خانه داری آغازگر تربیت اجتماعی انسان
تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۵۱۲۱۱۴
وقتی زن خانه دار به جایگاه، شخصیت و قابلیت های بی بدیل خود ایمان داشته باشد نتیجه بخشی فعل او در خانه، انسان سازی و به تبع آن جامعه سازی خواهد بود
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،در یادداشت قبلی به پیامدهای اشتغال بانوان پرداخته شد و گفته شد عدم اولویت بندی نقش های زنان و اولویت بخشی به نقش اجتماعی ایشان نسبت به نقش های دیگرش دارای آثار غیر قابل جبران است؛ امروز نیز می خواهیم در خصوص کرامت بخشی به کار زن خانه دار و اساساً ایثار و گذشت های این زنان فارغ از نداشتن وظیفه ای مصوب، بلکه از سر حس مادرانه و انگیزه همسر دوستی که موجبات کرامت ذاتی این نقش را فراهم آورده بپردازیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به بیان دیگر، نگاه و سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی نه تنها خانه داری را یک شغل بسیار مهم می داند، بلکه به قدر برای نقش های مادری و همسری زن ارزش قائل است که دیگر نقش های وی را در سایه ی این دو وظیفه ی حساس تعریف می کند. زیرا این نقش ها، بر خلاف دیگر وظایف تعریف شده در ساختار جامعه، هیچ جایگزینی ندارند.
با وجود این، اشتغال زنان یکی از مسائلی است که هنوز هم جای بحث دارد. از همین رو، همواره کار کردن زن در خارج از خانه، با توجه به ویژگی های ذاتی و تاثیرگذار وی در خانواده و نقش های بی بدیل مادری و همسری، با نگاه های منتقد همراه بوده است.
از سوی دیگر، باید در نظر داشت مشارکت اجتماعی زن، به صورتی که امروز در تعاریف ما جای گرفته، نقش های اصلی و مهمی را که سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی برای وی در نظر گرفته است تحت الشعاع قرار می دهد.
اگر اشتغال را به معنای پرداختن به کار و یا توجه قلبی به کسی یا کاری [1]بدانیم و از همین حیث، زن را به عنوان محوریت تربیت به عنوان یک فاعل تربیتی در خانه برشماریم ، نتیجه این تربیت از جامعه کوچکی مانند خانه به اجتماع بزرگتری بنام جامعه سرازیر خواهد شد زیرا خانه اولین کانون تشکیل اجتماع است در این حالت، خانه داری آغازگر تربیت اجتماعی انسان ها خواهد بود .
وقتی زن خانه دار به جایگاه ، شخصیت و قابلیت های بی بدیل خود ایمان داشته باشد نتیجه بخشی فعل او در خانه ، انسان سازی و به تبع آن جامعه سازی خواهد بود ، این زن کافیست فقط کارویژه های یک زن در نقش های مادری و همسری را بداند همین برای رشد او در جایگاه بی همتایش اسطوره ای انسانی و تاریخی می سازد ، حجت این کلام، بودن اندیشمندانی در عالم اسلام است که به واسطه داشتن مادرانی نمونه به این مقام رسیده اند و اکنون هم اگر نباشند نامدار تاریخ هستند ..
چرا خانه داری شغل شمرده نمیشود؟
اساساً بودن یا نبودن زن در خانه محل مناقشات مباحث اجتماعی است زیرا از بودنش ، عده ای عامل تنش های سیاسی و اجتماعی می شوند و به مباحثی نظیر اجحاف به حقوق اجتماعی زنان می پردازد و نبودنش نیز از طرفی سبب بروز انحرافات اجتماعی اعضای خانواده می شود ، وقتی مادر مادری نمی کند و زن همسری را وظیفه خود نمی داند و به خواستنی های خود معطوف می شود هرچند خواستنی های او مشروع و عقلانی هم باشند چون گره در تعالی دیگرا ن دارد از چهره موجه خارج می شود .
بر همین اساس چراهای زیادی فضای فکری زنان را به خود مشغول می کند :
چرا خانه داری شغل شمرده نمیشود؟ چرا زنان خانه دار جزو نیروهای فعّال شمرده نمیشوند؟ چرا تصور میشود که زنان خانه دار بیکارند؟ چرا بیشتر افراد و حتی خود زنان خانه دار، خانه داری را شغلی پرزحمت، یکنواخت و بیهوده تلقّی میکنند که کمتر مورد توجه و قدردانی قرار میگیرد؟ چرا زنان، بخصوص اگر از تحصیلات عالی برخوردار باشند، از اینکه خود را خانه دار معرفی کنند، شرمنده میشوند؟ چرا زنان خانه دار گمان میکنند اگر وقت خود را ـ مثلاً ـ صرف آموزشی میکردند بازدهی و فرایند بیرونی داشت؟[2]
باید قبول کنیم بستر سوالات غلط در ادراک غلط یا دست کم فهم ناقص از پدیده ها شکل میگیرد . وقتی جامعه نخبگانی و حاکمیتی در حجم وسیع کارگزاران یک فرهنگ، به درستی به وظایف خود اهمیت نمی دهند شاید شکل گیری سوالات غلط بعید به نظر نرسد. وقتی هم افزایی لازم در راستای ارتقاء جایگاه زنِ خانه دار در جامعه محقق نمی شود آن وقت تعریف اعضای خانواده نیز از ایثار و زحمت یک بانوی خانه دار، وظیفه تلقی خواهد شد و در صورتی که کارهای او اطلاق به محبت شود ارزش ذاتی زن برای خود او، اثر بخش ترین قسمت این ماجرا خواهد بود و در ناخودآگاه او ایجاد انگیزشی عالی برای ادامه مسیر اتفاق می افتد که ضامن استمرار این نگاه در اوست .
در قسمت بعد خواهیم گفت جواب سوالهای فوق درکجاست
مرضیه شکوری/
[1] . (فرهنگ لغت دهخدا، 1383، ص 2633)
[2] . فرشته ندری ابیانه ؛ خانه دارى، اشتغال و زنان ایرانى
انتهای پیام/
R1470/P1010114/S4/CT4منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۱۲۱۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ترومای اجتماعی، طوفان خاموش
وحید محمود قره باغ؛ "شاید بتوان کشته شدن یک یا حتی ۱۰ انسان را در فهم گنجاند، اما کشته شدن هزاران و میلیونها انسان از حدود امکان هرگونه ادراک و پنداری خارج است. " این جملات گونتر آندرس، فیلسوف و شاعر بزرگ آلمانی است؛ زمانی که میخواست عمق فاجعه بمباران هستهای هیروشیما را به تصویر بکشد. کسی که توانسته بود از آلمان نازی فرار کند و این کلمات او به خوبی میتواند در قالب یک موضوع و یا به عبارتی فاجعه، تروما اجتماعی را تبیین کند.
تروما واژهای یونانی به معنای زخم است و اصطلاحا به هر ضربه و شوکی گفته میشود که از بیرون بر بدن و یا روان شخص وارد شود. در ابتدا تروما تنها مختص به پزشکی و جراحی بود و به زخم یا جراحتی اطلاق میشد که عامل خارجی داشت. به مرور این واژه وارد حوزه روانشناسی شد و از این رو یکی از انواع گونههای تروما، ترومای روانی (روان زخم) و همچنین ترومای اجتماعی است. فراموش نکنیم، غالب بیماریهایی که انسان را دچار میکند، ریشه روانی دارد.
ترومای روانی ضربهای است که بر روح و روان انسان وارد میشود که به دنبال خود اثرات سوء و ویرانگری را به دنبال دارد. از سویی ترومای اجتماعی حوزه بیشتر و وسیعتری را درگیر میکند؛ چرا که انسان موجودی اجتماعی است و نمیتواند مستقل از محیط و اطرافیان زندگی کند. در واقع اتفاقاتی ناگواری که برای جوامع رخ میدهد، نمونه بارزی از ترومای اجتماعی است. از جمله این موارد میتوان به تلاطم و تشنجهایی اشاره کرد که گاه به کشتار نیز منجر میشود.
همچنین جنگ، قحطی، خشونت، سرکوبی، بی عدالتی و بیماری از عوامل ترومای اجتماعی هستند. متاسفانه آثار و عواقب مربوط به تروما، ماندگار بوده و شخص و جامعه دیگر جامعه قبلی نخواهد بود. ضمن اینکه ترومای اجتماعی، تالمات خود را به نسلهای آتی نیز سرایت میدهد. ناگفته نماند افسردگی، اختلال خواب، هراس، پوچ انگاری، بی تفاوتی، بی اعتمادی به دیگران، عدم تمرکز و عدم اعتماد به نفس از نشانههای تروماست.
هر چند ترومای اجتماعی قابل درمان است، ولی شرایط و ملزومات خاص خود را میطلبد. امید بخشی به منظور افزایش روحیه یکی از مهمترین عوامل جهت برون رفت از ترومای اجتماعی است. همچنین نگرش گذرا نسبت به گذشته نیز میتواند در این مقوله کارساز باشد. هر چند این مهم نیاز به مهارت و حتی آموزشهای خاص است. از سویی هر چند برخی جوامع با مهارت و مقاومت میتوانند از شرایط تروما خارج شده و حتی آن را تبدیل به یک برتری کنند، ولی غالب جوامع نیز قادر نیستند و به ناچار از آسیبهای عمیق، ماندگار و جدی آن در امان نخواهند بود.
شکل ۱. برخی مجموعهها با مهارت و مقاومت میتوانند از شرایط تروما خارج شده و حتی آن را تبدیل به یک برتری کنند.
ترومای اجتماعی درد و رنجی همگانی است و همت و بینش جمعی میطلبد. در نهایت به همان گونه که در روان شناسی یک انسان بالغ گاهی حتی از یک کودک نیز آسیب پذیرتر است، جامعه نیز نسبت به ترمای روانی شخصی میتواند بسیار آسیب پذیرتر باشد، صدمههای که در نهایت فرد فرد جامعه را متاثر میکند. ترومای اجتماعی همچون فرهنگی غلط است به مانند هوای آلودهای میماند که جامعه تنفس میکند. وقتی شخصی دچار ترومای روانی میشود، نه تنها خود که جامعه را نیز درگیر میکند. حال تصور کنید که افراد کثیری به این بیماری دچار شوند و در واقع تاثیرات سو آن به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. این وضعیت بی شباهت به تکثیر ویروسها برای بیماری یک مجموعه نیست.
در ترومای اجتماعی، اشخاصی بیشترین تاثیر را دارند که نه تنها تعادل خود را حفظ میکنند بلکه جامعه را به سوی ثبات سوق میدهند. تاثیر این افراد به مانند نوشدارویی برای جوامع است. در ترومای اجتماعی افراد میبایست به جای بغرنج کردن شرایط به بهبود آن فکر کنند و به جای اینکه انگشت اتهام را به سوی اشخاص و یا برخی مجموعهها بگیرند، باید به فکر همگرایی باشند.
هر چند مهربانی، عطوفت، همدلی و همزبانی در همه مواقع کارساز نیست، ولی در برخی شرایط و موقعیتهای حاد راهگشاست. ترومای اجتماعی مستقل از اینکه در مدت کوتاه و یا زمان طولانی بر جامعه عارض شود، برای درمان نیاز به زمان دارد و به مانند بیماری میماند که هر چند آمدنش لحظهای است، ولی مدتهای مدیدی جوامع را درگیر میکند. امید که مجموعه ها، مهارتها و مقاومتهای لازم برای غلبه بر این چالش بزرگ را کسب کرده و بهره ببرند.