خوشبینی ترزا می موقعیت قوی محافظهکار را به خطر انداخته است/ اشتباه رسانههای بریتانیا تمرکز بر شخصیتهای سیاسی است نه سیاستهای احزاب
تاریخ انتشار: ۱۸ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۵۸۷۵۹۴
برگزاری انتخابات زودهنگام در بریتانیا یکی از موضوعهایی است که این روزها نه تنها توجه سیاستمداران و مفسران حوزه اروپا را به خود جلب کرده است، بلکه تمامی رسانهها ذرهبین خود را روی این مساله حیاتی متمرکز کردهاند تا بدانند خروجی این انتخابات، سرنوشت سرزمین لُردها را چگونه رقم خواهد زد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بدون تردید تاریخ روابط بینالملل و در فاز بعدی تاریخ سیاسی بریتانیا هیچگاه رای «آری» شهروندان کشور ملکه به خروج از اتحادیه اروپا را از یاد نخواهد برد؛ چراکه پس از تایید برگزیت رگههایی از خیزش احزاب راست افراطی در فرانسه، ایتالیا و تا حدودی در اسپانیا نمایان شد و حتی طیف ضد مهاجران آلمان هم اقدامهایی علیه پناهجویان سوری صورت دادند.
تمامی این روند تا حدودی برخاسته از مسائلی بود که سیاستمداران بریتانیایی مانند «نایجل فراژ» رهبر حزب یوکیپ بریتانیا برای خروج از اتحادیه مدام آنها را مورد اشاره و خطاب قرار میدادند و نهایتاً هم لندن برگه خروج از بروکسل را دریافت کرد.
اینکه «ترزا می» برای برگزاری انتخابات زودهنگام چه دلایلی را در ذهن خود میپروراند، پرسشی است که پاسخ آن در متن و بطن «برگزیت» خفته است؛ چراکه نخستوزیر به خوبی میداند که برای مقابله با اتحادیه اروپا نیازمند حمایت حداکثری در داخل به صورت رسمی است. به عبارت دیگر خانم نخستوزیر در تلاش است به کشورهای عضو اتحادیه خصوصاً آلمان و فرانسه بفهماند که وی با پشتوانهای ملی وارد گود مذاکرات برگزیت خواهد شد.
در مقابل، حزب کارگر به رهبری «جرمی کوربین» پس از آنکه برگزیت قطعیت پیدا کرد، مورد هجمه خیلی از چهرههای حزب خود و احزاب دیگر قرار گرفت. تا جایی که در داخل حزب کارگر و محافظهکار برخی معتقد بودند که کوربین نتوانسته جریانات و طیفهای اجتماعی بریتانیا را برای دادن رای منفی به برگزیت هدایت و اغنای فکری کند. اما نظرسنجیها چیز دیگری نشان میدهد؛ به گونهای که در آخرین نظرسنجیها مقبولیت کوربین نسبت به ترزا می افزایش پیدا کرده که این میتواند برای محافظهکاران خطرناک باشد. به موازات تمامی این مسائل، بحث استقلال اسکاتلند و گمانهزنیها برای خروج آن از جمع جغرافیای پادشاهی بریتانیا هم یکی از مواردی است که نباید به سادگی از آن عبور کرد. از اینرو برای شناخت و درک بهتر ازفضای حاکم بر جامعه بریتانیا با «افشین شاهی» استاد روابط بینالملل دانشگاه بردفورد انگلستان به گفتوگو پرداختیم تا ابعاد گوناگون حاکم بر انتخابات زودهنگام پارلمانی بریتانیا مشخص شود.
ایلنا: فضای سیاسی و اجتماعی فعلی بریتانیا را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا به صورت قطعی میتوانیم ترزا می را پیروز انتخابات پارلمانی بدانیم یا اینکه اوضاع به صورت دیگری رقم خواهد خورد؟
شاهی: به رغم اینکه ترزا مِی اعلام کرده بود قصدی برای برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی در بریتانیا ندارد، شاهد بودیم که نخستوزیر بریتانیا در ماه آوریل حزب محافظهکاران و اپوزیسیون این کشور را شگفتزده کرد؛ چراکه در اوایل، بحث بر این بود که محافظهکاران پیروز انتخابات خواهند بود و حتی شاهد بودیم که در انتخابات محلی بریتانیا در اوایل ماه می، حزب کارگر ۳۰۰ کرسی را از دست داد و حزب محافظهکار پیروز میدان شد. از این جهت، شکست حزب کارگر در انتخابات پارلمانی پیشرو اجتناب ناپذیر جلوه میکرد. در انتخابات محلی چیزی حدود ۳۰ درصد از جمعیت بریتانیا در آن شرکت کردند. اما بهرغم شکست حزب کارگر در انتخابات محلی اخیر، شاهد تغییرات جدی در فضای انتخابات فعلی هستیم.
اگر به گزارشهای موسسات نظر سنجی نگاهی گذرا بیاندازیم، میبینیم که در حالت فعلی وضعیت به نفع جرمی کوربین در حال تغییر است و این میتواند برای محافظهکاران مخاطرات جدی به وجود بیاورد. از زمان ورود کوربین به عرصه سیاست، طیف گستردهای از رسانههای بریتانیا نسبت به وی بسیار انتقادی و حتی کملطف بودند اما علاوه بر این وضعیت باید بگویم که مقبولیت وی تا حد قابل توجهی افزایش داشته است. این وضعیت تا جایی ادامه پیدا کرده که برخی از موسسات نظرسنجی اعلام کردهاند که حتی احتمال دارد ترزا می در انتخابات پیش رو مجبور به تشکیل دولت ائتلافی شود.
مساله دیگر که باید به آن توجه ویژه داشت، این است که متاسفانه در فضای سیاسی بریتانیا شخصیت رهبران احزاب مهمتر از سیاستهای حزبی آنها قلمداد میشود. در این بین راهبرد حزب کارگر تا حدود زیادی دقیقتر به نظر میآید؛ چراکه کوربین میتواند جمعیت زیادی را به سمت خود بکشاند که جوانان در بطن آن قرار دارند.
از آغاز مطرح شدن بحث انتخابات زودهنگام، رسانهها تمرکز خود را روی شخصیت کوربین یا رهبران احزاب دیگر منعطف کردند. این در حالی است که محافظهکاران از حملات گسترده به کوربین دریغ نکردند و هر روز اقدام به تخریب وی میکنند؛ آنها معتقدند کوربین نمیتواند نقش محکم و بسزایی در فرآیند مذاکرات برگزیت با اتحادیه اروپا داشته باشد.
ایلنا: ریشه اظهار نظرها ضد کوربین چیست؟ آیا وی سیاستمدار قابلی ارزیابی نمیشود یا اینکه مسائل حزبی در میان است؟
شاهی: کوربین یک شخصیت سیاسی سرمایهگذار روی گزارههای فردی خود نیست؛ به عبارت دیگر باید بگویم که رهبر حزب کارگر بریتانیا همانند شخصیتهای سیاسی دیگر این کشور و سایر کشورهای اروپایی هیچگونه سرمایهگذاری عظیم و گستردهای روی مهندسی وجهه خود نکرده است. تا جایی که بعضی از ناظران او را بیشتر یک فعال سیاسی معرفی میکنند نه رهبر یک جریان سیاسی یا یک سیاستمدار عالیرتبه. دامنه انتقاد مخالفان وی تا جایی پیش رفت که نوع رفتار و پوشش کوربین در طی ماههای گذشته مورد سوال و انتقاد رسانهها قرار گرفت. از این جهت محافظهکاران مطمئن بودند که پیروز قطعی این انتخابات ترزامی است.
ایلنا: با این اوصاف در وضعیت فعلی آیا میتوانیم بگوییم که ترزامی برنده نهایی انتخابات است یا خیر؟
شاهی: عدهای از اعضای حزب محافظهکار بریتانیا به این نتیجه رسیدهاند که حزب کارگر خیزش آشکاری در فضای سیاسی و اجتماعی بریتانیا صورت داده و همین طیف معتقد هستند که نخستوزیر فعلی بریتانیا انتخابات را بسیار ساده و آسان ارزیابی میکند. از این جهت باید بگوییم که یک نگرانی پنهان در طیف محافظهکاران حاکم بر لندن به وجود آمده که در این وضعیت اگر خیزش حزب کارگر پررنگتر شود، میتواند هزینه سنگینی برای محافظهکاران به بار بیاورد.
ایلنا: نظر اتحادیه اروپا در مورد انتخابات زود هنگام بریتانیا چیست؟ آیا گزینه مطلوب بروکسل مشخص است؟
شاهی: اتحادیه اروپایی هیچ اظهار نظری در مورد انتخابات پیشروی بریتانیا نکرده است اما اگر به گفتمان دو حزب محافظهکار و کارگر نگاهی گذرا بیاندازیم، میفهمیم که آرمانهای اتحادیه اروپا به حزب کارگر نزدیکتر است.
در این راستا بسیاری از سیاستمداران محافظهکار علاقمند به خروج از اتحادیه اروپا بوده و هستند و از سوی دیگر بدنه عمومی و مردمی حزبکارگر قرابت بیشتری با اتحادیه اروپا دارد. لذا در صورت پیروزی حزبکارگر مدل گفتوگوبا اتحادیه اروپا متفاوت خواهد بود.
ایلنا: یکی از چالشهای پیش روی ترزا می از زمانی که به جای کامرون به کسوت نخستوزیری رسید، موضوع استقلال اسکاتلند و مخالفت این منطقه با برگزیت بود. آیا اسکاتلند میتواند بیش از گذشته لندن را به چالش بکشد یا شاهد طی شدن یک خط سیر مشخص همانند گذشته خواهیم بود؟
شاهی: به رغم شکست حزب ملی اسکاتلند در سال گذشته، در هفتههای گذشته، شاهد بودیم که باز هم بحث رفراندوم اسکاتلند برای اعلام استقلال مطرح شد و از اینرو به نظر میآید که در انتخابات پارلمانی هشتم ژوئن میتواند وقایع جالبی را رقم بزند. بهگونهای که در دور اول رفراندوم اکثریت خواستار باقی ماندن اسکاتلند در مجموعه پادشاهی بریتانیا بودند اما در انتخابات پارلمانی بعد از آن در سال ۲۰۱۵ همان اکثریت مردم اسکاتلند که به استقلال نه گفته بودند، به حزب ناسیونالیست رای دادند. چون تشخیص دادند که آنها ضامن بهتری برای بهبود اقتصاد اسکاتلند خواهند بود. لذا از آنجا که مجدداً این حذب مساله استقلال اسکاتلند را مطرح کرده، همین شاید باعث شود که آنها قسمت قابل توجهی از حمایتهای مردمی خود را از دست بدهند.
ایلنا: دلیل عدم حضور ترزا می در اولین مناظره تلویزیونی پیش از انتخابات چه بود؟
شاهی: همانطور که پیشتر به آن اشاره کردم، به نظر میرسد که ترزامی پیروزی خود را خیلی قاطعانه و تثبیت شده میبیند. تا جایی که در مناظره رهبران احزاب سیاسی که در تلویزیون بریتانیا برگزار شده بود حضور نداشت و از این جهت ساده انگاری وی میتواند مشکلاتی را برای محافظهکاران به وجود بیاورد.
ایلنا: بزرگترین مسالهای که میتواند ترزا می و محافظهکاران را در صورت پیروزی با چالش روبهرو کند چه خواهد بود؟ آیا میتوانیم بگوییم که تنها حزب کارگر و شخص کوربین تهدید جدی برای آنها قلمداد میشوند یا موضوعهای دیگری هم وجود دارد؟
شاهی: زمانی که محافظهکاران اهداف جریان منتسب به خود را به سمع و نظر عموم شهروندان بریتانیا رساندند، خیلی از کارشناسان متعجب شده بودند و حتی انتقادهایی را به آنها صورت دادند. چراکه با توجه به برنامه آنها عدهای معتقدند که اهداف مطرح شده میتواند برای حزب محافظهکار هزینه داشته باشد. به صورتی که یکی از مواردی که ترزا می روی آن دست گذاشته است، بحث تقلیل خدمات اجتماعی برای بازنشستگان بود که به نظر مفسران بریتانیایی؛ دست گذاشتن روی چنین موضوعی که در یک طرف آن بازنشستگان قرار دارند، میتواند مخاطراتی را برای خانم نخست وزیر در پی داشته باشد.
باید توجه داشت که بازنشستگان در جامعه بریتانیا از ارزش سیاسی بالایی برخوردار هستند. چراکه این طیف از جامعه بریتانیا جمعیتی هستند که در انتخابات به صورت عمده شرکت میکنند و رای آنها تاثیرگذار است. حال اینکه تنها دو هفته قبل از برگزاری انتخابات، اهداف ترزا می و محافظهکاران در ارتباط با حقوق بازنشستگان به نحوی میشود که میتواند خطراتی برای حزب محافظهکار داشته باشد.
ایلنا: به عنوان آخرین پرسش، آیا بریتانیا باید منتظر شگفتی دیگری پس از برگزیت و آن هم در انتخابات پارلمانی زودهنگام باشد یا اینکه ترزامی به راحتی در خانه شماره ۱۰ خواهد ماند؟
شاهی: قاطعیت و حسی که چهار هفته پیش برای پیروزی قطعی از سوی ترزامی مطرح میشد، امروز تا حدودی کاهش پیدا کرده است و حتی اگر محافظهکاران پیروز میدان بشوند، شاید با اکثریت کمتری پیروز انتخابات شوند. لذا موقعیت آنها درپارلمان با چالش روبهرو خواهد شد و همین برآورد موجب شده تا برخی از هم حزبیهای ترزامی از وی انتقاد کنند. به موازات این وضعیت و نظرسنجیهایی که در روزهای گذشته منتشر شده، پیشبینی این انتخابات تا حد زیادی با بنبست مواجه شده است. چراکه فضای فعلی به نفع حزبکارگر در حال تغییر است و از سوی دیگر، باور شکست محافظهکاران هم دشوار به نظر میرسد.
فرجام سخن:
شاهی: این باور که دوران ایدههای چپ و احزاب چپگرا به پایان رسیده، نادرست است. پیروزی شگفتآور «امانوئل ماکرون» در فرانسه و «جاستین ترودو» در کانادا بهرغم تمام چالشهای موجود نشان میدهد که هنوز رهبران لیبرال و چپ کاریزماتیک توانایی بسیج عمومی را در صفوف انتخابات دارند. به گمان من، عدم توانایی حزب کارگر بریتانیا برای پرورش یک رهبر کاریزماتیک یکی از چالشهای اصلی این حزب برای پیروزی در این اتنخابات است. در فضایی که توجه بیش از اندازه به جذبه و جذابیت رهبران سیاسی میشود، جرمی کوربین بهرغم برنامههای قوی عدالت اجتماعی نتوانسته آنطوری که باید و شاید از زیر فشارهای ظاهر محور در امان باشد. پس شاید مشکل پیام که نه بلکه حامل پیام در میان باشد.
گفتوگو: فرشادگلزاری
منبع: ایلنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۵۸۷۵۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رئالیسم سیاسی چیست؟
عصر ایران - رئالیسم سیاسی (political realism) احتمالا قدیمیترین نظریه دربارۀ سیاست بینالملل است. پیشینۀ این نظریه را میتوان در شرح توکیدیدس (thuchydides) دربارۀ جنگهای پلوپونزی و نوشتۀ کلاسیک شون تسه (sun tzu) متفکر چین باستان مشاهده کرد.
جنگهای پلوپونزی به مجموعه جنگهایی گفته میشود که از 431 تا 403 پیش از میلاد بین اسپارت و آتن وجود داشت. نوشتۀ کلاسیک شون تسه نیز "هنر جنگ" نام دارد که دربارۀ راهبردها یا استراتژیهای جنگی است. این کتاب تقریبا همزمان با شرح توکیدیدس دربارۀ جنگهای پلوپونزی (یا پلوپونز) نوشته شده است.
از دیگر چهرههای برجسته در سنت رئالیسم سیاسی میتوان به ماکیاولی و توماس هابز اشاره کرد. با این حال رئالیسم فقط در قرن بیستم، با انگیزههای برآمده از دو جنگ جهانی، به صورت چشمانداز مسلط سیاست بینالملل درآمد.
در حالی که ایدهآلیسم تاکید دارد که "اخلاق" باید راهنمای روابط بینالملل باشد، رئالیسم بر پایۀ تاکید بر "سیاست قدرت" و پیگیری "منافع ملی" بنا نهاده شده است. فرض بنیادی رئالیسم این است که "دولت" بازیگر اصلی صحنۀ بینالمللی یا جهانی است، و چون حکمران است، میتواند به صورت واحدی خودمختار عمل کند.
افزون بر این، پیدایش ناسیونالیسم و ظهور دولت-ملت جدید، دولت را به اجتماع سیاسی همبستهای تبدیل میکند که در آن سایر وفاداریها و بستگیها تابع وفاداری به ملت است.
اندیشمندان رئالیست، مانند تی.اچ.کار و هانس مورگنتا، دربارۀ باور ایدهآلیستی به "اینترناسیونالیسم" و هماهنگی طبیعی به "جامعۀ جهانی"، موضعی انتقادی داشتهاند. تی.اچ.کار معتقد بود که ایمان سادهلوحانه به "حقوق بینالملل" و "امنیت جمعی" در دورۀ میان دو جنگ جهانی، سیاستمداران اروپایی و آمریکایی را از شناخت توسعهطلبی آلمان و اقدام برای جلوگیری از آن بازداشت.
در مقابل، رئالیستها بر این موضوع تاکید دارند که چون اقتداری بالاتر از دولت حکمران وجود ندارد، سیاست بینالملل در شرایط "وضع طبیعی" عمل میکند و به همین علت دستخوش آنارشی است نه هماهنگی.
از این منظر، دولتها در جهان مثل "افراد" هستند در جامعهای فاقد دولت. در چنین جامعهای، هیچ منبع اقتدار مشروعی وجود ندارد که بتواند افراد را از تعرض احتمالی به حقوق یکدیگر بازدارد. در جهان واقع نیز عملا چنین منبع اقتداری وجود ندارد.
اگرچه تشکیل سازمان ملل اقدامی در راستای نقض این توصیف رئالیستی از سیاست بینالملل بوده، ولی ناکارآمدی این سازمان در جلوگیری از نقض حقوق بینالملل از سوی یک دولت، دال بر این است که توصیف رئالیستها از وجود نوعی آنارشیسم در عرصۀ روابط بینالملل کاملا هم بیراه نیست.
با این حال میتوان مواردی را هم مثال زد که شورای امنیت سازمان ملل موفق شده به عنوان یک منبع مشروع اقتدار، مانع نقض حقوق یک دولت از سوی دولتی دیگر شود؛ و یا دولتی را از نقض حقوق ملت تحت حکمرانیاش بازدارد. بیرون راندن ارتش عراق از کویت در جنگ اول خلیج فارس و نیز ساقط کردن حکومت معمر قذافی برای ممانعت از کشتار مردم لیبی، هر دو با مجوز شورای امنیت سازمان ملل صورت گرفت.
بنابراین در چنین مواردی، شورای امنیت سازمان ملل مظهر "اقتداری بالاتر از دولت حکمران" است و مانع از پیدایش تام و تمام "وضع طبیعی" در عرصۀ روابط بینالملل میشود.
در مجموع به نظر میرسد سازمان ملل متحد، وضعیتی مابین توصیفات و انتظارات رئالیستها و ایدهآلیستها از روابط بینالملل ایجاد کرده است. یعنی مانع تحقق کامل توصیفات رئالیستها بوده، ولی انتظارات رئالیستها را چنانکه باید برآورده نکرده است.
به هر حال مطابق نگرش رئالیسم سیاسی، نظام بینالمللیِ آنارشیک، نظامی است که در آن هر دولتی مجبور است به خود کمک کند و به منافع ملی خود، که اساسا موجب بقای دولت و دفاع از سرزمین تعریف میشود، ارجحیت دهد.
به همین دلیل است که رئالیستها بر نقش قدرت در مسائل بینالمللی چنین تاکید شدیدی دارند و میخواهند قدرت را بر اساس آمادگی نظامی یا نیروی نظامیاش بشناسند.
البته آنارشی بینالمللی به معنای درگیری بیامان و جنگ بیپایان نیست. رئالیستها تاکید دارند که الگوی "درگیری و همکاری" عمدتا با نیازمندیهای "توازن قوا" هماهنگ است.
این دیدگاه که در پی ایجاد امنیت ملی است، اذعان میکند که دولتها وارد اتحادهایی میشوند که اگر در برابر یکدیگر به حالت توازن درآیند، ممکن است در بلندمدت صلح و ثبات بینالمللی را تضمین کنند. اما اگر توازن قدرت به هم ریزد، نتیجۀ احتمالی جنگ است.
دربارۀ نسبت رئالیسم با "وضع طبیعی" باید این نکتۀ را متذکر شد که رئالیستها معتقدند "نظم بینالمللی" همان "وضع طبیعی" کلاسیک نیست، زیرا قدرت و ثروت و سایر منابع در میان دولتها به طور برابر توزیع نشده است.
در واقع بازیگران اصلی به طور سنتی با موقعیت "قدرتهای بزرگ" هماهنگ شدهاند. سلسلهمراتب برآمده از دولتها، که حاصل این وضع است، تا حدی نظمی را به نظام بینالمللی تحمیل میکند، و کنترلی را نشان میدهد که قدرتهای بزرگ از راه بلوکهای تجاری، "مناطق نفوذ" و مستعمره کردن، آشکارا بر "دولتهای تابع" اعمال میکنند.
این وضع در دورۀ جنگ سرد به ایجاد نظم جهانی دوقطبیای انجامید که در آن رقابت بین بلوک قدرت ایالات متحدۀ آمریکا و بلوک قدرت شوروی به بیشتر بخشهای جهان گسترش یافت.
رئالیستها معتقدند که دوقطبی بودن جهان به حفظ صلح کمک میکرد زیرا هزینههای نظامی فزاینده منجر به به ایجاد سیستم بازدارندۀ فعالیت هستهای میشد؛ بویژه زمانی که در دهۀ 1960 احتمال نابودی حتمی متقابل تشخیص داده شده بود.
از این رو سلسلهمراتبی باثبات بر پایۀ مقررات پذیرفته شده و فرایندهای شناخته شده جلوی آنارشی را گرفت و رئالیستها را تشویق کرد تا اندیشۀ تعدیلشدهای را بپذیرند که آن را "جامعۀ آنارشیستی" نامیدند.
رئالیسم سیاسی بر "جدایی سیاست از اخلاق" تاکید دارد. همین تفکیک، مبنای مهمترین انتقادها به این نگرش سیاسی بوده است. منتقدان میگویند رئالیسم سیاسی مایۀ مشروعیت رقابت نظامی و جاهطلبی قدرتهای بزرگ و کوچک است. از نظر منتقدان، "سیاست قدرت" جهان را در آستانۀ "فاجعۀ هستهای" قرار داده و در تامین صلح هم چندان موفق نبوده.
انتقاد دیگر را نظریهپردازان فمینیست مطرح کردهاند که معتقدند رفتار قدرتجویانه و پرداختن به امنیت ملی و قدرت نظامی، همگی بازتاب سلطۀ مردان بر عالم سیاست است که ترجیحاتشان اساسا تجاوزگرایانه و رقابتجویانه است.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: «ایدهآلیسم» در سیاست جهانی یعنی چه؟ «وضع طبیعی» ؛ عرصۀ خشونت یا آزادی؟ «سیاست واقعی» چیست؟