Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-05-08@18:37:19 GMT

گئورگ لوكاچ، فيلسوفِ اخلاقگرا

تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۵۶۳۷۹۵

خبرگزاري آريا - روزنامه اعتماد: با يك حساب سرانگشتي غير علمي ، ولي تحقيقي مي توان حدس زد كه گئورگ لوكاچ (1885 -1971)، مورخ ادبيات ، متولد مجارستان ، بايد حدود يك ميليون صفحه مطالب ادبي ، فلسفي ، تاريخي و سياسي در طول عمر خود خوانده باشد، چون درباره آثار غالب نويسندگان ، فيلسوفان و مبارزان اجتماعي سه قرن اخير اروپا نظر مي دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

لوكاچ نه تنها رمان هاي قطور بالزاك ، داستايوسكي ، تولستوي توماس مان ، زولا، گوته و غيره را به نقد كشيد، بلكه از آثار ماركس ، انگلس ، هگل ، لنين و ماكس وبر نقل قول مي آورد. او را در زمينه استاتيك و دانش زيبايي شناسي مي توان چون ماركس به حساب آورد. باتكيه بر آثار لوكاچ مي توان او را اخلاقگرا دانست .






لوكاچ نوشت كه هيچ ايدئولوژي بي تقصيري وجود ندارد و اعلان بي طرفي در جهان ايدئولوژي ها غيرممكن است ، تنها امكان يك موضع گيري براي انسان باوجدان وجود دارد، آن هم موافقت يا مخالفت با آن ايدئولوژي است .


لوكاچ فرهنگ باستان را به سه دوره : حماسي ، تراژدي ، و فلسفي تقسيم مي كند و مي گويد كه در عصر فعلي ، حماسه سرايي غيرممكن است و به جاي آن ، ژانر رمان وارد ادبيات گرديده . فرم رمان بيان نوعي سرگشتگي و بي وطني احساسي و فكري انسان مدرن است . ژانر رمان امروزه قهرمان خاص خود را دارد، يعني فردي كه هميشه در حال جست وجوي راه و هدف است .

قهرمان حماسه هم جوياي هدف و راه بود، ولي او يقين داشت كه به هدفش مي رسد و يا در راه هدف مشخا خود، شكست مي خورد و نفله مي شود و به عنوان پهلوان در اسطوره ها به زندگي فرهنگي ادامه مي دهد. ولي در ژانر رمان حاضر، نه راه و نه هدف قهرمان و انسان بطور مستقيم معين و واضح نيست .


علاقه لوكاچ به مسائل اجتماعي و تاريخي زندگي انسان رنجبر باعث شد كه اهميت خاصي به رمان تاريخي بدهد. او مي گويد، فقط رمان تاريخي است كه مي تواند توتاليتر بودن تاريخ را نشان دهد. با تكيه بر تولد رمان تاريخي در اوايل قرن 19 توسط والتر اسكات انگليسي ، لوكاچ نوشت كه ، از زمان انقلاب فرانسه به بعد اولين بار انسان شاهد نمايش جنبش توده يي در ادبيات شد.

به نظر او با آثار بالزاك و تولستوي رمان تاريخي به مرحله رمان واقعگراي اجتماعي رسيد، و بعد از آن ها مي توان انسانگرايي آزادي خواهانه ادبي را در رمان هاي رومن رولان ، آناتول فرانس ، استفان تسوايگ وهاينريش مان مشاهده كرد.


مخالفت لوكاچ با زولا به دليل دلخوري اش از ناتوراليسم است و انتقاد او از ناتوراليسم و فوتوريسم ، ريشه در انتقادهاي معلم او، هگل ، از سمبوليسم و رمانتيك دارد. انگلس ، به تحسين از رئاليسم گفته بود كه ، توانايي بالزاك در پرداختن به تحليل جامعه فرانسه و تاريخ آن از جمله دستاوردهاي آن مكتب است و لوكاچ با تكيه بر اين نظر انگلس ، برخلاف دكترين حاكم آن زمان حزب كمونيست ، به دفاع از نويسندگاني مانند پوشكين ، گوگول ، داستايوسكي ، استاندال و فلوبر پرداخت و از آن ها اعاده حيثيت نمود.

لوكاچ مي گفت ، عمق و معنا و وسعت رئاليسم واقعي چنان گسترده است كه آثار شكسپير، گوته ، بالزاك ، استاندال ، ديكنز و تولستوي را مي توان از آن جمله به شمار آورد، او ادامه مي دهد كه ما ادبيات خوب يا بد داريم ، شكسپير و گوته را نمي توان به بهانه سوسياليست نبودن نفي كرد. فرق اساسي بين ادبيات خوب سوسياليستي و يا بورژوايي وجود ندارد.


نظريات لوكاچ به آنجا كشيد كه درسال 1956 آزادي كامل براي ادبيات را خواستار شد. او به نقل از گوته ، مبلغ ادبيات جهاني گرديد، حتي زماني كه درباره والتر اسكات ، تولستوي و يا بالزاك نظر مي داد.






لوكاچ اخلاقگرا به انتقاد از زيبايي گرايي در هنر پرداخت و گفت كه تبليغ استاتيك مطلق باعث مي شود كه مرز و مقياس شناخت نيك و بد مخدوش شود. به نظر او اساس ادبيات واقعي بايد رئاليسم باشد. هنر واقعي براي لوكاچ هميشه اعتراض به بي عدالتي و حضور در اين جهان و نه پرداختن به مسائل عالم هپروت است . او مي گفت ، اصلي ترين وظيفه رئاليسم سوسياليستي پرداختن انتقادي به دوره استالين مخوف است ، دوره يي كه به نظر او يك ناتوراليسم دولتي ، رئاليسم واقعي را به كنار زده بود.


او به انتقاد از ادبيات كارگري جنبش كمونيستي مي نويسد، آن ها اغلب ارزش استاتيك و هنري لازم را ندارند و ايدئولوژي ماركسيسم هيچ ضمانتي براي ادبيات و فرهنگ مترقي نيست . به نظر او اكثر اهل قلم دوره استالين ، نقل قول آوران بي حاصلي بودند، چون براي پرداختن به هرموضوعي ، فقط كافي بود كه نويسنده ، به گردآوري نقل قول هاي مناسبي از استالين بپردازد و آن ها را هنرمندانه به هم وصل كند. طبق ادعاي او، بعد از انقلاب اكتبر شوروي يك ادبيات انقلابي رمانتيك و يك ادبيات آوانگارد به رهبري ماياكوفسكي به وجود آمد. اما اعلان رئاليسم سوسياليستي به شخصيت پرستي مزورانه استالينيستي ميدان داد. رئاليسم سوسياليستي دوران استالين مانند سال هاي حكومت هر ديكتاتور ديگري ، ضد هنر و ادب بود.


لوكاچ مخالف تعريف هنر به معني تبليغ مستقيم بود. او مي گويد، تمام آثار جاوداني ادبيات نشان مي دهند كه تاريخ و استاتيك در رابطه تنگاتنگ با هم هستند. چنانكه درمقالات او، اين دو مقوله با هم متحد مي شوند و در ارتباط با هنر و واقعيات اجتماعي قرار مي گيرند. با اين حساب او بسيار نوآور بوده است ، چراكه به نقل از اهل نظر، ماركس و انگلس ، علم استاتيك سيستماتيكي از خود به جاي نگذاشتند.

اظهارات ماركس درباره هنر و فرهنگ يونان باستان و اشتغالات ادبي انگلس درباره بالزاك و رئاليسم در رمان را، شايد بتوان آغازي براي بحث استاتيك و زيبايي شناسي در ماركسيسم به حساب آورد.


آنچه درمورد بيوگرافي لوكاچ بطور مختصر مي توان گفت ، اين است كه او بين سال هاي 19711885 در مجارستان بطور منقطع زندگي نمود. پدرش رييس بانك و مادرش از اشراف زادگان بود. والدين او هر دو ريشه يهودي آلماني داشتند. به گفته خود او، جامعه شناسي ادبي او غير از ماركس ، زير تاثير دو كتاب «فلسفه پول »، نوشته «زميل » و، «يادداشت هاي پروتستاني »، ماركس وبر بود.

اوهاينه را اولين شاعر و متفكر انقلابي اروپا و توماس مان را آخرين نماينده رمان رئاليستي انتقادي مي دانست و بنيانگذار رمان تاريخي را والتر اسكات ، بزرگ ترين نويسنده تاريخ از ديد او. او حتي پوشكين ، گوگول و استاندال را ادامه دهنده راه اسكات حساب مي كرد.


لوكاچ بزرگترين نمايشنامه نويس قرن گذشته را برشت مي دانست . او نيچه را بنيانگذار خردگريزي دوره امپرياليسم مي دانست ، چون به نظر او نيچه از آغاز مخالف دموكراسي ، سوسياليسم و حقوق زنان بود. او همچنين مخالف نويسندگان آوانگارد مانند دوبلين ، جويس و دوس پاسوس بود.


ازجمله آثار لوكاچ : «تئوري رمان »، «تاريخ و آگاهي طبقاتي »، «رئاليسم روس در ادبيات جهاني »، «گوته و زمان اش »، «مقالاتي درباره رئاليسم »، «بالزاك و رئاليسم فرانسوي »، «هگل جوان »، «نوع خاص زيبايي شناسي »، «اثر هنري و رفتار زيباشناسانه »، «هنر به عنوان پديده يي اجتماعي تاريخي » و «نيچه ، پيشگام استاتيك فاشيسم »، هستند. چنانكه ديده مي شود آثار او معمولا درباره ادبيات قرن 19 و 20 و تاريخ سير انديشه در آلمان هستند.


دوكتاب او: «تاريخ و آگاهي طبقاتي » و «تئوري رمان »، از مهم ترين آثار قرن بيستم بودند. كتاب «تئوري رمان » او نويسندگاني چون توماس مان ، ارنست بلوخ ، والتر بنيامين ، لوسين گلدمن و آدورنو را از نظر ادبي و جامعه شناسي ادبي تحت تاثير قرار داد.


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۶۳۷۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اینجا آثار تاریخی را با زباله تزئین می‌کنند!

بوی تعفنی که از زنجانرود و به ویژه اطراف پل میربهاالدین متصاعد می‌شود، نه تنها هر بازدید کننده و گردشگر بلکه کسانی که در اطراف این بنا به کار روزمره مشغولند را نیز فراری می‌دهد، این را علی راننده‌ای که در اول جاده بیجار برای روستا‌های اطراف این مسیر مسافرکشی می‌کند، می‌گوید و ادامه می‌دهد: دلمان می‌گیرد برای اینکه بنای به این زیبایی رها شده تا از بین برود!
 

سه پل (میربهاءالدین و سید محمد و سردار) در ورودی شهر زنجان قرار گرفته است، پل‌هایی که روزگاری معبر اصلی عبور و مرور مردم و وسایط نقلیه بودند، اما این روز‌ها به ساخت مسیر‌های جایگزین برای عبور و مرور و حفظ این آثا، این پل‌ها و محوطه آنها بازنشسته شده‌اند و مکانی برای تفریح بازدید و مردم تبدیل شده‌اند، اما این روز‌ها اطراف این پل‌ها به زباله‌دانی تبدیل شده است!

وضعیت نابسامان پل‌های زنجان پای دادستان را هم به ماجرا کشاند وقتی دید هیچ کس عین خیالش هم نیست که این آثار تاریخی کم کم زیر زباله‌ها در حال دفن شدن هستند، بهروز عباسی، در بازیدی که از این پل‌ها داشت ضرب‌الاجل تعیین کرد تا وضعیت این بنا‌های تاریخی که بخشی از هویت این شهر هستند، به سرعت ساماندهی و پاکسازی شود.

دادستان فروردین‌ماه در چند نوبت از پل‌های تاریخی زنجان (میربهاءالدین و سید محمد و سردار) البته مسؤولان بازدید و از متولیان این اثر تاریخی خواست به فوریت برای ساماندهی این پل‌ها اقدام کنند.

پس از آن به دستور استاندار، که در بازدید ۲۹ فروردین از این بنای تاریخی حضور داشت، لایروبی زنجانرود و ساماندهی وضعیت پل میربهاءالدین و دو پل تاریخی دیگر آغاز شد، اقدامی که امیدواریم پس از فروکش حساسیت دادستان و رسانه‌ها به فراموشی سپرده نشود.

شهریور سال ۱۳۹۰ بود که مدیر دفتر فنی اداره کل میراث فرهنگی زنجان که بعد‌ها مدیر کل همین اداره هم شد، خبر از اتمام نورپردازی این بنا با لامپ‌های نوین «ال‌ای دی» با اعتباری بالغ بر ۲۵۰ میلیون ریال خبر داد، اما این روز‌ها نورپردازی که هیچ وضعیت پل به گونه‌ای پیش رفته است که مسؤولان برای اینکه چهره زشت پل دیده نشود، چراغ‌های اطراف را خاموش می‌کنند تا پل اصلا دیده نشود.

مردم و علاقمندان به آثار تاریخی اعتقاد دارند؛ شاید اگر این آثار تاریخی که نگهداری آنها هزینه‌بر است، درآمدی داشتند وضعیت این طور نبود و هر دستگاهی برای تملک و تصاحب آن سر و دست می‌شکست.

پل میر بهاء‌الدین را در زمان ناصرالدین شاه قاجار، حاج‌میرزا بهاء‌الدین زنجانی که از تجار بنام ناحیه خمسه زنجان در سال ۱۳۱۲ هجری قمری و با آجر بر روی رودخانه زنجان‌رود و در مسیر ارتباطی زنجان به کردستان ساخت. 

پل حاج میربهاء‌الدین به طول ۱۰۶ متر و ارتفاع ۱۰.۹ متر احداث شد و در تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۵۶ به شماره ۱۴۸۴ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان زنجان زنجان

دیگر خبرها

  • کتب ترکی بیشتر معرفی شود/ به آثار نیما یوشیج و زرین کوب علاقه‌مندم
  • ۴ رمان مریلین رابینسون، نویسنده محبوب داریوش مهرجویی در نمایشگاه کتاب
  • عرضه روایتی از هشت سال دفاع مقدس در قالب رمان
  • تمرکز نشر صاد بر انتشار داستان‌هایی با روایت ایرانی است
  • ترک‌خوردگی‌ها و فرونشست عجیب نقش جهان
  • نویسنده سرشناس ایرانی در ۶۳ سالگی درگذشت
  • کشف دیواره تاریخی در خیابان باباطاهر همدان + عکس
  • اینجا آثار تاریخی را با زباله تزئین می‌کنند!
  • محمدعلی علومی درگذشت + سوابق
  • محمدعلی علومی درگذشت