Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری صدا و سیما»
2024-05-01@16:30:20 GMT

هژمونی پکن و نگرانی واشینگتن

تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۵۳۱۰۵۱

هژمونی پکن و نگرانی واشینگتن

پس از حملات ۱۱ سپتامبر دولت آمریکا خود را ناچار به همکاری با چین دید. علاوه بر همکاری های اقتصادی که منافع زیادی را برای آمریکا در بر دارد، بحران های منطقه ای، مسأله تأسیسات اتمی کره شمالی و موضوع تایوان، از جمله مسائلی هستند که برای حل آنها آمریکا خود را نیازمند به همکاری با چین می داند. پژوهش خبری صدا وسیما:نشست پژوهشی با حضور جناب آقای دکتر بهادر زارعی با عنوان «جایگاه چین در شرق آسیا (با تأکید بر تحرکات آمریکا در منطقه) » اردیبهشت ماه به میزبانی اداره پژوهش خبری صدا و سیما برگزار شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در این نشست آقای دکتر زارعی چکیده‌ای از‌ پژوهش خود را با عنوان « قرن 21؛ قرن آسیا پاسفیک» ، از دو منظر اقتصادی و سیاسی ارائه کردند.

آقای دکتر زارعی: « وقتی می‌گوییم آسیا پاسفیک، باید در ابتدا قلمرو جغرافیایی آن را بدانیم. آسیا پاسفیک، یک کلان منطقه است که از شمال شرق آسیا یا شمال غرب اقیانوس آرام که از ژاپن و 6800 جزیره این کشور ( که 340 جزیره آن مسکونی است) شروع می‌شود و تا استرالیا ادامه پیدا می‌کند. 22 کشور در حوزه غرب اقیانوس آرام قرار دارند و در حوزه شرق اقیانوس آرام هم 13 کشور (3 کشور آمریکای شمالی ، 6 کشور آمریکای مرکزی و 4 کشورهم آمریکای جنوبی ) این کشورها مجموعاً ناحیه پاسفیک یا آسیای شرقی را می‌سازند.

به لحاظ عینی و دقیق اگر بخواهیم منطقه پاسفیک را دسته‌بندی کنیم، 3 ناحیه دارد. هر منطقه یک کلان سرزمین است که یک عامل باعث پیوند و انسجام آنها می‌شود. این عامل می‌تواند طبیعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا اجتماعی باشد. در واقع وقتی می‌گوییم منطقه یعنی یک کلان سرزمین که درون آن می‌تواند نواحی متعددی شکل بگیرد. هیچوقت منطقه را یک ناحیه نبینیم. هر منطقه می‌تواند ده‌ها ناحیه داشته باشد.»

سه ناحیه‌ی کلان منطقه پاسفیک یا آسیای شرقی

1ـ شمال شرق آسیا: شامل ژاپن، بخشی از سرزمین‌های خاوری روسیه که در کنار اقیانوس آرام است. مثل ولادی‌وستک ( که یکی از بنادر بزرگ آن است)، ایالت آمور است که حدود 6 میلیون کیلومتر مربع مساحت روسیه را تشکیلمی­ دهد، جزء پاسفیک است. وقتی می‌گوییم شمال شرق آسیا، منظور ما چین نیست. بلکه منظور ژاپن، بخشی از روسیه و شبه جزیره کره(کره شمالی و کره جنوبی) است.

2- آسیای شرقی: یعنی قلمرو « هان» و قوم بزرگ « هان» که 96درصد جمعیت چین و این کشورها را شامل می‌شود که بخشی خود چین است: مثل ماکائو، هنگ کنگ و تایوان، پس این 4 قلمرو مجموعاً ناحیه‌ای را در شرق آسیا شامل می‌شود.

3- جنوب شرق آسیا: کشورهایی هستند که آسه آن را می‌سازند و چین جزء این حوزه نمی‌شود، (چین شرق، آسه آن جنوب شرق و ژاپن شمال شرق است.)

حوزه شرق پاسفیک هم شامل 3 کشور آمریکای شمال و 6 کشوری که در حوزه اقیانوس آرام در آمریکایی مرکزی و 4 کشور در آمریکایی جنوبی 350 کشور حوزه اقیانوس آرام را در برمی‌گیرند. یک منطقه‌ی بسیار بزرگی است.

دو ویژگی مهم منطقه پاسفیک در قرن 21

1ـ مهد فن‌آوری: تولید کالا، تولید ثروت و همچنین مصرف آن.

2ـ محل رقابت‌های ژئوپلتیک: در اواسط قرن 21 پیش‌بینی می‌شود که رقابت به چالش کشیده خواهند شد. هر چقدر که این سه قلمرو از نظر اقتصادی قدترتمندتر می‌شوند، از نظر نظامی هم بودجه بیشتری را به این حوزه اختصاص می‌دهند و ملی‌گراتر هم می‌شوند. به قول فرید ذکریا در کتاب « بازی بزرگان» هر چقدر کشورهای آسیای شرقی و جنوب شرق از نظر اقتصادی قوی‌تر می‌شوند، ناسیونالیسم‌تر هم می‌شوند.

ژاپنی‌ها ناسیونالیسم‌ترین قومی هستند که در تاریخ ما می‌شناسیم و بعد از آن چینی‌ها. این وضعیت در شرق آسیا در حال شکل‌گیری است.

بازگشت آسیا به کانون قدرت در دنیا

یک ویژگی که در آسیا هست و شامل ما نیز می‌شود، «بازگشت آسیا به کانون قدرت در دنیاست» و این اتفاق نوینی است که در قرن 21 دارد اتفاق می‌افتد.

همانطور که برژینسکی در کتاب «چشم‌انداز جهان» در سال 2011 اعلام کرد که آسیا تا 1800؛ مهد اقتصاد دنیا بوده است. (کسینجر هم در کتاب چین می‌گوید که 60درصد اقتصاد دنیا تا 1800 در دست آسیا بود.)

از 1800 تا 2000 آسیا به خواب فرو رفت، متاسفانه آسیا 200 سال عقب افتاد و حالا آسیا دارد به کانون تحولات قدرت ‌ها و عرصه ‌های رقابت هم ژئواکونومیک و هم ژئوپلتیکی در دنیا برمی‌گردد. چرا که آسیا همیشه توان اقتصادی بالقوه‌ای داشته است که آرام آرام به بالفعل می‌رسد و می‌تواند در آینده سرنوشت دنیا را رقم بزند.

از 4 کشور بزرگ اقتصادی قرن 21، سه کشور آسیایی است. « چین، ژاپن، هند »، رشد اقتصادی هند در سال 2016 حتی از چین هم بالاتر رفت. پیش‌بینی‌ها این است که هند در میانه قرن، بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی در آسیا باشد که از چین هم پیشی بگیرد. باید توجه داشت که بیشترین میلیاردهای دنیا در هند هستند. شرکت‌های هندی میزان تولید سرمایه‌شان از چینی‌ها هم بیشتر است.

شرکت «تاتا» در سال 2016 ؛ 27 میلیارد دلار سود کرد، شرکت‌های بزرگ در هند بصورت مدنی و خصوصی هستند. (بر عکس آن در چین که شرکت‌های آن وابسته به دولت است).

دو جابجایی بزرگ در قرن 21

1) انتقال قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی از آتلانتیک به پاسفیک، یعنی قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی از حوزه اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام نقل مکان می کند.

2) توزیع قدرت، قبلاً تمرکز قدت در دو بلوک شرق و غرب بود، لیکن در حال حاضر شاهد پخش قدرت هستیم . قدرت‌های بزرگ منطقه ای وجود دارد. آسیا حرفهای زیادی در این زمینه دارد ازجمله جمهوری اسلامی ایران کشوری که درجه 3 هم نبود هم اکنون از نظر اقتصادی قدرت 27دنیاست.

پس اشاعه قدرت یکی از ویژگی‌هایی است. به عبارتی توزیع قدرت بین بازیکنان غیر دولتی یعنی شرکتها، صنایع، کارگاه‌ها و کارخانه‌هایی که می‌توانند در آینده رقیب دولت باشند. برای مثال شرکت آکسون که مدیر عامل آن «رکس تیلرسون» به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا، انتخاب شد، برابر با 70 کشور تولید ناخالص ملی دارد. شرکتی با این عظمت اگر روبروی دولت بخواهد قرار بگیرد چه اتفاقی می‌افتد. این موضوع بسیار مهم است. بنابراین روابط چین و آمریکا در این منطقه بسیار مهم است، روابطی که بین دو کشور هم مسائل همگرایانه و تعامل وجود دارد و هم واگرایانه. به یاد داشته باشیم که 5000 شرکت آمریکایی در چین کالا تولید می‌کند.15 هزار شرکت در کل دنیا، در چین کالا تولید می‌کند. پس چین یک بازار بزرگ است هم برای تولید و هم برای مصرف.

در سال 2016 بیشترین فروش شرکت مرسدس بنز در چین بوده است. آمریکا و چین در حوزه اقتصادی تعامل دارند و در این زمینه روابط همگرایانه‌ای نیز با هم دارند و در مقابل روابط واگرایانه‌ای هم خواهند داشت.

چینی ها دنبال این هستند که یک مدل دو نظام و چند قطب را در دنیا تعریف کنند. دو نظام آمریکا و چین، و چند قطب؛ مانند اتحادیه اروپا، روسیه، ‌ژاپن، هند و آسه آن، مرکسور و بسیاری از نظام ‌های منطقه که در حال تولید هستند مثل «سارپ» که در هند آنها را مدیریت می کند. لذا نظامهای منطقه‌ای و کشورهای بزرگ مثل روسیه، ژاپن، هند به اضافه دو قطب چین و آمریکا. این چیزی است که آمریکا به هیچ وجه عنوان یک شرکت و رقیب و حریف آن هم مخصوصاً در منطقه پاسفیک نمی خواهد.

هیچ هژمونی؛ هژمون دیگر را قبول ندارد، در هیچ منطقه‌ای نمی‌توانیم دو هژمون را با هم داشته باشیم. به همین دلیل است که آمریکایی‌ها می‌گویند ما باید هژمون منطقه باشیم.

جمهوری خلق چین با«000 /364/ 1 نفر جمعیت»، «رشد اقتصادی»(که بطور مرتب از 2010 به اینطرف از رشد 10% تا رشد3/ 6، 7/ 6، 7- 9/ 6 را داشته است)،«دیپلماسی زیرکانه»، «تمدن بزرگ» و «یک انباشت تاریخی متداوم» از جایگاه خاصی برخوردار است.

یونان یک انباشت تاریخی متداوم نیست، مصر همینطور. اما هند و چین به لحاظ تاریخی یک انباشت تاریخی مداوم و مدل دارند. چینی‌ها یک مدلینگ هستند در حوزه‌های اقتصادی، سیاست، امنیت، تجارت که با مدلهای دیگر خیلی خیلی متفاوتند که مدل‌های غربی برنمی‌تابند.

رشد اقتصادی چین ظرف ده سال یعنی از سال 2010 تا 2020 ، از 10% تا رشد 33/6 درصد،‌ نشان می‌دهد حدود سه برابر رشد اقتصادی آمریکا و بعد از هند دومین کشور در حال حاضر و کشوری که چهاردهه به طور مرتب رشد اقتصادی برتر را داشته است. نه آمریکا، نه انگلستان، نه آلمان، نه ژاپن، کشوری را نمی‌توانید پیدا کنید که بطور مرتب 4 دهه مستمر رشد اقتصادی مداوم داشته باشد به جز چین.

بنابراین چین یک غول اقتصادی است که در حال برخاستن است و در آینده نیز در حوزه های دیگر هم دنیا را مدیریت خواهد کرد. یکی از ویژگی‌های چین این است که در زمان کوتاهی توانسته خود را به این وضعیت برساند.

برای مثال انگلیس پیشرفت اقتصادی خود را از قرن 17 شروع کردند تا اینکه آمریکا در سال 1880 یعنی اواخر قرن نوزدهم، اقتصاد را از دست انگلیسی ها گرفتند. اما چینی‌ها کمتر از 40سال دومین قطب اقتصاد جهان شدند، در واقع چینی‌ها زمان را MP3 کردند، زمان را کوتاه کردند.

دولتمردان بزرگ آمریکا مثل هنری کسینجر که یک چین‌شناس بزرگ است. (روابط چین و آمریکا از 1971 تا 1979مدیون کسینجر و برنامه‌های دقیق و منظم اوست. یک یهودی آلمانی الاصل با هوش.) وی می‌گوید: ظهور چیزی است که ما باید آن را مدیریت کنیم و در قالب مسالمت آمیز رخ می‌دهد و در آینده آسیا مرکز ثقل دنیا خواهد شد. خواسته یا ناخواسته. که در ثقل آسیا هم چین قرار خواهد گرفت و بعد از آن هند.

بنابراین در منطقه قدرت در حال جابجایی است از آتلانتیک به پاسفیک خودشان هم تأیید می‌کنند که اگر این رشد ادامه پیدا کند و آمریکا مزاحمتی برای چین درست نکند؛ چین خیلی زود در سال 2030 ؛ از لحاظ اقتصادی جلو خواهند افتاد. از نظر نظامی هم رشد نظامی و بودجه نظامی چین حدود دو برابر آمریکاست، لذا از نظر نظامی هم چینی‌ها وضعیت بهتری خواهند داشت. هر چند که در حال حاضر بودجه نظامی چین، یک سوم آمریکاست، اما در آینده این وضعیت بهتر خواهد شد.

همین ارزیابی را برژینسکی هم به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار در عرصه سیاست آمریکا دارد. از نظر وی قدرت در قرن 21 از آتلانتیک و اروپا به سمت اوراسیا ( که منظور آسیای جنوب شرقی، آسیای شرقی، اروپای مرکزی، روسیه،‌ آسیای مرکزی و قفقاز) خواهد رفت. اعتقاد برژینسکی بر بخشی از اروپا و آسیا است، نه کل آسیا و کل اروپا. از نظر وی اوراسیا جای اروپا را خواهدگرفت و چین در آینده نمی‌تواند نگرانی از نظر نظامی برای آمریکا داشته باشد و فقط احتیاجات خود را تأمین می‌کند. از جمله در بحث هسته‌ای معتقدند که چین فقط می‌تواند بازدارنده باشد.

اما میرشایمر و بزرگان دیگر چنین عقیده‌ای را ندارند و چین را در کانون تحولات آسیای شرقی خواهند دید. لذا آمریکایی‌ها از یک بعد نگاه ژئواکونومیکی به چین دارند. یعنی همکاری در حوزه اقتصاد ، تجارت، ‌بازار و همچنین همکاری‌های سیاسی که می‌توانند در مسائل متفاوت داشته باشند.

یک اختلاف هم خواهند داشت واختلافشان هم در حوزه رقابتهای ژئوپلتیکی خواهد بود. آمریکا و چین یک قلمرو مشترک ژئواستراتژیک دارند، قلمرویی که حوزه پاسفیک است. در گذشته قلمرو‌های ژئواستراتژیکی کمتر مشترک بوده اما در حال حاضر این قلمروها در بین قدرتها گاهی مشترک است. قلمرو پاسفیک بین آمریکا، ‌چین، روسیه، ژاپن، مشترک است. قلمرویی که بحری است و در دریا محور است. این قدرت ها تمامی رقابت‌ها و تمرکزشان در این قلمرو جمع است.

از یک طرف، یک وابستگی متقابل و یک تعامل اقتصادی با هم دارند.همانطور که گفته شد 5000 شرکت‌های آمریکایی با 16 تریلیون دلار تولید ناخالص ملی، بخشی از آن مدیون بازار چین و سرمایه گذاری شرکت های این کشور در چین است.چین هم بازار بزرگ فروش و بسیار ارزان را داراست و هم اینکه توانمندی صدور کالا را دارد و در این زمینه سخت گیری نمی کند.

حجم تجارت آمریکا و چین

آمارهایی دقیق که از سایت‌های آمریکایی EIA گرفته شده نشان می‌دهد در سال 2015، 600 میلیارد دلار حجم تجارت آمریکا و چین بوده است،که 456 میلیارد دلار مربوط به چین است و کمتر از 150 میلیارد دلار مربوط به آمریکاست. 2016 که آخرین سال حکومت اوباما بود، 48 میلیارد دلار دیگر افزایش پیدا کرده و به 648 میلیارد دلار رسیده، که سهم چین 478 میلیارد دلار و سهم آمریکا 169 میلیارد دلار بوده است، یعنی تراز بازرگانی چین با آمریکا، 8/ 3 برابر چینی‌ها بیشتر کالاها را به آمریکا صادر می کنند. همانطور که ترامپ گفت؛ ربانی قرمزی هم که جایی را افتتاج می‌کنیم، ساخت چین است و چین تمام بازار ما آمریکایی ها را در اختیار گرفته است. در حالی که در سال 1979 که سفارت دو کشور افتتاح شد، حجم تجارت پکن – واشنگتن، 100 میلیون دلار بوده است.

آمریکا در سال 2016 حدود 15 میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی آمریکا در چین انجام داده است و این سود سرشاری که چین می تواند از بعد اقتصادی به آمریکا برساند. آمریکایی ها هم در سال حدوداً 20 میلیارد دلار محصولات کشاورزی به چین صادر می‌کنند. بازار چین از لحاظ «کشوری» در دست آمریکاست، اما اگر به لحاظ «گروهی و قاره‌ای» حساب کنیم در دست آسیاست، لذا ابتدا آسیای ها و سپس آمریکای ها بازار کشاورزی و نیازهای کشاورزی چین را در اختیار دارند و چینی ها به تنهایی نمی توانند نیازهای اقتصادی خود را تأمین کنند.

«هژمونی پکن» و «نگرانی واشنگتن»

نگرانی آمریکایی ها از اینجا شروع می شود که رشد فزاینده‌ای اقتصاد چین سرازیر شود در خدمت نیرو و قدرت نظامی .

آمریکا نگران آن است که چین یک قدرت هژمون منطقه ای در شرق آسیا شود و بعد از هژمون منطقه‌ای به هژمون جهانی بپیوندد و بتواند منافع آمریکا و متحدان آمریکا را دچار چالش کند. این نگرانی شبانه روز آمریکاست که نمی دانند و نمی‌تواند چگونه این موضوع را مدیریت کنند.

چین به اندازه کافی پیچیده هست که نتوان به سادگی آن را مدیریت کرد، چین به راحتی و سادگی بزرگ نشده است. آمریکا راهبرد جدیدی را در سال 2012 برای کنترل و مدیریت رفتار چین و شناسایی چین انجام داد و رویکرد «همکاری – تقابل» یا «همکاری – درگیری» را در حوزه پاسفیک در قبال سیاست چین انتخاب کرد تا اعمال کند.

آمریکا معتقد است ما در آسیا با قدرت جدیدی روبرو هستیم و باید موازنه صورت بگیرد، مانند موازنه ای که با شوروی برقرار کردیم. (جنگ جهانی دوم از سال 1947 ،جنگ سرد و پرده آهنین، تا سال 1991، 44 سالی که با شوروی‌ها درگیر بودیم موازنه برقرار کردیم.) موازنه با دوستانمان، هم در شرق و هم در غرب. این موازنه باید در شرق یکبار دیگر علیه چین تکرار شود، وگرنه چین به عنوان قدرت برتر، منطقه را در اختیار خواهد گرفت و ما را دچار مشکل و گرفتاری‌های اساسی می‌کند.

آمریکا می‌پذیرد که خیزش چین به عنوان یک قدرت منطقه‌ای ظرفیت تأثیر بر اقتصاد و امنیت علیه آمریکا را دارد. از این رو آمریکا با توجه به اینکه چگونه با چین رفتار شود، هم می‌تواند ثبات منطقه را بر هم بزند و هم می‌تواند باعث صلح و ثبات را در منطقه شود. به باور آمریکایی ها رشد قدرت نظامی چین، باید مشخص و معلوم باشد تا آنها بدانند که چین چه برنامه‌ای را از بعد اقتصاد می‌تواند دنبال کند. از این منظر با شناخت بهتر از چین، آمریکا می‌تواند با این شناسایی، این کشور را کنترل کند.

یکی از دعواهایی که آمریکایی ها با چینی ها دارند بر سر بازار بسته چین است که اجازه ورود کالاهای بیشتر آمریکایی را به این حوزه نمی دهد. چین تا حدودی بازارها را به سوی بازیگران بسته است و با شروط مشخص و منظمی چرخش و ورود کالاها را به بازار چین می‌دهد. بخشی به دلیل احتیاط ها و مسائل امنیتی است.

به هر حال از لحاظ واردات، صادرات، سرمایه گذاری، همکاری اقتصادی و رقابت ژئواکونومیکی که واشنگتن و پکن دارند، آمریکایی ها ناچار هستند که بتوانند چین را از همه لحاظ حتی اقتصادی کنترل کنند. میرشایمر و بزرگان آمریکا معتقدند که اگر قدرت اقتصادی چین را کنترل و کُند نکنیم، این سرعت اقتصادی در خدمت ارتش و قدرت نظامی قرار خواهد گرفت.

روابط تجاری چین در منطقه و جهان

در حوزه آسه آن

حوزه جنوب شرقی آسیا و منطقه آسه آن یکی از قلمروهای تاریخی است که پایگاه آمریکا بوده است. کشورهایی مثل مالزی، تایلند و فیلیپین که این سه کشور، دوستی تاریخی با آمریکا داشته و دارند.

هر چند که آمریکا تا سال 2012، کالای بیشتری را به این ده کشور (آسه آن ) صادر می‌کرد لیکن در حال حاضر به جز سنگاپور، در 9 کشور دیگر چین مقام اول صادرات و سرمایه‌گذاری خا رجی را در بین این کشورها دارد. چین به مرور از سال 2002 شروع به "توافق تجاری دو طرفه" بین چین و کشورهای دیگر در این منطقه کرد. برای مثال چین – اندونزی، چین- تایلند، چین- مالزی، چین- ویتنام، چین- لائوس، چین- کامبوج، چین- برمه. این یکی از کارهایی است که چینی‌ها اخیراً توانسته‌اند از دست آمریکا بیرون ببرند.

در حوزه آفریقا

در سال 2000 ، چین بر اساس قرارداد «توافق تجاری دو به دو»، که به آن اعتقاد دارد، 55 روابط تجاری آزاد بین کشور خودش و کشور دیگر انجام داده است و در سال 2014 به 278 روابط تجاری با 150 کشور رسانده است.گفتنی است در آفریقا 54 کشور وجود دارد که 48 کشور این قاره، روابط اقتصادی بالایی با چین دارند،حتی بیشتر از آمریکا.

هو جین تائو در سال 2012، 48 رئیس جمهور و نخست وزیر آفریقا را دعوت کرد و 5 میلیارد دلار را بین این کشورها تقسیم کرد و شرط آن با این کشورها این بود که فقط از چین کالا بخرند و همه برا ین خواسته چین، متعهد شدند. سرمایه گذاری که چین در آفریقا می‌کند، به حدی است که بازار آفریقا و منابع معدنی آن را در اختیار دارد و به این سادگی آمریکا نمی‌تواند دوباره بازار آفریقا را بگیرد.

در حوزه آمریکای لاتین

آمریکای لاتین است همانطور که مونروئه گفت: حیات خلوت ماست، لیکن چین آمریکا را نیز از این منطقه بیرون کرده است و امروز سرمایه‌گذاری که چینی ها در آمریکای لاتین می‌کنند و صادراتی که چینی‌ها با آمریکای لاتین دارند، مخصوصا 12 کشور آمریکای جنوبی و شش کشور آمریکای مرکزی بیش از آمریکاست و آمریکا را پشت سر گذاشته اند. این غول اقتصادی آرام آرام، مناطق دیگر را نیز از دست خیلی از کشورها و قدرت‌ها خارج می‌کند.

احیای جاده ابریشم

کار دیگری که چینی ها دارند انجام می‌دهند احیای جاده کمربند ابریشم است، که به «یک کمربند و یک جاده» مشهور است. از زمان «شی جین پینگ» تلاش می‌شود این جاده احیا شود. چرا که شی جین پینگ معتقد است که آمریکایی ها در دراز مدت بازار را بر روی ما خواهند بست. درست هم پیش بینی کرده بود مثل ترامپ که قابل پیش بینی نیست. آمریکایی ها خیلی قابل پیش بینی نیستند. لذا چینی ها بر اساس ضرورت، راه دوم و سومی را برگزیدند. یکی از این راه ها همین جاده ابریشم است. که 70 کشور را درگیر می‌کنند. 900 پروژه؛ هر پروژه یک میلیارد دلار و در مجموع 900 میلیارد دلار هزینه خواهند کرد و از شانگهای تا برلین ادامه پیدا می‌کند.

35 سال طول خواهد کشید که این کمربند کامل شود. آسیایی‌ها کاملاً پذیرفته اند. جمهوری اسلامی ایران هم یکی از کشورهایی است که در این زمینه حاضر به همکاری است. چینی ها گفته اند که حتی تا 4 تریلیون دلار به جاده ابریشم کمک خواهند کرد. تا از این طریق رشد اقتصادی شان را ثابت نگه دارند و رشد اقتصادی بین 6 و7 درصد را حفظ کنند و ادامه دهند. چر اکه نیاز به بازارهای جدیدتر دارند تا نگرانی شان از جهت سیاست‌های احتمالی آمریکا کمتر شود و از این طریق نه تنها آسیا، بلکه آفریقا، اروپا، و خودشان را هم رشد می‌دهند. وقتی طرح مارشال را با طرح چین محاسبه می کنیم. حدود 130میلیارد است. در طرح مارشال، وزیر امورخارجه آمریکا پس ازجنگ جهانی دوم، 10 میلیارد و 750 میلیون دلار به کشورهایی که درگیر جنگ و ویرانی بودند کمک کرد اما چینی ها 4 تریلیون دلار می‌خواهند سرمایه‌گذاری کنند.

چین و بزرگترین سرمایه‌های بانکی

چین در ساخت نهادهای اقتصادی در حال حاضر از آمریکا جلوتر است. یعنی بزرگترین بانک‌های دنیا در دست چین‌ است نه آمریکا. بزرگترین سرمایه‌های بانکی مربوط به چینی‌هاست. و زیر ساخت توسعه اقتصادی آسیا حدوداً سه برابر بانک جهانی، پول دارد. برای بریکسهم درست کردند و کاری که چین در آسیای شرقی ، جنوب شرقی آغاز کرده است، یک غول اقتصادی را ایجاد خواهد کرد که به این سادگی از نظر اقتصادی نمی‌توان این کشور را نادیده گرفت. به همین دلیل است که بدون نظر چین، هیچ قراردادی انجام نمی‌شود. میزان سرمایه‌هایی که چین در حوزه‌های اقتصادی هزینه می‌کند، بسیار بالاست.

جمهوری خلق چین یک شرکت هواپیمای مسافربری دارد و در حالی که بوئینگ و ایرباس در فروش مشکل دارند، ظرف کمتر از دو سال 570 سفارش می‌گیرد. هواپیمای مسافربری پهن پیکرشان بیش از 150 تا 175 مسافر می گیرد. 50 میلیون دلار قیمت دارد و از لحاظ کیفیت هم با استانداردهای دنیا منطبق است. بخشی از محصولات آن را هم از شرکت بوئینگ خریداری می‌کنند. در حالی که هواپیمایی که ما خریداری کردیم، حداقل دو سوم تا نصف بیش از آن چیزی است که چینی‌ها دارند تولید می‌کنند.

لذا با توجه به این وضعیتی که چین در حال شکل دادن به دنیا است، یک راهکار بیشتر برای آمریکایی ها نگذاشته اند و اینکه تمرکز خود را در پاسفیک بیشتر کنند. تمرکز خود را در حوزه پاسفیک، با توجه به چالش های ژئوپلتیکی که در آینده خواهند داشت، از سال 2012 به بعد مهد تمرکز آمریکایی ها بر روی حوزه پاسفیک بوده است. در حال حاضر ناوگان بزرگ دریایی آمریکا به سمت پاسفیک در حرکت هستند. پایگاه‌های آنها در تایلند، فیلیپین(کلارک)، ژاپن، در کره جنوبی و در داروین استرالیا، مستقر می‌شوند. به دلیل اهمیت حوزه پاسفیک، آمریکا بخشی از ظرفیت نیروی دریایی را از هاوایی (ایالت پنجاهم امریکا) که بزرگترین پایگاه های دریایی اش است را از شمال شرق به حوزه پاسفیک انتقال می‌دهد، از ژاپن(اوکیناوا) تا استرالیا تا چین را مدیریت کند و در این راه حتی تا جنگ هم پیش خواهند رفت.

به همین دلیل است که هم سیاست پژوهانشان(کسینجر، نای، برژینسکی) و هم دولتمردانشان (از کلینتون تا اوباما) اتفاق نظر دارند که اولویت اصلی آنها منطقه پاسفیک است و مراودات و تعاملاتشان چین خواهد بود.

لذا در این منطقه این دو کشور، هم می‌توانند همدیگر را از بعد اقتصادی یک متحد نگاه کنند و هم آمریکا در راستای محدودیت سازی رفتار دفاعی- امنیتی چین گام بردارد.

بودجه نظامی آمریکا و چین

بعضی ها نگاه های منطقی تری دارند، آمریکایی ها 12 ناو جنگی هواپیمابر اقیانوس پیما و 285 ناو جنگی بزرگ دارند که تا سال 2020 اعلام کرده‌اند که بیش از 60% اینها را در حوزه پاسفیک (در پایگاه های کلارک فیلیپین ، درگوآم، اوکیناوای ژاپن، داروین استرالیا که چند منظوره است و پایگاه هوایی کره جنوبی در 60 کیلومتری جنوب سئول) مستقر می‌کنند.

بودجه نظامی آمریکا در 2001 معادل 81% ، رشد داشته، در سال 2007 ؛‌4/7% رسیده و 43% ، یعنی 605 میلیارد دلار در سال 2016؛‌ به اندازه مراوده اقتصادی چین و آمریکا، بودجه نظامی آمریکا بوده است. بودجه نظامی چین 200 میلیارد دلار یعنی یک سوم.

مؤسسه صلح استکهلم و موسسه اسپرینگر همین آمار و ارقام را اعلام می‌دارند. اما یک تفاوت وجود دارد اینجاست که بودجه نظامی چینی‌ها رشد دو رقمی دارد، اما رشد بودجه نظامی آمریکا تک رقمی است. پیش بینی می شود تا کمتر از 20 سال آینده بودجه نظامی چین به 20% کل دنیا برسد. در حال حاضر11% بودجه نظامی دنیا مختص به چین است. 43% مربوط به آمریکا یعنی 4 برابر چین. در سال 2020 پیش بینی ها این است که این رشد به 20 برسد و سرعت آن بیشتر خواهد شد.

دو نگاه آمریکایی ها به چین در طول 20 سال و مضاعف شدن نگرانی‌ها نسبت به این کشور

1ـ چین به عنوان یک همکار، رئالیست‌ها ، نئورئالیست ها جز این دسته نیستند. بیشتر لیبرالها و نولیبرالها هستند که چین را به عنوان یک همکار نگاه می‌کنند. کلینتون و اوباما اینگونه بودند. جرج واکر بوش، دور دوم ریاست جمهوری‌اش، اینگونه به چین نگاه می‌کرد که ما می‌توانیم با چین همکاری کنیم. اصلاحات را با چین توسعه بدهیم. چین می‌تواند به تولید ثروت در آمریکا کمک کند. (درست هم می‌گوید). در کتاب «جهانی شدن»، لِستر تارو، (مشاور بیل کلینتون در دوران ریاست جمهوری) تأکید می شود که از سال 1992 تا 2002 (ظرف ده سال) 22 میلیون شغل در آمریکا ایجاد شده است که بخش عمده‌ای از آن مدیون تلاش های چینی‌هاست. به باور تارو، چینی ها خلاقیت آنان را به کالا تبدیل می‌کنند. کتاب دیگر تارو «ثروت آفرینان» می‌گوید: چینی‌ها می‌گویند شما خلاقیت را تولید می کنید، ما محصولات شما را. ما نمی توانیم مثل شما خلاق باشیم. به دلیل اینکه سیستم آموزشی ما خلاق پرور نیست. در سیستم آموزشی آمریکا که خلاق‌زایی وجود دارد، تولید ثروت یکی از ویژگی‌هایش است. ظرف ده سال 22 میلیون تولید ثروت در حوزه اقتصاد دانش بنیان کرده است. اروپا با 28 کشور(که حالا شده 27 کشور) یک میلیون تولید شغل

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۳۱۰۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

مناطق آزاد کشور ؛ چالش ها وراهکارها

 عصرایران ؛ ریاض علی فرحانی -  اصولا مناطق آزاد در ایران با اهداف كلان و راهبردی چون بهبود محیط كسب و كار حاكم بر مناطق از طریق ارتقای شفافیت ، پیشگیری و مقابله با فساد و بهبود فرایندها، تلاش برای تقویت رقابت پذیری و واگذاری عادلانه و رقابتی فرصت ها به عموم و اجرای طرح های جامع توسعه مناطق و تدوین و اجرای برنامه های عملیاتی آنها در شرق، ‌غرب، شمال و جنوب ایران راه اندازی شده و با گذشته چند سال از این اقدام هنوز همه اهداف مورد نظر در این مناطق حاصل نشده است.

توسعه مناطق آزاد پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با مسایل و مشكلاتی همراه بود؛ یکی از مهم ترین چالشها  را می توان ناهماهنگی میان اهداف و ابزار دانست : ابزارهایی مانند معافیت های مالیاتی و گمركی برای رسیدن به اهدافی مانند ایجاد اشتغال، رفاه و توسعه در مناطق آزاد و ویژه اقتصادی كافی نیست.

در حالی كه اهداف تعریف شده برای این مناطق، ملی هستند، توسعه آنها در ابعاد زیرساختی و سرمایه گذاری بر عهده بخش خصوصی واگذار شده است. بدون توجه به اینكه بخش خصوصی برای سرمایه گذاری، تحلیل هزینه و فایده می كند و صرف مشوق های معافیت مالیاتی و گمركی برای جذب آنها كافی نیست.
چالشهای جدی را همچون نبود تعریف مشترك ملی از كاركرد مناطق ، محدودیت منابع برای تكمیل و توسعه زیرساخت ها، نبود مدیریت یكپارچه در مناطق ، پایبند نبودن و اجرایی نشدن كامل تكالیف قانون چگونگی اداره مناطق آزاد  را می توان در سپهر کارکردی این مناطق به عنوان نمونه ی ازچالشهای فعلی یادکرد.

شكل نگرفتن بازارهای مالی متناسب با نظامات بین المللی حاكم بر بازار پول، سرمایه و بیمه در كنار ریسك های سیاسی تحمیلی علیه كشورمان از دیگر چالش های موجود در راه رسیدن به اهداف مناطق آزاد  است.

یقینا باز تدبیر در اهداف مناطق آزاد و متناسب سازی ابزار و اهداف ضرورتی حتمی برای حركت معنادار این مناطق برای برطرف شدن چالش های مزبور می باشد.

در حال حاضر اداره سازمان های مناطق آزاد به موجب قانون صرفا برعهده دولت است كه به نمایندگی، سازمان منطقه آزاد درقالب شركت دولتی كه سرمایه آن متعلق به دولت است و به شكل درآمد هزینه ای اداره مناطق را به عهده دارند. بنابر این شاید برای غلبه بر چالش محدودیت منابع و نبود امكان تامین مالی دولت، فراهم سازی امكان سرمایه گذاری بخش غیردولتی برای ایجاد مناطق ازاد تجاری صنعتی، بتواند یك راهكار باشد به نحوی كه بخش غیردولتی از صفر تا 100 ایجاد و اداره منطقه آزاد سرمایه گذاری كند و البته دولت به عنوان نهاد سیاستگذاری  و نظارت عهده دار وظایف حاكمیتی باشد. البته برای این مهم نیازمند اجازه قانونی توسط مجلس خواهیم بود.

این كار از طریق بخش غیردولتی در دنیا تجربه شده و امروز بخشی از مناطق آزاد و مناطق ویژه توسط بخش غیردولتی اداره می شود. به طور مثال تاسیس و اداره منطقه آزادگوادر پاكستان در زمینی به مساحت بیش از 900 هكتار در كنار بندر گوادر و در نزدیكی منطقه آزاد چابهار در اختیار سرمایه گذاران چینی قرار گرفته است.

در مقایسه مناطق آزاد كشورمان با مناطق آزاد سایر كشورها باید شرایط عمومی حاكم بر دو طرف مورد مقایسه را در نظر گرفت و نمی توان مناطق آزاد برخوردار از شرایط نابرابر را با هم مورد مقایسه قرار داد، برخی مناطق آزاد علاوه بر برخورداری كل كشور های میزبان آنها از فضای اقتصادی متفاوت و مزیت دار از مشوق ها و تسهیلات در اختیار سرمایه گذاران خارجی و داخلی بیشتری نسبت به مشوق های ما برخوردارند كه نمونه آن معافیت های مالیاتی است.

ترسیم نقشه استراتژیك برای مناطق آزاد به صورتی که چشم انداز، ماموریت، ارزش ها و اهداف راهبردی مناطق آزاد كشور  درآن تعیین شده باشد . طبعا تامین رشد پویا و بهبود شاخص های اقتصاد مقاومتی  و دستیابی به اهداف سند چشم انداز كشور هدف كلان ملی پیش روی همه بخش های كشور است و  مناطق ازاد نیز مثل سایر اجزای توسعه ملی، باید كشور را در رسیدن به این هدف كلان یاری رسان باشد.

بدون تردید درسال جاری الزاما راهبرداول مناطق آزاد می بایست به تامین رشد پویا و بهبود شاخص های اقتصاد مقاومتی و دستیابی به اهداف سند چشم انداز 20 ساله كشور مدنظر باشد . راهبردهای ذیل این هدف نیز گسترش و تسهیل تولید كالا و خدمات در كسب و كارهای محوری و مزیتهای نسبی مناطق و جلب و جذب سرمایه گذاری داخلی و خارجی، گسترش صادرات كالا و خدمات و حضور فعال در بازارهای منطقه‏ای و جهانی، كمك به انتقال فناوری‌های پیشرفته به بخش های مختلف اقتصادی كشور و تقویت اقتصاد دانش بنیان است.

تسهیل و تسریع در تأمین نیازها و كالاهای ضروری و راهبردی كشور، تسهیل و كمك به تامین منابع مالی از خارج از طریق توسعه بازارهای پول و سرمایه در مناطق، بهبود محیط كسب و كار حاكم بر مناطق از طریق ارتقای شفافیت ، پیشگیری و مقابله با فساد اداری،مالی و اقتصادی، اصلاح، ساده سازی و بهبود فرایندها و مقررات و ارتقای خدمات عمومی سازمان های مناطق و تقویت پنجره واحد ، توسعه زیرساخت های مربوط به كسب و كارهای محوری مناطق (سایت ها، دسترسی ها، امور زیربنایی، حمل و نقل و ارتباطات)، تقویت سرمایه انسانی و ایجاد اشتغال مولد و كمك به كاهش بیكاری در سطوح منطقه ای و ملی را از دیگر راهبردهایی است  كه باید در دستور كار كلیه مناطق آزاد قرار گیرد.

تنوع بخشی پیوند‌های اقتصادی با كشورهای منطقه بویژه همسایگان را الزاما به عنوان دومین هدف راهبردی مناطق آزاد كشوردانست و‌ با بازتعریف فرصت های سرمایه گذاری متناسب با نیازها و تقاضاهای بازارها و منابع مزیت دار كشورهای منطقه و همسایه برای تولید كالا و خدمات در چرخه و زنجیره ارزش و زنجیره تولید منطقه ای را از جمله راهبردهای تحقق هدف دانست.

جلب و جذب سرمایه گذاران كشورهای منطقه و همسایه برای فعالیت در مناطق، تسهیل و تشویق صادرات كالا و خدمات به كشورهای منطقه و همسایه، مشاركت با فعالان اقتصادی در كشورهای منطقه و همسایه برای بازاریابی و بازارسازی منطقه آزاد و فراهم آوردن بستر حضور ، فعالیت، بازدید و سفر آسان اتباع كشورهای منطقه و همسایه از دیگر راهبردهای تحقق هدف دوم است.

توسعه و تسریع عمران و آبادانی منطقه ای و توانمند سازی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جوامع محلی را نیز به عنوان سومین هدف راهبردی مناطق آزاد است : برای تحقق این هدف نیز توسعه مناطق در چارچوب طرح های راهبردی و جامع توسعه هدفمند امورزیربنایی (آب ، برق، گاز و...) مناطق، توسعه هدفمند زیرساخت های حمل و نقل مناطق در هم افزایی با شبكه های ملی ، منطقه ای و بین المللی ، توسعه هدفمند زیرساختهای ارتباطی و اطلاعاتی مناطق در دستور كار قرار گیرد.

توسعه مراكز آموزشی فنی،حرفه ای– مهارتی كارآمد در سطوح مختلف مبتنی بر نیازها و تقاضای كسب و كارهای محوری مناطق، توسعه مراكز خدمات بهداشتی و درمانی متناسب با نیاز جامعه محلی و فعالان اقتصادی و بازدیدكنندگان از مناطق، توسعه ظرفیتها ، قابلیتها و استعدادهای فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی جوامع محلی و ساماندهی آن ها در جهت تولید ارزش، طراحی و اجرای برنامه های هوشمند برای ارتقای فرهنگی و اجتماعی جوامع محلی و جلب مشاركت حداكثری ایشان در توسعه منطقه، ترغیب و تشویق اشتغال نیروی كار محلی ماهر در كسب و كارها و صنایع ایجاد شده در مناطق نیز راهبردهای مهم در راستای دستیابی به هدف سوم در مناطق آزاد است.

ازطرف دیگر در  تدوین بودجه سالانه  مناطق آزاد مسولین مربوطه مكلف شوند برنامه های خود را در چارچوب این نقشه راهبردی تنظیم كنند به نحوی كه همه پروژه های عمرانی و سایر فعالیت های آنها باید ناظر برحركت در مسیر یكی از اهداف استراتژیك باشد و با اجرای این نقشه راه استراتژیك در سال های پیش رو از یك توسعه مطلوب و متوازن برخوردار شویم.

کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: تبدیل پلاک منطقه آزاد به پلاک ملی چگونه است؟ مدیرعامل منطقه آزاد: کیش آماده آغاز واردات خودرو است دبیر شورای عالی مناطق آزاد : چینی ها پل خلیج فارس در قشم را می‌سازند انتصابی دور از ذهن در دولت رئیسی / اولین مدیرعامل زن اهل تسنن

دیگر خبرها

  • آمریکا: برنامه ای از اسرائیل برای رفع نگرانی ها درباره رفح ندیده ایم
  • نگرانی اهالی گالیکش از آلودگی طبیعت کوه نیلکوه به لطف کارخانه سیمان
  • نگرانی پنتاگون از «تقویت» روابط روسیه و کره‌شمالی
  • مناطق آزاد کشور ؛ چالش ها وراهکارها
  • ابراز نگرانی سازمان ملل از اقدامات پلیس آمریکا در برخورد با دانشجویان
  • نگرانی گزارشگر سازمان ملل درباره تعلیق دانشجویان معترض در آمریکا
  • نگرانی از بدرفتاری پلیس آمریکا با دانشجویان حامی فلسطین به سازمان ملل رسید
  • رشد اقتصادی نیازمند برقراری رفاه و صلح
  • رشد اقتصادی در گرو صلح جهانی است
  • دمای کشور در ۵۰ سال اخیر روندی افزایشی داشته است