خاطرات برگزیده سالهای دفاع مقدس در «کوچه فروزان»
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۵۷۶۴۲۰
رویداد۲۴-کتاب «کوچه فروزان» شامل خاطرات برگزیده نخستین و دومین جشنواره خاطرهنویسی دفاع مقدس به اهتمام اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس آذربایجانشرقی منتشر شد. این مجموعه شامل خاطراتی کوتاه و خواندنی از اقشار مختلف درباره هشت سال دفاع مقدس است که در دو جشنواره استانی خاطرهنویسی شرکت کرده و حائز رتبه شده بودند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
گرای کانال را دشمن داشت و کانال شده بود سیبل توپهای دشمن. سه شب و روز بود نخوابیده بودم. پاهایم داخل پوتین تاول زده بود. بیخوابی، آتش سنگین دشمن و شهادت دوستانم دست به دست هم داده بودند تا از تک و تا بیفتم، اما هنوز سرپا بودم. بیشتر از همه شهادت علیرضا جبلی برایم سنگین بود. علی با سی و پنج بسیجی آذربایجانی کار دو گردان را کرده بود، مقابل پاتک دشمن. دیدم نمیتوانم سرپا بایستم. صمد بیسیم چی من بود. گفتم تو با دوربین جلو را داشته باش،
من گوشی را میچسبانم به گوشم. یکی دو دقیقهای زیر پتو خواب را مزهمزه میکنم. تا خواستم دراز بکشم یکی از عزیزان بسیجی سر رسید که برادر بازگشا! بلند شو سنگری درست کنم برایت!
بلند شدم و آن بسیجی که متانت و صلابتش جلوی «نه» گفتنم را گرفت، زمین را کند. زمین آن قدر سفت و سخت شده بود که صد رحمت به سنگ. با هرجان کندنی بود آن بسیجی زمین را کند و من غلتیدم داخل آن گودالک کنده شده و پتو را روی سرم کشیدم.تا پلک هایم روی هم افتاد تلخی خستگی سه شبانه روز را احساس کردم که از چشمانم میزد بیرون، اما مجال پیدا نکرد. یک دفعه زمین و زمان دوخته شد به هم. فقط تکان انفجار را فهمیدم و اینکه خون با فشار از بینی و گوش هایم زد بیرون. بلند شدم. مغزم سوت میکشید. نمیشنیدم. احساس کردم تکه گوشتی یا چیزی، چسبیده به پیشانیام. با بند ساعت سعی کردم تکه گوشت را جدا کنم. بند ساعت را که میزدم به پیشانی ام کل بدنم «قژ» میکرد. درد خوشایندی بود. بند ساعت را که میزدم «قژ» میکرد و یک جورایی قطع میشدم از دنیا اما باید میکندمش. سنگینی میکرد روی پیشانیام. باز هم بند ساعت و کمی محکم تر.... قژ... قژ... قژ
یک روز بعد از دومین روز عملیات بدر، دو روز بعد، سه روز بعد، یک هفته بعد از آن روز، دو هفته بعد از آن روز، شانزده روز و هفده روز پس از آن روز صداهایی میشنیدم، عدهای در رفت و آمد بودند، بعضیهایشان لباس سفید داشتند، دکترها و پرستارها، عکسی به دیوار بود که برایم خیلی آشنا بود. میآمدند و میرفتند و به من نگاه میکردند.
هجده روز پس از آن روز: دیروز به هوش آمدهام و امروز فهمیدم تکهگوشتی که وقتی بند ساعت را میزدم به آن، بدنم قژ میکرد، یک تکه از مغزم بوده که از جای خوردن ترکش به اندازه یک بند انگشت، زده بود بیرون.صمد کنارم است. زخمی است. میپرسم: چطور شد آن خمپاره شصت همه جا را ول کرد درست افتاد کنار من؟!می گوید: پدر صلواتی خمپاره شصت کجا بود؟! درست دو وجبی سرتو گلوله توپ افتاده زمین و ترکیده! زیر خاکها دفن شده بودی که کشیدیمت بیرون.و باز همان روز فهمیدم که همان موقع برادر عباسعلی اسدی به آقا مهدی بیسیم میزند که: بازگشا پرپر شد!
بله! من محمدرضا بازگشا هستم. فرمانده زخمی گردان علی اکبر لشکر عاشورا. صمد گفت که وقتی از طریق کانالها کشاندهام عقب با یک آمبولانس لشکر نجف میآوردنم عقب و وقتی در آمبولانس میگذارند برای آخرین بار نگاهم میکنند و الوداع!آمبولانس میرساندمان کنار آب و من و صمد را سوار قایق میکنند. در قایق که با سرعت حرکت میکرده، موجهای دجله میریزند توی قایق و من سردم میشود. یک بسیجی اصفهانی لباسهایم را پاره میکند و میبندد به زخمهای سر و سینه و دستهایم. بسیجی دیگر باز از اصفهان، اورکتش را در میآورد و میاندازد روی من که میلرزیدم.از آن طرف به بچههای تبلیغات لشکر میگویند عکس من را بکشد بهعنوان شهید که آن بنده خدای تصویرگر، هم محلهای ما بوده و میزند زیر گریه و عکس ما را نمیتواند بکشد.تنها گیر شهادت من این بوده که تعاون لشکر میگفت: از جنازهاش خبری نداریم!
منبع: رویداد24
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rouydad24.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رویداد24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۷۶۴۲۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مهلت ارسال آثار برای جشنواره ملی فانوس تا ۱۵ خرداد
به گزارش خبرگزاری صدا وسیمای مرکز گلستان، محورهای هشتمین جشنواره ملی تولیدات هنری فانوس در گلستان نقش ولایت و رهبری در دفاع مقدس، نقش اقشار مختلف مردم در دفاع مقدس، شهدا، رزمندگان، آزادگان، جانبازان و ایثارگران، مدافعان حرم و امنیت و راهیان نور است.
علاقمندان میتوانند آثار خود را در بخشهای هنرهای نمایشی، هنرهای تجسمی، فیلم، موسیقی و سرود، رادیویی و دانش آموزی به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند.
افراد تا ۱۵ خرداد میتوانند آثار خود را از طریق برنامههای سروش، ایتا، بله و شاد به شماره ۰۹۱۱۷۰۴۰۰۳ ارسال کنند.