Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاري آريا - بهاره رهنما مي‌گويد گاهي اوقات نويسنده از چيزي مي‌نويسد که هيچ‌وقت برايش اتفاق نيافتاده اما دغدغه ذهني‌اش است. من از کودکي تا به حال در زندگي‌ام با موضوع خيانت مواجه نشده‌ام و برايم اتفاق نيافتاده ولي دغدغه‌ام است.


لازم به ذکر است اين گفتگو قبل از ماه مبارک رمضان انجام شده است.

مدو با بازي بهاره رهنما و لي‌لا با بازي شيوا اردويي زناني حدودا 40 ساله‌اند که بعد از 15 سال متوجه مي‌شوند هر دو با يک مرد زندگي مي‌کرده‌اند و «ديگري» با اولين ملاقات حضوري اين دو آغاز مي‌شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



«ديگري» در سه پرده سير تحولي را نشان مي‌دهد که اين زنان در طول آن علاوه بر اين که براي از بين بردن مرد دو آدرسه؛ ديگري، دست به قتل مي‌زنند براي خلق يک ديگري به جاي او، رمان مي‌نويسند.

بهاره رهنما اين نمايش را که در متنِ انزو کرمن نمايشنامه‌نويس فرانسوي دو شخصيت دارد روي صحنه به اثري با سه شخصيت تبديل کرده و نقش سوم را به مهيار طهماسبي سپرده است؛ نوازنده ويولونسل و از اعضاي گروه پالت. او که طراحي و اجراي موسيقي «ديگري» را بر عهده دارد، حضور مردِ دو آدرسه؛ ديگري، را هم تداعي مي‌کند.

آن‌چه در ادامه مي‌خوانيد حاصل گفت‌و‌گوي مهدي ياورمنش است با بهاره رهنما، شيوا اردويي و مهيار طهماسبي که در خبرگزاري خبرآنلاين مهمان کافه خبر شدند و از «ديگري» گفتند.




از راست؛ شيوا اردويي، مهيار طهماسبي و بهاره رهنما


کارهايي را که در چند سال اخير از شما ديده‌ام در ذهنم مرور مي‌کردم؛ از «از اين تابستان فراموشت کردم» (1391) تا «ديگري» (1396) من شش نمايش به کارگرداني شما ديده‌ام. در تمام اين شش کار تِمِ عشق يا بهتر بگويم در بيشترشان تِمِ خيانت عشقي پررنگ بوده است.

وقتي هنرمند تِمي را بارها در اثرش تکرار مي‌کند مي‌توان اين گونه برداشت کرد که در جامعه اطراف خود، در آينده يا امروز جامعه خود چنين موضوعي را ديده يا پيش‌بيني مي‌کند. مي‌خواهم در اين مورد صحبت کنيد و اين که آيا اين برداشت در مورد شما درست است؟

بهاره رهنما: فکر مي‌کنم بهتر است به جاي عشق و خيانت عشقي از واژه عشق و رابطه استفاده کنيد. جالب است که گاهي اوقات نويسنده از چيزهايي مي‌نويسد که اتفاقا هيچ وقت برايش اتفاق نيافتاده ولي دغدغه ذهني‌اش است. شايد عجيب باشد ولي من هيچ وقت از کودکي تا به حال در زندگي‌ام با موضوع خيانت مواجه نشده‌ام و برايم اتفاق نيافتاده است.

منظورم بيشتر ديدن اين موضوع در جامعه اطرافتان يا پيش‌بيني کردن آن به عنوان آينده جامعه است.

رهنما: اجازه دهيد اول از خودم بگويم و اين که کدام مسائل با خودم قرابت بيشتري دارد. عشق، رابطه عاطفي و مرگ از کودکي تا نوجواني و جواني و بعد زماني که دست به قلم شدم به عنوان يک نويسنده زن از دغدغه ذهني‌ام بوده است.

برمي‌گردم به سوال شما، در جامعه‌مان در چند سال اخير خيانت نه فقط بين زن و مرد که بين دو انسان هم‌جنس هم به وضوح ديده مي‌شود و فراتر از آن معتقدم ارزش‌هاي انساني به شدت سقوط کرده است. من نه ادعاي اخلاق‌مداري دارم و نه معلم اخلاقم و قطعا در زندگي‌ام جايي‌هايي بوده که بايد بهتر رفتار مي‌کردم. ابدا هم قصدم اين نيست که بخواهم پيام اخلاقي بدهم اما اين چيزي است که در جامعه اطرافم مي‌بينم، اين که هيچ ارزشي ديگر ارزش نيست! چيزي که بين همه اقشار از کارفرما و کارمند گرفته تا دو همسايه و دو همکلاسي ديده مي‌شود.

پس شما بحث را از موضوع عشق و رابطه و خيانت بين زن و مرد فراتر مي‌دانيد و معتقديد اين رابطه بين آدم‌هاست که در حال فروپاشي است؟

رهنما: عاطفه. فکر مي‌کنم بهتر است بگوييم اين عاطفه است که دچار فروپاشي شده است.

شيوا اردويي: من کاملا با بهاره موافقم و فکر مي‌کنم بايد به شکل جدي به اين ماجرا پرداخت. نظر بهاره اين است که ما در «ديگري» در حال نشان دادن اين معضل بدون قضاوت کردن در مورد آن هستيم. ما نمي‌توانيم براي اين ماجرا راه‌حل بدهيم يا معلم شويم و صرفا اين که در حال انعکاسش هستيم کار بزرگي است.

مهيار طهماسبي: قطعا ما دغدغه مشترکي در مورد اين موضوع؛ عاطفه و فروپاشي آن داشته‌ايم که باعث شده جذب متني با اين موضوع شويم. عاطفه چيزي است که بين دو نفر شکل مي‌گيرد اما اغلب ما اکنون بارِ اين عاطفه را تک‌نفره به دوش مي‌کشيم. چيزي که متاسفانه در زندگي اکثرمان ديده مي‌شود.

پيش از آن که به خود متن و شيوه اجرا بپردازيم مي‌خواهم سوال ديگري مطرح کنم. کم نبوده مواردي که بهاره رهنما هم از طرف زنان و هم از طرف مردان مورد انتقاد قرار گرفته. بخشي از مردان، معتقدند در آثار شما با نگاهي منصفانه به آن‌ها نگريسته نمي‌شود و بخشي از زنان، مي‌گويند شما وجود زنان را بدون مردان قابل تصور نمي‌دانيد. نظر خودتان در اين مورد چيست؟

رهنما: نتيجه‌اي که براي من به عنوان يک نويسنده زن مهم است و تاکيد مي‌کنم به هيچ کدام از ايسم‌هاي فمنيسم نزديک نيست چون نه مي‌توانم زنان را بدون مردان تصور کنم و نه مردان را بدون زنان، اين است که اساس خلقت بر اين است که ما در کنار هم کامل مي‌شويم.

جدا از اين من خوشبخت بوده‌ام که در زندگي شخصي‌ام همواره مرداني خوب در کنار خود داشته‌ام. از پدرم که هميشه اعتماد به نفس بسيار بالايي به من مي‌داد، تا برادر بزرگترم و دايي‌هايي که گرايشات فکري‌شان به من جهت مي‌داد و بعد هم ساليان سال در کنار يک نويسنده درجه يک؛ پيمان قاسمخاني زندگي کردم. همه اين‌ها تجربيات بسيار خوبي در رابطه با مردان بوده. به همين دليل اگر کسي کمي دقت کند و بين فضاي زنانه و فضاي ضد مرد تفاوت قائل شود، مي‌بيند که من فقط زنانه مي‌نويسم چون دغدغه‌هايي دارم، نه ضد مرد.

من سال 87 از دانشکده حقوق فارغ‌التحصيل شدم و همان جا بود که اين گرايشات به شدت در وجودم شکل گرفت. اين که فعاليت‌هايي در زمينه حقوق زنان انجام دهم. به اين دليل که من زن را مي‌شناسم و به عنوان عضوي از جامعه زنان مي‌دانم که متحمل چه آسيب‌هايي مي‌شويم و مي‌توانم راجع به آن حرف بزنم و به عنوان يک رسانه در ديده شدن زنان به عنوان قشري از جامعه و ديده شدن معضلاتشان موثر باشم ولي اين اصلا دليل نمي‌شود که من بگويم مردها بدند يا لزوما مردها باعث اين مشکلاتند! اين يک ماجراي طولاني است و زن ايراني در مقاطع مختلفي از تاريخ تحت فشار بوده و نمي‌توان اين داستان را انکار کرد.

همين که انقدر گروه‌هاي متضادي مرا به سمت خود مي‌کشند يا از خود مي‌رانند نشان مي‌دهد حرفي که مي‌زنم، حرف هيچ کدام از آن دو نيست. خيلي ساده بگويم من به عنوان يک زن که فعال حقوق زنان هم هست دوست دارم در مورد حقوق اجتماعي زن ايراني در جامعه معاصر حرف بزنم بدون آن که کسي را متهم کنم.

همان‌طور که شيوا گفت ما تنها مي‌توانيم سوال مطرح کنيم اما طبيعتا راهکارش دست ما نيست و اين دولتمردانند که بايد قوانين فعلي را تصحيح و قوانين جديدي وضع کنند. اميد من اين است که حقوقدانان، دولتمردان و دولت زنان، دکترهاي روانکاو و کساني که در آموزش‌و‌پرورش کار مي‌کنند در مورد اين که چطور مي‌شود کمي از مشکلات زنان را حذف يا حداقل کم‌رنگ کرد فکر کنند. زنان موجودات موثري‌اند و جامعه‌اي که زنانش شادند، سلامت‌تر است.

پس بدون اين که گرايشات فمنيستي را نفي کنيد با آن مرزبندي داريد؟

رهنما: من دلبسته هيچ کدام از ايسم‌هاي فمنيسم که بلدم و شنيده‌ام نيستم. کاملا به عقايدشان و شيوه کارشان احترام مي‌گذارم اما شيوه من کمي فراجنسيتي‌تر است.





به متن «ديگري» نوشته انزو کرمن بپردازيم. نخستين مواجه‌ هر کدام از شما سه نفر با اين نمايشنامه فرانسوي چگونه بود؟ با توجه به اين که مي‌دانيم پيش از اين توسط علي منصوري نمايشنامه‌خواني شده بود.

رهنما: نکته جالبي در مورد انزو کرمن بگويم، او آنقدر نويسنده عجيبي است که در متنش نقطه نمي‌گذارد. طبق چيزي که زيبا خادم‌حقيقت مترجم اين متن به ما گفت کرمن در هيچ کدام از متن‌هايش از ويرگول، نقطه ويگول، دو نقطه و غيره استفاده نمي‌کند، چون معتقد است بايد به شعور و خوانش کارگردان و بازيگري که متن را براي اجرا در دست مي‌گيرند احترام گذاشت.

زماني که براي نمايشنامه‌خواني اين متن از طرف علي منصوري دعوت شدم، روي صحنه نمايش «سونات پاييزي» جلال تهراني بودم. با اين که خيلي از اوقات چند کار را با هم قبول مي‌کنم ولي اين بار «سونات پاييزي» آنقدر دشوار بود که نتوانستم نمايشنامه‌خواني «ديگري» را بپذيرم. وقتي متن را خواندم به شدت به آن علاقه‌مند شدم. اين که چطور دو زن از رقابت به رفاقتي عجيب مي‌رسند و از ميان بار غم و شکست قد علم مي‌کنند.

اساسا برايم مهم است که زن و دختر جوان ايراني قوي‌تر از اين باشد. درست است که شکست عاطفي براي همه ما پيش مي‌آيد و گريزي از مواجه شدن با آن نيست. من هم که مي‌گويم با خيانت مواجه نشده‌ام از نظر خيلي‌ها و از نظر خودم اتفاقي نادر است اما قطعا من هم شکست عاطفي داشته‌ام و از اتفاقاتي گذر کرده‌ام که برايم سنگين بوده. دلم مي‌خواهد ما زنان به عنوان بخش مهمي از جامعه که هندل کردن بسياري از اتفاقات درون خانواده هم بر دوشمان است ياد بگيريم که چطور بعد از هر شکست، با قدرت بيشتري سر پا شويم. اين اتفاق براي اين دو زن، مدو و لي‌لا مي‌افتد.

از مواجه اوليه‌ام با متن که بگذرم، مشکل اساسي من اين بود که بازيگر نداشتم! چون متن، متن سختي بود و خصوصا در پرده اول، هنگام ملاقات مدو و لي‌لا بعد از 15 سال با يکديگر و پي بردن به اين که هر دو عاشق يک مرد بوده‌اند، انگار فقط صداي برخورد دو شمشير است که به گوش مي‌رسد و آرام‌آرام تا پرده آخر ديالوگ‌ها صيقل مي‌خورند ولي همچنان نوعي زمختي در آن‌ها احساس مي‌شود. به غير از دوستاني که همزمان سر کار ديگري بودند و زمان‌شان به ما نمي‌خورد، چند نفري هم آمدند که حتي نمي‌توانستند متن را از رو بخوانند! اين که مي‌گويند سرانه مطالعه ما پايين است خود را در چنين جاهايي نشان مي‌دهد؛ بازيگراني که نمي‌توانند متني کمي ادبي را از رو بخوانند! اين شد که با خود فکر کردم بايد به سراغ يک بازيگر- نويسنده بروم. زني که کلمات را بشناسد؛ دو انتخاب داشتم، شيوا اردويي و ساناز بيان که پيش از اين براي هر دويشان بازي کرده بودم. در نهايت با شيوا اردويي به توافق رسيديم و (با لبخند) روز اولي که متن را دست گرفت کاملا به کلمات مسلط بود.

در مورد مهيار طهماسبي هم، اساسا به نظرم ويولنسل و ظاهر‌ش به شدت عاشقانه است. ويولنسل مي‌خواستم و همه مي‌گفتند چرا از نوازنده زن استفاده نمي‌کني؟! من اما به خاطر برقراري توازن در صحنه، دوست داشتم نوازنده‌ام مرد باشد و مردي مي‌خواستم که به لحاظ ظاهري مرد غايب نمايشنامه «ديگري» را تداعي کند. در واقع همان عنصر مردانه غايب که در تمام طول ماجرا، هم هست و هم نيست. به واسطه طراحي صحنه جلال تهراني انگار مهيار در ابري بالاي سر اين دو زن قرار دارد و پايش روي زمين نيست.

اين جاست که يکي از مهمترين ديالوگ‌هاي نمايشنامه معني پيدا مي‌کند. ديالوگي که متن را متني فراجنسيتي مي‌کند. جايي که مدو به لي‌لا مي‌گويد «اين جا، جايي است که ما به حضور يک مرد احتياج داريم، احتياج داريم يک مرد به زنانگي ما شهادت دهد...» اين در حالي است که آن‌ها پيش از اين دو مرد را کشته‌اند و الان احتياج دارند که يک نفر به آن‌ها بگويد تو هستي و من تو را مي‌بينم. (با خنده) اين جا، همان جايي است که زنان فمنيست عصباني مي‌شوند، جايي که من مي‌گويم ما به حضور مرد نياز داريم و واقعا هم داريم.

اردويي: متن «ديگري» متني بي‌نظير با قصه‌اي عجيب است. من پيش از اين داستان‌ها و نمايشنامه‌هاي بهاره را خوانده بودم و نگاهش را به عنوان مخاطب بسيار دوست داشتم، در اثري هم که با يکديگر کار کرديم و من کارگردان بودم و او بازيگر به ديدگاهي مشترک رسيده بوديم.

همان‌طور که بهاره مي‌گويد مدو و لي‌لا پس از مطلع شدن از اين که هر دو دلبسته يک مردند تصميم مي‌گيرند کار ديگري بکنند و مسير جديدي را کشف کنند. «ديگري» به لحاظ بازيگري هم متني بسيار چالش‌برانگيز و پر از احساسات متفاوت بود و فکر نمي‌کنم زنِ بازيگري باشد که اين اثر را بخواند و وسوسه نشود که در آن بازي کند. از لحاظ شيوه اجرا هم، شيوه‌اي که بهاره انتخاب کرد و به شيوه کارگرداني جلال تهراني نزديک است، فضايي سرد و با حداقل ميميک بود که تا به حال تجربه‌اش نکرده بودم. همه اين‌ها مجموعه‌اي را شکل داد که ترغيبم کرد بازي در «ديگري» را بپذيرم.

مهيار طهماسبي: (با خنده، به شوخي) صادقانه بگويم من دفعه اول که متن را خواندم چيزي از آن نفهميدم.

رهنما: (با خنده، به شوخي) ما خودمان هم بار اول چيزي نفهميديم.

طهماسبي: اين که شما مي‌پرسيد مواجه‌مان با متن چگونه بود، معتقدم هنوز که هنوز است و اکنون که در حال اجرا هستيم اين مواجه هر روز و هر روز اتفاق مي‌افتد و من هر روز به مسئله‌اي تازه پي مي‌برم.

چالشي که بر سر راه من بود اين بود که بهاره رهنما به من گفت کارش دو بازيگر دارد و يک موزيسين ولي سه پرسوناژ دارد. يعني به صوت به عنوان يک شخصيت نگاه کرد. اين چالشي بود که تا به حال با آن مواجه نشده بودم. موسيقي هميشه يا فضايي مي‌سازد يا چيزهايي را تشديد مي‌کند يا به عنوان عنصري مستقل عمل مي‌کند ولي تا به حال برايم پيش نيامده بود که کسي از من بخواهد به موسيقي به عنوان شخصيت نگاه کنم.

براي اين که بتوانم به آن‌چه بهاره رهنما مي‌خواست برسم تلاش کردم مرد غايب دو آدرسه را بشناسم و اين که مردي که (با خنده) دو همسر دارد چگونه مردي است و اين شد که ويولونسل که اصولا سازي عاشقانه است در اين اثر به سازي ترسناک تبديل شد.

رهنما: مهيار طهماسبي به نکته جالبي اشاره کرد وقتي خشونت تسري پيدا مي‌کند، حتي در موسيقي هم نفوذ مي‌کند.

طهماسبي: برايم جالب بود که قرار نبود با موسيقي احساسات مدو و لي‌لا را تشديد کنم بلکه بايد فضايي براي تماشاگر مي‌ساختم که از طريق آن بفهمد مرد دو آدرسه کيست. مردي که در تمام طول نمايش سايه‌اش بر سر زنان سنگيني مي‌کند. ورود و خروج‌هاي موسيقي نيز کاملا براساس حضور يا عدم حضور اين مرد روي صحنه طراحي شد، يعني زماني که حرف اين مرد را از زبان زنان مي‌شنيديم موسيقي بود و زماني که نمي‌شنيديم موسيقي نبود.

ويولونسل در «ديگري» مجبور بود هم هارموني را و هم ملودي را به تنهايي تداعي کند. اين ساز، سازي ملوديک است و وقتي مي‌گوييم سازي عاشقانه است در زبان موسيقايي مي‌شود؛ سازي ملوديک که ملودي مي‌زند اما چون در «ديگري» ساز ديگري همراهش نبود ناچار مي‌شد بار هارموني را هم بر دوش بکشد.




به بحث بازي‌ها بپردازيم. بازي شما و شيوا اردويي با دو جنس متفاوت شروع مي‌شود و شايد بتوان گفت رفته‌رفته با پيش رفتن اثر به واسطه نزديک شدن‌تان به هم از نظر عاطفي، جنس بازي‌تان هم به يکديگر نزديک مي‌شود. با توجه به اين که همان طور که اشاره شد انزو کرمن در متن «ديگري» هيچ دستورالعملي براي هيچ چيزي صادر نکرده و دست کارگردان را باز گذاشته است چه شد که به اين نتيجه رسيديد که دو جنس متفاوت بازي را در پيش بگيريد؟

رهنما: همان طور که گفتم پيدا کردن بازيگري براي نقش روبه‌رويم براي من کاري بسيار دشوار بود. (با خنده) آخر سر به جايي رسيدم که گفتم نقش لي‌لا را ضبط مي‌کنم و در حالي که خودم مدو را روي صحنه بازي مي‌کنم، لي‌لا را هم با پروژکتور نشان مي‌دهم!

قبل از آن که به تفاوت جنس بازي برسيم هم بگويم که من براي انتخاب عوامل کارم مثل جلسه خواستگاري عمل مي‌کنم (با خنده) و حتما تحقيق مي‌کنم که طرف اخلاقش سر بقيه کارها چطور بوده، چه قدر دعوايي است يا چه قدر آرام، خوش‌قول است يا بدقول، منظم است يا بي‌نظم و... و واقعا، هم شيوا اردويي و هم مهيار طهماسبي صددرصد تمام فاکتورهاي مورد نظر مرا داشتند.

در مورد جنس بازي‌ها، بايد بگويم براي من و شيوا کار دشواري نبود که بازي‌مان را به هم نزديک کنيم. مسئله اين بود که من سوغاتي‌اي از نمايش «سونات پاييزي» داشتم و آن هم بازي‌اي بود که جلال تهراني از من بيرون کشيد و باعث شد چيزي را تجربه کنم که هيچ وقت در هيچ کدام از نقش‌هايم تجربه نکرده بودم. آن جا بود که من با اين نگاه فرماليستي آشنا شدم و فکر کردم برخلاف هميشه که رئاليستي بازي مي‌کردم اين بار به سمت فرم بروم. جلال تهراني با اين که به ندرت طراحي نور و صحنه قبول مي‌کند اما با درخواست من اين کار را براي «ديگري» انجام داد و با اين که کارگردان‌ها عموما دوست ندارند به چنين مسئله‌اي اعتراف کنند اما 50 درصد بار اين کار بر دوش طراحي نور و صحنه است.

من و شيوا، حسي بازي نمي‌کنيم و جز موارد معدودي که مخاطب درون اين زنان را مي‌بيند در اکثر مواقع نقاب داريم. در يکي از اتودهاي کارگرداني که با شيوا مي‌زديم از نقاب‌هاي نصفه‌اي استفاده کرديم که در بالماسکه استفاده مي‌کنند و نمونه‌اش را در طراحي بروشور مي‌بينيد اما ما در ايران هميشه اين نگراني را در مورد تئاتر داريم که مبادا تماشاگر نتواند با اثر ارتباط برقرار کند و من هم آنقدر جسارت نداشتم که براي استفاده از ماسک ريسک کنم ولي واقعيت اين است که اين زنان مرتب در حال نقش بازي کردنند و به همين دليل آن سرما در بازي هر دويمان هست.

براي ما کاري نداشت که جنس بازي‌مان را شبيه هم کنيم اما من به عنوان کارگردان اين تفاوت را مي‌خواستم و معتقدم شبيه هم شدن براي ما کاري نداشت و رسيدن به اين تفاوت‌ بود که دشوار بود و شايد برگرفته از همان شيوه جلال تهراني باشد. همان‌طور که در «سيندرلا» هم اين تفاوت بين بازي گلاب آدينه و بهنوش طباطبايي مشهود بود.

با توجه به تفاوت‌هاي «ديگري» با کارهاي قبلي‌تان از اين نترسيديد که تماشاگران ثابت‌تان اين کار را پس بزنند يا با آن ارتباط برقرار نکنند؟

رهنما: همان‌طور که اشاره کرديد من تعدادي تماشاگر ثابت دارم که در «ديگري» نيمي از آن‌ها را از دست دادم، يعني تعدادي از آن‌ها که به تماشاي کار نشستند به بقيه گفتند اين کار شبيه کارهاي قبلي رهنما نيست ولي من به شدت به اين جمله اعتقاد دارم که تغيير تاوان دارد و بايد تاوانش را پرداخت کرد. من «ديگري» را يک تغيير يا يک نقطه عطف در مسير کاري‌ام مي‌دانم و بايد صبور باشم تا اين شيوه هم تماشاچي خود را پيدا کند. شايد دوره تماشاچي کارهاي رومانتيک زنانه‌ام تمام شده است. (با لبخند) جدا از آن امسال 42 سالم تمام مي‌شود و به نظرم ميانسالي قصه‌ها و فضاهاي خاص خود را دارد.

نام نمايش «ديگري» است و مدو و لي‌لا هم تعريفي که از هويت و شخصيت خود دارند تعريفي است که ديگري يعني مرد دو آدرسه براي آن‌ها خلق کرده است. اين دو زن اگرچه پيش از اين صرفا خود را از دريچه چشم آن مرد مي‌ديدند اما در لحظه‌اي تصميم به از ميان برداشتنش مي‌گيرند و مي‌کوشند تعريفي را که خود دوست دارند جايگزين تعريف او از شخصيت‌هايشان کنند و در پرده سوم مي‌بينيم که رمان نوشتن جايگزين آن امر هويت‌بخش مي‌شود. آيا مي‌توان گفت معتقد به قيام عليه تعاريفي هستيد که ديگري‌ها از ما ساخته‌اند؟ و جايگزين کردن تعاريفي به جاي آن، که خودمان مي‌خواهيم.

رهنما: تحليل درستي است اما بحث زن و مرد ندارد. لکان معتقد است ما ديگري را حذف مي‌کنيم تا خودمان قوي‌تر شويم در حالي که حذف ديگري در نهايت به حذف خودمان مي‌انجامد. يکي از نکات کليدي اين متن همين است؛ خشونتي که در جهان تسري پيدا کرده است. ما از يک، ديگري تغذيه مي‌کنيم و با او به جايي مي‌رسيم، بعد آن ديگري را يا رها مي‌کنيم يا از بين مي‌بريم و جلوتر مي‌رويم و اين چرخه آن قدر ادامه پيدا مي‌کند که خودمان هم حذف مي‌شويم.

بنابراين شکل‌گيري اين چرخه خشونت به واسطه از بين بردن ديگري ربطي به جنسيت ندارد و مي‌شد به جاي اين دو زن، دو مرد روي صحنه داشت.

پيشنهادي که به ذهن من مي‌رسد اين است که اگر نمايش «ديگري» را به جاي آن که از پرده اول به پرده سوم ببينيم از آخر به اول مي‌ديديم اتفاق بهتري رخ مي‌داد.

رهنما: چه جالب. (با لبخند) اين پيشنهاد جدي جلال تهراني بود اما من ترسيدم و انجامش ندادم. جلال تهراني اعتقاد داشت متن يا بايد از آخر به اول بيايد يا از پرده دوم به پرده سوم برود و بعد به پرده اول برسد.

در صورتي که از پرده دوم شروع مي‌کرديد که تعليق فوق‌العاده‌اي ايجاد مي‌شد. دو زن که به جرم قتل بازداشت بوده‌اند و حالا که با پادرمياني کنسول به هتل بازگشته‌اند ما از زبان‌شان مي‌شنويم که چه اتفاقي افتاده و چرا بازداشت شده‌اند و پيش از اين چه مي‌کرده‌اند.

رهنما: در مورد پرده سوم بايد بگويم که من خيلي دوستش نداشتم و با آن کلنجار زيادي رفتم و (با لبخند) به جرات مي‌گويم پدرم به عنوان يک کارگردان با اين پرده درآمد. من تغييرات زيادي در آن ايجاد کردم تا جايي که حتي بازنويسي شد. ديالوگ‌ها همان ديالوگ‌هاي متن بود اما نحوه چينش‌شان را کاملا تغيير دادم. با توجه به اين که شما هم به اين نکته اشاره کرديد، شايد اگر بخواهم دوباره «ديگري» را روي صحنه ببرم همين ريسک را کنم و با حذف پرده سوم، از پرده دوم به پرده اول بروم.

اما حق بدهيد که براي يک کارگردان که در اين اوضاع بحرانيِ تماشاگر تئاتر، مي‌خواهد اثري را روي صحنه ببرد و بعد از هفت اثر تصميم مي‌گيرد تغييري اساسي چه در بازي‌اش، چه در ميزانسن‌ها، چه در بازي بازيگر مقابلش و چه در موسيقي ايجاد کند و پيشاپيش مي‌داند که با اين کار حداقل نصف تماشاگران ثابتش را از دست خواهد داد، کمي ترسناک است که متن را هم به اين شکل زيرورو کند. با توجه به اين که متن هم کمي سنگين است و از سطح مطالعه تماشاگر عادي کمي بالاتر، استرس اين را داشتم که کساني متن را نفهمند. (با لبخند) من دوستاني دارم که بعد از ديدن کار گفتند چيزي نفهميديم و مي‌پرسيدند اين‌ها که بودند؟ آدم‌کُش بودند؟!... به خاطر همه اين مسائل ترسيدم تغييري در آن حد جدي که اشاره کرديد در متن ايجاد کنم.

طهماسبي: ان‌شااله اجراهاي بعدي.

رهنما: (با لبخند) بله، ان‌شااله اجراهاي بعدي.

و در اين نمايش اصلا آن تصويري که عموما از شما مي‌بينيم؛ زن فم‌فتال، شهرآشوب و اغواگر، چيزي که شايد بتوان گفت کليشه هم شده بود، وجود ندارد.

رهنما: من و بازيگراني از جنس من در تمام نقش‌ها بخشي از خود را به همراه دارند و اين را نه کليشه که سبکي از بازيگري مي‌دانم، آن طنازي در رفتار با مردان يا برجسته شدن ويژگي‌هاي زنانه بخشي از من است که در نقش‌هاي مختلفي که بازي کرده‌ام مي‌بينيد اما «سونات پاييزي» برايم نقطه عطف بود و بعد از آن احساس کردم در 42 سالگي بايد تغييراتي در شيوه بازي‌ام ايجاد کنم. همان‌طور که اشاره کردم تغيير تاوان دارد و من هم کتمان نمي‌کنم که از خيلي از همان نقش‌هايي که مي‌گوييد کليشه بودند لذت برده‌ام اما الان مي‌خواهم بهاره رهنماي جديدي را کشف کنم.

شايد هم زمانش است، هم به واسطه تغييرات سني و هم (با خنده، به شوخي) اين که من الان نصف راه را رفته‌ام و 30 کيلو کم کرده‌ام و قرار است 40 کيلوي ديگر هم کم کنم و شايد قرار است انتظار ديدن يک بهاره رهنماي جديد را داشته باشيد.

خيلي‌ها بعد از آن که «ديگري» را ديدند به من گفتند ما آمده بوديم يک کار عاشقانه بيبينم! (با لبخند) من نوجوان که بودم، رمان‌هاي جيبي ر.اعتمادي را خيلي مي‌خواندم و قبلا هم گفته‌ام که با کارهايم نوعي از سبک ر.اعتمادي را وارد تئاتر ايران کرده‌ام اما «ديگري» به هيچ عنوان اين گونه نبود.

منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۴۸۶۱۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

استان مرکزی چه بهره‌ای از بارش‌های بهاره برد؟

ایسنا/مرکزی سرپرست شرکت سهامی آب منطقه‌ای مرکزی گفت: بارش جمعی استان از ابتدای سال آبی( اول مهر ۱۴۰۲ ) تا صبح پنجم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ برابر با ۲۳۷ میلیمتر شد که نسبت به بارندگی مدت مشابه در دوره آماری دراز مدت ۱.۳۰ درصد کاهش نشان می‌دهد. 

حسین اسدی در گفت‌وگو با ایسنا، به تحلیل مختصری از بارندگی روزهای دوم تا پنجم اردیبهشت ۱۴۰۳ در سطح استان مرکزی پرداخت و اظهار کرد: بر اساس پیش بینی‌هایی که توسط سازمان هواشناسی کشور در ۳۰ فروردین ماه صورت گرفته بود، نقشه‌های پیش یابی حاکی از فراهم شدن شرایط بارش مناسب در مرکز کشور طی روزهای آغازین ماه اردیبهشت بود. 

وی افزود: از جمله نکات مهم این سامانه، همراهی رطوبت بسیار مناسب آن در ستون جو، خصوصا در مناطق مرکزی کشور بود که نقشه‌های پیش یابی، آنرا به خوبی نشان می‌دادند.

وی اظهار کرد: به همین دلایل، سازمان هواشناسی برای مناطق مرکزی کشور و از جمله نواحی شرقی استان مرکزی هشدار نارنجی در خصوص بارش شدید باران و احتمال طغیان رودخانه‌ها را صادر کرد. با توجه به رفتار سیستم‌های بهاره در بروز رگبارهای شدید و کوتاه مدت و همچنین گستردگی جغرافیایی بعضا محدود این رگبارها، طبیعتا احتمال بروز سیلاب‌های شدید از این سیستم وجود داشت. 

اسدی بیان کرد: با توجه به محل استقرار این سیستم(در مرکز کشور) و همچنین الگوی حرکتی آن، بروز بارش‌هایی با شدت بیشتر(در نواحی شرقی و شمالی استان) و با شدت کمتر در سایر نواحی استان، پیش بینی شده بود.  

وی بیان کرد: با ورود سیستم بارشی به کشور و شروع بارندگی، از بعد از ظهر دوم اردیبهشت ماه شاهد بارندگی‌های مناسبی در استان بودیم که مطابق پیش بینی‌ها، بیشترین مقادیر بارندگی این سامانه در نواحی شمال غرب، شرق و جنوب شرق استان نازل شد.

این مقام مسئول در شرکت آب منطقه‌ای مرکزی در ادامه به میزان بارندگی‌های صورت گرفته از دوم تا پنجم اردیبهشت ماه در ایستگاه‌های باران سنجی زیر نظر وزارت نیرو در استان مرکزی اشاره کرد و گفت: در این مدت در ایستگاه چناقچی علیا شهرستان زرندیه ۵۹ میلیمتر، ایستگاه دهنو شهرستان خمین ۴۲ میلیمتر، ایستگاه زورقان شهرستان خمین ۲۳.۴ میلیمتر، ایستگاه خنداب ۲۲.۲ میلیمتر، ایستگاه آشتیان ۱۹.۶ میلیمتر و ایستگاه تفرش ۱۵ میلیمتر ثبت شده است.

وی گفت: همچنین این سامانه با فعالیت خود در سطح استان مرکزی طی روزهای دوم تا پنجم اردیبهشت ماه به طور متوسط در سطح استان ۱۰.۱ میلیمتر بارندگی را به ارمغان آورد. با احتساب این میزان بارندگی، بارش جمعی استان از ابتدای سال آبی( اول مهر ۱۴۰۲ ) تا صبح پنجم اردیبهشت ماه ۱۴۰۳ برابر با ۲۳۷ میلیمتر شد که نسبت به بارندگی مدت مشابه در دوره آماری دراز مدت ۱.۳۰ درصد کاهش نشان می‌دهد. 

اسدی تصریح کرد: هرچند این سامانه به نوبه خود افزایش دبی رودخانه‌ها را به دنبال داشت، ولی با توجه به اینکه بارندگی این سامانه در سطح حوضه آبریز سد کمال صالح از شدت بالایی برخوردار نبود و بعلاوه بارش آن در نواحی مرتفع به صورت برف بود، لذا باعث وقوع سیلاب در سطح رودخانه‌های منتهی به سد کمال صالح نشد. ولی در مناطقی از شهرستان‌های خنداب و ساوه سیلاب‌هایی را به طور محدود در رودخانه‌های این نواحی ایجاد کرد.

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • بازی مرگ و زندگی ایران: این رقیب را بکش و زنده بمان!
  • ستاره رئال لنگ‌لنگان تمرین را ترک کرد
  • توصیه عجیب بهرام بیضایی به بهاره رهنما
  • «اگزمای بهاره» چیست و برای مقابله با آن چه باید کرد؟
  • پاشازاده: نکونام در استقلال با صدها مشکل ریز و درشت مواجه بود
  • رامین رضاییان: پرسپولیسی‌ها در قلب من هستند
  • تفاهم‌ نامه ساخت مدرسه ۶ کلاسه خیرساز در تالش امضا شد
  • آغاز کوچ بهاره عشایر خراسان شمالی به مناطق ییلاقی
  • ربیعی سرمربی پایه‌های ذوب‌آهن شد!
  • استان مرکزی چه بهره‌ای از بارش‌های بهاره برد؟