جریانی تا اراده میکرد صدها بیلبورد هدفمند در سطح شهر نصب میشد/ بدنه اداری کشور نباید با گرایشهای سیاسی چیده شود/ بلوغ سیاسی مردم رای آنها را به خاتمی نزدیک کرد
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۳۶۲۰۵۴۲
صفایی فراهانی از معدود چهره های ایران است که در چند حوزه مختلف سیاست، اقتصاد و ورزش فعالیت داشته است. مردی که به رویکردهای تکنوکراتیک شهره است امروز در برابر سوالاتی که به احتمال حضور مجدد او در سمتهای اجرایی اشاره میکند میخندد. صفایی فراهانی از اینکه در نظرسنجیهای توییتر به عنوان بهترین گزینه برای شهرداری تهران از سوی کاربران انتخاب شده تعجب میکند و معتقد است هنوز برخی افراد تحمل حضور مجدد او را در سمتهای اجرایی کشور ندارند و این مساله را به فال نیک میگیرد چرا که قلبا به نسل جوان ایران ایمان دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ذیل مصاحبه تفصیلی اینا با محسن صفاییفراهانی را میخوانید:
انتخابات ۹۶ فقط انتخاب یک دولت نبود؛ یک رفراندوم بود
تحلیل شما از پیام رای مردم در انتخابات ریاست جمهوری چیست؟ آقای روحانی در تبلیغات انتخاباتی این دوره چرخشی در اظهارات خود به سمت رویکردهای اصلاحطلبانهتر داشت. اظهارات مطرح شده طبعا مطالباتی هم به دنبال خواهد داشت. پیام رای مردم چه بود؟
بیان روحانی بیان خود او نبود؛ بلکه بیان جامعهای بود که میخواهد با رای خود تحول ایجاد کند. بعد از ۱۱۰ سال که از مشروطیت میگذرد، درخت مشروطه به بار نشسته است. کشور در بیست سال گذشته شاهد تحولات اساسی در جامعه مدنی و رشد سیاسی مردم است و این پیام روشنی برای مسئولان است. ۲۰ سال برگزاری انتخابات و مشارکت جدی و رفراندوم گونه مردم نشان میدهد مردم از چه رشد و توانایی برخوردار شدهاند. این دستاورد بزرگی برای ایران در منطقه است.
روحانی هم برآیندی از خواستههای مردم را مطرح کرد. مردم درک میکنند امروز قرن ۲۱ است. در این ۲۰ سال به دلیل رشد فضای مجازی و رسانهها و دانشی که در جامعه ایجاد شده است شاهد تغییراتی هستیم. نزدیک به ده سال است که سالی یک میلیون دانشجو در دانشگاههای کشور حضور پیدا کردهاند و امروز این جمعیت جوان تحصیل کرده مطالباتی دارند.
من انتخابات ۹۶ را از ناحیه مردم فقط انتخاب یک دولت نمیدانم؛ بلکه یک رفراندوم میدانم. رفراندومی که چندین موضوع را پاسخ داده است. جامعهای که در آن چهل درصد زیر خط فقر زندگی میکنند و در انتخاباتش وعده پرداخت سه چهار برابری یارانه مطرح میشود و اکثریت مردم پاسخ منفی میدهند یعنی مردم هم به پوپولیست نه گفتند هم به یارانهای که به هیچ وجه در زندگی شخصی آنها تغییری ایجاد نمیکند.
مردم با درایت کامل برای حرکتهای تعاملی عقلانی بینالمللی ارزش قائل شدند. وقتی روحانی میگوید رفع تحریمهای جدا از تحریمهای هسته ای را دنبال میکنم، این مطالبه مردم است. مردمخواهان صلح و دوستی و تعامل بینالمللی هستند که ظرفیتهای جدیدی برای فرزندان کشور ایجاد میکند.
انتخاب روحانی در پرتوی شعارهایی که داد نشان میدهد مردم یک بعدی به وضعیت اقتصادی نگاه نکردند. آنها به توسعه همه جانبه آری گفتند. مردم نگاهی جامعتر به آینده دارند.
مردم در کنار این بحثها ، قانونگرایی، مساله حصر و حذف محدودیتهای غیرقانونی را مورد توجه قرار دادند و کرارا این را در نشستهای انتخاباتی مطالبه کردند و با رای خود نشان دادند چه چیزهایی را دنبال میکنند. این نشان میدهد مردم بعد از صد و ده سال از مشروطه، حاکمیت را به سمت پذیرش ابعاد مشروطه میبرند. مشارکت مردم در اداره کشور و برقراری حکومت قانون خواست عمومی مردم است و این نشاندهنده رشد و بالندگی جامعه امروز است.
مردمی که به یارانه نه گفتند میفهمند هدفمندی یارانه و اصلاح سیاستهای مصرف انرژی است که میتواند در اقتصاد ملی نقش تعیینکننده بازی کند؛ (برعکس آنچه در دولت دهم انجام شد و بار سنگینی بر کشور تحمیل نمود.)
رفع حصر و محدودیتهای خاتمی به اجبار باید زیر مجموعه حقوق شهروندی حل و فصل شود
تحقق وعده رفع حصر و رفع ممنوعالتصویری چقدر از عهده روحانی ساخته است؟
باید مسائل را از نظر ملی اهم و فیالاهم کنیم. روحانی میگوید تحریمها را در این دوره حذف میکنم. یعنی کشور وارد دیالوگ جدیدی با دنیا میشوید که به جای ایجاد هر هزینه اضافی برای کشور، ایران به سمت عقلانیت و سازماندهی جدید قدرت دیپلماسی در منطقه و جهان برود .
تیم دیپلماسی کشور در مذاکرات هستهای نشان دادند از پتانسیل مناسب و خوبی برخوردارند. پس عملا امروز هم، این پتانسیل میتواند با درایت و هماهنگی عقلانی در کشور برای اهداف بزرگتر کارساز باشد. اگر این نگاه، در کشور حاکم شود، الزامات آن خود شرایطی را برای کشور پیش میآورد که به اجبار مسائلی مثل عدم رعایت شئونات قانونی و حقوق شهروندی در جامعه به معنای جامع باید حل شود. در غالب آن مساله حصر و محدودیتهای آقای خاتمی هم حل خواهد شد.
اینها نکاتی بود که روحانی در بحثهایی که با مردم داشت مطرح کرد. ایشان روی دو نکته تکیه کرد؛ یکی بحث رفع تحریمهای غیر هستهای و یکی اجرای حقوق شهروندی. حقوق شهروندی، همه آحاد جامعه را در بر میگیرد. وقتی قرار باشد کشور دیپلماسی فعال با دنیا داشته باشد و گروهبندی جدیدی در منطقه شکل دهد، اینها کشور را وارد مسیری جدید و درایت جدیدی میکند که در ده سال گذشته فاصله جدی با آن داشت. اگر روحانی بتواند این دو وعده را عملیاتی کند، بسیاری از مسائل دیگر در کنار آن حل میشود.
مساله بعدی، مساله اقتصاد است، درست است کشور در سال گذشته رشد اقتصادی داشت ولی بحران اقتصادی کشور مساله کوچکی نیست. باید بتوانند بازارهای جدید صادراتی بدست آورند. باید بتوانند سرمایه خارجی را جذب کنند. باید تکنولوژی جدید وارد شود تا محصولات صادراتی به لحاظ کیفیت و قیمت قابل رقابت باشند. آقای روحانی باید در اصلاحات کابینه و سیاستگذاری به این پارامترها توجه کند و برنامه داشته باشد.کابینه در دور دوم یک ستاد اقتصادی قوی و یکدست نیاز دارد.
دولت دوم روحانی باید درباره موانع مستقیما با مردم سخن بگوید
چقدر میتوان از روحانی انتظار داشت که با توجه به موانعی که بر سر راه تحقق وعدههای اصلاحطلبانهاش است در این راه موفق ظاهر شود؟
دور دوم روحانی به راحتی میتواند بخش عمدهای از این مسائل را سامان دهند؛ در غیر این صورت این رفراندومی که مردم در رای خود عنوان کردند بی پاسخ میماند. جامعه از طریق فضای مجازی و رسانه باید پرسشگر باشد. آنچه در کشور ما به عنوان مولفه جدید مطرح شده، حضور مردم و قدرت شبکههای مجازی و رسانههاست. اینها میتواند در پاسخگو کردن ارکان حکومت موثر باشد. دولت بایستی خود را موظف به پاسخگویی بداند و برای تحقق خواستههای مردم نیاز به شفافیت وجود دارد.
دولت روحانی باید در این دوره راحتتر با مردم صحبت کند و موانعی که ایجاد میشود را با آنها در میان بگذارد. این موانع، مساله خصومت فردی نیست؛ رفتارهایی است که به توسعه ملی لطمه میزند. یعنی ابعاد ملی موضوع، حکم میکند از نیروهای مردمی که ۵۸ درصد آنها خواستهشان را تحت یک انتخابات مطرح کردند و به شعارهای او آری گفتند استفاده شود. وقتی این مردم توسعه اقتصادی را در غالب توسعه همهجانبه انتخاب کردهاند پس نباید موانع تحقق حقوق شهروندی و حقوق بشر و حقوق مالکیت را از نگاه جامعه دور نگاه داشت، ضمن اینکه بعید است سایر قوا بخواهند به رای و نظر مردم بی تفاوت باشند.
هریک از قوا اگر مانعی دید باید با مردم در میان بگذارد؛ چون مردمی که رای دادند حق دارند بدانند چه کسانی در کشور ایجاد مانع میکنند که نه فقط حقوق فردی آنها را از بین میبرد بلکه باعث پس رفت کشور در این شرایط منطقه میشود!
وقتی در سال ۱۹۷۵ ایران و کره جنوبی به لحاظ تولید ناخالص داخلی هر دو در یک سطح قرار داشتند و امروز کره جنوبی درآمد سرانهای نزدیک به پنج برابر ایران دارد این سوال ایجاد میشود که چرا ایرانیها عقب ماندند؟
این که مسئولان امروز در تبلیغات انتخاباتی، خانوادههای فقیر را دستاویز میکنند و با آنها عکس میگیرند و درب خانه آنها آرد و برنج میفرستند ناشی از تصمیمات و این سیاستهایی است که به عقب افتادگی کشور منجر شده است. اگر درآمد سرانه ایران بالای ۲۵ هزار دلار بود خاطر جمع باشید تعداد فقرا زیر ده درصد بود و کمک کردن به آنها هم سادهتر میشد، تا با جامعهای که چهل درصد آن زیر خط فقرند. در این عقب ماندگی به هیچ وجه مردم مقصر نیستند؛ منابع و نیروی انسانی و شرایط کشور، بیانکننده این است که اگر به سمت قانونگرایی و توزیع عادلانه حرکت کنند و منابع و فرصتهای کشور را تنها به عدهای خاص اختصاص ندهند و در روابط خارجی عقلانی و هماهنگ حرکت کنند بسیاری از عقب ماندگیها جبران میشود.
کشوری که یک درصد جمعیت جهان را دارد و از لحاظ ذخایر گاز در دنیا دوم است و ده درصد ذخایر نفت و پنج درصد فولاد دنیا را دارد و در حال حاضر از نظر تربیت نیروی مهندسی در دنیا در رده پنجم است نباید جمعیتی از فقرا را در خود جای داده باشد که در انتخابات بخواهند با حرکتهای پوپولیستی به دلیل فقر، آرای خود را نادانسته بفروشند!
دولت روحانی در دور دوم وظیفه دارد نه فقط به دلیل مسائل فردی بلکه به دلیل حفظ مصالح کل جامعه اگر موانعی ایجاد شد که جلوی توسعه همه جانبه را میگیرد، با مردم مستقیما در میان بگذارد چون مردم به او رای دادند و اعتماد کردند و به پیشنهادات او آری گفتند.
حلال و حرام کردن رای مردم و انگلیسی خواندن لیست اصلاحات دیگر مورد توجه مردم نیست
در کابینه روحانی در دور دوازدهم چه تغییراتی باید حاصل شود؟
به نظر من آنچه روحانی در طول تبلیغات انتخاباتی مطرح کرد بدون تحول در کابینه امکانپذیر نیست. وقتی بحث اقتصاد میشود این شامل یک وزارتخانه نیست بلکه شامل وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی، سازمان برنامه، وزارت نفت، صنایع و کشاورزی و بسیاری از سازمانهای دیگر را نیز در برمیگیرد که یک مدار به هم پیوسته هستند و نیاز به یک ستاد هماهنگکننده جدی و نیروی متخصص و هماهنگ دارد. در بخش تعاملات بینالمللی هم این فقط وزارت خارجه نیست که مسئول تعاملهای بینالمللی است بلکه بخشهای دیگری نیز وجود دارد که بایستی هماهنگ حرکت کنند. پس همگن شدن اعضای دولت و ایجاد پتانسیل لازم میتواند راهکار حل مشکلات باشد.
دور اول توفیقات خوبی نصیب دولت روحانی شده ولی این توفیقات در مقایسه با خرابیهای قبل بود. اگر قرار باشد رشد هشت درصدی در اقتصاد داشته باشیم و بحث اشتغال و رعایت حقوق شهروندی را عملیاتی کنند، اینها تشکیلات منسجم به هم پیوسته را میطلبد که کابینه روحانی امروز دارای این ویژگی نیست؛ پس باید نیروهای جدیدی به آن تزریق شود. به نحوی که اعضای دولت بطور عینی عنوان یک هیات دولت و یک هیات منسجم را نشان دهند.
علاوه بر همه اینها همگرایی بین قوای کشور را میطلبد. یعنی ایجاد رابطه بین قوای کشور .ارکان حاکمیت باید به نوعی حرکت کنند که منویات و مطالبات مردم عملیاتی شود. امروز انتخابات تمام شده است و باید به مشکلات کشور نگاه کنند. آیا سازمان تحت امر آنها برای بالا بردن پتانسیل ایران تلاش میکند؟ پس ارکان حاکمیت و نیروهای کشور اعم از نیروهای نظامی و انتظامی چه به این دولت رای دادند یا ندادند و سلیقه شان با آن منطبق بوده یا نه باید برای پیشرفت و توسعه کشور بحثها و مشاجرههای انتخاباتی را کنار بگذارند تا ساختار اتخاذ سیاستهای کشور، به سمت اتفاق نظر برود.
امروز در فرانسه گروه پوپولیستها شکست خوردند. این به معنی آن نیست که از فردا فرانسویها دو قسمت میشوند، یک قسمت تخریب میکند یک قسمت میسازد. اگر قرار است تحولی رخ دهد باید در ارکان حاکمیت در جهت حفظ منافع ملی همگرایی بوجود آید.
لازمه حرکت ایجاد بستری است که رییسجمهور و روسای قوا وظیفه تغییر را به خواست اکثریت مردم در دستور کار قرار دهند باید انرژی مضاعف مصرف کنند و هم به مردم هم به ارکان حکومتی لزوم تغییرات را توضیح دهند. همان طور که مردم در این بیست سال از خود پویایی نشان دادند، ارکان حکومت هم باید پویایی داشته باشند.
دیگر انگهای حلال و حرام کردن، رای مردم را انگلیسی خواندن و لیست اصلاحات را آمریکایی خواندن مورد توجه اکثریت مردم نیست. باید توجه نمایند دوره این نوع نگرشها گذشته و جواب نمیدهد. بایستی برای اعتلای کشور و رسیدن مردم به اهدافشان بطور اساسی تغییر نگرش داشته باشند!
تشکیل دولت در سایه شروط و ساز و کارهایی دارد
دور دوم روحانی با گفتمان جدیدی تحت عنوان دولت سایه روبهروست. جریانی که در انتخابات مقابل روحانی شکست خورده معتقد است با پشتیبانی پایگاه رای خود میتواند دولتی در سایه تشکیل دهد. اصلا چقدر این گفتمان جدید ایجاد امکانات و محدودیت در پی خواهد داشت؟
اگر جریانی که رای نیاورده بتواند یک اقلیت پرسشگر جدی شود و نه بر اساس تخریب بلکه براساس سازندگی بتواند نقد کند در همه دنیا چنین چیزی هست. شما در انگلیس هم دولت سایه را میبینید، ولی در جهت ساختن کشور است نه تخریب. آنها با انتقاد منطقی و ارائه راه حل درست، به ساختار کشور کمک میکنند. اگر آرای آقای رییسی بتواند انسجام حزبی ایجاد کند و دولت سایهای داشته باشد که منافع ملی را بخوبی رصد کند و با اطلاعات دقیق به عملکرد دولت انتقاد کنند بسیار مفید است، اما اگر قرار است تهمت بیدلیل بزنند و با جو روانی و تخریب و اتهامات واهی حیثیت کشور را زیر سوال قرار دهند و دائماً تشنج آفرینی کنند این خطرناک است و در هیچ جای دنیا پسندیده نیست و این اقدام را هیچ جا دولت در سایه نمیدانند. از این رو تشکیل دولت در سایه واقعی عامل پیشرفت است اما منوط به بلوغ سیاسی است.
همه بجای نقش تخریبی نگران سرنوشت کشور باشند
جریانی که در انتخابات شکست خورده از مهندسی انتخابات حرف میزند. آیا این رویکرد میتواند بستر ایجاد دولت سایه؟
من در انتخابات مسئولیتی نداشتم اما میبینیم در طول این سالها با همه تهمتهایی که جناح اقتدارگرا زد، مردم حرف خود را زدند. مردمی که در خبرگان و مجلس در تهران و اکثر شهرها حرف خود را زده بودند همان نگاه و هدف را در انتخاب اعضای شوراها و ریاست جمهوری نیز تکرار کردند. این باید برای آنها یک زنگ خطر باشد. نمیشود به سرنوشت اکثریت مردم بیتوجه بود نمیتوانند با ابزارهایی چهارصد سال پیش کشور را اداره کنند. همانطور که امروز با گاری و درشکه مسافرت نمیکنند و هواپیما سوار میشوند باید بدانند همان تفکری که باعث میشود سوار هواپیما شوند باعث میشود نگاه نوتری به مدیریت و اداره جامعه داشته باشند.
وقتی بحث مهندسی انتخابات که مطرح میکنند فکر میکنم در ابتدا خودشان بایستی پاسخگو باشند که آیا در انتخاباتهای کشور در ادوار مختلف چنین امکانی وجود داشته است یا نه!؟ به هر حال من امیدوارم همه بجای نقش تخریبی نگران سرنوشت کشور باشند.
بلوغ سیاسی مردم رای آنها را به خاتمی نزدیک کرده است
نقش خاتمی در انتخاباتها چیست؟ برخی میگویند انتخاباتها به انتصابات آقای خاتمی تبدیل شده. تحلیل شما چیست؟
علت اینکه مردم به آقای خاتمی اعتماد میکنند فقط اعتماد به شخص آقای خاتمی نیست بلکه مردم به نوعی به خودشان اعتماد میکنند. این بلوغ سیاسی مردم است که رشد کرده و با رای خاتمی همنظر شده است. ما نباید تصور کنیم ایشان فرمان میدهد، بقیه اجرا میکنند! چون ایشان که چنین امکان و قدرتی ندارد. آقای خاتمی نقطه نظرات خود را میگوید، مردم این را با نقطه نظرات خود هماهنگ میبینند و به دلیل اعتمادی که در بیست سال گذشته به ایشان داشته و دیدهاند که آقای خاتمی منافع ملی را در نظر میگیرد نه منافع شخصی و گروهی را، پس به او اعتماد میکنند؛ ولی این به معنی انتصابات خاتمی نیست. نه شورای شهر انتصاب خاتمی است نه مجلس و نه خبرگان؛ بلکه بلوغ بالای سیاسی مردم در نتیجه بالا بودن رشد فضای مجازی و میزان اطلاعات مبادله شده زمینهساز این تصمیماتبوده است. در حال حاضر اطلاعات با فاصله چند ساعت به دست مردم میرسد. مردمی که مطلع هستند و بر اساس اطلاعات تجزیه و تحلیل میکنند، خواستههای خود را با خاتمی نزدیک میدانند. من نزدیک شدن توانایی فکری آقای خاتمی و مردم را دلیل این محبوبیت میدانم.
مشکل شورای عالیها منبعث از عدم وجود احزاب نهادینه شده است
اصلاحطلبان چه مواردی را برای خوشنام شدن شورای پنجم با توجه به اینکه این شورا یک دست اصلاحطلب است باید مدنظر داشته باشند؟ عملکرد شورای عالی سیاستگذاری در تدوین لیستها چطور بود؟
صد و ده سال از انقلاب مشروطه گذشته است و در بیست سال گذشته رشد جامعه مدنی چشمگیر بوده است. این رشد ما را به سمتی هدایت میکند که تحزب را در جامعه نهادینه کنیم. تا زمانی که تحزب نهادینه نشده، مشکلاتی که از ناحیه ائتلافهای نانوشته منجر به تشکیل هیاتهایی با عناوینی مثل شورایعالی میشود، همواره طبیعی است. وقتی حدود بیست و پنج حزب و سازمان زیر یک چتر جمع میشوند بدیهی است رای اکثریت به معنای رای مورد تایید همه نیست هرچند ایدهآل نباشد ولی رای اکثریت است و باید تمکین نمود.
اگر بخواهیم این مشکلات حل شود، حالا که با رای حرف زدن را یاد گرفتیم و به این بلوغ سیاسی دست پیدا کردیم باید تبار جامعه مدنی در غالب احزاب کانالیزه شود. احزاب باید در یک استمرار و کنش سیاسی بتوانند نیروهای خود را تربیت نموده و کادرسازی کنند. مادامی که این انتقال صورت نگرفته این ائتلافهای موجود اجتنابناپذیر است و طبیعی است تصمیمگیریهای آنها میتواند مورد سوال نباشد . یعنی بهترین نیروها هم که در این شورایعالیها جمع شوند باز مشکلاتی در نتیجه آرای این نیروها وجود خواهد داشت. آرای اکثریت آنها مبنای تصمیمگیری خواهد داشت، اما منبعث از آرای حزبی نیست، همین ایرادی که امروز در پارلمان کشور وجود دارد نیز ناشی از این حرکتهای جبههای است. شما وقتی از اصلاحطلبان مجلس دهم صحبت میکنید با طیف وسیعی سر و کار دارید که لزوما یک دست نیستند. پس شما در این شرایط نمیتواند توقعی که از احزاب تشکل یافته با سابقه طولانی قدرتمند دارید از جبههها داشته باشید.
از صدر مشروطه تا امروز، فقط ۲۰ سال اخیر است که شاهد نظم فکری اکثریت مردم در انتخابات هستیم. همانطور که این نتیجه بعد از صد و ده سال حاصل شده باید دنبال تقویت تشکیلات احزاب بود تا جامعه به نتیجه مطلوب برسد. بدون این تحولات رسیدن به مدینه فاضله ممکن نیست.
نمایندهای که بخواهد مسئولانه عمل کند باید پی رد صلاحیت را به تنش بمالد
ابزار لابی اصولگرایان همیشه در مجلس قدرتمندتر از لابی اصلاحات عمل کرده است. ابزارهایی نظیر رد صلاحیت در دور بعد علیه نمایندگان همیشه مشکلاتی را در پارلمان ایجاد کرده است و شخصیتهای اصولگرای بیرون مجلس هم بر تصمیمات درونی مجلس تاثیرگذارند. دلیل این موضوع چیست؟
این مشکل ناشی از روشهای نظارتی است که متاسفانه به هیچ وجه مورد ارزیابی واقع نمیشود، حالا که بر اساس نظارت استصوابی عمل میشود باید روش منطقی آن مورد نظر قرار گیرد، نه اینکه اگر نماینده بخواهد با شجاعت و مسئولانه عمل کند بداند که باید پی رد صلاحیت را به تن خود بمالد! نمایندهای که نگران رد صلاحیت باشد چگونه میخواهد از منافع ملی و خواستههای بحق موکلان خود دفاع کند. اگر بخواهد توسعه در کشور بوجود آید با بکارگیری نیروهای امکانپذیر خواهد شد و این بایستی مورد توجه شورای نگهبان باشد.
آیا برای وزارت در این دوره با شما صحبتی شده است؟
وقتی رییسجمهور فرانسه امروز ۳۹ ساله است پس باید نسلهای توانمندتر را روی کار بیاورند. نسل جوان امروز از نسل ما داناتر و تواناتر است و علمیتر مسائل را میبیند، به همین دلیل نباید تصور کنیم فقط نیروهای با تجربه امکان اداره کشور را دارند. نیروهای جدید توانمندتر و با دانش بیشتری هستند. اینها نگاه جدیدتری به دنیا دارند. آیا نگاه شما برای اداره منزل با نگاه پدرو مادر شما یکی است؟ امروز برای اداره کشور نیروهای جوان کارساز ترند. هرچه قدر نسل ما خود را به روز نگه دارد، مطمئنا با نیروی ۴۵- ۴۰ سالهای که حتی به همان اندازه سواد و تحصیلات دارد قابل مقایسه نیست چون این نسل ابزارهای نوتری را میشناسد. پس فرصت را باید به آنها داد.
جریانی تا اراده میکرد صدها بیلبورد با اهداف مشخص درسطح شهر نصب میشد
چقدرمطرح شدن شما برای شهرداری تهران جدی است؟ آیا با شما در این مورد صحبتی شده است؟
وقتی افرادی مثل اقای تاجرنیا رد صلاحیت میشود به طریق اولی نیروهای دیگر را برای مطرح شدن نمیپذیرند و این نشان از تنگنظری موجود است! از امثال بنده گذشته است ولی امیدوارم به نیروهای جوان و متخصص و دلسوز فرصت بدهند.
فکر میکنید چرا آقای قالیباف دوازده سال در این پست بود؟ برخی نیرویی را میخواهند که با ابعاد فکری آنها نزدیک بوده و تمایلات آنها را اجرا کند. هر آن که جریان آنها اراده میکرد صدها بیلبورد با اهداف مشخص درسطح شهر نصب میشد! درحالیکه وظیفه شهرداری چیز دیگری است!!
همان طور که به مجلس فشار آوردند و یک سری از کاندیداهای شورا شهر مثل عبدالله مومنی و تاجر نیا و ... را رد صلاحیت کردند این فشار را به شورای شهر نیز میآورند. من در مجلس ششم که بودم با وجود اینکه فضا در آن زمان پرتحرکتر بود و اصلاحطلبان قدرت تحرک بیشتری داشتند در انتخاب یک نفر برای هیات رییسه از میان اهل تسنن جنجال بسیاری ایجاد کرد و نهایتاً هم نگذاشتند! حتی در انتخاب خانم جلودارزاده در هیات رییسه دعوا بود. میگفتند خانم نباید عضو هیات رییسه باشد. امیدوارم نتایج این انتخاباتها باعث اصلاح این تنگنظریها شود.
من انتخابات این چند دوره اخیر را بسیار روشنگر و خوب میدانم این رفتار نشاندهنده بیداری مردم است. این را نباید مورد غفلت قرار داد. مردمی که در این سالها آمدند نشان دادند هوشیارند. این یک استمرار است. برای نسل جوان امید بالایی است. شاید امروز نتوانند به همه خواستههای خود برسند، ولی مطمئن باشند ده سال دیگر میتوان نیروهایی که تحولساز هستند را روی کار آورد. این نشان میدهد کشور دارد پوست میاندازد و مردم برای مدیریت با عقلانیت و دانش و متخصص احترام ویژهای قائل میشوند.
بدنه اداری کشور نباید بر اساس گرایشهای سیاسی چیده شود
شهرداری تهران ظرفیت بالایی برای کادر سازی دارد. مهمترین اولویتهای شورای شهر پنجم چه باید باشد؟
چه شهرداری چه هر جای دیگر، باید همه نیروهای کشور را به اساس شایستهسالاری انتخاب کنند نمیتوان نیروهای کشور را مانند دوره احمدینژاد غربال کرد و نیروهایی که فکر میکنند با آنها میتوانند کار کنند را سر کار بیاورند. باید بدانند به نیروهای جوان باید فرصت داد. اینکه یک نفر اصولگراست نباید برای کسی ایجاد شبهه کند که در محیط کار از او استفاده نکند. باید از همه گرایشهای سیاسی بر اساس توانایی اجرای کار و دانش آنها استفاده نمایند.
بدنه اداری کشور نباید بر اساس گرایشهای سیاسی چیده شود. بسیاری از کشورهای توسعه ی
منبع: ایلنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.ilna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایلنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۲۰۵۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خرافات عجیب ایرانیان دوران قاجار؛ از ناخن هدهد تا آش مخصوص شاه برای جلوگیری از وبا
در ادوار مختلف تاریخ ایران رد پای خرافهگرایی بهخوبی دیده میشود؛ دوران قاجار نیز از این امر مستثنی نیست. در ایران روزگار قاجار، گرایش به خرافات و بهرهگیری از طلسمها و تعویذها گسترده و عمومی بود.
به گزارش روزیاتو، نگاهی گذرا به تاریخ اجتماعی و فرهنگی کشورهای مختلف جهان نشان میدهد که در ورای اندیشهها و عقاید علمی، ایدههایی یافت میشوند که هیچ مبنای علمی و عقلانی برای آنها نمیتوان یافت و به همین دلیل است که نام خرافه؛ یعنی چیزی پوچ و بیاساس به خود میگیرند. جالب آنکه گاهی اوقات همین خرافات چنان نیرویی پیداکردهاند که به تمامی قیدوبندهای علمی پشت پا زده و باعث انجام اعمال عجیبوغریبی در بین معتقدان شدهاند.
در ادوار مختلف تاریخ ایران رد پای خرافهگرایی بهخوبی دیده میشود؛ دوران قاجار نیز از این امر مستثنی نیست. در ایران روزگار قاجار، گرایش به خرافات و بهرهگیری از طلسمها و تعویذها گسترده و عمومی بود. بااینحال توسل به چنین روشهایی بیشتر عملی زنانه تعریف میشد؛ چراکه که زنان به دلایل مختلف، بیش از مردان مستعد گرایش به خرافه بودند و این امر حتی در بین زنان درباری و حرمسرا نیز بهوفور مشاهده میشد.
خرافه؛ قدمتی بهاندازه تاریخ بشرخرافات به معنای «اعتقادات بیاساس که باعقل و منطق و واقعیت سازگاری نداشته باشد» و خرافهگرایی به معنای «پیروی از عقاید باطل و بیاساس که با درجه فرهنگ و دانش جامعهای که منسوب بدان است، هیچگونه تناسبی نداشته باشد»، قدمتی بهاندازه تاریخ بشر دارد و مختص فرهنگ و جامعهای خاص نیست، بلکه گستره آن تمام جوامع و فرهنگها را در برمیگیرد و حتی امروزه در عصر علم و فنآوری هنوز شاهد اعتقاد به برخی از این عقاید خرافی هستیم.
گرایش به خرافه در ایران عصر قاجاردر ایران نیز همانند سایر ملل جهان خرافات و خرافهگرایی از زمان باستان وجود داشته است. خرافات در ادوار مختلف تاریخ ایران با علومی، چون نجوم، طالع بینی و اخترشناسی درآمیخته بود، اما در دوره مورد بحث، یعنی دوران قاجار، خرافات با بهره جستن از برخی اصول و مبانی دینی و اسلامی راه نفوذ به مذهب و اذهان ایرانیان مسلمان را یافت و دعانویسی، تعویذنویسی، جادو و جنبل و … در عمق اذهان مردم این دوره نفوذ پیدا کرد.
گرایش به جادو و جنبل از اصلیترین مظاهر تمایل به خرافه در جامعه عصر قاجار بود و این خرافهگرایی جوانب مختلف زندگی اجتماعی مردم را تحتتأثیر قرار داده بود؛ زندگی زناشویی و خانوادگی، روابط با اقوام و خویشان، معیشت و اقتصاد و حتی پزشکی و درمان، همه و همه در چنبره عقاید خرافی قرارگرفته بودند و همانطور که قبلاً اشاره شد، درآمیختگی این عقاید خرافی با عقاید دینی و مذهبی، بستر مناسبتری برای پذیرش آنها فراهم کرده بود.
انواع مختلف طلسمها و تعویذها از سنگهای قیمتی گرفته تا اجزای گیاهان، اعضا و اندامهای حیوانات و حتی انسان، الواح و تندیسهایی از فلز، خمیر، پوست، مو و پارچه را شامل میشد و کاربردهای گوناگونی داشت که توسط رمالها و دعانویسها تجویز میگردید. مردم نیز با اعتقاد راسخی که به خرافات داشتند، از این طلسمها و تعویذها برای حل مشکلات زندگی خود استفاده میکردند و حتی گاه بهای گزافی بابت آن میپرداختند.
جیمز موریه در «سرگذشت حاجیبابای اصفهانی» دراینباره از قول درویشی که چندی همسفر حاجیبابا شده مینویسد: «اگر دم خرگوش را در زیر بالین کودک نهی، خواب آورد… چشم و استخوان کعب گرگ اگر به بازوی طفلی بندد، جرأت بخشد. اگر روغن گرگ به لباس زنی مالند، شوهر از او دلسیر شود. زهره گرگ دافع نازایی زن است. ناخن هدهد زبانبندی و چشم خفاش خواببندی را شاید…. با اعضا و اجزای او (میمون) ادویهای چند بسازیم، به بهای طلا به اندرونیان شاه توانیم فروخت… جگر میمون اکسیر محبت است. پوست بینی او پادزهریست تریاق همه سموم، خاکسترش را هرکه ببلعد… (در) تقلید و تردستی و چابکی و حیله و زیرکی، مانند او شود»
بدیهی بود که با این پذیرش گسترده عقاید خرافی در جامعه آن روز، رمالی و دعانویسی شغل پررونق و پردرآمدی محسوب میشد و رمالان و دعانویسان مورد اقبال عامه مردم قرار میگرفتند. نکته جالب آن بود که این اقبال عمومی برای رمالان و دعانویسان یهودی و دراویش، بیشتر از دیگر رمالان بود.
به گزارش برخی منابع تاریخی، رفتوآمد مردم بهویژه زنان به خانه ملاهای یهودی برای گرفتن دعا و طلسم و امثال آن در دوره قاجار به حدی گسترده شده بود که حکومت به فکر چاره افتاد و طی حکمی، رفتوآمد زنان مسلمان به خانههای یهودیان را ممنوع کرد.
دراویش نیز در کار رمالی و دعانویسی مورد اقبال عامه مردم بودند؛ بهطوریکه این اقبال و توجه از دید خارجیان نیز به دور نمانده و برخی از آنها مانند لایارد در نوشتههای خود به شهرت و توجه مردم به دراویش اشارهکردهاند: «دراویش دعانویس در میان مردم از نفوذ و احترام ویژهای برخوردارند… زنانی که طالب فرزند پسر هستند و دختران دمبخت و نیز پیرمردانی که در پی ازدواج با زنان جوان هستند و حتی مردانی که میخواهند از خطرات و آسیبها در امان باشند، به درویشها مراجعه میکنند و آنها برایشان دعا و تعویذ مینویسند… (آنها) حتی به اندرونی اعیان و بزرگان نیز راه دارند».
استخارههای عجیب در دوران قاجاراستخاره در ایران عصر قاجار به شیوههای مختلف انجام میشد، به وسیله قرآن، تسبیح، نوشتن نیت بر کاغذ و قرار دادن آن در پاکت و قرار دادن در میان صفحات قرآن و غیره؛ اما آنچه مهم است کارهایی است که برای انجامشان به استخاره متوسل میشدند؛ به عنوان مثال به نیت انتخاب مناسبترین طبیب از بین چند نفر، انتخاب یک روش درمانی، چون زالو انداختن بر لثه که از سوی فخرالاطبا صورت میگرفت که آیا زالو را به لثه دندان شاه بیندازند یا خیر؟ یا دارو دادن به مریض که گاه به سبب تعدد در داروها استخاره در چند مرحله انجام میشد که آیا این دارو به مریض خورانده شود یا خیر؟
در این خصوص حکایتی نقل شده است که میرزا جعفر، نبض مریض را گرفته، مدتی فکر کرد و بعد از مدتی تسبیح بلندی برداشت و چشمش را بر هم گذاشت، استخارهای کرد و با آواز بلند گفت: خدایا صلاح میبینی فلوس به این بنده خدا بدهم؟ اگر خوب میآمد با ترازو فلوس را میکشید، میداد و پولش را میگرفت. اگر برای فلوس خوب نمیآمد، مجددا استخاره میکرد و گفت: اگر ترنجبین بدهم، چطور است؟ باز آن هم اگر خوب نمیآمد، استخارهای دیگر میکرد و عناب را جویا میشد و بالاخره استخاره خوب میآمد.
نقش پررنگ خرافه در روند درمان بیماریهاجامعه مسلمان دوره قاجاریه بدون توجه به اصل قوانین بهداشتی فقط ظاهر دستورات بهداشتی اسلام را رعایت کرد و خرافات و اوهام بسیاری به نام دین و مذهب وارد افکار و اعتقادات آنان شده بود و اگر کسی با این اوهام و عقاید خرافی مخالفت میکرد و یا در صدد مبارزه با آن برمی آمد لعن و تکفیر میشد. بسیاری از مردم معتقد بودند که «بهشت جای اغنیا نیست و هر مسلمانی که لباس و تن او آلوده به جانوران طفیلی مانند شپش نباشد به بهشت راه نخواهد یافت. همین باورها و دیدگاههای خرافی از یک سو در زمینه بهداشت و درمان مهمترین مانع رسیدن به جامعه سالم عهد قاجاریه بود که خواسته و ناخواسته به گریبان مردم چنگ انداخته و هر ساله با شیوع بیماریهای مختلف مسری و غیرمسری جان مردم را میگرفت.
عامل مهمی که مردم را به سوی باورهای غلط میکشانید وضعیت ابتدایی و عقب مانده پزشکی در ایران بود. بیمار یا دسترسی به دوا و دکتر نداشت و یا به عملکرد او اطمینان نداشتند. همین مسئله گرایش به جادو را در بیشتر نقاط کشور افزایش میداد. بستن نخ یا پارچهای به درخت برای رفع بیماری و دست یابی به حاجت نمادی از جهالت مردم این دوره بود. بسیاری از درمانها هم ناشی از ساده لوحی بسیار بود. تخم مرغ پختهای که روی پوستش دعایی نوشته شده و آن را بیست و چهار ساعت زیر بغل نگاه داشته اند و الماس آویخته به گردن که موجب تقویت نیروی بدن میشود. تماس با این سنگ قیمتی ترس را از بین میبرد و انسان را از حملات صرع در امان نگه میدارد همچنین موجب میشود دندانهای کرم خورده بدون درد بریزد.
عدهای نیز با اعتقاد به دخالت نداشتن در امر تعجیل و تأخیر در مرگ هر چیز را خواست خدا میدانستند و به همین دلیل هیچ کوششی برای بهبود اوضاع انجام نمیدادند. عدهای دیگر گرفتن و آویختن دعای وبا و خواندن نماز خوف و نبردن اسم وبا مخصوصاً جلوی اطفال و موچ کشیدن به جای بردن نام بیماری را عامل دفع شیوع آن دانسته و تلاش داشتند این گونه از سرایت آن جلوگیری کنند.
از دیگر خرافات رایج در این دوره برای درمان امراض و مبارزه با بیماریها باور به دخالت داشتن اجرام آسمانی در سرنوشت انسانها و در نتیجه نحس و یا سعد بودن ساعت نوشیدن دوا بود. به همین دلیل، هرگاه منجمان میگفتند که در این روز و ساعت نوشیدن دوا درست نیست بیماران موافق حکم و مشورت او دوای طبیب را مصرف نمیکردند. یا اینکه ناخوشی مزمن کودکان و ناباروری زنان بر اثر چشم بد است و برای مقابله با آنها به طلسم روی میآورند. بیماری صرع را تحت تأثیر جن دانسته و به همین دلیل میگویند فلانی دعایی است دوایی نیست.
گاهی عامل شیوع بیماری را حضور غیرمسلمان و یا کفار در منطقه میدانستند. زمانی که همه گیری بیماری وبا همراه با اقدامات هیئتی انگلیسی به سرپرستی سرکنت لوفتوس در شوش برای تصاحب لوح قبر دانیال یکی شده بود خشم مردم را برانگیخت. واکنش مردم چنان شدید بود که تا چندین سال هیچ هیئتی نتوانست در این منطقه به کاوش ادامه دهد چرا که نام مسیحی به شیوع بیماری مترادف شده بود.
از دیگر باورهای غلط مردم اعتقاد به پاکی آبهای جاری بود که تحت هر شرایطی میشد نوشید. چنان که همین عامل موجبات شیوع بیماریهای مهلکی، چون حصبه و وبا در دوره قاجار شده بود. این افکار بین همه اقشار مردم از روستایی و عشایر و شهرنشین دیده میشد و جالبتر این بود که شاهان قاجار خود در رأس جامعه ایران از بند این اوهام رها نبودند.
ناصرالدین شاه فرنگ رفته و علاقهمند به اصلاحات و مظاهر تمدنی اعتقاد داشت خوردن آشی مخصوص در زمان شیوع بیماری وبا مانع از ابتلای وی به این بیماری مهلک میشود و در نتیجه هر ساله دستور پختن این آش نجات دهنده را میداد.
از مطالبی که دکتر فووریه از آن یاد میکند وارد شدن الماس کوه نور به لیست دواهای شاهی بود. هنگامی که در محلات تهران آنفلوانزا شایع شد و به اندرون کاخ سلطنتی نیز راه یافت و تنی چند از درباریان را به کام مرگ کشانید، ناصرالدین شاه نیز به این بیماری مبتلا شد و بعد از بهبود زمانی که فووریه به عیادت وی رفته الماس دریای نور را از جیب خود بیرون آورده و به او نشان میدهد و میگوید: «چون همراه داشتن آن باعث تقویت مزاج است آن را در جیب خود گذاشته ام».
خرافات در حرمسرای شاهان قاجاردامنه اعتقاد به خرافات محدود به مردم عادی جامعه قاجار نبود، بلکه درباریان و حکومتنشینان و در رأس آنها شخص شاه نیز اغلب انسانهایی خرافی بودند؛ چنانچه برخی از منابع تاریخی به خرافه گرایی ناصرالدینشاه و مظفر الدینشاه اشارهکردهاند، اما نکته قابلتوجه این است که القای خرافات و جادو و جنبل دامن زنان دربار را بیش از مردان گرفته بود و خرافات در بین زنان درباری و بهخصوص زنان حرمسرا رواج بیشتری داشت. این مسئله بیش از همه خود را در حسادت زنان شاه به سوگلیها و فرزندان آنها نشان میداد و نقش مهمی در ناپدید شدن و یا مرگ فرزندان شاه داشت.
بهعنوان نمونه دکتر تولوزان در گزارشی راجع به مرگ یکی از شاهزادههای موردعلاقه ناصرالدینشاه (ملک قاسم میرزا) محرمانه به وی اشاره میکند که طفل بیگناه براثر داروهای سمی و آلوده که توسط دعانویسها تجویزشده مسمومیت شدید پیداکرده و از دنیا رفته است. سیل نامهها و هدایای بیشمار که طی چند روز بعد از این واقعه از اندرونی شاه به خانه رمالان و فالگیران و دعانویسها سرازیر شد، مدعای دکتر تولوزان را تأیید میکرد؛ این هدایا از طرف زنانی بود که با کمک جادوگران و رمالان، ملک قاسم میرزا را نابود کرده بودند.
علل گرایش به خرافات در عصر قاجاردر مورد چرایی گسترش خرافات در جامعه قاجار میتوان علل زیادی برشمرد، اما دو عامل بیش از همه در این گرایشها مؤثر بود که در ادامه به آن میپردازیم:
۱. ترس و فشارهای محیطی؛ در طول تاریخ وقتی جامعهای دستخوش اضطراب، درماندگی و نومیدی میشد و راهی برای گریز یا بهروزی نمییافت، گرایش به اعتقادات خرافی بهعنوان تنها راه کاهش آلام و مصیبتهای جوامع تحت سلطه شناخته میشد.
در جامعه قاجار نیز این درماندگی و اضطراب در سطوح مختلف جامعه بهوفور وجود داشت؛ شکست ایرانیان در جنگ با روس و از دست رفتن بخشهایی از خاک کشور، حضور بیگانگان بهویژه انگلیس و روسیه که با نیرنگهای مختلف در امور داخلی و خارجی ایران مداخله میکردند و امتیاز کسب میکردند، استبداد پادشاهان قاجار که مردم و مملکت را رعیت و ماترک خود میدانسته و در حق آنها ظلم و اجحاف میکردند، وجود راهزنان بهویژه در مناطق دور از پایتخت که اموال مردم را به غارت میبردند و…، همه و همه زمینه گرایش به اعتقادات خرافی را برای التیام و کاهش مصیبتهای جامعه فراهم میکرد.
ناگفته نماند که زنان علاوه بر موارد بالا، از تبعیضها، خشونت و رفتار مردان جامعه آن روز نیز احساس ناامنی و اضطراب میکردند. درواقع در جامعه قاجار حقوق زنان تا حد زیادی نادیده گرفته میشد و این خود عامل مهمی برای گرایش بیشتر آنها به جادو و جنبل و خرافه بود. در همین خصوص میرزا فتحعلی آخوندزاده خشونت رفتار و مفاسد اخلاقی مردان را عامل پناهبردن زنان به طلسمات و خرافات میدانست و خواهان اصلاح وضعیت حقوق زنان و بهویژه ممنوعیت چندهمسری بود.
زنان دربار قاجار بهویژه زنان حرمسرای شاهی نیز از این امر مستثنی نبودند؛ بهویژه آنکه آنها از زخمهای روحی شدیدی که ناشی از عیاشی شاهان قاجار بود آسیب میدیدند و خود را اسیر حرمسرا میدیدند. اکثر آنها هرچند به لحاظ ظاهری خود را خوشبخت و مرفه معرفی میکرد، اما در حسرت یک زندگی ساده با شوهر بود نه اینکه با زنان دیگر برای جلب محبت شاه (شوهرشان) رقابت کند.
این مسئله در گرایش زنان حرمسرا به خرافات نقش مهمی بازی میکرد که نمونه آن را در توسل به طلسمها و تعویذها برای جلبتوجه و محبت شاه، کمکگرفتن از دعانویسها برای از بین بردن فرزندان هووهای خود و… میتوان دید.
علیاکبر دهخدا در مقالات «چرند و پرند» اشارهای ظریف به ارتباط چندهمسری مردان و گرایش زنان به رمل و فال دارد و مینویسد: «خانهای را که دو کدبانوست، یکیاش همیشه پیش جامزن است، یکیاش هم پیش رمال»
۲. جهل علمی؛ شاید بتوان گفت یکی از علل اصلی رواج خرافات در جامعه، جهل و ناآگاهی است. به هراندازه که انسان از درک حقایق، رابطه منطقی پدیدهها، قانون علت و معلول، تشخیص و فهم واقعیات عاجز باشد، به همان اندازه دچار خرافات و خرافهپرستی میشود. به قول مالینوفسکی «انسان زمانی به جادو متوسل میشود که نتواند شرایط زندگی و اتفاقات را از طریق دانش مهار کند»
در جامعه قاجار نیز به همان اندازه که مردم بیسواد بودند و از دانش بهره اندکی داشتند، به خرافات اعتقاد راسختری پیدا میکردند. بدیهی بود که در جامعهای که بیسوادی و ضعف فرهنگی گریبان اکثر جامعه را گرفته بود و امر آموزش و تحصیل برای پسران غیرضروری و برای دختران عیب شمرده میشد، زمینه بیشتری برای پذیرش خرافات در بین مردم فراهم میآمد.
به همان اندازه که جامعه زنان را بیشتر از امر آموزش و کسب دانش محروم میکرد، به همان اندازه خرافات در بین آنها بیشتر گسترش مییافت.
زنان که در برخورد با مشکلات زندگی با توجه به جو مردسالار جامعه، آسیبپذیرتر بودند و به دلیل بیسوادی از شناخت راهحلهای عقلی و منطقی عاجز میماندند، برای تسکین و اقناع خود به هر اوهامی متوسل و معتقد میگردیدند؛ بدینترتیب خرافهگرایی روزبهروز در بین آنها گسترش بیشتری پیدا میکرد.