروش بیش از ۴ میلیارد و ۴۴۳ میلیون تومان، پردیس «هنر شهر آفتاب» شیراز با فروش بیش از ۴ میلیارد و ۲۵۱ میلیون تومان، پردیس سینمایی «مگامال» تهران با فروش بیش از ۳ میلیارد و ۷۲۲ میلیون تومان، پردیس سینمایی «هدیش» تهران با فروش بیش از ۳ میلیارد و ۷۰۹ میلیون تومان، پردیس سینمایی «هویزه» مشهد با فروش بیش از ۳ میلیارد و ۵۴۰ میلیون تومان، پردیس سینمایی «ملت» تهران با فروش بیش از ۳ میلیارد و ۲۶۳ میلیون تومان، پردیس سینمایی «بام نیایش» تهران با فروش بیش از ۳ میلیارد و ۸۳ میلیون تومان و پردیس سینمایی «اکومال» کرج با فروش بیش از ۳ میلیارد و ۶۰ میلیون تومان به ترتیب در رتبه‌های اول تا دهم جدول سینماهای پرفروش کشور در فروردین ماه قرار گرفتند.

نسخه ویژه نابینایان «همسر» با صدای مسعود فروتن منتشر می‌شود

مسعود فروتن فیلم سینمایی «همسر» ساخته مهدی فخیم‌زاده را برای نابینایان توضیح‌دار کرد. 

این گروه نسخه ویژه نابینایان فیلم سینمایی «همسر» ساخته مهدی فخیم‌زاده را پنجشنبه ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ در چارچوب برنامه فیلمخانه منتشر می‌کند.

این فیلم روز پنجشنبه ساعت ۱۹ از طریق سایت سوینا در دسترس مخاطبان قرار می‌گیرد.

نظارت متن و ضبط این برنامه به عهده کیوان کثیریان بوده و متن روایت آن را محدثه واعظی‌پور نوشته است. این برنامه در استودیو شهر صدای پارسیان با صدابرداری رامتین ناهید ضبط شده و مرجان طبسی آن را میکس و تدوین کرده است.

علاقمندان می‌توانند با مراجعه به پایگاه اینترنتی سوینا به نشانی www.sevinagroup.com به فایل صوتی فیلم‌های سینمایی توضیح‌دار دسترسی داشته باشند. 

«دروغ پارلمانی» به شهرزاد آمد/ با دروغ همه چیز به دست میاد!

نمایش «دروغ پارلمانی» به تهیه کنندگی بهمن هاشمی و طراحی و کارگردانی سهیل حاتمی و از شب گذشته، اجراهای خود را در پردیس تئاتر شهرزاد آغاز کرد.

نمایش «دروغ پارلمانی» به تهیه کنندگی بهمن هاشمی و طراحی و کارگردانی سهیل حاتمی و از شب گذشته، اجراهای خود را در پردیس تئاتر شهرزاد آغاز کرد؛ این نمایش تا پنجم خردادماه هرشب راس ساعت ۲۱:۳۰ در سالن شماره ۳ پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه می‌رود.

محسن رضوی نیا، مهسا احمدپور، رضا امانلو، پردیس کریمی، پویان پوینده، فاطمه عباسی، ناهید عبدالمحمدی، مسعود روشن و سالار آذریان بازیگران نمایش به «دروغ پارلمانی» می‌باشند.

«دروغ پارلمانی» برداشتی از نمایشنامه به دنبال دروغگو اثر دیمیتریس پساتاس، نمایشنامه‌نویس و طنزپرداز ترک‌تبار است که در یونان زندگی و فعالیت می‌کرده است؛ در خلاصه داستان این نمایش آمده است: با دروغ همه چیز به دست میاد، ولی نمیشه نگهشون داشت.

از دیگر عوامل این اثر می‌توان به دراماتورژ: تبسم شاهپوری، تولید: پویان پوینده، منشی صحنه: زهرا حیدری، دستیاران کارگردان: ایمان نیکخو و بیتا جباری و ستاره شهنی، طراح صحنه: مرتضی عبدالحسینی، ساخت دکور: مرتضی عبدالحسینی و علی عباسیان و محسن بهرامی، گریم: بهاره مینایی، لباس: ملیکا نخعی، طراح نور: سهیل حاتمی، مدیر روابط عمومی و مشاور رسانه‌ای: سیدمحمدصادق سیادت، طراح پوستر: پوریا مقدم، ساخت تیزر: عرفان محمدی، عکاس: مجید هزاوه و امیر علی سیدجلالی اشاره کرد.

علاقمندان جهت تهیه بلیط و تماشای این نمایش می‌توانند تا پنجم خردادماه به سایت تیوال و یا گیشه پردیس تئاتر شهرزاد به آدرس خیابان حافظ، خیابان نوفل‌لوشاتو،‌ بعد از سفارت ایتالیا، شماره ۷۶ مراجعه نمایند.

این باکس خبری با دیگر خبرهای دریافتی به روز می‌شود.

دیگر خبرها

  • پای «توقف اتانازی» به رادیو نمایش باز شد
  • دلش برای «آسید کاظم» پر می‌کشید
  • پای «توقف اتانازی» به رادیونمایش باز شد
  • بزرگداشت اکبر زنجان پور و دو جای خالی
  • نمایش فیلم تئاتری از عباس جوانمرد در خانه هنرمندان ایران
  • نگاهی به تئاتر شاماران/ردپای افسانه جاماسب در زندگی سیاه باز
  • این خبرها را از دست ندهید
  • صحرا فتحی «هواخوری» را به صحنه می‌آورد
  • «هواخوری» صحرا فتحی به صحنه می‌آید
  • رسانه‌های آمریکایی: نمایش نسخه جدید باور-373 از توسعه صنایع دفاعی ایران حکایت دارد