Web Analytics Made Easy - Statcounter

گروه سینما و تلویزیون: اخبار حوزه سینما و تلویزیون نیز همواره مخاطبان خاص خود را داشته و دارد؛ به همین خاطر در مطلب پیش رو تلاش کردیم مهمترین و جذاب ترین مطالب این حوزه را جمع آوری نموده و تقدیم علاقه مندان کنیم تا اگر امکان پیگیری مطالب در طول روز را ندارد، در یک زمان مشخص و یکجا از آنها مطلع شوند.به گزارش بولتن نیوز، تیتر مهمترین خبرهای امروز 24 خرداد ماه 96، به صورت هایپرلینک در زیر آمده که شما می توانید با کلیک بر روی آنها به صورت اختصاصی وارد آن مطلب شوید؛ البته متن کامل این مطالب در ادامه مطلب نیز آمده است و شما می توانید متن کامل و تصاویر مرتبط عناوین را در ادامه مشاهده فرمایید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


شهرزاد درنت‌فلیکسپیکان، به‌مثابه آینه جامعه معاصر ایرانتنهايي ابراهيم در آتش سينماي ايراننگاه «هزارداستان» به سوژه‌ها امیدبخش است/ چند تفاوت با «ماه عسل»٢١ حکم در یک روز«چرا... برای اینکه...» آماده اجرا می‌شود/ بداهه‌گویی در تلویزیونهمراه با فیلم‌های شبکه های سیما در تعطیلات آخر هفتهترامپ «استفن کینگ» را بلاک کرد
مشروح اخبارشهرزاد درنت‌فلیکس
فصل دوم سریال موفق «شهرزاد»، پس از حواشی بسیاری که در زمان ساخت برایش به وجود آمد، چند روز آینده وارد بازار خواهد شد. خبرهای حاشیه‌ای مختلفی از وضعیت سریال منتشر می‌شد که همچنان ادامه دارد و در تازه‌ترین و غیرقضایی‌ترین آن‌ها، خبرهایی از حضور شهرزاد در بزرگ‌ترین وب‌سایت پخش فیلم و سریال جهان یعنی «نت‌فلیکس» به گوش می‌رسد.
یک داستان نت‌فلیکسدر ابتدا لازم است درباره «نت‌فلیکس» توضیحاتی بدهیم. این شبکه که از بهترین نمونه‌های استفاده تجاری از فناوری و بستر آی‌تی در جهان است، در سال 1997 در آمریکا تأسیس شد تا فیلم کرایه‌ای عرضه کند، مدیران این تجارت کوچک، اما اهل فناوری بودند و سعی کردند خدمات خود را با استفاده از این بستر متفاوت کنند. مؤسسان در ابتدا روش‌های سنتی کرایه فیلم را کنار زدند و مدل‌های جدیدی برای مخاطبان خود در نظر گرفتند. بعد سراغ اینترنت رفتند و کرایه فیلم‌ها را از طریق ایمیل انجام می‌دادند. با رشد حداقلی کار، سرمایه‌ای وارد مجموعه کردند و توانستند در این صنعت نامی برای خود دست‌وپا کنند. از اینجا به بعد نت‌فلیکس تلاش کرد با توسعه فناوری پیش برود و خود را با سرعت گسترش اینترنت هم‌تراز کند، در نتیجه این استارت آپ در حال حاضر بزرگ‌ترین شبکه تولید و عرضه فیلم و سریال در جهان است.
خداحافظی با شبکه‌های تلویزیونینت‌فلیکس در واقع یک تولیدکننده و توزیع‌کننده عظیم فیلم و سریال است. در گذشته نه‌چندان دور، مردم علاقه‌مند برای تماشای فیلم‌های سینمایی به سالن‌های سینما می‌رفتند یا نسخه خانگی آن را کرایه یا خرید می‌کردند. سریال‌ها هم مقصدی جز شبکه‌های تلویزیونی نداشتند. سینما از آنجا که رسانه متفاوتی نسبت به تلویزیون است همچنان و با قدرت به کار خود ادامه می‌دهد و مخاطبان خود را حفظ کرده است. اما اگر انحصار پخش برنامه‌های مختلف مانند سریال‌ها از تلویزیون گرفته شود، چه اتفاقی برای شبکه‌های تلویزیونی می‌افتد؟ جعبه جادو دیگر منحصر به شبکه‌های کابلی و ماهواره‌ای نیست و هر کسی که به تلفن‌های هوشمند و شبکه اینترنت دسترسی داشته باشد جادوی تلویزیون را با خود همراه کرده است. نتیجه پایان این انحصار، کاهش شدید مخاطبان شبکه‌های تلویزیونی و به خصوص شبکه‌های کابلی است که برای دقیقه دقیقه پخش برنامه‌های خود، از مخاطب حق شارژ طلب می‌کنند! و از طرفی هزینه‌های هنگفت از برندهای تجاری برای تبلیغات دریافت می‌کنند. تصور کنید مخاطب بتواند با کمترین دردسر برنامه مورد علاقه خود را در هر وضعیت و موقعیتی با هزینه کم از اینترنت دریافت و تماشا کند. آیا کسی به روشن کردن تلویزیون و محدود شدن به زمان‌های پخش آن تمایل خواهد داشت؟
شهرزاد و نت‌فلیکسشهرزاد موفق‌ترین سریال نمایش داده شده در شبکه خانگی در عمر کوتاه این صنعت در ایران است. فصل اول به لطف خط داستانی هیجان‌انگیز و استفاده از بازیگرهای شناخته‌شده سینما با اقبال بسیار خوب مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد. فصل دوم شهرزاد گرچه با حاشیه‌های زیاد تولید شد اما در نهایت به سرانجام رسید و تا چند روز دیگر طبق برنامه، به صورت هفتگی عرضه خواهد شد. مسعود امامی تهیه‌کننده فیلم در سفری به کانادا و در دانشگاه تورنتو از فراهم شدن امکان پخش شهرزاد از طریق شبکه نت‌فلیکس خبر داد: «شهرزاد در مدیوم جدید و قابل دسترس همگانی، طی قرارداد سایت نت‌فلیکس با پخش‌کننده جهانی، عرضه خواهد شد و امیدواریم راه سریال‌های ایرانی را برای جهانی شدن باز کند.» حضور در نت‌فلیکس به این شکل است که مجموعه‌های مختلف خود را به این شبکه توزیع معرفی می‌کنند، اگر کیفیت و استانداردهای لازم وجود داشته باشد، طرفین طی قراردادی تفاهم می‌کنند و مجموعه در فهرست مجموعه‌های قابل خرید وب‌سایت افزوده می‌شود.
دلایل موفقیتتعداد زیاد ایرانی‌های خارج از کشور که به هر اتفاق فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داخل کشور واکنش نشان می‌دهند، تماشای یکی از محبوب‌ترین مجموعه‌های چند سال اخیر را از دست نخواهند داد. برای مهاجران نسل اول که اکنون دوران کهنسالی را سپری می‌کنند، شهرزاد حال و هوای دوران جوانی شان است. برای نسل‌های بعدی که احتمالاً نشانه‌های کمتری از ایرانی بودن دارند، شهرزاد نمادی از زندگی پدران و مادران و حتی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌های آن‌هاست. برای تازه مهاجران هم، امکان دانلود سریال از نت‌فلیکس می‌تواند التیام‌بخش درد غربت باشد.در کنار مخاطب ایرانی خارج از کشور، مخاطب بین‌المللی احتمالاً مهم ترین مشتری شهرزاد در نت‌فلیکس است. مخاطبی که با صدها و هزاران عنوان فیلم و سریال مختلف روبه‌رو است و مختار است از میان همه آن‌ها یکی را انتخاب کند. برای این مخاطب، مجموعه‌ای جذاب است که تبلیغات بیشتری داشته باشد یا یکی از عوامل آن را پیشتر در پروژه موفقی دیده باشد. درباره شهرزاد حضور شهاب حسینی و ترانه علیدوستی می‌تواند این جذابیت را ایجاد کند. حضور این دو در فیلم «فروشنده» اثر اصغر فرهادی احتمال موفقیت مجموعه را در عرصه بین‌المللی کمی بیشتر می‌کند. رسانه‌های خارجی نیز به لطف خبرنگاران ایرانی خود با پوشش نسبی اخبار شهرزاد می‌توانند 100 میلیون مخاطب نت‌فلیکس را به تماشای این مجموعه ترغیب کنند.
دلایل ناکامیسایت نت‌فلیکس در ایران فیلتر است و گذشته از آن، پرداخت‌های آنلاین بین‌المللی در ایران هنوز چندان مرسوم نیست. البته مخاطب نت‌فلیکس هم ایرانی‌های حاضر در کشور نیستند. اما همان‌طور که دیگر مجموعه‌های نت‌فلیکس و سایر شبکه‌های بین‌المللی با ساعتی اختلاف در سایت‌های مختلف دانلود غیرقانونی ایرانی قرار می‌گیرند، شهرزاد هم در صورت انتشار در این شبکه‌ها، خیلی سریع به صورت غیرمجاز در سایت‌های مختلف قابل دانلود خواهد بود.دانلود غیرمجاز و بدون صرف هزینه از همان ابتدا از مهم ترین مشکلات سریال‌های شبکه خانگی بود. این مشکل با پرداخت درصد مشخصی به سایت‌های دانلود رایگان و نظارت بیشتر تا حدودی رفع شده است. برای مثال در جریان انتشار سریال «عاشقانه» در هفته‌های اخیر، بیشتر سایت‌های دانلود لینک دانلودی غیررایگان قرار داده‌اند و از مخاطبان خواسته‌اند با صرف حداقل هزینه، به تولید ملی احترام بگذارند! این لینک مخاطب را به سایت اصلی وصل می‌کند و سایت واسط درصدی را به عنوان بازاریابی دریافت می‌کند. این اتفاق قطعاً برای فصل دوم شهرزاد هم اتفاق خواهد افتاد اما اگر عرضه بین‌المللی وجود داشته باشد راه‌های متنوع و مختلف بیشتری در اختیار مخاطب علاقه‌مندی که عادت به پرداخت هزینه برای تماشای سریال ندارد فراهم می‌کند! برای نمونه می‌توان به انتشار گسترده فیلم‌های اصغر فرهادی در وب‌سایت‌های دانلود فیلم اشاره کرد، در حالی که دیگر فیلم‌های موفق ایرانی که انتشار گسترده بین‌المللی نداشته است نرخ دانلود کمتری داشته‌اند.
سابقه عجیب آسپریناین اولین باری نیست که خبر حضور یک مجموعه ایرانی در امپراتوری نت‌فلیکس منتشر می‌شود. پیشتر مجموعه کمتر دیده شده «آسپرین» به کارگردانی فرهاد نجفی مدعی شده بود که نت‌فلیکس مجموعه را خریداری کرده است و به‌زودی نسخه دوبله آن به انگلیسی از این شبکه منتشر می‌شود و علاوه بر آن سریال به 36 زبان دیگر هم در حال زیرنویس شدن است! کمی بعد عوامل آسپرین توضیح دادند که خبر نادرست بوده و نت‌فلیکس نه خریدار بلکه توزیع‌کننده مجموعه است. با این حال، بیش از شش ماه از پایان فصل اول آسپرین گذشته و هنوز خبر رسمی از انتشار سریال در وب‌سایت‌های رسمی و بین‌المللی وجود ندارد.
کدام شهرزاد؟حضور یک مجموعه تلویزیونی در نت‌فلیکس گرچه امر محیرالعقولی نیست اما به نظر می‌رسد این اتفاق اقدامی رو به جلو برای صنعت نمایش خانگی ایران در راه دستیابی به مخاطب بین‌المللی باشد. اما کدام شهرزاد قرار است از نت‌فلیکس منتشر شود؟ از آنجا که در بیشتر موارد نت‌فلیکس تمام قسمت‌های یک فصل از سریال را به طور همزمان منتشر می‌کند و چون مخاطب بین‌المللی هنوز فصل اول را ندیده، فصل نخست روی این وب‌سایت منتشر خواهد شد. به گفته تهیه‌کننده، برای نمایش بین‌المللی و همزمان فصل دوم فعلاً قرار است به صورت سنتی و کمی غیرحرفه‌ای، دو سینما در کانادا اجاره شود تا به صورت هفتگی این سریال برای مخاطبان ایرانی در این کشور نمایش داده شود.اینکه حضور شهرزاد در نت‌فلیکس باز هم یک حرکت تبلیغاتی است یا یک حرکت واقعی برای دستیابی به مخاطب بیشتر، به کمی تحمل بیشتر نیاز دارد. با این حال در صورت انتشار یا انتشار نیافتن شهرزاد در نت‌فلیکس، با توجه به بازار خوب و میلیونی ایران و ایرانیان به نظر می‌رسد پیش از آن که مجموعه‌های ایرانی از این شبکه پخش شوند مجموعه‌های خارجی با دوبله فارسی راه خود را در این شبکه باز کنند. موضوعی که مدیران نت‌فلیکس پیشتر نسبت به آن ابراز علاقه کرده‌اند.پیکان، به‌مثابه آینه جامعه معاصر ایران
سهراب دریابندری، از کودکی «مشقِ تماشا» کرده؛ شاید از همان هفت‌سالگی که پدرش، نجف دریابندری، دوربین کوچک ۱۱۰ canonn را دستش داد تا لحظاتی از واقعه‌ای خانوادگی را ثبت کند، او به این باور رسید که باید با دقت «به همه‌چیز» تماشا کرد؛ حتی به روزمره‌ترین چیزها...؛ و ثبت‌ کرد و ثبت ‌کرد و ثبت‌ کرد تا جایی که پس از ترک تحصیل در دوره دبیرستان، وقتی هم‌سن‌وسالانش پشت کنکور بودند یا ورود خود به دانشگاه را جشن می‌گرفتند، اولین نمایشگاه عکس خود را به طور مشترک با رعنا دبیری، به تشویق بهرام دبیری و ابراهیم حقیقی در گالری سیحون برگزار کند. سپس راه عکاسی را سال‌ها ادامه داد و در خانه پدر و مادرش - نجف دریابندری و فهیمه راستکار- در جایی که از همان کودکی او، آثار نقاشانی مثل هوشنگ پزشک‌نیا را روی دیوار داشت، در دورهمی‌های روز جمعه و دیگر معاشرت‌ها، برایش بستری مفیدتر از هر دانشگاهی ایجاد شد و از دوستان خانوادگی‌شان همچون منوچهر انور و بیژن مفید، آموخت و آموخت و آموخت، چنان‌که خود را از تحصیل در دانشگاه بی‌نیاز دید.

مدام عکاسی کرد تا گذرش به مستندسازی هم افتاد و همراه با شاهین آرمین به بررسی جامعه‌شناختی یک اتومبیل در تاریخ معاصر ایران پرداخت و حاصل کار، مستند پرتره «این پیکان» شد که این روزها در گروه هنر و تجربه نمایش داده می‌شود؛ مستندی که شاید بارزترین ویژگی‌اش، خارج‌کردن پیکان، از وضعیت کالاوارگی و بازنمایی آن توأم با تشخصی انسانی و تاریخ‌ساز است و می‌توان یک‌جورهایی آن را نماد نوعی سوبژکتیویته جمعی ایرانی تلقی کرد.در این مستند، پیکان درواقع روایتی از تاریخ معاصرِ جامعه ایران است و همچون آینه‌ای عمل می‌کند که بازنمای زندگی شهری‌شده و ملتهب ایرانی است.با سهراب دریابندری به بهانه اکران «این پیکان»، درباره این فیلم و مسیری که او در حیات هنری خودش با تجربه انواع ژانرهای عکاسی (عکاسی تئاتر، تبلیغاتی، صنعتی و بیش از همه مستند) طی کرده و در نهایت به سینما رسیده، گفت‌وگو کردیم.
‌چه شد که پیکان سوژه شما شد و تصمیم گرفتید درباره این اتومبیل محبوب و قدیمی مستند «این پیکان» را بسازید؟مدتی قبل از این، روی پروژه‌ای کار می‌کردم که بیشتر به مقوله کوچ و اینها مربوط می‌شد. به‌طورکلی مسئله امکان تحرک یا به قول خارجی‌ها «موبیلیتی» برای من از آنجا به وجود آمده بود. اینکه مردم یک جامعه تا چه اندازه‌ای در سطح کشور خودشان یا جهان متحرک باشند و استراتژی آنها برای زندگی به قول معروف تا چه اندازه‌ای یک‌جانشینی یا برعکس کوچنده و متحرک باشد مسئله بسیار مهمی است. ما ایرانی‌ها، هم از نظر پراکندگی در جهان بسیار کوچنده هستیم، هم از نظر تاریخی عشایر‌مان مهم و در نوع خودشان بسیار پیشرفته هستند. وقتی که متوجه شدم شاهین که خودش یک ایرانی ساکن آمریکا بود، به دنبال کار درباره پیکان است، فکر کردم این رابطه برای من بسیار جذاب است. چون هم شاهین درواقع یک مهاجر ایرانی بود و هم به نظرم رسید پیکان تا چه حدی در تحرک‌بخشیدن به جامعه ایران در دوران جدید مؤثر بوده. شاهین هم تحقیق خیلی خوبی کرده و اطلاعات خیلی خوبی گردآوری کرده بود. دیگر بهانه‌ای برای انجام‌ندادن کار وجود نداشت.
‌چه شد که شما و آقای شاهین آرمین مشترکا این مستند را کارگردانی کردید؟خب شاهین غیر از تحقیق، از قبل، کار‌هایی برای یک مستند درباره پیکان کرده بود و ظاهرا آن پروژه با شکست مواجه شده بود. دلش می‌خواست به هر قیمتی شده یک کاری انجام شود. من هم در ابتدا می‌گفتم اگر می‌خواهی کار درست انجام شود باید خودت فیلم را بسازی، اما شاهین تجربه کار فیلم نداشت. به‌هرحال آرام‌آرام به این نتیجه رسیدیم که باید با هم این کار را انجام بدهیم. برای این کار چند ماه خودمان را توی کارگاه حبس کردیم و روزی ١٣ ،١٤ ساعت کار می‌کردیم؛ یعنی بیشتر حرف می‌زدیم و من می‌‌نوشتم. من باید همه تحقیق شاهین را یاد می‌گرفتم و بالاخره همه‌چیز را با هم مرتب کردیم و یک ساختار درست‌وحسابی به وجود آمد. در حقیقت ماجرای زندگی پیکان به سه قسمت اصلی تقسیم شد؛ پیکان به‌عنوان ماشین روز که گاهی هم بهش تازه‌عروس می‌گفتیم، پیکان به‌عنوان الاغ بار‌کش و عصای دست مردم و پیکان به‌عنوان یاد و خاطره. البته پیکان یک دوره کوتاه هم بعد از جنگ داشت که مردم از دستش خسته شده بودند. می‌شود گفت دوره طول‌کشیدنش بود. بقیه اطلاعات مربوط به تاریخ پیدایش پیکان و این‌‌جور چیز‌ها را هم به این ساختار وصل کردیم.
‌رفتن سراغ سوژه‌ای مثل پیکان که هواداران زیادی دارد، کار را سخت می‌کند و شما باید طوری به سوژه بپردازید که به هواداران آن بر نخورد. این موضوع حین ساخت این مستند، کارتان را دشوار نمی‌کرد؟این تنها سختی ماجرا نبود. مسئله اصلی برای ما این بود که ما درباره چیزی صحبت می‌کردیم که مردم فکر می‌کردند آن را خیلی خوب می‌شناسند، ولی مردم در حقیقت چیز زیادی درباره این ماشین که از کجا آمده و چطور طراحی شده و ... نداشتند. بنابراین ما مجبور بودیم داستان را از حدود صد سال پیش در انگلیس آغاز کنیم. اطلاعات کافی وجود نداشت و در نتیجه انواع خرافات جای خالی این اطلاعات را پر کرده بود. به‌طورکلی این خاصیت وجود دارد که وقتی مردم اطلاعات درست نداشته باشند با تخیل و انبساط شدید اطلاعات کمی که دارند فضا را پر می‌کنند. این اشکال هم از همان سال اول تولید پیکان به وجود آمده بود که اطلاعات درستی به مردم نداده بودند. بعدا هم کسی به فکرش نیفتاده بود.به‌هرحال این سخت‌ترین قسمت ماجرا بود. البته ما به‌خاطر اینکه صدای مخالفان پیکان در فیلم شنیده می‌شود، مورد انتقاد دوستداران پیکان هستیم؛ اما این هم واقعیت است، پیکان از دید خیلی‌ها نماد و نمونه همه بدبختی‌ها و مصیبت‌ها بود. کاریش نمی‌شد کرد، باید صدای آنها هم شنیده می‌شد.
‌در تحقیقات میدانی‌ای که در پروسه ساخت این مستند داشتید جالب‌ترین چیزی که در باره پیکان با آن مواجه شدید چه بود؟تحقیق شاهین خیلی زود‌تر شروع شده بود. تحقیق درباره پیکان ماجرای پیچیده‌ای دارد و در حقیقت هنوز هم ادامه دارد؛ اما برای من نگاه‌کردن به عکس‌های انقلاب خیلی جذاب بود، شاید بهترین قسمت کار بود. در حدود پنج، شش ‌هزار عکس را تماشا کردم تا حدود شش یا هفت عکس را انتخاب کردم که کار عکاس فرانسوی، میشل سِتبون بود. برای تهیه آن عکس‌ها هم با آقای سِتبون تماس گرفتیم و ماجرايی داشت تا بالاخره اجازه استفاده از عکس‌ها را خریدیم. به‌هرحال عکس‌ها خیلی جالب بودند و می‌توانستم توی ذهن خودم حرکات عکاس‌ها را در سطح خیابان‌های شهر تصور کنم. گاهی متوجه می‌شدم عکاس با چه سرعتی در شهر جابه‌جا می‌شده است.
‌اصلی‌ترین فعالیت هنری شما عکاسی است، چطور شد که پس از سال‌ها عکاسی، به مستندسازی گریز زدید؟عکاسی همیشه به‌نوعی در زندگی من وجود داشته؛ اما مستند‌سازی هم برای من خیلی چیز جدیدی نیست. در حقیقت من عکاسی را هم از یک آدم سینمایی یاد گرفتم، آقای احمد پناهی. خیلی وقت پیش، با به‌وجودآمدن دیجیتال ویدئو شروع کردم به آزمایش و ساختن فیلم‌های ویدئویی مختلف و تدوین و این‌جور چیز‌ها. قبل از اینکه اولین کار مستند خودم را که حدود ١٣ سال پیش بود بسازم، چند تا فیلم تدوین کردم. خیلی وقت‌ها با سازمان‌ها و مراجع مختلف‌ کار می‌کردم؛ اما این فیلم‌ها هیچ‌وقت روی پرده نیامدند، در واقع مصرف‌شان این نبود؛ یکی از فیلم‌هایی که تدوین کردم کار دوستم آقای محمدرضا اجاقی است، به نام «عَلَم واچینی». برای خودم فیلم جالبی است اما خیلی اقبال نداشت.
‌پیشینه‌تان در عکاسی، چقدر به مستندسازی‌تان کمک کرد؟در آن زمان اعتقاد رایج این بود که راه سینما از عکاسی می‌گذرد. من هم کار عکاسی را در یک جایی شروع کردم که فیلم‌بردار‌ها و عکاس‌های قدیمی سینما و تلویزیون در آنجا بودند و خیلی از آنها چیز یاد گرفتم؛ اما فکر کنم مهم‌ترین درسی که گرفتم این بود که هیچ‌چیزی بی‌ارزش نیست. عکاسی به آدم یاد می‌دهد به جزئیات دقت کند. نباید هیچ‌چیزی را نا‌دیده گرفت؛ مثل همین پیکان. خیلی‌ها به ما گفتند کارتان بیهوده است. به نظرشان پیکان موجود قابل توجهی نبود؛ اما رابطه من با پیکان از خیلی وقت پیش، از همان موقعی که عکاسی را شروع کردم بیشتر درباره شکل و قیافه‌اش بود. به نظرم شکل عجیبی داشت. باید این را هم اضافه کنم که با وجود اینکه بیشتر کار‌های این فیلم را من و شاهین انجام دادیم، اینکه بلد بودم خودم فیلم‌برداری کنم خیلی مهم بود.
باز هم مستند خواهید ساخت؟ ادامه راه با چه سوژه‌هایی برایتان رقم خواهد خورد؟حتما سعی خواهم کرد باز هم مستند بسازم. به‌هرحال مسئله تحرک و جابه‌جایی هنوز هم برای من جذاب است. این را مدیون همان پروژه قبلی هستم که هیچ‌وقت تمام نشد؛ اما با توجه به تجربه‌هایی که با میراث فرهنگی دارم این‌هم برایم اهمیت دارد. میراث فرهنگی کشور ما ثروت بی‌کرانی است که به این زودی‌ها حد و اندازه‌اش معلوم نخواهد شد. هم میزان و مقیاس آن شگفت‌آور است، هم در وضعیت کنونی می‌تواند خیلی به ما کمک کند. آن‌قدر کارِ انجام‌نشده زیاد است که در مقابلش احساس حقارت می‌کنم.
‌کارگردانی دونفره چطور تجربه‌ای بود؟ باز هم به همین منوال کار را ادامه خواهید داد؟کار با شاهین، برای من اثبات این موضوع بود که کار گروهی در ایران امکان‌پذیر است. به‌طورکلی ما در این زمینه مردم خوش‌نامی نیستیم، حداقل از نظر خود ما ایرانی‌ها. کار گروهی احتیاج به روش‌ها و ملزوماتی دارد که ما خیلی با آنها آشنایی نداریم. به‌هرحال گذشته از اینکه انجام‌دادن این کار چه اندازه برای دو نفر سخت بود، مجاورت با آدمی که تجربه سال‌ها کار مهندسی جدی داشته جالب بود. مهندس‌ها نگاه مخصوصی به قضایا دارند که همیشه مقوله ساختار و برنامه‌ریزی در آن اهمیت دارد. ما بارها و بارها جا عوض کردیم؛ گاهی شاهین به‌عنوان کارگردان با فیلم‌بردارش صحبت می‌کرد، گاهی من به‌عنوان کارگردان با محقق یا نویسنده پروژه طرف می‌شدم. خیلی نقش عوض کردیم و این نقش‌عوض‌کردن‌ها چیزهای خیلی زیادی به ما یاد داد. باید خیلی حرف می‌زدیم. ساعت‌ها حرف زدیم و همه‌چیز را با حرف‌زدن و صرف وقت حل کردیم.
‌شما چند سال در خارج از ایران زندگی و تحصیل کردید. چه شد که به ایران بازگشتید، درس را رها کردید تا اینجا کار کنید؟نه، درس را در آمریکا رها نکردم. درس را بعد از مدتی در ایران رها کردم. در آمریکا که بودم احساس می‌کردم جای من در ایران است. مسائل و مشکلات جامعه آمریکا برایم اهمیت نداشت؛ اما مدرسه و تحصیل در آمریکا خیلی در من اثر گذاشت. در همان مدت کوتاه خواه‌نا‌خواه یک‌مقدار آمریکایی شدم، اما هیچ‌وقت آمریکا برایم مهم نمی‌شد. احساس می‌کردم آمریکا به من ربطی ندارد. بعد از اینکه به ایران آمدم، مدرسه خیلی جای خسته‌کننده‌ای بود. از احترام و منزلتی که در آمریکا به‌عنوان شاگرد داشتم دیگر خبری نبود. درس‌ها هم سخت‌تر بود و هم معلوم نبود چیز‌هایی که یاد می‌گرفتیم به چه کاری می‌آمد. یعنی مثلا در حد خیلی بالایی شیمی درس می‌دادند، ولی معلوم نبود این فرمول‌ها را کجا و چطور باید به کار گرفت. باید همه‌چیز را حفظ می‌کردیم. از ما انتظار نمی‌رفت که خودمان فکر کنیم، در واقع شاید برعکس بود.
‌شما فرزند نجف دریابندری و فهیمه راستکار هستید. متأثر از تخصص حرفه‌ای هر دوِ این افراد هم ترجمه می‌کنید و هم فعالیت سینمایی دارید. فرزند این دو نفر بودن برای شما چه موقعیتی را رقم زد که شما نیز در امتداد مسیر این دو، راه خودتان را یافتید؟نجف و فهیمه، هر دو آدم‌هایی بودند که زندگیشان از کار خودشان، یعنی ترجمه، نوشتن، تئاتر، سینما و این چیز‌ها تأمین شده. از این نظر هر دو حرفه‌ای بودند. این کار‌ها برایشان تفریح و سرگرمی نبوده. تأمین زندگی از این راه و درعین‌حال حفظ دیدگاه مستقل خودشان، حداقل در آن زمان کار آسانی نبوده. با وجود اینکه دو نفر تا این حد در این راه موفق بودند، تا مدت‌ها وقتی به کسی می‌گفتم عکاس هستم، می‌گفت: «خب، اما شغلت چیه؟»؛ یعنی این چیز‌ها حتی در حدود ٢٠ سال پیش هم از نظر اغلب مردم شغل محسوب نمی‌شد یا اگر هم محسوب می‌شد، به قول معروف شغل نان و آب‌داری نبود. بنابراین شاید بشود گفت جریان و فضای اجتماعی ما علیه ما بود؛ اما وقتی تا این اندازه با کتاب و نقاشی و موسیقی تماس داشتی، دیگر رها‌کردنش کار ساده‌ای نیست. بهترین راه هم برای اینکه تماس خودت را حفظ کنی، این است که اینها را برای خودت به‌عنوان حرفه انتخاب کنی. در‌این‌صورت، حرفه تو این خواهد بود که عکس و کتاب و نقاشی و موسیقی و اینها دور‌و‌برت باشند.در ضمن مادر و پدر من با توجه به حرفه‌ای‌بودنشان، برای خودشان مستقل بودند. فهیمه، فهیمه بود و نجف هم نجف بود. با هم در مسائل حرفه‌ای و به‌ویژه تصمیم‌های مهم اختلاف نظر داشتند. با‌وجود‌این باید به‌عنوان یک زوج زندگی می‌کردند. این هم کار ساده‌ای نیست، بنابراین در خانه ما نوعی استقلال و آزادی عملی و فکری حکمفرما بود. غیر از این اصلا نمی‌شد زندگی کرد. هرکسی برای خودش اعتقاداتی داشت. من از این نظر هم خیلی خوش‌شانس بودم که پدر و مادرم هر دو اهل معاشرت با بقیه بودند و خیلی فرصت‌ها برای من به وجود آمد تا از بهترین‌ها، چیز یاد بگیرم که البته خیلی هم کم‌کاری و تنبلی کردم. قدر خیلی‌ها را ندانستم؛ اما به‌هرحال به ناچار خیلی چیز‌ها را یاد گرفتم و به نظرم این باعث شد که من هم مثل بقیه توان شناکردن در جهت خلاف جریان را پیدا کنم. این شد که توانستم تا حدی نسبت به جوّ حاکم بی‌اعتنا باشم و به کاری که دوست داشتم، برسم.
‌مهم‌ترین یادگار فهیمه راستکار و نجف دریابندری در جهان‌بینی شما، چه در زندگی و چه در کار هنری و ادبی چه بوده است؟در یک کلام، عشق! فکر می‌کنم اگر به کار هر دو آنها و خیلی از آدم‌های هم‌ترازشان خوب نگاه کنید، خواهید دید که منشأ نیروی بزرگ و پشتیبان اصلی آنها عشق بوده. درست است که منشأ خود به خود وجود دارد؛ اما دوست‌داشتن و محبت هم مثل خیلی چیز‌ها یادگرفتن می‌خواهد. به نظرم آنها عاشق مردم و عاشق کار بودند و این عاشقی را هم بلد بودند. این یادگار هم برای من تنها نیست؛ اما من هم یادگاری بهتر از این ندارم و احساس می‌کنم با همه مردم شریک هستم.
‌بسیاری از فرزندان بزرگان از اینکه هویت‌شان به مادر و پدرشان نسبت داده شود، می‌گریزند و مایل‌اند از زیر سایه آن اسامی بیرون بیایند. برخورد شما با «فرزند نجف دریابندری و فهیمه راستکار» خطاب‌شدن چگونه است؟بله، گاهی این هست؛ اما من همیشه میانه خوبی با هر دو آنها داشتم. گاهی با هم اختلاف داشتیم. گاهی هم دلم می‌خواهد درباره مسئله‌اي با کسی صحبت کنم؛ اما علاقه آن كس به پدر و مادر مانع می‌شود؛ باید صبر کنم و جواب سؤال‌هایشان را بدهم. در واقع خیلی وقت‌ها من از توجه آدم‌ها به حاشیه رانده می‌شوم. حتی وقتی من و آن آدم با هم تنها هستیم. گاهی هم از آنها خوششان نمی‌آید، من هم باید تاوانش را بدهم. اشکالی ندارد، اگر بتوانم این کار را می‌کنم. گاهی هم به نظرشان من فرزند خوبی نیستم. فکر می‌کنند به اندازه پدر و مادرم آدم‌حسابی نیستم. در واقع گاهی خودم هم همین فکر را می‌کنم. یادم هست که یک بار در مدرسه، یکی از معلم‌ها به همکلاسی و رفیقم می‌گفت: «خاک بر سرت که با این رفاقت می‌کنی!» یعنی من را می‌گفت. خب، اینها بود و هنوز هم هست؛ اما من پدر و مادرم را دوست دارم، صحبت درباره آنها برای من هم جذاب است.
‌و نهایتا اینکه وضعیت این روزهای نجف دریابندری چگونه است؟نجف در خانه است و یک برنامه نسبتا منظمی را دنبال می‌کند. خب، اگر بگویم وضعش خیلی خوب است، درست نیست؛ اما چه کار می‌شود کرد؟ به‌هر‌حال زندگی‌اش نسبت به شرایط کیفیت بدی ندارد. خیلی ناراضی نیستم. دوستانش به او سر می‌زنند و گاهی کتابی را ورق می‌زند و گاهی هم به تلویزیون با صدای بسته نگاه می‌کند که البته این کار را از قدیم می‌کرد. می‌گفت: «تصویرش خوبه؛ اما حرف‌هاش به درد نمی‌خوره».تنهايي ابراهيم در آتش سينماي ايران
«حرف سينماگران در سينما بايد حرف روز باشد و يکي از مهم‌ترين حرف‌هاي کشور ما موضوع سوريه است. شما نگاه کنيد جلوي در ورودي همين سالن براي حفظ امنيت، گيت اشعه ايکس گذاشته‌اند، داعش هم به کشور ما نزديک شده و مرزهاي کشورمان را نيز به گيت اشعه ايکس مجهز کرده‌ايم و اميدوارم فيلمسازهاي ما متوجه اين موضوع شوند و فيلم‌هاي خود را متوجه وضعيت خاص کشور کنند.»
اينها سخنان ابراهيم حاتمي‌کياست که يک سال و نيم پيش در حاشيه نمايش فيلم «باديگارد» در جريان برگزاري جشنواره فيلم فجر از زبان وي مطرح شده است؛ سخناني که علي‌القاعده انتظار مي‌رود از زبان يکي از مديران سينمايي که اختيار بودجه‌هاي نجومي سينما را در دست دارد مطرح مي‌شد، ولي نشد. آن روزها تقريباً هيچ سينماگر و فيلمساز مطرحي حرف‌هاي حاتمي‌کيا را جدي نگرفت، حتي برخي کنايه‌وار نوشتند اگر خيلي سوريه را دوست داري چرا به آنجا نمي‌روي تا به فيض شهادت برسي.اين جمله را درباره حاتمي‌کيا زياد گفته‌اند و شايد تکراري باشد که او مرد زمانه خويش است، خودش بارها بر اين موضوع تأکيد و همواره سعي کرده از زمان خودش عقب نماند، حتي اگر چمران را مي‌سازد با موضوع روز پيوند دارد، در اوج مذاکرات ايران با غرب در فيلم چمران مسئله مذاکره با دشمن را مطرح مي‌کند، مسئله امام امت و نقش او در مذاکره را، شمايل شهيد اصغر وصالي را با مخلوطي از عقلانيت و انقلابي‌گري درمي‌آميزد و کاراکتري ماندگار از يک بسيجي عاشق امام در سينماي ايران ارائه مي‌دهد.حاتمي‌کيا در سينماي دفاع مقدس ايران هم نسبت به ساير فيلمسازان اين ژانر نگاه دقيق‌تر و واضح‌تر و نزديک‌تري از بسيجيان و رزمندگان ارائه مي‌داد، شايد قليلي از افراد نگاه شهودي او را نمي‌پسنديدند، ولي شمايلي که او از بسيجي‌ها در آثارش به تصوير مي‌کشيد بيش از همه به واقعيت و ماهيت اين قشر نزديک بود.او نوعي فهم و آگاهي شهودي براي رزمندگان قائل بود که اين مسئله بيش از همه در اثر ماندگار «مهاجر» جلوه‌گر شد، آنجا که کاراکتر اصلي فيلم با چشم‌هاي بسته و گوش سپردن به نداي درون، هواپيماي شناسايي را هدايت مي‌کرد.حاتمي‌کيا در طول دوران پرفراز و نشيب فيلمسازي‌اش به نقطه‌اي رسيده که واقعيت انقلاب اسلامي را شهود کرده است، او ديگر خوب مي‌داند که مثلاً جشنواره دولتي فجر انقلاب اسلامي مي‌تواند به راحتي در کوران مذاکرات هسته‌اي «باديگارد» او را ناديده بگيرد و برايش دليل‌تراشي کند و کسي هم نباشد که در عرصه هنر براي اين بي‌انصافي سينه سپر کند و حق موضوع را در کلام ادا کند. آنطور که مثلاً خودش براي فيلمي چون «شيار 143» واکنش نشان داد و آن را از محاق بي‌توجهي بيرون آورد و به صدر نشاند کسي نيست که در سينماي ايران همتراز نام خود او باشد و جانانه از او دفاع کند.عشق بازي با مدافعان حرماو جزو معدود س

منبع: بولتن نیوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bultannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بولتن نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۳۶۷۱۷۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

رئیسی ۳ اردیبهشت به اسلام آباد می‌رود

به گزارش گروه سیاسی ایسکانیوز، روزنامه پاکستانی نیوز اینترنشنال به نقل از منابع دیپلماتیک گزارش داده که ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران ۲۲ آوریل در سفری دو روزه عازم پاکستان می‌شود تا اولین رئیس دولتی باشد که بعد از نخست‌وزیری شهباز شریف در ماه گذشته به این کشور سفر می‌کند.

بیشتر بخوانید: رئیسی: رژیم صهیونیستی سست‌تر از خانه عنکبوت است

طبق این گزارش، منابع سفارت ایران شامگاه یکشنبه به این رسانه گفتند که برنامه این سفر هنوز به طور رسمی از سوی اسلام‌آباد و تهران اعلام نشده، اما برنامه سفر رئیس‌جمهور ایران به اسلام‌آباد نهایی شده و وزارت خارجه پاکستان نیز این سفر را تایید کرده است.

این سفر بخشی از تلاش‌های دو کشور برای تعمیق روابط و همکاری‌هایشان است.

طبق این گزارش، تحولات اخیر و وضعیت امنیت منطقه‌ای از محورهای گفت‌وگوی ابراهیم رئیسی و شهباز شریف خواهد بود. آصف علی زرداری رئیس‌جمهور پاکستان هم قرار است میزبان ضیافتی رسمی به مناسبت حضور رئیسی باشد.

این منابع گفتند که دستورکار سفر رئیس‌جمهور ایران شامل روابط دوجانبه، همکاری امنیتی، خط لوله گاز و توافقنامه تجارت آزاد (FTA) است.

دو طرف همچنین در این سفر درباره مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی از جمله وضعیت افغانستان و موضوع فلسطین گفت‌وگو خواهند کرد.

کد خبر: 1227184 برچسب‌ها سید ابراهیم رئیسی

دیگر خبرها

  • اظهارات جدید ابراهیم رئیسی درباره مسکن: آرامش خاصی می‌دهد | فیلم
  • دستور ابراهیم رئیسی برای ادامه تولید یک مدل خاص خودرو | فیلم
  • پلمب واحد پذیرایی گرانفروش در کیش
  • ابراهیم رئیسی سوم اردیبهشت به پاکستان سفر می‌کند
  • رئیسی ۳ اردیبهشت به اسلام آباد می‌رود
  • کنایه بازیگر معروف به اسرائیل: توانایی موشک‌های ما را دیدید
  • مجید واشقانی: حالا اسرائیل توانایی موشک‌های ایران در عبور از گنبد آهنین را دید
  • مجید واشقانی: اسرائیل توانایی موشک‌های ایران را دید
  • علی مشهدی: در گوش اسرائیل یک چک افسری خواباندیم و گفتیم ما زده ایم، حالا چی؟
  • راه اندازی عجیب یک شبکه خصوصی با مجوز احمدی نژاد توسط یک بازیگر!