پیام ویژه حمله تروریستی تهران/ در خانطومان برای بهارستان/ «آتش به اختیار» در چارچوب قانون و اخلاق
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۰۵۳۰۸
روز چهارشنبه گذشته، روز حساس و مهمی برای مردم ایران بود. تعدادی حرامی تا دندان مسلح با هجوم به مردم در مجلس و محوطه حرم مطهر امام، وحشیانه، 17 نفر از هموطنان روزهدارمان را به شهادت رساندند.
سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آنرا سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
********
پیام ویژه حمله تروریستی تهران
جعفر بلوری در روزنامه کیهان نوشت:
روز چهارشنبه گذشته یعنی 17 خرداد ماه سال 96، روز حساس و مهمی برای مردم ایران به ویژه پایتختنشینان بود. تعدادی حرامی تا دندان مسلح با هجوم به مردم در مجلس و محوطه حرم مطهر امام، وحشیانه، 17 نفر از هموطنان روزهدارمان را به شهادت رساندند و دهها نفر را زخمی کردند؛ اما ظرف چند ساعت، به سزای عمل پلیدشان رسیدند. درباره اینکه این حادثه چطور اتفاق افتاد و هدف آن چه بود، طی همین چند روز گذشته گزارشها و خبرهایی منتشر شده و همچنان نیز منتشر میشود. اما نکات مهم دیگری هم وجود دارد که شاید آن طور که باید، به آنها پرداخته نشده باشد که در این وجیزه به آنها اشاره خواهیم داشت:
1- حمله تروریستی روز چهارشنبه اگرچه تلخ بود اما، برکاتی هم به دنبال داشت. نمایان شدن چهره واقعی کسانی که با حمله به مدافعان حرم، خود را مدافع مردم جا زده و این عزیزان را «مدافع اسد» مینامیدند! یکی از این برکات است. تصورش را بکنید اگر 5 سال پیش مدافعان حرم، به کمک کشورهای همسایه خود یعنی سوریه و عراق نشتافته بود، این کشورها قطعا اکنون در کنترل تروریستهایی بودند که چهارشنبه در تهران دست به جنایت زدند. وضعیت کشورمان امروز چگونه بود اگر، دو کشور تکفیری، همسایهمان بودند؟! هر روز وقوع چندین حمله تروریستی و انتحاری در هر نقطهای از کشور؛ درست مثل عراق، سوریه و لیبی؛ غیر از این است؟ روز چهارشنبه، مظلومیت مدافعان حرم، شهدای مدافع و بچههای سپاه اندکی معلوم و حمله کنندگان به این عزیزان، رسوا شدند.
اتحاد مثال زدنی که پس از این حادثه بین تمام اقشار مردم و مسئولین به وجود آمده را نیز باید قدر دانست. هنرمند، ورزشکار، بازیگر سینما، سیاستمدار و چپ و راست، پس از وقوع این حادثه، نه تنها نترسید بلکه، برای دشمن رجز هم خواند. انتخابات ریاست جمهوری را که پشت سر گذاشتیم، عدهای به مثابه جنگ میپنداشتند تا با دو قطبی کردن جامعه، رای جمع کنند. این حادثه تا حد زیادی زخم دوقطبی را ترمیم و دل مردم و مسئولین را به هم نزدیکتر کرد که این هم از برکات این روز است.
2- گفته شده، 6 نفر از شهدا و مجروحین این حادثه سپاهی هستند. سپاه در کنار سایر نیروهای نظامی و امنیتی و اطلاعاتی کشور در روز چهارشنبه، انصافا خوش درخشید. طبق گزارشهای رسمی طی دو روز گذشته نیز ضربات مهلکی بر پیکر پس ماندههای تکفیری در برخی نقاط غربی کشور وارد کرده و «کلکشان را کندهاند» و گزارشهای آن نیز به طور مرتب منتشر میشود. شاید امروز وقت خوبی برای گله و شکایت نباشد چرا که میگویند - و درست هم میگویند- باید اتحاد را حفظ کرد اما، از برخی مسئولین به خاطر جفاهایی که بر این نهاد در طول انتخابات کردند که میشود یک انتقاد خشک و خالی کرد، نمیشود؟! به امید روزی که مسئولین برای رسیدن به یک مشت رای بیشتر، به مولفههای قدرت آن نظامی که خود بخشی از حاکمیت آن هستند، حمله نکنند. تضعیف چنین نهادهایی میتواند به منزله چراغ سبزی باشد برای طراحان آمریکایی و سعودی برای انجام چنین حملاتی. انشاءالله که اشتباه باشد اما، برخی در جریان انتخابات اخیر، ناخواسته چنین چراغ سبزی را نشان دادند!
3- بدون کوچکترین تردیدی پشت حمله تروریستی تهران، تنها یک گروه «شکست خورده تکفیری» یعنی داعش قرار ندارد و احتمالا چند کشور این عملیات را سازماندهی و اجرا کردهاند. از تغییر و تحولات در سازمان جاسوسی آمریکا (سیا) بگیر تا تحولات اخیر در عربستان و قطر، میتواند در وقوع این حمله کور نقش داشته باشد. تیم به شدت ضد ایرانی که ترامپ دور خود جمع کرده و در همین چند هفته گذشته روی آن به طرز غیر عادی مانور داده را نباید از نظر دور داشت. انتصاب« مایکل دی آندریا» ملقب به آیتالله مایک! به عنوان مسئول دفتر تجسس ایران در سیا و ساخت فیلم تبلیغاتی برای وی از سوی آمریکاییها، از جمله اقدامات بیسابقهای است که نباید به سادگی از کنار آنها گذشت. تاکنون سابقه نداشته سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا یا هر کشور دیگری، مهرههای خود را معرفی کنند، چه رسد به اینکه، برای آنها فیلم تبلیغاتی ساخته و ماموریت آنان را هم اعلام نمایند. آمریکاییها صراحتا میگویند، ماموریت این جاسوس ترور است! و برای اثبات این اظهارات گفتهاند، بن لادن را با نقشه همین «دی آندریا» به قتل رساندهاند! انتصاب «جیمز متیس»، وزیر دفاع به شدت ضد ایرانی ترامپ که در همان محافل آمریکایی به «سگهار» معروف است نیز بخش دیگر این ماجراست.
رئیسجمهور آمریکا، عربستان، مرکز ایدئولوژی داعش و تروریستهای تکفیری را اولین مقصد سفر خارجی خود پس از پیروزی در انتخابات قرار داد تا در نشست صد در صد ضد ایرانی ریاض مشارکت کند. برنامه محوری این نشست، اعلام خبر تشکیل «ناتوی عربی» بود که هدف اعلامی و رسمی آن هم، مقابله با ایران عنوان شده است! آنچه امروز در قطر جریان دارد و این کشور را تا مرز جنگ پیش برده نیز با نشست ریاض ارتباط مستقیمی دارد. گفته میشود یکی از دلایل حمله سعودیها به قطر، مخالفت دوحه با محور اصلی نشست ریاض یعنی مقابله با ایران و حزبالله لبنان و همچنین مخالفت با پرداخت حقالسهم خود از تشکیل ناتوی عربی است. بنا بر این اگر بگوییم، حادثه روز چهارشنبه با این تحولات ارتباط مستقیمی دارند، بیراهه نرفتهایم.
4- «کشتن» اولویت نخست عاملان این حمله نبود چرا که اگر چنین بود، مراکز دیگری بودند که شاید، راحتتر میشد به آنجا حمله کرد و تعداد بیشتری از مردم را به شهادت رساند. به نظر میرسد اولویت نخست آمریکا و سعودی، انتقال پیام بوده باشد. پیامی به ما و پیامی هم به سایر نقاط دنیا. انتقال این پیام که «ایران دیگر جزیره ثبات نیست» و «امنیت در این کشور از بین رفت»، پیام این حادثه برای جهان میتواند باشد. نا امن شدن ایران آرزوی آمریکا و سعودی است و این آرزو را کتمان هم نمیکنند. مخاطب پیام آنها به ما اما میتواند برخی مسئولین کشورمان باشند. چگونه؟ بخوانید:
به گفته بالاترین مقامات رسمی و اجرایی عراق و سوریه، اگر ایران نبود داعش و سایر گروههای تروریستی تکفیری اکنون در بغداد و دمشق و حتی همین کشورهای مرتجع در حال خلافت! بودند. پروژه داعش، پروژه پرهزینهای برای دنیای استکبار بود. قرار بود با این حرامیها علاوه بر زدن ریشه اسلام، فروش سلاح و تسلط بر چاههای نفت، به مقابله با ایران و حزبالله لبنان پرداخت تا رژیم صهیونیستی در حاشیه قرار بگیرد. ایران اما، با جانفشانیهای همین شهدای مدافع حرم، تمام محاسبات آنها را به هم ریخت. امروز تنها بخش بسیار کوچکی از عراق در چنگال داعش باقی است و اوضاع در سوریه نیز باب میل آنها پیش نمیرود؛ طوری که آمریکاییها خود مستقیما وارد میدان شده و بعضا به نیروهای عراقی و سوری مستقیما حمله میکنند. شاید با طراحی حمله تروریستی تهران، به دنبال رساندن «پیام ترس» به کسانی بودهاند که، میترسند! کسانی که معتقدند توانمندیهای نظامی ما با یک حرکت آمریکا، نابود میشود. کسانی که توانمندیهای ما را در حد تهیه آبگوشت بزباش و قرمه سبزی میدانند. هدف از تدارک این حملات شاید، انتقال پیام «ترس» به مردم هم بود. آمریکاییها در همین چند سال گذشته، نتیجه ترساندن را خوب دیدهاند. شاید این بار میخواستند با ترساندن مردم و برخی مسئولین، ما را دچار اشتباه محاسباتی در تحولات جاری منطقه کنند! اما حضور حیرتانگیز دیروز مردم در مراسم تشییع شهدای ترور رمضان در کنار واکنشهای خارقالعاده مردمی به این حادثه نشان داد، مردم ایران بیدی نیستند که با این بادها بلرزند.
5- اتفاق روز چهارشنبه یک پیام ویژه هم داشت. اینکه، شیطان شیطان است و با «بزک» نمیتوان ماهیت آن را تغییر داد. حادثه چهارشنبه تهران، بزک آمریکاییها را شست و چهره واقعی این کشور را بار دیگر به مردم نشان داد. «عدهای از مردم» شاید نمیدانستند شاید هم فراموش کرده بودند که چرا قریب به 40 سال است مرگ بر آمریکا میگوییم. در چند سال گذشته نیز تلاش زیادی برای حذف این شعار از سوی برخیها شد تا «آن عده»، همچنان نادان بمانند. در کنار تلاش برای اعتمادزایی!، این عده از هیچ کاری تاکید میشود از هیچ کاری برای بزک کردن این شیطان دریغ نکردند، از تحریف سخنان امام بگیر تا گفتن «دوران این حرفها گذشته» استفاده کردند. این حادثه نشان داد، برخی از معضلات، خود حاصل مذاکره و اعتمادند! به ویژه وقتی طرف مذاکره کشوری با مختصات آمریکا باشد. مگر معضل «داعش» در بحبوحه «مذاکرات» اتمی ساخته و پرداخته نشد؟!
این احتمال هنوز هست که حملات مشابهی را برنامهریزی و به اجرا بگذارند اما با هوشیاری که مردم و مسئولین کشور بعد از این حادثه به دست آوردند، احتمال تکرار چنین حوادثی بسیار کم است. خبرهای خوبی از دستگیری و متلاشی شدن عقبه این تکفیریها با همکاری مردم به گوش میرسد. با وجود چنین مردمانی، چنین نیروهای نظامی مخلص و با ارزشی و به شرط حفظ این هوشیاری و صد البته دل بریدن از دشمن، هم کلک آنها به زودی کنده میشود، هم توان تکرار چنین جنایاتی از دشمن گرفته خواهد شد.
در خانطومان برای بهارستان
حسین قدیانی در روزنامه وطن امروز نوشت:
چند هفته پیش در انتخابات، رأی داد و چند روز پیش در امتحانات، جان! و این قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، شنیدن دشنام دوست و چند روز پیش، دیدن دشنه دشمن! و این هم قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، تحریم مالی از ناحیه دوست و چند روز پیش، تهدید جانی از سوی دشمن! و این هم باز، قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! چند هفته پیش، خنجر از پشت و چند روز پیش، تیر از مقابل! و باز این هم قصه همیشگی تأمینکنندگان امنیت این کشور است! لباسشخصیها! خشونتطلبها! مداخلهکنندگان در سیاست! آه از این همه مظلومیت «سپاهیان عزیز» که حتما باید اینگونه مظلومانه و در دسترس و از نزدیک شهید شوند تا از نظر جماعتی قلیل اما پرادعا، لااقل برای چند روزی «محترم» شمرده شوند! خانطومان کجا و میدان بهارستان کجا؟! اما آن رزمنده جان بر کف، چند سال پیش در جبهه شام به شهادت رسید برای همین جبهه مجلس! و برای همین سنگر قوه مقننه! و برای همین نهاد قانونگذاری! رخداد 17 خرداد 96 میتوانست هر روز و در ابعادی به مراتب بزرگتر رخ دهد، اگر سپاه قدس، قائل به این نظریه کاملا مبتنی بر عقل نبود که دشمن را در همان موطن اصلی خود متوقف نگه دارد! پس به عدد شهدای روز چهارشنبه، همه شهدای مدافع حرم امنیت کشور را اضافه کنید! آری! گاه هست که تو در بهارستان، شهید نمیشوی لکن هر کجا که به شهادت برسی، یکی هم برای تأمین امنیت همین بهارستان است! و «قانونگرایی» از این بالاتر که تو برای تأمین امن و امان قانون و قانونگذار، دست از جان شیرین بشویی؟! باز هم به این بچهها بگویید «ضد قانون»! باز هم به این بچهها بگویید «مدافعان اسد»! باز هم به این بچهها بگویید «افراطی»! باز هم به این بچهها بگویید «تندرو»! باز هم به این بچهها بگویید «ترمزبریده»! و باز هم شعار بدهید «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران»! لکن از یاد نبرید که جان را برای ایران، همان رزمنده تقدیم کرد که بیتفاوت نسبت به غزه و لبنان نبود! هیهات! آنچه مؤید ایرانی بودن و ایراندوستی و ملیگرایی است، فقط تاییدی در فلان صفحه شناسنامه نیست، که ملیت منافقین هم ایرانی بود و هنوز هم ایرانی است! آنچه واقعا حکم به ملیگرایی یک ایرانی میدهد، نه شعار «نه غزه، نه لبنان» که احترام گذاشتن به مصادیق ملیت است! و از جمله این مصادیق «قانون» است! یکی در انتخابات میبازد و با وجود کوهی از شکایت مستند، هرگز تخطی از موازین قانونی کشور نمیکند؛ یکی هم هنوز انتخابات تمام نشده، اعلام پیروزی میکند! این دومی هم ایرانی است اما بدان سبک و سیاق که گروهک ضاله منافقین میپسندد! که داعش میپسندد! مگر چه کرد روز 17 خرداد، داعش؟! الا حمله به نهاد قانونگذاری کشور؟! حمله به قانون که فقط اسلحه نمیخواهد! تو میتوانی دروغ بزرگ تقلب را اسم رمز آشوب کنی و به همه پندها و اندرزها و هشدارها و تذکرات مبنی بر حرکت روی ریل قانون، رسما بخندی و قریب 2 سال، با آبروی مملکت بازی کنی و به دشمن، گرای تحریم بدهی و بیآنکه از اعضای رسمی داعش باشی، رسما داعشی باشی! با همان توهم! و با همان توحش! بیخود نیست که زنجیرهایها، روزی لوگوی روزنامه خود را با رنگ پرچم تکفیریها ست میکنند و روز دیگر وقیحانه تیتر میزنند «سرتیپ حسین همدانی در سوریه کشته شد!» نه! آن که کشته شد، در سوریه نبود! در همین ایران خودمان بود! آنجا که جماعتی وقیح، انصاف، وجدان، ایمان، ملیت و قانونگرایی خود را بارها و بارها کشتند! آنجا که طعنه زدند و زخم زبان زدند «داعش را با مذاکره هم میتوان رام کرد!» جناب آقای کرباسچی! 17 خرداد، شما کجا بودید که در بهارستان نبودید؟! بسی دوست داشتیم بدون خون و خونریزی و جنگ و جدال و اسلحه و گلوله، شاهد هنرنمایی حضرتعالی باشیم! والله با من بود، شما را اعزام میکردم نه به سوریه، بلکه به همین بهارستان، وقیحانه میگویید اتحاد؟! با کی؟! با شما؟! شما در اتحاد با ابوبکرالبغدادی هستید!
شما در اتحاد با برادران سعودی خود هستید! شما در اتحاد با منافقین هستید! شما در اتحاد با تروریستها هستید! کم از پشت، خنجر زدید به مدافعان حرم؟! کم کنایه زدید؟! کم نیش زدید؟! اگر داعش، نهاد قانونگذار را هدف گرفت، شما هم مکرر اصل و اساس قانون را تخریب کردهاید! و هیچ بویی بدتر و حالبهمزنتر از تمرد از قانون نیست! داعش اسلحه دارد و با گلوله علیه قوه مقننه قیام میکند و شما روزنامه دارید و با قلم علیه قانون قیام میکنید! داعش در بهارستان، کپی برابر اصل شما بود در هشتاد و هشتستان! داعش هم اگر انتخابات برگزار کند، قبل از رأیگیری، اعلام پیروزی میکند! و من این همه را نوشتم تا بگویم رأی دادن در انتخابات جمهوری اسلامی زیباست اما خون دادن در امتحانات جمهوری اسلامی، از آن هم زیباتر است! و این دومی، کار «شهید» است! همان مظلوم همیشگی که اگر دشنه دشمن هم نباشد، دشنام دوست، سهم او را بخوبی میدهد! هان ای شهدا! حالا دیگر از زخمزبانها راحت شدید! ما را اما، این قصه ادامه دارد... .
از حفرههای سیاستورزی تا تهدید امنیت ملی
محمد اسماعیلی در روزنامه جوان نوشت:
نظام سلطه طی 38سال گذشته صدها برنامه پیچیده، چندلایه و مدون برای پیشبرد اهداف خود در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی ایران داشته که بر اساس اولویتهای مختلف میتوان تقسیمبندیهای گوناگونی از این دشمنیها ارائه کرد که قریب به اتفاق آن به بن بست خورده است.
براساس یکی از همین تقسیم بندیهای سه گانه «کوتاه، میان و بلندمدت» نظام سلطه مبنی بر
1-«ثبات زدایی از امنیت داخلی کشور»، 2- «ایجاد دوقطبی مردم –حاکمیت» و3- « استحاله سیاسی حاکمیت» دانست که حملات تروریستی روز چهارشنبه تهران در حرم حضرت امام (ره) و مجلس شورای اسلامی در دسته سوم قابل جاگذاری است.
غربیها بر اساس دکترین مقابله با ایران معتقدند که این سه سناریو باید به صورت همزمان در دستور کار قرار گیرد چرا که تمرکز بر یکی از آنها نافی دو گزاره دیگر نیست و تمرکز توأمان روی هر سه محور، قدرت اثرگذاری آنها را افزایش میدهد و میتواند جمهوری اسلامی ایران را در بازه زمانی کوتاهتری دچار فروپاشی کند.
از میان سه گزاره «ثباتزدایی از امنیت داخلی کشور»، «ایجاد دوقطبی مردم –حاکمیت» و «استحاله سیاسی حاکمیت » یا همان اهداف کوتاه، میان و بلندمدت امریکاییها سومین طرح خود مبنی بر « استحاله سیاسی حاکمیت» را در قالب «تغییر رفتار ایران» دنبال میکنند، به این معنا که تغییر رفتار ایران در حوزههای مختلف منطقهای - بینالمللی میتواند تأثیرات چشمگیر و خیرهکنندهای بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران گذاشته و حتی کارکرد انقلاب ایران را طی سالهای نزدیک، به پایین ترین درجه ممکن برساند، به گونهای که میزان اثرگذاری ایران روی بسیاری از تحولات و رویدادهای منطقهای و فرامنطقهای در حد یک کشور دسته سوم قاره آفریقا تنزل پیدا کند.
2 ـ سومین هدف تحت عنوان « استحاله حاکمیت سیاسی» که تحت پوشش « تغییرات جدی در رفتار-گفتمان انقلاب به خصوص در عرصه خارجی» دنبال میشود را میتوان در برخی از تحولات چهار سال اخیر به خوبی مشاهده کرد که مهمترین آن ایجاد تغییرات جدی و«تعهدات قابل تأمل» دولت ایران با سازمانهای بینالمللی است که از جمله آخرین آن امضا و اجرای سند 2030 میباشد، سندی که میتواند همانند روح و متن برجام و همچنین FATF یا کنوانسیون پالرمو ابتدا زنجیرهای از تعهدات را ایجاد و در نهایت رفتار کشورمان در عرصه منطقهای و بینالمللی را «استانداردسازی» کند.
خروجی پذیرش اینگونه تعهدات بینالمللی در حوزههای مختلف هستهای، علمی، آموزشی، امنیتی و بانکی میتواند به تحدید قدرت مانور ایران در حوزههای مختلف ختم و در چارچوب دلخواه امریکاییها قرار دهد که بر اساس آن ایران به کشور تبدیل میشود که نمیخواهد و بهتر بگوییم نخواهد توانست در مواجهه با کشورهای قدرتمند غرب و شرق تقابلی را صورت داده و منافع و خواستههای بینالمللی خود را تنها در صورت موافقت مثبت ایالات متحده در دستور کار قرار خواهد داد.
3ـ تغییر ماهیت انقلاب اسلامی که مصادیق آن «زدودن مفاهیم انقلابیگری و تراشیدن مؤلفههاییاز گفتمان انقلاب اسلامی» است را میتوان با جستوجو در سخنرانی و موضعگیری برخی از سیاستمداران طی چهار سال اخیر به وفور مشاهده کرد؛ سیاستمدارانی که یک ماه منتهی به روز برگزاری انتخابات رویکرد نظام در دهه60 و در مواجهه با گروهکهای تروریستی را زیر سؤال برده و صنعت دفاعی – نظامی کشور را دستاویز رقابتهای انتخاباتی قرار داد تا جایی که اصل برخورد قانونی و عقلانی حاکمیت با تروریستهای دهه60 افراطیگری نامیده شد!
به بیان بهتر عملکرد و نوع رفتار- گفتار برخی از سیاستمداران داخلی طی چهار سال اخیر را میتوان مهمترین عامل پیشبرد اهداف نظام سلطه در سه گانه مورد اشاره دانست، به این معنا که تا زمانی هدف یک جریان سیاسی در داخل کشور «بی توجهی به مؤلفههای اساسی گفتمان انقلاب در عرصه بینالمللی» است باید توقع تحقق سناریوی نخست یا همان «بیثبات کردن امنیت داخلی کشور» را داشت. به اعتقاد عناصر این طیف استمرار «امنیت پایدار داخلی» تنها نمیتواند ناشی از اقتدار سازمانهای امنیتی-انتظامی باشد و پایداری این امنیت مشروط به تعامل سازنده با نظام سلطه (کم توجهی به مؤلفههای نظیر انقلابیگری و استکباری ستیزی از گفتمان انقلاب اسلامی) میباشد به همین دلیل است که در مناظرات انتخاباتی بیمحابا عملکرد نهادهای وابسته به حاکمیت در عرصه امنیتی مورد خدشه قرار میگیرد.
«امنیت پایدار»به عنوان یک موهبت الهی، مسئلهای است که رهبری قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز از آن یاد میکند و از مسئولان ارشد کشور در زمینه تعمیق گسلهای اعتقادی، جغرافیایی، زبانی و قومی انتقاد میکند. معظمله در دانشگاه امام حسین میفرمایند: «هدف کوتاه مدت آنها «برهم زدن امنیت کشور و ایجاد آشوب و فتنه» است... هدف بلند مدت دشمنان از بین بردن اصل نظام است و این موضوع بر خلاف سالهای اول انقلاب، دیگر صراحتاً اعلام نمیشود.»
4 ـ عملکرد و نوع رفتار- گفتار برخی از سیاستمداران داخلی طی چهار سال اخیر در پیشبرد اهداف نظام سلطه در دومین پایلوت سناریوی مورد اشاره یا همان «ایجاد دو قطبی مردم –حاکمیت» بسیار موثر و تعیینکننده است، همان موضوعی که رهبری در سخنرانی مورد اشاره بیان میکنند: «در طراحی بدخواهان، اقتصاد کشور نباید حرکت کند، معیشت مردم باید لَنگ بماند، کار و تولید رونق نگیرد و بیکاری بهعنوان یک بلا باید عمومیت پیدا کند تا در نهایت، مردم از جمهوری اسلامی ناامید شوند.»
این بدان معناست که نه تنها «استمرار امنیت پایدار کشور» بستگی به نوع رفتار، موضعگیری و عملکرد مسئولان ارشد کشور دارد و بر اساس ارتباط مستقیم این دو (حاکمیت - امنیت)، مقامات محوری کشور باید از ورود به مباحث هزینه زا نظیر «تخطئه دستاوردهای دفاعی-نظامی» یا «مشروط کردن امنیت کشور به انفعال در برابر دشمن» اعراض کنند، بلکه باید در انتخابات دوگزاره ( قدرت – خدمت) خدمتگزاری به جامعه را انتخاب کنند چرا که ناتوانی به خصوص در عرصه دولتها و وزارتخانههای تابع میتواند زمینههای نارضایتیهای اجتماعی و سپس سیاسی را مقدمهسازی کند و دوگانه « مردم – حاکمیت » را رقم بزند.
5ـ مهمتر از اینکه نوع رفتار و کارکردهای مسئولان ارشد ارتباط مستقیمی با «امنیت پایدار» و «رضایتمندی مردم از حاکمیت اسلامی» دارد میتواند حیات یا ممات انقلاب اسلامی را بر پایه این دو موضوع (1-امنیت و2- رضایت اجتماعی از حاکمیت) رقم بزند به این معنا که با آدرس غلط دادن به افکار عمومی تحقق تمام و کمال «امنیت و معیشت» را در گرو چشمپوشی از مولفههای اساسی گفتمان انقلاب اسلامی و ارتباط یک سویه با غرب و بهویژه ایالات متحده معنا کنند که نتیجه این رویکرد چند بعدی ممات انقلاب اسلامی در هر دو بعد داخلی و بینالمللی است.
بهراستی حاکمیتی که نمیتواند «امنیت و معیشت» را به ارمغان بیاورد، میتواند نقش محوری در تحولات منطقهای و بینالمللی ایفا کند و آیا با چنین شرایطی «اقتدار داخلی» و «اعتبار بینالمللی» جمهوری اسلامی ایران معنایی دارد؟
سازش، مسیری بی بازگشت
دکتر حسن کربلایی در روزنامه رسالت نوشت:
جنس کار امام (ره) یک انقلاب به تمام معنا بود. کم و کیف کار او یک تحول اجتماعی و سیاسی یا تغییر مناسبات بر اساس ملاحظات قدرتهای داخلی و خارجی یا به تعبیر درست تر یک رفرم اجتماعی نبود. نهضت های یک صد ساله اخیر در ایران با پشتیبانی مردم هرگز به دنبال یک انقلاب به معنای تمام و کمال نبودند لذا نه تنها به اهداف حداقلی خود نرسیدند بلکه در مدت کوتاهی ورق برگشت و استبداد با شکل و شمایل جدید و آرایش نو وارد صحنه های سیاسی و اجتماعی شد. جنس اندیشه امام راحل در حوزه فلسفه سیاسی معطوف به انقلاب و تغییرات بنیادین در همه حوزه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بود. شناخت اندیشه سیاسی امام (ره) بدون فهم این مهم ممکن نیست. مانیفست سیاسی امام راحل در پیام 30 صفحهای پذیرش قطعنامه به خوبی پرده از تئوری ایشان مبتنی بر تغییر و انقلاب برمی دارد.
حضرت امام پذیرش قطعنامه را آغاز یک جنگ میداند و میفرماید؛ "امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد شروع شده است."
امام (ره) انقلاب اسلامی را به عنوان نمایندگی جبهه حق معرفی میکند و بر این موضع پای میفشارد.
امام راحل در پی تغییر جهان و زمینه سازی برای ظهور حضرت صاحبالزمان (عج)
یگانه منجی عالم بشریت بود و از این موضع تا آخرین روزها و لحظات عمر با برکت خود اندکی عقبنشینی نکرد.
دنیای اسلام بر اساس ریلی که امام (ره) درست کرد به سوی بیداری اسلامی پیش رفت و دیکتاتورهای منطقهای و فرامنطقهای یکی پس از دیگری سقوط کردند. اما جهان استکبار و استبداد برای انحراف ملتهای مسلمان با بهرهگیری از جبهه نفاق در دنیای اسلام به نهضت جهانی امام (ره) از پشت خنجر زدند. آنها به صورت سپری درآمدند که رژیم صهیونیستی و آمریکای جنایتکار را در منطقه محافظت کردند. اما به زودی دنیای اسلام بیدار میشود و با عبور از سد منافقین خود را به مرزهای انقلاب اسلامی و اجرای احکام الهی در بلاد خود می رساند.
انقلاب اسلامی هم پس از عبور از منافقین و لیبرالها و جریان الحاد در سال 60 اوج گرفت. نظام، کشور، علما و مردم برای عبور از جبهه نفاق هزینه زیادی پرداخت کردند. پرداخت این هزینه گرچه اکنون رو به کاستی است اما همچنان ادامه دارد.
برخی در داخل و خارج بر این گمان هستند که با نفی انقلابیگری ایران را روی سفره تعهدات رنگارنگ جهانی بنشانند.
برجام هستهای را به برجام منطقهای وصل کنند و اسناد سازمان ملل هم که به بهانه جهانی شدن متضمن سکولاریزه کردن همه نظامهای روی زمین است را بر ما تحمیل کنند.
آنها برآنند که سامانه آموزش در کشور بر اساس سند منحط 2030
منبع: مشرق
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۰۵۳۰۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
باقری: بریکس برای تحرک کشورهای عضو در چارچوب چندجانبه گرایی ابتکار عمل دارد
« علی باقری» معاون وزیر امور خارجه که برای شرکت در نشست معاونین و نمایندگان ویژه در امور خاورمیانه کشورهای بریکس به مسکو سفر کرده است، در حاشیه این نشست، با چانگ نماینده ویژه رئیس جمهور چین دیدار و گفتگو کرد.
به گزارش ایسنا، باقری در این دیدار گفت، بریکس نشان داد دارای ابتکار عمل برای نقش آفرینیها در صحنه و تحرک کشورهای عضو در چارچوب چند جانبه گرایی است.
طرف چینی نیز در این دیدار ، ضمن محکومیت مجدد حمله رژیم صهیونیستی به سفارت ایران در دمشق ، گفت، از اقدامات ایران در دفاع از حقوق مردم فلسطین تشکر می کنیم و اقدامات ایران در منطقه را شایسته می دانیم. این مقام ارشد چینی افزود، پکن بر این باور است که ایران همواره در خاورمیانه شریک راهبردی است.
در ادامه طرفین به بحث و بررسی موضوعات مورد علاقه طرفین پرداختند.
انتهای پیام