Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - وقتي قذافي تک تک اجزاء برنامه موشکي خود را باز کرد و براي بوش فرستاد، وزير انرژي وقت آمريکا گفت: اين تازه 5 درصد انتظارات ما از ليبي بود!

سرويس جهان مشرق - "شما مي خواهيد با دنيا مذاکره کنيد؟ شما بلد هستيد که با دنيا مذاکره کنيد و آيا زبان دنيا را مي دانيد؟ در حالي که در فهم زبان ملت خود گرفتار هستيد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

"
اين جملاتي از سخنراني انتخاباتي جناب آقاي روحاني در 27 ارديبهشت در شهر اردبيل خطاب به رقبا بود که مانند بيشتر سخنراني هاي انتخاباتي ايشان تند و تيز و حاوي توهين‌هاي صريح بود. ظاهرا رييس جمهور محترم، سرمست و مغرور از مجموعه آن چيزي که به عنوان «برجام» در ديپلماسي تدبير و اميد در 4 سال اول رياست ايشان گذشت، رقبا را مورد عنايت قرار مي‌دهد که "چيزي از سياست خارجي نمي دانند".
حال توجه شما را به سرخط هاي خبري مهم زير در روزهاي اخير جلب مي کنيم:
"دولت‌هاي عربستان و آمريکا همزمان با سفر رئيس‌جمهور آمريکا به رياض يک قرارداد تسليحاتي به ارزش 110 ميليارد دلار امضا کردند."(31 ارديبهشت، تسنيم)
"کميته روابط خارجي سناي امريکا طرح تحريم‌هاي جديد عليه ايران را بر سر برنامه موشکي اين کشور تصويب کرد."(4 خرداد، پرس تي وي)
"از ماه مي 2017 (با فشار آمريکا و عربستان) ترتيبات تحريمي جديدي بر انتقال ارز پتروشيمي ها از چين وضع شده است که اثر جدي بر تراز ارزي ايران خواهد داشت."(6 ارديبهشت، مشرق)
و اين خبرهاي ناخوشايند براي دکتر روحاني و دکتر ظريف در حالي به گوش مي رسد که پيش تر:
"جان کربي سخنگوي وزارت خارجه ايالات متحده گفت که پس از تخليه کالاندريا، قلب راکتور اراک، اکنون حفره هاي به جا مانده با بتون پر شده است. جان کري وزير خارجه آمريکا روز چهارشنبه تخليه قلب راکتور را تاييد کرده بود."(بي بي سي، 24 دي 94)
"رکس تيلرسون، وزير خارجه آمريکا اعلام کرد که بررسي وزارت امور خارجه آمريکا از نحوه پايبندي ايران به مفاد برجام، نشان داد تهران به تمامي تعهدات خود در قبال برجام پايبند بوده است."(31 فروردين، ايلنا)
بايد از رييس محترم دولت دوازدهم پرسيد که پس چه شد که اين گونه شد؟ شما و تيم «ظريف-روانچي-عراقچي» که زبان دنيا را مي فهميديد و الحمدلله مثل بلبل انگليسي حرف مي زنيد، پس چرا آمريکا ول کن ما نيست؟ چرا دوباره شيب خصومت هاي واشينگتن، با وجود همه اعتمادسازي هايي که ما کرديم و همه تکليف هايي که به خوبي انجام داديم، باز تند شده است؟


البته خدمت رييس جمهور عرض مي کنيم که ما دلواپسان «بي سواد» و «بي شناسنامه»، گرچه به خوبي خود شما و دکتر ظريف زبان دنيا را «نمي فهميم»، ولي «تاريخ» دنيا را خوب خوانده ايم و بلديم و از قضاء، «دلواپسي» ما هم به همين باز مي گردد که تاريخ دنيا را خوب خوانده ايم و مي خوانيم. از همين رو توجه ما را به فرازهايي از تاريخ جلب مي کنيم.
«سناريوهاي موفق، تغيير نمي کنند»
سناريوهاي «برخورد» يا «مواجهه» در سياست خارجي آمريکا، امري مقطعي يا مربوط به يک دوره کوتاه مدت نيست. سناريوهاي برخورد در روابط خارجي ايالات متحده معمولا در يک برهه چند ساله و براي يک مقطع بلندمدت طراحي مي شود. به عبارت ديگر، وقتي سناريوي برخورد دولت آمريکا با يک کشور اصصلاحا «ياغي»، موفق عمل مي کند، معمولا تغييري نمي کند و تقريبا به همان صورت براي موارد بعدي هم به کار گرفته مي شود، مگر اين که بنا به شرايط و براي تسهيل در کار، دچار تغييرات تاکتيکي شود.
سناريوها در سياست خارجي آمريکا معمولا محصول وزارت خارجه اين کشور نيست، بلکه وزارت خارجه عمدتا مجري سناريوهاي تعيين شده هستند که به طور معمول تحت هدايت سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا(سيا) در مراکزي چون شوراي روابط خارجي، موسسه بروکينگز، موسسه واشينگتن خاور نزديک، موسسه رَند و....ده ها موسسه اين چنيني است. اين طرح هاي کلان و بلندمدت، زير نظر گروهي بزرگ و گسترده از کارشناسان سياسي، فرهنگي، نظامي، امنيتي، جامعه شناسي و حتي روانشناسي تدوين مي شود که کشور هدف را از همه ابعاد مورد بررسي و تحليل قرار مي دهند و همه نقاط قوت و نقاط آسيب پذيري آن را تعيين و شيوه هاي رخنه و استحاله يا ضربه زدن را مشخص مي کنند.
براي روشن کردن هر چه بيشتر بحث، آن را با ذکر مصاديق بررسي مي کنيم. شايد اولين سناريوي مواجهه در دستگاه سياست خارجي ايالات متحده، در برابر اتحاد سوسياليستي جماهير شوروي تدوين و اجرا شد، و تقريبا از اوايل دهه 1960، تا پايان جنگ سرد و فروپاشي شوروي در 1991 ادامه داشت.
در اواخر عمر اتحاد شوروي در 1980، اين فدراسيون سوسياليستي که ابرقدرت نيمکره شرق محسوب مي شد، دچار پيري مفرط رهبران و رکود در حوزه هاي مختلف اجتماعي، اقتصاد و فرهنگ شده بود. طبق سناريوي مواجهه اي که از سال ها قبل تحت هدايت سيا براي شوروي تهيه شده بود، معلوم بود که يک پوست اندازي در هيات حاکمه شوروي در پيش است. در واقع، دفتر سياسي حزب کمونيست شوروي که هيات مديره اين اتحاد بود، پير شده بود و رهبراني چون آندروپوف و چرنينکو بعد از چند ماه رهبري از کهولت سن و بيماري هاي مختلف فوت مي کردند. وقتي اولين بار يک سياستمدار نسبتا جوان(حدودا 50 ساله) به نام ميخاييل گورباچف در کنار «يوري آندروپوف» ظاهر شد، آمريکايي هاي مي دانستند که ستاره اقبال او بلند است و از همان جا سرمايه گذاري روي او را شروع کردند.
وقتي در کم تر از دو سال، دو رهبر شوروي مردند، همان طور که در سناريو پيش بيني شده بود، گورباچف نسبتا ميانسال راه چندين ساله را يک شبه طي کرد و به دبيرکلي حزب رسيد. او که از قبل از رهبر شدن، در سخنراني هاي عمومي خود دم از ايجاد «اصلاحات» و لزوم «تغيير» مي زد، وقتي رهبر شد مورد استقبال شديد و باورنکردني رسانه هاي غربي قرار گرفت. به واقع رسانه هاي غربي او را از همان اغاز زير چتر تبليغاتي خود گرفتند. وقتي او از دو طرح اصلي خود «پروستروئيکا»(اصلاحات اقتصادي) و گلاسنوست(اصلاحات و آزادي هاي سياسي) پرده برداري کرد، هيچ کس به اندازه رهبران آمريکا به ويژه رييس جمهور رونالد ريگان و وزير خارجه او جرج شولتز، و البته شبکه سي ان ان و مجله تايم از او حمايت نکردند.
ميخاييل گورباچف
کار به آن جا رسيد که عکس گورباچف، رهبر بزرگ ترين دشمن ايدئولوژيک آمريکا و جهان غرب، به عنوان «مرد سال» روي جلد مجله تايم قرار گرفت! همزمان در ديدارهايي که مارگارت تاچر، نخست وزير وقت انگلستان و شريک سياسي ريگان، با گورباچف داشت به او مي گفت: " اگر شوروي اين برنامه ها را انجام دهد، عضو اروپا خواهد شد."

غربي ها البته تنها روي شخص گورباچف متمرکز نبودند، بلکه مهره هايي چون ادوارد شواردنادزه و بوريس يلتسين تبديل به کانال هاي نفوذ و تاثيرگذاري بر هيات حاکمه اتحاد شوروي شدند. از طريق اين کانال ها به ويژه شواردنادزه که روابط شخصي و صميمي با وزير خارجه آمريکا پيدا کرده بود، گورباچف دچار بزرگ ترين اشتباه استراتژيک خود شد.
ريگان و وزير خارجه اش جرج شولتز
به اين معني که در زمينه اصلاحاتي که به حق بايد در ساختار شوروي انجام مي گرفت، دو فاز سياسي و اقتصادي را با هم آغاز کرد. اين خطرناک ترين نوع اصلاحات در زمانه اي است که يک جامعه بسته به لحاظ سياسي و اجتماعي، پس از دهه ها مطالبات فروخورده، وارد حوزه اصلاحات مي شود. در اتحاد شوروي که همه چيز با يارانه هاي دولتي اداره مي شد و دولت متولي همه امور اقتصادي از مسکن و شغل تا بهداشت و آموزش بود، دولت ناگهان شروع به حذف يارانه هاي دولتي و کاستن از تصدي گري دولت کرد و از سوي ديگر به رسانه ها اجازه انتقاد داد. وقتي خواسته هاي اقتصادي، آن طور که انتظار مي رفت پاسخ داه نشد و حتي در اواخر دهه 1980 نان هم در قفسه هاي فروشگاه هاي مسکو سخت پيدا مي شد، اعتراضات و انتقادات سياسي به صورت انفجاري در رسانه هاي و فضاي عمومي پيچيد و پايه هاي نظام پير و خسته شوروي را به لرزه در آورد.
گورباچف و مارگارت تاچر
از سوي ديگر، گورباچف که دل به وعده هاي شيرين کمک اقتصادي غرب بسته بود، با توصيه آن ها هم فضاي سياسي و فرهنگي را بيشتر باز مي کرد و هم حمايت هاي دولتي از اقتصاد را کاهش مي داد. وقتي بحران اقتصادي فراگير شد و جمهوري هاي اتحاد شوروي با جنبش هاي ملي گرايانه در خود روسيه شروع به گسستن از هم کردند، غرب نه تنها کمک هايي که قول داده بود را به گورباچف انجام نداد، بلکه باز هم وعده ه کمک در برابر اصلاحات هر چه بيشتر به او مي داد. گورباچف هم که روز به روز، بيشتر از پيش در باتلاق اشتباه مهلکي که غربي ها به او تلقين کرده بودند، فرو مي رفت، چاره اي جز اعتماد بيش از پيش به وعده هاي توخالي غرب پيش روي خود نمي ديد.

نکته قابل تامل اين که آمريکايي ها به عوض دادن کمک هاي اقتصادي يا صدور فناوري هاي نوين به اتحاد شوروي، مظاهر فرهنگي خود را به آن صادر کردند. چنين بود که در بحبوحه کمبود کالاهاي اساسي در مسکو، شعبه همبرگرفروشي «مک دونالد» را در مسکو افتتاح کردند. رهبر معظم انقلاب که در همان زمان مطالعه و بررسي دقيقي روي تحولات اتحاد شوروي به عنوان همسايه شمالي ما و ابرقدرت شرق داشتند، در سال 1379، در اوج دوران اصلاحات، در ديدار با کارگزاران نظام چنين فرمودند:
" مدتي گذشت، سيل تبليغات غربي و فرهنگ غربي و نمادهاي غربي - سمبلهاي لباس و «مک‌دونالد» و از اين چيزهايي که در واقع جزو سمبلهاي آمريکايي است - در شوروي راه پيدا کرد. اين که من مي‌گويم، تفکّر يک طلبه گوشه‌نشين نيست؛ در همان روزها بنده در خود مجلات آمريکايي - تايم و نيوزويک - خواندم که «مک‌دونالد» در مسکو رواج پيدا کرده، اين‌ها به‌عنوان يک خبر مهم و به‌عنوان پيشاهنگ فرهنگ غربي و فرهنگ آمريکايي در کشور شوروي ياد کرده بودند!"

«ناصر نوبري»، آخرين سفير ايران در اتحاد شوروي در مصاحبه اي با خبرگزاري تسنيم گفت که وقتي در سال هاي پاياني عمر شوروي، شعبه مک دونالد در مسکو باز شد، صفي که جلوي آن تشکيل شد به 3 کيلومتر مي رسيد:
" من تنها ديپلمات رده بالا در ايران هستم که تحولات آن زمان شوروي را بطور کامل به چشم ديدم. شوروي کلي کارهاي اصلي براي اعتمادسازي انجام داد اما آمريکا هم در مقابل يک شعبه مک دونالد در مسکو افتتاح کرد و مردم حقارت‌زده مسکو نيز جلوي مک دونالد صف مي‌بستند. سالن مد و مانکن به مسکو مي‌فرستادند. بنده کارمند سفارتم را فرستادم تا صف را اندازه بگيرد و طول صف سه کيلومتر بود. باورتان مي شود؟ سه کيلومتر اوج حقارت يک کشور است که مي‌رود يک سيب زميني سرخ کرده بگيرد. يا يک ‌بار کارمند سفارت را فرستادم تا برود در صف بايستد. ساعت 10 صبح رفت و 8 شب با يک ساندويچ برگشت اما همان زمان آمريکا دادن «هاي تک» و فناوري‌هاي پيشرفته را به شوروي ممنوع کرد يا سالن مد و مانکن به مسکو مي‌فرستادند."
ازدحام کيلومتري روس ها مقابل شعبه مک دونالد!
انتقادات و اعتراضات به عملکرد گورباچف، به شدت اتوريته و ابهت دفتر سياسي حزب و دبير کل آن را در سطح جامعه فرو کاست. گورباچف که در عرصه داخلي دچار ضعف شد، در سياست خارجي هم موضع منفعلانه و تسليم طلبانه در پيش گرفت و اصطلاحا «وا» داد. يعني طبق درخواست هاي ريگان، اتحاد شوروي هم موشک هاي استراتژيک خود را که به سوي ايالات متحده نشانه رفته بودند جمع کرد و هم با کاهش زرادخانه اتمي خود با آمريکايي ها به توافق رسيد.
وقتي با بي اعتباري سياسي و ريختن ابهت رهبر حزب کمونيست، گورباچف به ذلت افتاد، غربي ها مهره اصلي خود را به جلوي صحنه آوردند که کسي جز بوريس يلتسين نبود. وقتي در کودتاي مشکوک اقليتي از کادرهاي تندرو حزب کمونيست، گورباچف دستگير و در ويلايي در کريمه حبس خانگي شد، اين بوريس يلتسين بود که به صحنه گردان اصلي مسکو تبديل شد و به عنوان نماد ازاديخواهي و غربگرايي، آخرين ميخ ها را به تابوت شوروي کوبيد.

به واقع اگر گورباچف دشنه را به پهلوي نظامي که خود رهبر آن بود، فرو کرد، اين يلتسين بود که تير خلاص را به شقيقه آن شليک کرد. رهبر انقلاب در همان سخنراني سال 79 خود، سناريوي مواجهه امريکا را چنيني دقيق توصيف کردند:
" تشويق‌ها و تمجيدها کار خود را کرد. غرب، فرصتي واقعي پيدا کرده بود: اين آغوش باز غرب، به‌عنوان يک مشوّق بزرگ، گورباچف را فريب داد!... آغوش باز، چهره باز، چهره خندان، تجليل و تبجيل و تشويق و احترام غربي ها، گورباچف را فريب داد. او به غربي ها و آمريکايي ها اعتماد کرد؛ اما فريب خورد."
بوريس يلتسين
الغرض، اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي در دسامبر 1991 رسما منحل شد و بوريس يلتسين رسما رييس جمهور فدراسيون روسيه شد. يلتسين که از استراتژي آغوش باز به سوي غرب سرمست بود، اصطلاحا با کله به سوي اصلاحات راديکال ليبراليستي در اقتصاد بحران زده روسيه رو آورد. او با کمک اقتصاد دانان نوليبرالي چون ايگور گايدار و آناتولي چوبايس، موفق شد يک تنه صنايع ملي روسيه را نابود و نقاط قوت اقتصاد روسيه همچون صنايع نظامي، نفت و گاز و صنايع سنگين را زمين بزند.

کار ضعف و ذلّت روسيه به جايي رسيد که ارتش روسيه که تا چند سال قبل، يکي از دو ابرقدرت دنيا محسوب مي شد، در سال 1994 در حمله به جمهوري کوچک چچن در برابر چريک هاي چچني با تسليحات سبک زمينگير و متحمل ضربات سنگيني شد.
تحت هدايت صندوق بين المللي پول و بانک جهاني در سال 1998 تورم روسيه به 120 درصد رسيد و باز نان در قفسه فروشگاه هاي مسکو کمياب شد. کشور بار ديگر دچار فروپاشي اقتصادي شد.
صف نان در مسکو در بحران اقتصادي 1998

در سال 2000، زماني که روسيه از جنبه هاي مختلف به سطح يک کشور جهان سومي افول کرده بود، ولادمير پوتين جوان در عرصه سياست اين کشور ظاهر شد و بار ديگر اين قدرت قديمي را احياء کرد. راز محبوبيت کنوني پوتين همين است که ويرانه اي را که يلتسين و ليبرال هاي سينه چاک غرب ساخته بودند، تحويل گرفت و روسيه را بار ديگر در مسير احياء و قدرت گذشته قرار داد.
عبرت نامه اي به نام ليبي
حکومت معمر قذافي در ليبي، در پي بمب گذاري در هواپيماي مسافربري آمريکايي بر فراز روستاي لاکربي در اسکاتلند(1988) که توسط دو تبعهه ليبي انجام گرفت، در چند نوبت مورد تحريم قرار گرفت. تا جايي که در اواخر دهه 1990، با تحريم معامله نفت با ليبي از سوي وزارت خزانه داري آمريکا، فروش نفت اين کشور تک محصولي با مشکل مواجه شد.
معمر قذافي که حکومت خودکامه خود را صرفا با فروش نفت خام اداره مي کرد، در 1999 با کاهش درآمدهاي نفتي دچار هراس شد و شروع به انعطاف در برابر غرب کرد.
در اين سال، قذافي پذيرفت که بابت هر قرباني حادثه لاکربي 10 ميليون دلار بپردازد که با توجه به رقم 270 نفري قربانيان، مبلغ نجومي 2.7 ميليارد دلار را شامل مي شد!
در 12 سپتامبر 2003، در پي مذاکرات قذافي با مقامات آمريکايي و بريتانيايي، شوراي امنيت سازمان ملل تحريم هاي اين شورا عليه دولت ليبي را برداشت. اما ايالات متحده به بهانه اين که دولت قذافي قابل اعتماد نيست و در مواردي مثل حقوق بشر، برنامه هسته اي و موشکي خود شفاف عمل نمي کند، تحريم هاي خود را بر اين کشور حفظ کرد.

آمريکايي ها رقم 2.7 ميليارد دلاري غرامت را کافي نمي دانستند و مطالبات بيشتري داشتند. قذافي که در مسير وادادن و تسليم افتاده بود، با درخواست زورگويانه و غيرمنطقي آمريکا براي پرداخت مبلغ بيشتر موافقت کرد.
در 2001 آمريکا شرکت هايي را که بيش از 20 ميليون دلار در ليبي سرمايه گذاري مي کردند، تحريم کرده بود. براي برداشتن اين تحريم ها دولت آمريکا مرتب بر قذافي فشار مي آورد که شرايط جديدي را بپذيرد.

قذافي که گمان مي برد با باج دادن به آمريکا بر عمر حکومت خود مي افزايد، تعهداتي بي سابقه را متقبل شد که موجب حيرت خود غربي ها شد. او با برچيده شدن کل برنامه هسته اي اين کشور حتي در زمينه تحقيقات، جمع آوري و انتقال کامل تاسيسات هسته اي به آمريکا و اعطاي دسترسي کامل و نامحدود به بازرسان آژانس انرژي اتمي به هر فرد يا محل يا سندي، موافقت کرد! آمريکايي ها در برابر همه اين اقدامات به اصطلاح «اعتمادساز» قذافي، تنها به سخنان قشنگ ولي توخالي ادامه مي دادند، بدون آن که امتياز خاصي به دولت ليبي دهند. مثلا جرج دابليو بوش، رييس جمهور وقت آمريکا در 2003 خطاب به ليبي گفت: " اگر ليبي از خود حسن نيت نشان دهد، در آينده روابط بهتري با آمريکا خواهد داشت."
تجاوز نظامي نيروهاي ائتلاف به عراق در تابستان 2003 و سقوط صدام، قذافي را بيش از پيش از «سايه جنگ» ترساند، و در سراشيبي تسليم کامل قرار گرفت.
در 9 مارچ 2004 دولت ليبي پروتکل هاي الحاقي آژانس را هم براي بازرسي ها و نظارت هاي چندلايه پذيرفت.
در همان 2004 ليبي تک تک پيچ و مهره هاي برنامه هسته اي خود را باز کرد و اجازه داد که به آمريکا منتقل شود. همزمان ليبي زرادخانه موشک هاي اسکاد سي خود را داوطلبانه از کار انداخت و اجزاي آن را به آمريکا منتقل کرد. 13 کيلوگرم اورانيوم غني شده با خلوص بسيار بالا هم از ليبي به روسيه انتقال پيدا کرد.
جرج دابليو بوش در حال بازديد از اجزا برنامه هسته اي ليبي که به آمريکا منتقل شد
قذافي اجازه داد که بازرسان آژانس انرژي اتمي به هر فرد يا سندي که مي خواهند دسترسي داشته باشند.
با همه اين جانفشاني هايي! که قذافي در راه «اعتمادسازي» براي غرب انجام داد، وزير انرژي وقت ايالات متحده، اسپنسر آبراهام، در 15 مارچ 2004 گفت: " اين ها تنها 5 درصد از خواسته هاي آمريکاست!"

جرج دابليو بوش بعد از بازديد از تجهيزات هسته اي جمع اوري شده ليبي که در شهر تنسي آمريکا نگه داري مي شد، ابراز اميدواري کرد که " رهبران ساير کشورها هم از ليبي عبرت بگيرند."
در 6 ژوئن طي معاهده اي ميان توني بلر، نخست وزير انگلستان و معمر قذافي، انگلستان متعهد شد که در صورت هر حمله اي به ليبي، امنيت قذافي و حکومت او را تضمين کند.
اما در سال 2011، با شروع شورش‌هاي مسلحانه در ليبي بر ضد قذافي، ناتو بر خلاف قول و قرارهاي قبلي جنگنده هاي خود را براي بمباران مواضع دولت ليبي اعزام کرد. جنگنده هاي نيروي هوايي انگلستان هم پاي ثابت اين حملات بودند! با پشتيباني آمريکا و انگليس، شورشيان توانستند دولت ليبي را سرنگون کنند و خود قذافي هم به وضعي بسيار فجيع به دست آن ها کشته شد و تاوان راهبرد(به لحاظ تاريخي) شکست خورده و محکوم به فناي «اعتماد به غرب» را پرداخت. به بيان ديگر، قذافي بازيگر يک «سناريو»ي آمريکايي شد که سرانجامي جز مرگ فجيع براي خودش، و «سوماليزه» شدن براي کشورش نداشت(سومالي مظهر کشوري است که دولت مرکزي به مفهوم رايج ندارد و عملا در دوران ماقبل دولت به سر مي برد و يک نوع قانون جنگل بر ان حاکم است).
بمباران ليبي توسط ناتو، 2011

عاقبت قذافي...

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۲۷۸۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مقرأة الحرمین؛ طرح آموزش قرآن به ۶ زبان زنده دنیا

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما به نقل از بوابة الاهرام، طرح جدید اداره امور مسجد الحرام و مسجد النبی (ص) با عنوان «مقرأة الحرمین» خدمتی برای تصحیح قرائت، یادگیری تجوید، اتمام حفظ و یادآوری حفظیات قرآنی به ۶ زبان عربی، انگلیسی، اردو، اندونزیایی، مالایی و هوسایی است و پس از یادگیری کامل، گواهینامه و اجازه قرائت با سند متصل از سوی معلمان دارای مجوز در علم قرائت به قرآن‌آموزان اعطا می‌شود. این خدمت با هدف اینکه مرجع نخست در آموزش قرآن کریم باشد، راه‌اندازی شده است.

مقرأة الحرمین با هدف سهولت در آموزش کتاب خدا و یادگیری ترتیل قرآن برای کسانی که تمایل دارند در هر زمان و مکانی با استفاده از فناوری جدید و اجرای بهترین روش در آموزش قرآن کلام وحی را فرا بگیرند، اجرا می‌شود و به حجاج و عمره‌گزاران نیز فرصت آموزش قرائت صحیح قرآن کریم را می‌دهد و به آنان گواهینامه و اجازه قرائت اعطا می‌کند.

این طرح دارای برنامه‌های متعدد آموزشی از جمله تصحیح قرائت، حفظ، یادآوری محفوظات، یادگیری تجوید، اصول قرائات، جلسات تلاوت قرآن، پیگیری آموزشی و جلسات پخش زنده است.

علاقه‌مندان می‌توانند برای ثبت‌نام در این طرح، از طریق تارنمای اینترنتی مقرأة الحرمین به نشانی maqraa.gph.gov.sa یا از طریق نرم افزار‌های (اپلیکیشن)‌های طراحی شده اقدام کنند.

 

دیگر خبرها

  • مقرأة الحرمین؛ طرح آموزش قرآن به ۶ زبان زنده دنیا
  • روایت رهبر انقلاب از توصیه‌‌ها به ایشان برای پذیرش خواسته‌های آمریکا
  • وعده صادق هژمونی آمریکا را در هم شکست
  • ربات سربازهای ارتش اوکراین؛ از مین گذاری و شلیک تا جابه‌جایی مجروحان (فیلم)
  • ربات سربازهای ارتش اوکراین؛ از مین گذاری و شلیک تا جابه‌جایی مجروحان
  • توپ گوستاو؛ بزرگ ترین قطعه توپخانه تاریخ به وزن ۱,۴۹۰ تن با گلوله های ۷.۵ تنی (+عکس)
  • آقای گل تاریخ فرانسه قدم در راه مسی گذاشت!‏
  • ادعای عجیب اسنایپر برتر آمریکایی: سلاح‌های زمان شوروی بهتر هستند!
  • ز مشرق تا به مغرب گر امام‌ است، امیرالمؤمنین حیدر تمام‌ است
  • دستگیری دزدان جادوگر با شلیک گلوله!